فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی و روان شناسی جنگ، از عرصه های جدید پژوهشی است که اثرهای ناپسند جنگ را بر جوامع بررسی می کند. محقّقان و پژوهشگران، کمتر در این باره سخن گفته اند. این موضوع در این جستار با استفاده از کتاب ترجمة تاریخ یمینی، نوشته ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی در سال 603 هجری، توصیف و تحلیل شده است. این اثر ترجمة تاریخ عتبیاز ابونصر محمّد بن عبدالجبّار عتبی در سال 427 هجری است. مشاهده درد و رنج بسیار مردم، نابودی منابع انسانی، مادی و معنوی جوامع، ایجاد مشکلات و سختی های برخاسته از جنگ و اجبار آنها بر مردم، پژوهشگران را بر آن داشت تا در این باره بررسی و تحقیق کنند. علت های شروع جنگ در عصر غزنویان برپایة نتایج این تحقیق و از دیدگاه جامعه شناسی عبارت است از: کسب قدرت، غیرت، طمع، تلافی کردن، خشم و نفرت، غارت، مسائل دینی و مذهبی. هم چنین از اثرات اجتماعی جنگ ها به تغییر و تحوّل در جمعیت و اقتصاد و آشکارشدن ارزش ها می توان اشاره کرد. جنگ از دیدگاه روان شناسی به اختلال روانی، استرس، اضطراب و ترس، نفرت، سوءظن و حسادت، مکر، اسارت و گاهی حتی مرگ نیز می انجامید. دنیا همیشه میدان جنگ بوده است و خواهد بود؛ البته به وسیلة مطالعه و انس با آثار بزرگان علمی و فرهنگی، چگونگی رفتار در رویارویی با حوادث زمان را می توان فراگرفت و موانعی بر سر راه غارتگران و چپاولگران قرار داد. برای این پژوهش از منابع علمی تاریخی و ادبی و روایی بهره گرفته شد. این جستار با روش فیش برداری و بیان مطلب به صورت مستقیم و سپس تحلیل آن به انجام رسید.
نظریة رئالیسم عرفانی در ادبیات داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظهور رئالیسم جادویی در آلمان و موفقیت آن در آمریکای لاتین بیانگر آن است که بومی سازیِ هر شیوه، پیش شرط اساسیِ استفاده از آن است؛ بخصوص در رئالیسم جادویی که بدون بومی سازی و انطباق آن با شرایط فرهنگی نویسنده، نتیجه بخش نخواهد بود. جالب اینکه، بیشترین مشابهت ها میان این شیوه و متون تذکره صوفیان، همچون تذکرةالاولیای عطار وجود دارد. این نوشتار گامی است در ارائة یک الگوی بومی شده از رئالیسم جادویی مبتنی بر فرهنگ داستانی- عرفانیِ ایران. دست یابی به یک الگوی ادبی تحت عنوان رئالیسم جادویی بومی شده با متون داستانی تصوف، می تواند آغاز خوبی باشد برای بروز و ظهور یک مکتب ایرانی- اسلامی، تحت عنوان «رئالیسم صوفیانه» یا «رئالیسم عرفانی». گام نخست در این مسیر، بررسی مقایسه ایِ شاخصه ها در دو زمینة ساختار و مبنا میان متون داستانی رئالیسم جادویی است که صدسال تنهایی نوشتة گابریل گارسیا مارکز برترین نمایندة آن می باشد، با متون به جا مانده از حکایات و تذکره های تصوف که تذکرةالاولیا نوشتة عطار نیشابوری برترین نمایندة آن است. پس از بازشناسی مهم ترین شاخصه ها و تفاوت ها، در گام بعدی می توان به ارائة تعریفی برای رئالیسم عرفانی اندیشید.
