فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۱٬۸۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین چالش های بشر در قرن حاضر در ابعاد گوناگون بیابان زایی بوده که از آن تحت عنوان تخریب اراضی نه تنها در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب بلکه در مناطق مختلف و به ویژه در کشورهای درحال توسعه یاد می شود. مناسب ترین روش برای بررسی عوامل مؤثر در تخریب اراضی و شدت بیابان زایی ازنظر متخصصان استفاده از مدل های ارزیابی بیابان زایی می باشد. به منظور ارائه یک مدل منطقه ای و ارزیابی کمی وضعیت فعلی بیابان زایی محدوده ای با وسعت 80800 هکتار در بخش شمیل -تخت استان هرمزگان در نظر گرفته شد. برای این منظور پس از بررسی و ارزیابی های اولیه، چهار معیار اقلیم، آب، خاک و فرسایش بادی با شاخص های مربوطه در نظر گرفته شد. برای هر معیار، مهم ترین شاخص های مؤثر در کیفیت آن معیار، بررسی و با شیوه IMDPA وزن دهی انجام شد و با محاسبه میانگین هندسی شاخص ها و بهره گیری از نرم افزار 9.3,Arc Gis نقشه های مربوطه به وضعیت هر معیار تهیه شد. در انتها از میانگین هندسی معیارها، نقشه شدت بیابان زایی منطقه به دست آمد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان می دهد کل منطقه ازنظر درجه بیابان زایی در کلاس متوسط قرار دارد. از بین معیارهای مورد بررسی، معیار اقلیم باارزش عددی 8/2 بالاترین درصد وزنی را به خود اختصاص داده است و از بین شاخص های مورد بررسی شاخص خشکسالی باارزش عددی 35/3، و بعدازآن شاخص خشکی، بافت خاک، درصد پوشش زنده و غیرزنده در سطح خاک، مقدار بارش سالانه، شدت فرسایش بادی و افت آب بیشترین درصد وزنی را به خود اختصاص داده اند. شدت بیابان زایی برای کل منطقه باارزش عددی 9/1 تا 3/2 برآورد شده است.
تحلیل فعالیت زمین ساختی حوضه آبخیز فرحزاد از طریق شاخص های ژئومورفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش هایی از پوسته زمین در عهد حاضر دارای حرکات زمین ساختی هستند و در آینده نیز مستعد بروز خطر خواهند بود. از این رو، اشکال ژئومورفولوژیکی در برابر فعالیت های زمین ساختی بسیار حساس بوده و در اثر این حرکات تغییر می کنند. ارزیابی فعالیت های زمین ساختی با استفاده از برخی از شاخص های کمی، نقش مهمی را در شناخت این فعالیت ها داشته و به تفسیر وضعیت زمین ساختی مناطق کمک می نماید. در این پژوهش از شاخص های شیب طولی رودخانه(SL)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن(VF)، عدم تقارن حوضه زهکشی(AF)، تقارن توپوگرافی معکوس(T)، نسبت شکل حوضه(BS) و پیچ و خم رودخانه(S) برای تعیین میزان فعالیت زمین ساختی حوضه آبخیز فرحزاد در شمال شهر تهران استفاده شده است. این حوضه با وسعتی معادل 8/35 کیلومترمربع، یکی از زیرحوضه های محدوده کوهستانی شمال این شهر می باشد که با توجه به وقوع فرایندهای دامنه ای(از جمله لغزشی و ریزشی)، مکان مناسبی برای ارزیابی فعالیت نسبی زمین ساخت به حساب می آید. رودخانه فرحزاد این حوضه از ارتفاعات خاوری امامزاده داوود سرچشمه می گیرد. روش تحقیق بر پایه روش تحلیلی استوار است. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی منطقه مورد مطالعه، تصویر ماهواره ای و سامانه اطلاعات جغرافیایی در قالب نرم افزار ARC GIS 10 می باشد. همچنین، نتایج کمی بدست آمده طی چندین مرحله کار میدانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان می دهد که منطقه مورد مطالعه براساس شاخص های SL، VF، AF، T، SMF، EU، FDو S از لحاظ زمین ساختی در وضعیت فعال و تنها بر اساس شاخص BSدر حالت نیمه فعال قرار دارد. تحلیل این کمیت ها در مجموع نشانگر فعال بودن این حوضه در عهد حاضر می باشد و حوضه براساس شاخص IATدر کلاس 1 قرار می گیرد. این نتایج با شواهد ژئومورفولوژیکی از جمله وقوع زمین لغزش در منطقه نیز مطابقت دارد.
آلومتری مؤلفه های مورفومتری برخان های جنوب شرق کویر حاج علی قلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت محیط یکی از شاخه های ژئومورفولوژی کاربردی است که فرایندهای کنترل کنندة مخاطرات محیط را در بر گرفته و بیان کنندة عملکرد ژئومورفولوژیست ها در تبیین تأثیر احتیاطی انسان روی چشم اندازی ژئومورفیک است. در این زمینه، انسان سعی می کند محیط خود را با روش هایی مدیریت کند که برایش سودمند است. یکی از مهم ترین مسائل مدیریتی مناطق خشک و نیمه خشک، شناخت و به کارگیری اصول محیطی حاکم بر رفتار تپه های برخانی است. هدف از این پژوهش، تعیین نوع رابطه، نسبت های طلایی و آلومتری بین مؤلفه های مورفومتری برخان های جنوب شرق کویر حاج علی قلی به منظور شناخت اصول مدیریتی حاکم بر رفتار آنهاست. برای رسیدن به این هدف، ابتدا مهم ترین مؤلفه های مورفومتری 52 برخان به روش نمونه برداری طولی اندازه گیری میدانی شد. سپس با ارزیابی آنها از طریق آزمون های آماری و ریاضی، به رابطه سنجی و تعیین آلومتری برخان های پژوهش مبادرت شد. نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون نشان می دهد که بیشینة ارتباط معنا دار خطی، بین طول و ارتفاع برخان با ضریب تبیین 945/0 و انحراف معیار خطای برآورد 889/0 وجود دارد. نتایج رابطه سنجی و آلومتری نیز به شرح رابطه های آماری و ریاضی گزارش شده در این پژوهش است که این معادله ها امکان محاسبة به نسبت دقیق و سریع مؤلفه های مورفومتری برخان های این پژوهش را فراهم ساخته، مبین آلومتری آنهاست.
