مقالات
حوزه های تخصصی:
اگر تعامل و گفتگوی بین ادیان را به تعامل مشارکتی، سازنده و مثبت بین افراد دارای سنت های مختلف دینی در دو سطح فردی و نهادی تعبیر کنیم، می توانیم هدف از آن را ارتقاء درک بین ادیان یا عقاید مختلف برای افزایش پذیرش دیگران تعریف کنیم. هدف این پژوهش شناخت و مطالعه زمینه های تقریب و تعامل بین ادیان در استان سیستان و بلوچستان است. این پژوهش با استفاده از روش نظریه زمینه ای و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 25 نفر از جوانان ساکن شهرستان زاهدان صورت گرفته است. داده ها بر اساس روش اشتراوس و کوربین کدگذاری شدند. بنا به یافته های این پژوهش می توان زمینه های منجر به ترویج فرهنگ تعامل بین ادیان در شهرستان زاهدان را در مواردی مانند همگرایی در فضای آموزشی و توسعه تعاملات بین ادیان، اتخاذ روش های تربیتی مفید با محوریت تعاملات مثبت و سازنده با سایر ادیان و مذاهب، ترسیم الگوی دینداری وفاق آفرین، گذر از اختلافات دینی به تعاملات صمیمانه فرادینی و همزیستی مسالمت آمیز در سایه صلح و احترام متقابل برشمرد.
بررسی تمایل به مهاجرت از ایران و عوامل مؤثر بر آن (مورد مطالعه: دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهاجرت یا تمایل به مهاجرت از ایران در گروه های متخصص در صورت اشاعه و گستردگی، می تواند برای کشور مسئله آفرین باشد؛ ازاین رو هدف مقاله، بررسی میزان تمایل به مهاجرت از ایران و عوامل مرتبط با آن در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان است. روش تحقیق، پیمایشی و جامعه آماری 6258 نفر دانشجوی شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 1401-1400 در دوره های تحصیلات تکمیلی است. تحلیل داده ها بر اساس نمونه 215 نفری انجام و از روش نمونه گیری سهمیه ای (جنس، مقطع تحصیلی و گروه آموزشی) استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که میانگین نمره تمایل به مهاجرت 2/3 از 5 و از حد وسط مقیاس بزرگتر است. همچنین مشخص شد که درگروه تحصیلی علوم انسانی، میل به مهاجرت کم تر از گروه های مهندسی و علوم پایه است و وضعیت اقتصادی فرد تاثیری بر میزان میل به مهاجرت ندارد. از دیگر یافته ها عدم تفاوت معنادار در میل زنان و مردان به مهاجرت است. نمودار مدل معادله ساختاری، اثر غیرمستقیم تعلق دینی و اعتماد نهادی را بر تمایل به مهاجرت و اثر مستقیم تعلق اجتماعی را بر این متغیر نشان داد. با افزایش تعلق دینی میل به مهاجرت کاهش می یابد و اعتماد نهادی بیشتر می شود. با افزایش اعتماد نهادی، تعلق اجتماعی افزایش یافته و میل به ماندن بیشتر می شود.
تبارشناسی توسعه در ایران معاصر با تکیه بر تحلیل ناپیوستگی مدرنیته و مدرنیزاسیون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با توجه به ناپیوستگی مدرنیته و مدرنیزاسیون در ایران، کوشش دارد ضمن مروری کوتاه در خاستگاه سرزمینی این دو مفهوم در کشورهای غربی تأثیر ناپیوستگی را بر فرایند توسعه وضدتوسعه جستجو کند. جریان توسعه در ملل پیشرفته صنعتی بصورت طبیعی طی شد. این کشورها به دلیل کشمکش های طولانی بین سه کانون قدرت سیاسی، اقتصادی و مذهبی موفق به ایجاد نظام های حقوقی شدند که متضمن امر توسعه گردیدند. اما جریان توسعه بعد از جنگ جهانی دوم وقتی وارد کشورهایی شد که با موانع ساختاری و سرزمینی و فقدان تضمین های حقوقی مواجه بودند، به جریان ضدتوسعه تبدیل شدند. در ایران این پدیده در قالب نوسازی از دوران مشروطیت شروع شد. اما عوامل متعددی وجود داشتند که با دامن زدن به ناپیوستگی اجتماعی و سیاسی، موانع اساسی در مسیر توسعه ایجاد کردند. ناپیوستگی میان مدرنیسم و مدرنیته بخشی از یک روند تاریخی و ناشی از ناامنی ها و در نتیجه تمرکز قدرت سیاسی بود. این مقاله درصدد است با یک نگاه جامعه شناختی سیاسی یافته هایی را که درباره تأثیر قدرت سیاسی بر ناپیوستگی های اجتماعی شرح داده می شوند، با تمرکز روی موضوع توسعه تبیین کند. پرسش اصلی این است که چه عواملی باعث ناپیوستگی ها شدند، و چگونه می توان این عوامل را از میان برداشت؟
