در شماره شش این فصلنامه مقاله ای به قلم آقای داوود عمارتی مقدم در نقد ترجمه این جانب از کتاب فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی منتشر شد. نگارنده سپاسگزار این منتقد است و دغدغه او را مستحق پاسخ می داند. در عین حال، برخی از استدلال های آن مقاله نیاز به اصلاح دارد. مقاله نام برده از واژه های مطلق مانند «کاستی های چشمگیر» و «ابرامز قادر نیست» استفاده می کند. اما به نحو تناقض آمیزی، استدلال ها، ترجمه این کتاب را از انتقادات مبرا می کند. به این دلایل مضاعف که پاره ای پیشنهاد ها سلیقه ای است و پاره ای به نگاه گسترده تری به ماهیت فرهنگ نویسی و ترجمه نیاز دارد.
فرهنگ لغت از جمله منابعی است که در طول روزگاران نگاه دارنده زبان، فرهنگ و دانش یک ملت به شمار می آید. روابط دینی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملت ها با یکدیگر، همواره تاثیر بسزایی در به وجود آمدن این گونه آثار داشته است. به همین دلیل می بینیم که از یک سو ایرانیان، پس از ظهور اسلام، رفته رفته به تالیف کتاب های لغت عربی همت گماشتند و از سوی دیگر، مردمی که در دیار هندوستان به سر می بردند، به تالیف فرهنگ لغات فارسی و واژگان دخیل پرداختند که از بین آنها، فرهنگ موید الفضلا که در سال 925 ه. ق. به وسیله «محمدبن لاد دهلوی» با در نظر گرفتن حرف اول که واژه «کتاب» نامیده شده و نیز حرف آخر با عنوان «باب» و در سه فصل عربی، فارسی، ترکی تالیف شده، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این فرهنگ ارزشمند تنها دوبار در کشور هند، در دو جلد منتشر شده که متاسفانه این نسخه، در بسیاری جاها از دقت و امانت داری خالی است؛ بنابراین در این جا بر آن شدیم تا ضمن تصحیح فصول عربی و ترکی، با روشی التقاطی بین سه نسخه خطی مجلس، دانشگاه تهران، آستان قدس و نیز چاپ هندی، پاره ای از اشکالات و اشتباهات چاپ هند را خاطر نشان سازیم.
بعضی پژوهش گرانِ والامقام آثار رودکی او را «اَکمَه» یعنی کور مادرزاد دانسته اند. نگارنده این سطور می-خواهد این نکته را ابراز دارد که اگر او بنا بر تحقیق آنان کور مادرزاد بوده باشد، بنابر دلایل مستند باید یکی از بزرگترین نوابغ جهان باشد و این نبوغ و فراست او تا بدان پایه است که ارکان حکومت سامانی برای بازگردانیدن امیر بخارا به بخارا، از رودکی استمداد می کنند و او اجابت می کند و البته توفیق می یابد.
نگارنده در بخش دوم مقاله، موازین تربیتی رودکی را مورد بحث و مداقه قرار می دهد و باورهای رودکی را در این زمینه می کاود و بدانجا می رسد که «پدر شعر فارسی» چگونه می تواند به شایسته ترین صورت ممکن - همچون پدری مشفق و مهربان- تجربه های زندگی خود را از سر اخلاص و بی ریا به گونه ای استادانه به خوانندگان خود منتقل کند. اندرزهایی که تا دنیا باقی است ماندگار خواهد ماند.
این مقاله به معرفی ملک شاه حسین سیستانی و آثار او پرداخته است. ملک شاه حسین سیستانی یکی از شاهزادگان صفاری سیستان است که به گفته خود او نسبش به عمر و لیث صفاری می رسد. او در نیمه دوم سده دهم و نیمه اول قرن یازدهم می زیسته است. کتاب تذکره خیر البیان و کتاب احیاء الملوک دو اثر ارزنده به جا مانده از این شاهزاده سیستانی است. تذکره خیرالبیان تذکره ای است عمومی در شرح احوال ادیبان و شاعران از قدیم الایام تا زمان مولف. و ملک شاه حسین آن را در مقدمه و دو فصل و خاتمه و ختم خاتمه تالیف کرده است. بخش خاتمه آن به سبب احتوای بر شرح احوال معاصران مولف از اهمیت ویژه ای برخوردار است. و کتاب احیاء الملوک برای معرفی بزرگان تاریخ سیستان از قدیم ترین ازمنه تا زمان مولف است و در یک مقدمه و سه فصل و خاتمه تالیف شده است و بخش خاتمه آن به سبب حضور مولف در جریان حوادث و وقایع از ارزش بیشتری برخوردار است. در خاتمه مقاله مثنوی های مولف و دیوان او معرفی می شود.