نقش تکتونیک در مورفولوژی، تقطیع و تکامل مخروط افکنه موغار ( شمال اردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مخروطه افکنه ها از بارزترین پدیده های ژئو مورفولوژی جریانی هستند که بیشتر در جبهه کوهستانها و کوهپایه ها ی مناطق خشک و نیمه خشک یافت می شوند. این اشکال متاثر از تغییرات اقلیم و حرکات تکتونیک می باشند. وقوع رویدادهای تکتونیکی واکنش مخروطه افکنه را در پی داشته که برخی از این واکنش ها بصورت تقطیع مخروطه افکنه و جابه جایی دیپوسنتز روی مخروط ها ظاهر می شوند. منطقه مورد مطالعه در شمال اصفهان و شمال غرب اردستان واقع شده است . هدف از این پژوهش شناسایی مخروط افکنه موغار و بررسی نقش عوامل موثر در تقطیع و تکامل آن با استفاده از شاخص های ژئو مورفیک، شواهد ژئو مورفولوژیک متاثر از تکتونیک فعال و بازدید های میدانی می باشد . نتایج حاصله حاکی از آن است که مخروط افکنه موغار تحت تاثیر حرکات تکتو نیکی قرار گرفته که منجر به جابه جایی کانون های واگر و مراکز تجمع رسوب، تقطیع و توالی مخروط و ایجاد مخروط افکنه جدیدی در بخش پایین دست مخروط فعلی گردیده است با تداوم فرآیند های فرسایشی مخروط جدید وسعت یافته و مخروط افکنه فعلی به دو بخش مجزای شمالی و جنوبی تقسیم خواهد شد
برآورد فرسایش و رسوب سالانه با استفاده از مدل EPM و GIS (مطالعه موردی: حوزه زیدشت، طالقان)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۴
39 - 55
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات مدیریت و کنترل فرسایش و رسوب حوضه های آبخیز کشور، فقدان داده های آماری جهت برآورد دقیق میزان فرسایش و رسوب است. بدین منظور استفاده از روش های تجربی کارآمد الزامی است. هدف از تحقیق حاضر، برآورد شدت فرسایش و میزان رسوب حوضه ی زیدشت با استفاده از مدل تجربی EPM و نرم افزار GIS و کارایی این سیستم در مطالعات فرسایش و رسوب حوضه های آبخیز و در نهایت کاهش حجم رسوبات در سطح حوضه و پشت سدها می باشد. فرسایش سازندهای سنگی و ورود حجم عظیمی از رسوبات به دریاچه سد طالقان، بر اهمیت و لزوم مطالعه ی چگونگی تولید و حمل رسوبات در حوضه آبخیز زیدشت می افزاید. نتایج مطالعه نشان می دهد که حوضه ی آبخیز زیدشت از نظر فرسایش و تولید رسوب در وضعیت متوسط قرار داشته و میزان ضریب شدت فرسایش آن 69/0Z= است. همچنین با طبقه بندی کلاس شدت فرسایش معلوم شد که حوضه ی مورد نظر در 2 کلاس شدید و متوسط قرار دارد و میزان فرسایش و رسوب در آن به حدی است که اجرای برنامه های حفاظت آب و خاک ضرورت و اولویت دارد. بیشترین و کمترین میزان ضریب شدت فرسایش به ترتیب در زیرحوضه های Dint2 و D1 بوده است که دلیل آن، وجود سازند (گل سنگ و مارن و نهشته های گراولی) Ngm و Q1g و کاربری کشاورزی و باغات در شیب های تند و بدون پوشش گیاهی زیر درختان در زیرحوضه Dint2 و وجود سازند مقاوم (توف اسیدی و گدازه بازی) Ekv, Ekta و کاربری مرتع خوب در D1 می باشد.
بررسی بافت، رخساره های رسوبی و روند ریزشوندگی رسوبات در رودخانه ی فاروب رومان (شمال شرق نیشابور)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵
119 - 140
حوزههای تخصصی:
رودخانه ی فاروب رومان با طولی نزدیک به ۱۹ کیلومتر در شمال شرق نیشابور قرار دارد و جزو رودخانه های دائمی است. این پژوهش با هدف بررسی رسوبات این رودخانه از جهت بافت، رخساره و روند ریزشوندگی آنها انجام یافته است. ابتدا به منظور بررسی پارامترهای رسوبی، تعداد ۵۵ نمونه رسوب از کانال اصلی برداشت شد. سپس با آنالیز و محاسبه ی جورشدگی، کج شدگی و کشیدگی آنها، جورشدگی بین بد تا بسیار بد، کج شدگی مثبت و کشیدگی پهن تا متوسط به دست آمد. این رودخانه دارای بار بستر گراولی است و چهار ناپیوستگی رسوبی و پنج پیوستگی رسوبی در آن تشخیص داده شده است. فرم بیشتر دانه های این رودخانه در محدوده ی بسیار تیغه ای قرار دارد و بیشتر رسوبات آن در محدوده ی گراول هستند. بررسی رخساره های این رودخانه نشان می دهد که در رودخانه ی مذکور سه دسته رخساره، شامل رخساره های گراولی (Gci ,Gmm ,Gmg ,Gh) و ماسه ای (Sh) و گلی (Fm) وجود دارد. رخساره های موجود در چهار عنصر ساختاری کانال (CH)، جریان گراویته ای (SG)، بار گراولی و اشکال لایه ای (GB) و رسوبات ریز خارج از کانال (FF) شکل گرفته اند. بر اساس نتایج حاصل، مدل رسوبی رودخانه فاروب رومان، رودخانه ای بریده بریده با بار بستر گراولی است.
