فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
لامیه نویسی که از دوره پیش از اسلام با لامیه العرب شهرت و با لامیه العجم امتداد یافت، همواره مورد توجه شاعران بوده است. دو نفر از ایرانیان عربی سرای معاصر به نام محمد تقی حجت الاسلام و عبدالحمید سنندجی نیز به ترتیب لامیه الترک را در مدح امیرالمؤمنین علی (ع) و امام زمان (عج) و لامیه الکرد را در مدح حسنعلی خان حاکم سنندج و در استقبال از لامیه العرب و لامیه العجم سروده اند. از آن جا که جنبه شکلی در استقبال های شعری بر جنبه معنایی مقدم است، نقد موسیقایی نیز در این باب اهمیت می یابد. این نوع نقد در دوران معاصر مفهوم گسترده تری نسبت به گذشته پیدا کرده است، تعریف آن از بررسی شعر به عنوان کلام موزون و مقفی فراتر رفته است و چهار بعد موسیقی درونی، بیرونی، کناری و معنوی را در برمی گیرد. نگارندگان برآنند در قالب روش توصیفی، تحلیلی این دو قصیده را از لحاظ موسیقایی بررسی کنند تا مشخص شود کدام یک از دو شاعر بیشتر از افزاینده های موسیقایی بر مبنای نقد جدید استفاده کرده اند. از نتایج بحث این که هر دو شاعر، بحری متناسب با غرض شعر خود برگزیده اند و ائتلاف بین وزن و معنا را رقم زده اند اما هر دو قصیده در باب عروض با مشکلاتی مواجه شده اند. در بحث موسیقی کناری عیوبی بر لامیه الترک عارض شده است. صفات حروف پرتکرار در دو قصیده نیز نشان از ائتلاف لفظ و معنا دارد. هر دو شاعر نیز کوشیده اند با استفاده از صنایع معنوی، زیبایی موسیقایی حاصل از تلاش ذهنی و حدس فنی و استدلالی را نیز پدید آورند.
ساختار تصویر در شعر معاصر از منظر دستور زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل ساختار داستان های پهلوانی- حماسی ایران بر اساس نظریه اسطوره های تقویمی
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایی رویکردی است که قواعد ساختاری حاکم بر متون را با توجه به روابطشان در کل متن مورد بررسی قرار می دهد. پس از پراپ پژوهشگران همواره تلاش نموده اند تا متون مختلف را مورد بررسی قرار داده با کشف الگوی ساختاری آنها، دستوری واحد برای تحلیل ساختار آنها ارائه نمایند. در پژوهش حاضر سعی شده است ساختار داستان های پهلوانی ایرانی با تکیه بر داستان های پهلوانی شاهنامه، بانوگشسب نامه، "کک کوهزاد"و ... به روش تحلیل محتوا و بر اساس نظریه ساختار اسطوره های تقویمی مورد بررسی قرار گیرد تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که: آیا می توان برای داستان های پهلوانی ایران ساختاری مستقل از ساخت داستان های حماسی غربی ارائه داد؟ و دیگر اینکه آیا نبرد میان پهلوانان از نوع نبرد های میان مردگان و زندگان یا نبرد میان خیر و شر است؟ هدف تحقیق، یافتن اشتراکات و افتراقات ساختی این داستان هاست که قطعاً محصول گفتگوی ناخودآگاه اذهان ملت هاست. نتیجة پژوهش نشان می دهد که ساختار داستان های پهلوانی ایران مستقل از داستان های غربی می باشد. این داستان ها که از اسطورة خیر و شر تأثیر پذیرفته، از دو سطح اسطوره ای و روایی تشکیل شده است که ممکن است در بعضی از داستان ها مثل بانوگشسب نامهکه فقط سطح روایی در آن نمایان شده است، قابل مشاهده نباشند.
بازخوانی غزلیات شمس از منظر کهن الگوی نَفْس در اندیشة یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روانشناسی تحلیلی یونگ، نَفْس (Self) یکی از اصطلاحات بسیار حائز اهمیت است. از نظر او، نَفْس کهن الگویی است که می توان آن را مبنای قوام یافتن فرد دانست. مطابق با نظریة یونگ، هر یک از ما با گذشت زمان آرام آرام رشد می کنیم و با از سر گذراندن فرایندی که یونگ آن را «فردانیت» می نامد، آن کسی می شویم که هستیم. یونگ کلّ شخصیت را نَفْس می نامد. از منظر وی، نمی توان نَفْس را به طور کامل شناخت. نَفْس نماد تمامیت است و مسیح، نمونة کهن الگوی آن است؛ چراکه او مظهر تمامیتی از نوع الهی است. یونگ برای نَفْس ویژگی های مختلفی را برشمرده است. از طرفی، ما در غزلیات شمسمولوی و به طور کلی، در ادبیات عرفانی، با روح، جان یا دل مواجه هستیم که با الگویی که یونگ تعریف می کند، همخوانی دارد. در این مقاله، سعی کرده ایم علاوه بر تبیین کهن الگوی نَفْس از منظر یونگ، آن را با ویژگی های روح، جان یا دل در غزلیات شمستطبیق دهیم و به بررسی ویژگی های آن بپردازیم.
ترکیبات اضافی محل تلاقی دستور زبان با دانش بلاغت و سبک شناسی(بر پایة کلیله و دمنه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از امکانات چشمگیر زبان فارسی، در ترکیبات اضافی یعنی در رابطة مضاف و مضاف الیه تظاهر می کند. به این معنی که از ترکیب مضاف و مضاف الیه، همیشه مفهوم واحد و یکسانی به دست نمی آید، بلکه روابط مختلفی از قبیل مالکیت، اختصاص، تشبیه و... میان آنها برقرار است و این باعث شده دستور نویسان از دیدگاه های گوناگون و ملاک های متنوع تقسیم بندی هایی از اضافه و انواع آن ارائه دهند که آشفته و نامنظم است و با معیارها و حوزه های زبانی و دستوری همخوانی ندارد. در این پژوهش ابتدا به بررسی ماهیّت و ارزش انواع ترکیبات اضافی و همچنین رابطة آنها با دانش هایی نظیر بلاغت و سبک شناسی پرداخته شده و سپس این ترکیبات در شاخص ترین کتاب نثر فنی، یعنی کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجة این پژوهش بیانگر آن است که تقسیم بندی زبان شناسان از اضافه، بر اساس ملاک ها و معیارهای معنایی و ادبی است نه صوری و ساختاری که صرفاً به دستور زبان مربوط شود. همچنین کاربرد آنها در شعر و متون ادبی بیشتر و بارزتر است تا در زبان روزمره مردم که دستور زبان به آن می پردازد.
پیشینه و انواع خودزندگی نامه نوشت در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد است به معرفی و بررسی نمونه هایی از «خودزندگی نامه نوشت» در ایران باستان بپردازد و با بررسی و تحلیل آن ها ضمن کمک به پیشینه این نوع ادبی در ایران، به ویژگی های خاص فرهنگی این نوع در ایران باستان اشاره نماید. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی- تطبیقی استفاده شده است؛ نخست آثار موردی توصیف شده اند و پس از مقایسه به بررسی شباهت ها و تفاوت ها جهت دستیابی به یک متد کلی برای این نوع پرداخته شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که این نوع، ریشه در ایران باستان دارد و در تقسیم بندی انواع آن باید بیشتر به موقعیت و علایق اتوبیوگراف ها توجه شود تا زبان و ساختار متن. همان گونه که در ایران باستان نیروهای سیاسی و دینی سبب ایجاد دو نوع متفاوت شده اند؛ نخست، نوع سیاسی که در کتیبه ها مشاهده می شود و از لحاظ محتوایی شاه درصدد است سه عنصر نژاد، فره و هنر خود را در آن ها تشریح کند و از لحاظ ساختاری شامل بخش های مقدمه، متن و مؤخره هستند که در متن بسیار شبیه هم اما در مؤخره متفاوت اند؛ دوم، نوع دینی آن بیشتر شامل ابعاد روحانی و اقدامات دینی اتوبیوگراف است و شاهد این ادعا روایتی است که از عروج مانی و کرتیر به آسمان در اتوبیوگرافی ها موجود است.
جریان زمان و انسجام برآمده از آن در روایت شیخ صنعان عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان در مقام عنصر روایی و یکی از عوامل تثبیت فرم می تواند با دلالت هایی ضمنی به پیوندی «زیبایی شناختی- اندیشگانی» منجر شده؛ متن را به انسجام مضاعف برساند. برغم اینکه بسیاری از متن های تعلیمی کلاسیک با نوعی نتیجه محوری تولید گردیده و کمتر به دلالت پردازی غیر مستقیم با عناصر روایی پرداخته شده است؛ در برخی از روایت های داستانی آن عصر، همچون تمثیل شیخ صنعان عطار، نسبتی چشمگیر میان زمان توزیعی روایت با وضعیت، کنش های شخصیت اصلی قصه و درونمایه وجود دارد. این نوشتار به شیوه توصیفی- تفسیری، جریان زمان در روایت شیخ صنعان را به مثابه عنصری روایی برای تبیین انواع انسجام در آن متن بررسی کرده است. مبنای نظری این نوشتار برای معرفی جریان زمان در سه شکل ترتیب، تداوم و بسامد؛ الگوی ژنت و در بحث زمان در قالب حال اخلاقی سخن والاس مارتین است. نتیجه حاکی از آن است که زمان توزیعی در تمثیل مذکور با انواع زمان پریشی، تنظیم سرعت و تکرارها، منجر به دو سطح انسجامِ ساختاری و اندیشگانی شده است در این میانه، راوی با تکیه بر حال اخلاقی زمان روایت را متوقف کرده، به شکلی مستقیم اندیشه ای را با مخاطب در میان می گذارد.
Analyse structurale du conte La Fille sans mains de Bonaventure Fleury Selon les méthodes analytiques de Propp, Brémond, Greimas et Todorov(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le structuralisme vise à privilégier un système cohérent et universel des relations qui se trouvent entre différents faits linguistiques, sociaux, économiques et etc. De même, l’analyse structurale des œuvres narratives a pour objectif d’accéder aux modèles globales et structurés de la narration. Certains structuralistes comme «Vladimir Propp», «Claude Brémond», «Tzvetan Todorov» et «Julien Greimas», ont inventé des méthodes analytiques basées sur la relation des unités narratives et plus ou moins applicables à toutes les œuvres littéraires.Afin de mieux connaître les théories de ces structuralistes, nous allons les appliquer dans cet article, à un conte écrit par Jean-François Bonaventure Fleury; La Fille sans mains qui possède une structure riche, néanmoins simple et convenable pour être adapté aux méthodes analytiques de ces structuralistes. En fait, en outre de connaître quatre types de l'analyse structurelle des contes, dans cet article, nous aurons un regard comparatif sur les points de concordances et divergences d'opinions de ces théoriciens, dont le résultat est de savoir le degré et la manière de la mise en pratique de ces théories avec des contes.
تحلیل و بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مضمون پردازی و تصویرآفرینی دو هسته همراه و همیشگی شعر خاقانی اند که هنرنمایی خلاق، پویا و شگفت انگیز شاعر را به نمایش می گذارند. تصویر کبوتر در شعر او یکی از تصاویر تکرارشونده و کانونی است که با توده ای از خوشه های تصویری فرعی و جزئی در پیوند است. مهارت خاقانی در تصویرآفرینی با کبوتر، تنها در سطح بازی واژگانی محدود نمی شود بلکه در پشت این بازی های زیبا، نهایت تناسب، دانش وسیع شاعر، باورها و عقاید گوناگون مردم درباره کبوتر نیز نهفته است. این مقاله با هدف بررسی تصویر کبوتر در شعر خاقانی به این سوالات پاسخ می دهد: چه مضامین و تناسباتی در ارتباط با کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ چه تصویرهایی از کبوتر در شعر خاقانی دیده می شود؟ این مضامین و تصاویر چه اهداف و کارکردی دارند؟ روش تحقیق تحلیل محتوایی است که پس از استخراج تمام ابیاتِ مرتبط با کبوتر، پژوهش در دو محور مضامین مرتبط با کبوتر و تصویرآفرینی با کبوتر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. ارتباط کبوتر با دیگر پرندگان، ویژگی و عادات کبوتر، باورهای مردمی درباره کبوتر از بحث های اصلی مربوط به محور مضمون پردازی با کبوتر می باشد؛ تشبیه، استعاره، تمثیل و حسن تعلیل شگردهای تصویرآفرینی خاقانی با کبوتر است.
