فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
دراسه نقدیه فی صحّه «حدیث الکساء المشهور» فی ضوء منهج تحلیل المحتوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ذکرت واقعه الکساء بکیفیتین: روایه مشهوره فی قسم الملحقات لمفاتیح الجنان وروایات من الأئمه (ع) والصحابه فی الکتب الحدیثیه للشیعه وأهل السنه. هذا المقال بصدد استخدام منهج تحلیل المحتوی لدراسه إمکانیه صحه حدیث الکساء المشهور نظراً إلی مضامینه. یعتبر منهج تحلیل المحتوی آلیه منهجیه فی تحلیل النصوص فی المجالات المختلفه ویهدف استنطاق الوثائق والنصوص لمعرفه مضامینها ودلالاتها الظاهره والمضمره بتصنیف الدلالات الموضوعیه ضمن فئات رئیسه أو فرعیه أو ضمن مقولات تصنیفیه. إستخراج المضامین الرئیسه فی کل صنف من الروایات یوضِّح لنا أنّ الروایه المشهوره، منفرده فی مضامینها، فی الوقت الذی نسبه التلائم بین مضامین الروایات الوارده عن الأئمه (ع) والصحابه عالیه. هذا وأنّ إجراء المقارنه بین الهدف من صدور الروایه –الذی لایکون إلّا تعریف مصداقٍ لمفهوم «أهل البیت» فی آیه التطهیر بما أنّ صدور الروایه یلازم نزول الآیه- والمضامین الوارده فی کل صنف من الروایات، یبیّن أنّ مضامین روایات غیر المشهوره ملائمه تلائماً تاماً مع الهدف ولکن هذا التلائم مفقودٌ تماماً بین مضامین حدیث الکساء المشهور والهدف. کل ذلک یجعل من النقل المشهور لیس نصاً منفرداً غیرَ متلائم مع النقل المتواتر فقط بل بعیداً عن الهدف من صدوره ایضاً.
ادبیات
حوزههای تخصصی:
روان تحلیل گری کهن الگوهای رشد در تاییه کبرای ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناخودآگاه جمعی، دربردارنده احساسات، اندیشه ها و رفتارهایی است که حاصل اندوخته های اجداد کهن انسان به شمار می رود. این اندوخته ها و تجارب فراشخصی، در شکل کهن الگو ظاهر می شود. برخی از کهن الگوها که یونگ با نام کهن الگوهای رشد از آنها یاد می کند، از چنان اهمیتی برخوردارند که می توانند با داده های فراشخصی خود، فرد را در مسیر رشد و خود شکوفایی یاری دهند. شعر عرفانی به عنوان یک محصول روانی، عناصر و تصاویری دارد که فراتر از قلمرو تجارب شخصی شاعر بوده و ترجمان ناخودآگاه جمعی اوست. در چکامه عرفانی تاییه کبرای ابن فارض نیز که از خودکاوی های شاعر در ناخودآگاه جمعی اش تراوش نموده، کهن الگوهای رشد به خوبی نمایان است. جستار کنونی بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، شخصیت ابن فارض را با توجه به کارکرد این کهن الگوها، روانکاوی نماید. کهن الگوهای رشد مانند «سایه»، «آنیما» و «خویشتن» شخصیت ابن فارض را به دلیل «همانندسازی»، «فرافکنی» و... تحت تأثیر قرار داده اند؛ اما ابن فارض به وسیله فرایند «فردیت» و توجه آگاهانه به ارزش این انگاره ها، از آنها در مسیر تمامیت و خودشکوفایی بهره جسته است.
الحنین فی شعر الملوک والقاده والوزراء فی الأندلس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الحنین نزعه وجدانیّه إنسانیّه تشمل العصور والأزمنه کلّها، وتعبیر عن رغبه ذاتیّه صادقه فی رؤیه الوطن الأمّ الّذی نشأ الشّاعر فیه، واضطّرته تقلّبات الحیاه للابتعاد عنه. وقد ارتبطت هذه الحاله فی شعر الملوک والقاده فی الأندلس بجمله من الظّروف السیاسیّه، والذّاتیّه، والاجتماعّیه، عمّقت إحساسهم بالأسى والنّدم على فقدانهم العزّ المصحوب بالسّیاده والسّلطه، وفجّرت حنینهم للعوده المرتقبه من جدید، حیث حیاه الدّعه، والرّفاهیه، والنّعیم.
