فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۶۱ تا ۱٬۶۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
تکرار در سطح حروف و واژه ها که یکی از روش های ایجاد و یا افزایش موسیقی کلام است، از دو منظر می تواند مورد توجه قرار گیرد؛ نخست از لحاظ ارزش های موسیقیایی و دیگر از نظر ارزش های بلاغی. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، انواع تکرار حروف و شگردهای مختلف تکرار واژه ها، از این دو منظر در شعر فرخی سیستانی بررسی شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که سخنور سیستانی از همة شگردهای تکرار در سطحی گسترده در کلامش بهره برده است. تکرارهای پی درپی حروف، واژه ها، هجاها، عبارات و حتی مصراع ها، به شیوه های مختلف شعر فرخی را سرشار از خوشه های موسیقیایی اصوات مختلف کرده است. در پاره ای موارد وی شگردهای تازه ای از تکرار را خلق کرده که سبب افزایش غنای موسیقایی کلام او شده است. از لحاظ بلاغی نیز این تکرارها، ارزش های فراوانی دارد، به گونه ای که شواهد متعددی می توان در شعر فرخی سراغ گرفت، که تکرار حرف یا واژه متناسب با مضمون شعر، در خدمت انتقال معنا و مفهوم شعر و گاه القای احساس مورد نظر شاعر بوده اند.
وزن شعر کودک: عروضی؟ هجایی؟ یا تکیه ای هجایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از سؤالاتی که همواره در بین شاعران و محققان مطرح می شود، چگونگی وزن شعر کودک است. گروهی وزن شعر کودک را عروضی می دانند و گروهی دیگر غیرعروضی. در این مقاله سعی شده است با تکیه بر مطالعات و تحقیقات ادیبان و شاعران و نیز تحقیقاتی که درباره وزن شعر در زبان ها و زمان های مختلف صورت گرفته است، برای این پرسش، پاسخی درخور یافته شود. درنهایت به این نتیجه رسیدهایم که برخی از اشعار کودک عروضی، و بعضی غیرعروضی هستند، اما وزن آن دسته از اشعاری که در وزن غیرعروضی جای می گیرند، با الگوهای وزنی مطرح شده از طرف محققان شعر کودک متفاوت است؛ زیرا آنان این وزن غیرعروضی را هجایی می دانند، درحالی که به باور نویسندگان این پژوهش، وزن مزبور «تکیه ای- هجایی» است.
بازتاب اسطوره در سگ ولگرد هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درآمدی بر نظریه عام کلیشه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نظریه عام کلیشه ها» یکی از نگاه های صورت گرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارت شناسی و واژگان شناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبان شناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصه های عامیانه (1968) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثل ها، چیستان، کنایات، قصه ها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشه ها را معرفی نمود. پرمیاکوف و برخی هم نظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینش های ادبی باید از عناصر کلیشه ای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی به این گونه عبارات نداشتند، تلاش کردند که علت وجودی کلیشه ها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشه ها صرفاً مشتی عبارات دست دوم، کهنه و پیش پا افتاده نیست.
پرمیاکوف از منظر زبان شناسی، نظریه عام کلیشه ها را ارائه می کند و حدود طرح کلی نظریه اش از ضرب المثل ها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانه ها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل می شود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحد های ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: «یادداشت هایی درباره نظریه عام کلیشه ها» می توان ادعا نمود که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر به دنبال طرح مقدماتی این نظریه بوده است.
هدف ما از ارائه این نوشته، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبان شناسان و منتقدان ادبی را از منظر محققان شعر شفاهی و نیز صورتگرایان درباره ادبیات عامیانه جستجو نموده ا یم.
