۱.
در دو دهه گذشته، در دنیاى عرب، جریانى از فکر اسلامى شکل گرفته است که با عنوان «معرفتشناسى اسلامى» یا «اسلامى کردن معرفت» [ = اسلمة المعرفه ]معروف شده است. این گروه از اندیشمندان مسلمان با تأسیس «مرکز جهانى اندیشه اسلامى» و گسترش نمایندگىهاى خود در کشورهاى عربى و غربى، اینک یک جریان فکرى نیرومند را شکل مىدهد که با فاصله گرفتن از روشنفکران و سنتگرایان، سعى در اجراى طرح تازهاى در نسبت میان اسلام و تجددگرایى دارد. جابرالعلوانى که یکى از متفکران این جریان است. در دو گفتوگوى زیر به ویژگىهاى طرح معرفتشناسى اسلامى» اشاره کرده است. از نظر وى، معرفتشناسى اسلامى، عملیاتى اجتهادى در امور مربوط به میراث اسلامى و منابع آن و عملیاتى ابداعى در تعامل میراث اسلامى با علوم انسانى و اجتماعى است.
۲.
در این مقاله، پس از تأکید بر ضرورت گفتوگو و تفاهم جوامع مذهبى، مراحل سهگانه نیل به تفاهم میان ادیان طرح شده است که عبارتاند از: 1. تمایل صادقانه به شناخت دیدگاههاى سایر ادیان؛ 2. احترام متقابل و پرهیز از امور تنشزا که مانع همزیستى مسالمتآمیز مىشوند و 3. سازماندهى و مشارکت در انواع گفتوگوى میان ادیان. در پایان به پارهاى از مبانى عملى این گفتوگو اشاره شده است.
۳.
این مقاله به مهمترین تحلیلهاى جدید از واقعه عاشورا که عمدتاً در دهه چهل و پنجاه مطرح شد اشاره دارد. صالحى نجفآبادى هدف امام حسینعلیه السلام را برقرارى حکومت اسلامى معرفى مىکند و رخداد حادثه عاشورا را مولود حوادث غیرقابل پیشبینى مىداند. دکتر شریعتى و شهید مطهرى حرکت امام را حماسى و بر طبق منطق شهادت تحلیل مىکنند. دکتر شهیدى نیز پایاننگرى سیاسى را از منطق امامعلیه السلام به دور مىداند و حرکت آن حضرت را بر طبق اتمام حجت براساس دعوت کوفیان تحلیل مىکند.
۴.
آقاى آغاجرى در این سخنرانى دیدگاههاى استاد مطهرى را در باب آزادى و مردسالارى چنین تقریر مىکند: هم دموکراسى و حتى لیبرالیسم اسلامى و هم نوعى جامعهگرایى و سوسیالیسم مقبول است. حقوق طبیعى مانند آنچه در اعلامیه حقوق بشر آمده مقبول است. حسن و قبح عقلى مورد پذیرش است و بر این اساس عدل معیارى پیشین براى سنجش و نقادى دین است. آزادى بشر تکامل انسان است و ایمان و تفکر جز بر مبناى آزادى تحقق پیدا نمىکند. انسانها در انتخاب دین آزادند و مىتوانند اسلام یا هر دین و ایدئولوژى دیگر را برگزینند و لذا آزادى عقیده نیز مقبول است. نباید به خاطر خطاى مردم آزادى آنها را محدود کرد. مشروعیت قدرت، الهى - مردمى است و مردم به عنوان جانشینان خداوند حق حاکمیت را اعمال مىکنند. حکومت دینى حکومت فقیهان نیست. انسانها در تفسیر اسلام به عنوان چارچوب کلى دولت اختیار دارند. روحانیت حامل علم دین است و عرصه او فکر و قلم و گفتار و نه قدرت. ایدئولوگهاى حکومت دینى باید از طرف خود مردم انتخاب شوند. در جامعه اسلامى همه افراد حتى کمونیستها هم از نظر سیاسى و هم از نظر فکرى آزادند. آزادى و مردمسالارى فقط در ساختارى عادلانه و سوسیالیستى تحقق مىیابد.
۵.