تتقصّى هذه الدّراسه أشعار الملوک والقاده التی أُنْشِدَت فی الحنین، وتدرسها فی ضوء الأحوال النّفسیّه، والاجتماعیّه، والّذاتیّه الّتی أثارت هذه الخلجات الوجدانیّه، والأحاسیس المرهفه لدى فئه من هؤلاء الشّعراء اّلذین عبّروا من خلال الحنین عن بعدین متناقضین، الماضی المشرق الجمیل، والحاضر المؤلم الحزین. فهم فی ظلّ بعض الظّروف القاسیه الّتی طرأت على حیاتهم، افتقدوا نعیم التّواصل مع أهلهم وذویهم وأماکنهم، وراحت عواطفهم تتدفّق صادقه نابعه من أعماق ذواتهم، فینفثونها زفرات حرّى تحت وطأه الظّروف الصّعبه الّتی یعیشونها.
ارتبطت قصیده الحنین عند الشّعراء الملوک والقاده بالزّمن الماضی المهیمن على قصائد الحنین الإنسانیّ، بخلاف قصائد الحنین الدینیّ عند الشّاعر الوزیر لسان الدّین بن الخطیب، حیث یتمّ الدّمج بین الزّمنین الماضی والمستقبل.
جلوه های پایداری افغانستان در شعر جابر قمیحه، بررسی موردی دیوان «لِجهادِ الأفغانِ أُغَنِّی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
127 - 146
حوزههای تخصصی:
شعر پایداری در کنار عمده نگاه و کارکردهای ملّی و میهن پرستانه ی خود، دارای نوعی رسالت جهانی و بی حد و مرز است؛ چراکه با تمام قابلیت های فنی و ادبی خود در جهت دادخواهی و برانگیختن افکار عمومی نسبت به تحوّلات ناگوار در سرنوشت سیاسی و اجتماعی سرزمین های مختلف به کار می رود. سرزمین افغانستان همواره در طول تاریخ، از حضور بی دلیل دشمنان خارجی و نظام خودکامه ی داخلی درصحنه ی سیاسی خود رنج برده است، درواقع حضور استعمارگر روس و انگلیس در این سرزمین و استبداد نظام های حکومتی وقت که سرانجام با پیروزی مردم افغانستان در آوردگاه های مختلف همراه بوده است، جلوه و تجسّمی جهانی از پایداری و اجنبی ستیزی این سرزمین پدید آورد و شاعران دیگر از سرزمین های مختلف را بر آن داشت تا در اشعار خود، با محوریت و مضمون پایداری افغانستان به توصیف و تحسین این جنبش مردمی بپردازند. نمونه ای از این شاعران، جابر قمیحه، شاعر معاصر مصر است که در دیوانی تحت عنوان «لِجهادِ الأفغانِ أُغَنِّی» به تبیین و توصیف زوایای مختلف مقاومت در افغانستان می پردازد. این پژوهش نیز با در پیش گرفتن روش توصیفی – تحلیلی بر آن است تا به مهم ترین درون مایه ها و کارکردهای فنّی پایداری در دیوان مذکور اشاره نماید. از جمله نتایج این پژوهش حاکی از آن است که شاعر در تبیین درون مایه های پایداری افغانستان، مضمون و اندیشه ایثار و فداکاری را در قالب های دین مداری و خداباوری به عنوان رمز موفقیت پایداری افغانستان معرفی می کند و در تبیین آثار و پیامدهای جنگ، بر آسیب پذیری و دردمنشی کودکان افغان در جهت برانگیختن حسّ مسئولیت اجتماعی تأکید دارد. شاعر در بعد فنّی، به فراخوانی شخصیت های دینی، به ویژه الگوبرداری از شخصیّت پیامبر گرامی اسلام می پردازد و از سوی دیگر با هم صدایی و وام گیری آگاهانه از متن غایب به ویژه تعابیر و مفاهیم قرآنی در جهت انتقال بهتر مضمون پایداری و ارتباط آن با موضوعات ملّی و میهنی تمایل نشان می دهد.
خوانش پسااستعماری تجربه ی مهاجرت در رمان أصابع لولیتا اثر واسینی الاعرج از دیدگاه هومی بابا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۳ (پیاپی ۷۱)
171-198 صفحه
حوزههای تخصصی:
مهاجرت یکی از موضوعات مهم نقد پسااستعماری است و رمان اصابع لولیتا اثر واسینی الاعرج، رمان نویس معاصر الجزایری از جمله رمان هایی است که به مساله مهاجرت از شرق به غرب می پردازد. این پژوهش برآن است این مساله را در رمان یادشده از دیدگاه هومی بابا- از نظریه پردازان این نقد، مورد ارزیابی قراردهد. هومی بابا، مهاجر را در ارتباط با یادآوری خاطرات، تغییر هویت و برخورد «من» (استعمارگر) و «دیگری» (استعمارزده)، می داند. مساله اصلی این پژوهش، بررسی این مولفه ها در این رمان است و در این راستا از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد در این رمان، شخصیت های مهاجر با وجود تفاوت در اتکا به خاطرات، زمان و مکان گذشته را از طریق اموری چون: قراین حالیه، اشیاء، یادگاری های الجزایر، مکان ها، سخنان اشخاص و امور طبیعی به یاد می آورند و با زندگی در فضای سوم، دچار پیوندخوردگی هویتی شده اند و این امر در مولفه هایی چون زبان، دین، ملیت، نام و دین نمود یافته است و به دلیل ارتباط مستقیم «من» و «دیگری» با وجود تلاش «دیگری» برای از بین بردن فاصله، همچنان در مقام «دیگری» است و دیگریت سازی از طریق تاکید بر تفاوت ها، ضمایر جمع غایب، رسانه و بازنمایی کلیشه ها، نژادپرستی، تکیه بر گذشته صورت پذیرفته است.
الرؤیه الفیزیاویه للمکان فی شعر أدونیس (دیوان "التحولات والهجره فی أقالیم النهار واللیل" و "المسرح والمرایا" نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهتمّ الشعراء بعنصر المکان فی أعمالهم الأدبیه کثیرا، لما یحمل من دلالات فی بنیه النص، إضافه إلی الدور الذی یؤدی فی تشکیل الفضاء الحیوی للنص. لقد أجاد أدونیس فی توظیف المکان ودینامیته بأشکالها المختلفه فی شعره؛ فیتّسم المکان فی شعره بالحرکه یجعل منه کائناً دینامیکیاً، له دور فاعل فی تبیین موقفه وأحاسیسه حیال حوداث مجتمعه وعصره، وربما وجد فی توظیفه هذا، تعبیرا سامیا عن التطلعات والأحلام التی تسکن فی باطن الشاعر. صور أدونیس الشعریه مکتظه بأنواع الحرکیّه المکانیه ومنها: الحرکه العمودیه، الحرکه السفلیه، الحرکه الدائریه، الترواح بین الحرکات ، الحرکه الافقیه أو العرضیه. یحاول هذا البحث رصد الرؤیه الفیزیاویه للمکان فی البناء الشعری عند أدونیس علی أساس المنهج النفسی، حینما یحاول أن یربط أبعاد دلالاتها بعواطف الشاعر ومشاعره مقترناً بالمنهج الوصفی التحلیلی – الإحصائی محاولاً الاستشهاد بنماذج شعریّه دالّه علی توظیف الحرکیه المکانیه فی أشعاره، کشفاً عن أنواع الحرکیه المکانیه ودلالاتها فی صوره الشعریه. وقد انتهی البحث إلی أنّ الحرکه العمودیه فی تجربه أدونیس تشکّل اتساعاً و شمولاً وهی ترتبط برؤیته التفاؤلیه والثوریه حیال قضایا موطنه، ثم تأتی الحرکه السفلیه موحیه الاتجاه الصوفی الوثنی عند الشاعر وتعدّ رمزاً للخصوبه وازدهار الحضاره العربیه بدل الضعف والموت، ووظّف الشاعر الحرکه الدائریه فی المرتبه الثالثه لتبیین هیمنه فکره اللامکان علی ذاته، والتداوم والاستمرار فی الثوره وعدم الاستسلام، ثم ظهر الترواح بین الحرکات لیتضح القلق المسیطر علی ذات الشاعر واصراره علی تغییر الظروف وأما الحرکه العرضیه فقد جاءت فی المرتبه الأخیره، وتمثّل الدعوه إلی رفض السکون بحثا عن الاکتشاف والبناء.