بررسی تأثیر زبان عربی بر طبقات الصوفیة انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبقاتالصوفیه یکی از متون کهن فارسی نوشته شده در حوزة هرات (قرن پنجم هجری) است. این کتاب حاصل املای سخنان خواجه عبدالله انصاری در مجالس وعظ است که به دست یکی از شاگردانش نوشته شده است. بررسی زبان این متن میتواند برخی نکات زبانی ناگفته دربارة گویش کهن رایج در آن حوزة جغرافیایی را آشکار کند. در این مقاله به «اثرپذیری زبان طبقات از زبان عربی»، به عنوان بهرهای از مسائل زبانی موجود در این متن پرداخته شده است. زبان عربی پس از گذشت مدتی از حضور اعراب در ایران، به دلایل مختلف اجتماعی، علمی، دینی، سیاسی و فرهنگی، بر زبان فارسی و آثار ایرانیان تأثیر گذاشت. از جمله متون تأثیر گرفته طبقات انصاری است که بررسی زبان آن، نشان دهندة برخی اثرپذیریهای واژگانی، صرفی، نحوی و آوایی این متن از زبان عربی است. گذشته از استفاده از واژه های عربی در این متن، وجود برخی نکات دستوری صرفی و نحوی و اثرپذیری های آوایی قابل توجه است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی میزان و چگونگی اثرپذیری زبان طبقاتالصوفیه، به عنوان متنی برآمده از قرن پنجم و گویش هروی کهن، از زبان عربی در هر سه سطح واژگانی، صرفی و نحوی و آوایی است. در این مقاله کوشش شده است موضوع حاضر، همراه با شواهدی از متن بیان شود. این پژوهش از نظر هدف، «کاربردی» و از لحاظ شیوة جمع آوری اطلاعات، «کتابخانه ای» است که به روش «توصیفی- تحلیلی» انجام پذیرفته است.
استعاره در آرای جرجانی و سکاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره یکی از مهم ترین ابواب علم بیان، دست کم در معنای کلاسیک آن، به شمار می آید. تعریف استقراریافتة امروز آن، که مبتنی است بر مجازی که علاقة آن مشابهت باشد، حاصل تلاش بزرگ مردانی چون عبدالقاهر جرجانی و ابویعقوب سکاکی است که توانستند این نظریه را در بلاغت اسلامی پایه گذاری کنند و تکوین دهند. نظریة استعارة جرجانی که ماهیتاً حاصل ژرف نگری در آثار پیشینیان اوست نشان دهندة بینشی کارکردگرا به استعاره است. دید قرآن شناسانة بلاغت نویسان نخستین، که جرجانی را می توان آخرین حلقة این طیف از محققان دانست که با نگاهی ویژه به قرآن به بررسی مسائل بلاغی می پرداختند، باعث می شد تا از اجزای زبان توقع ایفای نقش های مهم در قرائت آیات قرآن، و به طور کلی، متون ادبی داشته باشند. نظریة استعارة جرجانی پس از رسیدن به سکاکی در مفتاح العلوم به رغم دقت زیاد و داشتن چهارچوب مستحکم بازتابی دیگر دارد؛ نگرش ادیبانة سکاکی باعث می شود تا لزوم درنظرگرفتن کارکرد برای استعاره به دست فراموشی سپرده شود، حال آنکه جرجانی با بینشی عمیق به نقش اجزای زبان در متن دقت می کند. مقایسة آثار جرجانی و سکاکی با یکدیگر نشان می دهد که این دو، نه تنها در این مورد اخیر، بلکه در موارد دیگری نیز اختلافاتی دارند. پژوهش حاضر به بررسی این اختلافات خواهد پرداخت و اختلاف این دو را در تعریف، ماهیت، و روش برخورد با استعاره نشان خواهد داد.
بررسی عناصر چندمعنایی و دلایل اصلی آن در غزلیات دیوان کبیر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا جلال الدین محمد بلخی، در دیوان کبیر و یا کلیات شمس به بیان حالات شخصی خود پرداخته است. در این اشعار مولانا سخنانی را به زبان آورده است که در حوزه ی شناخت ما قرار نمی گیرند و برای درک آنها، به تأویل و تفسیر نیاز داریم، زیرا مولانا کلام خود را به گونه ای بیان نموده، که از آن می توان معانی متعددی را برداشت کرد. بر این اساس، در پژوهش حاضر سعی شده، ابتدا به بررسی چند معنایی پرداخته می شود، سپس دلایل استفاده کردن از شگردهای چند معنایی، توسط عرفا و به خصوص مولانا بیان می گردد. بعد از آن، مهمترین عوامل ایجاد معانی گوناگون در غزلیات شمس بیان می شود.
