فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۲٬۵۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات اساسی جامعه روستایی در گذشته فقدان برنامه راهبردی برای ساماندهی فضاها و مراکز روستایی بوده است و امروزه نیز عمران و توسعه روستایی کشور در گرو ساماندهی سنجیده محیط روستایی و تجهیز سلسله مراتبی این مراکز و فضاها طبق استانداردهای معین می باشد. این موضوع مورد توجه برنامه های عمرانی دوم، سوم و چهارم کشور نیز قرار گرفته است. در این راستا تعیین و تشکیل سلسله مراتبی از سکونتگاه های روستایی که بتواند چارچوب مؤثری برای توزیع جمعیت، خدمات و کارکردها باشد، ضروری است. هدف از این پژوهش بررسی و سطح بندی روستاهای بخش مرکزی شهرستان شیراز از نظر سطح توسعه یافتگی می باشد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف، کاربردی است که در آن با استفاده از مستندات آماری و مدل های کاربردی در جغرافیا به تحلیل موضوع پرداخته می شود. روش جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای می باشد. برای انجام پژوهش ابتدا با مراجعه به کتابخانه استانداری فارس و سپس سایت مرکز آمار ایران، اطلاعات مورد نیاز به شیوه اسنادی گردآوری شد. سپس با به کارگیری 24 متغیر در قالب 7 شاخص مختلف و با استفاده از شاخص مرکزیت و روش تحلیل خوشه ایK میانگین، به سطح بندی روستاهای منتخب در 3 سطح توسعه یافته، درحال توسعه و توسعه نیافته اقدام گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بیشتر روستاهای بخش مرکزی شهرستان شیراز، در خوشه 3 قرار گرفته و همچنین از نظر سطح توسعه یافتگی نیز 54/72 درصد توسعه نیافته، 52/24 درصد درحال توسعه و 94/2 درصد توسعه یافته می باشند.
سبک نگرش دینی روستاییان نسبت به مدیریت رفتار با آب در دو منطقه استان فارس و اصفهان (ایزدخواست و رامشه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله دیدگاهی مبتنی بر توجه به راهکارهای متکی بر ارزش ها و تعالیم دینی، مطرح شده است . هدف پژوهش حاضر مطالعه سبک نگرش دینی روستاییان نسبت به چگونگی رفتار با آب و مصرف آن بود که با روش پیمایشی انجام گرفت. بدین منظور 270 نفر از روستاییان مناطق رامشه، از توابع استان اصفهان (منطقه کم آب)، و ایزدخواست، (منطقه پرآب) از توابع استان فارس، به روش نمونه گیری خوشه ای مصاحبه شدند. پس از تعیین روایی ابزار پژوهش، پایایی آن به وسیله آزمون «کرونباخ آلفا» تعیین گردید که میزان استاندارد شده آن 93/0 بود. برای سنجش نگرش روستاییان نیز از مقیاس «لیکرت» استفاده شد که برای تحلیل آنها از آزمون های غیرپارامتریک نرم افزارSPSS (آزمون من ویتنی وکروسکال – والیس ) استفاده شد. نتایج نشان داد که در دو منطقه، شناخت و احساس دینی روستاییان از آب تقریباً قوی بوده و رفتار آنها نسبت به آب متناسب با تعالیم دینی است. از لحاظ نگرش احساسی، احساس زنان خانه دار روستایی درباره آب قوی تر از مردان بود. در مقابل تمایل به رفتار مطابق تعالیم دینی در میان مردان روستایی بیشتر از زنان بود. روستاییان بی سواد و روستاییان مسن بالاتر از 51 سال نسبت به باسوادها و جوان ترها احساس قوی تری نسبت به آب داشتند. در مناطقی هم که روستاییان از آب مازاد بهره مندند، احساس قوی تری نسبت به آب در میان روستاییان وجود داشت و روستاییانی که دارای باغ ثمردار هستند و روستاییانی که از دیگر انواع منابع آب آشامیدنی نظیر آب چاه، قنات، رودخانه و باران استفاده می کنند نسبت به روستاییانی که از دیگر انواع منابع آبی – نظیر آب لوله کشی – استفاده می کنند، رفتار مناسب تری با آب دارند.
تحلیل روند تغییرات و تحولات روستاهای دهستان دلفارد با تأکید بر نقش شهر جیرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر تحلیل روند تحولات ساختاری کارکردی نواحی روستایی با تأکید بر کارکردهای شهری در دهه اخیر در دهستان دلفارد بود. همسو با هدف، سؤال تحقیق بدین صورت مطرح شده است: روند تغییر و تحولات روستاهای دهستان دلفارد در دهه اخیر چگونه است؟ نوع این تحقیق توصیفی تحلیلی بود و در آن برای گردآوری و تحلیل داده ها از روش های کمّی و کیفی استفاده شده بود. برای گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای و میدانی با ابزار بررسی آمار سازمانی و پرسشنامه و برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و الگوی ارزیابی تولید وزنی تجمعی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل ساکنان، صاحب نظران محلی و شورا و دهیاران روستاهای دهستان دلفارد بود. حجم جامعه نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 386 نفر تعیین و با روش سهمیه ای برحسب سهم جمعیتی بین روستاها توزیع شد. نتایج حاصل از تحلیل آمار سازمانی و مصاحبه و مشاهده نشان داد که تغییرات ملموس و عینی در زمینه سکونتی و معیشتی و جمعیتی روستاهای دلفارد ملموس بود. نتایج آزمون تی نیز نشان داد در سال های اخیر تغییرات چشمگیری، به ویژه در ابعاد کالبدی و فرهنگی و اجتماعی اقتصادی، در روستاهای دلفارد رخ داده بود که این تغییرات عمدتاً مثبت و سازنده به حساب می آمد. همچنین یافته های حاصل از الگوی ارزیابی تولید وزنی تجمعی نشان داد که روستاهای دره ای، درمزار و انجیر بازوییه بیشترین نرخ تغییرات را داشته است. با توجه به یافته ها می توان فرضیه تحقیق را تأیید کرد و نتیجه گرفت در دهه اخیر تغییر و تحولات نواحی روستایی دهستان دلفارد در بیشتر زمینه ها روندی پویا و زاینده دارد.
