فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
63 - 77
حوزههای تخصصی:
هدف نگارنده از نگارش جستار پیش رو، به دست دادن انگاره ای تازه است پیرامون ریشه شناسی واژه ی «اسطوره» و در پیوند با «استاره»ی فارسی، «استر» عبری و «عستر»/ «عشتر» / «عثتر» سامی-آرامی و با کاربست روش ریشه شناسی تاریخی-تکاملی زبان. درباره اسطوره، گونه های آن در ادبیات ملل و کنشگری آن در رشته هایی مانند روانشناسی، ادبیات، نقد، ادیان و تاریخ و نیز درباره ی پیوند اسطوره با میثولوژی یونانی و واژگانی مانند story یا history، انگاره های گوناگونی پیشنهاد شده است ولی انجام پژوهشی از این دست از آن رو گریزناپذیر می نماید که در هیچ یک از پژوهش های انجام شده، دیدگاهی مشخص و قاطع پیرامون ریشه شناسی اسطوره، نشانگری و دلالت راستین آن در آغاز و جایگاهش در ایران باستان و به ویژه پیوندش با واژگان فارسی تبار همسان دیده نمی شود. طرح این مسأله هم گاه با بازشناسی بینش اندیشگانی غرب به «اسطوره» در یک رویکرد تاریخی-تکاملی پوزیتیویستی و در سیر تاریخ گرایانه داروینیستی خواهد بود. دستاوردهای این پژوهش نشان می دهد بدانسان که تاریخ با ستاره و ستاره شناسی پیوندی ناگسستنی دارد «اسطوره ها» نیز ستاره نگاشته هایی هستند بازگوکننده ی بودگی ستارگان و اختران ایستا در پگاه تاریخ و ثبت کننده پیدایش اختران و ستارگانِ در گردش از زبان انسان سنّتی و هم ازاین روست که اسطوره ها در نمونه های بسیاری از ستارگان و آفریده های آسمانی خورشیدزاد، ماه زاد یا ستاره زاد سخن می گویند و از خانه ی آسمانی خدایان و زیگورات هایی که سرای همیشگی خدایان نامیرای جاویدان است. این نشانگری به روشنی در نام گذاری شهر ساخته ی کیومرث یعنی «بابِل: باب+اِل/ ایل» به معنای دروازه ی خداوند دیده می شود.
المفارقه فی ضوء نظریّه التلقّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
131 - 150
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث المفارقه باعتبارها وسیطاً اجتماعیاً تعتبر آلیه تهدف إبلاغ الرساله الإصلاحیه الاجتماعیه والتی أخذت انتشاراً لدى الباحثین العرب المعاصرین، وقد تعلقت دراستنا التنظیریه هذه حول تلک التقنیه فی ضوء نظریه التلقّی مع تحلیل مضامین النظریه وإجرائها على المفارقه حیث تطرقت إلى عرض نظریه التلقّی محلله أرکانها، کما رکزت على قضیه التواصل اللسانی وفهم المفارقه وحللت بعض عناصر التلقّی وأعراف المفارقه. فقد عدّت هذه الدراسه تسلط المتلقی على الموضوع الکلی والأساس فی النص معیاراً مناسباً لفهم المفارقه، فمادام المتلقی لم یستدرک الموضوع الکلی والموقف المحیط بالمفارقه لم یستطع أن یستوعب ویفهم المعنى الأصلی والمفهوم الأساس للمفارقه ویسمّى ضحیه للمفارقه. وأخیراً إن عملیه التلقّی تفید أنواعاً خاصه من المفارقه لکون التلقّی بحاجه إلى حضور النص والقراءه وهذا ما لا یتیسر فی کل أقسام المفارقه. ومن نتائج الدراسه أن المفارقه آلیه بید المؤلف لإبلاغ مقاصده الإصلاحیه ولکنها لا تصل إلى الهدف المنشود إلا بتعامل المتلقی والنصّ معاً وطالما لم یتکامل هذا التفاعل لم تنجح المفارقه. وإن نعترف بأولویه المبدع فی صیاغه المفارقه وإعلاء شأنها، فلأنه یجب أن یعتبر نفسه قارئاً افتراضیاً وذلک لنجاح المفارقه. فمبدع المفارقه هو الذی یهیئ السیاقات والوسائط وینظم الأسالیب الفنیه الهادفه لوصول المتلقی إلى أبرز النتائج وأحسنها.
