فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
634 - 649
حوزههای تخصصی:
چنین می نماید که با توجه به مبانی فکری دکارت، به سادگی نمی توان درباره امکان تجربه در فلسفه او سخن گفت چراکه او در شاهکار فلسفی اش، تأملات در فلسفه اولی، از همان آغاز با طرح شک افراطی بساط عالم حس را که موضوع اصلی تجربه و پیش شرط امکان آن است، چنان فراهم می چیند، که تا «تأمل ششم»، محسوسات در محاق هستند و در آنجا نیز به شیوه ای کلامی و با استناد به نافریبکاری خداوند می کوشد عالم حس را سرجای خود بازگرداند. اما در اینکه تا چه اندازه در این راه کامیاب بوده است میان دکارت شناسان اختلاف نظر بسیاری هست. ما در پژوهش پیشِ رو می کوشیم نشان دهیم که اگر غایت فلسفه دکارت را چنان که خود بدان تصریح دارد سیطره آدمی بر طبیعت بدانیم تا جایی که او فلسفه اش را «فلسفه عملی» در برابر «فلسفه نظری» مدرسیان می نامد، چاره ای جز این نداریم که نه تنها به امکان که به ضرورت تبیین تجربه در اندیشه دکارت اذعان کنیم. توضیح اینکه این سیطره و تسخیر آدمی بر طبیعت در فلسفه عملی دکارت، تنها در تجربه است که تحقق می یابد، بدین معنا که واپسین حلقه رابط فاعل شناسا با طبیعت همانا تجربه است که عالم را در زیر سیطره و چیرگی او درمی آورد و از این رهگذر، قرار است علم دکارتی سروسامان گیرد. حال اگر نتوانیم تجربه را در اندیشه او تبیین کنیم و توضیح دهیم، غایت آشکار فلسفه او، یعنی تبدیل ما به «اربابان و مالکان طبیعت» تبیین ناپذیر می ماند.
رویکرد سهروردی در درمان بیماری های نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
25 - 44
حوزههای تخصصی:
سهروردی از جمله فلاسفه ای است که در مقایسه با سایر حکما نظام فکری خود را با نوآوری تدوین کرده است. نظام فکریِ اشراقی سهروردی حاصل اندیشه های او در فلسفه و عرفان است و غایت مشرب اشراقی او رسیدن به مقام ذوق و تأله با استفاده از کشف و شهود و استدلال است. نفس خالص، رکن مهمی در کشف و شهود سالک است و از آنجا که نفس از عالم انوار قاهر به عالم طبیعت نزول کرده است، مانند جسم ممکن است بیمار شود. شیخ اشراق در رساله های خود با طرح بحث بیماری نفس، دریچه جدیدی را در حکمت باز می کند و با طرز تفکر اشراقی خود به دنبال ارائه راهکار عرفانی و اخلاقی برای درمان نفس ناطقه انسانی است. شیوه درمانی سهروردی برای درمان بیماری های نفس، از این جهت که جزئی از مطالب عرفانی وی به شمار می آید، به صورت تمثیل بیان شده است و از این جهت که نسخه ای برای تمامی سالکان است، مطلبی اخلاقی محسوب می گردد. با بازشناسی نمادها در رساله های تمثیلی سهروردی، می توان شیوه اخلاقی او برای درمان بیماری های نفس را بازشناخت.
وجود ذهنی و تطابق آن با وجود عینی از منظر ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
157 - 172
حوزههای تخصصی:
ذهن شناسی فلسفی یکی از مباحث بسیار مهم در معرفت شناسی فلسفی است که می توان گفت نسبت به مسائل دیگر این علم تقدم دارد؛ چراکه تا مسئله ذهن و وجود ذهنی و مطابقت ذهن و عین دقیق بیان نشود، در باب ارزش ادراک و علم و معلومات نتیجه ای سودمند به دست نمی آید و تا زمانی که درباره ارزش معلومات یقین حاصل نشود، بحث از مسائل دیگر فلسفه و حتی دیگر علوم، سودمند و یقین آور نخواهد بود. بنابراین بحث درباره ذهن شناسی و به تبع آن وجود ذهنی و بررسی نقش معرفتی آن اهمیت ویژه ای دارد. نظر ابن سینا، فیلسوف بزرگ اسلامی، در باب ذهن شناسی می تواند ما را از منشأ بسیاری از اختلافات در مسئله ارزش علم و معلومات آگاه گرداند. پژوهش حاضر با بررسی توصیفی تحلیلی نظریه ابن سینا و بازخوانی ادله او در اثبات وجود ذهنی و تطبیق آن با وجود عینی قصد دارد به توجیه اختلافات بیرونی حول علم و معلومات از دیدگاه او بپردازد.