تحلیل کمی تأثیر لیتولوژی و تکتونیک بر نیمرخ طولی رودخانه مطالعه موردی: رودخانه اوجان چای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیمرخ طولی رودخانه یافته های با ارزشی را در مورد تحول و تغییرات محیط های رودخانه ای در طول زمان در پی داشته است. در مقاله حاضر به بررسی تأثیر لیتولوژی و تکتونیک بر روی نیمرخ طولی رودخانه اوجان چای پرداخته شده است. این رودخانه به طولkm35/77و جزء سیستم زهکشی آجی چای می باشد.اطلاعات پایه جهت انجام کار،نقشه 1:100000 زمین شناسی شهرستان بستان آباد، نقشه های توپوگرافی حوضه و نرم افزارArc GIS9.3می باشد. برای ارزیابی حوضه به لحاظ تکتونیکی از شاخص های تکتونیکی SL , V, Af, IC و منحنی بی بعد(H/HO –L/L0) استفاده شده است. در این مطالعه حوضه اوجان چای به ده زیر حوضه تقسیم شد. برای تمامی زیر حوضه ها شاخص های تکتونیکی موردمحاسبه قرار گرفت.در بخش دوم کار با استفاده از ترسیم نیمرخ طولی زیر حوضه ها و انطباق سازند های زمین شناسی و گسل های موجود به بررسی تأثیر عوامل مؤثر بر عدم یکنواختی و ناپایداری نیمرخ رودخانه پرداخته شد. داده های شاخص های تکتونیک به همراه نقشه شیب تهیه شده برای حوضه بدین صورت ارزیابی شد، که فعالیت زیر حوضه های 1،2،3 به دلیل قرا گیری در دامنه کوهستان سهند بیشتر متأثر از شیب می باشد. فعالیت زیر حوضه های 6 و 7 مربوط به گسل تبریز می باشد. بنابراین همبستگی برقرارشده بین شیب حوضه و شاخص های V و AF به ترتیب مقدار 4/0 و 39/0 به دست آمد.در ارتباط با تأثیر عوامل لیتولوژی و تکتونیک بر نیمرخ طولی در زیر حوضه های 2،3،5،7 هر دو عامل لیتولوژی و تکتونیک مؤثر بودند. زیر حوضه 6 به لحاظ تکتونیکی فعال ترین زیر حوضه ارزیابی شد. در این زیر حوضه عامل برتر غیریکنواختی نیمرخ طولی عبور گسل تبریز از بخش میانی حوضه و گسل های فرعی دیگر می باشد. درواقع ارتباط بین تکتونیک و لیتولوژی بر روی نیمرخ طولی به صورت اثر معکوس ارزیابی می گردد.
بازسازی برف مرزهای آخرین دوره ی یخچالی با شواهد دورههای یخچالی در زاگرس شمال غربی (مطالعه موردی: تاقدیس قلاجه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود لندفرم های یخچالی و مجاور یخچالی در ارتفاعات قلاجه حاکی از تغییرات اقلیمی و تغییرات مرزهای مورفوژنیک است. مسأله ی اصلی این پژوهش شناسایی قلمروهای سرد یخچالی و مجاور یخچالی و برآورد ارتفاع خط برف مرز در زاگرس چین خورده با توجه به فقدان مطالعه در زاگرس چین خورده است. بنابراین هدف مطالعه شناسایی شواهد و اثبات حاکمیت وجود قلمرو مورفوژنز یخچالی و تعیین برف مرز آخرین دوره ی یخچالی در ارتفاعات قلاجه است. نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای IRS و داده های اقلیمی دما و بارش ماهانه، ابزارها و داده های اصلی تحقیق هستند. با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای متعدد میدانی، موقعیت سیرک های منطقه شناسایی شده و به بازسازی خط تعادل برف و یخ گذشته (ELA) اقدام گردید. از روش ارتفاع کف سیرک پورتر و روش رایت برای برآورد حد برف مرز آخرین دوره ی یخچالی وورم و حال حاضر استفاده شد. از آزمون توان دوم کی (پیرسون) برای محاسبه ی رابطه بین گسترش و پراکنش سیرک ها با جهات ناهمواری ها استفاده گردید.
برف مرز دوره ی وورم با استفاده از مدل پورتر در ارتفاع 2019 متری و از روش رایت در ارتفاع 2015 متری به دست آمد. همچنین خط تعادل آب و یخ در دامنه های شمالی و جنوبی به ترتیب در ارتفاع 2033 و 2075 متر به دست آمد و ELAمنطقه برابر با 42 متر است. نتایج آزمون توان دوم کی نشان داد که بین شکل گیری سیرک های موجود در منطقه با جهات جغرافیایی و جهات ناهمواری ها ارتباط معناداری وجود دارد و سیرک های منطقه در دامنه های شمالی گسترش بیشتری داشته اند. بطوری که 7/66 درصد از سیرک های منطقه در دامنه های شمالی و 3/33 درصد سیرک ها در دامنه های جنوبی شکل گرفته اند. مقایسه ی نتایج به دست آمده از مدل های اقلیمی و شواهد ژئومورفولوژیکی آخرین دوره ی یخچالی، اثبات کننده ی حاکمیّت قلمرو یخچالی از ارتفاع 2000 متری به بالا در ارتفاعات قلاجه است.