خوانشی نو از مکتب فرمالیسم در پرتو رویکرد شکل دهی جامعه شناسی (پژوهشی زیباشناسانه در حاشیه سوره کوثر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میان ساختارهای زبانی هر جامعه و همچنین الگوهای شناختی، فکری و فرهنگی آن رابطه ای تنگاتنگ برقرار است؛ به طوری که می توان گفت در بسیاری از فرهنگ ها، زبان نقش اصلی را در شناخت مقوله های فرهنگی برعهده دارد. در واقع در این فرهنگ ها بدون شناخت زبان، راه به جایی نمی توان برد. این نوع مطالعه در ساخت و بافت متن به منظور شناخت فرهنگ زبانی و اجتماعی سابقه ی بسیار زیادی ندارد. مکتب صورت گرایی، رویکردی زبان شناسانه است که بر خلاف سایر مکاتب نقدی در دریافت معنای متن به دیدگاههای تاریخی، سیاسی، جامعه شناسی و روان شناسی توجه نمی کند؛ اما این امر به معنای این نیست که زبان و متن هیچ رابطه ای با فرهنگ و جامعه یِ متن ندارد، بلکه به عبارتی دیگر، این نوع از تحلیل و بررسی معنای متن، جلوه ای دیگر از اهمیت به فرهنگ و جامعه یِ متن است؛ زیرا رویکرد فرمالیستی، هدف اصلی و والای متن را سمت و سو دادن به جامعه و فرهنگِ آن می داند که می توان آن را همسو با رویکرد شکل دهی در تئوری های جامعه شناسی و علوم سیاسی دانست. مقاله حاضر براساس این رویکرد ( فرمالیستی و شکل دهی) به تحلیل و بررسی سوره کوثر می پردازد و براساس واکاوی مقوله های زبانی، سعی در ایجاد مرکزیت معنایی سوره دارد؛ زیرا این پژوهش، وجه غالب فرهنگ اسلامی را متن می داند. در پایان مقاله نشان داده شده که براساس رویکرد فرمالیستی و شکل دهی، وجه مسلط و غالب سوره کوثر، آشنایی زدایی در سطح واژگانی و از حیث محتوایی امتداد نسل پیامبر(ص) است.
منطق گفتگویی و چندصدایی در رمان «گورستان غریبان» ابراهیم یونسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
رمان گورستان غریبان نخستین رمان ابراهیم یونسی، نویسنده و مترجم معاصررکُرد ایرانی است.نویسنده در این رمان وضعیت اجتماعی و فرهنگی برخی از قومیت های ایرانی، طبقات وگروه های مختلف مردم و چگونگی تعامل و تقابل آن ها را با یکدیگر در کرونوتوپ (زمان مکان) دوران پهلوی اول و در بخشی از جغرافیای غرب کشور (کردستان) منعکس نموده است و بدین جهت اثر او به صورت اثری رئالیستی و تاریخی در آمده است. به نظر می رسد نویسنده در این اثر برای ایجاد گفتگو و خلق فضایی چندصدایی در جهان رمان خود، تمهیدهایی و تلاش هایی انجام داده است. برای پیگیری و اثبات این تصوّر پیشینی، رمان از دیدگاه جامعه شناسی ادبیات و بر اساس نظریات باختین و خصوصاً دو نظریّة مشهور او، یعنی گفتگویی بودن و چندصدایی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که هرچند رمان گورستان غریبان از حیث گفتگویی بودن و چندصدایی با رمان های داستایفسکی و رابله که باختین عمده نظریّات خود را از آثار این نویسندگان گرفته است «این همانی» کامل ندارد امّا در این رمان هم نویسنده از تمهیداتی بهره برده که اثر او را به اثری چندصدایی و گفتگویی نزدیک کرده است.