استلزام منطقی چگونه تحلیل و صورت بندی می شود؟ بررسی انتقادی مقاله ملاحظات تاریخی نظام های حاج حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
59 - 78
حوزههای تخصصی:
در زبان طبیعی گاهی با استدلال هایی سروکار داریم که در آن ها حروف ربط غیرتابع ارزشی حضور دارد. منطق کلاسیک از عهده تحلیل و صورت بندی این استدلال ها برنمی آید. افزون بر این، استلزام منطقی در استدلال درست چهار ویژگی دارد: صدق نگهدار بودن، ضروری بودن، صوری بودن، کلی بودن. در منطق کلاسیک که اصول EFQ وEQT درست و معتبر ارزیابی می شود، ویژگی دوم تأمین نمی شود. حاج حسینی در کتاب «طرحی نو از اصول و مبتنی منطق» با تأسیس دو نظام منطقی تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی و گسترش این نظام ها راه را بر حل این دو مسأله گشوده است.در همین ارتباط اما اسدالله فلاحی در مقاله «ملاحظات تاریخی نظام های حاج حسینی» که در شماره بهار و تابستان ۱۴۰۲، دوفصلنامه علمی، پژوهشی «شناخت» منتشر شده است، سه ادعا به نویسنده کتاب نسبت داده است: ۱) تفکیک پاره های تابع ارزشی از پاره های غیرتابع ارزشی از ابداعات نویسنده است ۲) منطق کلاسیک میان «استلزام مادی» و «استنتاج» خلط کرده و آنها را یکی گرفته است ۳) «فراقضیه استنتاج» به این دلیل که رابطه مقدمات با هم، عطف مصداقی است، نادرست است. در این مقاله نشان می دهیم که هیچ یک از این دعاوی در این کتاب مطرح نشده است و این بدفهمی تنها از گزینش یک عبارت از متنی مفصل و فهم ناقص آن شکل گرفته است. درضمن همان طور که فلاحی اشاره است استنتاج هر تناقضی از هر تناقضی در نظام تابع ارزشی درست و معتبر است و رابطه تعدی در استدلال ها، به خلاف منطق ربط کلاسیک تننت، در هر دو نظام تابع ارزشی و غیرتایع ارزشی برقرار است.
Heidegger on ‘Eigentlichkeit’: Re-Contextualizing Authenticity
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۳
175 - 203
حوزههای تخصصی:
The Heideggerian theme of authenticity (Eigentlichkeit) proves crucial to the task of fundamental ontology that Heidegger pursues in Being and Time. Unfortunately, clear and textually based commentary on this notion of authenticity has been sparse. Many prominent readings of authenticity fail to stay true to its purpose in Being and Time, opting instead to render a stronger existentialist reading than is warranted. While such readings of authenticity are truly fascinating as independent conceptions worthy of philosophical attention, they cannot be properly ascribed to Heidegger or the project of Being and Time. The present essay serves as an attempt to correct this course in the scholarship, offering a textually supported account of authenticity that recognizes its role as that which makes manifest the transparency that everyday Dasein lacks—a transparency that can do away with self-concealments and assist Heidegger in his pursuit of an answer to the question of Being qua Being.
