فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۱٬۰۹۷ مورد.
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
1 - 23
حوزههای تخصصی:
سیلاب یکی از بزرگ ترین مشکلات جهانی است به طوری که با افزایش شدت و فراوانی سیل، نگرانی های جهانی در خصوص افزایش مرگ ومیر و ضررهای اقتصادی ناشی از سیل افزایش یافته است. در این تحقیق با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)، تصاویر ماهواره ای، داده های ایستگاه سینوپتیک، تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و روش تلفیق لایه ها (WLC) پتانسیل سیل خیزی حوضه آبریز قره سو مدل سازی شده است. نقشه نهایی خطر سیل خیزی بر پایه ترکیبی از عوامل و عناصر اقلیمی و فیزیکی یعنی 10 عامل پوشش گیاهی، ارتفاع، مسیل سیلابی، زمین شناسی، کاربری اراضی، بارش، فاصله از رودخانه، شیب، خاک و تراکم زهکشی تهیه شد. وزن هر یک از معیار ها با روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و جهت مدل سازی فضایی و تلفیق لایه ها برای تهیه نقشه پتانسیل سیل خیزی از روش ترکیب خطی وزن دار (WLC) استفاده گردید. نتایج حاصل از پهنه بندی ریسک سیل خیزی نشان داد که طبقه 4 به عنوان رده ای با خطر زیاد با 7/21 درصد و طبقه 5 نیز با پتانسیل سیل خیزی خیلی زیاد با 4/8 درصد، بیشتر در مناطق کوهستانی شمال و مرکز منطقه واقع هستند که در مجموع حدود 31 درصد از محدوده حوضه آبریز را پهنه های سیل خیز خطرپذیر زیاد تا خیلی زیاد در بر گرفته است و به دلیل اینکه بیشترین نقش را در تولید رواناب دارند، باید از نظر مدیریت آبخیز داری موردتوجه ویژه باشند. طبقات یک تا سه با پتانسیل سیل خیزی کم تا متوسط با قرارگیری در مناطق کم ارتفاع، دامنه و دشت های مرکز، جنوب و غرب حوضه قرار گرفته اند و بیش از 69 درصد از منطقه را در بر گرفته اند.
تحلیل مقایسه ای اثرات الگوهای اسکان مجدد پس از وقوع مخاطرات طبیعی بر کیفیت زندگی روستاییان (موردمطالعه: زلزله سال 1376 شهرستان زیرکوه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
119 - 144
حوزههای تخصصی:
مخاطرات طبیعی به خصوص زلزله در اغلب موارد، تلفات سنگین جانی و مالی بر سکونتگاه های انسانی وارد می سازد. اسکان مجدد در قالب سه رویکرد بازسازی (درجاسازی)، جابه جایی و تجمیع، یکی از رویکردهای اصلی برای بازسازی سکونتگاه های روستایی پس از وقوع زلزله است. هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی تأثیرات الگوهای سه گانه اسکان مجدد روستاهای آسیب دیده از زلزله 1376 شهرستان زیرکوه بر میزان کیفیت زندگی ساکنان جوامع روستایی است. جامعه آماری این پژوهش، خانوارهای محلی ساکن در 6 نقطه روستایی محدوده مطالعاتی است که با راهبردهای سه گانه اسکان مجدد (جابجایی، تجمیع یا ادغام و درجاسازی یا بازسازی) همراه بوده اند؛ که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 144 سرپرست خانوار به عنوان حجم نمونه و به روش تصادفی ساده تعیین شدند. پایایی پرسش نامه تهیه شده با استفاده از فرمول ویژه آلفای کرونباخ و مقدار آلفای 885/0 مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش حاضر در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی و با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های T تک نمونه ای و تحلیل واریانس انجام شد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد سیاست های اسکان مجدد روستاها توانسته بهبود نسبی در کیفیت زندگی ساکنان روستایی با میانگین 2.57 ایجاد کند که در بعد اجتماعی- فرهنگی با میانگین 2.717 بالاترین و در بعد اقتصادی با میانگین 2.15 کمترین سطح رضایت مندی از شرایط موجود وجود دارد. با توجه به نتایج آزمون آنالیز واریانس نیز، سطح کیفیت زندگی روستاییان در سه الگوی اسکان مجدد تفاوت معناداری نداشته ولی سطح معناداری در 7 شاخص کیفیت اشتغال، کیفیت درآمد، کیفیت آموزش، کیفیت مشارکت، کیفیت انسجام اجتماعی، کیفیت زیرساخت و کیفیت محیط پایین تر از 0.05 است؛ بنابراین سطح رضایت مندی پاسخگویان از کیفیت زندگی در هر سه الگوی اسکان مجدد تا حدودی یکسان است.