تحلیل راهبردی گردشگری روستایی ناحیه غرب مازندران در راستای توسعه پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به اهمیت همه جانبه ای که پایداری به عنوان پارادایم حاکم در موضوع توسعه به دست آورده، پرداختن به توسعه پایدار روستایی امری ضروری است. بر این اساس در این مقاله به بررسی تحلیل راهبردی گردشگری روستایی ناحیه غرب مازندران در راستای توسعه پایداردر روستاهای هدف و نمونه گردشگری غرب مازندران از دیدگاه کارشناسان و برنامه ریزان و مردم پرداخته شده است. داده های تحقیق از طریق تنظیم پرسشنامه های مختلف، مطالعات میدانی و اسنادی برای 37 روستای هدف و نمونه گردشگری غرب مازندران جمع آوری شده است. تجزیه و تحلیل داده ها و نتایج به دست آمده بر اساس الگوی راهبردی ارزیابی پایداری سازمان دهی شده و تحلیل شده هر یک از نقاط قوت و ضعف، فرصت و تهدید به صورت نمودارX و Y برای ارائه استراتژی و الگوهای راهبردی ارزیابی پایداری تنظیم گردیده و به ارائه استراتژی تدافعی (WT) جهت رسیدن به پایداری روستاهای غرب مازندرا ن پرداخته شده است.
مدیریت محلی و نقش آن در توسعة کالبدی سکونتگاههای روستایی (مورد مطالعه: شهرستان چناران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیش از دو دهه از عرصه ورود عوامل مدیریت روستایی در قالب دهیاری و شورای اسلامی می گذرد. این نهادها در عرصه فعالیت خود در سطح روستاها در فرآیند توسعه روستایی نقش آفرینی کرده اند. توجه و بررسی میزان دخالت و فعالیت این مدیران در زمینه مسائل توسعه و عمران روستایی از جمله مواردی است که جای بحث و تحقیق دارد. مقالة پیش رو به بررسی نقش و عملکرد مدیریت روستایی در توسعه کالبدی سکونتگاه های روستایی پرداخته است. تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش پیمایشی است. محدوده مطالعاتی این تحقیق ده روستای دارای طرح هادی و جمعیت بیش از 50 خانوار از شهرستان چناران می باشد. جامعه آماری در گروه اول شامل دو نفر از اعضای مدیریت روستایی (یک نفر دهیار و یک نفر شورای اسلامی) و در گروه دوم 354 نفر از سرپرستان خانوارهای ساکن در این روستاها می باشند. روایی ابزار پرسشنامه توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه و صاحب نظران توسعه روستایی مورد تأیید واقع شده است. سنجش پایایی نیز، با استفاده از روش آلفای کرونباخ، برای پرسشنامة ساکنان محلی معادل 87/0 و برای مدیران روستایی معادل 91/0 محاسبه شد. یافته های تحقیق نقش موثر و کارآمد مدیریت محلی در توسعة کالبدی روستایی را تأیید کرده است. بر اساس یافته های تحقیق به جز در معیار وضعیت اقتصادی، در معیارهای مورد بررسی بین دیدگاه دو جامعة آماری تفاوتی معنادار وجود دارد.
فقر آموزشی و عوامل تعیین کننده آن در جامعه روستایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«آموزش» ابزاری حیاتی برای بهبود آسایش و ریشه کنی فقر کشورها و راهبردی جهانی برای کاهش فقر به شمار می رود. هدف مطالعه حاضر بررسی وضعیت فقر آموزشی و عوامل تعیین کننده آن در سطح جامعه روستایی کشور است. بدین منظور، از نسبت سرشمار فقر و نسبت شکاف فقر آموزشی در سه سطح آموزشی استفاده شد. آمار و اطلاعات مورد استفاده مربوط به طرح هزینه و درآمد خانوارهای روستایی کشور بوده که از سوی مرکز آمار ایران در سال 1392 جمع آوری شده است. نتایج بر اساس نسبت سرشمار فقر نشان داد که نرخ فقر آموزشی در جامعه روستایی کشور در سطوح تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان، به ترتیب، 96/0، 36/17 و 61/9 درصد بوده و در مجموع، حدود یک چهارم خانوارهای روستایی از توانایی لازم برای بهره مندی مناسب از آموزش رسمی برخوردار نیستند. همچنین، نتایج بررسی شکاف فقر آموزشی نشان داد که عمق فقر آموزشی در سطح خانوارهای روستایی به تفکیک سطوح تحصیلی یادشده، به ترتیب، 27/0 ، 61/8 و 65/6 درصد بوده و به طور کلی، شکاف پانزده درصدی فقر آموزشی در خانوارهای روستایی کشور حاکم است. افزون بر آن، نتایج مدل توبیت نشان داد که افزایش بعد خانوار، افزایش خانوارهای با سرپرست زن ، و متأهل بودن سرپرست خانوار در جامعه روستایی موجب افزایش فقر آموزشی، و افزایش سن، درآمد سالانه و باسواد بودن سرپرست خانوار موجب کاهش فقر آموزشی می شود.