بررسی تحلیلی وصف «سیاسی» در نظریه «لیبرالیسم سیاسی» جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی چرخش پست مدرن فلسفی و طرح پرسش هایی درباره نحوه تعامل حکومت های لیبرال با تعددهای فرهنگی و فلسفی در فضای دهکده ایِ حاصل از جهانی سازی، رالز کوشید با طرح یک نظریه ی خردمندانه و فارغ از بنیادهای متافیزیکی و کلی با عنوان لیبرالیسم سیاسی، برای ایجاد جامعه ای باثبات و برخوردار از عقاید جامع و متنوع راهی ارائه نماید. با توجه به اضافه شدن وصف «سیاسی» به لیبرالیسم و نیز فراگیر و همه پسندبودن این برداشت، در این نوشتار می کوشیم با پرسش از معنای «سیاسی بودن» در نظریه مزبور، درستی ادعای رالز را از منظری تحلیلی بسنجیم. معتقدیم نظریه رالز نتوانسته در ایجاد روایتی حداقلی و همه پسند از لیبرالیسم موفق باشد. استفاده از ایده هایی همچون ساختار اساسی، دلیل عمومی، اجماع همپوشان و نیز تاریخمند ساختن لیبرالیسم نتوانسته تئوری ارائه شده در نظریه ای درباب عدالت را از «جامع بودن»، حتی بر اساس معیارهای رالزی، رها سازد. لیبرالیسم سیاسی رالز بیش از «سیاسی بودن» به دنبال آشتی میان افراد دارای عقاید جامع با سیاست های جاری در جامعه ای است که پیرامون نظریه لیبرالیسم شکل گرفته است. در جامعه مورد نظر رالز، عقاید جامع به جای آنکه محترم دانسته شوند، مجبور به جرح و تعدیل می شوند و این آغازِ اِعمال اندیشه ای جامع از لیبرالیسم به بهانه ایجاد ثبات در جامعه است.
آینده پژوهی مدیریت اسلامی؛ رویکرد واقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آینده پژوهی به عنوان ابزاری کارآمد، در تحلیل روندها و عوامل مؤثر بر تغییرات شتابان پدیده های اجتماعی، به ترسیم سناریوهای محتمل آینده می پردازد. این رویکرد با واکاوی منابع، الگوها و عوامل تغییر و ثبات، افق های نوین آینده را پیش روی ما قرار می دهد (آینده های اکتشافی) و الزامات نیل به آن را ترسیم می کند (آینده های هنجاری). در این میان، علوم انسانی اسلامی نیز از این ظرفیت آینده پژوهی بی بهره نمانده و در این پژوهش، به بررسی روند پژوهشی یکی از مصادیق آن، یعنی مدیریت اسلامی، می پردازیم. در این مقاله دو چهارچوب برای تهیه سناریوی پژوهشی ارائه شده است: سناریو اول بر امنیت، اجتناب از پیامدهای نامطلوب و ایفای تعهدات تمرکز دارد. و سناریو دوم پژوهش ها در چارچوب دانش موجود مدیریت، با لحاظ تغییرات لازم، انجام می پذیرد. که اولی با سازگاری تحت ساختار موجود دانش مدیریت در ضمن تغییراتی و دومی نه تحت ساختار موجود دانش مدیریت بلکه با شکل بخشی جدیدی به پژوهش در مدیریت می پردازد. این مطالعه، به پژوهشگران کمک می کند تا با توجه به تحولات آینده، راهبرد انقلابی را در زمینه سازگاری یا شکل دهندگی اتخاذ نمایند.
تحلیل وجودشناختی «خوددوستی» به مثابه خاستگاه کنش گری انسان نزد صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن از مبدا نخستین صدور عمل یا کنشگری در فلسفه اسلامی، سابقه ای طولانی در مباحث نفس شناسی دارد و دیدگاه رائج، ادعای آغازیدن عمل از شناخت و تصدیق به فایده است. صدرالمتألهین اما بانظر به مبانی متفاوت خود در هستی شناسی و نفس شناسی، دیدگاه های دیگری را آشکار می سازد که با ایده تشکیک وجودی وی، سازگار است. این جستار درصدد است تا با تحلیل وجودی و نه صرفا مفهومیِ مبادی صدور فعل، «خاستگاه نخستین و اصیل» کنشگری در نفس بر اساس چارچوب فکری صدرالمتألهین را آشکار نماید. این خاستگاه که پس از تحلیل مواضع وی مخصوصا در تشبیه «صدور اعمال در نفس» به «آفرینش هستی در باری تعالی» و همچنین مقایسه مواضع وی با دیدگاه عارفان به دست می آید، می تواند ایده حب ذاتی یا خوددوستی در کنشگری نامیده شود. خاستگاه کنشگری در پرتو این ایده، میل به اظهار کمالات وجودیِ ذات و حبِّ به تفصیل درآوردنِ آنها در سطح رفتار بیرونی است و عمل یا کنش نیز چیزی جز ذاتِ آشکارشده در سطح صفات انسانی و سپس در سطح رفتار طبیعی نیست. این ایده همچنین در نگاه و تحلیلی معکوس، سبب فهم عمیق تر مقوله «نیاز» و چگونگی پدیدارشدن آن نیز می گردد.