ارزیابی مورفومتری دره ها و ارتباط آن با تکتونیک های فعال در طاقدیس دنه خشک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده منطقه مورد مطالعه، طاقدیس دنه خشک در جنوب غرب شهر سرپل ذهاب در استان کرمانشاه و بخشی از زون ساختمانی زاگرس چین خورده محسوب می شود. هدف مطالعه حاضر، بررسی نقش بالاآمدگی تکتونیکی در مورفومتری 103 دره واقع در دامنه های طاقدیس دنه خشک می باشد. جهت دستیابی به هدف فوق، محدوده 103 دره بر اساس مطالعات میدانی و به کمک تصویر ماهواره ای Quickbird، تعیین گردید. پارامترهای کمی دره ها مانند عرض خروجی دره (Vow)، حداکثر عرض دره(Vmw)، طول دره(VL) بر اساس تصاویر ماهواره ای استخراج شد. جهت تعیین مساحت دره ها(A)، محدوده دره ها وارد نر افزار ILWIS شد و مساحت دره های مورد مطالعه استخراج گردید. طاقدیس مورد مطالعه، بر اساس شیب پهلوی طاقدیس(S) به 9 زون تکتونیکی تقسیم شد و میانگین پارامترهای مورفومتریکی دره ها و شیب لایه ها در هر زون بدست آمد. سپس رابطه خطی بین میانگین شیب ساختمانی و میانگین پارامترهای مورفومتریکی دره ها در زونها بدست آمد. بررسی این تحقیق نشان می دهد که رابطه مستقیمی بین پارامتر S و نسبت حداکثر عرض دره به عرض خروجی دره (Vmw/Vow) با ضریب همبستگی 91 درصد وجود دارد. همچنین رابطه مستقیمی بین پارامتر S و نسبت حداکثر عرض دره به طول دره(Vmw/VL) با ضریب همبستگی 75 درصد وجود دارد. بررسی داده ها نشان می دهد که رابطه مستقیمی با ضریب همبستگی نسبتا پائین بین شیب ساختمانی و مساحت دره ها و حداکثر عرض دره وجود دارد. رابطه معنی داری بین شیب ساختمانی و طول دره ها وجود ندارد. با این وجود رابطه معکوسی با ضریب همبستگی پائین بین شیب ساختمانی و عرض خروجی دره ها وجود دارد. به طور کلی نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که در بین پارامترهای مورفومتریکی دره ها، نسبت حداکثر عرض دره به عرض خروجی دره(Vmw/Vow) و نسبت حداکثر عرض دره به طول دره(Vmw/VL) کاملا تحت تاثیر تکتونیک یا شیب ساختمانی طاقدیس قرار دارند. بنابراین پارامترهای Vmw/Vow و Vmw/VL می توانند بعنوان شاخص های ژئومورفولوژی مناسب جهت تعیین درجه فعالیتهای تکتونیکی در طاقدیسها در نظر گرفته شوند.
بررسی فیزیوگرافی حوضه رودخانه شمرود در استعداد یابی استخرهای پرورش ماهیان سرد آبی توسط نرم افزار ARC Gis9,3(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها باید در پهنه ملی از نظر حفاظت ، بهره برداری و توسعه و همچنین از نظر مساعد بودن کمی و کیفی رودخانه ها و شرایط مناسب برای پرورش ماهیان مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند . در این تحقیق نقش و شکل فیزیوگرافی رودخانه شمرود در مکان گزینی ایستگاه های پرورش ماهی (قزل آلا ) مورد بررسی قرار گرفته است . رودخانه شمرود با توجه به شاخص های بیولوژیک و فراوانی توان بالقوه تولید ماهی آن 348 کیلوگرم در هکتار می باشد ، این رودخانه در ماه خرداد بالاترین مقدار تولید ماهی را دارد . در این تحقیق میزان عناصر فیزیکو شیمیایی پرورش ماهی مانند PH آّب ، سرعت جریان آب ، کدورت آب ، مواد جامد معلق ، سختی آب ، هدایت الکتریکی آب(EC) ، مواد شیمیایی ، شوری آب مورد بررسی قرار گرفت . رودخانه در اردیبهشت و آخر مهر ماه براثر بارندگی شدید سیلابی بوده و با توجه به سرچشمه رودخانه شمرود از ارتفاعات دیلمان و اتصال رودهای فرعی به آن بر حجم آب این رودخانه افزوده می شود .
به جهت شناخت مکان های مستعد آبزی پروری و با تلفیق عوامل فوق الذکر و با روش مکان یابی توسط نرم افزار GIS نشان داده شد که شش محل مکان مساعدی برای پرورش ماهیان سرد آبی می باشند . در نهایت با بررسی و با شرایط کوهستانی و شیب دار بودن حوضه برای پرورش ماهیان سرد آبی و با روی هم قرار دادن نقشه های آبراهه ها ، نقاط سیاسی ، لیتولوژی ، شیب ، جهت شیب و عوامل مورد نیاز برای پرورش ماهی قزل آلا با روی هم قرار دادن آنها نقاط مستعد ومناسب احداث ایستگاه های پرورش ماهی و نیمه مساعد و نامساعد برای احداث کارگاه های پرورش ماهی مشخص گردید.
مدل سازی مکانی مناطق تغذیه آبخوان های کارستی با استفاده از مدل KARSTLOP(مطالعه موردی: آبخوان کارستی خورین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به علت ماهیت پیچیده مناطق کارستی، مبحث تغذیه در آبخوان های کارستی امری پیچیده بوده و تعریف تغذیه در شرایط مطلق امکان پذیر نیست. مناطق تغذیه، میزان و توزیع فضایی تغذیه در آبخوان های کارستی، بستگی به عواملی چون ژئومورفولوژی کارست و میزان توسعه آن، اقلیم، شیب، پوشش گیاهی، خاک و عوامل زمین شناسی دارد. آبخوان کارستی خورین در استان کرمانشاه، نقش مهمی در شکل گیری و استمرار حیات جوامع انسانی اطراف خود و اکوسیستم تالاب هشیلان دارد. هدف از پژوهش، مدل سازی مناطق تغذیه آبخوان خورین با استفاده از مدل KARSTLOP می باشد. بررسی نقشه پهنه بندی آبخوان خورین نشان می دهد که ۶۱% از مساحت آبخوان دارای میزان تغذیه بیش از ۷۰% بوده و ۸۸% از مساحت آبخوان، دارای تغذیه بیش از ۵۰% می باشد. این امر حاکی از میزان نفوذپذیری بالای آبخوان خورین است. تطابق نقشه پهنه بندی نهایی با نقشه ژئومورفولوژی کارست سطحی آبخوان، حاکی از نقش اصلی ژئومورفولوژی کارست در توزیع مکانی مقادیر تغذیه در آبخوان خورین می باشد. مناطق با میزان تغذیه بیش از ۷۰% منطبق بر نواحی توسعه یافته کارستی رأس کوهستان می باشد. ضخامت کم خاک، پوشش گیاهی نسبتاً تنک، تکتونیزه بودن منطقه، رخنمون سازند کربناته بیستون از دیگر عوامل مؤثر در میزان تغذیه بالای کوه خورین می باشند. بالا بودن میزان تغذیه و توزیع مکانی مناطق تغذیه آبخوان نشان می دهد که آبخوان در برابر انتشار آلودگی آسیب پذیر بوده و نیازمند برنامه های حفاظتی و مدیریتی جهت آلودگی با مدنظر قرار دادن نقشه پهنه بندی تغذیه و نقشه ژئومورفولوژی کارست سطحی می باشد.