حوزه های جغرافیایی و تأثیر آنها در تحوّل ساختار زبان عربی معیار (مطالعه موردی سرمقاله و نثر خبری در مطبوعات روز عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگر وسایل ارتباط جمعی، کلمات جدیدی را خلق کند، واژگان بسیاری وارد زبان می شود. ازجمله واژگان عامیانه و بیگانه مهاجم. شکی نیست مطبوعات سهم قابل توجهی از تاثیر جغرافیا را بر دوش دارد و با ویژگی های منطقه ای متمایز و شناخته می شود. پژوهش حاضر در نظر دارد به بررسی دو دسته از مطبوعات کشورهای عربی که دارای رویکرد سنتی و متجدد هستند بپردازد. کشورهایی که به دلیل حاکمیت گسترده نهادهای دینی، رویکرد سنتی دارند و از رسانه های غربی تاثیر کمتری پذیرفته اند و هنوز از منابع دینی سنتی و فرهنگ دینی سیراب می شوند و رابطه بیشتری با متون کلاسیک عربی دارند. مانند عربستان، لیبی و اردن؛ و مطبوعات کشورهایی که به تجدید و نوگرایی گرایش بیشتری دارند. مانند الجزائر، تونس، سودان، فلسطین، عمان و لبنان. پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی – تحلیلی، ساختارشکنی موجود در متون خبری را یافته و در اختیار پژوهشگران قرار دهد تا اصحاب رسانه را وادارد با غنی سازی ظرفیت های زبان عربی و بهره مندی از تمامی امکانات آن، زمینه های رشد و بالندگی مطبوعات عربی را فراهم آورند. نتایج به دست آمده نشان می دهد آن دسته از زبان مطبوعاتی که به زبان عربی معیار یا زبان فصیح قدیم با محوریت قرآن کریم گرایش دارند، خطای نحوی کمتری داشته و میل به کاربست واژگان عامیانه و سبک بیگانه در آن ها کم تر است.
تراجایی در بسامد با رویکرد تطبیقی به رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی و فرانکنشتاین مری شلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع روابط متن، بیش متنیت است که رابطه بین دو متن ادبی را بررسی می کند. این رابطه بر اساس برگرفتگی است و به عنصر هم حضوری نمی پردازد. براساس دیدگاه ژنت رابطه برگرفتگی، به دو دسته تقلیدی و تراگونگی تقسیم می شود. تراگونگی به معنای تغییر در گفتن چیزی به شیوه ای دیگر است، در حالی که تقلید گفتن چیزی دیگر به روشی مشابه است و برخلاف تراگونگی هدف در آن تغییر نیست. تراگونگی نیز زیر شاخه هایی دارد که از مهم ترین آنها تراجایی است که در شکل و معنا رخ می دهد و موجب تکثیر معنا می گردد. بررسی بسامد یا ارتباط دفعات تکرار فعل با بازگویی آن در پیش متن و بیش متن دلالت بر تغییر آن از طریق تراجایی دارد که تغییری جدی در رابطه بیش متنیت است. با توجه به آن که رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی تحت تأثیر رمان فرانکنشتاین (۱۸۱۸) مری شلی نوشته شده است، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی به بررسی رابطه تراگونگی در بسامد رخدادهای بین این دو رمان و تغییرات ایجاد شده در تعداد دفعات بازگویی رخداد های بیش متن از نوع تراجایی می پردازد. بسامد مکرر و منفرد تکرار شونده در بیش متن با ابجاد ابهام و تکرار نشانه ها مصداق عینی تراجایی است.
من إشکالیات فن التعبیر الکتابی فی التعلیم الجامعی الإیرانی
حوزههای تخصصی:
یعدّ فن التعبیر الکتابی من المساقات التی تعرض عاده فی السنوات الأولی من الدراسه لطلاب البکالوریوس فی قسم اللغه العربیه وآدابها أو ترجمتها ویواجه الطلاب الناطقون بالفارسیه فی إیران مشاکل عدیده بهذا الشأن حتی لا یکاد یستثنی أحد من الحیره والإرباک فی مزاوله هذه الوحده التدریسیه. ومن جمله هذه الإشکالیات ما یرتبط بفن التعبیر بشقیه الشفهی والکتابی أو التحریری. رکّزت هذه الدراسه فی رصد هذه الإشکالیات، کما تقوم هذه الدراسه بطریقه وصفیه تحلیلیه بتعریف هذه الإشکالیات وأسبابها لتعطی حلولا للوقایه منها وتبین أن الأسباب تعود إلی إشکالیات النظام الجامعی وإشکالیات تخص طرق التدریس و إشکالیات عدم إتقان أسیاسیات لغویه وإشکالیات عدم إتقان أساسیات لغویه و إشکالیات نفسیه. وتتصدر الإشکالیه الخاصه للنظام التعلیمی وفتره عرض الماده من أهم الأسباب التی تمهد الأرضیه للمشاکل الأخری کما تکون مشکله التطبیقات والبرمجیات المعاصره التی باتت فی متناول الأیدی دون تقییم لها وتحذیر أحیانا والتصورات الناجمه من لغه الأم مما یؤثر سلبا علی تعلیمیه التعبیر الکتابی أثرا یبقی ویضرّ .
