مرگ همواره از مهم ترین دغدغه های انسان بوده است؛ اما عرفا به این پدیده به شیوه ای دیگر نگریسته اند و گاه حتی خودخواسته، طالب آن بوده اند.البته مرگ طلبیِ عرفا هرگز به معنی قتل نفس یا بیتوجهی به نعمتِ حیات نبوده است؛ بلکه مرگ از نگاه آنان پنجره ای به وصال معبود است. مولوی در مثنوی کبیر و هم در دیوان شمس، به مسئلة مرگ پرداخته و ویژگیها، ابعاد و آثار آن را بررسی کرده است.در این مقاله، به این مقوله پرداخته شده است.
شخصیت والا و سیره انسانی و نبوی پیامبر اکرم (ص) همواره از کانون های مضمون آفرینی و تصویرسازی شاعران و نویسندگان در ادب فارسی بوده است. شاعران فارسی گوی پس از اسلام تاکنون به مناسبت های گوناگون به تکریم آن حضرت پرداخته اند؛ به ویژه در ابتدای سخن خود پس از حمد و ستایش خالق هستی بخش، به بزرگداشت و مدح پیامبر، مقام نبوت و مخصوصا خاتمیت و سرآمدی و محوریت وجود آن حضرت در کل کائنات توجه داشته اند و به تعبیر ابن عربی و عارفان پیرو او حقیقت محمدیه را مرکز و علت ایجاد هستی دانسته اند و عموم ادیبان ایران، حوادث زندگی و جلوه های مختلف شخصیت جامع پیامبر اعظم (ص) را در مقام انسان کامل و اسوه بشر در آثار خویش منعکس ساخته اند که در شعر سنتی فارسی نمودی چشمگیر دارد. در این مقاله میزان توجه شاعران معاصر فارسی به شخصیت پیامبر اکرم (ص) بررسی می شود. هدف این جستار بررسی کیفیت این بازتاب ها در مقایسه شعر سنتی و نو بوده است. بررسی ها نشان می دهد شاعران معاصر فارسی شخصیت پیامبر را در چهار بعد مدحی، حادثه ای، روایتی و تصویری در اشعارشان منعکس کرده اند. در این مقاله همچنین اغلب شاعران برجسته که در این ابعاد، شعری سروده اند، تحلیل و ارزیابی شده اند