فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۱٬۱۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق به کارگیری روش ژئوپدولوژی در تهیه نقشه خاک دشت هرزندات مرند در استان آذربایجان شرقی و مقایسه آن با نقشه خاکی است که قبلاً با روش فیزیوگرافی تهیه شده بود. ابتدا نقشه های پایه شامل عکس های هوایی، نقشه توپوگرافی ۱:۲۵۰۰۰ و نقشه زمین شناسی، تصویر لندست ETM منطقه، رقومی و سپس نقشه های اولیه مانند مدل ارتفاع رقومی، جهات و درصد شیب، سنگ شناسی و مدل سه بعدی تصاویر منطقه(۳D) تهیه شد سپس با استفاده از آن ها واحدهای زمین نما بر اساس تفسیر رقومی و پس از تست زمینی مرزبندی و نام گذاری شدند در مرحله بعد مطالعات خاکشناسی در مناطق نمونه صورت گرفت. با تجزیه وتحلیل نتایج آزمایشگاهی و اطلاعات حاصل از مطالعات صحرایی، خاک ها طبق روش طبقه بندی جامع خاک ها یا روش آمریکائی طبقه بندی و نیز لند فرم های مختلف تشخیص و نام گذاری شدند. نتایج نشان داد که منطقه مطالعاتی از سه واحد ژئومورفولوژیک کوهستان، دشت های دامنه ای و دره تشکیل شده اند. در این پژوهش، با توجه به الگوی پراکنش خاک های منطقه دو نوع واحد نقشه خاک شامل واحد همگون و واحد اجتماع یا مجموعه ها که خلوص واحدهای نقشه را نشان می دهد تشخیص داده شد که در روش فیزیوگرافی این ناخالصی ها در خاک های غالب ادغام و در نقشه خاک هیچ اشاره ای به آن ها نمی شود. در روش ژئوپدولوژی۸ فامیل خاک در سه رده انتی سولز، اینسپتی سولز و اریدی سولز و ۶۹ واحد اراضی و ۱۴۵ مرزبندی نقشه تفکیک شد. در حالیکه در روش فیزوگرافی تنها ۳۷ واحد اراضی و ۶۳ مرزبندی نقشه در دو رده انتی سولز و اینسپتی سولز تشخیص داده شده بود. از کیفیت بهتری برخوردار است. همچنین در این روش تنها ۳۷ پروفیل حفر شد که در مقایسه با روش فیزیوگرافی که ۱۸۰ پروفیل در آن حفر و مطالعه و نمونه برداری گردیده است هزینه کمتری صرف شده و زمان لازم برای تهیه نقشه خاک نیز به مراتب کمتر از روش فیزیوگرافی است. تعیین حدود و ترکیب واحدهای نقشه خاک در روش فیزیوگرافی در نظر گرفته نشده و تعیین حدود واحدها و مرزبندی های نقشه عاری از جنبه های آماری است. اما در روش ژئوپدولوژی مرزبندی واحدهای تفکیکی با واقعیت زمین منطبق است. لذا کارایی این روش به مراتب از روش فیزیوگرافی بیشتر بوده و توصیه می شود که در تهیه نقشه خاک روش ژئوپدولوژی جایگزین روش فیزیوگرافی شود.
تدوین راهبردهای باززنده سازی بافت قدیم شهر سمنان با استفاده از تکنیک های FAHP و SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیری گذرا بر سیمای شهر سمنان، بافت های قدیمی با ارزشی را به نمایش می گذارد که همگی در گذشته نه چندان دور، از تحرک، نشاط و سرزندگی مطلوب برخوردار بودهاند. کم توجهی به برنامه های ساماندهی و احیای بافت های قدیم در طول سالیان متمادی سبب شده تا آنها رونق، کارایی و فعالیت پیشین را از دست داده و به عنوان بافت مسئله دار و چالش برانگیز در سیستم شهری مطرح گردند. در همین راستا مقاله حاضر با هدف تدوین و اولویت بندی راهبردهای باز زنده سازی بافت قدیم تدوین شده است. پژوهش حاضر در زمره تحقیقات توصیفی- پیمایشی قرار دارد. جامعه آماری پژوهش را خبرگان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، شهرداری سمنان و تنی چند از اساتید رشته جغرافیا تشکیل داده اند. در گام اول شاخص های مناسب سنجش مؤلفه های باز زنده سازی احصاء و در گام دوم جهت تعیین نقاط ضعف، قوت، تهدید و فرصت شاخص ها توسط آزمون t استیودنت مورد سنجش و بررسی قرار گرفتند. سپس راهبردهای مؤثر باز زنده سازی بافت قدیم توسط تکنیک SWOT تدوین و با کمک تکنیکFAHP اولویت بندی شد. در این راستا و جهت جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه محقق ساخته در قالب طیف لیکرت و مقایسات زوجی استفاده شد. نظرات اساتید و استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، روایی محتوا و سازه، ابزار سنجش را تأیید نمود. همچنین ضریب پایایی 0.856 برای ابزار سنجش محاسبه شده است که میزان مناسبی است. نتایج نهایی حاصله از تکنیک FAHP نشان می دهد سه راهبرد بازنگری در سیاست های اطلاع رسانی از جمله برگزاری کارگاههای آموزشی و اطلاع رسانی به مردم و بازاریان و سرمایه گذاران در خصوص فرصت های سرمایه گذاری، آموزش به ساکنان بافت قدیم در خصوص نحوه نگهداری و حفظ محل سکونت خود و تهیه نقشة جامع زیر ساخت ها جهت هماهنگی ارائه خدمات مؤثرترین راهبردهای باز زنده سازی بافت قدیم شهر سمنان هستند.