ملامح التداولیه فی النصوص العربیه: مقامات الزمخشری أنموذجًا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الملخص بما أنّ الصّور البیانیه من تشبیه، مجاز، استعاره، وکنایه، تسعى إلى التّاثیر فی المتلقّی وتمکین المعنى فی ذهنه، یمکن القول إنها ذات أبعاد تداولیه. لقد حقق هذا البحث فی مقامات الزمخشری بمنهج وصفی -تحلیلی کی یکشف عن ملامح التداولیه التی تمثّلت وسائل الانسجام فی علم البیان عبرعملیه التفکیر والتأویل. بعباره أخری یتناول البحث التّراث اللغوی العربی ومحاوله ربطه بمعطیات النّظریه الغربیه وفق مفهوم نحو النّص بما یتناسب فیه مع مقامات الزّمخشری. ممّا یلاحظ فی هذه المقامات، أنّ التّماسک النّصّی یستجلی بوضوح، فقد وظّف الزّمخشری وسائل الانسجام توظیفًا جیّدًا، فنسج مقاماته بشکل متماسک، فتتحقّقت نصّیّه النّص بظهور هذه الوسائل. فبرز فی تحلیل المقامات أهمّیّه دور المتلقّی فی تحلیل النّص وفکّ عناصره بوساطه إدراکه للغه النّص وسیاقه. بیّنت الدّراسه العلاقه الوثیقه بین التّراث العربی ونحو النّص، وهذا ما لمسناه من مساهمه علم البیان بعدّه وسیله من وسائل انسجام النّص.
مقارنه بین أوزان الشعر الترکی والعروض العربی دراسه وصفیه- تحلیلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
111 - 128
حوزههای تخصصی:
یری بعض الباحثین الأتراک أنّ جذور الأوزان العروضیه العربیه تصل إلى الشعر الشعبی الترکی القدیم، ویرون أن أوزان العروض الترکی لیست مقتبسه من العروض العربی. وقد راجت أوزان العروض العربی کوزن وحید للشعر الفارسی بعد ما تعرف شعراء الأدب الفارسی على العروض العربی، فاندثرت الأوزان الهجائیه القدیمه للغه الفهلویه والفارسیه الوسطى. أما الأتراک فهم استعملوا الأوزان العروضیه بجانب الأوزان الهجائیه المحلیه. تنوی هذه الدراسه من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی، أن تتطرق إلى أوجه التشابه التباین بین أوزان الشعر الترکی والعروض العربی وتحاول الإجابه عن مدی التزام الأتراک بأوزانهم الهجائیه ومدی تأثرهم بالعروض العربی فی شعرهم. من أبرز نتائج هذه الدراسه هی أن الأوزان العروضیه العربیه تقوم على کمیه المقاطع وتناسُب الهجاءات وتساوی الشطرین طولها وقصرها خلافا للشعر الترکی الذی یقوم على تساو فی عدد الهجاءات فی کل شطر شعر؛ وهناک اختلاف کثیر فی استعمال بعض البحور الشعریه العربیه التى تأثرو شعراء الترک فیها من العروض العربی؛ ومن أوجه الشبه بین الأدبین هو أن الردیف فی شعر کلا اللغتین یعتبر نوعا من الصنعه ونلاحظ أن الوزن المستخدم قریب جدا بالوزن الهجائی الترکی.
دراسه سیمیائیه سردیه فی مقامه العید لابن مرابع الأزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدُّ المنهج السیمیائی من أهم المناهج التی قاربت النصوص التراثیه مقاربات مکنت الباحثین من قراءتها وتأویلها تأویلات جدیده. تتناول هذه المقاله تحلیل مقامه ابن مرابع الأزدی تحلیلاً سیمیائیاً یکشف عن علاقاتها الخفیه، وبنیتها العمیقه، دون أن یعنی ذلک أن المعنى نهائی، إذ إنّ النص وفقاً للمنهج السیمیائی یظلّ مفتوحاً. وتوصلنا إلى أن هذه المقامه تمثل انعکاساً لمجموعه من القیم والممارسات أو الأیدیولوجیه، کما تکشف بنیتها العمیقه عن الرغبه فی الثروه، من خلال تقابلات الفقر والثراء، المعانده والمطاوعه.