استفاده از تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره و سنجش از دور در محیط GIS برای بررسی مناطق حساس به وقوع سیلاب درحوضه لیقوان چای
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳
61 - 80
حوزههای تخصصی:
سیل به عنوان مخرب ترین پدیده طبیعی در ایران، همه ساله تلفات جانی و خسارات مالی بسیاری در نقاط مختلف کشور به بار می آورد. هدف از تحقیق حاضر تعیین مناطق حساس به وقوع سیلاب در حوضه آبریز لیقوان چای می باشد. برای این منظور با توجه به عوامل مؤثر در وقوع سیل، لایه های اطلاعاتی منطقه اعم از شیب، فاصله از آبراهه، گروه هیدرولوژیکی خاک، شماره منحنی، ارتفاع رواناب، لیتولوژی، کاربری و پوشش اراضی، تراکم آبراهه، ضریب گراویلیوس در هر یک از 23 زیرحوضه موجود با توجه به بررسی نقشه ها، گزارش ها، تصاویر ماهواره ای و بررسی های میدانی تهیه گردید. تمامی لایه های اطلاعاتی با توجه به میزان تأثیرگذاری معیارهای مذکور و زیرمعیارهای آن ها با نظر کارشناسی وزن دهی گردید. جهت وزن دهی به معیارها از روش سلسله مراتبی و برای وزن دهی به زیرمعیارها، فازی سازی صورت گرفت. سپس با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره و روش ترکیب خطی وزن دار (WLC) پهنه بندی خطر وقوع سیل در پنج کلاس استخراج گردید. نتایج حاصله نشان می دهد که 28 درصد از مساحت کل حوضهدر کلاس خطر زیاد و خیلی زیاد واقع شده است و از لحاظ مکانی این پهنه ها تقریباً در ورودی محدوده شهر تبریز قرار دارند. با توجه به این که هر سال به دلیل وقوع سیل در مناطق ورودی شهر تبریز آسیب ها و خسارت های جانی و مالی زیادی وارد می شود لازم است اقدامات اساسی در بالادست حوضه به ویژه در مناطق با پهنه سیل خیزی بالا صورت گیرد. این اقدامات را می توان در راستای اجرای برنامه های مدیریت جامع حوضه آبریز، مدیریت ریسک سیل و آبخیزداری برنامه ریزی نمود به گونه ای که در دراز مدت علاوه بر بهبود وضعیت پوشش گیاهی در سطح حوضه، منجر به کاهش آسیب های جانی و مالی وارده گردد.
پهنه بندی خطر وقوع سیلاب با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه (مطالعه موردی: حوضه آب خیز خیاو چای)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳
99 - 120
حوزههای تخصصی:
سیلاب یکی از رایج ترین مخاطرات طبیعی جهان قلمداد می شود که سالانه موجب خسارات جانی و مالی فراوانی در سراسر جهان می گردد. از این رو توسعه مدل های پهنه بندی و پیش بینی وقوع سیلاب جهت اتخاذ تصمیمات بهینه پیش از وقوع سیلاب و پس از آن و نیز مدیریت آن بسیار مهم و ضروری می باشد. هدف از این پژوهش، تعیین پهنه های خطر وقوع سیلاب، در حوضه رودخانه خیاو چای با استفاده از مدل تحلیل شبکه می باشد. جهت اجرای این مدل در منطقه از داده های مختلفی همچون بارش، کاربری زمین، خصوصیات مورفولوژیک دامنه ها مثل تحدب و تعقر، همگرایی و واگرایی دامنه ها ، شیب دامنه ها، شاخص پوشش گیاهی (NDVI)، فاصله از رودخانه های اصلی و تراکم شبکه زهکشی استفاده شده است. نتایج به دست آمده از مدل تحلیل شبکه ای بیانگر این واقعیت می باشد بیش از 15 درصد از حوضه تحت تأثیر خطر وقوع سیلاب با پتانسیل بسیار بالا قرار دارد که به طور عمده در پایین دست حوضه واقع شده است، این سطوح اغلب شیب کمتر از 35 درصد، با درصد پوشش گیاهی کم، سطوح همگرا با پروفیل مقعر، نواحی پست و حاشیه رودخانه ها را تشکیل می دهند. تحلی ل وزن های نهایی منتج از مدل ANP ، نشان می دهد که در رابطه با خطر وقوع سیلاب، عامل شیب با مقدار (99/0) و عامل سنگ شناسی با مقدار 822/0 با توجه به کنترل زیادی که بر میزان و چگونگی نفوذ و تخلیه رواناب از سطح حوضه دارن د، از بیش ترین می زان اهمیت و تأثیر برخوردار هستند و شاخص SPI با 226/0 و شاخص STI با 065/0 نسبت ب ه عوام ل دیگ ر دارای اهمیت کمتری هستند.
مقایسه مدل های SRM و HEC-HMS در شبیه سازی رواناب ناشی از ذوب برف حوضه ی آبریز شهرچای ارومیه
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵
101 - 117
حوزههای تخصصی:
ه دف این مطالعه، شبیه سازی رواناب حاصل از ذوب ب رف در حوضه ی ش هرچای، با استفاده از دو مدل SRM و HEC-HMS است. بدین منظور، ابتدا با وارد کردن داده های پوشش برف، متغیرهای هواشناختی و پارامترهای لازم به مدلSRM ، رواناب ناشی از ذوب برف شبیه سازی شد. در مدل HEC-HMS نیز پس از ایجاد مدل حوضه با نرم افزار HEC-GeoHMS در محیطGIS و ایجاد مدل هواشناختی و واردکردن پارامترهای لازم مانند تلفات، روندیابی و ذوب برف شبیه سازی انجام شد. ضریب تعیین (R2) مدل SRM معادل 9/0 و درصد خطای حجمی آن (DV) 96/1 به دست آمد. از طرفی مدل HEC-HMS نیز با دقت رضایت بخش (ولی کمتر از SRM) شبیه سازی رواناب ناشی از ذوب برف را انجام داد. به طوری که ضریب تعیین ( R2) آن 85/0 و درصد خطای حجمی آن (DV) 1/2 درصد به دست آمد. صرف نظر از دقت بالای مدل SRM یکی از نقاط قوت مدل HEC-HMS، استفاده از داده های دما و بارش است؛ در صورتی که مدل SRM علاوه بر این پارامترها نیازمند داده های مساحت سطح پوشش برف است که از تصاویر ماهواره ای به دست می آید. نتایج نشان داد که مقدار کل رواناب در منطقه ی مورد مطالعه با مدل SRM ، معادل 106×9/129 متر مکعب بود. در حالی که این رقم با مدل HEC-HMS معادل با 106×6/129 متر مکعب به دست آمد. با مقایسه ی این ارقام با مقدار مشاهداتی (یعنی 106×4/132 متر مکعب) می توان نتیجه گرفت که عملکرد مدل SRM در مقایسه با مدل HEC-HMS نسبتأ خوب است.