لغة الصوصمتیّة فی دیوان أصابع المطر للشاعر العراقی حبیب السامر#,(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفردة ""الصوصمتیّة"" منحوتة من لفظتین هما ""الصوت والصمت""، وتدلّ على اقتران وامتزاج هاتین الظاهرتین فی النص الواحد. للصوصمتیّة دلالات خاصّة یرکز علیها الشاعر لنقل مشاعره وانفعالاته للمتلقی، وقد نجدها حاضرة بقوّة فی بعض القصائد النثریّة التی اعتمدت فی بناءها الفنی على لغة ثنائیّة قائمة على الإیحاء. ظاهرة الصوصمتیّة تُعتبَر من الثنائیات والمفارقات الضدیّة التی یوظّفها الشاعر فی النص للتعبیر عن اللاجدوى والواقع المتناقض. وتُعدّ من أهمّ التقانات الأسلوبیّة التی شکلت حضوراً واسعاً ومکثّفاً فی دیوان ""أصابع المطر"" للشاعر العراقی حبیب السامر. هذا المقال وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی، یهدف إلى دراسة لغة الصمت وما تنتجه من أصوات ودلالات فی دیوان ""أصابع المطر"" لکی یکشف الجوانب المسکوت عنها فی خفایا النص الشعری. تظهر الصوصمتیّة فی نصوص السامر کلغةٍ وسطیّة فی أشکال مختلفة منها استنطاق الصمت وامتزاجه بالأصوات، والهرطقة الصمتیّة التی تثیر المتلقی وتحرّضه على اقتحام العالم الداخلی للنص، وأخیراً الصوصمتیّة المتجسّدة بالصور البصریّة کالتنقیط والتفتیت والأشکال الهندسیّة. وقد توصّل البحث إلى نتائج أهمّها أنّ الشاعر استخدم ""الصمت"" استعمالاً مجازیاً لیعبّر عن حالة التناقض والتمزّق، وعن حالاته النفسیّة وإسقاطاته الروحیّة فی مواجهة اللاجدوى. وفی ظل الظروف القاسیّة التی تسود العراق، الصوت عند السامر یمثّل العجز والخواء، ویصبح عاجزاً عن إیصال الفکرة، فیمتزج مع الصمت ومدلولاته لتتشکل لغة ثالثة (صوصمتیّة) أکثر إیحاءاً وعمقاً.
دراسه سوسیولوجیه لروایه «غنیمت» فی ضوء نظریه جورج لوکاتش
حوزههای تخصصی:
الدراسه السوسیولوجیه للأعمال الأدبیّه تعدّ قراءه نقدیه جدیده أرسی دعائمها الأدیب الاجتماعی و الفیلسوف الشهیر جورج لوکاتش. هذا و إنّ الروایه تتمیّز من بین القوالب الأدبیه بأنّها یمکن أن تخضع لدراسه اجتماعیه. و ذلک لاحتواءها علی طاقه تعبیریه هائله لتصویر القضایا الاجتماعیه أصدق تصویر. و فی السیاق ذاته أنّ المخرج و الکاتب الإیرانی صادق کرمیار حاول خلال روایته الّتی سمّاها ب "غنیمت" إعطاء صوره مقتضبه عن الأوضاع الاجتماعیه و السیاسیه و الثقافیه و الاقتصادیه الناجمه عن الحرب الناشبه بین الشعبین الإیرانی و العراقی و کذلک الاحتلال الأمریکی للعراق. کما عمد الکاتب إلی الربط بین أبطال القصه و أحداث الحرب و الاحتلال بحیث یمکننا دراسه ما خلّفته ظروف الحرب علی أبطال القصه الذین یمثّلون مختلف فئات المجتمع. و أمّا هذا البحث فإنّه دراسه نقدیّه لروایه "غنیمت" و فی إطار النقد الاجتماعی وفقاً للمسار النقدی الّذی رسم معالمه "لوکاتش" و اعتماداً علی المنهج النقد الاجتماعی الأدبی و من أبرز النتائج التی تفیدنا هذه الدراسه هی أنّ روایه "غنیمت" تعتبر عملاً ناجحاً من منظور النقد الاجتماعی وهی روایه تنطوی علی قصه خیالیه استمدّ الکاتب أحداثها وشخصیاتها من الواقع و أعطی القارئ صوره واضحه عن الظروف الاجتماعیه المتأثره بالحرب أو الاحتلال. والنتیجه تندرج فی إطار سوسیولوجیه الأدب وهی تقوم علی نظریه "لوکاتش" الّتی تؤکّد بأنّ هناک تأثیرا متبادلا وعضویا بین أحداث الروایه وأبطالها والواقع الذی نشأت فیه الروایه.