سنت تصویری سازه های مهندسی در تمدن و هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سده های نخست تمدن اسلامی در ایران، اختراعاتی در عرصه ی سازه های مهندسی انجام شده که با جزئیات نوشتاری و تصویری، اطلاعات تکنولوژی را ثبت کرده اند. در کتاب “الجامع بین العلم و العمل النافع فی صناعه الحیل” نوشته ی "جزری" (6 ه.ق)، چندین دستگاه با سازوکار (تکنولوژی) روز معرفی شده است. این کتاب، یک کتاب جامع نظری و عملی می باشد و دستگاه های ارائه شده در این کتاب از لحاظ ظاهر و کارایی متفاوت بودند. امروزه دستورالعمل های تصویری آن، بخشی از سنت تصویری ایران را شامل می شود. ضرورت و کاربرد چنین تحقیقاتی، آشنایی با پیشینه ی علمی و هنری گذشته ی هنر و تمدن اسلامی ایران است و شناخت سنت تصویرسازی علمی، استفاده از هنر و چگونگی آن را در سال های اولیه اسلامی در ایران نشان می دهد. این پژوهش یک تحقیق توصیفی بنیادی، به روش تطبیقی عرضی است. در این مطالعه تلاش شده است آغاز سنت مصورسازی علمی و انتقال دانش توسط تصویر، با شرح و ارائه ی دستگاه ها، ارزیابی شود و شاخصه های هنر نقاشی ایران در تصاویر علمی کتاب جزری شناسایی و تبیین شود. نتیجه گرفته می شود که نگاره ها، علاوه بر ارزش هنری، تصاویر ارزشمندی هستند که با رعایت شاخصه های سنتی هنر ایران در ارائه و شناخت وسایل مکانیکی عصر خود موفق بوده اند.
نقد بوم گرای «درون روانگی» و «همانندی» در دنیای معنوی سوئدنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
107-130
حوزههای تخصصی:
نظریه انتقادی بوم گرا، پیوندهای موجود در جهان طبیعی و فعالیت های انسانی را بررسی می کند. با درنظرگرفتن برداشت های گوناگون فلسفی از فلاسفه مختلف، وجود و بقای آگاهی انتقادی زیست محیطی در ناخودآگاه جمعی انسان آشکار می شود، هرچند ممکن است با اصطلاحات یا کلیدواژه های متفاوتی بیان شده باشد. خواننده علاقه مند می تواند ردّپای همان نگرانی و دغدغه را در سوئدنبرگ فیلسوف سوئدی نیز پیدا کند. دو مفهوم فلسفی «همانندی» و «درون روانگی» بیان گر ارتباط بین روح و مادّه، ذهن و بدن، است و می توان ادّعا کرد که همان چیزی است که زندگی جسمی انسان را با زندگی معنویِ همیشگی او ارتباط می دهد. با بررسی چنین مفاهیم فلسفی در یک قلمروی انتقادی بوم گرا، این مقاله تلاش می کند که همبستگی پنهانی موجود بین انسان و طبیعت و ارتباط بین این دیدگاه انتقادی و بعضی مفاهیم خاص فلسفه سوئدنبرگ را نشان دهد. هدف این مقاله واکاوی مؤلفه های نقد بوم گرا در آثار سوئدنبرگ با توجه به دو مفهوم فلسفی «همانندی» و «درون روانگی»است. این آگاهی معنوی آشکار می کند که انسان ها تا زمانی که نتوانند زندگی خود را مطابق با الوهیت پیش ببرند، نخواهند توانست در هماهنگی با جهان طبیعت زندگی کنند چراکه چنین ایدئولوژی خدامحوری اجازه کاری غیر از همراهی با محیط زیست را به انسان نمی دهد؛ محیط زیست مظهر خداوند، خالق مطلق، است.