تخمین برفمرز در آخرین دوره یخچالی در حوضه دالاخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش بیشتر برفمرز های دائمی در دوره های یخچالی نسبت به زمان حاضر آثار خود را به صورت سیرک ها، دره های عریض، خراشیدگی سنگ های سخت دره ها و مورن ها در ارتفاعات پائین به جای گذاشته است. چون تعیین قلمروهای اقلیمی در نواحی کوهستانی به صورت سطوحی ارتفاعی انجام می شود. لذا ارقام ارتفاعی بیانگر سیستم های شکل زایی و فرآیندهای غالب فرسایشی است. این پژوهش با هدف تعیین برفمرز در آخرین دوره سرد در حوضه دالاخانی در شمال شرقی استان کرمانشاه انجام شده است. وسعت حوضه 819 کیلومتر مربع می باشد و شهر سنقر در این حوضه است. حداقل ارتفاع حوضه 1500 متر و حداکثر ارتفاع آن 3300 متر است.
2- روش شناسی
این پژوهش با استفاده از نقشه های توپوگرافی 1:25000 و 1:50000، نقشه ی زمین شناسی 1:100000 ، داده های ارتفاعی Aster ، مشاهدات میدانی و بررسی های رسوب شناسی انجام شده است. ابتدا با توجه به مشاهدات میدانی و نقشه های توپوگرافی، سیرک های موجود در منطقه شناسایی گردید وسپس بر اساس روش رایت خط برفمرز دائمی در آخرین دوره یخچالی تعیین گردید. نقشه هم دمای آخرین دوره سرد با استفاده از مدل رگرسیون میانگین دما و ارتفاع و ارتفاع معادل 60 درصد سیرک ها در منطقه تهیه شد. نمونه برداری از رسوبات منطقه (6 نقطه به منظور دانه سنجی، محاسبه پارامترهای رسوب شناسی و میکروسکوپی انجام شد. برای محاسبه پارامترهای آماری رسوبات از روش لحظه ای فولک استفاده شد و برای منشائ یابی رسوبات، بررسیهای میکروسکپی بر روی مقاطع نازک از رسوبات 1میلی متر تا 063/ میکرون انجام شد.
3- بحث
بررسی ها نشان داد که محدوده ارتفاع 2820 متر به بالا قلمرو یخچالی در آخرین دوره سرد بوده است چون میانگین دمای فعلی این ارتفاع 5.38 درجه می باشد لذا میانگین دمای قلمرو یخچالی 5.38- درجه سانتی گراد بوده است که احتمالا این دما در زمستان کاهش بیشتری داشته است و سبب گردیده که حرکت یخ اشکال کاوشی متعددی را ایجاد نماید. درصد بالای رسوبات زاویه دار در نمونه ها که علیرغم انتقال آنها توسط آب به دلیل کمی فاصله و ریز بودن رسوبات زوایای آنها از بین نرفته است و بیانگر منشاء یخچالی است. نمودارهای تجمعی حاصله از دانه سنجی نمونه های به سمت قطر ذرات درشتر کشیده شده است و شاخص های جور شدگی حاصله از گرانولومتری نمونه ها بیشتر از 1 است که حاکی از ترکیب ذرات درشت و ریز در رسوبات است. مطالعات میکروسکپی حدود 70-40 درصد ذرات این نمونه را زاویه دار نشان می دهد. گرد شدگی در اکثر ذرات ضعیف است. با توجه به تجمع رسوبات در محل نمونه ها و موقعیت نمونه ها علت زاویه دار بودن آنها بادی بودن آنها را سبب نمی شود و همچنین فرض هوازدگی فیزیکی به دلیل در تماس نبودن با فرآیندهای تخریب مانند اختلاف دمای روزانه قابل پذیرش نمی باشد. موقعیت آنها در ارتفاع پایین تر از برفمرز بیان کننده این مطلب است که در دوره های یخچالی، ارتفاع پایین تر از برفمرز بارش بیشتری را دریافت نموده است و جریانهای سیلابی رسوبات را حرکت داده و در زمینهای با ارتفاع کمتر نهشته است که اکنون بستر شهرهایی مانند سنقر است. بنابراین می توان به استناد نتایج حاصله از گرانولومتری که جورشدگی بد و ضعیف را نشان داده و همچنین نتایج میکروسکپی که درصد بالای رسوبات زاویه دار محاسبه نموده است ، احتمال منشأ یخچالی بودن آنها را قوی دانست. این رسوبات توسط سیلابهای قلمرو مجاور یخچالی تا محدوده فعلی پایین آمده است. فاصله حمل کوتاه فرصت کافی برای از بین بردن زوایای آن را توسط جریانهای سیلابی فراهم ننموده است. لذا تحول اقلیمی و به تبع آن تحول سیستم شکل زایی در این منطقه وجود داشته است.