به طور کلی، عوامل چند معنایی در غزلیات شمس را، می توان به دو دسته ی، عوامل درون متنی و عوامل برون متنی تقسیم نمود. منظور از عوامل درون متنی همان صورخیال، نماد، اسطوره و.. است که نقش آن ها در ایجاد معانی دوگانه و چندگانه در غزلیات شمس مورد بررسی قرار می گیرد و منظور از عوامل برون متنی، قدرت مکالمه ی غزلیات شمس با نظریه های جدید ادبی، روانشناسی و غیره است. اشعار عارفانه ی مولانا به دلیل ساختار ذهنی او، قابلیت گفتگو با نظریه ی روانشناسی یونگ را دارند. به همین دلیل در بخش آخر این پژوهش، به بررسی غزلیات شمس بر اساس نظرات یونگ پرداخته شده است.
ارانی و زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل نوعی تداخل زمانی در متون روایی قدیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان از ویژگی های انحصاری فعل است و در توالی جملات در یک متن مطابقت زمان افعال معمولاً رعایت شده و عدول از آن بدون دلیل، خلاف قاعده به شمار می رود و سوال برانگیز است؛ اما در متون روایی بنا به دلایلی گاهی از این توالی زمانی انحراف جسته می شود. این ویژگی خاص شایسته توضیح و توجیه علمی است، زیرا کمتر مورد توجه دستورنویسان و سبک شناسان قرار گرفته است و بعضاً برخی از مصححان را وادار به اصلاح های ناروا کرده است. در مقاله پیش روی، نمونه هایی استخراج شده از تداخل زمان افعال در متون منثور قدیم فارسی را- که درآن ها برخلاف زبان معیار امروز دو فعل ناهم زمان یا دو وجه گوناگون در جوار هم قرار گرفته است- در چندگروه ارائه کرده، به بررسی و تحلیل نحوی- معنایی آن ها پرداخته شده است. در توجیه مقبولیت چنین ویژگی سبک شناختی به گرته برداری از ساختار جمله های حالیه زبان عربی نیز توجه شده و چگونگی تأثیرگذاری آن بر مخاطب و علّت به کارگیری این شیوه نیز مورد بررسی قرار گرفته است
نقد کهن الگویی ریشه های دوگانه انگاری اسطوره ای در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گومیزشن و وزارشن به دو دوره از مهم ترین ادوار آفرینش در اساطیر ایرانی اطلاق می شود که طی آن، نبرد میان دو بن متخاصم خیر و شر، به شدیدترین مرحله خود می رسد و در نهایت به پیروزی نهایی خیر بر شر می انجامد. اعتقاد به نبرد و درگیری میان دو اصل نیک و بد که اساس تفکّر اسطوره ای ایرانی را تشکیل می دهد، در شاهنامه فردوسی در قالب جنگ ها و کشمکش های درازآهنگ ایران و نیران (غیر ایرانی) نمود یافته است. در شاهنامه، ایران، نماد سرزمینِ اهورامزدا و نیران (عموماً توران)، نماد سرزمینِ اهریمن است و نبرد میان این دو سرزمین، تجلّی گومیزشن در اساطیر ایرانی است که در پایان بخش حماسی شاهنامه، به وسیله کیخسرو پایان می یابد و به وزارشن خود در شاهنامه می رسد. در این نوشتار سعی شده است تا با تکیه بر دیدگاه های روان شناسی کارل گوستاو یونگ، ریشه های دوگانه انگاری در تفکّر اسطوره ای ایرانی و به تبع آن، در شاهنامه فردوسی مورد بررسی قرار گیرد و جنبه های اهورایی و اهریمنی به عنوان نمادهای خودآگاهی و ناخودآگاهی در روان شناسی یونگ، رمزگشایی شود. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که در بینش دوگانه انگار اسطوره، دنیای نیکی و اهورایی با خودآگاهی و دنیای بدی و اهریمنی با ناخودآگاهی قابل مقایسه است و تقابل اهورامزدا/اهریمن یا ایران/نیران در شاهنامه و تفکر اسطوره ای حاکم بر آن، با جدال خودآگاهی و ناخودآگاهی روان برای رسیدن به خود جامع، سنجیدنی است. از آن جا که تسلسل فراز و فرود حیات پادشاهان برجسته در شاهنامه با پیروزی نهایی ایران بر توران در دوره پادشاهی کیخسرو پایان می پذیرد، می توان گفت روح حماسه ملی که از ابتدا در کالبد کیومرث دمیده شده بود، با ازسرگذراندن تجسّدهای مختلف –که می توانند نماد پرسونا یا نقاب در نظریه یونگ باشند- و با توالی مستمر کهن الگوی مرگ و زندگی، به جاودانگی کیخسرو دست می یابد.