پیش بینی میزان درآمد حاصل از دریافت عوارض شهری شهرداری ها با استفاده از مدل شبکه عصبی (مطالعه موردی: شهر زابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اداره ﻣﻄﻠﻮب ﺷﻬﺮﻫﺎ و اراﺋﻪ ﺧﺪﻣﺎت ﻣﻨﺎﺳﺐ و ﮐﻨﺘﺮل و ﻫﺪاﯾﺖ ﭘﺮوژه ﻫﺎی ﻋﻤﺮاﻧﯽ، ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻋﻤﺎل ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺻﺤﯿﺢ، ﻣﺴﺘﻠﺰم اﻋﺘﺒﺎرات و درآﻣﺪﻫﺎی ﮐﺎﻓﯽ و ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺻﺤﯿﺢ آن ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ عوارض از مهم ترین منابع بهینه شهرداری ها در کشورهای پیشرفته جهان است که بابت اداره شهر از درآمدها، اموال، دارایی و مصرف اشخاص حقیقی و حقوقی دریافت می گردد و صرف خدمات شهری می شود. شهرداری ها عمده هزینه های ارائه خدمات خود را از محل دریافت عوارض مختلف از شهروندان تامین می نمایند، در این راستا شهرداری ها به دنبال ایجاد منابع درآمدی پایدار هستند. اهمیت عوارض شهری تا بدان حد است که امروزه به عنوان یکی از درآمدهای شهرداری ها مورد توجه قرار می گیرد،که نقش محوری در جهت بالا بردن کیفیت زندگی در محیط های شهری و ارائه خدمات عمومی ایفا می کند. از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺸﮑﻼت ﺷﻬﺮﻫﺎی ﮐﺸﻮر رﯾﺸﻪ در ﻧﻈﺎم ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ درآﻣﺪ و ﻫﺰﯾﻨﻪ آﻧﻬﺎ دارد بر این اساس، هدف از پژوهش حاضر پیش بینی میزان درآمد حاصل از عوارض پرداختی به شهرداری ها است که به صورت موردی شهر زابل مورد بررسی قرار می گیرد. روش به کار گرفته شده در این پژوهش مدل شبکه عصبی از نوع پیش خور (MFNN) با الگوریتم پس انتشار خطا (BP) است که داده ها در این مدل آموزش دیده اند تا در جهت پیش بینی میزان درآمد شهرداری زابل مورد استفاده قرار بگیرند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که میزان عوارض دریافتی توسط شهرداری زابل روند رو به رشدی را در پی داشته و طبق پیش بینی انجام شده توسط مدل شبکه عصبیANN)) 6945416783میلیارد ریال شهرداری زابل در آذر ماه سال 92 از طریق دریافت عوارض درآمد کسب خواهد کرد.
مدل سازی فرونشست دشت نیشابور با استفاده از سری های زمانی و تکنیک DINSAR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرونشست حرکت سطح زمین به سمت پایین نسبت به یک دیتوم مانند سطح دریا است. این تغییرات ارتفاع می تواند در اثر فعالیت های انسانی مانند تونل سازی، معدن کاوی، استخراج آب های زیرزمینی، استخراج نفت و گازهای طبیعی و همچنین فعالیت های گسل ها به وجود آید (عباسی سلمان پور، مجله گسترش صنعت). این پدیده در صورت عدم مدیریت صحیح می تواند خسارات جبران ناپذیری را برای مناطق دچار این پدیده ایجاد کند. شناسایی مناطق فرونشست و برآورد نرخ آن مسلماً نقش بسزایی در مدیریت کنترل این پدیده خواهد داشت. یکی از مناسب ترین روش های شناسایی پدیده فرونشست استفاده از تکنیک تداخل سنجی تفاضلی رادارای (D-INSAR) است. در این تحقیق، منطقه دشت نیشابور در بازه ی زمانی بین سال های 2003 تا 2010 مورد بررسی قرار گرفته است. برای بررسی نرخ فرونشست از داده های SAR مربوط به سنجنده ASAR که در C باند تهیه شد، استفاده شده است. مقدار جابه جایی با استفاده از داده های GPS در ایستگاه نیشابور با مقدار جابه جایی به دست آمده با استفاده از داده های ASAR مورد مقایسه قرار گرفت و تفاوت معناداری ندارند. مقدار جابه جایی در مختصات ایستگاه نیشابور با استفاده از داده های ASAR در سال های 2003-sep-27 تا 2004- nov-20 به مقدار 7- سانتی متر ، 2004-oct-16 تا 2005-jul-23 به مقدار 4- سانتی متر، 2005-jun-18 تا 2007-nov-10 به مقدار 18- سانتی متر، 2007-nov-10 تا 2008-jul-12 به مقدار 5/4- سانتی متر، 2008-jul-12 تا 2009-Aug-01 به مقدار 7- سانتی متر، 2009-Aug-01 تا 2010-Sep-25 به مقدار 7- سانتی متر برآورد شد و همچنین رابطه ی بین فرونشست و مقدار تغییرات سطح چاه پیزومتری (برداشت آب زیرزمینی) نشان می دهد که به ازای هر 3 سانتی متر افت سطح چاه پیزومتری 816/0 سانتی متر فرونشست خواهیم داشت.
