به عقیده آقاى سروش، جهان اسلام نیازمند تجدید تجربه اعتزال است; زیرا تفکر اشعرىگرى غلبه یافته و باب محاجه و استدلال بسته شده است . تجدید تجربه اعتزال، پادزهرى در برابر تفکر نصى و قدرتى است .
دربارهى نسبت ما با غرب و مقولهى «تجدد»، برخى غربى شدن را بدونقید و شرط پذیرفتهاند و برخى با تفکیک میان وجه مادى و تکنولوژیک تجدد با وجه فرهنگى و اخلاقى آن، وجه مادى، ابزارى و ساختارى غرب را مفید، بلکه لازممىدانند. اما دیدگاه ما این است که تمدن جدید غرب کلیتى با روح و جان واحد است وبین اسلام و تجدد، تعارض کلى و ماهوى وجود دارد. نفى انفعال روحى و فکرى درمقابل غرب و تجدد، و ابطال پندار عقبماندگى و نیز در پیش گرفتن راهبرد «اقدام وانتظار»، مهمترین دستآوردهاى نظرى و عملى این دیدگاه است.
در این مقاله میان اسلامگرایى و مسلمانى تفاوت گذاشته شده و به تاریخچهى دو دهه حاکمیت اسلامگرایى در ایران اشاره شده است . در کنار آن، پارهاى حوادث سیاسى بیستسال گذشته بیان شده و نیز مقایسهاى میان بینش اسلامگرایى و بینش جدید غربى صورت گرفته است .
اسلامگرایى و نه مسلمانى، تفکرى است که کلیه شئون سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى را از اسلام متوقع است و در واقع یک نگرش حداکثرى به دین دارد، و نه حداقلى .
در شماره گذشته بازتاب اندیشه خلاصه سخنرانى آقاى آغاجرى در موضوع روحانیت آورده شد . در این شماره نیز گفتوگوى نشریه سپیده با مدیرمسئول سابق هفتهنامه آوا، آورده مىشود . آقاى ایزدى، که مهندس راه و ساختمان است و مطالعاتى نیز در زمینه تاریخ معاصر دارد، در مورد نظام آموزشى حوزههاى علمیه، رابطه آنها با دانشگاهها، روحانیت و القاب و عناوین آن، و آینده روحانیتبه اظهار نظر پرداخته است .
به نظر آقاى شبسترى طرح مسئله رابطه ایمان و سیاست باید بدینشکل باشد که ما انسانها که سیاست هم مىورزیم، چگونه مىتوانیم ایمان بیاوریم و عمل صالح انجام دهیم، نه بر عکس، که حالت عکس آن به مسیحیت برمىگردد. بر این اساس، در تغییر به نظام مردمسالارى، بدعتى وجود ندارد و چیزى به نام مردمسالارى دینى وجود ندارد.
به نظر آقای جلال الدین فارسی آزادی واقعیتی است که مخصوص وجود انسان است و نوعی شدن و کیفیتی از بودن است که تنها در جایی معنا مییابد که امکان اسارت وجود داشته باشد. ایشان هشت نوع آزادی را در چهار محیط درونی، طبیعی، اجتماعی و بینالمللی برمیشمارد. تعریف آقای فارسی از آزادی به گونهای است که پارهای مفاهیم دیگر، همچون استقلال، را نیز دربرمیگیرد.
در این مقاله، دکتر غلامعباس توسلى به نسبت میان دین و دولت در اسلام مىپردازد و با بیان نظریهاى در این باب، معتقد است باید جامعهاى مدنى بر اساس اصول دموکراتیک شکل گیرد و مردم در آن، از طریق امر به معروف و نهى از منکر، مشارکت داشته باشند.
نویسنده مقاله که از طرفداران اندیشههای دکتر شریعتی است،بر آن است که تنها جریان فکریای که میتواند اسلام حقیقی را به توده مردم بشناساند، روشنفکری دینی است. وی هفت ویژگی اساسی برای روشنفکری دینی برمیشمارد: دگراندیشی؛ مسئولیت؛ میهندوستی؛ سیاست و دیانت را عین یکدیگر دانستن؛ ارتقای فرهنگی تودهها؛ شناساندن اسلام حقیقی و بدعتزدایی از آن؛ اعتقاد به مردمسالاری.