نشانه شناسی عنوان قصیده (حفرٌ علی یاقوت العرش) سروده محمد علی شمس الدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی دانشی است که از روش های آن برای نقد و تحلیل متون استفاده می شود و نقش مهمی در درک و شناخت معانی و لایه های پنهان متن دارد. عنوان آستانه و درگاه ورود به دنیای متن است که هر خواننده به ناچار باید از آن عبور کند و به همین جهت عنوان می تواند نقش مهمی در انگیزش خواننده به سوی متن داشته باشد. برخی از شاعران معاصر وسواس و دقت بسیاری در گزینش عناوین شعری خود به خرج می دهند و آن ها را آگاهانه برمی گزینند که ازجمله آنان می توان محمدعلی شمس الدین را نام برد. بنابراین نشانه شناسی عنوان می تواند ما را در درک و شناختی نو از شعر کمک کرده و تحلیل عمیق تری از آن ارائه دهد. این پژوهش در پی آن است تا قصیده (حفرٌ علی یاقوت العرش) سروده محمدعلی شمس الدین، شاعر معاصر لبنان و از شاعران مقاومت جنوب را مورد تحلیل نشانه شناسی عنوان با تکیه بر کاردکرد بینامتنی قرار دهد و ارتباط عنوان با متن اصلی، کارکردهای عنوان در متن و سازوکارهای تولید معانی را در متن قصیده واکاوی کند. از مهم ترین یافته های این پژوهش عبارتند از: عنوان به مثابه متنی موازی با متن اصلی قرار گرفته و شاعر در تمام متن اصلی در پی آن است تا از رهگذر کنش های موجود در متن به جایگاه وصف شده در عنوان دست یابد که این خود مهم ترین پیوند میان عنوان و متن اصلی به شمار می رود. افزون بر این، عنوان در متن، کارکردهایی چون کارکرد بینامتنی، توصیفی، انگیزشی، صرفی و نحوی دارد و مهم ترین آن ها همان کارکرد بینامتنی قرآنی است که شاعر با کمک آن معانی مورد نظر خود را تولید کرده است. روابط همنشینی و جانشینی، کارکردهای عنوان، منظومه های واژگانی و تضادهای موجود در متن از مهم ترین ابزارهای تولید معانی در دست شاعر بوده اند.
نادانی، مقوله ای بدون تاریخ ( واکاوی شعر «هُبل» سروده سیّد قطب بر اساس نشانه شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدون شکّ از مهم ترین رسالت های ادبیّات در گذر تاریخ ، بیدارسازی وجدان به خواب رفته مردم بوده است. ادیب همچون تصویرگری ماهر، بازنمودی واقعی از جامعه را نشان می دهد. آنچه که در دانش نشانه شناسی مهم است چیدمان واژه ها و بازتاب آن در آثار ادبی است. گاهی مخاطب با دقّت نظر در کُنه هر متنی متوجّه نوعی ابهام می شود. راه برو ن رفت، خوانش واژها و چیدمان آنها در ساختار این دانش است. پژوهش پیش رو سعی دارد، سوژه ای از ادبیّات معاصر مصر را با عنوان «هُبل» بازخوانی کند. هدف بازیابی نشانه های زبانی است که با استمداد از آنها می توان فضای جامعه را بازیافت. واکاوی های زبان شناختی این سروده مملو از حقیقت های ناگفته ای است که می توان از آنها به عنوان سندهای غیر قابل انکار تاریخی یاد کرد. داده های زبان-شناختی، خبر از شتاب واگرایی مردم به سوی گمراهی دارد. شاعر با بهره وری از فعل ها، زمان و وجهیّت، زاویه دید خود را نسبت به موضوع بیان داشته است. ساختار جمله ها، به گونه ای است که هرگاه درباره تداوم اندیشه های ضلالت بار موروثی سخن گفته از جمله های اسمیه و هر وقت از رفتارهای جهل گرایانه نوظهور سخن گفته از جمله های فعلیه استفاده شده است.