تحلیلی بر استفاده از روشهای تصمیم گیری چندمعیاره و بهینه سازی چندهدفه برای مکانیابی جغرافیایی مدارس، مطالعه موردی منطقه 17 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد جمعیت، استقرار مراکز خدماتی جدید مختلف از جمله مراکز آموزشی را ضروری میسازد. یکی از گامهای اساسی در استقرار این مراکز، انتخاب مکان بهینه برای آن ها با توجه به اهداف و معیارهای مختلف است؛ به گونهای که ضمن برخورداری مراکز از توزیع فضایی مناسب و تخصیص متعادل، ناسازگاری بین کاربریها نیز در سطح منطقه تا حد ممکن کاهش یابد. افزایش تعداد معیارها و عوامل مؤثر، منجر به پیچیدهتر شدن مسأله میشود و استفاده از روشهای قوی و کارآمد را ضروری میسازد. در این پژوهش به منظور تعیین مکانهای مناسب جهت استقرار چندین مدرسه ابتدایی دخترانه در بخشی از منطقه 17 تهران و تخصیص آن ها به دانشآموزان، از قابلیتهای سیستم اطلاعات جغرافیایی[1]، روشهای تصمیمگیری چندمعیاره[2] و رویکرد بهینهسازی تکاملی چندهدفه[3] استفاده شده است. برای انجام بهینهسازی، اصل عدالت در دسترسی، تعادل ظرفیت مدارس و نیز تناسب و مطلوبیت مکانهای انتخابی با توجه به موقعیت کاربریهای سازگار و ناسازگار مدنظر قرار گرفته است. به دلیل استفاده از یک روش تکاملی چندهدفه، نتایج تحقیق به جای یک پاسخ، شامل چندین پاسخ بهینه است. در این تحقیق پنج پاسخ به طور نمونه انتخاب و بررسی شدند. در حالتی که مکان ها از سازگاری و مطلوبیت بالایی برخوردار بوده اند، تابع تعادل ظرفیت وضعیت مناسبی نداشته است. در بهترین پاسخ مربوط به تابع عدالت در دسترسی، مکان های پیشنهادی از توزیع فضایی مناسبی برخوردار هستند اما مطلوبیت و سازگاری آن ها چندان مناسب نیست. مکان های مربوط به بهترین پاسخ تابع تعادل ظرفیت نیز از نظر مطلوبیت و سازگاری ضعیف هستند. در هر صورت تصمیمگیرندگان میتوانند پاسخهای بهینه را از دیدگاههای مختلف با یکدیگر مقایسه و پاسخ نهایی را با توجه به اهمیت نسبی هر یک از اهداف از بین آن ها برای پیادهسازی انتخاب نمایند.
پهنه بندی حساسیت وقوع زمین لغزش با مدل های آماری دومتغیره و منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش برای حوضه آبخیز بالخلو در استان اردبیل و ارائه مدل مناسب برای منطقه مورد مطالعه می باشد. برای انجام این کار از مدل های آماری دومتغیره و عملگر گامای فازی استفاده شده است. جهت اجرای مدل از دو دسته اطلاعات 1) لایه زمین لغزش های رخ داده و 2) پارامترهای مستعد کننده زمین لغزش (سنگ شناسی، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، تراکم زهکشی، شیب زمین، جهت دامنه ها، کاربری زمین، فاصله از جاده، تراکم پوشش گیاهی(NDVI) و ارتفاع) استفاده شده است. در روش های آماری دومتغیره از دو مدل ارزش اطلاعاتی و تراکم سطح استفاده شد. همچنین از بین مقادیر مختلف گاما در نهایت با ارزیابی های انجام شده گامای 8/0 انتخاب شده و نقشه حساسیت زمین لغزش منطقه تهیه شد. نقشه های بدست آمده از سه مدل با شاخص زمین لغزش مورد ارزیابی قرار گرفت و در نهایت مشخص شد که مدل های ارزش اطلاعاتی، تراکم سطح و منطق فازی به ترتیب بیشترین قابلیت را برای پهنه بندی زمین لغزش در منطقه دارند. همچنین نقشه های به دست آمده نشان داد که نواحی غربی و جنوب غربی حوضه به دلیل وجود سازند های رسوبی، پادگانه های قدیمی و انواع ترکیباتی از رس، مارن، آهک و لاهار،کاربری کشاورزی و جهت شیب شمالی و شمال غربی، بیشترین حساسیت را برای وقوع لغزش دارا هستند.
ارائه نقشه پهنه بندی مراکز مستعد دفاعی در مناطق جنگلی با تکیه بر AHP و GIS مطالعه موردی: علی آباد کتول- استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف مکانیابی مراکز مستعد دفاعی و تعیین مناطق مساعد احداث آن در بخشی از جنگل های متراکم در استان گلستان-شهرستان علی آباد کتول با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) و سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) انجام شده است. به این منظور با استفاده از نظرات کارشناسان خبره دفاعی، اساتید دانشگاه، کارشناسان نظامی و مرور منابع، لایه های اطلاعاتی درصد شیب، جهت شیب، طبقات ارتفاعی، فاصله از شبکه آبراهه، فاصله از جاده، فاصله از روستاها، سنگشناسی (لیتولوژی)، تراکم پوشش گیاهی و فاصله از مناطق شهری به عنوان عوامل مؤثر بر مکانیابی مراکز مستعد دفاعی در مناطق جنگلی شناسایی شده و نقشه های مذکور در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه و رقومی گردیدند.در مرحله بعد فرم های استاندارد AHP تهیه و به منظور وزن دهی و اولویت بندی عوامل مؤثر در اختیار کارشناسان مختلف قرار گرفتند. فرم های وزندهی شده جمع آوری وهریک ازآنها به صورت جداگانه در نرم افزارExpert Choice و ماژول AHP در نرم افزار Arc GIS 9.3 مورد آنالیز قرار گرفت. نهایتاً وزن هر یک از معیارها و زیرمعیارهای مرتبط با هدف مشخص گردید. نتایج ارزیابی نشان داد که سه عامل فاصله از شهر (321/0)، فاصله از جاده (217/0) و سنگ شناسی (176/0) به ترتیب بیشترین تأثیر را در مکانیابی مراکز مستعد دفاعی منطقه مورد مطالعه داشته، در حالیکه تراکم پوشش گیاهی(023/0) و جهت شیب (017/0) کمترین تأثیر را داشته اند. نهایتاً نقشه نهایی پتانسیل مراکز مستعد دفاعی با استفاده از مدل AHP در محیط نرم افزار GIS تهیه و به چهار طبقه پتانسیل کم (07/9 درصد)، متوسط (80/41 درصد)، زیاد (01/30 درصد) و خیلی زیاد (13/19 درصد) تقسیم بندی گردید.
