فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱۰٬۴۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
: هدف از پژوهش حاضر، اولویت بندی و تاثیر عوامل جذب کننده گردشگران ورزشی به استان مازندران با تاکید بر بازاریابی گردشگری ورزشی می باشد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- پیمایشی است. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته ای بود که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 86/0 به دست آمد. پرسشنامه دارای گویه های(مدیریت و بازاریابی، فرهنگ، زیرساخت ها، جاذبه های طبیعی و تاریخی) بودکه بر اساس مقیاس 5 ارزشی لیکرت طراحی شد. جامعه آماری پژوهش شامل؛ اساتید مدیریت ورزشی، کارشناسان و روسای هیات های ورزشی اداره کل تربیت بدنی و کارشناسان گردشگری استان مازندران بودند که تعداد 95 نفربه عنوان نمونه و به صورت تصادفی انتخاب شدند. از نرم افزار spss برای تجزیه و تحلیل استنباطی داده ها و از آزمون فریدمن جهت رتبه بندی داده ها و از آزمون T تک متغیره درسطح معناداری 05/0≥ p استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که میانگین عوامل جذب کننده اعم از؛ زیرساخت ها، جاذبه های طبیعی و تاریخی، مدیریت و برنامه ریزی و عوامل فرهنگی- اجتماعی بزرگ تر از سطح متوسط (3) می باشد. نتایج آزمون T تک متغیره ای نشان داد که این عوامل به ترتیب اولویت و اهمیت در جذب گردشگران موثرند و در این میان زیرساخت ها، از اهمیت بیشتری نسبت به سایر عوامل برخوردار است. البته، جذب گردشگران ورزشی، زمانی امکان پذیر است که همه عوامل موثر در زمینه گردشگری ورزشی مورد توجه قرار گیرد و این مهم بدون تغییر نگرش مسئولین و دست اندرکاران بخش ورزش و گردشگری امکان پذیر نمی باشد.
تحلیلی بر سنجش فناوری اطلاعات و ارتباطات و نقش آن در مدیریت و برنامه ریزی شهری (مطالعه موردی: بخش مرکزی اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر با هدف بررسی فناوری اطلاعات و ارتباطات در بخش مرکزی شهر اصفهان تدوین یافته است. نوع تحقیق کاربردی ـ توسعهای و روش مطالعه اسنادی و پیمایشی (میدانی) است. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه و برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS استفاده شده است. جامعة آماری در این پژوهش جهت سنجش؛ فناوری اطلاعات و نقش آن در مدیریت و برنامهریزی شهری، ساکنان بخش مرکزی شهر اصفهان میباشد که، با استفاده از فـرمول کوکران 322 نفر برآورد گردیـده و نهایتـاَ حدود 400 پرسشنامه از شهروندان و سازمانها تهیه شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که: بین سواد اطلاعاتی و پذیرش مظاهر فناوری اطلاعات و ارتباطات با ضریب همبستگی 47/0 و 000/=0Sig رابطة معناداری وجود دارد؛ بدین معنی که، شهروندان سواد لازم را برای بکارگیری این دانش ندارند. با دسترسی به امکانات فناوری اطلاعات و ارتباطات در محل کار با 000/0=Sig در سطحی مناسب ولی در محل سـکونت با 02/0=Sig چندان مطلوب نیست و شـهروندان کارهایشان را بیشتر با مراجعات حضوری انجام میدهند. بررسی های به عمل آمده نشان میدهد که هر چه میزان رضایت شهروندان از خدمات رسانی مدیران شهری بیشتر باشد میزان مشارکت شهروندان به همان میـزان در مدیریت شهری افزایش مـییابد (ضریب همبستگی 43/0 و 000/0=Sig). و در مورد میزان استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات و سطح مشارکت شهروندان در مدیریت شهری با ضریب همبستگی 46/0 و 000/0=Sig رابطه معناداری وجود دارد. و بالاخره اینکه، هر چه میزان رضایت افراد از خدماترسانی ICT بیشتر باشد گرایش به استفاده از این خدمات نیز بیشتر خواهد بود که، نتایج پژوهش حاضر با همبستگی 31/0 در حد متوسط به پایین است و نیازمند توجه مدیران شهری میباشد که در خاتمه پیشنهاداتی برای توسعة این فناوری در جوامع شهری ارائه شده است.