المقارنه بین الشاهنامه للفردوسی و تاریخ غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم للثعالبی المرغنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومه شاهنامه الفردوسی و المجلد الاول من تاریخ غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم للثعالبی المرغنی تتشابهان کثیرا فی تناول حیاه ملوک الفرس و قصصهم بالنسبه الی الکتب الأخری المتبقیه من تلک الحقبه. من الممکن ان شاهد الثعالبی المرغنی کتاب شاهنامه الفردوسی فی مکتبه البلاط بمساعده اخی الملک محمود الغزنوی و استفاد منه فی تألیف تاریخه. و أما هدفنا من هذه الدراسه فهو الاجابه عن ان الثعالبی هل استفاد من شاهنامه الفردوسی فی کتابه المجلد الاول من تاریخه؟ و ما هی مواضع الموافقه و المخالفه بین الکتابین ؟ و ما هو سببها؟ و حاولنا ان نجیب علی هذه الأسیله بمقارنه نص الکتابین و بالدراسه التاریخیه، و منهجنا فی هذه المقاله هو توصیفی- تحلیلی. و أظهرت الدراسه ان سبب تشابه الکتابین هو ان الفردوسی و الثعالبی استفادا من مصادر کثیره و مختلفه و لکن المصدر الاساس الذی اعتمد علیها الفردوسی و الثعالبی هو الشاهنامه المنثوره لابی منصور
استقصاء الممتنع وفلسفه الامتناع فی خطب نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
275-298
حوزههای تخصصی:
استفاد الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام فی نهج البلاغه من الفنون البیانیه المتعدده لتجسید المفاهیم المعنیه حسب مقتضی الظاهر وعقلیه المتلقی؛ فالامتناع من أهمّ التقنیات التی وظّفها الامام (ع) فی نصه الدینی؛ الفن الذی یستفاد منه حینما جزم المتکلم علی أمر وقطعَ بانتفاء الشیء، فالأداه التی یستعین بها المتکلم لإیصال المقصود تتراوح علی العموم بین (إن، لو ولولا جازمتین وغیر جازمتین). وتقصّی خطب نهج البلاغه من هذا المنظور یدعونا إلی الاعتقاد بأنّ الامتناع ببعده الحجاجی الرّصین جاء لتجسید مختلف الموضوعات متراوحاً بین امتناع الله وامتناع الإمام وامتناع الملائکه. علی ضوء حضور مکثّف لأشکال الامتناع فی بنیه نص نهج البلاغه ودور هذا الأسلوب البیانی فی الرساله الّتی یرید صاحب النص إیصالها إلی القارئ وأهمیته فی فهم نهج البلاغه، تتعاطی هذه المقاله بمنهجها الوصفی- التحلیلی موضوع الامتناع فی خطب هذا الکتاب القیّم. من المستنبط أنّ إشاره الإمام علی (ع) إلی عدد لابأس به من الامتناع انتهی إلی تنویر ذهن المتلقی تجاه الموضوعات العدیده دینیه کانت أو غیر دینیه، ثم إنّ ما یمکن أن نستشفّه من دراسه الموضوع هو أنّ الخطبه القاصعه هی أکثر خطبه توظیفاً للامتناع، هذا وإنّ الامتناع الصادر من الله تعالی مرتبط فی الکثیر بالأنبیاء والبیت الحرام.
مظاهر السرد التخییلی التاریخی فی روایه "دروز بلغراد"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۱ الشتاء ۱۴۴۱ شماره ۱
278-301
حوزههای تخصصی:
تستخدم الروایه التاریخیه بشکل عامّ الأحداث والموادّ التاریخیه کعمودها الرئیس، وتحاول أن تختار شخصیاتها من بین الشخصیات التاریخیه. لکن یجب ألاّ نعتبر کاتب الروایه عند خلق أثره مؤرِّخًا، فهو أدیب قبل کلّ شیء، وأثره أثر فنی بالدرجه الأولى. وباعتماده على عنصر الخیال یحرّر الشخصیات من إطارها التاریخی الضیّق لیجعل منها نماذج فنّیه. روایه "دروز بلغراد" روایه تاریخیه یحاول الکاتب فیها أن یجمع بین حالاته الذاتیه من جهه وبین الأحداث التاریخیه- الأدبیه من جهه أخرى. وهذا ما یُغلب الوجه الأدبی لحضور الکاتب على الوجه التاریخی. وفی مقاربتنا للنصّ نعتمد المنهج البنیوی الذی یعتبره بنیه متکامله وکلاًّ متکاملاً. یرمی هذا المقال إلى إظهار الرؤیه الأدبیه للروائی حیال سرد الأحداث التاریخیه فی الروایه المذکوره أعلاه. تبیّن النتائج أنّ الکاتب "ربیع جابر" لجأ إلى الوظیفه الواقعیه للروایه من أجل إنشاء علاقه بین القارئ والروایه التاریخیه.