پایش محدوده های مجاز بهره برداری معادن پناهگاه حیات وحش موته بر اساس نقشه ی کاربری اراضی حاصل از تصاویر ماهواره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای درک بهتر پویایی چشم انداز در طول زمان و در راستای برنامه ریزی و مدیریت سرزمین و نیل به اهداف حفاظتی، بررسی تغییرات الگوهای مکانی کاربری ها و پوشش اراضی بسیار ضروری است. تعیین چگونگی تغییرات پوشش و کاربری اراضی در منطقه می تواند به مدیران این قبیل مناطق، در اجرای یک مدیریت شایسته، کمک کند. ازجمله تداخلات رایج در مناطق تحت حفاظت، وجود کاربری معدن است که در طیّ مراحل مختلف توسعه تغییراتی را بر سیمای طبیعی منطقه می گذراند. فعالیّت کلیه ی معادن، توسط سازمان صنایع و معادن و با گذاشتن محدوده های مجاز بهره برداری محدود می گردد، اما همواره نظارتی دقیق و پیوسته بر عملکرد معادن لازم است تا بهره برداری ها در مناطق مجاز محدود گردد.این پایش به خصوص هنگامی که معدن مورد بهره برداری در داخل مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست باشد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه هدف پایش محدوده های مجاز معادن در منطقه بوده و از نقشه ی کاربری زمین به عنوان پایه ای برای مقایسه استفاده گردید. برای تهیه ی نقشه ی کاربری اراضی از تصویر ماهواره ایLISSIII سال 1385استفاده شد و پس از تصحیح هندسی و توپوگرافی روی تصویر با استفاده از روش طبقه بندی ترکیبی، نقشه ی کاربری اراضی با دقت کلی87 درصد تهیه گردید. محدوده ی مجاز معادن با استفاده از اسناد موجود در اداره ی کل حفاظت محیط زیست استان اصفهان و سازمان صنایع و معادن و پس از تبدیل مختصات به سیستم متریک، وارد نرم افزار GIS گردیده و به صورت یک لایه ی اطلاعاتی چندضلعی رقومی گردید. انطباق نقشه های محدوده ی مجاز معادن و نقشه کاربری اراضی نشان می دهد که در برخی معادن فعالیّت های معدنکاری به خارج از محدوده ی مجاز کشیده شده و نیاز به پیگیری و برخورد جدی تر سازمان های مدیریتی به خصوص سازمان حفاظت محیط زیست و در مسیر صحیح قرار گرفتن بهره برداری های جدید در محدوده های مجاز دارد.
بررسی گرد و غبار و ارزیابی امکان پیش بینی آن بر اساس روش های آماری و مدل ANFIS در ایستگاه زابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده ی گرد و غبار یکی از زیان بارترین بلایای طبیعی است که مشکلات محیطی عدیده ای را در مناطق مختلف جهان به وجود می آورد. در ایران، منطقه ی زابل به شدت تحت تأثیر این پدیده قرار دارد. مطالعه ی حاضر، با هدف شناخت ویژگی های زمانی و بررسی امکان پیش بینی پدیده ی گرد و غبار در ایستگاه زابل، به عنوان گردوغباری ترین ایستگاه کشور صورت گرفته است. در این راستا ابتدا به تجزیه و تحلیل ویژگی های آماری داده های مربوط به فراوانی ماهانه، فصلی و سالانه ی روزهای توأم با گرد و غبار ایستگاه زابل با آمار 41 ساله پرداخته شد. از روش تجزیه ی روند سری های زمانی برای تبیین نوسانات زمانی عنصر مورد مطالعه استفاده شده و طبقه بندی ماهانه ی روزهای توأم با گرد و غبار با استفاده از روش آماری چند متغیّره ی تحلیل خوشه ای انجام گرفت. پیش بینی گرد و غبار با استفاده از روش سیستم استنتاج فازی- عصبی تطبیقی یا انفیس (ANFIS) با اختصاص70 درصد داده ها به آموزش و30 درصد آن ها به تعیین اعتبار مدل انجام شد. نتایج نشان داد در طول دوره ی آماری مورد مطالعه ی ماه جولای و آگوست گرد و غباری ترین ماه های سال می باشند. بر اساس تحلیل خوشه ای انجام شده، ماه های جولای و آگوست با بیشترین روزهای گرد و غباری در یک خوشه ی مجزا قرار گرفته اند. روند سری ماهانه، فصلی و سالانه ی گرد و غبار در این ایستگاه، افزایشی می باشد. نتایج پیش بینی گرد و غبار با مدل انفیس، نشان از قابلیت بالای آن در پیش بینی گرد و غبار در این ایستگاه می باشد. ساختار سیستم استنتاج فازی (FIS) تعیین شده با چهار تابع عضویت به شکل قوسی با روش آموزش هیبرید، با اطمینان حدود 93 درصد گرد و غبار ایستگاه زابل را پیش بینی می کند
تحلیل فضایی مناطق شهری قم به منظور احداث پروژه مسکن اجتماعی با تاکید بر روش تحلیل سلسله مراتبی
حوزههای تخصصی:
مسکن اجتماعی به نوعی خاصی از تامین مسکن اطلاق می شود که اساساً توسط دولت ملّی یا محلی و با هدف خانه دار کردن گروه های کم درآمد صورت می گیرد. شهر قم یکی از شهرهای بزرگ ایران است که با توجه به جمعیت بالای آن نیاز به توجه در بخش مسکن دارد. یکی از مهم ترین عوامل در ایجاد و ساخت پروژه های مسکونی، مکان یابی بهینه آن می باشد. یکی از روش های تصمیم گیری، از طریق وزن دهی به معیارها روش سلسله مراتبی است. با استفاده از این روش، معیارها و زیرمعیارها رتبه بندی شده و گزینه های مناسب برای اتخاب مکان بهینه مشخص می شوند. این پژوهش به صورت کاربردی و به روش توصیفی - تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. معیارها و ریزمعیارهای مؤثر در مکان یابی فضاهای مسکونی معرفی و درخت سلسله مراتبی معیارها ترسیم شده است. این معیارها در قالب پرسشنامه ای تنطیم و در بین کارشناسان شهری و مسکن شهرداری قم توزیع شد و برای محاسبه میانگین وزن های داده شده هر معیار و زیرمعیار، از مقایسه زوجی استفاده شده است. پس از انجام محاسبات مربوطه در فرایند تحلیل سلسله مراتبی، نتایج و خروجی مدل به گونه ای بود که منطقه ۸ مناسب ترین منطقه برای احداث پروژه مسکن اجتماعی تشخیص داده شد. مناطق ۲ و ۳ نیز پس از منطقه ۸ در اولویت های بعدی قرار می گیرند. در همین راستا، مناطق ۵ و ۶ و ۷ نامناسب ترین مناطق در مکان یابی و احداث این پروژه می باشند.