تحلیل فضایی پراکنش سکونتگاه های روستایی منطقه سبزوار- نیشابور براساس منابع اکولوژیکی موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرگونه مطالعه و برنامه ریزی در نواحی روستایی به منظور تغییر و تحول برای پایداری، مستلزم بررسی دقیق و دستیابی به شناخت صحیح از نحوة استقرار و پراکندگی سکونتگاه های روستایی است. اگر سکونتگاه های روستایی در بستر طبیعی مناسبی شکل نگرفته باشند، بی شک در جریان رخدادهای طبیعی هزینه های گزافی متحمل می شوند و از مؤلفه های پایداری فاصله می گیرند. با توجه به ناهمسانی پراکنش فضایی سکونتگاه های روستایی از نظر تعداد و حجم جمعیت و توزیع گروه های سنی در روستاها، نابرابری در میزان و سطح تولیدات کشاورزی، خطرپذیری متعدد از حوادث طبیعی و... در سطح منطقة سبزوار- نیشابور، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش منابع اکولوژیکی (اقلیم، توپوگرافی، زمین شناختی و خاک) در پراکنش سکونتگاه های روستایی منطقة یادشده انجام گرفته است. برای دستیابی به این هدف با به کارگیری مدل اکولوژیکی توسعة شهری، روستایی و صنعتی و تطبیق آن با شرایط منطقه و نیز با روش توصیفی- تحلیلی و آنالیز فضایی اطلاعات در محیط GIS، پراکنش فضایی 925 آبادی دارای سکنه در زمینة منابع اکولوژیکی بررسی شد. نتایج نشان می دهد عوامل اکولوژیکی بیشترین توزیع را در دو طبقة I (مناسب) و II (نسبتاً نامناسب) دارند، اما عناصر اقلیمی بارش و رطوبت، علی رغم نقش مهم و تعیین کننده در اقلیم، کشاورزی و سکونت، از دامنة طبقة مناسب بسیار فاصله دارند. در نتایج پهنه بندی سه گانة نهایی، پهنة مناسب 32 درصد، پهنة نسبتاً مناسب 58 درصد و پهنة نامناسب 10 درصد سطح منطقه را پوشش داده اند و 51 درصد سکونتگاه ها در پهنة مناسب، 45 درصد در پهنة متوسط و 4 درصد در پهنة نامناسب مستقر بوده اند.
ارزیابی اثرات منفی توسعه ی گردشگری بر روستاهای جاذب گردشگر (نمونه موردی: روستای کندوان- شهرستان اسکو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری روستایی فعالیت بسیار پیچیده ای است که با بخش های دیگر جامعه، وجوه مشترکی داشته و دارای اثرات و پیامدهای مختلفی است که می بایست در فرایند برنامه ریزی، تمامی جوانب آن را مورد ملاحظه قرار داد تا از اثرات منفی آن کاسته شده و تأثیرات مثبت آن در ابعاد اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی و زیست محیطی افزایش یابد. این تحقیق با هدف ارزیابی اثرات منفی توسعه گردشگری در روستای کندوان استان آذربایجان شرقی صورت پذیرفته است. برای این منظور از کلیه سرپرستان خانوار در روستای کندوان تعداد 114 نفر به روش نمونه گیری کوکران انتخاب شده است. جمع آوری اطلاعات این تحقیق نیز بصورت پیمایشی با استفاده از پرسشنامه انجام گرفته است. به منظور تجزیه تحلیل داده ها از مدل تحلیل عاملی در محیط نرم افزار SPSS استفاده گردیده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اثرات منفی توسعه ی گردشگری در روستای کندوان در شش عامل ترکیبی تغییرات منفی در آداب و رسوم سنتی روستا، تغییرات منفی در فعالیت اقتصادی و شکاف درآمدی، فصلی شدن درآمد و افزایش قیمت کالا، تغییرات منفی در شرایط اکولوژیکی، از بین رفتن ابنیه و آثار تاریخی و افزایش آلوگی های زیست محیطی قرار گرفته اند که این شش عامل در مجموع 82.660 درصد از واریانس را تبیین می نمایند. همچنین بیشترین اثرات منفی توسعه گردشگری در روستای کندوان را عامل اول شامل می شود که به تنهایی 31.729 درصد واریانس را تبیین می نماید و متغیر تأثیر رفتار و شیوه زندگی گردشگران بر رفتار و شیوه زندگی روستاییان (تغییر در نوع پوشاک، نحوه سخن گفتن و ...) در این عامل با بارعاملی 0.934 بیشترین اثر منفی را در روستای کندوان دارا می باشد.