السمات الدادائیه فی السرد الشعری لشوقی أبی شقراء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الدادائیه ظاهره انفجرت فی وجه الأزمات السیاسیه، والاقتصادیه، والأخلاقیه، واعتبرها روّادها المنقذ الذی سیبدد کل هذه المشاکل. وکان الشکل الوحید للخلاص هو رفض کل ما هو تقلیدی وتبنّی منطق الفوضى والرفض. فی الدادائیه،کثیرا ما یُترجَم الشکُّ الأساسی فی ضیق أفق الفنّ إلى عداء صریح تجاه قِیَم الفنّ ومؤسساته.کان الشاعر شوقی أبو شقرا أحد أبرز أرکان مجله "شعر" التی أسّسها شعراء السریالیه آنذاک. وکان لها دور أساسی فی انتشار وتطوّر الحرکه الحدیثه للشعر العربی. یحاول هذا البحث الوقوف عبر منهج وصفی-تحلیلی، على میزات الحرکه الدادائیه فی شعر أبی شقرا للبحث عن روافد الدادائیه ومیزاتها فی شعره. هذه الدراسه توصّلت إلى نتائج تدلّ على أن أبا شقرا عمل جاهدا على التحرّر من ربقه الماضی تحّرراً کلیاً یتجاوز أنصاف الحلول وفکره التسویات، ویحررالانسان من القیود التی تعوق حرکته، لعلّه یصل إلى المستقبل لیصوغه على هواه. کما وأن الخلق البداهی لدى أبی شقرا و محاولته من أجل تحریر اللغه و تجرید المفردات من حسیّتها و خلق التراکیب المتناقضه، أثارت الفوضویه فی أشعاره و جعلتها تجسیداً بلیغاً للأعمال الدادائیه.
استدعاء الشخصیّات التراثیه فی شعر تمیم البرغوثی دیوان مقام عراق أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم یهار و تابستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۲ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
259-288
حوزههای تخصصی:
عقد الشعراء المعاصرون أواصر علاقه بتراثهم العربی وتمیّزت هذه العلاقه بقدر کبیر من الاستیعاب والفهم الواعی؛ وهو ما جعل من التراث کائناً حیّاً نابضاً بکل ألوان الحیاه فی وجدانهم وخاطرهم، ومن ثمّ کان التراث أحد المصادر الأساسیّه التی نهلوا من ینابعه، بما أضفى على تجاربهم ثراءً وتنوعاً. ومن الشعراء الَذین جنحوا إلى استدعاء الشخصیّات التراثیّه ووظَفوها ضمن سیاقاتهم الشعریّه الشاعر تمیم البرغوثی. اختار البحث شعر تمیم البرغوثی لیعبّر عن طبیعه تعامل الشاعر مع تراثه وکیفیّه توظیفه لمعطیات هذا التراث، والهدف من هذه الدّراسه الّتی اعتمدت على المنهج الوصفیّ- التحلیلیّ، هو دراسه الشخصیّات التراثیّه الّتی استمدها الشاعر من التراث، والتعبیر عمّا تحمله هذه الشخصیّات من رموز فی تصویر حادثه الغزو الأمریکی للعراق. من النماذج الجیّده فی هذا المجال دیوان مقام عراق التی استخدم فیها رموزاً مستمدّه من التراث العربی؛ للإیحاء من خلالها بأکثر أبعاد رؤیته الشعریه، وهنا یتوالد التفاعل بین المدلول التراثی للرمز والمدلول المعاصر له. ظهر لنا من خلال هذا البحث أنّ أبرز الشّخصیّات والرموز الّتی قام الشاعر بتوظیفها هی الرموز الشعریّه مثل المتنبی وبشاربن برد والفرزدق والحلاج والرموز الدینیه مثل النبی (ص) والإمام الحسین(ع) وهی رموز تمتاز بعمق الرّؤیه وشمولها بما یخدم تجربته المعاصره التی تبحث فی طیّات تاریخها العربی عن عصره الذی یراه مغایراً لإشراق تلک العصور وزهوّها.
واکاوی تکنیک های طنزآفرینی در مقامه ی اصفهانیه ی بدیع الزمان همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
158 - 174
حوزههای تخصصی:
طنز در آثار ادبی به شکل های مختلفی نمود می یابد و نویسندگان برای آفرینش خنده از تکنیک های متعددی استفاده می کنند؛ به کارگیری بازی های زبانی، ایجاد موقعیت های خنده آور، ترسیم تصویرهای کاریکاتوری به وسیله کلمات، شخصیت پردازی های کُمیک، کوچک نمایی، بزرگ نمایی و ... ازجمله این تکنیک ها می باشد. بدیع الزمان همدانی توانسته است، در مقامات خود از این تکنیک ها بهره ببرد و در قالب طنز، مسائل و مشکلات اجتماعی جامعه خویش را به چالش بکشد. مقامه اصفهانیه، داستان کوتاهی است که همدانی در آن، رواج باورهای خرافی، عقب ماندگی عوام و تعصبات دینی را در قالب ریشخندی انتقادی بیان کرده است. تحقیق حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شگردهای طنزآفرینی بدیع الزمان همدانی در این مقامه بپردازد. آنچه ضرورت انجام این پژوهش را تبیین می سازد: اهمیتِ توجه به مقامات به عنوان میراث ادبی و بررسی آن، از ابعاد مختلف است و می توان آن را به عنوان شاهکاری ادبی و الگویی طنزآلود از ادبیات قدیم، به طنزپردازان عصر حاضر معرفی کرد. نتایج حاصل از این جستار نشان می دهد: در این مقامه، تکیه همدانی در طنزآفرینی، بر تکنیک های موقعیت محور و شخصیت محور بوده است. وی توانسته در قالب ریشخندی انتقادی و بدون آزار مخاطب، کاستی های جامعه و سنت ها و باورهای غلط مردمان زمانه خویش را بیان کند.