اثرات خانه های دوم بر مناطق روستا شهری مورد: منطقه شهری فیرروق در شهرستان خوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد و گسترش گردشگری از جمله پدیده های مهم اواخر قرن بیستم بوده که با سرعت در عصر حاضر نیز ادامه دارد. نواحی روستایی و کوهستانی مهم ترین عرصه هایی هستند که در زمینه گردشگری و فعالیت های وابسته به آن به شدت مورد بهره برداری قرارگرفته و با تحولات مستمر در زمینه کاربری اراضی و پیامدهای حاصل از آن مواجه شده اند. در تحقیق حاضر سعی شده به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که آیا گسترش گردشگری خانه های دوم در ابعاد زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی در منطقه شهری فیرروق تأثیری داشته است؟ ازآنجایی که پدیده گردشگری و به ویژه گردشگری خانه های دوم در اثر ارتباط دو جامعه شهری و روستایی شکل می گیرد، تأثیرات این پدیده به صورت طیف در این دو گروه قابل بررسی است. روش تحقیق در پژوهش حاضر ترکیبی از روش های کمی و کیفی بوده و داده های موردنیاز از طریق روش های اسناد، و میدانی گردآوری شده است. ابزار گردآوری داده های میدانی ترکیبی از پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده بوده است. جامعه آماری شامل 2500خانوار ساکن در منطقه شهری فیرروق از توابع شهرستان خوی، استان آذربایجان غربی بوده که بر اساس فرمول کوکران 337 خانوار به عنوان حجم نمونه انتخاب شده و به همین تعداد پرسشنامه در بین خانوار توزیع شده است. نتایج نشان داد گردشگری خانه های دوم در حوزه اقتصادی بر وضعیت درآمد و پس انداز، در حوزه اجتماعی فرهنگی سبب رشد و بلوغ فرهنگی و در زمینه زیست محیطی و کالبدی سبب تغییر در ساختار سکونتگاهی و تغییر در بافت و چهره طبیعی منطقه شده است.
نقش کارآفرینی در توسعه مناطق روستایی با تأکید بر گردشگری (مورد: دهستان حصار ولیعصر- شهرستان آوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صاحب نظران توسعه روستایی با درنظر گرفتن مزیت ها و اثرات مثبت فعالیت های گردشگری در ایجاد درآمد و فرصت های شغلی، از آن به عنوان یک گزینه جدید در ایجاد ارزش افزوده تجاری، عاملی برای ایجاد ارتباط بین بخش های اقتصادی این مناطق و در نهایت ابزاری برای متنوع سازی اقتصادی و توسعه جوامع محلی یاد می کنند. در همین راستا، هدف تحقیق حاضر بررسی نقش گردشگری روستایی در ایجاد زمینه های کارآفرینی در دهستان حصار ولیعصر- شهرستان آوج است. نوع تحقیق کاربردی، روش تحقیق تحلیلی- توصیفی مبتنی بر گردآوری داده ها از طریق پرسشنامه است. جامعه آماری تحقیق شامل 4 روستای کامشکان، اسماعیل آباد، چنگوره و مشهد است که تعداد خانه های دوم گردشگری در آنها بیش از 50 درصد مساکن موجود می باشد. حجم نمونه 112 سرپرست خانوار انتخاب شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون های آماری از قبیل t تک نمونه ای و فریدمن (برای تحلیل میانگین عددی و رتبه ای و کای دو) و کروسکال والیس (برای بررسی میانگین رتبه ای در بین روستاهای نمونه) بهره گرفته شده است. تحلیل کمی نتایج داده های پرسشنامه ای با استفاده از آزمون t تک نمونه ای نشان می دهد که معناداری تفاوت میانگین عددی از مطلوبیت عددی مورد آزمون (که میانگین طیف لیکرت= 3) در نظر گرفته شده است، در همه شاخص ها در سطح 99 درصد معنادار بوده و تفاوت همه شاخص های بررسی شده از حد مطلوب به شکل مثبت می باشد که این امر، بیانگر این نکته است که توسعه گردشگری در روستاهای مورد مطالعه، توانسته است نقش مهمی در بهبود شرایط کارآفرینی در بین ساکنین محلی ایجاد کند. همچنین نتایج مطالعه نشان می دهد که گردشگری توانسته است منجر به بهبود کارآفرینی در بین پاسخگویان ساکن در روستاهای نمونه شود و از طرفی دیگر، تفاوت زیادی در بین روستاهای مقصد گردشگران خانه های دوم بدلیل اثربخشی این فعالیت ها در همه روستاها در شاخص های کارآفرینی مشاهده نشده است.