نقد واگرایی عمل از ایمان و ممانعت از فروکاست آن در نحله های کلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
186 - 219
حوزههای تخصصی:
ایمان همراه عمل صالح در قرآن کریم، حکایت از یک همگرایی و نوعی رابطه ای وثیق دارد؛ و این که چرا؛ در چیستی ایمان و نوع رابطه آن با عمل اختلاف وجود دارد ذهن را به سمتی سوق می دهد تا به دنبال گونه ای تبیین و نقد باشد، تبیین از بابت چرایی اختلاف و نقد در راستای فهمی دقیق، محکم و مستدل با اتکال به ام الکتاب آموزه های دینی و اسلامی. فرقه ی مرجئه "ایمان" را امری بسیط و هویتّی تجزیه ناپذیر دانسته و برآن باورند ایمان تقدّم رتبی برعمل دارد و عمل در پَسِ" ایمان " قرار دارد درتقابل با این دیدگاه فرقه خوارجند که معتقدند عمل جزء ایمان است و ایمان امری ترکیبی است. برخلاف نظرگاه این دو دیدگاه؛ نظرگاه سوم نظر اعتدالی مکتب اهل بیت-علیهم السلام- است که تفکر مرجئه و خوارج را مورد نقد قرار داده است. حال سوال این است که؛ آیا ایمان صرف تصدیق قلبی و با عمل یکی است و یا به نوعی عمل از آثار خارجی و نشانه یا لازمه ایمان می باشد و از حقیقت ایمان خارج است؟ نقطه عزیمت این تحقیق بیان رابطه مفهومی و ساختارمعنایی ایمان در واگرایی از عمل در فهم فرقه مرجئه و همگرایی از عمل در اندیشه خوارج و دسته نقد هایی که از طرف مکتب اهل بیت برآنان وارد است که عمل از ارکان ایمان است، می باشد. از ظاهر برخی روایات شیعه بر می آید که عمل جوارحی یکی از ارکان ایمان است و از واکاوی چنین رابطه ای و در پاسخ به سوال طرح شده می توان گفت، عمل از آثار خارجی و نشانه یا لازمه ایمان می باشد.از این رو؛ با نظر به واگرایی ایمان و عمل از نگاه مرجئه و همگرایی ایمان و عمل از نگاه خوارج این مقاله برآن است با روش مطالعات کتابخانه ای ضمن بررسی این دو نظرگاه، نظر تشکیکی همگرایی و نگره تعدیلی هر دو دیدگاه توقیف شده دربطن دین اسلام را ترسیم و از فروکاست(حل و منحل) آن دو در آموزه های اسلامی اجتناب نماید.
نسبتِ تخیل با امید، پیشرفت و همبستگیِ اجتماعی در فلسفه ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
83 - 104
حوزههای تخصصی:
این مقاله به جایگاهِ تخیل در فلسفه ریچارد رورتی می پردازد. تصور می شود که تخیل نقشی کلیدی در فلسفه رورتی دارد و فهمِ جایگاهِ تخیل در اندیشه رورتی می تواند به درکِ ما از قابلیت ها و دغدغه های اصلی فلسفه او کمک کند. به نظر می رسد که رورتی درصدد است تخیل را جایگزینِ خرد و عقلِ استدلالی نماید. ما نشان خواهیم داد که این جایگزینی برآمده از ضرورتِ منطقیِ فلسفه رورتی و نتیجه نگاهِ انتقادی وی به ایده «صدق» و جایگزینیِ آن با ایده «توجیه» است. ازاین منظر، تخیل می تواند، با پیش نهادن بدیل هایی برای وضعِ موجود، زمینه را برای پیشرفت، امید و همبستگیِ اجتماعی فراهم آورد. در این مقاله، در قالبِ جایگاهِ تخیل در اندیشه رورتی، تلاش می شود ایده تخیل و جایگاهِ آن در نسبت با مفاهیمِ کلیدیِ فلسفه او ازجمله امید، همبستگیِ اجتماعی و دموکراسی بررسی شود. به نظر می رسد که رورتی تنها با تکیه بر عنصر تخیل، به عنوانِ جایگزینی برای عقلِ استدلالی، است که می تواند پروژه خود را تحت عنوان نئوپراگماتیسم به اجرا درآورد.
اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت های اخلاقی دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
143 - 173
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مطالعه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت های اخلاقی دانش آموزان دختر متوسطه شهرگرگان می باشد. روش پژوهش نیمه آزمایشی می باشد که از طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه کنترل و آزمایش استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در دوره متوسطه شهرگرگان در سال تحصیلی 1399-1398 است که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل به صورت تصادفی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 5/1 ساعته هفتگی (90 دقیقه) آموزش دیدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه سنجش صلاحیت های اخلاقی مارتین و آستین (Martin & Austin 2010) استفاده شد. روایی و پایایی پرسشنامه به ترتیب با استناد به نظرات کارشناسان و ضریب آلفای کرونباخ (0/879) تأیید شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش کوواریانس (ANCOVA) در نرم افزار SPSS (ویرایش 21) انجام شد. یافته های این پژوهش نشان داد که اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت اخلاقی دانش آموزان با اندازه اثر 911/0 تأثیر مثبت و معنی دار دارد (763/585=F؛ 05/0>p). یافته های پژوهش همچنین حاکی از تأثیر مثبت و معنی دار اجرای این برنامه بر هشت مؤلّفه صلاحیت اخلاقی در بین دانش آموزان می باشد.در نتیجه می توان بیان کرد که استفاده از برنامه های غیرمستقیم از قبیل فلسفه برای کودکان باعث ارتقاء صلاحیت های اخلاقی در بین دانش آموزان می گردد.
بازخوانی عقل آناکساگوراس در روانشناسی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
79 - 100
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث بسیار دشوار در روانشناسی ارسطو بحث عقل است. این بحث که در طول تاریخ دست مایه تفاسیر بسیار گوناگون بوده به ندرت از منظر مواجهه ارسطو با پیشینیانش بررسی شده است. این مقاله استدلال میکند که ارسطو در این بحث وام دار آناکساگوراس است و نظریه او را دراین باب ارتقا میدهد و در چارچوب مبانی خودش بازخوانی میکند. مهمترین و چالشبرانگیزترین مباحثی که در کتاب درباره نفس در موضوعِ عقل مطرح شده از این منظر قابلِ فهم میشوند. آناکساگوراس صریحاً یا ضمناً دو وصفِ عدمتعین و سرمدیت را به عقل نسبت میداد. ارسطو این دو وصف را برای عقل میپذیرد و میکوشد تا مشکلاتی را که بر سر راه این دو قرار دارد برطرف کند. هر دویِ این اوصاف با فعالیت اصلیِ عقل، یعنی شناختن و تعقلکردن، ناسازگارند. آنچه مطلقاً نامتعین است به هیچ چیزی شباهت ندارد. پس، مطابق حکم مشهورِ «شبیه شبیه را میشناسد»، قادر به شناختن نخواهد بود. همچنین شناختن نوعی عبور از قوه به فعل است که از لوازم ماده است. ازاین رو، عقل اگر بخواهد فعالیت شناختی داشته باشد، نمیتواند سرمدی باشد. نشان دادهایم که مباحث دو فصل چهارم و پنجم از کتاب سومِ درباره نفس به همین دو مسئله پاسخ میدهند.
تمایز امکان و احتمال از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
275 - 300
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در کتاب شفا میان مفهوم احتمال و امکان تمایز گذاشته و با بیان سه رویکرد این دو مفهوم را از یکدیگر متمایز کرده گرچه بررسی های انجام شده نشان می دهد وی به صورت مستقل به مسئله احتمال نپرداخته است. این پژوهش به دنبال بررسی تمایز میان امکان و احتمال با توجه به آثار ابن سینا است. نتایج نشان می دهد که تمایز هایی که ابن سینا میان امکان و احتمال بر شمرده هر کدام ریشه تاریخی خاص خود را دارد. ذهنی بودن احتمال و عینی بودن امکان گرچه نظر اکثر منطق دانان است اما نمی تواند تمایز دقیقی میان امکان و احتمال ترسیم کند. تمایز دوم در واقع تمایز میان امکان استقبالی و احتمال وقوع امری در آینده است که گویای تمایز میان امکان استقبالی ابن سینا و امکان استقبالی فارابی است. تمایز سوم نیز به نظر خلط واژه احتمال و امکان خاص است که ریشه در ترجمه آثار ارسطو دارد.