الأنماط الزمنیه، مفارقاتها وجمالیاتها فی روایه "وکان مساء" لعبد الحمید جوده السحار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
73 - 88
حوزههای تخصصی:
یعتبر السرد أحد الرکائز الرئیسیه للنصوص القصصیه، والزمن یعد من مواصفاته عناصره الأصلیه. نظریه جیرار جینیت حول الزمن الروائی، تعد من أکمل النظریات حول هذا العنصر السردی الهام. حسب هذه النظریه نجد فرقاً بارزاً بین زمن القص وزمن النص؛ تقسّم المنظر الفرنسی الزمن إلی ثلاثه أنماط رئیسیه فهی علی التوالی: الترتیب والمده والتواتر. روایه "وکان مساء" کتبها عبدالحمید جوده السحار، من الروائیین المصریین الذین اهتموا بالزمن السردی وتوظیفه بحساسیه کبیره فی الروایه. هذا الروائی یسرد فی روایته هذه، الأفکار والهواجس والآلام والتفاعلات العاطفیه والنفسیه للرجل الذی فشل فی حبه و فی الوصول إلی حبیبته وفهو یلعب دور الراوی والبطل أو الشخصیه الأصلیه فی الروایه. فی الدراسات السردیه، من الضروی أن نتحدث عن الأنماط الزمنیه فی الروایات التقلیدیه التی کتبت بالصیغه الحکائیه المألوفه. من الواضح أن الزمن فی الروایه الجدیده تتسم بالمفارقات والثنائیات العدیده، لکن کیفیه استخدامه فی الروایه التقلیدیه غیر مکشوفه؛ إذ لاندری بوضوح أ هو الزمن الخطی القدیم أم غیر ذلک. تهدف المقاله دراسه الأنماط الزمنیه فی روایه "وکان المساء" من الروایات العربیه التقلیدیه وتکشف عن جمالیاتها ومفارقاتها فی ضوء نظریه جیرار جینیت. أما نتیجه البحث هی أن الکاتب ینتمی إلی المدرسه الواقعیه واستفاد من جمیع الأرضیات الموجوده لعنصر الزمن، فهو قى استخدم المفارقات الزمنیه المتمایزه عبر توظیف الترتیب الخطی لسرد أحداث الروایه وکذلک استفاد من المؤشرات الزمنیه المألوفه لدى نمطَی المده والتواتر. کذلک اهتم السحار بکسر حاجز الزمن وتحطیمه وکأهم میزات الزمن فی الروایه الحدیثه، قد لجأ به الروائی لتقدیم الشخصیات والأحداث وکذلک لخلق حاله التعلیق ولتقدیم العقده والحل ولخلق الصراعات المتعدده على صعید النص السردی. اضافه إلی ذلک شاهدنا الاهتمام البالغ بسرد الأحداث الماضیه والمستقبله عبر استعاره تقنیه الإسترجاع والإستباق.