ارزیابی نیاز جریانی زیست محیطی بستر رودخانه مرزی هریرود بعد از احداث و آبگیری سد سلما افغانستان (با روش های هیدرولوژیکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
207 - 224
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر با توجه به افزایش جمعیت و متناسب با آن نیاز فزاینده ساکنین کره زمین به آب، فشار بر منابع آبی تبدیل به یک چالش زیست محیطی تبدیل شده است به طوری که این مسئله به شکل جدی تری در کشورهای خشک و نیمه خشکی مانند ایران قابل رؤیت می باشد؛ به همین دلیل است که مدیریت منابع آبی به ویژه آب های سطحی تحت عنوان رژیم طبیعی جریانی به عنوان یک الگو به جهت نگهداری و حفاظت رودخانه ها به ویژه جریانات فصلی موردتوجه قرارگرفته است. در همین راستا مسئله تغییرپذیری رژیم جریانی به عنوان نیروی محرکه اصلی در پایداری اکوسیستم رودخانه دارای اهمیت می باشد چراکه با دست کاری فضای طبیعی بستر رودخانه ای توسط انسان ها مانند احداث سدها اثرات منفی زیست محیطی و همچنین مخاطرات زمین محیطی به ویژه برای حوضه پایین دست خود بجا خواهد گذاشت، بنابراین در پژوهش حاضر متناسب با احداث سد سلما افغانستان بر سر راه رودخانه هریرود ایران سعی گردیده تا نیاز زیست محیطی پایین دست رودخانه یعنی جایی که مرز طبیعی ایران-افغانستان و ایران-ترکمنستان محسوب می شود با بهره گیری از روش های مختلف اکو هیدرولوژی با چهار روش Tennant،Tessman، مدل ذخیره رومیزی (DRM) و انتقال منحنی تداوم جریان (FDC Shifting) برآوردهای لازم صورت پذیرد، به طوری که بر اساس نتایج حاصله، نیاز زیست محیطی رودخانه هریرود ایران در طبقه مدیریت زیستی C (حفظ حداقل شرایط زیستی رودخانه) به طور متوسط 30 درصد دبی متوسط سالانه برآورد شده است. به گونه ای که مردادماه تا مهرماه دوره بحرانی رودخانه مرزی هریرود ایران تعیین شده است و این دوره باکم آب شدن رودخانه مذکور بعد از احداث و آبگیری سد سلما در افغانستان (سال 1392 شمسی) در حال افزایش می باشد که قطعاً اثرات سوء طبیعی و زیست محیطی برای منطقه هریرود و همچنین چالش های بر زندگی مرزنشینان ایجاد خواهد نمود.
بررسی و مقایسه روند بیابان زایی در مناطق خشک و نیمه خشکبا تاکید بر معیار اقلیم(مطالعه موردی: دشت عباس و دشت دهلران، استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
103-120
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر بیابان زایی به عنوان یک معضل گریبان گیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه است. این معضل مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان برمی گردد. هدف از این پژوهش مقایسه بیابان زایی و خشکسالی دشت عباس و دشت دهلران به ترتیب با مساحت 34104 و 54252 هکتار می باشد .در این مطالعه با استفاده از مدل ایرانی IMDPA شدت بیابان زایی دشت عباس و دشت دهلران در دوره زمانی 88-1384و 93-1389 مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور معیار اقلیم به عنوان موثرترین معیار ارزیابی بیابان زایی در نظر گرفته شد. برای معیار اقلیم سه شاخص بارش سالانه، شاخص خشکسالی SPI و استمرا خشکسالی در نظر گرفته شد. بعد از آماده سازی داده ها با استفاده از جدول امتیازدهی مدل IMDPA هریک از شاخص ها بصورت لایه های اطلاعاتی وارد نرم افزار Arc GIS 9.3 شد. در نهایت با استفاده از میانگین هندسی نقشه های تهیه شده دو دوره زمانی با هم ادغام شده و با قرار دادن لایه های امتیاز دهی شده سه شاخص مذکور نقشه نهایی مدل IMDPA از اقلیم دشت عباس و دشت دهلران تهیه گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شاخص SPI به عنوان موثرترین شاخص،در دشت عباس در دو دوره به ترتیب با میانگین وزنی 04/3 و 5/3 در طبقه شدید با زیر کلاس 2 و 3 قرار دارد. در مقابل در دشت دهلران نیز شاخص SPI در دوره اول و دوم با میانگین وزنی 93/1 و 25/2 در طبقات متوسط زیر کلاس 1 و 2 و 3 و شدید زیر کلاس 1 قرار گرفته است. می توان نتیجه گرفت که شدت بیابان زایی در دشت عباس در مقایسه با دشت دهلران از نظر اقلیم در شرایط نامطلوبیقرار دارد. بطوری که وقوع بیابان زایی با شدت بیشتر در دهه های آتی دور از انتظار نخواهد بود
مدل سازی آبدهی رودخانه های حوضه های منتخب استان گیلان در دوره تغییر اقلیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
121-136
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق به مطالعه چگونگی اثرات تغییرات اقلیمی بر جریان رودخانه های حوضه های منتخب استان گیلان، یکی از استان های شمالی کشور ایران برای دوره ی سالهای 2020 تا 2050 و تحت سه سناریوی اقلیمی RCP2.6 ، RCP4.5 ، RCP8.5 پرداخته شد. برای این منظور از داده های بارش و دمای 45 ایستگاه داده های اقلیمی و 20 ایستگاه آب سنجی در دوره ی 1983 تا 2013 ستفاده شد. محاسبه متوسط بارش و دما در سطح حوضه ها از طریق ترسیم خطوط هم باران و هم دما با روش کریجینگ انجام گرفت. جهت تعیین معناداری روند داده های مورد مطالعه و مقدار شیب آنها به ترتیب از آزمون های من-کندال و شیب سنس کمک گرفته شد. نتایج نشان داد، دما طی دوره ی مورد مطالعه در همه ی حوضه های آبریز روند افزایشی داشته و این روند در اکثر آنها معنادار بوده است اما برای بارش ها روند معناداری مشاهده نشد. همچنین آبدهی در اکثر حوضه ها کاهشی بوده و در حوضه های شفارود، ناورود و چافرود این روند معنادار است. از سوی دیگر برای دوره های آینده، بارش ها در هیچ یک از سناریوهای اقلیمی روند معناداری ندارند اما دما در به غیر از سناریوی RCP2.6 در سناریوهای دیگر دارای روند افزایشی است. آب دهی رودخانه ها نیز در سناریوی RCP2.6 در هیچ یک از حوضه ها روند معناداری ندارد اما در سناریوی RCP4.5 در دو حوضه ی آبریز شفارود و گشت رودخان روند کاهشی معنادار در سطح اطمینان 95 درصد دیده می شود که این روند در سناریوی RCP8.5 در حوضه های چافرود و شفارود در سطح اطمینان 99 درصد نیز معنادار می باشد .
