فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۹۲۱ تا ۶٬۹۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
درباره اشتقاق واژه «ترکه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فارسی امروز، واژه ترکه از جمله واژه های بسیار رایج است. این واژه، در فرهنگ نفیسی «شاخه بلند و باریک وسبز از هر درختی» و، در لغت نامه دهخدا، «شاخه جوان و تر و باریک» معنی شده است.
به نظر نگارنده، ترکه واژه ای است مرکب از دو جز یا دو تکواژ تر و رکه که هر یک جداگانه بررسی خواهد شد.
تر در فرهنگ ها و در متون با معانی متعدد آمده است که ذیلا شواهدی برای آن ذکر می شود:
1. تر، «هر چیز تازه و آبدار و سبز و نرم و هر چیز که پلاسیده و پژمرده نشده باشد، مانند گیاه تر و میوه تر». (فرهنگ نفیسی)
چوب تر را چنان که خواهی پیچ نشود خشک جز به آتش راست (سعدی، به نقل لغت نامه دهخدا)
و اندروی خرمای تر باشد سخت نیکو. (حدودالعالم، به نقل لغت نامه دهخدا)
شواهد دیگر: بوسه تر، ابر تر، شعر تر، شربت تر، کتاب تر، شکرتر، نغمه تر. (لغت نامه دهخدا)
2. تره زا: تازه زاییده. (فرهنگ فارسی - کردی)
3. tarne tarne (= تازه تازه)، tarne (= تازه، گیاه جوان، انسان جوان). (شکری، ص 332)
4. ترچک، جوان، نازک و ترد. معمولا صفت برای رستنی هاست. (فرهنگ لری)
5. ترنم، افغانی به معنی آب اندکی که روی زمین یا لباس بپاشد. (کرباسی راوری، ص 91)
6. تروفرز و تروند به معنی نوباوه (برهان قاطع) و تردست که جلد و چست و چالاک معنی می دهد. (همان)
7. هم چنین واژه هایی که با آب و خیسی مربوط اند، مانند terit (= کاه شسته) (کرباسی راوری، ص 29)، و ترید کردن نان.
8. با تبدیل a به e و o، در سنگسری واژه terne (= باد شمالی که با رطوبت توام است) و در لاسگردی و شهمیرزادی towrune یا torvone (= ترانه، جوان، آبدار).
9. تر متاری (= بسیارتر، نمناک)، تریان یا ترنیان «طبق و سبد پهنی که از شاخ های باریک چوب ببافند» که در این جا نوعی رابطه معنایی مشهود است.
بیرون شد پیرزن سوی سبزه و آورد پژند چیده بر تریان (لغت فرس)
10. terek «شاخه سبز و تازه درمنه». (واژه نامه راجی)
11. tere «نسل تازه و جوان را گویند» در ضیابر گیلان، از توابع صومعه سرا، نیز در ارمنی واژه های ذیل را داریم: tarm «خیس، تازه، شاخه، فرزند، جوان». (فرهنگ های ارمنی)
12. تراهی «میوه نوباوه و نورسیده» (برهان قاطع). شاید از همین ریشه باشد واژه t?rak «خربزه نارس» در سیستانی. (واژه نامه سیستانی)
13. ترمرگ (به زعم نگارنده به معنای «جوان مرگ») لفظی است که والدین در افغانستان برای نفرین فرزندانشان به هنگام خشم بر زبان می آورند...
جلدسازان ماوراءالنهری از سده های ١٣ و ١٤ هجری در مجموعه نسخه های خطی کتابخانه وزارت امور خارجه
واژه ادب و موضوعات علوم ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه «ادب» از کلماتی است که معنی آن همراه با تحول زندگی قوم عرب و انتقال آن از بدویت به مدنیت تغییر یافته و پی درپی معنای نزدیک به هم پیدا کرده است و تا این معنی را که امروز به ذهن متبادر می شود به خود گرفته است و آن عبارت از سخنی است رسا، که به نیت تاثیر در عواطف خواننده یا شنونده به شعر یا نثر انشا شود. در این مقاله سعی شده است که با کندوکاو در سنت نظم و نثر عرب کلمه ادب ریشه یابی شده و تحول معنای آن در طول تاریخ ادبیات عرب پی گرفته شود و انواع آن و مابه ازای معنایی آن در هر دوره استخراج گردد.
درون خانه دایی یوسف
حوزههای تخصصی:
تداعی معانی (17)
حوزههای تخصصی:
تداعی معانی (13)
حوزههای تخصصی:
درخت انجیر معابد احمد محمود
حوزههای تخصصی:
آهنگ شناسی یا عروض آسان
حوزههای تخصصی:
«شهریاری روحانی» ای که زیر درختان سرو فرو پاشید (نقد داستان «شهری که زیر درختان سدر مرد»)
حوزههای تخصصی:
افسار گسیختگی نوشتار
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عمومی فارسی به آلمانی و آلمانی به فارسی، تألیف خسرو ناقد)
حوزههای تخصصی:
سرود ای ایران (تصنیف چاپ نشده از ملک الشعرا)
منبع:
پروین مهر ۱۳۸۱ شماره ۸
حوزههای تخصصی:
گزیده ای از شرح حال های خود نوشت
حوزههای تخصصی:
نسخه برگردان ""مجمل الاقوال فی الحکم و المثال"" (مورخ ٦٩٣ ه .)، احمدبن محمد دمانیسی سیواسی (تهران، ١٣٨١)
حوزههای تخصصی:
«قافیه ی مقدم» و «نغمه ی حروف»
حوزههای تخصصی:
چند مرکزیتی در « ماه مستقیم رفت»؛ نقدی بر مجموعه داستان « ماه مستقیم رفت»
حوزههای تخصصی:
فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار
حوزههای تخصصی: