از نظر آقای مرتضوی، جهانیسازی بر پایه ضرورتهای اقتصادی جهان و تحولات علمی، حادث شده است و آثار مثبت آن همچون اعمال نظارت و مداخله نهادهای بینالمللی بر نهادهای حکومتی ملی، بر آثار منفی آن پیشی میگیرد. جریان پسامدرنیته در برابر این موجِ برخاسته از مدرنیته قرار میگیرد، که هرچند نقدهایی جدی به مدرنیته دارد، اما نوع نگاه این جریان برای جوامعی که در میانه راه مدرنیته هستند خطرناک است.
این مقاله، مقدمه کتاب جامعهشناسى سیاسى معاصر (جهانى شدن، سیاست، قدرت) نوشته کیت نش است که توسط محمدتقى دلفروز ترجمه شده است. آقاى بشیریه در این مقدمه آثار و پیامدهاى جهانى شدن را بر دولت ملى بررسى کرده و معتقد است بر اثر این فرآیند، ویژگىهاى اصلى دولت ملى در حال زوال است. این ویژگىها را مىتوان در کارآمدى در سیاستگذارى داخلى، خودمختارى در تعیین شکل حکومت و مشروعیت داخلى خلاصه کرد. به نظر آقاى بشیریه تمام این ویژگىها در معرض زوال یا کمرنگ شدن هستند.
نویسنده در پى یافتن پاسخى براى این پرسش است که «مذهب، چگونه در این برهه تاریخى و در این زمینه بهخصوص، به موضوع مورد بررسى در ذهن بسیارى از مردم تبدیل شده است؟». شکسته شدن انحصارهاى روشنفکرى، آموزش همگانى و ارتباطات جمعى و بهخصوص تعدد رسانهها و عرضه گسترده عقاید، از جمله عواملى هستند که از نظر نویسنده مقاله در ایجاد تحول مورد بحث مؤثر بودهاند.
جان راولز بزرگترین متفکر لیبرال معاصر است که درباره عدالت سخن رانده است. جهانى شدن پدیدهاى قهرى است که ارزیابى آن ناممکن و نامعقول است؛ ولى محتوایى که از این راه در گستره جهانى نهادینه مىشود، اقتصاد، سیاست و فرهنگ لیبرال است. بنابراین جهانى شدن هر چند به خودى خود مىتواند در خدمت عدالت در تعریف راولز باشد، ولى در وضعیت فعلى آن، با اصول عدالت راولزى در تضاد است. گفتوگوى تمدنها امید بیشترى را براى تحقق عدالت اجتماعى ایجاد خواهد کرد.
این مقاله ضمن اشاره به بحران موجود بر سر راه انسان اجتماعى معاصر، به راه حل «همدلى اجتماعى» مىپردازد و چهار اصل را که براى رسیدن به همدلى مورد نیاز است، برمىشمارد
در این مقاله به دیدگاههاى مثبت و منفى منتقدان و حامیان جهانى شدن پرداخته شده است. نویسنده بر این باور است که جهانى شدن در کنار عوارض و پیامدهاى منفى، آثار مثبتى هم دارد که نباید نادیده انگاشت
به عقیده نویسنده، جهانى شدن یک واقعیت گریزناپذیر، پرسابقه و دوسویه است و مسلمانان به جاى مقابله با آن باید از این امکان استفاده کرده، غرب را وسیلهاى براى جهانى شدن تمدن اسلام در شرق و غرب قرار دهند.