پیش بینی قابلیت رخداد بهمن در محور میگون- شمشک با استفاده از رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سقوط بهمن، زیستگاه ها و جاده ها را در مناطق کوهستانی پر شیب تهدید می کند. ازآنجاکه در کشور ایران، نزولات آسمانی در نقاط کوهستانی به صورت برف است، شرایط تشکیل بهمن نیز وجود دارد. هدف از این پژوهش، بررسی نقش عوامل مؤثر بر رخداد بهمن و پهنه بندی آن در محور میگون - شمشک است. این محور در حوضه آبخیز شمشک با وسعتی در حدود ۷۵/۳۷ کیلومترمربع در شمال شرقی تهران در شهرستان شمیران واقع شده است. به منظور تهیه نقشه مناطق حساس به رخداد بهمن از روش رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر استفاده شد. به این منظور لایه های مورد نیاز شامل لایه طبقات ارتفاعی، طبقات شیب، جهت شیب، شکل دامنه، رخنمون سنگی و زمین شناسی تهیه و نقشه ها استاندارد شدند و نقشه مناطق خطر بهمن تهیه شد. با توجه به نتایج رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر به ترتیب لایه های شکل دامنه، ارتفاع، رخنمون های سنگی، شیب، جهت شیب به عنوان عوامل مؤثر در منطقه تراکم برف شناخته شده اند. همچنین نقشه مناطق حساس به رخداد بهمن به روش رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر در سه کلاس خطر زیاد، متوسط و کم به دست آمد که کلاس های خطر کم ۳۵/۶۷ درصد، خطر متوسط 59/24 درصد و خطر زیاد 06/8 درصد از مساحت کل حوضه را به خود اختصاص داده اند. نتایج حاصل از اجرای مدل رگرسیون لجستیک رخداد های نادر مهم ترین عامل در تراکم برف را شکل دامنه شناخت. نتایج حاصل از اعتبارسنجی مدل برای رگرسیون لجستیک رخداد های نادر مقدار 75/0 بود.
ارائه روش نظریه زمینه ای برای مدل سازی مفهومی پیامدهای تغییرات اقتصادی در روستاهای شهرستان چرداول: مطالعه موردی روستاهای مسیر راه کربلا در دهستان شباب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به تغییر و تحولات متعدد در ساختار اقتصادی روستاهای شهرستان چرداول، پژوهش حاضر با هدف بازسازی مفهومی پیامدهای تغییرات اقتصادی در چهار روستای منتخب که در مسیر جاده کربلا قرار دارند، درک و تفسیر مردم از شرایط، تعاملات و پیامدهای این تغییرات را با رویکرد کیفی نظریه زمینه ای مورد بررسی قرار داده است. نمونه ها به صورت هدفمند و با نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. بنابراین، روستاییانی که در گذشته به کشاورزی اشتغال داشتند و اکنون به فعالیت های دامداری و زنبور داری و مشاغل خدماتی می پردازند، انتخاب شدند. انتخاب نمونه ها تا رسیدن به اشباع نظری از ساکنان روستاهای مورد مطالعه ادامه داشت. در کل، مطالعه روی 47 نفر صورت گرفت. داده های گردآوری شده در قالب 48 مفهوم، هفت مقوله عمده و یک مقوله هسته ای کد گذاری شدند. نتایج نشان داد که مردم روستاهای منتخب پیامدهای تغییرات اقتصادی را به مثابه تحول در کارکرد روستا و افزایش مشاغل جدید درک کرده اند.
سنجش عوامل مؤثر بر احساس امنیت در مناطق روستایی مطالعه موردی شهرستان نطنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز به امنیت، از بنیادی ترین نیازهای انسان در هر محیطی است که آرامش، رشد، شکوفایی، بروز استعدادها و خلاقیت ها و نیل به همه کمالات انسانی در سایه آن محقق می شود. به تعبیر برخی دانشمندان، مسئله امنیت اجتماعی (جمعی) از دلایل اصلی چشم پوشی بشر از آزادی و حیات طبیعی و قبول کردن زندگی جمعی است. هدف مقاله حاضر، سنجش عوامل مؤثر بر احساس امنیت در مناطق روستایی بخش امامزاده شهرستان نطنز است. روش پژوهش، توصیفی - تحلیلی و نوع آن کاربردی - توسعه ای است. جامعه آماری پژوهش، تعداد 5556 نفر از 6 روستا در بخش امامزاده شهرستان نطنز هستند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 320 نفر محاسبه و تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS و به روش های آمار توصیفی و استنباطی نظیر آزمون تی، ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن انجام شد. نتایج تحلیل نشان می دهند که میزان احساس امنیت در نواحی روستایی مطالعه شده در سطح پایینی قرار دارد و از نظر میزان احساس امنیت بین روستاهای مطالعه شده تفاوت وجود دارد. همچنین، نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون نشان می دهند که بین دو متغیر احساس امنیت و میزان اعتماد اجتماعی و میزان امنیت و رضایتمندی رابطه معناداری وجود دارد. مجاورت با کاربری های ترس آور در روستاهای مطالعه شده بر میزان احساس امنیت ساکنان در روستاها تأثیر می گذارد و بنابراین، موقعیت سکونتگاه به ویژه در نواحی روستایی در ایجاد احساس امنیت تأثیرگذار است.
تحلیل الگوی فضایی سکونتگاههای روستایی در ارتباط با آسیب پذیری از زلزله (مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان مرند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: زلزله یکی از مهمترین عوامل آسیب پذیری نواحی روستایی در ایران است که به خصوص به دلیل عمق کم کانون، خسارات زیادی را به دنبال دارد. علاوه بر موقعیت مطلق و نسبی نواحی مختلف کشور، گسیختگی سازمان فضایی و فقدان سلسلهمراتب مبتنی بر رابطه تعاملی میان سکونتگاه ها، یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار است. این امر منجر به نابه سامانی جمعیت، فعّالیت، خدمات و کارکردها و در نتیجه، افزایش میزان آسیب پذیری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات طبیعی و از آن جمله زلزله می شود. در این ارتباط، تعیین الگوی مناسب نظام استقرار سکونتگاه ها برای محدودکردن اثرات نامطلوب زلزله، ضروری به نظر می رسد که تلاش شده تا در منطقه مورد مطالعه به انجام رسد.