بررسی رابطه بین ویژگی های فردی زنان و مشارکت آنان در فرایند توسعه روستایی (مطالعه موردی: دهستان درزآب – شهرستان مشهد)
حوزههای تخصصی:
روند تحول مشارکت زنان روستایی ایران در طول دهه های اخیر با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. تصور بر این است که ویژگی های فردی زنان روستایی نقش بارزی در مشارکت یا عدم مشارکت زنان روستایی در فرایند توسعه ایفا می نماید. در این مقاله تلاش شده تا میزان ارتباط ویژگی های فردی و مشارکت زنان در فرایند توسعه نواحی روستایی بررسی گردد. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی- تحلیلی و همبستگی است که بخش عمده ای از داده های آن بر اساس مطالعات میدانی و با روش نمونه گیری (کوکران) از سطح 250 خانوار نمونه منطقه جمع آوری شده است. یافته های مطالعه بر اساس نتایج به دست آمده از آزمون های همبستگی پیرسون نشان می دهد که ارتباط معنی داری بین ویژگی های فردی و مشارکت پذیری زنان روستایی وجود ندارد، اما بر اساس آزمون ویلکاکسون رابطه معنی داری بین سن، درآمد ماهیانه و انواع مشارکت زنان روستایی در منطقه مورد مطالعه وجود دارد. در توزیع فضایی رابطه بین عوامل فردی متاثر از دیدگاه زنان روستایی و مشارکت در چهار روستا همبستگی مستقیم و نسبتاً کاملی وجود دارد. با توجه یافته ها، راهکارهایی شامل تجهیز و سرمایه گذاری در امور اقتصادی روستاها، آموزش زنان و دختران روستایی، تشکیل بانک اطلاعاتی برای شناسایی قابلیت های زنان روستایی، ارتقای آگاهی های آنان نسبت به حقوق، توانمندی ها و استعدادهای خود و مزایای مشارکت در جامعه از طریق آموزش و رسانه های گروهی و غیره پیشنهاد میشود.
تاثیرات الگوی کاربری اراضی بر توزیع فضایی آلاینده های هوای شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی کاربری اراضی نشان دهنده نحوه توزیع و ترکیب افقی کاربری ها ی شهری می باشد که نقش بسیار مهمی در پراکنش آلاینده ها و کیفیت هوای شهر بر عهده دارد. تاثیر این الگو بر توزیع آلاینده ها را می توان در مکان گزینی منابع آلاینده (کاربریهای مسکونی، صنعتی، تجاری، اداری و...) و همچنین اثر گذاری آن بر توزیع سفرهای شهری و بدنبال آن آلاینده های منتشر شده از ترافیک شهری دانست. هدف اصلی این پژوهش نیز بررسی نقش الگوی کاربری اراضی بر تمرکز آلاینده های هوای شهر تهران با استفاده از ترکیب تکنیک های فضایی و روشهای آمار استنباطی است. آمار 16 ایستگاه سنجش آلودگی شهر تهران در سال 2010 (شامل آلاینده های CO، NO2، O3، PM10 و SO2) بعنوان متغیر تاثیر پذیر انتخاب گردیده و شاخص های الگوی کاربری اراضی (استخراج شده توسط نرم افزار FRAGSTATS)، طول شبکه معابر و درصد فضای باز به عنوان متغیرهای تاثیر گذار انتخاب گردیدند. جهت استخراج متغیرهای تاثیرگذار از سیستم بافرینگ که در روش رگرسیون کاربری اراضی (LUR) بکار گرفته می شود، استفاده گردید تا نتایج در فواصل مختلف مورد تحلیل قرار گیرند. پس از بررسی های روابط همبستگی میان تمرکز آلاینده ها و شاخص های الگوی کاربری اراضی که در سه بخش شاخص های سرزمین، شاخص های طبقات و سایر شاخص ها (شاخص های طول معابر و درصد فضای باز) صورت پذیرفت، نتایج تحقیق حاکی از آن است که بالاترین ضریب همبستگی، مربوط به رابطه میان آلاینده NO2 و طول معابر در بافر 1000 متری می باشد. بطور کلی آلاینده NO2 در مقایسه با دیگر آلاینده ها همبستگی بیشتری با شاخص های مورد مطالعه نشان می دهد که دلیل آن را می توان در تاثیر الگوی کاربری اراضی بر منابع تولید این آلاینده که عمدتاً جریانهای ترافیکی می باشد، دانست. آلاینده های دیگر مثل CO، PM10 و SO2 نیز روابط متوسطی را (بویژه در بافر 1000 متری)با الگوی کاربری اراضی نشان می دهند. کمترین میزان ضریب همبستگی نیز میان آلاینده O3 و شاخص های الگوهای کاربری اراضی مشاهده می شود که دلیل آن را می توان در نحوه شکل گیری و واکنشهای متفاوت این آلاینده نسبت به آلاینده های دیگر دانست.