بانورامیه الخوف لدی مارغریت فی روایه أقالیم الخوف لفضیله الفاروق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
105-130
حوزههای تخصصی:
تتموضع أقالیم الخوف ضمن روایات شبه بولیسیه تمثّل فیها الکاتبه بالاستعانه من شخصیه البطله المترعرعه فی البیئه الأمیرکیه سلبیه الحیاه فی أقالیم الشرق الإسلامی. تتمیز هذه الروایه بأسلوب لایوفر للقارئ التعرف علی واقع الشخصیه للبطله بتسلسل الأحداث إلا بمفاجئته فی آخر الروایه بالاعتراف منها فی مشروع سری برمجته المنظمات الأمیرکیه لسرقه الجینات الذکیه للأدمغه العربیه. تهدف هذه المقاله من خلال المنهج التحلیلی-الوصفی إلی إلقاء الضوء علی أهم الأسباب التی تتیقظ بها مشاعر الخوف بتمثلاته السلبیه للإنسان الشرقی فی المجتمعات المحافظه. لقد تمثلت أهمیه البحث فی خطابات السارده الواصفه لفضاء الثالوث المحرم (الجنس، السیاسه والدین) الذی قلما خاضت فیه الکاتبات الجزائریه وهی خطاب صریح وخارج عن القیم المألوفه لما فیها من خروج على الأعراف الاجتماعیّه والأدبیه. تدل حصیله ما توصل إلیه المقال علی أن السارده من خلال طرح المضامین المحظوره ترید أن تصور الفساد المنتشر فی أجواء العالم الشرقی المستتر وراء القیم الأخلاقیه وتؤکد الروایه أن ممارسات أصحاب الدیانات ممن یعرجون علی سلّم العنف والکراهیه مرفوضه من جانب الدین الصحیح کما تکشف عن واقع السیاسه الأمیرکیه ومخاوفها التی تتظاهر ببذل الجهود لإنماء الدول الشرقیه وهی فی الحقیقه کدس السم فی العسل تنوی من وراءها الاحتلال البغیض والاستیلاء علی خیرات البلاد ونهب ثرواتها.
رئالیسم جادویی در رمان «الأشجار واغتیال مرزوق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
187 - 204
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی یا واقع گرایی جادویی، ترکیبی از واقعیت، افسانه و تاریخ است که از جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شد. پرداختن به طردشده ها و ستم دیده ها در بستر واقعیتی آمیخته با خیال، اصل مشترک همه نویسندگان ژانر رئالیسم جادویی است. عبدالرحمن منیف، نویسنده و رمان نویس سعودی با تأثیرپذیری از ژانر رئالیسم جادویی، رمان «الأشجار واغتیال مرزوق» را نوشت تا داستان زندگی منصور عبدالسلام و الیاس نخله را به عنوان افراد طردشده و دورافتاده از جامعه روایت کند. منیف، طردشدگی منصور و الیاس را محصول عقب ماندگی جامعه عربی و ظلم مقامات حکومتی می داند. وی در «الأشجار واغتیال مرزوق»، اجازه داده تا منصور و الیاس، روایت رمان را در اختیار بگیرند و با ادبیاتی ویژه که آمیخته ای از واقعیت و خیال است، درباره زندگی خصوصی خود و مسائل جدی و چالشی جهان عرب گفتگو کنند. هدف از این پژوهش، تحلیل فضای انتقادی در رمان معاصر عربی است و انجامش ضرورت دارد، زیرا مطالعه روش های جدید، در رمان نویسی و تأثیر این روش ها در توسعه و تحول رمان عربی، بی نیاز از بحث و بررسی مستمر نیست. یافته های پژوهش نشان می دهد که منیف عالمانه و عامدانه دنیای تخیلی تاریکی ساخته است که از دو زوایه باید به آن نگریست: نخست این که در «الأشجار واغتیال مرزوق» جایی برای نور، حقوق بشر و کثرت گرایی وجود ندارد و افراد بدون توجه به وابستگی مذهبی یا طبقه اجتماعی، مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. دوم این که در این رمان، انگیزه های قوی فردی، برای شورش علیه عوامل محدودکننده انسان وجود دارد. روش پژوهش در رئالیسم جادویی «الأشجار واغتیال مرزوق»، توصیفی- تحلیلی است.
دراسه الهویه البصریه فی تصامیم أزیاء النساء فی مهرجان فجر للموضه والأزیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یشهد قطاع التصمیم فی عصرنا الحاضر عرضا وتجسیدا للهویه والانتماء بحیث یصبح التصمیم للأشیاء قائما على تحقیق المصالح ومراعاه القوانین البصریه للأمم والشعوب التی تمثلها؛ وانطلاقا من هذه الأهمیه قام المصممون الإیرانیون بعرض أعمالهم فی مهرجان فجر للموضه والأزیاء اعتمادا على الفنون الإیرانیه -الإسلامیه، وقدموا رؤىً مبدعه وأفکارا جدیده فی هذا المجال. وهذه الأفکار والرؤى الجدیده جاءت لتسلط الضوء على ثقافه شعوب هذه الأرض وتنمّی هذه الثقافه وتبرزها للآخرین، وفی الوقت نفسه تحاول إحیاء وإعاده إنتاج الهویه الوطنیه وتعزیزها لتکون بمثابه سفیرا تشکیلیا على الصعید الدولی والعالمی. وعلى هذا الأساس قامت هذه الدراسه للإجابه على السؤال التالی: کیف وظّف المصممون فی أعمالهم المعروضه فی مهرجان فجر للموضه والأزیاء، الهویهَ البصریه الإیرانیه -لإسلامیه؟ وبناء على تحلیل البیانات فإن مکوّنات الهویه هنا یتمّ تصنیفها حسب أربعه اتجاهات. وکانت النتیجه النهائیه للبحث هی مراعاه التغطیه فی الزی واللباس فی الاتجاه الدینی من جانب المصممین فی کافه أعمالهم، وهی ظاهره خلقت تعارضا بین الأزیاء والغایه المنشوده، وذلک بسبب فقدان التنسیق بین العناصر البصریه للأزیاء مع بعضها البعض، ولم تتضمن من الناحیه البصریه دلالات عن الهویه الإیرانیه.