شالوده شکنی و عرفان: امکان یا امتناع (با تکیه بر اندیشه دریدا و مولانا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت عمیق از صورت بندی های یک جریان فکری، با توجه به بسترها و زمینه ها و با تکیه بر کلیت آن محقق می شود و خوانش های گزینشی و منفک از بافت و زمینه، غالباً به تقلیل گرایی و برداشت های یک سویه منتهی می گردد. براین اساس، پژوهش حاضر به آسیب شناسی یکی از تصورات رایج در گفتمان نقد ادبی ایران می پردازد که تبیینِ سازوکارهای شالوده شکنی در یک متن عرفانی و قرائت شالوده شکنانه از آن را غیرممکن می-داند. این پژوهش با تکیه بر عناصر عرفانی در دستگاه فکری دریدا، چون همسانی ها و شباهت های اندیشة دریدا با سنت های شرقی و عرفان اسلامی، ارتباط اندیشة دریدا با عرفان یهود/ کابالا و تفکر هرمسی، و سکوت دریدا در برابر خوانش های الاهیاتی و دینی از متونش، ارتباط شالوده شکنی و عرفان را تبیین می نماید و همچنین با تکیه بر چگونگی شکل گیریِ برداشت مذکور و پاسخگویی به آن، به بازخوانی بار معنایی و جهت گیری مفاهیمی چون عدم قطعیت، نسبی نگری، مرکزگریزی و حیرت در شالوده شکنی دریدایی و واکاوی و تحلیل آنها در دستگاه فکری مولوی می پردازد.
تحلیل مقایسه ای عوامل انسجام در دو غزل حافظ و سعدی و تأثیر آن بر انسجام متن(مقاله علمی وزارت علوم)
تاریخ گرایی نو (بررسی کتاب تاریخ بیهقی در بوتة نقد جدید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی انواع زمان در دفتر چهارم، پنجم و ششم «مثنوی» با رویکرد «سبک شناسی رایانشی- پیکره ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقالة حاضر، توزیع بسامدی و درصدی انواع زمان را در سه دفتر چهارم، پنجم و ششم مثنوی با رویکرد «سبک شناسی رایانشی – پیکره ای» بررسی کرده ایم که هدف از آن، کشف جنبه هایی از صدای دستوری، سبک روایی و میزان واقع گرایی در دفاتر ذکر شده است. مبانی نظری و کاربردی پژوهش، تلفیقی از «نظریة نقش گرایی هلیدی» و دستور سنتی فارسی است و پیکرة زبانی آن شامل15890 فعل است که به روش نمونه گیری نظام مند از جامعة آماری دفاتر فوق، انتخاب و شانزده متغیر زمان در آن تحلیل شده است. یافته های آماری نشان می دهد که انواع زمان حال با 64 درصد، بیشترین و آینده با سه درصد کمترین بسامد را دارند، زمان گذشته نیز 35 درصد زمان ها را به خود اختصاص داده است. نمود گذشته چهار درصد و نمود حال، صفر است؛ امر، نهی و الزام نیز شامل هجده درصد می شود. درصد بالای زمان حال بیانگر این است که مولانا، فلسفة «روان شناسی انسان گرایانه» داشته و به زندگی در «اینجا و اکنون» می اندیشیده است. همچنین وی از داستان ها و رویدادهای گذشته نیز برای تبیین احوال افراد استفاده کرده که زمینة گفت وگو و چندصدایی حال و گذشته را موجب شده است.