روش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. داده های مورد نیاز از مطالعات کتابخانه ای و داده های مرکز آمار ایران ۱۳۹۰ گردآوری شده اند. جامعه آماری این تحقیق شامل ۷۴ روستای بخش مرکزی شهرستان مرند می باشد که به صورت تمام شماری مورد مطالعه قرار گرفتند. در این راستا از بین مدل ها و تکنیک های مورد برّرسی برای تحلیل فضایی، مدل همبستگی خودکار فضایی مبتنی بر شاخص مورن I، جهت تعیین پراکندگی/ تمرکز آسیب پذیری فضایی سکونتگاه-های روستایی و آزمون آماری کالموگراف- اسمیرنف جهت تحلیل معناداری تفاوت توزیع روستاها در سطوح مختلف آسیب پذیری در محدوده مورد مطالعه استفاده شد. در پردازش و تحلیل داده ها و نیز نمایش نتایج، سیستم اطّلاعات جغرافیایی (GIS) مورد توجّه بوده است.
یافته ها: نتایج تحلیل مورن I، آماره ۹۴/۰ را نشان می دهد. بر این اساس، چنین به نظر میرسد که از نظر هندسه فضایی، الگوی اسکان حاکم در منطقه مورد مطالعه، متمرکز یا خوشه ای بوده و روستاها به صورت متعادل و یکنواخت در محدوده مورد مطالعه توزیع نشده اند. نتایج آزمون کالموگراف- اسمیرنف نیز نشان می دهد که آماره آزمون Dmax=۰.۲۰۵)) از مقدار بحرانی W(۱- )بزرگتر است. این نشان دهنده وجود تفاوت معنادار بین توزیع روستاها در طبقات مختلف آسیب پذیری با مقادیر مورد انتظار است.
محدودیت ها/ راهبردها: فقدان پیشینه تحقیق کافی، از چالش های مطالعه حاضر است.
راهکارهای عملی: با عنایت به آسیب پذیری بالای محدوده مورد مطالعه و الگوی فضایی حاکم بر منطقه، در برنامه ریزی توسعه فضایی روستاها، لازم است تغییرات در ویژگی های اقتصادی- اجتماعی و کالبدی- فضایی آنها لحاظ شود تا آسیب پذیری کاهش و محدوده مورد مطالعه نسبت به شرایط بحرانی انعطاف پذیر شود.
اصالت و ارزش: پژوهش حاضر در مقایسه با مطالعات صورتگرفته، به دنبال ارائه رویکردی متفاوت و نو برای مطالعه فضایی آسیب-پذیری سکونتگاه ها است.
مقایسه کارایی روش های TOPSIS رستری و MOLA در آمایش سرزمین مورد شناسی: حوضه آبخیز حبله رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه به دلیل وجود بحران های محیط زیستی حاصل از استفاده غیر منطقی و تبدیل زمین، ارزیابی توان بوم شناختی و آمایش کاربری ها در سرزمین قبل از اجرای توسعه، امری ضروری است. روش های متفاوتی در جهان برای ارزیابی و آمایش سرزمین استفاده می شوند. روش های رتبه بندی براساس شباهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) و تخصیص کاربری ها بر اساس اهداف چندگانه (MOLA)، از جمله روش های ارزیابی و آمایش چندمعیاره هستند. در این مقاله از روش های TOPSIS و MOLA برای آمایش رستری سرزمین در حوضه حبله رود استفاده شده است. برای این منظور، از نقشه های توان بوم شناختی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان معیار ارزیابی استفاده شد و کاربری های آبزی پروری، باغداری، توسعه و مرتعداری به عنوان گزینه های ارزیابی در نظر گرفته شدند. در ابتدا روش آنتروپی برای وزن دهی نقشه های توان استفاده شد. سپس، روش TOPSIS برای اولویت بندی کاربری ها در منطقه استفاده شد. روش های آنتروپی و TOPSIS هر دو به شکل رستری در نرم افزار ایدریسی اجرا شدند. در مرحله بعد به منظور مقایسه نتایج، روش MOLA نیز در نرم افزار ایدریسی برای آمایش کاربری ها استفاده شد. نتایج حاصل از دو روش، مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. همچنین، به منظور بررسی نحوه چینش کاربری ها، پارامترهای سیمای سرزمین برای نقشه های آمایش نهایی به وسیله نرم افزار FRAGSTATS محاسبه شد. نتایج نشان داد روش های TOPSIS و MOLA هردو نقشه های آمایش مطلوبی را ارائه می کنند؛ اما نحوه چینش کاربری ها در منطقه در آنها متفاوت است؛ به طوری که نتایج آنها تنها در 41/57 درصد مساحت منطقه با یکدیگر هم پوشانی دارند. تحلیل پارامترهای سیمای سرزمین نشان داد کاربری ها در روش TOPSIS دارای پیوستگی بیشتری هستند؛ در حالی که در روش MOLA کاربری ها در بعضی مناطق دارای پراکندگی هستند. هر دو روش مورد استفاده دارای نواقص و مزایایی هستند و یکی از مسائل مهم در مطالعات آمایش سرزمین ارائه راهکارهایی برای بهبود این روش ها و یا حتی استفاده از نتایج ترکیبی این مدل هاست.
تحلیل عوامل جغرافیایی مؤثر بر معیشت خانوار در سکونتگاه های روستایی مورد شناسی: شهرستان قصرقند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرمایه های معیشتی (انسانی، فیزیکی، طبیعی، مالی، اجتماعی) در واقع تعیین کننده اساس زندگی مردم در سکونتگاه های انسانی بویژه در نواحی روستایی به شمار می آیند. این سرمایه ها در قالب رویکرد معیشتی می توانند به عنوان چارچوبی برای درک و تحلیل بهتر نقش مردم در امور توسعه نواحی روستایی به کار گرفته شوند. از این رو پژوهش حاضر ضمن ارزیابی سرمایه های معیشتی در نواحی روستایی شهرستان قصرقند، به تحلیل عوامل جغرافیایی مؤثر بر آن پرداخته است. در این راستا از مهمترین عوامل جغرافیایی مؤثر می توان عوامل مکانی- فضایی، جمعیتی و اقتصادی را نام برد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و جامعه آماری کلیه ساکنان روستایی شهرستان قصرقند می باشند. تعداد نمونه 329 سرپرست خانوار روستایی از 23 روستای منتخب هستند. داده ها و اطلاعات از طریق پرسشنامه به روش تصادفی گردآوری شد و به وسیله روش های آماری در محیط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش متغیر مستقل عوامل جغرافیایی مؤثر و متغیر وابسته معیشت خانوار روستایی است. نتایج کلی پژوهش حاکی از سطح پایین معیشت در نواحی روستایی با ارزش میانگین 19/2 بوده و بیانگر ضعف در زیرساخت ها و سرمایه های معیشتی (به جز سرمایه اجتماعی) است. همچنین طبق نتایج به دست آمده عوامل مکانی- فضایی (شکل استقرار، موقعیت ارتباطی، نوع راه دسترسی، فاصله از مراکز نافذ) بر سطح معیشت روستاییان تأثیرگذار هستند. از میان عوامل جمعیتی، میزان جمعیت و بُعد خانوار هیچ ارتباطی با سطح معیشت روستایی ندارند؛ اما نسبت باسوادی و نسبت مهاجرت طی 7 سال گذشته (1385 تا 1392) به ترتیب رابطه مستقیم و معکوس معناداری را با سطح معیشت نشان می دهند. بین عوامل اقتصادی (متوسط درآمد، نرخ اشتغال و متوسط مالکیت ها) و سطح معیشت روستایی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. از میان کلیه عوامل جغرافیایی، عوامل اقتصادی با ضریب 425/0 بیشترین و عوامل مکانی- فضایی با ضریب 142/0- کمترین تأثیر بر سطح معیشت روستایی را نشان می دهند.
نقش صنایع دستی در اقتصاد گردشگری روستایی مورد: روستاهای کوهپایه ای شهرستان بهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جهان طی سده های اخیر به ویژه در زمینه ی افزایش جمعیت، گسترش شهرنشینی، توسعه راه های ارتباطی، افزایش اوقات فراغت و بهبود رفاه اجتماعی، منجر به توسعه ی گردشگری شده است. در این میان، گردشگری روستایی جزئی از صنعت گردشگری است که می توان نقش عمده ای در توانمندسازی مردم محلی و تنوع بخشی به اقتصاد از طریق رونق صنایع دستی و صنایع بومی - محلی با سایر بخش های اقتصادی ایفا نماید. هدف از این تحقیق بررسی و تحلیل نقش صنایع دستی در رشد اقتصاد گردشگری روستایی است. روش تحقیق به صورت پیمایشی و توصیفی- تحلیلی بوده است، گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و میدانی از طریق پرسشنامه در قالب طیف لیکرت انجام شده است. نتایج تحقیق نشان داد که اقتصاد گردشگری در نواحی روستایی شهرستان بهشهر بر درآمدزایی، اشتغال زایی توسعه صنایع بومی - محلی اثرگذار بوده است. همچنین رشد و گسترش صنایع دستی نقش مؤثری در اقتصاد گردشگری روستایی برجای نهاده و در بین روستاها، کیاسر بیشترین تأثیرپذیری از رشد اقتصادی صنایع دستی درجذب گردشگر را به خود اختصاص داده است.
تحلیل موانع و مشکلات مدیریت آب کشاورزی در دستیابی به توسعه پایدار مورد: شهرستان های کنگاور و صحنه در استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب از ارزشمند ترین منابع طبیعی است که در بخش های مختلف استفاده می شود و به منزله یکی از نهاده های اصلی تولید محصولات کشاورزی، جایگاه خاصی در توسعه پایدار کشاورزی دارد. هدف از این تحقیق بررسی مسائل و مشکلات مدیریت آب کشاورزی از دیدگاه کشاورزان شهرستان های کنگاور و صحنه در استان کرمانشاه بوده است. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل عاملی، مسائل و محدودیت های مدیریت آب کشاورزی در هشت عامل دسته بندی شده است. مهم ترین مسائل و مشکلات در زمینه مدیریت آب کشاورزی در دو ناحیه مورد مطالعه از دیدگاه کشاورزان شامل کاهش منابع آب سطحی، استفاده نکردن از استخر، عدم نظارت دولت بر برداشت آب از منابع زیرزمینی (چاه ها)، حفر چاه های غیرمجاز، عدم رعایت حریم بین چاه ها، خاکی بودن کانال ها، طولانی بودن مسیر کانال ها و نهرها، مشکلات انتقال آب از زمین های سایر مالکین در صورت عدم توافق آن ها، نامناسب بودن شکل و اندازه مزرعه، استفاده از روش های آبیاری سنتی، نبود هماهنگی بین سازمان های دولتی و تشکل های مردمی، حمایت نکردن دولت از محصولاتی با مصرف آبی کم، عدم آگاهی کشاورزان از اهمیت بهینه سازی کارایی مصرف آب آبیاری، عدم مراجعه به مدیریت کشاورزی، عدم شرکت در کلاس های ترویجی، بالا بودن هزینه های لوله گذاری، کم بودن وام دریافتی برای لوله گذاری و کم بودن توان مالی زارعین برای استفاده از آبیاری تحت فشار بوده است.