من قراءه السطوح إلی قراءه دلالات الأعماق؛ مقاربه تأویلیه لقصیده أغنیه الممالک الضائعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
89 - 108
حوزههای تخصصی:
المنهج التأویلی منهج نقدی یخرج النص من الغیاب والنص دون قراءه تأویلیِّه تلامسه، یبقی مجرّد انفعال أدبی مکتوم وفی ضوء هذه الحقیقه جاء هذا البحث معتمداً علی المنهج الوصفی – التحلیلی وفی إطار الدرس التأویلی لمقاربه قصیده « أغنیِه الممالک الضائعه » ومن أهم الأهداف المؤمّله إلیها خلق الوعی عند القاریء بعالم هذه القصیده وموضوعها بعد إزاله الستار عن وجوه الرموز والإشارات وتنطلق ضروره هذا البحث عن فقدان بحث علمی منهجی عن شعر العلاق من جهه ومن جهه أخری تنطلق الضروره عن أهمیه القصیده فی کونها ترتبط بالواقع السیاسی وتعکس اشکالیات الواقع السیاسی العربی. هذه القصیده من أشهر قصائد العلاق تسرد ضیاع الأرض العربیِّه من الأندلس ماضیاً إلی العراق وفلسطین حاضراً وهذا الضیاع نتیجه للعلاقات المتشظیّه بین بلدان العالم العربی ونتیجه لفعل الخیانات والقصیده إلی جانب وظیفتها الإفهامیِّه، لم یُمهل فیها الجانب الإبداعی للشعر فهی تکتنز بالطاقات الجمالیِّه والإیحائیِّه الثرّه التی تأتی من الاستعارات ومن التقنیات التعبیریِّه والانحرافات الشکلیِّه.التراث ذات الفاعلیه فاعلیِّه فی قصیده العلاق واعتمد علیه للتعبیر عن الموقف المعاصر وإضفاء الموضوعیِّه إلی مقصدیات النص الشعری ولعبه الإیقاع تحمل الدور الجمالی التعبیری فی هذا النص الشعری وأکثر الشاعر فیها من البنیات المتوازیِّه التی یمکن توزیعها علی شاکله عمود الشعر القدیم والتکرار فی القصیده یحمل وظیفتی الجمالیِّه والتعبیریِّه والتنظیم الصوتی مرتبط بخوالج الشاعر النفسیِّه ویعکس ما یعتمل فی صدر الشاعر من الغضب والسخط لعوده العرب إلی حماقته الأولی ویعکس حزنه الشاعر وزفراته وما یجلب الانتباه فی هذه القصیده هو التشاکل الدلالی بین العنوان وبین النص الشعری وفی الحقیقه أنَّ العنوان له رصیده التاریخی المرتبط بالأندلس و یمثِّل الصوره المختزله لدلالات النص ویشیر إلی فعل الخیانه والضیاع ویعزف علی إیقاع الخواطر عند المتلقی.
أثر القراءه الشاذه فی بناء القاعده النحویّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف هذا البحث إلى دراسه أثر القراءات القرآنیه الشاذه فی بناء القواعد النحویه، کما یحاول أن یبین العلاقه بین القراءات القرآنیه والأحرف السبعه، فالقراءات القرآنیه ظاهره من الظواهر المنبثقه عن المشافهه فی القرآن الکریم، وتشکل الأحرف السبعه والقراءات مظهراً من مظاهر الإعجاز القرآنی، فهی تؤید بعضها بعضاً من غیر تناقض، ویرى بعض الباحثین أنَّ القراءات القرآنیه لم تنل المکانه الواجبه عند النحاه فی أثناء تقعید النحو العربی، فالقراءه الشاذه التی فقدت شرط التواتر لا تقل شأناً عن أوثق ما نُقِلَ إلینا من ألفاظ اللغه وأسالیبها، فالقراءات الصحیحه أو الشاذه شواهد نحویه فصیحه وربما هی أفضل من الشواهد الشعریه، وقد أهدر معظم النحاه جانباً کبیراً من الاستعمالات الفصیحه واللهجات العربیه حین لم یعتمدوا القراءات، إذ شذذوا ما لم یتفق مع أقیستهم وکان الأجدر الأخذ بالقراءات وتقعید النحو بناءً علیها وتصحیح قواعده استناداً إلیها.