تحلیل فضایی آسیب پذیری شبکه معابر شهری در برابر زلزله با رویکرد مدیریت بحران (مطالعه موردی: بخش مرکزی شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
77 - 90
حوزههای تخصصی:
معابر شهری به عنوان یکی از عناصر مهم کالبدی شهر، نقشی چشم گیر در میزان آسیب پذیری دارند به طوری که در صورت مسدود شدن ممکن است خسارات و صدمات را به هنگام و بعد از وقوع زلزله به چندین برابر برسانند؛ مسائل و آسیب هایی سبب روی آوردن به مدیریت بحران به عنوان رویکردی جهت کاهش آسیب پذیری در برابر مخاطرات طبیعی خصوصاً زلزله در شهرها شده است بنابراین بررسی شبکه معابر با توجه به ارتباط تنگاتنگ آن با سایر کاربری ها دارای اهمیت هست. هدف از این تحقیق تحلیل فضایی آسیب-پذیری شبکه معابر به منظور کاهش میزان آسیب پذیری آن در برابر زلزله بخش مرکزی شهر زنجان می باشد. در این راستا پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از مجموعه داده های بلوک های آماری سال 1395، طرح تفصیلی 1394 و نظرات ۱۴ داور به تدوین شاخص های جامع پرداخته و برای تجزیه وتحلیل از مدل AHP در محیط ArcGIS و درنهایت با تلفیق معیارها و تولید لایه ها از منطق فازی به تحلیل آسیب پذیری شبکه معابر شهری در برابر زلزله پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که بخش مرکزی شهر زنجان آسیب پذیری بالایی در برابر زلزله های احتمالی داشته باشد. به طوری که از کل معابر منطقه موردمطالعه با مساحت 82 هکتار، 9.2 هکتار آسیب پذیری خیلی زیاد، 20.4هکتار آسیب پذیری زیاد، 25.4 هکتار آسیب پذیری متوسط، 11.5هکتار آسیب پذیری کم و 15.5 هکتار از آسیب پذیری خیلی کم برخوردار بوده است. که درمجموع 29.6 هکتار از سطح معابر از آسیب پذیری زیاد و خیلی زیاد برخوردار هستند. درنهایت می توان بیان داشت که مهم ترین عوامل آسیب پذیر شبکه معابر در بخش مرکزی زنجان شامل فرسودگی بافت جداره معبر، تراکم بالای جمعیت مرتبط با معبر و درجه محصوریت بالای معابر می باشد.
بررسی کارایی مدل های EPM و MPSIAC در تعیین وضعیت فرسایش حوزه آبخیز شهریاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اطلاعات محدودی از دقت نقشه ی فرسایش آبی به عنوان یکی از عوامل مهم تهدیدکننده منابع خاک وجود دارد. به این منظور، ارزیابی صحت و نحوه پراکنش طبقات فرسایش حاصل از مدل های EPM و MPSIAC در مقایسه با مدل BLM به عنوان مقادیر واقعیت زمینی در حوزه آبخیز شهریاری در این پژوهش انجام شد. ابتدا آمار و اطلاعات موردنیاز مدل های MPSIAC ، EPM و BLM برای دست یابی به وضعیت فرسایش حوضه جمع آوری و به کمک نرم افزار ARC/GIS9.3 نقشه های طبقات فرسایش تهیه و با نقشه واقعیت زمینی تلاقی داده شدند. همچنین یک نقشه نقطه ای حاوی 1400 نقطه تصادفی برای نمونه برداری از نقشه های حاصل از مدل ها تهیه و بر اساس این نقشه، میزان هر یک از شاخص های آماری RMSE ، RRMSE ، MAE ، MBE ، NSE ، CD ، CRM و MSE محاسبه شد. برای بررسی دقت و صحت مکانی نقشه های طبقات فرسایش حاصل از مدل ها ماتریس خطا و ضریب توافق کاپا، صحت کلی، صحت تولیدکننده و صحت کاربر تهیه شد. نتایج فرسایش حاصل از مدل ها نشان داد که میانگین شدت فرسایش در مدل MPSIAC ، 589 و در مدل EPM ، 287 مترمکعب بر کیلومترمربع در سال برآورد شد که وضعیت فرسایش حوضه با کمک مدل MPSIAC ، زیاد و مدل EPM ، شرایط متوسطی را برآورد شده است. بررسی شاخص های آماری فوق الذکر نشان می دهد که میزان تطابق طبقات فرسایش مدل MPSIAC با خروجی BLM (به عنوان نقشه واقعیت زمینی) بیشتر از مدل EPM است. همچنین نتایج ارزیابی صحت مدل های MPSIAC و EPM نیز نشان داد که مقدار ضریب کاپا در مدل MPSIAC بیشتر از مدل EPM است.
ارزیابی و شبیه سازی تغییرات کاربری اراضی با استفاده از طبقه بندی شی گرا و مدل زنجیره مارکوف (مورد مطالعه: شهر بیرجند و پیرامون آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
169-188
حوزههای تخصصی:
برای استفاده بهینه از زمین، آگاهی از تغییرات کاربری اراضی و نوع استفاده از آن ضروری است؛ که این امر با ارزیابی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی امکان پذیر می گردد. مقاله حاضر به ارزیابی و شبیه سازی تغییرات کاربری اراضی شهر بیرجند با استفاده از تصاویر چندزمانه ماهواره ای در سال های 1379،1389 و 1396 و پیش بینی تغییرات آن ها تا سال 1404 پرداخته است. تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی است. در این نوشتار با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست، سنجنده ETM و OLI و روش طبقه بندی شی گرا به طبقه بندی کاربری ها در بازه زمانی پرداخته شده است. در ادامه به منظور ارزیابی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی (محدوده های ساخته شده، باغات و اراضی کشاورزی، اراضی بایر و مراتع) از مدل زنجیره مارکوف استفاده شده است. بر اساس مدل زنجیره مارکوف طی سال های 1379 تا 1396 مساحت محدوده ساخته شده، کشاورزی و باغات افزایش یافته است و از مساحت اراضی بایر و مراتع کاسته شده است. تغییرات مساحت کاربری ها در سال 1404 نسبت به 1396 نیز به همین صورت است. بیش ترین تغییرات مربوط به کاربری محدوده ساخته شده است؛ به طوری که تا سال 1404 مساحت محدوده ساخته شده 13/17 درصد، کاربری باغات و کشاورزی 8/9 درصد، افزایش و در مقابل مساحت اراضی بایر 81/1 درصد و مساحت مراتع 32/2 درصد کاهش خواهد یافت.