4- نتیجه گیری
حوضه دالاخانی با مساحت 819 کیلومترمربع و بازه ارتفاعی بین 1500 تا 3300 متری شواهد دوره های یخچالی را به صورت سیرک های کوچک و بزرگ و دره های پهن در خود ثبت نموده است. نتایج این پژوهش نشان داد که حداکثر این شواهد در دامنه ارتفاعی بالاتر از 2820 متری قرار دارد. ارتفاع اخیر برفمرز دائمی در آخرین دوره یخچالی است که اکنون میانگین دمای 5.38 درجه سانتی گراد را دارد. به بیان دیگر میانگین دما در آخرین دوره سرد نسبت به زمان حاضر در حوضه دالاخانی 5.38 درجه سانتی گراد کاهش نموده است. پژوهش های دیگر ارتفاع برفمرز پایین تر و کاهش دمای سرد تر رادر شرایط مشابه نشان داد که احتمالا به دلیل نقش جهت گیری کوهستانها در مقابل جریانهای مرطوب غربی جهت گیری دامنه ها در مقابل خورشید باشد.
تحلیل کمّی ژئومورفومتری کلوت های واقع در غرب بیابان لوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلوت های لوت یکی از شگفت انگیزترین عوارض ژئومورفیک هستند که حاصل عملکرد مشترک فرسایش کاوشی آب و باد غالب تک جهته می باشند. این عوارض در مناطق خشک و نیمه خشک به شکل پشته های خطی طویل که توسط دالان های U شکل از یکدیگر جداشده، به صورت موازی نمایان می شوند و دارای قله های گرد و هموار هستند. شناخت مؤلفه های ژئومورفومتری کلوت در تعریف شاخص های شکل شناسی آن از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده و روابط بین آنها می تواند به عنوان زیرساخت مدل سازی شاخص های مورفولوژی، طبیعی و ناهمواری مدّنظر قرار گیرد. هدف از این پژوهش تحلیل کمّی ژئومورفومتری کلوت های لوت در قالب بررسی روابط و ارائه مدل های موجود بین پارامترهای قابل اندازه گیری کلوت ها و گروه بندی آنها با استفاده از روش های آنالیز رگرسیون، و تحلیل واریانس می باشد. بدین منظور ابتدا مهم ترین پارامترهای ژئومورفومتری ۱۰۸ کلوت به روش نمونه برداری طولی در امتداد سه ترانسکت مستقرشده بر روی مدل رقومی ارتفاع با اندازه پیکسل ۳۰*۳۰ متر مورداندازه گیری قرار گرفت. سپس با استفاده از تکنیک های آنالیز رگرسیون، تحلیل واریانس و آزمون های تعقیبی به بررسی روابط آماری بین پارامترها و گروه بندی آنها مبادرت گردید. نتایج آنالیز رگرسیون تک متغیره حاکی از وجود حداکثر ارتباط معنی دار خطی طول و عرض با ضریب تبیین ۴۱۵/۰ و ارتفاع و شیب دامنه روبه باد برای روابط درجه ۲ و درجه ۳ به ترتیب با ضریب تبیین ۳۸۶/۰ و ۳۹۵/۰ می باشد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از حداکثر ارتباط معنی دار ارتفاع با سایر پارامترها با ضریب تبیین ۸۶۲/۰ و حداقل ارتباط معنی دار برای مدل سازی طول با ضریب تبیین ۴۲۳/۰ می باشد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی نشان می دهد که ازنظر آماری تفاوت معنی داری در سطح احتمال خطای کمتر از ۰۵/۰ در مؤلفه ارتفاع بین کلوت های مطالعاتی وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از همگنی زیرگروه های کلوت ها حاکی از طبقه بندی آنها به زیرگروه های متعدد است.
پیش بینی زمانی و مکانی تراز آب زیرزمینی دشت داورزن
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۴
1 - 19
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تخمین مقدار تراز آب زیرزمینی در نقاط مختلف دشت داورزن واقع در استان خراسان رضوی در یک ماه آینده است. جهت پیش بینی زمانی از روش پرسپترون چندلایه شبکه عصبی و برای پیش بینی مکانی از روش کریجینگ استفاده شده است. داده های ورودی شامل سری زمانی تراز آب زیرزمینی است که به مدت هشت سال از مهر 82 تا اسفند 89 به صورت ماهیانه اندازه گیری شده است. ابتدا به منظور تعیین میزان دقت مدل، تراز آب زیرزمینی 12 ماه پایانی یک پیزومتر جدید با استفاده از روش پیشنهادی مدل سازی شده و با مقدار واقعی آن مقایسه گردیده است. مقدار ضریب انطباق به دست آمده (812/0E=) نشان دهنده کارایی مدل در این دشت است. سپس با اتکا به نتایج قابل قبول به دست آمده، تراز آب زیرزمینی یک ماه آینده پیش بینی شد. در مرحله بررسی کارایی مدل، روش شبکه عصبی با میانگین ضریب انطباق 688/0 برای پیزومترها و نیم تغییرنمای گوسی نیز با درصد همبستگی 657/0 نتایج قابل قبولی را برای دشت داورزن نشان دادند.
بررسی نقش عوامل مؤثر در تحول ژئومورفولوژی مخروط افکنه و بستر حوضه اسکوچای
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ بهار ۱۳۹۴ شماره ۲
41 - 66
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها نسبت به حرکات تکتونیکی حساس هستند و رابطه نزدیکی بین لندفرم های رودخانه ای و حرکات تکتونیکی وجود دارد. شاخص های ژئومورفیک به عنوان ابزاری برای مشخص کردن ساختارهای جدید و فعال این حرکات به کار می روند. به علت وجود شواهد تکتونیکی فعال در منطقه اسکوچای، مانند دگرشیبی ها، وجود گسل، تراس های رودخانه ای و غیره به محاسبه شاخص های مربوط به اندازه گیری میزان تکتونیک فعال منطقه پرداخته شده است. در این پژوهش شاخص های زیر برای حوضه اسکوچای مورد استفاده قرار گرفته اند. شاخص شیب طولی رودخانه n style="font-family: Times New Roman;">(n style="font-family: Times New Roman;">SL)، شاخص عدم تقارن آبراهه n style="font-family: Times New Roman;">(n style="font-family: Times New Roman;">AF)، شاخص نسبت عرض کف بستر دره به ارتفاع آن n style="font-family: Times New Roman;">(n style="font-family: Times New Roman;">VF)، شاخص شکل حوضهn style="font-family: Times New Roman;">) Sn style="font-family: Times New Roman;">(n style="font-family: Times New Roman;">B و شاخص های n style="font-family: Times New Roman;">AF (وسعت مخروط افکنه) و n style="font-family: Times New Roman;">SF مخروط افکنه که رابطه بین وسعت مخروط و وسعت حوضه و شیب مخروط و شیب حوضه را بیان کرده و تأثیر تکتونیک در شکل گیری مخروط ها (شیب و وسعت آنها)را بیان می کند، بر روی حوضه محاسبه شد. تمامی این شاخص ها از نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی منطقه استخراج و سپس وارد n style="font-family: Times New Roman;">GIS شد و سپس محاسبات مربوط به آنها انجام شد و در طبقاتی با فعالیت تکتونیکی خیلی زیاد، زیاد، متوسط و کم، قرار گرفت. نتایج داده های حاصل از تحلیل های توپوگرافی، شواهد زمین ریخت شناسی حاصل از مشاهدات میدانی و مقادیر بهn style="font-family: Times New Roman;"> دست آمده از شاخص های ژئومورفیک و بررسی شواهد حاکی از فعال بودن نئوتکتونیک در حوضه است و حوضه براساس طبقه بندی n style="font-family: Times New Roman;">LAT در کلاس دو قرار می گیرد که نشان دهنده فعالیت های نئوتکتونیکی بالا در حوضه است و مخروط افکنه حوضه در محیط فعال تکتونیکی تشکیل شده است. مقادیر کمی به دست آمده از شاخص های ژئومورفیک را شواهد ژئومورفولوژیکی منطقه تأیید می کند.