تحلیل جلوه های رئالیسم در رمان شراب خام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرق هنر با تاریخ در این است که هنرمند با گزینش و تأویل و گزارش خاصّ خود، بی نظمی های ظاهری واقعیّات را در طرحی معقول، محدود، سنجیده و منظّم عرضه می کند. شراب خامنوشتة اسماعیل فصیح یکی از رمان های مشهور رئالیستی است که گزیده هایی از مسائل تاریخی دهه های چهل و پنجاه شمسی موضوع آن است . این رمان با مؤلّفه های رئالیسم اجتماعی مطابقت زیادی دارد. در این نوشته، این رمان را از همین دیدگاه تحلیل کرده ایم. توجّه به زندگی فردی خود نویسنده، وضعیّت برخی از خانواده ها به عنوان تیپ ها و نماینده های موجود در جامعه، کارکرد روزنامه ها و برخی از شخصیّت های تاریخی و روابط و اخلاق اجتماعی از مضامین آن به شمار می روند. حاصل این تحقیق این است که نویسنده به روش بازنمایی واقعیّات، با استناد به رسانه های خبری، تشریح جزئیّات وقایع، تیپ سازی، استفاده از زبان محاوره، ذکر نام برخی از شخصیّت های تاریخی، گزارش حوادث تلخ خبری و نمود شخصیّت خود نویسنده در نقش راوی، جنبة رئالیستی رمان را تقویت کرده است . روش این پژوهش تطبیق دادن جزئیات و عناصر موجود در رمان و استنباط نتیجه ای دقیق برای کشف جنبه های رئالیستی آن و چگونگی تطابق آن با واقعیات اجتماعی است .
بررسی زمان در حکایت های کلیله ودمنه بر اساس نظریه زمان در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روایت شناسی ساختارگرا برای هر روایتی دو نوع زمان مطرح است: زمان متن، زمان داستان. ترتیب، دیرش و بسامد در حیطه «زمان متن»، زمان تقویمی و زمان حسی و عاطفی در گسترة «زمان داستان» از مباحث اصلی زمان در دانش روایت شناسی است. اگرچه نظریه پردازی دربارة شگردها و روش های زمان در روایت های تاریخی و ادبی بحثی تازه بوده و به قرن بیستم باز می گردد اما شیوة روایتگری داستان در داستان کلیله ودمنه، زمینة مناسبی برای طرح مؤلفه های اصلی زمان در این اثر فراهم آورده است. مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که به شیوة توصیفی-استقرایی و بر اساس نظریه «زمان در روایت» به بررسی زمان در حکایت های اصلی و فرعی کلیله ودمنهپرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حکایت های کلیله ودمنه همخوانی معناداری با ویژگی های «زمان متن» دارد. چنانکه در «دیرش» به ترتیب مکث توصیفی، صحنة نمایش، خلاصه و حذف، بسامد بیشتری دارد؛ در «ترتیب» فراوانی کاربرد پس نگاه بیشتر از پیش نگاه است و در بحث «بسامد»، به بسامد بازگو، بیشتر از بسامد مکرر توجه شده است. این دستاوردها نشان می دهد کتاب کلیله ودمنه با وجود داشتن نثری فنی، دارای شیوه ای اعتدالی در روایت حکایت هاست و هرگز اطنابش بیشتر از ایجاز و اعتدالش نیست.
بررسی ساخت های گفتمان مدار سورة قصص بر اساس الگوی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر متن به شرطی در بازتولید اندیشة مدنظر خود نقش مهمی ایفا می کند که بتواند به گفتمان هایی که کارگزاران اجتماعی را در افکار عمومی هژمونی می سازد، دسترسی یابد. نظریة گفتمان مدار ون لیوون (2008م) یکی از رویکردهای تحلیل گفتمان است که همراه با مقوله های جامعه شناختی-معنایی و با تأکید بر اهمیت کارگزاران اجتماعی گفتمان، لایه های پنهان زبان را در متون شفاهی و کتبی می کاود و روابط زیرین هر گفتمان را آشکار می سازد. این شاخه از تحلیل می تواند جایگاه ویژه ای در مطالعات قرآنی پیدا کند؛ چراکه ساخت های گفتمان مدار قرآن کریم و میزان رازگونگی آن ها به خوبی نشان می دهد که ایدئولوژی پنهان در پس همة آن ها کم وبیش یکسان است. پژوهش حاضر در تلاش است با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به الگوی گفتمان مدار ون لیوون، نظام گفتمانی سورة قصص را مورد تحلیل قرار دهد. علت انتخاب سورة قصص این است که این سوره به علت روایت فشردة زندگی حضرت موسی (ع)، از کارگزاران اجتماعی و کنش های گفتاری قابل توجهی برخوردار است؛ لذا تحلیل گفتمان آن با نظریة ون لیوون کاملا منطبق است. بررسی ها نشان از آن دارد که در این سوره، مؤلفه های گفتمانی مبتنی بر اظهار (بسامد 916) در مقایسه با مؤلفه های مبتنی بر پوشیدگی (بسامد245) از بسامد بالایی برخوردار است؛ و این بدان معناست که خداوند در یک خلاقیت سبکی، مخاطب را با نام افراد، گرو هها، مکان ها و زمان هایی که کارگزاران اجتماعی در آن نقش فعال دارند، آشنا می سازد. همچنین به ترتیب شیوة تعیین نقش (بسامد475)، تعیین نوع اشاره (بسامد353) و تعیین ماهیت (بسامد88) بیشترین بازنمایی را در انواع اظهارِ کارگزاران اجتماعی در این سوره داراست.
مشبهٌ به عقلی در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تشبیه از مباحث اصلی علم بیان است و گونه های پرشماری دارد. برخی از این گونه ها چون تشبیه عقلی عقلی و حسی عقلی با نقش روشنگرانه تشبیه هم خوان نیستند. ازاین رو، کتاب های بیانی نگاه مثبتی به این گونه تشبیه ها ندارند. اما، برخلاف چنین نگاهی، بسامد این گونه تشبیهات در برخی دوره ها و متون ادب فارسی فراوان است. در این مقاله، با نقد و تحلیل مشبهٌ به های عقلی تاریخ وصاف، فلسفه گرایش به این تشبیه ها بررسی شده است. در پژوهش حاضر دلبستگی به سنت شکنی و هنجارگریزی، عطش نوگرایی، محدودیت تشبیه سازی با نگاه محدود قدما، اطناب گرایی و دلبستگی به اشکال مبالغه آمیز صور خیال، از عوامل گرایش وصاف به این تشبیه ها دانسته شده است. نویسنده کوشیده است با بهره گیری از ظرافت های هنری از پیامدهای منفی این تشبیه ها بگریزد، اما کوشش او همه جا سودمند نبوده است، به گونه ای که یکی از عوامل پیچیدگی متن را باید در فراوانی مشبهٌ به های عقلی کتاب جست وجو کرد.
کاربست دستور نقشگرای هلیدی بر سوره انشراح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، سوره "انشراح" با تحلیلی زبانشناختی، مبتنی بر دستور نظام مند هلیدی، در سه فرانقش تجربی، بینافردی و متنی، مورد بررسی قرار می گیرد. این پژوهش کلیه جملات سوره را، در سه فرانقش مذکور به صورت جداگانه بررسی می کند و ضمن تحلیل برجسته سازی زبانی، باز تاب ویژگی های معنایی متن در ویژگی های بافت موقعیت را مورد بررسی قرار می دهد. در فرانقش تجربی، مشخص شد که فرایند مادی بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است که این بسامد، با فضای سوره هماهنگ است؛ چرا که ابتدای سوره، از عمل اتفاق افتاده( نزول نعمت های الهی بر پیامبر(ص) )، سخن می گوید و انتهای آن نیز، خداوند پیامبر را به عمل و شکرگزاری دعوت می کند. در فرانقش بینافردی، وجه اخباری و زمان ماضی برجسته شده اند که نزول نعمت های الهی را تایید و هر گونه شک را ناممکن می کنند. در فرانقش متنی، مشخص شد که نعمت های خداوند درحق پیامبر خود، شناخته شده هستند و امری نو نیستند؛ لذا اطلاع شناخته شده و قدیمی در این سوره، بیشترین بسامد را دارد. انسجام دستوری و انسجام واژگانی با ایجاد انسجام، نقش مهمی در تایید محتوای سوره دارند.
عنوان گزینی اشعار و کارکردهای زیبایی شناختی آن در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل گونه های هنجارگریزی در غزل های امیرحسن سجزی دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش ادبی یکی از مهم ترین نقش های زبان است. جهت گیری پیام در نقش ادبی بر خود پیام متمرکز می شود و باعث برجستگی آن بر زبان هنجار می گردد. طبق الگوی لیچ(1969)، انحراف یا هنجارگریزی از زبان هنجار در هشت گونه شامل هنجارگریزی واژگانی، دستوری، آوایی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی و زمانی صورت می گیرد. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب مکتب ساخت گرایی و بر مبنای الگوی هنجارگریزی لیچ به بررسی انواع هنجارگریزی های به کار رفته در شعر امیرحسن سجزی پرداخته است .یافته های پژوهش نشان می دهد که هنجارگریزی معنایی مهم ترین و پربسامدترین شیوه ای است که شاعر در جهت برجسته سازی زبان خود و بیان مفاهیم عمیق عرفانی از آن بهره جسته است. پس از آن هنجارگریزی های آوایی و دستوری که به منظور حفظ جلوه های موسیقیایی شعر به کار رفته اند، قرار دارند. همچنین، کاربرد هنجارگریزی گویشی و استفاده اندک از هنجارگریزی سبکی به ترتیب نشان دهنده وابستگی شاعر به پیوندهای بومی خود و در عین حال پایبندی وی به سبک رسمی گفتار می باشد.
"وقایع هند" یادداشت های روزانه عبداللطیف شوشتری در بمبئی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تهدید منافع انگلستان در هند در آغاز قرن هجدهم میلادی توسط رقیبانی چون ناپلئون و زمان شاه ابدالی، علاقمندی حکام انگلیسی به ایجاد مراوده سیاسی با دربار قاجار را سبب شد. این علاقه منجر به ارسال فرستادگانی از سوی حکام انگلیسی هند به دربار فتحعلی شاه گردید که متعاقب آن، سفیری به نام حاجی خلیل خان قزوینی نیز از سوی شاه قاجار به هند ارسال شد. اما حاجی خلیل خان در همان آغاز ماموریت، در بندر بمبئی، به قتل رسید و این ماجرا دستمایه نگارش سلسله یادداشت های روزانه عبداللطیف شوشتری، دوست صمیمی خلیل خان در بمبئی گردید که در محدوده زمانی 20 جولای 1802 تا 19 جولای 1804 به رشته تحریر در آمد. عبداللطیف ضمن پرداختن به موضوع قتل ایلچی و تبعات آن، اطلاعات وسیعی از وضع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی بندر بمبئی، مرکز حضور و فعالیت تعداد کثیری از تاجران ایرانی، در آغاز قرن نوزدهم میلادی به خواننده منتقل می کند. این مقاله ضمن ورود به معرفی این نسخه خطی ارزشمند، با شیوه تحلیلی، توصیفی در صدد واکاوی علل حساسیت مقامات انگلیسی هند نسبت به حادثه قتل حاجی خلیل خان و تمایل آنان به مستور ماندن این حادثه است.
بررسی، تحلیل و نقد استعاره مکنیه در آثار بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازجمله مسائل درخصوص استعاره که همواره محل مناقشه بوده، استعاره مکنیه است. در آثار اولیه بلاغی از این ساختار خبری نیست؛ در مرحله بعد، محققی چون جرجانی به بحث درباره این موضوع می پردازد، ولی نامی بر آن نمی نهد. هم زمان با وضع این اصطلاح، نزاع بر سر درستی آن نیز آغاز شد، عده ای استعاره بودن آن را نپذیرفتند، برخی آن را در زمره تشبیه مضمر دانستند، و گروهی هم فقط نظر دیگران را تکرار کردند. عده ای هم در دوره معاصر تلاش کرده اند با طرح مسئله تشخیص، اختلافات موجود را حل کنند، ولی در نهایت اذعان می نمایند اصطلاح استعاره مکنیه عام تر از تشخیص است و شمول بیشتری دارد. در مقاله حاضر ضمن بررسی، تحلیل و نقد این اصطلاح در آثار بلاغی، به ترتیب تاریخی، نشان داده ایم پژوهشگران بلاغی بیش از توجه به تعریف استعاره و تمرکز بر چگونگی استعاره مکنیه از نظر اصطلاح شناختی یا ترمینولوژیک، آن را از نظر لغوی مدنظر داشته اند؛ در حالی که بر مبنای تعریف سکاکی و برخی دیگر از بلاغیون، «استعارگی» این ساختار پذیرفتنی است؛ هرچند نمی توانیم قیدهایی مانند «تخییلیه» را بپذیریم. همچنین می توان از تشخیص، استعاره تبعیه و جاندارانگاری به عنوان شاخه های این استعاره یاد کرد، نه جایگزین های آن.