سنجش ضریب ایمنی شاخص های کالبدی شهر کرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه روند رو به تزاید شهرنشینی و رشد تصاعدی خطرپذیری شهر و شهروندان در ارتباط با مخاطرات محیطی و تکنولوژیک و چالش های اجتماعی ضرورت اهتمام به مسأله ی ایمنی به عنوان یکی از مؤلفه های مهم و تعیین کننده ی یک شهر پایدار بیش از پیش احساس می شود. کرج، کلانشهر جوانی که از عمر جدید آن کمتر از نیم قرن می گذرد، از جمله شهرهایی است که با توجه به سیر تحول و تطور شتابان خود از سکونتگاه های پراکنده ی روستایی با جمعیّت 14226 در سال 1335 به کلانشهر امروزین با جمعیّت معادل 1386030 نفر، ضرورت مدیریت ایمنی مؤلفه های خطرپذیر را اجتناب ناپذیر نموده است.
جهت رسیدن به چشم اندازهای برنامه ایمن شهر کرج و کاهش اثرات نامطلوب بحران ها و سوانح، شناخت و ارزیابی مؤلفه های ایمن ساز کالبدی شهر و مدل سازی مکانی- فضایی این مؤلفه ها در نواحی سی و چهارگانه به عنوان هدف پژوهش حاضر می باشد. تشکیل بانک داده های توصیفی، ترکیب آن با داده های مکانی و در نهایت مدل سازی مکانی- فضایی آن در قالب مدل ترکیبیGIS CellularNetwork و AHP به عنوان روش شناسی مدنظر در این پژوهش می باشد.
یافته های پژوهش نشان داده اند که در بین شاخص های ده گانه ایمنی کالبدی، شاخص نفوذناپذیری با ارزش وزنی 79/0 از 1 دارای بالاترین امتیاز، ناحیه یک با ضریب ایمنی کالبدی 50/0 از 1 ناامن ترین ناحیه و ناحیه 20 با ضریب ایمنی 73/0 ایمن ترین ناحیه شناخته شده اند.
تحلیل عملکرد مدیریت شهری در عدم تعادل فضایی میان نواحی شهری ( مطالعه موردی شهر قائمشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد شتابان شهرنشینی در دهه های اخیر، نابرابری در شرایط سکونت و دسترسی به زیرساخت های فیزیکی و اجتماعی میان نواحی و گروه های شهری را سبب گردیده است. هدف پژوهش حاضر، شناسایی نابرابریهای موجود در شهر قائمشهر و ارزیابی عملکرد مدیریت شهری می باشد. عدالت فضایی بعنوان رویکرد اصلی و دیدگاه های برابری مبنا،در تحلیل توزیع خدمات عمومی شهری، نیازمبنا در تحلیل توزیع منابع عمومی شهر مورد استفاده قرار گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده که با شیوه تطبیقی بین نواحی، انجام پذیرفته است. میزان دستیابی به خدمات با استفاده از تحلیل های سیستم اطلاعات جغرافیایی و نحوه تخصیص منابع با روش مقایسه ای، تحلیل گردیده است. نتایج بیانگر نابرابری توزیع در میزان دستیابی ساکنین نواحی به خدمات و نابرابری در میزان تخصیص و تحقق هزینه ها می باشد. به طوریکه نواحی مرکز و غرب شهر از بالاترین سطح دستیابی به خدمات و تخصیص و تحقق هزینه ها درحالیکه نواحی شرقی از پایین ترین سطح دسترسی برخوردار می باشند. نتایج هردو تحلیل بیانگر انطباق نواحی محروم می باشد که نشان دهنده ی تمرکز منابع و خدمات در بعضی نواحی و دوگانگی و بی عدالتی در شهر قائمشهر می باشد که عدم توجه به اصول و معیارهای عدالت فضایی در سیاستگذاریهای مدیریت شهری از مهمترین دلایل این نابرابریها می باشد.