الویت بندی شاخص های شهر خلاق با استفاده از مدل تحلیلی شبکه ANP مورد مطالعه مناطق شهری 1 و 4 شهر زنجان
حوزههای تخصصی:
شهر باید بتواند محیط ی ج ذّاب ب رای ج ذب و پ رورش اس تعدادها، نوآوری ها وایده ها باشد و بتواند از ایده و خلّاقیت افراد چه اف راد خ اص و ویژه مثل هنرمندان، دانشمندان، نویسندگان و چه از ایده ه ای ش هروندان عادی در جهت حل مسائل اساسی و نی ز در جه ت پای ه ری زی رش د و توسعه ای خلّاق بهره ببرد . هدف این مقاله بررسی مؤلفه های شهرخلّ اق درمناطق شهری زنجان در راستای حرکت به سوی ایجادمناطق خلّاق می باشد. نوع تحقیق کاربردی و روش بررس ی آن توص یفی -تحلیل ی اس ت. جامعه آماری پژوهش منطقه 4 ) شهرک کارمندان ( و 1 )مرکز شهر( که شامل 32 محله است و شاخص های تحقیق ش امل )تکنول وژی، کیفی ت زن دگی، شرایط اجتماعی و فرهنگی، سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی خ لاق ( 15 زیر شاخص برای شهر خلّاق می باشد. با بررسی های صورت گرفته پ س از طبقه بندی داده ها نسبت به تهیه مدل تحلی ل ش بکه ANP اق دام گردی د، مدل ANP شامل خوشه ها و گزینه های متعدد با استفاده از نرم اف زار م دل تحلیل شبکه تولید و نتیجه بررسی های صورت گرفته در ن رم اف زار م ورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در نهایت به دلیل حجم وسیع خروج ی ه ا ب ه تعدادی از آنان در این مقاله اشاره گردیده است . نت ایج نش ان م ی دهن د شاخص سرمایه اجتماعی با امتیاز 295666/0 رتبه اول و شاخص تکنولوژی با امتیاز /2502500 دارای رتبه دوم که امتی از ب الاتری نس بت ب ه دیگ ر شاخص ها دارند. در نهایت می توان گف ت ک ه منطق ه 4 ش هر زنج ان ب ا وضعیت مطلوب و استانداردهای شهر خلاق مطابقت دارد ولی منطقه 1 نی از به برنامه ریزی و مشارکت هرچه بیشتر مسئ ولین و س اکنان احس اس می شود
پیش بینی تغییرات فصلی پارامترهای اقلیمی مناطق حفاظت شده در سال های 2011 تا 2039 با مدل HadCM3 (مطالعه موردی در استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت و برنامه ریزی در مناطق حفاظت شده ایران، مستلزم داشتن اطلاعات کافی از تغییرات آب و هوا، منابع آب و خاک و شرایط رشد و توسعه اکوسیستم ها و زیستگاه های حیات وحش در آینده است. اقلیم یکی از ستون های شکل گیری و اساس تغییرات این زیست بوم ها محسوب می شود. در پژوهش حاضر، داده های HadCM3 با استفاده از مدل LARS-WG و تحت سه سناریوی B1، A2 و A1B در منطقه حفاظت شده لشکردر ملایر در استان همدان ریز مقیاس نمایی شد. سپس تغییرات پارامترهای بارش، کمینه دما، بیشینه دما و تابش در سال های 2011 تا 2039 برای فصول مختلف پیش بینی گردید. نتایج نشان داد که بیشترین تغییرات بارش در فصول بهار و زمستان و بیشترین تغییرات مربوط به دما در فصول تابستان و بهار رخ می دهد. بیشترین تغییرات ساعات آفتابی در فصل تابستان و کمترین تغییرات در فصل پاییز و زمستان رخ خواهد داد. بارش در اکثر ماه ها روند افزایشی داشته که بیشترین آن در ماه های مارس، آوریل و دسامبر و کمترین آن مربوط به ماه های می و ژانویه است. پارامترهای هواشناسی دمای کمینه و دمای بیشینه در تمام ماه ها روند افزایشی خواهند داشت. تغییرات ساعت آفتابی در ماه های آوریل، اوت، سپتامبر و دسامبرکاهشی و در بقیه ماه ها افزایشی است. به طور کلی نتایج نشان می دهد با تغییر سناریوهای اقلیمی که ریشه در مدیریت انسانی دارد پارامترهای هواشناسی در فصل زمستان روند کاهشی بیشتری نسبت به سایر فصول خواهند داشت. این درحالی است که فصل تابستان همواره دارای روند افزایشی در این پارامترهاست. بنابراین شرایط رشد و نمو و فنولوژی گیاهان، حاصلخیری ماهیانه و سالیانه، متابولیسم میکروبی خاک و شرایط رطوبتی زیست بوم تغییر یافته، بنابراین لزوم تغییر برنامه های مدیریتی در 30 سال آینده این منطقه حفاظت شده ضرورت می یابد.