ارزیابی فعالیت گسل تبریز با شاخص های ژئومورفیک، تکنیک سنجش از دور و GIS
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵
17 - 40
حوزههای تخصصی:
کلان شهر تبریز در حریم گسل فعال تبریز قرار دارد و از بخش انتهایی حوضه های آبریز گماناب چای و ورکش چای در شمال شهر نیز عبور می کند. پژوهش حاضر، با استفاده از شاخص های ژئومورفیک، تکنیک سنجش از دور و GIS به بررسی فعالیت های تکتونیکی این گسل در محدوده ی کلان شهر تبریز می پردازد. بدین منظور شاخص های ژئومورفیک شامل تراکم زهکشی، نسبت انشعاب، نسبت شکل حوضه، عدم تقارن حوضه، تقارن توپوگرافی معکوس، انتگرال هیپسومتری، سینوسی جبهه ی کوهستان، سینوسی رودخانه، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره، گرادیان طولی رود و شاخص ارزیابی نسبی تکتونیکی فعال به عنوان ابزار های مدلی و مفهومی استفاده شد. تصویر ماهواره ای سنجنده ی ASTER، نقشه ی زمین شناسی، مدل رقومی ارتفاع و نرم افزارهای ENVI4.8 و ArcGIS10.2 دیگر ابزارهای فیزیکی این پژوهش است. طبق نتایج، مقادیر کمّی شاخص های تراکم زهکشی 51/0 و 57/0، نسبت انشعاب 2 و 1/2، نسبت شکل حوضه 2/2 و 8/1، عدم تقارن حوضه 7/39 و 2/23، تقارن توپوگرافی معکوس 36/0 و 59/0، انتگرال هیپسومتری 28/0 و 39/0، سینوسی جبهه کوهستان 4/1 و 93/0، سینوسی رودخانه 1/1 و 3/1، پهنای کف دره به ارتفاع دره 08/1 و 2/1، گرادیان طولی رود 1202 و 318 به ترتیب برای حوضه های آبریز گماناب چای و ورکش چای به دست آمد. بر اساس شاخص ارزیابی نسبی تکتونیک فعال، حوضه های آبریز گماناب چای و ورکش چای به ترتیب با مقادیر عددی 9/1 و 7/1 دارای حرکات تکتونیکی زیاد هستند. نتایج شاخص های مورد بررسی، حاکی از تأثیرپذیری مورفولوژی حوضه های آبریز گماناب چای و ورکش چای از حرکات تکتونیکی گسل تبریز است. با پردازش داده های ماهواره ای شواهد تکتونیکی گسل تبریز همچون انحراف آبراهه آجی چای، پرتگاه گسل و پدیده ی عدسی شکل در محدوده ی کلان ش هر تبریز نیز تفسیر شدند. نتایج ب ه دست آمده با شواهد میدانی منطقه تأیید گردید. بنابراین، کلان شهر تبریز از نظر حرکات تکتونیکی در یک منطقه ی مخاطره آمیز واقع شده است.
کاربرد روش های قطعه بندی تصاویرطیفی در شناسایی و جدا سازی مخروط افکنه های حوضه یزد-اردکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قطعه بندی مؤثرترین روش برای شناسایی شکل های ژئومورفولوژیکی است که علاوه بر طبقه بندی، خاصیت اکتشافی لندفرم ها را نیز در متن تصویر داراست. در این پژوهش، پس از معرفی انواع روش های قطعه بندی، مخروط افکنة روی تصاویر ماهوارة ژئو- آی و استر استخراج شده است. آن گاه بهترین روش های قطعه بندی در شناسایی مخروط افکنه های حوضة یزد با روش تفسیر بصری معرفی شده است. به منظور تفسیر بصری از تصویر استرِ قطعه بندی شده و انتخاب بهترین روش های قطعه بندی قابل استفاده در ژئومورفولوژی، از نقشة ژئومورفولوژی ژئورفرنس شده و نیز تصویر ژئو- آی بهره گرفته شد. براساس نتایج، از میان انواع الگوریتم های قطعه بندی، دو الگوریتم برای شناسایی و جداسازی مخروط افکنه ها مناسب است: الف) الگوریتم چندمقیاسه در شناسایی مرز هندسی مخروط افکنه ها در تصویر استر؛ ب) قطعه بندی به روش اختلاف کنتراست بر روی تصویر ژئو-آی در شناسایی جزئیات موجود بر سطح مخروط افکنه مانند سایة حاصل از فرسایش خندقی، راه های احداث شده و خشک رودها موفق بوده است. سرانجام به منظور بررسی آزمون پذیری روش های برگزیده، از مخروط افکنه های مشابه در دیگر مناطق مرکزی استان یزد استفاده شد که نتایج مشابه آن قابلیت سازگاری روش های مذکور را در دیگر نقاط نیز به اثبات می رساند.