وقتی علاءالدین با خوشحالی تمام به غولی که از چراغ جادویش بیرون آمده بود فرمان میداد تا آرزوهایش را برآورده سازد، هرگز به ذهنش خطور نمیکرد که روزگاری همه کودکان و نوجوانان دنیا چراغ جادویی داشته باشند که غولهای درون آن به طور شبانهروزی میکوشند تا به رویاها و آروزهای پیدا و نهان آن جامه عمل بپوشانند. این چراغ جادو که هدیهای از کهکشان مارکنی برای بچه های کهکشان راهشیری و ساکنان کره زمین است تلویزیون نام دارد که در نیمه قرن بیستم به دستشان رسیده است و به تناسب شکلش، به جعبه جادویی نیز شهرت یافته است.
گویا چراغ جادویی قرن بیستم، در پایان عمر این قرن هرچه غول هنرآفرین دارد به کارانداخته است تا با نمایش معجزاتی بمراتب شگفتآورتر از گذشته، حیات و میهمانی خویش را در قرن بعدی نیز حفظ کند.