نارضایتی جنسی و طلاق؛ واقعیت یا برساخت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر موضوع نارضایتی جنسی بسیار مورد توجه قرار گرفته و بر شیوع بالای آن در بین زوجین و همچنین تاثیر آن بر بیشتر طلاق ها تاکید شده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که میزان شیوع نارضایتی جنسی در بین زوجین چقدر است و نارضایتی جنسی چه تاثیری بر زندگی و جدایی زوجین دارد؟ این پژوهش با استفاده از تحلیل ثانویه داده های پیمایش ملی خانواده انجام شده است. جامعه آماری شامل افراد متاهل یا بی همسر بر اثر طلاق در شهرهای کشور و حجم نمونه 2850 نفر بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نارضایتی جنسی در بین زوجین حدود 9 درصد است و تاثیر تعیین کننده و قابل توجهی بر وقوع طلاق ندارد؛ بطوریکه تنها 10 درصد از افرادی که نارضایتی جنسی دارند احتمال جدایی از همسرشان را زیاد ارزیابی کرده اند. همچنین تنها حدود 4 درصد از زوجین اختلافات جنسی خود را با همسرشان خیلی زیاد و حدود 10 درصد آن را زیاد اعلام کرده اند. بررسی عوامل طلاق در بین افراد بی همسر بر اثر طلاق نیز نشان می دهد عواملی مانند اعتیاد، دخالت خانواده ها، نداشتن علاقه و عدم وفاداری عوامل مهمتری بوده اند و مسائل جنسی صرفاً علت 1.3 درصد از طلاق ها بوده است. بنابراین در مجموع، نارضایتی جنسی نه مسئله شایعی در بین زوجین است و نه عامل تعیین کننده ای در گرایش به طلاق در کشور.
تحلیل جامعه شناختی مؤلفه های قدرت در بستر مشروطه: کنکاشی در مسأله تمایز طبقاتی "عوام" از "خواص"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی نقش مؤلفه های قدرت در تداوم تمایز بین طبقه اجتماعی عوام از خواص در دوره مشروطه به عنوان اولین تجربه ملت ایران در داشتن حکومت قانون، مسأله اصلی این پژوهش است. رویکرد پژوهش تحلیلی است و داده ها براساس ساختارگرایی تکوینی بوردیو مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که در ایجاد یک مفهوم و شکل دادن به ذهنیت ها، نوع گفتمان حاکم بر جامعه، منش، خُلق و خوها و عادات واره ها در کنار ابعادگوناگون قدرت سیاسی و اقتصادی نقش اثرگذاری دارد و لزوماً برای ایجاد یا تثبیت یک وضعیت در جامعه این تنها قدرت ابزاری نیست که اثر بخشی دارد بلکه از آنجا که سلطه اجتماعی هرگز و برای همیشه تضمین شده نیست به همین دلیل همیشه باید با نوعی تلقین همراه است و این تلقین در قالب گفتمان و خلق مفاهیم شکل می گیرد. از این رو ما شاهد تداوم تمایز جامعه عوام از جامعه خواص در دوره مشروطه هستیم که یکی از پیامدهای آن ناکامی نظام مشروطه در اجرای برابری قانون برای آحاد ملت ایران بود.
تبیین جامعه شناختی تمایزات خشونت سیاسی پیش و پس از انقلاب مشروطیت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش از پیروزی مشروطه، هویت های جمعی عمدتاً متکی به خاندان، طایفه، ایل، محله، دین و مذهب بود، که می توان آن را «هویت منتسب» نامید. منازعات قدرت که منجر به بروز خشونت سیاسی می شد، بر حسب ظرفیت های اجتماعی این هویت ها بروز پیدا می کرد. نقطه اتکای این خشونت، مشروعیت الهی قدرت بود که در نهایت، منازعات خشونت بار به بازتولید مناسبات اجتماعی موجود می انجامید. پس از مشروطه با شکل گیری سازمان های نوین و برآمدن هویت های سازمانی و «مکتسبِ» تجددگرایانه و روند رو به رشد شهرنشینی، نقطه اتکای خشونت سیاسی، از یک سو قانون به مثابه انتظام بخش زندگی نوین، و از سوی دیگر آرمان های انقلابی شد که خود را در سازمان دهی های حزبی، فرقه ای و نیز مخفی نشان می داد. این مقاله به روش تحلیل تاریخی نشان می دهد خشونت سیاسی از قواعد نانوشته، هویت های منتسب، نقش های محول، اراده شخصی، انتساب طایفه ای، اعتقادی، تداوم نظم موجود، سخت کُشی و حذف افراد مشخص، به همراه تغییرات اجتماعی و اقتصادی، به خشونت سیاسی با قواعد نوشته شده، هویت های مکتسب، نقش های محقق، انتساب سازمانی، سهل کشی، حذف مناسبات مشخص برای درانداختن مناسبات نوین ایدئولوژیک تغییر کرد.