تحلیل و بررسی توسعه پایدار نواحی شهری با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره MADM (مطالعه موردی: شهر کاشان)
حوزههای تخصصی:
توسعه پایدار نواحی شهری به عنوان یکی از اهداف اساسی در جغرافیا، در جستجوی تقویت ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی شهرهاست. هدف پژوهش حاضر شناسایی سطح پایداری و ناپایداری نواحی شهری کاشان است که جهت نیل به این هدف از روش های تصمیم گیری چند معیاره (MADM) استفاده شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش ترکیبی از ضریب وزن-دهی آنتروپی و روش رتبه بندی تجمعی ساده (SAR) می باشد که به منظور قضاوتی صحیح از 13 مؤلفه در 3 گروه از شاخص های اجتماعی – فرهنگی، رفاهی – اقتصادی و کالبدی – زیست محیطی استفاده شده است. نتایج حاصل از یافته های تحقیق نشان دهنده بیشترین سطح پایداری با ضریب 2.80 برای ناحیه 10 و کم ترین سطح پایداری با ضریب 5.61 برای ناحیه 8 می باشد. در واقع ناحیه 10 شهر کاشان به علت دسترسی به حمل و نقل عمومی، مراکز آموزشی و بهداشتی و قدمت و اصالت بیشتر به علت قرار گرفتن در محدوده تقریبی بازار کاشان از سطح پایداری بیشتری نسبت به سایر نواحی شهری برخوردار است و بالعکس ناحیه 8 این شهر به علت دور بودن از مرکز شهر، عدم انطباق رشد فزاینده جمعیت با نیازهای خدماتی، کمبود فضاهای تفریحی و پایین بودن سطح درآمد از سطح پایداری پایین تری برخوردار است.
بررسی میزان مشارکت شهروندان در مدیریت پسماند خانگی مورد شناسی: شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر مشارکت شهروندان در امور شهری تا حدودی به دلیل ضعف قوانین مدیریتی و عدم آشنایی مردم در اداره امور شهرها هنوز نتوانسته چندان خودنمایی نماید. بر این اساس، هدف از انجام این پژوهش، شناسایی میزان مشارکت شهروندان در مدیریت پسماندهای خانگی است. در راستای اجرای این هدف، از روش تحقیق توصیفی و تحلیلی استفاده و اطلاعات به روش اسنادی و میدانی گردآوری شده است. جامعه آماری پژوهش را شهروندان شهر مشهد در سال 1392 تشکیل می دهند که از میان آن ها و بر اساس فرمول نمونه گیری کوکران، نمونه ای به حجم 322 نفر سرپرست خانوار به روش تصادفی ساده انتخاب و با توجه به تعداد خانوارها در هر یک از نواحی شش گانه، اقدام به توزیع پرسشنامه شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها نشان داد که بین پایگاه اجتماعی– اقتصادی شهروندان و میزان مشارکت در مدیریت پسماندهای خانگی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون آماری کروسکال والیس نشان داد که بین نواحی مختلف شهر از نظر میزان مشارکت در مدیریت پسماندهای خانگی تفاوت معناداری وجود دارد، به طوری که بیشترین میزان مشارکت شهروندان در مدیریت پسماند خانگی در تمامی مؤلفه ها مربوط به ناحیه دو از منطقه یک و کمترین میزان مشارکت مربوط به ناحیه دو از منطقه پنج است. نتایج بررسی ها به منظور شناسایی عوامل مؤثر بر مشارکت نشان داد که عواملی از جمله رضایت، اعتماد، آگاهی، تعلق خاطر به مکان باعث تفاوت ناحیه دو منطقه یک با سایر نواحی مورد مطالعه از نظر میزان مشارکت شده است. نتایج نشان می دهد که بین متغیرهایی مانند نوع شغل، سطح تحصیلات، میزان هزینه خانوارها، جنسیت و نوع مالکیت با میزان مشارکت در مدیریت پسماندهای خانگی رابطه معنادار وجود دارد. همچنین رابطه گروه های سنی با میزان مشارکت شهروندان در مدیریت پسماندهای خانگی با استفاده از آزمون اسپیرمن معنادار نشد.