ارزیابی مکان گزینی مسیرهای مترو کلان شهر تبریز نسبت به مخاطرات طبیعی با تاکید بر سیلاب و زلزله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
91 - 110
حوزههای تخصصی:
در چند دهه اخیر به دلیل افزایش جمعیت شهرها سیستم های حمل و نقل عمومی نظیر مترو، برای جابه جایی سریع و آسان تر مسافران ایجاد گردیده است.کلان شهر تبریز نیز از جمله شهرهای دارنده ی سیستم مترو در کشور است. وجود گسل تبریز در شمال آن به عنوان بزرگترین گسل شمال غرب کشور، همواره تهدیدی بزرگ به شمار می رود، همچنین به دلیل سیلاب شدید و آبگرفتی معابر شهر تبریز سالهای اخیر، بررسی مخاطرات احتمالی در مسیرهای مترو و ایستگاه های آن در کلانشهر تبریز ضروری به نظر می رسد. به منظور داشتن دید کلی و جامع نسبت به وضعیت این مخاطرات (سیل و زلزله) نقشه تلفیقی هر دو مخاطره،که از هم پوشانی دو نقشه پهنه بندی سیل و زلزله با استفاده از مدل FUZZY-AHp تهیه شد. هدف تحقیق حاضر شناسایی خطر سیلاب و زلزله در خطوط مترو و ایستگاه های محدوده مورد مطالعه با استفاده از 10 معیار برای شناسایی خطر سیل و 14 معیار برای شناسایی خطر زلزله می باشد. طبق نتایج نهایی حاصل از پهنه بندی خطر سیل هیچ ایستگاهی در کلاس خطر خیلی کم قرار نگرفته، اما از نظر طولی و موقعیت 203.621 متر از خطوط مترو در کلاس خطر کم، 5 تا ایستگاه و 6013.768 متر از خطوط مترو در کلاس خطر خیلی زیاد قرار گرفته است. همچنین در پهنه بندی زلزله دو ایستگاه و 2454.91 متر از خطوط مترو در کلاس خطر خیلی کم، دو ایستگاه و 722.898 متر از خطوط مترو در خطر خیلی زیاد قرار گرفته است، که شناسایی و پهنه بندی ایستگاه ها و مسیرهای مترو دارای پتانسیل خطر وقوع این گونه مخاطرات از اهمیت بسیار بالایی برخودار است و در جانمایی درست و کم خطر مسیرها می تواند کمک شایانی در جلوگیری از خسارات احتمالی آتی نماید.
پارامترهای مؤثر بر مسائل زیست محیطی در شمال غرب ایران (مطالعه موردی: خشک شدن دریاچه ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
143 - 157
حوزههای تخصصی:
مسائل زیست محیطی در جغرافیا و میان جغرافیدانان از اهمیت و جایگاه برجسته ای برخوردار است چراکه پایه های این حوزه علمی بر محیط زیست قرار دارد. مسائل زیست محیطی در کشور ایران در طی دهه های اخیر رشد قابل ملاحظه ای کرده اند و فضاهای جغرافیایی را تحت شعاع خود قرار داده اند. در این میان شمال غرب کشور وضعیت ویژه ای دارد؛ چراکه کم آبی دریاچه ارومیه توانایی از بین بردن اکوسیستم موجود در آنجا را به صورت بالقوه داراست. بر این مبنا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی پارامترهای مؤثر بر خشک شدن دریاچه ارومیه و رتبه بندی آن ها تلاش دارد گام مثبتی جهت ایجاد شناخت و تلاش جهت کاهش مسائل ناشی از این مشکل زیست محیطی بردارد. روش به کار رفته در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. روش جمع آوری اطلاعات بر مبنای کتابخانه ای و نیز میدانی (پرسشنامه ای) بوده و تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون T-test انجام شده است. نتایج حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد 44 پارامتر در بعد انسانی، طبیعی و ترکیبی در خشک شدن دریاچه ارومیه نقش دارند. در بین پارامترهای انسانی مؤثر بر خشک شدن دریاچه ارومیه پارامترهای برهم زدن شرایط اکولوژیکی منطقه و کم توجهی به مدیریت منابع آبی، در پارامترهای طبیعی، تغییر بارش و کم شدن بارش و کم آبی و خشکسالی های پی در پی، و در پارامترهای ترکیبی، تغییر الگوی کشت و تولید محصولات پر آب و استفاده از تالاب ها بدون توجه به توان تالاب ها، اهمیت بیشتری در خشک شدن دریاچه ارومیه دارند.