راه های بودن، سور مقید و سور عام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
37 - 58
حوزههای تخصصی:
تقریری معاصر از تکثرگرایی وجودشناختی یافت می شود که، طبق آن، این رهیافت در به رسمیت شناختنِ راه های بودن صورت بندی می شود: اینکه اشیا به طرقِ مختلف هستند یا از انحاء گوناگونی از بودن بهره مندند. بااین حال ازآنجاکه، طبق تلقی رایج در فلسفه تحلیلی، سورها نمودار تعهدات وجودشناختی ما هستند، پس این تقریر معاصر تکثرگرایی وجودشناختی را ناظر به نظریه تسویر می داند و آن را در قامت پذیرش تعدد سور های وجودی می بیند و بهتر است که تکثرگرایی تسویری نامیده شود. در مقاله پیش رو، پس از توضیحاتی درباره این تقریر معاصر، از این سخن می رود که کدام سورها را باید نمودارِ تعهدات وجودشناختی مان لحاظ کنیم و اینکه آیا سورهای متعدد نمی توانند دامنه هایی هم پوشان داشته باشند. نیز دراین باره بحث شده است که با فرض پذیرش تعددی از سورها، آیا همچنان باید سور عام را (یعنی همان که در دلالت شناسی منطق محمولات به کار می رود و خوانشی وحدت انگار از وجودشناسی پیش می نهد) پذیرفت یا نه. در این مقاله، چهار استدلال در پذیرش سور عام طرح و ردّ می شوند. بااین حال، سرانجام پذیرش سور عام برای تکثرگرایی مرجح دانسته می شود.
فراهستی شناسی نوفرگه ای بر پایه فراهستی شناسی فرگه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
۱۸۵-۱۶۱
حوزههای تخصصی:
فراهستی شناسی نوفرگه ای از بحث برانگیزترین فراهستی شناسی های دهه های اخیر است. یکی از رایج ترین تلقی ها از این فراهستی شناسی، لحاظ آن ذیل گونه های فراهستی شناسی های ساده نگر نظیر تنوع سورگرایی یا ماکسیمالیسم است. با این حال، اگر خود رویکرد فرگه و فراهستی شناسی قابل استنباط از این رویکرد را مدنظر قرار دهیم، نسبتی میان فراهستی شناسی فرگه ای و رویکردهای ساده نگر برقرار نخواهد شد. اگر فراهستی شناسی نوفرگه ای را در راستای فراهستی شناسی فرگه ای بخوانیم، خوانشی از این فراهستی شناسی خواهیم داشت که از مهم ترین ویژگی هایش جدی نگرانه بودن است. نکته بنیادی این فراهستی شناسی آن است که در بستر هسته منطقی زبان طبیعی شکل می گیرد و نه زبان طبیعی صرف. با این حال، اگرچه استفاده از فراهستی شناسی فرگه ای برای خوانش نوفرگه ای ها، خوانشی ناسازگار به دست نمی دهد، الزام هایی را به ویژه در واضح ساختن روش شناسی تحمیل می کند. نیز با این خوانش، کارکرد روش فراهستی شناسی های نوفرگه ای، کارکردی متافیزیکی در راستای تعیین مقوله شیء انتزاعی و نیز کارکردی معرفت شناسانه در جهت نحوه توجیه آنهاست و نه کارکردی هستی شناختی.
فرایند تحقق فهم و سطوح آن براساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار سعی می شود براساس مبانیِ حکمت متعالیه، چیستیِ فهم به دست آید و براساس آن، چگونگیِ تحقق فهم و سطوح احتمالی آن بررسی شود. این امر به روش تحلیلی اسنادی و براساس تولید نظریه در حوزه هستی شناسی فهم از مبانی موجود در حکمت متعالیه صورت می پذیرد. براساس تحلیل صورت گرفته روشن می شود که فهم از اتحاد وجودی موجود ادراک کننده با مورد فهم (متعلق فهم) به دست می آید. بنابراین آن فهمی صحت دارد و می توان به آن اتکا کرد که به نحو حداکثری فاعل شناسا را با محتوا متحد کند و از آنجا که فهم مطلوب از یک پدیده باید در حوزه رفتارِ فهم کننده نیز تغییر ایجاد کند؛ پس فرایند شکل گیری فهم باید در بستر مبادی فعل ارادی تحقق پیدا کند. از این رو می توان به تناسب اتحادی که فرد با مورد فهم به دست آورده و موجب تغییر رفتار او شده، برای فهم، سطوح شش گانه تصور اولیه، فهم اولیه، فهم تحلیلی، فهم کاربردی، فهم استدلالی، فهم خلاق در نظر گرفت.