بررسی نظام طرح داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم با تکیه بر نظریه ی پیرنگ لاری وای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
157-172
حوزههای تخصصی:
داستان به عنوان یک فن مهم ادبی مورد توجه ادیان الهی به ویژه اسلام قرار گرفته است. تا آنجا که یکی از مهم ترین ویژگی های ادبیات قرآنی ساختار روایی و داستانی آن است. پرنمودترین داستان قرآنی که در قالبی هنری و با اسلوبی منحصربه فرد بیان شده، داستان حضرت ابراهیم (ع) است. از ویژگی های بارز این داستان طرح منسجم و پیوند محکم بین اجزای آن است. در پژوهش حاضر با تکیه بر الگوی پیرنگ «لاری وای» و به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی طرح داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم پرداخته ایم تا بخشی از جلوه های هنری این داستان را نمایان سازیم. یافته های این پژوهش حاکی از این است که مدیریت دقیق و گزینش مناسب اطلاعات، خلق معما و تعلیق پی درپی در کمترین حجم متن و کنش، همسویی کنش ها و وحدت حوادث و یکدستی روایت در حادثه پردازی در کل داستان از ویژگی های خاص پیرنگ در داستان ابراهیم (ع) است.
دراسه الخصایص الفنیه فی قصص الاطفال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تربیه الأطفال من المواضیع الهامه فی کل مجتمع. وهذا مما یستدعی أن نوظف الأدوات و الأسالیب المناسبه لإرشادهم و حثهم علی القیم الإنسانیه و الأخلاقیه. والقصه کنوع ادبی تعتبر أفضل أداه لغرس البذور المعرفیه و التربویه و الجمالیه فی کیان الطفل. هناک أسس فنیه یعتمد علیها القاص فی کتابه القصه. ولکن تختلف قصص الأطفال فی طریقه و طبیعه التوظیف لهذه الأسس و الخصایص الفنیه. لقد حاولت هذه المقاله عبر المنهج الوصفی- التحلیلی، أن تسلط الضوء علی بعض هذه الخصایص و التی هی: الحدث، البییتان المکانیه و الزمانیه، الشخصیات و اللغه، و من ثم قامت بدراسه تلک الخصایص فی قصه (سفیره القمر) من قصص کامل الکیلانی. وقد الدراسه إلی أن قصه وادی القمر إجتمعت فیها تلک الخصایص. و قد وظف الکاتب هذه الخصایص مراعیا قدرات الطفل فی إستیعابها. فکان الحدث خال من الغموض و التعقید. و خلق الکاتب شخصیات ملموسه یستوعبها الطفل. و لم یقحم الکاتب القصه بأزمنه مختلفه . و قد أحسن الکاتب انتقاء المکان القصصی حیث یستطیع الطفل أن یتجاوب مع المکان. کما کانت لغه القصه سهله و تراکیبها بسیطه، لا تخرج عن نطاق قاموس الطفل اللغوی و مستوی فهمه. و تمکن الکیلانی أن یعرض بعض القیم السامیه و التربویه للأطفال فی هذه القصه.
قضایا المکان بین الذاکره والرؤیا فی شعر (بدیع صقّور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف هذا البحث إلى تسلیط الضّوء على أبرز قضایا المکان فی شعر بدیع صقور، هذا الشاعر الذی أطلّ على الحیاه فی إحدى قرى محافظه اللاذقیه، حیث الطّبیعه ترسم مشاهد للمکان تنبض بالثراء والحیویه، وحیث المکان یمارس سطوته على الشاعر فیسهم فی تشکیل عقله وسلوکه تشکیلاً یتداخل مع إلفه المکان وقیمه المختلفه، ممّا استدعى حرص الشّاعر على أن یحفظ للمکان حضوره فی ذاته، فاختزن تفاصیله، لیظلّ متصلاً به، یلجأ إلیه، ویطلّ علیه لیحکی خصائصه وتجلّیاته.