- نقش الگوهای گفت وگویی و نظام نوبت گیری در رزم نامه رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر پایه فرایند نوبت گیری که یکی از حوزه های مطالعاتی سبک شناسی کاربردگراست، کیفیّت آغاز مکالمه ها، کمیّت و تعداد نوبت های دو سوی مکالمه، زمان و طول نوبت هر فرد، جهت دهی موضوع گفت وگو از طرف شرکت کنندگان در مکالمه و در عینِ حال تأثیر هر یک از موارد یادشده در میزان چیرگی و قدرت افراد در تنظیم موضوع صحبت و غیره بررسی می شود. هدف کلّی در این مقاله، مطالعه کنش های گفتاری براساس نظام نوبت گیری و خطاب در رزم نامه رستم و اسفندیار است. از نتایج پژوهش چنین برمی آید که کنش و واکنش های نوبت گیری در این روایت حماسی با ادبیات تحلیلی مکالمه انطباق دارد. بنظر می رسد افزون بر تأثیر راوی در نحوه پیش بُرد داستان، شخصیّت قدرت مند و غالب این دو چهره حماسی در ارزیابی و پیش بینی پایان اثر نقشی جالبِ توجّه دارد. در گفت وگوها، ترتیب نوبت و نوع خطاب ها از سوی هر یک از این دو، متأثّر از جنبه های موقعیّت شاهی و پهلوانی است، چنان که راوی نیز غالباً با توجّه به این وجوه، خطاب هایی را که نشان دهنده قدرت جسمی است برای رستم و آن چه بر قدرتِ معنوی و فرّه ایزدی دلالت دارد، برای اسفندیار برمی گزیند.
بررسی گفتمان روایی در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامهفردوسی دارای ظرفیّت های علمی جالب توجّهی در حوزه روایت شناسی و دستور زبان روایت است. آن چه در پی می آید، بررسی یک گونه روایی به عنوان گفتمان روایی در شاهنامهاست که راوی پس از روایت، به یک باره از جهان داستان خارج می شود و روی سخن را به سوی خواننده می گرداند و با او به گفت وگو و مخاطبه می نشیند. اتّخاذ این شیوه روایی، معمولاً در پایان هر داستان، بر محور اغراض بلاغی و مقاصد گفتمانی معیّن بنا شده است و در القای حسِّ باور پذیری داستان مؤثّر است و حضور خواننده را به طور برجسته در قاب تصویر قرار می دهد. در این فضای ترسیم شده می توان کارکرد ارتباطی و عاطفی گفتمان روایی را بویژه با تغییر زمان از گذشته به حال ملاحظه کرد. هم چنین روی کرد روایت شناختی این نوع زاویه دید، انتقال عواطف، ایدؤلوژی، حالت های ذهنی و ایجاد حس و درگیری عاطفی مستقیم راوی با خواننده است. حالات ذهنی و دیدگاه های ایدؤلوژیکی نویسنده با فرجام کنش ها و روی دادها، ارتباط مستقیم و منطقی دارد و به نوعی نویسنده به نقد و قضاوت اعمال و رفتار کنش گران می پردازد و باورهای فکری خود را ابراز می دارد و خواننده نیز ناخودآگاه همان برداشتی را اتّخاذ می کند که نویسنده ابراز داشته است و قضاوت او را می پذیرد. هدف نگارنده در مقاله پیشِ رو، ضمن تأکید بر اهمّیّت این گونه روایی، تشریح و تبیین مقاصد راوی در گفت وگوی مستقیم با مخاطب است که بر پایه نقد روایی و آرای روایت شناسان ساختارگرا چون ولت انجام گرفته است.