توجیه و تثبیت اتحاد عاقل و معقول با انگاره تجسم اعمال در دیدگاه حکیم سبزواری و نقد ایرادها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکیم سبزواری برای اثبات آموزه اتحاد عاقل و معقول ادله مختلفی را سامان داده که بر اثر اختصار و تضمین فشرده مبادی، نیازمند شرح و توجه به روش خاص حکمت متعالیه است. از این ادله، برهان مورد بررسی در این مقاله مبتنی بر این مبادی قریب است: دسته بندی انسان ها بر اساس ادراکات و ملکات، و تجسم اعمال. حکیم سبزواری انسان ها را با مقیاس کمال نفسانی و میزان فعلیت عقلی در سه گروه اصلی جای داده است: مقرّبین، اصحاب یمین و اصحاب شمال. اگرچه تبلور عقل و اتحاد عاقل با معقول، در حد اعلا، در گروه اول مشهودتر است، هر گروه اقتضائات اتحادی خاص خود را دارد که این برهان ناظر به اتحاد ملکات تجددپذیر در نفوس ناکامل یعنی گروه دوم و سوم است. بر اساس برداشت حکیم سبزواری از تجسم اعمال، نفوس ناکامل هرچند مبرّا از هیولا هستند، لیکن مبتنی بر اتحاد مُدرِک و مُدرَک، اشتغال به متبدلات و متجددات در دنیا موجب ایجاد فطرت ثانوی برای مُدرِک می گردد و در نتیجه اقتضای تجسم اعمال بروز اقتضائات ذاتی یعنی تجددپذیری و تغیر و تبدل خواهد بود. هرچند برخی تلاش کرده اند این برهان را مورد خدشه قرار دهند، در این مقاله نشان داده شده است که عدم توجه به مبانی مذکور و عدم برداشت عمیق و کامل از فضای حکمت متعالیه، آنها را دچار آسیب عدم دریافت مفاد صحیح برهان در مقام استحصال و شتاب به خدش و جرح در مقام داوری کرده است.
تحلیل و نقد فلسفی مدل استاندارد در علوم شناختی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
1 - 27
حوزههای تخصصی:
«علوم شناختی دین» شاخه ای نوظهور از علوم شناختی است که با استفاده از یافته های علوم شناختی به مطالعه باورها و رفتارهای دینی می پردازد. اغلب محققین این حوزه معتقدند که باورها و رفتارهای دینی، محصولات فرعی معماری شناختی ذهن ما انسان ها هستند. بر اساس این رویکرد غالب که اصطلاحاً «مدل استاندارد» نامیده می شود، ذهن انسان یک سیستم پردازش یکپارچه نیست، بلکه دارای ابزارهای اختصاصی متعدد برای پردازش اطلاعات ورودی به ذهن است. این ابزارهای ذهنی، در فرآیند تکامل، سوگیری هایی پیدا نموده اند که روی اطلاعات ورودی به ذهن تأثیر می گذارند و آن ها را به نحو سیستماتیک جهت دهی می کنند. ازنظر مدافعان مدل استاندارد، این ابزارهای ذهنی و سوگیری های شناختی آن ها، در شکل گیری بسیاری از باورهای ما ازجمله باورهای دینی نقش اساسی ایفا می کنند. ما در این مقاله، از منظر فلسفه علم، سه شاخص اصلی برای نشان دادن اعتبار این رویکرد را موردبررسی قرار می دهیم: شواهد تجربی در دفاع از آن، قدرت تبیینی و ساختار نظری آن و همچنین پیش فرض های روش شناختی آن. ما در این مقاله نشان می دهیم که مدل استاندارد به لحاظ شواهد تجربی، نامتعیّن؛ به لحاظ قدرت تبیینی، ضعیف؛ و به لحاظ پیش فرض های روش شناختی، دچار چالش است.