بررسی الگوهای همدیدی آلودگی های شدید هوا، در لایه وردسپهر زیرین کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
1 - 20
حوزههای تخصصی:
آلودگی هوا امروزه یک مشکل اساسی در کلان شهر تهران محسوب می شود. هدف این تحقیق معرفی الگوهای همدیدی پر تکرار و شایع در بروز آلودگی های شدید و بحرانی شهر تهران است. برای این منظور ابتدا داده های مربوط به آلودگی هوا در بازه زمانی (2017-2007) دریافت و سپس براساس شاخص AQI روزهای خطرناک در هر یک از ایستگاه های سنجش آلودگی شناسایی گردید. در ادامه از داده های بازتحلیل پایگاه NCEP/NCAR با قدرت تفکیک افقی 5/2 در 5/2 درجه برای ترازهای 1000،925،850 و 700 هکتوپاسکال دریافت شد. پس از ترسیم نقشه های همدیدی ترازهای فوق، الگوهای همدیدی غالب و پرتکرار شناسایی شد. در طول دوره آماری 157 روز همراه با آلودگی شدید و خطرناک شناسایی گردید. از میان آلاینده ها تأثیرگذار بر روی شهر تهران بیش ترین میزان تأثیرگذاری آلاینده ها مربوط به آلاینده های PM10،PM2/5 و NO2 می باشد. در مجموع 5 الگوهای همدیدی آلودگی شدید شناسایی گردید. الگوی پرفشارهای مهاجر، پرفشار سیبری، الگوی ترکیبی پرفشار سیبری و پرفشار عربستان و کم فشار پاکستان. سه الگو از پنج الگوی فوق بیش ترین تکرار را داشتند. در یک الگو که عموماً در دوره گرم سال رخ می دهد، کم فشار پاکستان مهم ترین نقش را در ایجاد بادهای شدید در بیابان های اطراف تهران داشته و بیش ترین آلاینده ها در این گونه آلودگی ها ذرات ریزگرد PM 10 و PM 2.5 می باشد. الگوی دوم مرتبط با آلودگی های دوره سرد سال می باشد. در این الگو پرفشار سیبری در لایه زیرین وردسپهر با فرارفت سرد عامل اصلی پایداری و انباشت آلاینده ها و در ترازهای بالاتر پشته ای از پرفشار عربستان باعث تشدید پایداری و ماندگاری شرایط جوی است. در الگوی غالب سوم پرفشار عربستان و زبانه آن در تمام لایه های جوی سبب پایداری خیلی شدید و ماندگاری آلودگی و پایداری هوا می شود. در این الگو به دلیل ماهیت دینامیکی سامانه علیرغم پایداری، دمای هوا به تدریج افزایش یافته و شرایطی کاملاً متفاوت از شرایط فصلی حاکم می شود.
پهنه بندی آسیب پذیری لرزه ای با استفاده از مدل WASPAS و سیستم اطلاعات جغرافیایی (مطالعه موردی: شهر ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
79 - 97
حوزههای تخصصی:
زلزله از جمله مخاطراتی است که به دلیل ماهیت غیرمنتظره اش، خسارت های جانی و مالی فراوانی بر جای می گذارد. هر چند برای پیشگیری از وقوع زلزله راهی وجود ندارد ولی می توان با راهکارهایی همچون پهنه بندی و شناسایی مناطق آسیب پذیر، خسارت های ناشی از آن را تا حدّی کاهش داد. هدف این پژوهش تهیه نقشه پهنه بندی آسیب پذیری شهر ارومیه در برابر زلزله می باشد. برای این منظور، معیارهای مؤثر شناسایی و اهمیت نسبی آنها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی، مشخص شدند. پهنه بندی با استفاده از روش تلفیقی جمع و ضرب وزنی (WASPAS)، به عنوان یکی از روش های جدید تصمیم گیری چند معیاره، در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام گردید. کل شهر ارومیه از نظر آسیب پذیری در برابر زلزله به پنج کلاس کلی آسیب پذیری بسیار بالا، آسیب پذیری بالا، آسیب پذیری متوسط، آسیب پذیری پایین و آسیب پذیری بسیار پایین تقسیم گردید. مناطق با آسیب پذیری بسیار بالا، حدود 21 درصد از کل منطقه را پوشش می دهند. مقایسه نتایج به دست آمده از روش WASPAS با روش متداول جمع وزنی(WS) نشان می دهد که در روشWASPAS، مناطق بیشتری به عنوان مناطق با آسیب پذیری بسیار بالا شناسایی شده اند.
تاثیر شیرابه دفن زباله اراک بر کیفیت آب های زیرزمینی دشت امان آباد اراک از نظر فلزات سنگین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
111 - 128
حوزههای تخصصی:
کیفیت آب زیرزمینی دشت امان آباد اراک از نظر فلزات سنگین (جیوه، آرسنیک، سرب، روی، مس، نیکل و کبالت) بر روی 12 حلقه چاه شرب در پایین دست محل دفن زباله اراک در دو سال 76 و 96 مقایسه شدند. مقایسه غلظت فلزات سنگین آب چاه ها با استاندارد شرب حاکی از آلوده نبودن آب ها به جیوه، روی، مس، نیکل و کبالت در دو سال مورد نظر است. آب ها آلودگی به عنصر آرسنیک در سال 96 و سرب در سال های 76 و 96 نشان دادند. شاخص آلودگی فلزی آرسنیک و سرب در آب چاه ها در سال 96 بیش از ده برابر آن در سال 76 است. 58 درصد از آب چاه های شرب با درجه آلودگی متوسط در سال 76 دارای درجه آلودگی زیاد در سال 96 بودند. بررسی غلظت آرسنیک و سرب در شیرابه و خاک محل دفن زباله اراک نشان داد که مقدار آنها بیش از 50 برابر استاندارد آب و حتی آب شرب دشت امان آباد است. این بررسی نشان داد آرسنیک و سرب آب چاه های منطقه ناشی از شیرابه دفن زباله است. سرب همچنین از ته نشست های اتمسفری صنایع اطراف و تردد وسایط نقلیه منطقه حاصل شده است. بنابراین، بایستی اقدامات لازم جهت کاهش آرسنیک و سرب در محل دفن زباله های جامد شهری اراک و همچنین صنایع و حمل و نقل شهری صورت گیرد.