اصلاح سازمانی بخش توسعه روستایی بر مبنای هوش سیاسی مروجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر هوش سیاسی مروجان کشاورزی در مورد اصلاح سازمانی جهاد کشاورزی در بخش توسعه روستایی صورت گرفت. جامعه آماری شامل 109 کارشناس ترویج جهاد کشاورزی استان گیلان بود که به دو گروه تقسیم شدند، گروهی که بر ضرورت اصلاح ساختار فعلی برای توسعه روستایی تأکید داشتند و گروهی که چنین ضرورتی را متصور نبودند. طی پژوهشی توصیفی زمینه یاب، ارتباط معنی دار متغیرها در پنج بُعد شامل بازی اجتماعی، پویایی قدرت، شخصیت سیاسی، مدیریت استرس، و دانش عملی با نگرش نسبت به اصلاح سازمانی بخش توسعه روستایی سنجیده شد و با روش رگرسیون لجستیک، تبیین متغیرهای متمایزکننده دو گروه پاسخ دهنده صورت گرفت. نتایج نشان داد که 72 درصد پاسخ دهندگان اصلاح سازمانی بخش توسعه روستایی را ضروری تشخیص می دهند و آن را در افزایش بهره وری مدیریت روستایی مؤثر می دانند. همچنین، بر پایه دیگر نتایج پژوهش، نُه متغیر هوش سیاسی شامل همکاری سازمانی، ظاهر صادقانه مدیر، ارتباط با مقام بالادستی، آگاهی از پایگاه های قدرت، ترغیب، کنترل درونی، کانون تمرکز، باور در به کارگیری منابع، و دانش ضمنی در پیش بینی اصلاح سازمانی بخش توسعه روستایی نقش داشتند؛ و در نهایت، افراد با درک مثبت از مدیر و واحد کاری از سازگاری فردی بهتر با تغییر در سازمان برخوردار بودند.
تحلیل تأثیرات گردشگری بر کیفیت زندگی روستاییان (مطالعه موردی: بخش اورامان شهرستان سروآباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، سنجش تأثیرات گردشگری در تغییر سطح کیفیت زندگی روستاییان بخش اورامان شهرستان سروآباد، به عنوان یکی از محورهای پربازدید گردشگری استان کردستان و کشور است تا نتیجه آن، بررسی جامع وضع موجود تغییرات سطح کیفیت زندگی از دید ذی نفعان اصلی و تدوین برنامه های کاربردی جهت ارتقای سطح کیفیت زندگی ساکنان به واسطه گسترش گردشگری باشد.
روش: به لحاظ نوع پژوهش، کاربردی بوده و از حیث روش انجام، توصیفی– تحلیلی می باشد. گردآوری اطلاعات از دو روش اسنادی و میدانی مبتنی بر مصاحبه و توزیع پرسش نامه بوده است. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده و تعداد 380 پرسش نامه به صورت تصادفی ساده در میان سرپرستان خانوارهای روستاهای نمونه که به روش قرعه کشی انتخاب شده اند، توزیع شد. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از شاخص های آمار توصیفی (میانگین) و آزمون های آمار استنباطی (t تک نمونه ای و دو نمونه ای، تحلیل مسیر، تحلیل واریانس و آزمون توکی) انجام گرفته است.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان دهنده این واقعیت است که توسعه گردشگری موجب بهبود سطح کیفیت زندگی روستاییان این بخش شده است. همچنین، بعد اقتصادی در میان ابعاد دیگر، بیشترین تأثیر را در ارتقای سطح کیفیت زندگی روستاییان داشته است و بین روستاییانی که مشاغل وابسته به گردشگری دارند، با افرادی که مشاغل آن ها مرتبط با گردشگری نیست و بین روستاهایی که دارای گردشگران بیشتری نسبت به روستاهای دیگر هستند، تفاوت معنی داری در سطح کیفیت زندگی وجود دارد.
محدودیت ها: رویکرد پایداری در مدیریت گردشگری منطقه حاکم نبوده و بهره برداری بیش از حد از محیط و عدم توزیع عادلانه منافع گردشگری، تضادها و تعارض هایی را ایجاد کرده است که در کوتاه مدت سبب کاهش کیفت زندگی روستاییان می شود.
راهکارهای عملی: به کار گیری دید سیستمی در مدیریت گردشگری منطقه همراه با تدوین برنامه هایی در سه بازه زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، جهت ارتقای شاخص های تمام ابعاد کیفیت زندگی روستاییان، به ویژه بعد زیست محیطی برای حرکت در مسیر پایداری گردشگری و به منظور جلوگیری از رسیدن موقعیت گردشگری منطقه به مرحله ظرفیت بحرانی.