آشنائی با سرزمین کشمیر و مسائل آن
حوزههای تخصصی:
رفاه اجتماعی و عوامل موثر بر آن مطالعه موردی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر به بررسی یکی از مهمترین موضوعات اجتماعی با عنوان میزان برخورداری از رفاه اجتماعی در بین شهروندان تهرانی می پردازد، به لحاظ نوع روش تحقیق، نوشتار حاضر از نوع تحقیقات رابطه ای است که در آن به شناسایی روابط و برهمکنش متغیرها بر یکدیگر پرداخته می شود. برای رسیدن به اهداف تحقیق از دو روش اسنادی و میدانی (پیمایشی) استفاده شد. در تدوین چارچوب نظری از نظریات روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان استفاده شد و مجموعه این نظریه های به ما بیان می کنند که رفاه دارای ابعاد متفاوتی است که این ابعاد از مسائل فردی و روانشناختی شروع شده و به مسائل کلان سیاسی و اقتصادی در حوزه عملکرد مسئولان ختم می شود. جامعه آماری تحقیق شامل افراد 15تا65 سال ساکن شهر تهران است و حجم نمونه آن بر طبق فرمول کوکران 385 نفر است. نتایج نشان می دهد که میزان برخورداری از رفاه در بین 26درصد از پاسخگویان در حد کم و خیلی کم است و در مقابل در بین 7/19 درصددر سطح بالا و در نهایت در بین 54 درصد از پاسخگویان احساس رفاه اجتماعی در سطح متوسط است. اما عوامل تبیین کننده رفاه بر طبق مدل رگرسیونی نشان می دهد که متغیرهای "" اعتماد به کارایی مسئولان (با ضریب24/0)، دینداری (با ضریب 18/0)، پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد (با ضریب 13/0)، احساس عدالت اجتماعی (با ضریب12/0)"" دارای تأثیر مثبت(مستقیم) بر میزان رفاه اجتماعی در بین افراد هستند، و اما متغیرهای "" احساس بیگانگی اجتماعی (با ضریب 38/0-)، تقدیر گرایی (با ضریب 15/0-)"" دارای تأثیر کاهنده بر میزان رفاه اجتماعی می باشند. در مجموع، متغیرهای مذکور توانسته اند 40 درصد از تغییرات متغیر احساس برخورداری از رفاه اجتماعی را تبیین کنند. و به عبارت دیگر، این نتیجه نشان می دهد که 40 درصد از میزان احساس برخورداری از رفاه اجتماعی تابع متغیرهای مذکور است.
حاشیه نشینی و امنیت
پیامدهای اقتصادی و اجتماعی مکانیزاسیون کشاورزی در سکونتگاه های روستایی مورد: دهستان استرآباد جنوبی در شهرستان گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مکانیزاسیون به عنوان کلیدی ترین عنصر در دستیابی به اهداف توسعه کشاورزی و روستایی از اهمیت خاصی برخوردار است. مزارعی که مجهز به قدرت ماشین و نیروی موتور هستند، علاوه بر افزایش کیفیت و کمیت در کار و بهره برداری محصولات، در زمان و هزینه های مراحل مختلف کشت نیز صرفه جویی می گردد. براین اساس مکانیزاسیون یکی از ارکان اصلی و کلیدی توسعه کشاورزی محسوب می شود و رونق مکانیزاسیون کشاورزی خود مهم ترین نوع سرمایه گذاری در راستای توسعه روستایی است. در تحقیق حاضر سعی شده است تا به تبیین و بررسی تأثیر مکانیزاسیون کشاورزی بر ارتقاء شاخص های اقتصادی و بهبود مؤلفه های اجتماعی خانوارهای روستایی در روستاهای دهستان استرآباد جنوبی شهرستان گرگان پرداخته شود. تعداد 190 کشاورز به عنوان جامعه نمونه انتخاب شده است که از این تعداد 110 بهره بردار به صورت مکانیزه و 80 بهره بردار دیگر نیز بیشتر به صورت سنتی در امور کشاورزی فعالیت داشته اند. پژوهش حاضر به صورت توصیفی – تحلیلی و میدانی بوده است. نتایج نشان داد که استفاده از مکانیزاسیون کشاورزی در میان بهره برداران موجب افزایش تولید و درآمد شده است و میزان ضایعات را به طور چشمگیری کاهش داده است. به طور کلی، مکانیزاسیون باعث بهبود شاخص های اقتصادی در بین بهره برداران کشاورزی شده است. علاوه بر آن، مکانیزاسیون کاهش مهاجرت و افزایش انگیزه ماندگاری بهره برداران نواحی روستایی را به دنبال داشته است. با عنایت به اینکه تاکنون اقدامات دولت در راستای توسعه مکانیزاسیون کشاورزی چندان کافی نبوده است، بسترسازی و اهتمام جدی و مناسب از سوی دولت، تشویق و ترغیب سازمان های ذی ربط و مشارکت همه جانبه مردم در زمینه مکانیزاسیون امری ضروری و لازم است.