أنماط التداعی الطّلیق فی قصّة ""ساعةِ الکوکو"" القصیرةِ من مجموعة ""کان ما کان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یستعین الکاتب أو الراوی فی الأدب القصصی، بمختلف القوالب للتطّرق إلی أحداث القصّة وشخصیّاته القصصیّة ویُعدُّ التداعی الطّلیق واحداً منها. فی التداعی الطّلیق یستحضر مفهومٌ واحد مفاهیم أخری إلی الذهن بناءً علی أصول التجاور أو التشابه أو التضاد فمن جرّاء ذلک یتبع الکاتب الموضوعات الجدیدة بصورةٍ متتالیةٍ مستعیناً باستدعائها کما نلاحظ فی قصّة ""ساعة الکوکو"" القصیرة من مجموعة ""کان ما کان"" القصصیّةِ لمیخائیل نعیمة، الأدیب والمجُدِّد اللبنانیّ الکبیر. تستحضر فی هذه القصّة، أجزاءُ تصویرٍ واحدٍ أو حدثٍ واحدٍ، أجزاءً أخری أو حدثاً آخر.
وقد خلق الکاتب هذا الأثر الثمین مُوَظِّفاً فیه التقنیاتِ السردیّةَ المختلفةَ عن وعی أو غیر وعی، مما أدّی تشابک عنصر العمل القصصیّ مع الشعور وتجربة الراوی، إلی تسلُّل کثیر من الأحداث الموجودة فی القصّة إلی ذهن الکاتب إثرَ تأثّره بأصل تداعی المفاهیم. تأتی أهمیّةُ ودورُ التداعی الطّلیق، فی هذا البحث، فی استدعاء الأحداث وتشکیلها، وأنماطه المختلفة بعد الإتیان بالأصول والأسس التی تحکمه. وأُثبِتَ أنَّ میخائیل نعیمه- بالاستفادة من التداعی الطّلیق وهروباً من التکرار الذی لافائدة فیه- أقبل علی استحضار ذکریات شخصیّات القصّة ثمّ تَطرّقَ إلی بیان تفاصیل حیاة شخصیّات القصّة وحلّ مشاکلهم بواسطة أصل التشابه الذی کان أکثرَ تطبیقاً فی القصّة وکذلک بمساعدة أصلی التجاور والتضادّ.
ادبیات
حوزههای تخصصی:
جمالیه السیمیاییه فی قصیده "بانت سعاد" (دراسه تحلیلیه و دلالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر لغه الشعر من أبرز و أسمى النماذج الأدبیه التی یرتبط فیها اللفظ بالمعنى ارتباطاً، وثیقاً و المیزه الأساسیه التی تتسم بها لغه الشعر أن طریقه التعبیر فیها طریقهٌ غیر مباشره ما یمنحها حیویه و دینامیکیه على صعید الدلاله و المضمون و تمکن السامع أو القاری من تفسیرها بالطریقه التی تنسجم مع أفکاره و رؤاه. الشیء الذی له دور محوری فی الفهم العمیق للنص الأدبی هو دراسه علمیه لعناصر لغه النص و اتجاهاته الأدبیه. من هذا المنطلق الاتجاه السیمایی من أهم و أبرز الاتجاهات التی یستطیع القاری فی ظلها أن یتوغل فی أعماق النص بفک الألغاز عن دلالاته السیماییه.یهدف هذا المقال إلى تحلیل قصیده "بانت سعاد" لکعب بن زهیر، تحلیلاً سیمیاییاً و یکشف عن الجمالیات الخفیه فی النص مستعیناً بالمنهج الوصفی- التحلیلی. و من النتایج التی توصلنا إلیها عبر المقال أن القصیده تعکس المخاوف و القلق الضاغط على نفسیه الشاعر فی ضوء الدلالات الرمزیه و الإیحاءات السیماییه التی شکلت لحمه القصیده. فثمه تناغم واضح بین ألفاظ القصیده و محتواها.