مکانیابی بهینه دفن زباله های جامد شهری منطقه هشتگرد به روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) و سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان یابی دفن زباله یکی از مهم ترین جنبه های مدیریتی مواد زائد جامد شهری است و علم ژئومورفولوژی با توجه به ماهیت خود که به منشاء وتحول اشکال زمین و فرایندهای تشکیل آنها مربوط می شود، در امر مکان یابی بهینه نقش بسزایی دارد. منطقه هشتگرد با وسعت 398 کیلومترمربع در جنوب شهرستان ساوجبلاغ استان البرز واقع شده است. در این منطقه به دلیل قرارگیری بر روی مخروط افکنه رودهای دائمی(کردان) و زمین های با نفوذپذیری فراوان، وجود آب های سطحی و لایه های آب زیرزمینی بعضاً در عمق های کم (کمتر از 50 متر)، نواحی جمعیتی (شهری و روستایی) و زمین های کشاورزی فراوان، مکانیابی بهینه دفن زباله بطوری که به محیط زیست اطراف آسیب وارد ننماید دارای اهمیت و ضرورت فراوانی است. هدف این تحقیق مکان یابی بهینه دفن زباله منطقه هشتگرد با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و باتوجه به پارامترهای ژئومورفولوژی می باشد. روش تحقیق به صورت تحلیلی – مقایسه ای است. در این پژوهش از نقشه های توپوگرافی 25000 : 1 و نقشه زمین شناسی 1:100000 و داده های مربوط به آب های زیرزمینی منطقه مورد مطالعه استفاده شد و همچنین نرم افزار ArcGIS برای تجزیه و تحلیل مورد استفاده قرار گرفت. در مقاله ی حاضر براساس چهار معیار اصلی یعنی زمین شناسی، هیدرولوژی، توپولوژی و کاربری اراضی پنج ناحیه برای مکانیابی به دست آمد که نتیجه پژوهش حاکی از آن است که نواحی کاملاً مناسب برای دفن زباله در قسمت شرقی و جنوبی منطقه در حوالی روستای محمد آباد افشار و نواحی کاملاً نامناسب برای دفن زباله ناحیه غربی منطقه به دلیل قرارگیری نواحی جمعیتی و کشاورزی و عمق کم آب زیر زمینی (7 تا 32 متر) در این قسمت از منطقه می باشد.
کاربرد شاخص های کمی ژئومورفومتریک در شناسایی پهنه های مستعد زمین لغزش با استفاده از مدل SVM (مطالعه موردی: آزادراه خرم آباد – پل زال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت و نحوه پراکنش فضایی لندفرمی به منظور درک و ارزیابی تحول آن ها، مطالعات پایداری دامنه ای و برنامه ریزی منطقه ای آن ها در آینده، از نیازهای اساسی در علم ژئومورفولوژی کاربردی است. اهمیت مطالعه لندفرم ها به حدی است که امروزه موضوع مطالعه ژئومورفومتری به عنوان زیررشته ای از ژئومورفولوژی ارائه می شود. ژئومورفومتری به اندازه گیری کمی سطوح و لندفرم ها بر اساس تغییرات ارتفاعی تحت تأثیر تابع فاصله می پردازد. شاخص های ژئومورفومتریک ویژگی های شکل عوارض زمینی را به صورت کمی بیان می دارند. این تحقیق با تأکید بر استفاده از شاخص های ژئومورفومتریک و الگوریتم SVM به شناسایی سطوح مستعد زمین لغزش در آزادراه خرم آباد – پل زال به عنوان یکی از راه های ارتباطی مهم کشور می پردازد. شاخص های مورداستفاده شامل شیب، جهت شیب، لیتولوژی، وضعیت گسل ها، شبکه زهکشی و کاربری اراضی است که به همراه شاخص های ژئومورفومتریک شامل انحنای پروفیل، انحنای پلان و انحنای کلی با استفاده از رویکرد هوش مصنوعی و توابع خطی و چندجمله ای الگوریتم SVM در شناسایی سطوح مستعد لغزش استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد استفاده از شاخص های ژئومورفومتریک، انحنای پلان، پروفیل و کلی توانسته ویژگی های شکلی سطوح را به صورت کمی مشخص نماید و درنتیجه نقش مهمی در افزایش دقت شناسایی سطوح مستعد لغزش داشته است. با توجه به به هم ریختگی و زبری سطوح لغزشی شاخص های ژئومرفومتریک کارایی خوبی در شناسایی پهنه های لغزشی داشته اند. ارزیابی دقت با استفاده از داده های پیمایش زمینی ضمن تأکید این مطلب نشان می دهد تابع چندجمله ای در شناسایی سطوح مستعد لغزش، دقت بیشتری نسبت به تابع خطی الگوریتم SVM داشته است که علت آن می تواند رفتار غیرخطی وقوع لغزش در منطقه مطالعاتی است و بنابراین تابع غیرخطی الگوریتم بهتر توانسته احتمال وقوع لغزش را مشخص نماید.