با تغییر نظام ارزشگذارى و معرفتشناسى در دوران تجدد، علوم سیاسى نیز دچار تحول شدهاند. غرب جدید تاکنون سه موج تجدد (مدرنیته) را پشت سر گذاشته است. موج اول و دوم که توسط ماکیاولى و روسو به وجود آمد، به ظهور کمونیسم و لیبرال دموکراسى انجامید و موج سوم که نیچه پدید آورد به ظهور فاشیسم منجر شد.
۶.
در این میزگرد، به خروج جامعه ما از دنیاى کهن و ورود به دنیاى جدید و پیدایى بحران در جامعه اشاره شده است. در ریشهیابى مشکلات، عواملى چون اشتغال به جزئیات و نپرداختن به مسائل اصلى، ایجاد بحران و ایجاد مسأله جدید، هرز دادن نیروها، روشن نبودن پایگاه طبقاتى سیاستمداران، نداشتن تشکیلات حزبى واقعى، بىتوجهى به نبایدها در معمارى اجتماع، مسأله هویت تاریخى و لزوم یا عدم لزوم بهرهگیرى از گذشته خود و مانند آن بحث شده است. این مسائل با نگاهى جامعهشناختى و در تطبیق با مسأله انتخابات ریاست جمهورى بیان شدهاند.
۷.
تجدد از نظر فلسفى ریشه در اندیشه روشنگرى و تقریر خاصى از عقلانیت و خرد خودبینانه دارد. مدرنیسم با اصلزدایى و متافیزیکزدایى، تمدن جدید را بنا مىنهد. در مقابل، سنت از نظر فلسفى اصلگرایى و خدامحورى است. اما از نظر جامعهشناختى آنچه از تقابل سنت و مدرنیسم مطرح مىشود، بیش از آنکه یک واقعیت معمولى و واقعى باشد، به علقهها و ارزشهاى ایدئولوژیکى باز مىگردد. هیچ تجددى نمىتواند به لحاظ اجتماعى با اصلگرایى یا سنتش بیگانه باشد.
۸.
این مقاله، مقدمه کتاب جامعهشناسى سیاسى معاصر (جهانى شدن، سیاست، قدرت) نوشته کیت نش است که توسط محمدتقى دلفروز ترجمه شده است. آقاى بشیریه در این مقدمه آثار و پیامدهاى جهانى شدن را بر دولت ملى بررسى کرده و معتقد است بر اثر این فرآیند، ویژگىهاى اصلى دولت ملى در حال زوال است. این ویژگىها را مىتوان در کارآمدى در سیاستگذارى داخلى، خودمختارى در تعیین شکل حکومت و مشروعیت داخلى خلاصه کرد. به نظر آقاى بشیریه تمام این ویژگىها در معرض زوال یا کمرنگ شدن هستند.
۹.
متن زیر حاصل گفتوگویى است که ماهنامه اندیشه حوزه با آقاى مددپور انجام داده و روزنامه کیهان آن را نقل کرده است. آقاى مددپور با ریشهیابى جریان روشنفکرى غرب در رنسانس و مدرنیته، به طبقهبندى روشنفکران ایران قبل و بعد از انقلاب پرداخته است. ایشان جریان روشنفکرى در دهه دوم انقلاب را به دو گروه «لیبرالهاى مسلمان» و «لیبرالهاى لائیک» تقسیم مىکند و گروه اول را به سه گروه «لیبرالهاى تئوریک»، «لیبرالهاى پراتیک» و «ژورنالیستهاى لیبرال» دستهبندى مىنماید. به اعتقاد وى، استحاله لیبرالیسم آغاز شده است و این روند به استیلاى دین و فرهنگ دینى خواهد انجامید.
۱۰.
در این گفتوگو به پارهاى از ویژگىهاى ایرانیان اشاره شده و تأکید شده است که ایرانى براى ادامه حیات خویش باید با حفظ هویت ایرانى خویش، آن را کارساز کند و این کارساز کردن از طریق افکندن طرحى نو در اندیشه امکانپذیر است؛ یعنى باید در نحوه تفکر مردم تغییرات پایهاى ایجاد کرد.