معمولاً در بحث از شک دکارت برعنصر یا مؤلفه هایی چند از آن اشاره یا تاکیدمی شود و اغلب به جنبه ها و اضلاع متعدد آن، به تفکیک پرداخته نمی شود.
این مقاله در پی آن است تا با موضوع تحقیق قرار دادن شک در فلسفه دکارت و با نگاهی تحلیلی و فلسفی به آرا و آثار وی، ابعاد مختلف و شبکه ای را که دکارت در فلسفه خود برمحور نظریه شک تنیده است، مطرح سازد. از این رو، به مؤلفه های متعددی در نظریه شک از قبیل تعریف، وجود، ملاک، چارچوب داری، هدف، فایده، حدود، مراتب، اقسام، توجیه پذیری،گستره و... می پردازد و براین اساس پیشنهاد می کند تا با ملاحظه ابعاد مختلف مذکور و با لحاظ مجموع آنها، شک دکارتی را در افق یک «نظریه» مستقل فلسفی نظاره کنیم.