تتّسم دائرة الأدب والنقد الحدیث بالانفتاح والسعة بحیث لایمکن الإحاطة بها کلّها والتحدث عن کل الأنماط الأدبیة من شعر، ومقالة، وصحافة، ومسرح، وقصة، وغیرها من الأمور التی أثّرت علی الأدب الحدیث؛ فإنّنا لن نستطیع الإلمام بکل ذلک بل سنکتفی بالحدیث – وبصورة عابرة – عن تعریف النقاد الإیرانیین الذین اهتمّوا بمعالجتها خلال العصر الحاضر ونبیّن آراءهم النقدیة فی الموضوعات المختلفة حتی نتعرّف من خلالهاعلی زوایا من الآراء النقدیة الحدیثة فی الأدب الفارسی، لأنّ هؤلاء النقاد کانوا روّاد النقد الحدیث الذین برزوا علی ساحة الأدب الفارسیّ فی السنوات الأخیرة. ومن أبرز هذه الشخصیّات وأکثرها نفوذا فی مجال النقد والأدب هو عبدالحسین زرین کوب الذی کان یجید اللغتین الفارسّیة والعربیة وآدابهما، فضلاً عن إلمامه الشامل باللغتین الإنجلیزیة والفرنسیة؛ وإنّ معرفته بهذه اللغات أدّت إلی تألیف کتب قیمة ونفیسة فی الحقول الأدبیة والنقدیة، وأخرج النقد الفارسیّ من نطاقه الضیّق وفتح الطریق للنقاد المحدثین الإیرانیین حتی ینشطوا فی هذا المجال أکثر فأکثر. ونستعرض فی هذه المقاله بعض آرائه النقدیة.
واژة «کریمان» ظاهراً در هیچ یک از داستان های مربوط به گرشاسپ در اوستا، متون پهلوی و متون فارسی زردشتی نیامده است. این واژه در دو بیت از داستان های «رستم و سهراب» و «رستم و اسفندیار» شاهنامه آمده است. فرهنگ نویسان و شاهنامه شناسان دو برداشت متفاوت از این ابیات داشته اند؛ گروهی کریمان را نام پدر نریمان و گروهی دیگر آن را واژه ای عربی و به معنای بخشنده و جوانمرد پنداشته اند. از آن جا که متون حماسی به دیگر زبان های ایرانی نیز یکی از سرچشمه های شاهنامه شناسی است، دستنویس هفت-لشکر به زبان گورانی و دیگر متون زبان و فرهنگ گورانی برای پی بردن به کاربرد واژة کریمان راه گشاست. واژة کریمان و گشتة آن یعنی «قهرمان»، بارها در این دستنویس و دیگر دستنویس ها و متون گورانی به عنوان دو شخصیت، پدر نریمان و پهلوان دوران هوشنگ و تهمورث، آمده است؛ بنابراین با توجه به این متون می توان گفت که در شاهنامه کریمان نام دو شخصیت است: 1- نام پدر نریمان در داستان رستم و سهراب؛ 2- نام فرزند هوشنگ در داستان رستم و اسفندیار و فردوسی در یادکرد واژة کریمان به سرچشمة دیگری غیر از گزارش های خدای نامه و شاهنامة ابومنصوری نظر داشته است