اصالت و ارزش: بررسی جامع شاخص هایی از کیفیت زندگی روستاییان که متأثر از توسعه گردشگری هستند و معرفی و بهره گیری از مدل هایی که تغییرات کیفیت زندگی را به واسطه توسعه گردشگری بررسی کرده اند، نوآوری این پژوهش بوده است که می تواند مورد استفاده سایر محققان و دست اندرکاران توسعه و مدیریت گردشگری باشد.
واکاوی ناامنی غذایی و برخی عوامل مؤثّر بر آن در زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آباد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پایش امنیت غذایی و مقابله با ناامنی غذایی و گرسنگی در جامعه لازم و ضروری به نظر می رسد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، واکاوی ناامنی غذایی و برخی عوامل مرتبط با آن در زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آبادغرب می باشد.
روش: تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، غیرآزمایشی است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، پیمایشی است. جامعه آماری عبارت است از کلّیه زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آباد غرب که 200 نفر می باشند و با استفاده از فرمول کوکران و با ضریب خطای 39/0 درصد، تعداد 107 نفر از آن ها به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. اطلاعات مورد نیاز پژوهش، با استفاده از روش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسش نامه تهیه شده است. به منظور تعیین پایایی پرسش نامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده که میزان آن در گویه های مربوط به سنجش ناامنی غذایی 92 درصد می باشد. برای سنجش سطح امنیت غذایی از شاخص HFIAS استفاده شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد که 2/25 درصد خانوارها در طبقه امن غذایی قرار داشتند. ناامن خفیف، متوسط و شدید غذایی به ترتیب، در 4/51 درصد، 5/21 درصد و 9/1 درصد در خانوارها مشاهده شد. در پاسخ به سؤالات پرسش نامه HFIAS، بیش ترین مورد تجربه ناامنی غذایی خانوارها، مصرف غذایی که اعضا خانوار دوست ندارند، به خاطر نبودن امکان تهیه غذاهای دیگر بود. براساس نتایج تحلیل رگرسیون، 4 عامل دانشی، سازمان حمایت کننده، تعداد افراد تحت سرپرستی و درآمد شناسایی شد که در کل، 62 درصد از واریانس ناامنی غذایی را تبیین کردند. همچنین، براساس یافته های پژوهش، این چهار گروه از ناامنی غذایی زنان مورد مطالعه در تابع تشخیص پژوهشی با مطلوبیتی قابل ملاحظه، طبقه بندی شده اند.
راهبردها: براساس یافته های تحقیق، می توان گفت بهترین راهبرد برای رفع ناامنی غذایی، توان مندسازی زنان سرپرست خانوار است و وابسته کردن آن ها به حمایت های مداوم دولتی غیرمنطقی است.
راهکارهای عملی: می توان به صورت خلاصه به برخی از مهم ترین عوامل مؤثّر در کاهش بروز مشکلات زنان روستایی سرپرست خانوار اشاره کرد: ایجاد امکانات و دسترسی به شغل مناسب، سازوکارهای لازم و مناسب حمایتی از سوی دولت و دستگاه های اجرایی، فرهنگ سازی و آموزش خانواده ها جهت حمایت از این قشر و در نهایت، لزوم شناسایی و آموزش مشاغل خانگی درآمدزا.
اصالت و ارزش:. یافته های این تحقیق با توجه به عوامل دارای اولویت می تواند مورد استفاده و توجه دست اندرکاران و کنش گران این عرصه قرار گیرد.
ارزیابی ریسک زلزله مبتنی بر مخاطره و آسیب پذیری در نواحی روستایی مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان مرند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت و تحلیل ریسک زلزله در نواحی روستایی در کاهش خسارات و تلفات آنها، عامل تعیین کننده ای است. چرا که در چرخه مدیریت پیش از بحران، برنامه ریزی و شناخت خطرپذیری سکونتگاههای روستایی برای دستیابی به سیاست عدم اتلاف منابع و بهره گیری از حداکثر توان ها ضرورت دارد. به عبارتی بسیاری از خطرپذیری های روستاها در برابر زلزله، با شناخت دقیق و کاهش ریشه های آسیب پذیری، قابل پیشگیری می باشد. بنابراین پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل ریسک زلزله در سکونتگاههای روستایی بخش مرکزی شهرستان مرند با روش شناسی توصیفی- تحلیلی پرداخته است. جامعه آماری این تحقیق شامل 74 روستای بخش مرکزی شهرستان مرند می باشد که به صورت تمام شماری مورد مطالعه قرار گرفته اند. برای ارزیابی ریسک زلزله در منطقه ی مورد مطالعه، ابتدا مدل ارزیابی ریسک زلزله در نواحی روستایی مبتنی بر چهارچوب مفهومی و عملیاتی ارائه گردید و سپس با وزندهی به شاخصها با استفاده از نظر متخصصان دانشگاهی و پردازش اطلاعات در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی، میزان در معرض خطر بودن (با استفاده از تحلیلهای سیستم اطلاعات جغرافیایی) و آسیب پذیری (با استفاده از تکنیک تاپسیس) محاسبه گردید. در نهایت با استفاده از تحلیل روی هم گذاری لایه ها در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی، ارزیابی ریسک زلزله در منطقه مورد مطالعه صورت گرفت. براساس نتایج حاصله، حدود 32 درصد از روستاهای مورد مطالعه در پهنه های دارای ریسک بسیار بالا و بالا قرار گرفته اند که ضرورت برنامه ریزی مبتنی بر اصول مدیریت بحران را مطرح می نماید.