سبک شناسی رسایل خواجه عبدالله انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به سبک شناسی چند رساله برگزیده از خواجه عبدالله انصاری پرداخته شده است. توجه به ویژگی های سبک شناختی در سده اخیر در میان ادیبان و سخنوران اهمیت فراوانی دارد؛ چراکه سبک ادبی هر نویسنده نمایانگر طریق به تصویر کشیدن اندیشه سخنور و کلید گشایش اسلوب بیان او در افاده معنا به ذهن مخاطب است. نوع الفاظ و ترکیب ها و جمله بندی ها و طرز تعبیر معانی از مؤلفه های اساسی سبک ادبی است. خواجه عبدالله انصاری، از مشاهیر عرفان و ادب فارسی، تألیفات متعددی دارد که شایسته تجزیه و تحلیل سبک شناختی است. بدین منظور، اسلوب های وی در نگارش آثار تعلیمی صوفیانه بررسی شد، به خصوص در پنج رساله کنزالسالکین، واردات، دل وجان، هفت حصار، قلندر نامه که سرمشق پیدایش آثار پس از آن بوده اند. آهنگین بودن، بسامد بالای جمله های عربی، تلمیح، تناسب، تکرار، تشبیه، استعاره مکنیّه و کنایه از برگزیده ترین آرایه های مورد توجه اوست و نیز به دلیل خطیب بودن خواجه، غرض ثانویه هشدار و ارشاد در آثار او غالب است و از نظر کمیت در سطح زبان، وی تمایل به اطناب غیرممل دارد تا ایجاز
روانشناسی جنگ در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگ و عوامل مؤثر بر آن از موضوعات اصلی یک اثر حماسی است و به تبع ، این موضوع بخش اعظم حماسه حکیم فرزانه توس را نیز به خود اختصاص داده است .از آن جایی که نیروی انسانی از مهم ترین عوامل تأثیر گذار بر جریان جنگ است ، شیوه رفتار فرمانده هان و سربازان اساسی ترین نقش را در تعیین جریان جنگ بر عهده دارد و شناسایی و پیش بینی رفتار این افراد مهم ترین عامل در هدایت جریان جنگ است . شناخت روحیات انسان ها ، تحلیل رفتار و پیش بینی رفتار بعدی آن ها که از موضوعات علم روانشناسی است و با آگاهی از این علم می توان رفتار افراد را برای رسیدن به هدفی خاص تحت کنترل درآورد یکی از موضوعات قابل بررسی و پژوهش درشاهنامه است ؛ به عبارت دیگر بررسی و تحلیل روانشناسی افراد نظامی در شاهنامه ما را به دانش روانشناسی این حکیم فرزانه رهنمون می شود . نشان این ادعا شخصیت های واقعی یا پرورده ذهن و اندیشه حکیم توس است که می تواند با به کارگیری اصول و تکنیک های روانشناختی به شیوه ای هوشمندانه و مدبرانه هم رفتار نیروهای خودی را تحت کنترل در آورند و هو با تخریب روحیه افراد دشمن ، مقدمات شکست آن ها را فراهم سازند. هدف پژوهش حاضر ، شناسایی و تحلیل این تکنیک ها و نحوه به کارگیری آنه به وسیله نیروهای جنگی در شاهنامه فردوسی است .