دراسه روایه "لعبه النسیان" لمحمد براده فی ضوء نظریه سیغموند فروید النفسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الیوم أصبح النقد النفسی جزءا لا یتجزأ من الأدب. ولفهم النص الأدبی بشکل صحیح، یقتضی بالضروره، الحدیث عن الحالات النفسیه والوجدانیه للکاتب ویتم تحدیده فی سیاق کلمات وسلوک شخصیات الروایه لذلک، لفحص عقلیه الکاتب وحالاته النفسیه والروحیه، یجب علینا أن نفحص کیف یتم التعبیر عن أفعال وکلام الشخصیات خلال الروایه. من أشهر علماء النفس "سیغموند فروید" الذی یؤمن بوجود ثلاثه أقسام للجهاز النّفسی؛ هی الشّعور وما قبل الشعور واللاشعور. والقسم الثالث یحتوی على الدوافع الغریزیه البدائیه الجنسیه والعدوانیه؛ أی أنّ الحیاه النفسیه مکوّنه من الأنا، الهو، والأنا الأعلى وهو یلعب دوراً هاما فی تکوین حیاه الفرد. تعتبر روایه "لعبه النسیان" من أهم أعمال الکاتب محمد براده (1987م.) التی هی موضع دراستنا فی ضوء النقد النفسی حسب نظریه فروید- ومتمسکا بالمنهج الوصفی – التحلیلی. وقد أوحی بعض النتائج من خلال هذا البحث على أن یتحدث محمد براده فی روایته عن الألم والصراع النفسی بین الناس والمجتمع. الموضوع الرئیس للروایه هو حاله بعض أفراد الأسره النفسیه بعد وفاه والدتهم والمشاکل والمصاعب التی یواجهونها فی مجتمعهم. ونرى من خلال التحلیل النفسی أنّهم یعانون من الکآبه والحزن والصراع النفسی والحنین إلى الماضی. یعد الصراع النفسی والشعور بالنقص والنوستالوجیا والحب والأحلام من أهم الأغراض النفسیه فی الروایه ویصوّر الراوی حیاه شخصیات مجتمعه من خلال هذه الأغراض. توجد داخل الشخصیات العقد والأمراض والآلام بسبب مصائب الحیاه أو نتیجه ندم على خطاء یرتبکونهم.
أثر الرسم العثمانیّ فی قواعد العربیّة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف البحث إلى دراسة أثر الرسم العثمانی فی قواعد العربیة، إذ یدرس العلاقة بین الرسم العثمانیّ والکتابة العربیة، ویقف على قواعد الرسم العثمانی، ویذکر بعض صوره، وبعض التحسینات التی طرأت علیه، کما یدرس العلاقة بین القراءات القرآنیة والرسم العثمانی، والعلاقة بین الرسم واللحن، وبین الرسم والتصحیف. إن رسم المصحف الشریف لم یختلف عن رسم الخط المعهود فی زمن الرسول (ص)، وقد جاءت التحسینات الإملائیة على هذا الخط بعد ذلک، وقد أدخل على الرسم العثمانی تحسینات متعددة، وقبلها العلماء، ولکنهم اختلفوا قدیماً وحدیثاً حول کتابة القرآن بالرسم الإملائی الحدیث، فبعضهم رفض الأمر مطلقاً، وبعضهم أجازه، وبعضهم ذهب إلى وجوب الکتابة به. إن حالات الهجاء فی الرسم العثمانی غالبة ولیست مطردة، فقد رسمت بعض الکلمات فی موضع برسم، وفی موضع آخر برسم مخالف، کما أن هناک بعض الاختلافات بین المصاحف العثمانیة، وقد تأثر الرسم العثمانی بالحرکة اللغویة وباختلاف المذاهب والمدارس، وامتد الخلاف بین البصریین والکوفیین إلى رسم المصحف. وللرسم العثمانی مزایا لا تتوافر فی غیره، منها: الدلالة على القراءات المتعددة، والمحافظة على القراءات الصحیحة الواردة التی یحتملها الرسم العثمانی، وصیانة القرآن من التحریف والتصحیف والتبدیل، إذ یسلم کل جیل القرآن الکریم للجیل الذی یلیه على هیئة واحدة، وبذلک یثبت له التواتر فی الرسم والنطق، والوقوف على بعض لغات العرب الفصیحة التی نزل بها القرآن الکریم، والدلالة على أصل الحرکة وأصل الحرف.