بررسی برخی از ویژگی های رمانتیسم در شعر کودک و نوجوان جعفر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جعفر ابراهیمی «شاهد» از سرایندگان برجسته و از متقدمان حوزه شعر کودک و نوجوان ایران است. در آغاز کار سرودن شعر، اشعار رمانتیک فروغ فرخزاد، الگوی وی بوده است. وی از وی ژگی ها و اصول جریان رمانتیسیسم به تناسب حال و موقعیت مخاطب کودک و نوجوان بهره برده است. پژوهش حاضر می تواند به شناخت بهتر این شاعر و شناخت غیر مستقیم جریان رمانتیسم در شعر کودک و نوجوان ایران کمک کند. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی و تحلیل محتوا با استفاده از منابع کتابخانه ای است، که در آن، ضمن ارائه دیدگاه های ابراهیمی در مورد شعر کودک و نوجوان و تطبیق آنها با اصول رمانتیسم، ویژگی های جریان رمانتیسم در شعر کودکانه و نوجوانانه این شاعر بررسی شده است. برآیند تحقیق، حکایت از آن دارد که خصائصی همچون طبیعت گرایی، روستا گرایی، گرایش به مسائل نوستالژیک، احساس گرایی، فردگرایی ، گرایش به سیاحت و سفر و همچنین تلاش در جهت کشف مضامین تازه و تعابیر نو، برخی از ویژگی های قابل ذکر رمانتیسم در شعر ابراهیمی هستند.
مؤلفان روایی؛ در گفت وگوی انتقادی با گفتمان ایدئولوژیک دهة شصت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با تبیین صورت بندی فرهنگی و تحلیل گفتمان روایی دهة شصت، زمینة مشاهدة رفتار فرهنگی مؤلفان روایی این دهه را فراهم می کند، گروه های مقارن با یک دورة تاریخی که از یک رویداد اجتماعی خاص، یعنی جنگ و دفاع مقدس، تجربة مشترکی دارند. در این تحلیل نسلی، تعلقات، نگرش ها، داوری ها و ارزش های مشترک پیرامون پدیده ای ثابت مطالعه می شود، معانی مشترکی که در ساحت تجربة نسلی مضمر است و در روایت های داستانی این دهه منتقل می شود. در مقالة حاضر، به منظور درک مناسبات میان نسلی مؤلفان روایی، به دو دسته از شرایط توجه می شود: 1- شرایطی که منابع و فضای اجتماعی لازم برای این تغییرات را فراهم می آورند 2- شرایطی که به شکل گیری محتوا و جهت گیری ایدئولوژیک منجر می شوند و نشان می دهد که گفتمان ایدئولوژیک سنتی انقلابی، از طریق فرآیندهای تولید، انتخاب و نهادینه شدن، به آفرینش و خلق مجموعة وسیعی از اندیشه های جدید پرداخت که به شیوه معناداری ایدئولوژی نهادهای فرهنگی رسمی و مستقر را به مبارزه طلبید. این گفتمان، تابعی از صورت بندی های فرهنگی دهة شصت بود که به واسطة بحران در نظم اخلاقی، بسیج منابع و شکل گیری زنجیره های تعامل میان نخبگان فرهنگی ایجاد شد. در این زمینة فرهنگی مؤلفان روایی حامیِ گفتمان مسلط، با طرح اندیشه های جدید خود، کنشگران موجود در محیط اجتماعی را برانگیختند. چرخة «ایده پاسخ ایده» یکی از روش ها و ساز وکار هایی بود که از طریق زنجیره های کنش به صورت بندی مجدد گفتمان غالب دامن زد. به همین دلیل، تجربه های اجتماعی نویسندگان این دوره، به مثابة عناصر ایدئولوژی با دو انگارة مثبت و منفی، ثبت و متن مند شد.
الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" لواسینی الأعرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن أحد المکونات الأساسیة فی الخطاب الروائی ویسهم فی تشیید النص فنیاً وجمالیاً. وحظیت دراسة الزمن الروائی باهتمام النقاد والدارسین منذ دراسات الشکلانیین الروس. ولم یعد الزمن فی الروایة العربیة الحدیثة قائماً على التسلسل المنطقی والتعاقبی کالروایة الکلاسیکیة بل اتجهت الروایة إلى انحراف السیر الزمنی ولا یخضع بناء الحدث الروائی لمنطق السببیة، لهذا نرى أنه یقوم الروائیون الجدد بتحول الزمن الروائی فی أعمالهم الأدبیة. وواسینی الأعرج واحد من هولاء الروائیین، ولعبة الحرکة بین زمن الحکایة وزمن الخطاب فی روایاته تؤدی إلى تکسیر مسار الزمن الخطی وتحرک عمله الروائی. یعتمد هذا البحث على المنهج الوصفی- التحلیلی ویستفید من آراء جیرار جنیت لدراسة الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" للروائی الجزائری ""واسینی الأعرج"" وهی روایة فی الجزئین: ""خریف نیویورک الأخیر"" و""الذئب الذی نبت فی البراری"". وتهدف الدراسة إلى کشف خصوصیة الزمن الروائی عند الکاتب فی هذه الروایة وتبیین کیفیة الابداع فی هذا المکون. ومن النتائج التی وصلت الیها الدراسة هی: یتم عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصة عن طریق الاسترجاع والاستباق وهذا یحدث المفارقات الزمانیة فی الروایة خاصةً تقنیة الاسترجاع تکاد تشکل ظاهرة غالبة فی الروایة وکثیراً ما یسترجع الراوی أحداث الماضی مؤکداً أن معطیات الماضی کانت سبباً فی مشاکل الحاضر. وبما أن روایة ""رماد الشرق"" تغطی فترة زمنیة طویلة للسرد لهذا یوظف الروائی تقنیات مختلفة لابطاء السرد وتسریع السرد أی لایجاد التنویع فی الایقاع الزمنی فی الوهلة الأولى ثم کسر رتابة النص.
بررسی روایت شناسی طبقات الصوفیه بر اساس نظریة «زمان در روایت» ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت، نوعی توالی زمانی دولایه است: زمان چیزی که نقل می شود و زمان روایت. روایت شناسی یا دستور زبان روایت، رویکردی نظام مند و روش مند در بررسی ساختار روایت است که با بررسی فرم یک اثر ادبی می کوشد به نظام معنایی ای فراتر از متن دست یابد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر کند. بنابراین، روایت شناسی مجموعه ای از احک ام کلی درب اره سبک های روایی، نظام های حاکم بر روایت یا داست ان گویی و ساختار پیرنگ است. ژرار ژنت همراه با نظریه پردازانی مانند ولادیمیر پراپ، ای .جی. گِرِماس و تزوتان تودورف از پیشگامان این رویکرد ساختارگراست که شیوه های روایی متن ادبی را بررسی می کردند. نظام روایت شناسی ژنت متأثر از نظریه های ساختارگرایان است و آثار وی برای این نظریه پردازان ادبی و نشانه شناسان اهمیت خاصی دارد. ژنت برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث را مهم می دانست: نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. این پنج عامل در چارچوب نظریه «زمان در روایت» ژرار ژنت جای می گیرد که در بحث ها و تحلیل های نقد ادبی در کشورمان، تاحدی تازه است و منتقدان ادبی در ایران کمتر به آن توجه کرده اند. یکی از آثار برجستة ادب روایی فارسی، طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است. این اثر، متنی روایی است و می توان آن را بر اساس نظریة روایت در زمان ژنت بررسی کرد. این پژوهش با بیان نظریة ژنت به یافتن شواهد و مثال هایی از دیدگاه های او در طبقات الصوفیهپرداخته است؛ این جستار همچنین پنج مبحث زمان در روایت را شرح و واکاوی می کند. به سبب آنکه طبقات الصوفیهاز سخنان خواجه عبدالله است و نه از نوشته های او، ساختار داستانی بسیار استواری ندارد؛ اما آن را برپایة پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن، به خوبی می توان بررسی کرد و به دستاوردهای درخور توجهی دست یافت. در نمونه های بررسی شده از طبقات الصوفیه، نوعی زمان پریشی، تغییر لحظه ای زمان در جریان، پیش بینی فرد، پرداختن به جزئیات ریز و وجود تکرار و بسامد در داستان وجود دارد. مهم ترین دستاورد این گونه پژوهش ها، بهره مندی از رویکردهای نوین نقد، تحلیل ادبی و دانش های جدید، ازجمله روایت شناسی، در بررسی متون کلاسیکی همانند طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است.
تطبیق غزلی از مولانا با غزلی از سنایی براساس مؤلفه های مکتب سوررئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرچشمه بسیاری از اصول و روش های فکری و ادبی مولانا را باید در شعر سنایی جست؛ وجود برخی مؤلفه های سوررئالیستی در اشعار مولانا نیز می تواند از جمله این تأثیرپذیری ها باشد و می توان گفت که اندیشه های سوررئالیستی یا شبه سوررئالیستی، در اشعار هر دو شاعر، البته با شدت و ضعف، وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، دو غزل سوررئالیستی از سنایی و مولانا بررسی و وجوه اشتراک و افتراق آن دو در مؤلفه های سوررئالیستی نشان داده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ویژگی هایی سوررئالیستی همچون ذهنیت مطلق، حذف دو عامل زمان و مکان، بیان امور شگفت انگیز، نگارش خودکار، مستی و سکر، تخیل و رؤیا، تجلی روحانی، اعتقاد به نامحرمی زبان، عشق و آزادی، در هر دو غزل وجود دارد. از جمله تفاوت های دو غزل، می توان به تفاوت در میزان نگارش خودکار، مستی و سکر بیشتر مولانا نسبت به سنایی و زبان تصویری تر و هیجان انگیزتر مولانا اشاره کرد؛ چنانکه شعله واری بیان سنایی در تصویر شمع و شعله واری بیان مولانا در خود آتش نمایان شده است.
تحلیل ساختاری زمان در رمان درخت انجیر معابد با تأکید بر نظریة ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل ساختاری زمان، یکی از رویکردهای جدید در حوزة نقد ادبی به حساب می آید که دریافتی جامع از ابعاد زیبایی شناختی و نظام نحوی حاکم بر داستان ها ارائه می کند. ژنت از جمله نظریه پردازانی است که با تأکید بر عنصر زمان، به بررسی مناسبات و روابط زمانی در متون روایی بر اساس مفاهیم نظم، تداوم و بسامد می پردازد. این جستار در پی آن است که با بررسی آخرین رمان احمد محمود، «درخت انجیر معابد» بر اساس نظریة ژنت، چگونگی ساختار زمانی در این روایت را با شیوه ای تحلیلی- استنباطی واکاوی کند.برآیند این واکاوی نشان می دهد که نویسنده با بنانهادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی، داستانی مدرن خلق می کند که عنصر زمان در آن نقشی اساسی دارد. تداعی های آگاه یا نیمه آگاه، منطبق با مؤلفه های جریان سیّال ذهن که از طریق همسانی مکانی یا کلامی روی می دهد، موجب بازگشت های مکرّر زمانی به گذشته می شود. کارکرد اغلب این گذشته نگری ها، رفع پیچیدگی متن، اشاره به گذشتة اشخاص و یا بازگشایی گره های داستانی است. بررسی تداوم داستان نشان می دهد نویسنده به خصوص در زمان گذشته، داستان را با شتاب به پیش می برد و به اقتضای طرح داستان، گاه با حذف و تلخیص بر سرعت روایت می افزاید، گاهی با صحنه نمایشی و توصیف، به تفصیل رویدادها را شرح می دهد. انواع بسامد مفرد، مکرر و بازگو در داستان کارکرد دارد و کانون روایت، سوم شخص و دانای کل است.