هرمنوتیک و مخاطرات ژئومورفولوژیک؛ با تأکید بر ارزیابی و پهنه بندی مخاطرات زمین لغزش در منطقه رودبار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
215-238
حوزههای تخصصی:
مباحث روش شناسی در مخاطرات ژئومورفولوژیک ازجمله ابزارهای علمی و فکری هستند که هیچ دانش پژوه جدی در این رشته نمی تواند، خود را از آنها معاف کند. به همین دلیل در این نوشتار به کمک دو نوع روش شناسی مبتنی بر روش اثباتی (پهنه بندی درجات خطر با مدل تحلیل شبکه) و فرا اثباتی (تفسیر هرمنوتیکی پهنه های خطر)، کوشش شده است، نتایج کمّی حاصل از مطالعه حاضر را با تفسیر و فهم نقشه به سمت کاربردی تر شدن سوق دهد. با توجه به وقوع زلزله سال 1369رودبار و ناپایدارشدن دامنه های مشرف بر محیط شهری رودبار و نیز کاربری های اراضی نامتجانس، وقوع زمین لغزش در محیط شهری این منطقه به عاملی مخاطره آمیز تبدیل شده است. این نوشتار تلاش دارد به ارزیابی و پهنه بندی حساسیت خطر زمین لغزش در سکونتگاه های منطقه رودبار بپردازد. به همین منظور با استفاده از فرایند تحلیل شبکه و تعیین معیارهای پیشنهادی مبتنی بر بازدیدهای میدانی و مطالعات کتابخانه ای در وقوع خطر زمین لغزش شهری، این معیارها در دو خوشه اصلی مخاطرات طبیعی و زیست محیطی طبقه بندی گردید. در مرحله بعد با تهیه لایه های اطلاعاتی از عناصر مزبور و ارزش گذاری آنها، این لایه ها در محیط ARCGIS مورد تحلیل قرار گرفت و نقشه نهایی پهنه بندی خطر زمین لغزش در محدوده کنترل کننده رودبار با درجات خطر کم (4 درصد)، متوسط ( 71 درصد) و بالا ( 25درصد) تعیین گردید که نشان دهنده تسلط فرایندهای مخاطره زا در محدوده شهری است. در گام پایانی به منظور کاربردی نمودن و فهم عمیق یافته ها، نقشه خروجی در سطوح هرمنوتیک متن و ذهن فعال مورد تفسیر هرمنوتیک قرار گرفت. همچنین نمونه ای از تفسیر هرمنوتیکی از عینک دیگر صاحب نظران علوم جغرافیایی با هدف میان رشته ای شدن این خروجی مورد بررسی قرار گرفت. چنانچه هنر یک ژئومورفولوژیست، تبدیل نمودن متن های غیرفعال به فعال جهت استفاده کاربردی تحلیل های ناشی از پدیده های ژئومورفیک در سایر گرایش های علوم جغرافیایی نظیر مطالعات آب و هواشناسی، جغرافیای شهری، جغرافیای روستایی، جغرافیای سیاسی و... است.
شناسایی و تحلیل پیشران های کلیدی مؤثر در ارتقاء تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات محیطی (مطالعه موردی: سکونتگاه های روستایی شهرستان فریمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
85-115
حوزههای تخصصی:
سکونتگاه های روستایی به دلیل نارسایی زیرساخت های ضروری، آسیب پذیری بالایی در برابر مخاطرات محیطی دارند. براین اساس با وقوع مخاطرات محیطی خسارت های جبران ناپذیری بر این سکونتگاه ها وارد می شود؛ لذا جهت کاهش خسارت های ناشی از مخاطرات، افزایش سطح تاب آوری در برابر مخاطرات بسیار ضروری است. پژوهش حاضر به دنبال شناسایی پیشران های کلیدی جهت افزایش تاب آوری سکونتگاه های روستایی شهرستان فریمان در برابر مخاطرات است. روش پژوهش براساس روش جدید علم آینده پژوهی تحلیلی- ساختاری با به کارگیری ترکیبی از مدل های کمی و کیفی است. با استفاده از روش های دلفی و تحلیل اثرات متقابل به وسیله نرم افزار MICMAC عوامل کلیدی مؤثر در افزایش تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات شناسایی و تحلیل شده اند. جامعه آماری پژوهش 50 نفر که شامل 29 نفر از دهیاران و اعضای شوراهای اسلامی روستاهای مورد مطالعه و 21 نفر دیگر نیز شامل افراد متخصص در حوزه مورد بررسی می باشند. براساس نتایج به دست آمده 16 عامل بالا بردن همکاری و همگرایی مردم در زمان مخاطره، مسئولیت پذیری سازمان های دولتی و نهادهای محلی، مشارکت میان جوامع، بخش خصوصی و مقام های محلی، اتخاذ تدابیر لازم برای حفظ روستا از خطر مخاطرات توسط مدیریت محلی، بناهای مستحکم جهت استفاده در زمان خطر، اعطای اعتبارات و وام به آسیب دیدگان، هماهنگی میان نهادهای مختلف و رسیدگی به موقع جهت کمک رسانی، افزایش درآمدهای غیرکشاورزی روستاییان، استفاده از GIS در مدیریت مخاطرات طبیعی توسط سازمان های ذی ربط، آگاه سازی مردم از راه های مقابله با وقوع حوادث، مقاوم سازی واحدهای مسکونی با مشاوره معماران محلی و مهندسین، استفاده از ابزارهای اطلاعاتی از سوی نهادهای ذی ربط، دسترسی به سازمان ها برای مدیریت بعد از وقوع حوادث، آموزش مردم جهت ساخت وسازهای مقاوم، ایجاد پوشش بیمه ای در جنبه های مختلف، آموزش و اجرای مانور توسط دستگاه های دولتی مهم ترین عوامل کلیدی مؤثر در افزایش تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات محیطی شهرستان فریمان محسوب می شوند.
واکاوی همدیدی بارش سنگین مورخ 28 اسفند 1397 شهر مینو دشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
163 - 180
حوزههای تخصصی:
بارش های سنگین حاصل از الگو های جوی بسته به وسعت فعالیت و بازه ی زمانی رخداد آن می تواند حوادث و پیامد های ناگواری مانند وقوع سیل به همراه داشته باشند. پژوهش حاضر به منظور تحلیل همدید بارش سنگین 5/171 میلی متری منجر به سیل در شهر مینودشت روز 28 اسفند ماه سال 1397 نگارش یافته است. دیدگاه این تحقیق محیطی به گردشی بوده و نخست مقدار بارش ایستگاه زمینی مینودشت مشخص شد و با دریافت داده های سطوح فوقانی اتمسفر از وب سایت مرکز ملی پیش بینی محیطی (NCEP/NCAR) و تحلیل آن ها علت رخداد بارش سنگین آشکار شد. به منظور بررسی شرایط همدید، با استفاده از محیط نرم افزار گردس به ترسیم نقشه های فشار سطح تراز دریا، و در سطوح فوقانی جو، ارتفاع ژئوپتانسیل، بردار باد، تاوایی، امگا، ضخامت، پیچانه و وزش رطوبتی (تراز 500 هکتوپاسکال) پرداخته شد. نتایج حاصل از تحلیل نقشه ها نشان دادند در زمان وقوع بارش سنگین سامانه های پرفشار ی در مغولستان و جنوب چین تشکیل یافته و شیب گرادیان فشار و جبهه شدیدی با سیستم کم فشار حاکم بر روی مینودشت ایجاد کرده است. در سطوح فوقانی جو وجود بلوکینگ کم فشار بریده همچون مانعی بر سر راه باد های غربی قرارگرفته و باعث ریزش جریان باد های غربی به سمت منطقه موردمطالعه شده است. علاوه بر این ضخامت زیاد جو منطقه موردمطالعه و حاکمیت مقدار پیچانه منفی به ناپایداری هوا منجر شده و وجود هسته های مثبت تاوایی و امگای منفی نشان دهنده جوی ناپایدار در روز های مورد بررسی در منطقه موردمطالعه بوده است. هم چنین تغذیه رطوبتی از منابع رطوبتی مانند دریای خزر، آرال، دریای سیاه و مدیترانه شرایط ویژه ای را برای ریزش شدید بارش فراهم آورده است.
بررسی نقش فرایندهای ژئومورفیک در مورفولوژی نبکاهای مناطق نیمه خشک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
93 - 105
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش چگونگی عملکرد فرایندهای آبی و بادی در تحول مورفولوژی ساختمان نبکاهای مناطق نیمه خشک نشان داده شده است؛ ازاین رو 9 نبکا انتخاب و نمونه برداری از عمق 10-0 سانتی متری رسوبات در موقعیت های مختلف ساختمان نبکا شامل رأس نبکا، دامنه های رو به باد و پشت به باد، حاشیه نبکا و فضای بین نبکا انجام شد. تغییرات معنی دار در توزیع اندازه ذرات بیانگر روش های متفاوت عملکرد باد در حمل و تراکم رسوبات است. ذرات ماسه به طور معنی داری در قسمت رأس نبکا افزایش یافته که نتیجه جابه جایی ذرات به وسیله فرآیند جهش و خزش بادی است. افزایش ذرات ریزتر مانند سیلت متوسط و سیلت درشت در دامنه های رو به باد و پشت به باد حاکی از غلبه فرآیند حمل رسوبات بادی به صورت جهش و تعلیق در این موقعیت هاست. نتایج این مطالعه همچنین نشان داد که افزایش معنی دار رسوبات رس در حاشیه نبکا می تواند نتیجه عملکرد رواناب هایی باشد که قادر به حمل رسوبات ریزدانه از فضای بین تپه ها به سمت موقعیت های حاشیه ای نبکا هستند؛ شرایطی که با تجمع ذرات ریزدانه منجر به افزایش ظرفیت نگهداشت رطوبت در موقعیت های حاشیه شده که می تواند به نوبه خود منجر به گسترش جزایر حاصلخیز در حاشیه نبکا نسبت به سایر موقعیت ها گردد.
واکاوی و مقایسه تولیدات ماهواره ای و شبیه سازی شده AOD در تحلیل گردوغبارهای غرب ایران (2000-2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردوغبار، تحت تاثیر تعامل سیستم اتمسفر – زمین بوده و با تغییر در انرژی تابشی، شیمی و فیزیک اتمسفر، اقلیم یک منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابر ضرورت نقش گردوغبارها و پراکنش فضایی-دینامیکی گسترده آنها و نیز وجود تکنیک های پیشرفته سنجش از دور و مدلسازی در شبیه سازی گردوغبار، در پژوهش حاضر سعی در مقایسه، کمی سازی و شبیه سازی رفتار گردوغبار با استفاده از عمق نوری آئروسل ( AOD ) MODIS و MACC گردید. میزان همبستگی پیرسون بین داده ها نشان داد که در منطقه مورد مطالعه بین سنجنده و مدل ارتباط معنی داری وجود دارد و کمترین همبستگی در استان همدان مشاهده شد. توزیع سالانه AOD نمایان ساخت که مقدار گردوغبار دارای دو دوره فعال (2000-2010) و غیر فعال (2010-2018) بود. همچنین، توزیع ماهانه AOD نشان داد که منطقه مورد مطالعه در ماههای آوریل تا آگوست دارای بیشترین غلظت گردوغبار است؛ که همخوانی ماهانه AOD بین مدل و سنجنده به تفکیک استان در ماه های مرطوب (دسامبر تا مارس) بیشتر از ماه های خشک (آوریل تا نوامبر) است. توزیع مکانی گردوغبار در هر دو سنجنده و مدل دارای الگوی کلی مورب مکانی جنوبی-شمالی است و با افزایش عرض جغرافیایی از مقدار آن کاسته می شود، اما این تغییرات در MODIS منظمتر از MACC است.