جمالیّات الإغراب بین الإبداع والتلقّی فی النقد العربیّ القدیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الإغراب قدیمٌ قِدَمَ الإبداع؛ مستمرٌّ استمرارَه، ظلَّ حاضراً فی جهود النقّاد من عصر أرسطو حتّى الیوم على اختلاف بینهم فی درجاتِ الاهتمام به، وفی تجلّیاته التی اجتذبتهم إلى حلباتها؛ فجاءت جهودهم آراء مبثوثهً فی تضاعیف مؤلّفاتهم، أو مجموعهً فی فصلٍ، أو بابٍ من کتابٍ، أو آراء مشفوعهً بالاختیارات، أو اختیاراتٍ عنوانُها الإغرابُ. وهکذا انتظمَ جهودَهم حبُّ الإغرابِ عند کلٍّ من المبدع والمتلقّی، واللفظُ الغریبُ، وغرائبُ الأبیاتِ، وغرائبُ المبانی والمعانی، وغرائبُ الصور.
بید أنّنا نصرفُ النظرَ فی بحثنا هذا عن المستوى العمودیّ؛ ممثَّلاً باللفظِ الغریبِ الذی شُغِفَ به اللغویُّونَ والرواهُ، ونجعل وکْدنا الإغراب على المستوى الأفقیِّ ممثَّلاً بالتألیف، والتخییل، زاعمینَ أنَّه المحورُ الخفیُّ أوالصریحُ الذی انتظمَ الدرسَ النقدیَّ عند العرب؛ فاستغرق حفریّاتهم على عروق الذهب فی صنعه الشعر، وجهودَهم للقبض على أسرارِ ارتقاءِ المنظومِ إلى مراتبِ الشعریِّ التی عبَّروا عنها بالبیان والفصاحه والبلاغه.
التثلیث للجذر اللغوی فی الأسماء الخمسة بحث مقارن فی اللغات السامیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعنى هذا البحث بمسألة تحدید الجذور فی ضوء المقارنات التی تظهر أهمیة مثل هذه الدراسات اللغویة المقارنة، مع الأخذ بالقوانین الصوتیة؛ فالبحث الحدیث ارتضى تطبیقها لتحدید أصالة الکلمة أو عدم أصالتها من الناحیة الاشتقاقیة. کما یسهم التحلیل والشرح اللغوی والمقارنة فی تتبع الأبنیة الصرفیة برصد التغیرات والتحولات التی طرأت على اللغة العربیة عبر الأزمنة. فالدراسة تأصیلیة لبنیة الجذر العربی فی الأسماء الخمسة، بالمقارنة مع اللغات السامیة، وفی نتائجها تفسیرات علمیة لظاهرة لغویة طالما دَرَسَها اللغویون العرب القدامى، فَذُکِرَتْ فی کتبهم ومصنفاتهم آراؤهم، وعلى فکرة المیزان الصرفی بَنَوا معاجمهم؛ فدرسوا الظواهر اللغویة، مثل: الاشتقاق، والإعراب.
إن البحث یقوم على منهج التحلیل المقارن، فیعمل على فحص التکوین الثنائی المعجمی، ووصف العلاقات الصوتیة والصرفیة والنحویة الخاصة بالأسماء الخمسة، وبالأبنیة والصیغ التی تفتح علیها فی مدونة المعجم العربی، وفی معاجم اللغات الأکادیة والأوغاریتیة والفینیقیة والآرامیة والعبریة.
لقد کشف البحث عن العلاقات الصوتیة والصرفیة والنحویة فی الأسماء الخمسة، وذهب إلى تطبیق القوانین الصوتیة، وتتبع الأبنیة والصیغ فی المعاجم العربیة والأکادیة والفینیقیة والآرامیة والأوغاریتیة، فنبه البحث لأهمیة رصد التغیر اللغوی؛ لأن لغتنا العربیة بعیدة العهد، مرت بمراحل زمنیة متعاقبة، لذلک فالحاجة شدیدة إلى معجم تاریخی، تؤرخ فیه الألفاظ وفق استعمالاتها خلال العصور المختلفة بدءاً من الأصل الأقدم.