بررسی سبک شناسانة رمان «ارمیا» اثر رضا امیرخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک در هنر داستان نویسی به مانند سبک در سایر انواع ادبی، فراهنجاری در زبان است که نظام خاص احساسات و اندیشه های نویسنده و شیوة شخصی او را در نگریستن به جهان نمایش می دهد. در دوران معاصر، سبک شناسی اگرچه همانند گذشته مورد استفاده قرار می گرفته؛ امّا از لحاظ کاربرد زبانی و ویژگی های ادبی دچار تغییر و دگرگونی هایی شده است که نویسندگان معاصر را همچون گذشته صاحب سبکی شخصی ساخته است. سبک خاصی که امیرخانی در آثار خود به کار برده از حیث زبانی و ادبی قابل تأمّل است: کاربرد واژگان جنگی، جابه جایی ارکان جمله، استناد به آیات قرآن، جدا نوشتن کلمات متّصل و... از برجستگی های زبانی او به شمار می رود. همچنین کاربرد تشبیه، توصیف و تصویر از موارد دیگر سبکی او به شمار می آید. محوریت غالب فکری او، نشان دادنِ تضاد و تناقضی است که برخی از رزمندگان، پس از بازگشت از جبهه و جنگ به آن دچار می شوند و همین عامل، سبب کناره گیریِ آنان از مردم می شود. روش اتخاذ شده برای بررسیِ سبکیِ رمانِ ارمیا، رویکرد سبک شناسیِ لایه ای است. در این روش، متن داستان در سه لایة زبانی، ادبی و فکری مورد تحلیل سبک شناسانه قرارگرفته است. در سطح زبانی، عناصر لفظی و زبانی پرکاربرد، به عنوان موتیفِ لفظی یا دورن مایه نشان داده شده است. در سطح ادبی نیز عناصر ادبیِ متن که ایجاد کننده تصویر و موسیقی در متن شده اند و در نهایت در سطح فکری نیز، عناصر فکری و محتوایی غالب در متن رمان مشخّص شده اند. در این مقاله کوشیده ایم به بازنمایی سبکیِ این رمان در سه حیطة زبانی، فکری و ادبی دست یابیم.
تحلیل داستان روز چهارشنبة هفت پیکر نظامی بر اساس نقد ادبی جدید (طرح وارة تکمیلی بر نظریة ژیلبردوران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به تحلیل افسانة روز چهارشنبه از مثنوی هفت پیکر نظامی بر طبق نظریّة ژیلبر دوران پرداخته شده است. از آنجایی که یکی از ویژگی های نظریة علمی، پویایی و جلورونده بودن آن است، نگارنده در این مقاله به الگویی تازه رسیده است. با توجّه به الگو های ارائه شدة ژیلبر دوران، گاهی محور متنی در منظومة روزانة تخیّلات قرار دارد، گاهی در منظومة شبانة تخیّلات و گاهی نیز در متنی میان منظومه ها حرکتی رفت و آمدی وجود دارد. از نظر وی در حالت ایده آل باید هر دو منظومه در یک متن وجود داشته باشد، امّا در این داستان به موردی بر می خوریم که بسیار جالب توجّه است و آن زمانی است که منظومة شبانه تبدیل به منظومة روزانه می شود. به نظر می رسد ژیلبر دوران به چنین موردی برخورد نکرده؛ زیرا در تقسیم بندی وی نمی توان چنین موردی، یعنی مبدّل شدن منظومه ای را به منظومة دیگر یافت.
تحلیل نابهنجاری شخصیتی در رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» نوشته سلمان امین، یکی از رمان های موفق جامعه گراست که به یکی از معضلات اجتماعی خاص، یعنی بیکاری و عواقب آن توجه کرده است. این جستار بر مبنای نظریة «فرصت» رابرت مرتون (1910- 2003) انواع نابهنجاری های رفتاری و شخصیتی را در رمان مزبور واکاوی کرده است. مطابق نظریة مرتون، مشکلات اجتماعی نتیجه گسست میان اهداف پسندیدة جامعه و راه های دست یابی به آن است. جامعه با تعریف اهداف ارزنده برای اعضای مرتبط با خود، راهکارها و راهبردهای خویش را نیز عرضه می کند؛ لیک آنگاه که میان اهداف و وسیله نهادینه شدة تحقق آن فاصله ایجاد گردد، انحراف و نابهنجاری رخ می دهد. بر اساس این الگوی نظری، رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» تصویری از جامعه ای ارائه می دهد که اهدافی یکسان و مقبول برای همه مشخص کرده است، اما استفاده از روش های تحقق آنها، به پایگاه و طبقه اجتماعی افراد بستگی دارد؛ چنانکه شخصیت اصلی رمان با عصیانگری پرومته ای خویش، به کشف راه های جدید روی می آورد، اما سرانجام چاره ای جز فراموشی اهداف و انزوا نمی بیند.