تحلیل فضایی ظرفیت توریسم نواحی کویر و بیابان و نقش آن در پایداری اجتماعی مورد: استان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
107-120
حوزههای تخصصی:
موقعیت جغرافیایی استان یزد در ایجاد تنوع فضایی و اقلیمی و فراهم نمودن بستری مناسب برای شکل گیری انواع جاذبه های طبیعی و فرهنگی تأثیر زیادی داشته است. با این وجود این مناطق نیازمند توجه بیشتری در زمینه توانسنجی توسعه توریسم در راستای پایداری اجتماعی می باشد. این پژوهش با هدف تحلیل فضایی ظرفیت توریسم مناطق کویری ونقش آن در پایداری اجتماعی، صورت پذیرفته و با توجه به ماهیت آن، از نوع کاربردی بوده و روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده های از روش اسنادی و میدانی استفاده شده است. روش تحلیل داده ها به صورت کمی (آزمون آماری T تک نمونه ای، پیرسون و روش های AHP و بردا) بوده است. یافته ها نشان می دهند که، براساس نظرات متخصصان، شاخص های مؤثر در شناسایی ظرفیت های توریسم به ترتیب فاصله از راهها، فاصله از جاذبه های تاریخی، فاصله از مراکز سکونتگاهی، فاصله از جاذبه های طبیعی، نوع و قابلیت خاک، فاصله از منابع آب، ارتفاع، جهت شیب، شیب، کاربری اراضی و میزان بارش می باشند. نتایج نشان می دهد که 24 درصد از مساحت کل منطقه، دارای ظرفیت نسبتاٌ مناسب و مناسب هستند و بیشتر در قسمت های مرکزی، شرق و شمال شرقی استان قرار دارند. مهمترین معیارهایی که باعث شده اند این نواحی به عنوان نواحی بهینه انتخاب شوند تراکم المان های طبیعی- اکولوژیکی همچون وجود بیابان ها و کویرهای متنوع، ژئوتوپ ها، سیرک های یخچالی، و المان های تاریخی- فرهنگی همچون آب انبارهای سنتی، بازارها، زیارتگاه وآتشکده ها و ... می باشد. همچنین29 درصد از مساحت ، دارای توان متوسط بوده که بیشتر در شرق و شمال شرقی استان واقع شده است. و در نهایت پهنه هایی که دارای توان نامناسب و نسبتاٌ نامناسب هستند در قسمت های شرق استان کسترش یافته که 47 درصد از کل مساحت پهنه را در برگرفته اند. نتایج حاصل از سنجش وضعیت پایداری اجتماعی نواحی کویر و بیابان بر اساس شاخص های (پراکنش جمعیت، زیرساخت های حمل و نقل، وضعیت مهاجرت و میزان محرومیت نشان می دهد که شهرستان یزد بالاترین رتبه را دارا بوده و شهرستانهای اردکان، بافق، مهریز، تفت میبد و ابرکوه پایداری متوسط و در نهایت به ترتیب شهرستانهای خاتم، صدوق و بهاباد جزء شهرستانهای ناپایدار و کمتر توسعه یافته استان یزد می باشند. نتایج حاصل از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین توسعه توریسم و پایداری اجتماعی در نواحی مختلف استان یزد، رابطه معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد. این بدان معنی است که مناطقی که با روند کاهش جمعیتی، مهاجرفرستی و سطح پایین پایداری اجتماعی مواجه بوده اند دارای قابلیت های گردشگری پایین تری نسبت به سایر شهرستان های استان یزد هستند.
شناسایی کانون های گرد و غبار و آنالیز فیزیکوشیمایی ذرات آن در منطقه دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۳
187 - 208
حوزههای تخصصی:
به منظور شناسایی ویژگی های فیزیکوشیمیایی و شرایط اتمسفری توفان های گرد و غبار در ایستگاه دزفول (به عنوان نماینده ی منطقه ی دزفول)، ابتدا فراوانی پدیده گرد و غبار در ایستگاه دزفول طی 20 سال (2013-1994) بررسی شد. سپس طی روزهای 24 ژوئن، 21 و 28 ژولای 2018، نمونه های گرد و غبار با تله های رسوب گیر جمع آوری و شرایط فیزیکی آن با دستگاه پراش اشعه ایکس و آنالیز شیمیایی عناصر محلول و فلزات سنگین آن با دستگاه جذب اتمی به روش شعله انجام شد و با شاخص آلودگی Igeo ارزیابی شد؛ هم چنین گردش اتمسفری در تراز میانی جو و سطح زمین که منجر به گرد و غبار شد با استفاده از داده های روزانه تحلیل مجدد مرکز پیش بینی اروپا (ECMWF ERA-Interim)و پراکندگی ذرات با عمق اپتیکی نور و خط سیر گرد و غبار با مدل HYSPLIT بررسی شد. نتایج بررسی فراوانی گرد و غبار در دزفول بیانگر روند افزایشی گرد و غبار است که منجر به کاهش دید افقی شده است. بیشینه گرد و غبار در فصل تابستان و جولای (تیرماه) و کمینه آن در پائیز و ژانویه (دی ماه) است. نتایج حاصل از میانگین توزیع اندازه ذرات غبار در دزفول نشان داد PM10 اندازه غالب ذراتی بود که از بافت سیلتی تشکیل شده است. منگنز، روی، سرب و کادمیوم به ترتیب با میانگین 491، 311، 9/32 و 41/1 میلی گرم بر کیلوگرم فلزات غالب در گرد و غباری بودند که بیانگر آلودگی متوسط تا شدید آن نسبت به حد استاندارد است. در بین عناصر محلول، کلسیم، پتاسیم، سدیم و منیزیوم به ترتیب بیش ترین غلظت را داشتند که حضور این عناصر دلیلی بر بیابانی بودن ذرات غباری است که ردیابی و محاسبه مسیر برگشت آن نشان داد رسوبات آبرفتی دجله و فرات در عراق کانون اصلی آن است.