شعر حافظ در فراسوی واژه ها، عبارات، آرایه ها و کنایه ها، آیینه ای ا ست وسیع از معرفت انسانی و انعکاسی است از بینش ژرف حکیمانه ی شاعری که به تجربه و آگاهیِ خود، عالم و آدم را دیده و شناخته است. در ایران زمین شاعران کهن تنها شاعر نبوده اند، بلکه در جامه ی شاعری کار فیلسوفان و حکیمان و آموزگاران را نیز انجام داده اند و به همراه هنر شاعریِ خود، تأمّلاتِ ژرفی نیز در معرفتِ هستی داشته اند. حافظ از بزرگ ترین شاعرانی است که در سروده های نغز و عمیقش علاوه بر اعجازهای حیرت انگیز در صورت و فرم شعر، در قلمروی معانی و مضامین نیز سخنانی گفته که در گذر قرن ها برای انسان روزگار ما نیز دریچه های نگرش تازه ای را می گشاید.
اگر این سخن ویتگنشتاین را بپذیریم که زبان همان ذهن است و ذهن همان زبان، دیگر برای شناخت اندیشه هرکس و از جمله حافظ راهی جز تامل جدی بر آثار زبانی او نمی ماند. اما این، همه راه نیست بلکه پس از شناخت اندیشه، سرچشمه ها و آبشخورهای آن نیز باید شناسایی شود تا راز وجودی این معجزه زبانی و ادبی آشکار گردد. در این میان، توجه به تصریحات گوینده و صاحب سخن، در درجه اول از اهمیت قرار دارد. چرا که ما را به دور از لغزش ها و خودپنداری ها به سرمنزل مقصود می رساند. بدین منظور، در این نوشتار کوشیده ایم تا به معرفی نکاتی بپردازیم که اندیشه حافظ و مآلاً سرچشمه های اصلی ، خاصه ریشه های قرآنی آن را آشکار می کند. این نکات برگرفته از سخن حافظ ، بویژه تصریحات او بر مبنای گزارش قزوینی - غنی و نیز خانلری است ، البته با پرهیز از تاویلات شخصی و پیرایه های ناهمگون با متن و در واقع مطابق با اصول هرمنوتیک. امید که این مجموعه بتواند مفید و راهگشا باشد.