پیشنهادی برای تصحیح ضبط دو واژه در شاهنامه (آوردگاهِ نر آهو، تُخششِ کارزار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از انتشارِ متن علمی- انتقادیِ دکتر خالقی مطلق و همکارانشان نباید دیگر به کار تصحیح کامل شاهنامه پرداخت و به دلایلی، روش درست علمی این است که ضبط های این چاپ با توجّه به نسخه بدل های آن، چاپ عکسیِ دست نویس های شاهنامه، نقدها و نویافته های شاهنامه شناسان دیگر و نیز مآخذ جنبیِ مربوط، باریک بینانه بررسی و نتیجه این ارزیابی ها منتشر شود تا پس از اِعمالِ مواردِ پذیرفته بر این چاپ، تصحیحِ تقریباً نهاییِ حماسه ملّی ایران فراهم آید. بنا بر همین شیوه، در مقاله حاضر دو ضبط در ابیات این متن بررسی و به جای صورت های «آوردگاهی پی آهو» و «بخششِ کارزار» به ترتیب «آوردگاهِ نرآهو: محلّ ستیزِ آهوان نر» و «تُخششِ کارزار: سخت کوشی در نبرد» پیشنهاد شده است.
صوره الذات والآخر فی روایه «سووشون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایه ""سووشون"" لسیمین دانشور هی من أهمّ الروایات الفارسیه التی کتبت حتی الآن، حیث عُرضت فیها فترهٌ مهمّهٌ من حیاه إیران السیاسیه والتاریخیه (فی الأربعینیات)، وأشارت إلى حضور الأجانب فیها.
لقد کثُرت صوره الآخر سواء الغربی أم الشرقی فی روایه ""سووشون""؛ حیث نلاحظ فیها صوره مشوّهه جداً للآخر الإنجلیزی وحلفائه المستعمرین الذین احتلوا بعض مناطق إیران الجنوبیه، ونهبوا أموال الشعب. أما بالنسبه إلى إیرلندا، فمع أنها بلد أوروبی إلاّ أنّها کانت تتمتع بصورهٍ إیجابیه إلی حدّ ما فی أذهان شخصیات الروایه. لقد رسمت دانشور فی ""سووشون"" صوره سلبیه للهنود المرتزقه وغیر المتحضرین. وإنّ الأنا التی تتجلّی فی شخصیه ""یوسف"" بطل الروایه هی ذات الإنسان الإیرانیّ الواعی الذی یناضل من أجل الحریه والاستقلال، ویستشهد فی سبیل الوصول إلی أهدافه السامیه.
تحلیل شخصیة ""سمیح القاسم"" وفقا لاختبار ""ماکس لوشر"" النفسی (بررسی شخصیت سمیح القاسم بر پایه روانشناسی رنگ ماکس لوشر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از گذشته رنگ جایگاه خاصی در زندگی بشر داشته است. امروزه روانشناسان از رنگ ها برای تحقیق و شناخت ویژگی های روحی افراد بهره می گیرند. آزمون رنگ لوشر بهترین آزمون روانشناسی است. در دنیای ادبیات شاعر و نویسنده با انتخاب واژگان خاص روحیه و طرز تفکر خود را نشان می دهد. این تحقیق با برآورد فراوانی واژه رنگ ها در دیوان سمیح القاسم، به بررسی کیفیت این آزمون در این دیوان می پردازد. رنگ قرمز پربسامدترین رنگ در دیوان سمیح القاسم است که نشان از تمایل او به رهبری مردمش و پی گیری امور انقلابی دارد. رنگ سیاه دومین انتخاب این شاعر مبارز در دفاع از مردم مظلوم فلسطین در برابر تیرگی ها و ظلم های صهیونیست ها است. رنگ سبز سومین رنگ انتخابی سمیح القاسم می باشد، از دیدگاه لوشر رنگ سبز اگر در ردیف سوم قرار گیرد، اهمیت فوق العاده خود را از دست می دهد. رنگ قهوه ای آخرین رنگ در ترتیب رنگ های سمیح می باشد. از نظر لوشر فرد با این انتخاب در مرحله آخر، نشان می دهد به دنبال استقلال است و از آرامش جسمانی خویش برای رسیدن به استقلال می گذرد، و این همان خصوصیت بارز سمیح القاسم است.