ارزیابی و تهیه ی نقشه ی وضعیت بالفعل و بالقوه بیابان زایی با تأکید بر معیار فرسایش بادی با استفاده از مدل MICD در جنوب غربی شهرستان هیرمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیابان، اکوسیستم زوال یافته ای است که استعداد تولید طبیعی گیاه در آن کاهش یافته یا از بین رفته است. برای ارزیابی وضعیت بیابان زایی و تهیه ی نقشه ی مربوط به آن مدل های مختلفی ارایه شده است که می توان به مدل جهانی FAO-UNEPاشاره کرد. در ایران نیز چند مدل منطقه ای، جهت ارزیابی وضعیت بیابان زایی ارایه شده است. در این تحقیق از روش بسط یافته ی طبقه بندی نوع و شدتبیابان زایی در ایران، MICD برای ارزیابی وضعیت کنونی و ذاتی بیابان زایی در جنوب غربی شهرستان هیرمند استفاده شد. برای این منظور واحدهای کاری موجود در منطقه به عنوان نقشه ی پایه برای ارزش دهی به عوامل و شاخص های مورد استفاده قرار گرفت و سپس با ارزش دهی به شاخص ها و جمع امتیازات مربوط به آنها در هر واحد کاری و براساس جداول مبنا، اقدام به طبقه بندی بیابان زایی گردید وآنگاه نقشه های مربوط به وضعیت کنونی و ذاتی بیابان زایی در هر یک از کاربری ها در محیط GISترسیم شد. نتایج نشان داد که منطقه ی مورد بررسی از نظر وضعیت کنونی بیابان زایی در 4 کلاس کم، متوسط، زیاد وخیلی زیاد یا شدید و از نظر قابلیت بالقوه یا ذاتی در 3 کلاس کم، متوسط و زیاد بیابان زایی قرار می گیرد.
تحلیل کمی ناهنجاری سلسله مراتبی شبکه زهکشی و ارتباط آن با تکتونیک، مطالعه موردی: 10 حوضه آبخیز زاگرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق، شاخص های ناهنجاری سلسله مراتبی(∆a)، و تراکم ناهنجاری سلسله مراتبی (ga) 10 حوضه آبخیز محاسبه گردید و رابطه آنها با پارامترهای PAF (درصد عدم تقارن حوضه)، Bs (نسبت کشیدگی حوضه)، CR (ضریب گردواری حوضه)، R (شاخص انشعابات آبراهه ها)، Rb ( نسبت انشعابات)، Dd (تراکم زهکشی) و Df (فرکانس زهکشی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بیشترین مقدار شاخص ∆a مربوط به حوضه 7 (3.4) و کمترین مقدار مربوط به حوضه 1 (64/0) است. بالاترین مقدار شاخص ga نیز مربوط به حوضه 6 (12.1) و کمترین مقدار آن مربوط به حوضه 10 (1.54) است. بررسی رابطه بین پارامترها نشان می دهد که پارامتر های g a و∆a بعنوان شاخصهای معرف ناهنجاری شبکه زهکشی، بیشتر تحت تاثیر پارامترهای PAF ، Bs و CR قرار دارند. این موضوع نشان می دهد که ناهنجاری شبکه زهکشی حوضه های مطالعاتی کاملا تحت تاثیر درصد کج شدگی حوضه ها و کشیدگی حوضه ها قرار دارند به گونه ای که حوضه هایی که بیشتر کج شده اند و همچنین دارای شکلی کشیده هستند، دارای بیشترین مقدار ga و ∆a هستند. داده ها نشان می دهند که تراکم زهکشی و فرکانس زهکشی تاثیر زیادی بر مقدار ga و∆a ندارند. نتایج نشان می دهد که میزان فشردگی، بالاآمدگی و روند طاقدیسها کنترل کننده شکل حوضه های آبخیز، کج شدگی حوضه ها و ناهنجاری شبکه زهکشی هستند. با توجه به اینکه کج شدگی حوضه ها و شکل آنها تحت تاثیر خصوصیات چینهای زاگرس قرار دارد، می توان نتیجه گرفت که تکتونیک عامل تعیین کننده ای در مقدار شاخصهای ga و∆a محسوب می شود.
ارزیابی و پیش بینی مسیر بهینه گسترش شهری سنندج با استفاده از سلول های خودکار- مارکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز به برنامه ریزی و مدیریت مناسب، برنامه ریزان شهری را به ترکیب اطلاعات زمانی و مکانی برای شناخت و یافتن الگوها و مدل های رشد و پیش بینی شهری ترغیب کرده است. در این تحقیق به منظور شبیه سازی و پیش بینی گسترش شهر سنندج، از ترکیب مدل سلول های خودکار، زنجیره ای مارکوف و رگرسیون لجستیک، استفاده شده است. سپس با استفاده از داده های سال های 1998 و 2006 و همچنین عکس های ماهواره ای، گسترش شهر سنندج برای سال 2014 شبیه سازی شده است. بر این اساس با استفاده از مدل زنجیره ای مارکوف و اعمال محدودیت ها و فاکتورهایی چون ظرفیت های توسعه میان افزا، شیب، حریم و بستر رودخانه، زمین های کشاورزی و... توسعه افقی آن برای سال 2022 پیش بینی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در شبیه سازی رشد کنونی شهر سنندج تا سال 2014، اراضی بایر و کوهستانی بیشترین مقدار (655 هکتار) تبدیل به کاربری شهری را داشته اند. برای پیش بینی اراضی مورد نیاز توسعه افقی، توسعه میان افزا به عنوان اولویت اول، سپس زمین های خارج از محدوده شهری در اولویت های بعدی در نظر گرفته شده است. پیش بینی می شود جهت غالب توسعه افقی، جنوب غربی، شمال غربی و به مقدار محدودتر، در جهات دیگر باشد. در سال 2022 همچنان اراضی بایر و کوهستانی بیشترین تغییر را به اراضی شهری خواهند داشت. نتایج تحقیق حاکی از کارایی بالای مدل سلول های خودکار- زنجیره ای مارکوف در پایش روند توسعه شهر در سال های گذشته و پیش بینی شهری برای سال های آتی بر اساس الگوی رشد سال های گذشته است.
ارزیابی عملکرد شبکه عصبی مصنوعی در پیش بینی خشکسالی هواشناسی در شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشکسالی یکی از مخرب ترین بلایای طبیعی در جوامع بشری محسوب می شود که می تواند تاثیرات جبران ناپذیر کشاورزی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی به همراه داشته باشد. بنابراین آگاهی از وقوع خشکسالی می تواند در کاهش خسارات موثر باشد. در این پژوهش، به منظور مدلسازی و شبیه سازی شدت خشکسالی در طول یک دوره آماری 37 ساله (1350- 1386) در 21 ایستگاه بارانسنجی واقع در ناحیه نیمه خشک سرد شمال غربی ایران از شبکه عصبی مصنوعی بهره گرفته شد. داده های ورودی به شبکه شامل میانگین بارش سالیانه و نیز شاخص دهک بارش سالیانه برای تمامی ایستگاه ها بوده که 80% داده ها برای آموزش شبکه (1350-1379) و20% باقیمانده برای تست و اعتبار سنجی شبکه (1380-1386) انتخاب گردید. سپس عمل پیش بینی خشکسالی توسط الگوریتم آموزش دیده شده توسط شبکه عصبی مصنوعی و بدون استفاده از داده های واقعی و مشاهداتی، برای سال های 1387 تا 1391صورت گرفت. معماری مطلوب شبکه به صورت مدل پرسپترون با سه لایه پنهان، الگوی پس انتشار خطا و تابع محرک سیگموئید به همراه 10 نرون در لایه میانی انتخاب گردید. نتایج حاصله نشان داد که شبکه عصبی مصنوعی به خوبی قادر به پیش بینی روابط غیر خطی بارش و خشکسالی بوده بطوریکه با همبستگی بیشتر از 97% و خطای کمتر از 5% مقادیر شاخص دهک بارش را پیش بینی نموده و نتایج حاصل از این پیش بینی بطور زیادی منطبق با مقادیر واقعی می باشد. از این رو با استفاده از این روش می توان وضعیت خشکسالی را در سال های آتی پیش بینی کرده و در مدیریت و بهره وری منابع آب و نیز مدیریت خشکسالی و تغییرات اقلیمی از این روش بهره جست.
پراکندگی فضایی عوامل آب و هوایی در حوضه مرکزی و شمال ایران با استفاده از مدل های آماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پهنه بندی آب وهوایی و شناخت نواحی همگن اقلیمی امری ضروری جهت آمایش سرزمین و برنامه ریزی های منطقه ای می باشد. هدف از این مطالعه مقایسه تفاوت های اقلیمی سه منطقه جغرافیایی ایران، ناحیه ساحلی خزر، ناحیه کوهستانی و ناحیه خشک داخلی که در محدوده استان های مازندران، سمنان، تهران، قزوین، قم و مرکزی جای می گیرد است. روش کار در این تحقیق، بررسی داده های آب و هوایی 56 ایستگاه سینوپتیک و کلیماتولوژی و 19 عنصر اقلیمی با استفاده از مدل های خوشه بندی و تحلیل عاملی است. بدین منظور یک ماتریس با ابعاد 19*56 و با آرایش R تشکیل و به عنوان پایگاه داده برای ناحیه بندی مورد استفاه قرار گرفت. با اعمال تحلیل عاملی بر مبنای تحلیل مولفه های اصلی و با چرخش متعامد واریماکس مشخص شد که در اقلیم این سه منطقه، چهار عامل رطوبتی، دمایی، غباری و تندری موثر می باشند که در مجموع بیش از 85 درصد از واریانس اقلیم منطقه را تبیین می کنند. با انجام تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی و با روش ادغام وارد بر روی ماتریس نمرات عامل ها، چهار ناحیه اصلی و چندین خرده ناحیه شناسایی شدند. نواحی اصلی عبارتند از ناحیه گرم و خشک بیابانی، ناحیه کم بارش دامنه ای، ناحیه سرد و نیمه پربارش کوهستانی و در نهایت ناحیه معتدل و پر بارش. بررسی نواحی چهارگانه با شرایط محلی و منطقه ای نشان می دهد که همسایگی با منابع رطوبتی مانند دریای خزر و پیکربندی ناهمواری ها مانند ارتفاعات رشته کوه البرز نقش تعیین کننده ای در شکل گیری خرده نواحی شمال ایران دارند.
سنجش کیفیت ذهنی زندگی در محلات شهری با استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره (مطالعه موردی: محلات کارمندان و اسلام آباد شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت زندگی شهری معمولاً از طریق شاخص های ذهنی حاصل از پیمایش و ارزیابی ادراکات و رضایت شهروندان از زندگی شهری و یا با استفاده از شاخص های عینی حاصل از داده های ثانویه و به ندرت با استفاده از هر دو نوع شاخص ها اندازه گیری می شود. هدف پژوهش حاضر، سنجش کیفیت زندگی نواحی شهر زنجان نمونه موردی محلات کارمندان و اسلام آباد با استفاده از شاخص های ذهنی است. داده های مورد نیاز با استفاده از پیمایش خانوارهای شهری در شهر زنجان جمع آوری شده است.برای سنجش کیفیت ذهنی زندگی از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره Vikor و AHP و روش های آماری از قبیل میانگین و تحلیل واریانس، ANOVA و T-testو تحلیل و ارزیابی روابط آن با برخی از خصوصیات فردی استفاده شده است. نتایج حاصل نشان داد که اولاً میزان رضایت ساکنین براساس شرایط اجتماعی،فرهنگی و مذهبی،اقتصادی،کالبدی و زیست محیطی درمحلات برنامه ریزی شده و سکونتگاه غیررسمی متفاوت است. ثانیاً کیفیت زندگی خانوار با سطوح مختلف وضعیت شغلی،سطح تحصیلات، میزان درآمد،میزان سن،تعداد اتاق برای خانوار و تعداد خانوار در مسکن در محلات برنامه ریزی شده و سکونتگاه غیررسمی تفاوت معناداری وجود دارد.