مقالات
حوزه های تخصصی:
تشریح سیر تحولات روش شناسی راهی برای درون کاوی و فهم اثرات متون تاریخی و اجتماعی و سیاسی بر توسعه دانش اجتماعی و سیاست های مربوط به آن است. روش شناسی از زمینه و متن اجتماعی و تاریخی و فرهنگی هر جامعه تأثیر می پذیرد و هم زمان بر آن تأثیرگذار است. مقاله حاضر با اتکا به تحلیل مطالعات و پژوهش های میدانی مربوط به شکل گیری علوم اجتماعی مدرن در ایران، به دنبال ردیابی تحولات گونه کیفی پژوهش اجتماعی به مثابه ژانری در هم تنیده با سنت های ادبی در تاریخ معاصر ایران است. استدلال اصلی بر این است که تحولات روش شناسی متأثر از فرآیند تفکیک اجتماعی و مواجهه با دستاوردهای علوم انسانی غربی و سیاست های علم در دانشگاه و بیرون از آن رقم خورده است. از سوی دیگر پیچیدگی و چند لایه بودن منطق و ماهیت تحولات روش شناختی در علوم انسانی، توجه به ریشه های تاریخی متنوع آن را ضروری می سازد. مقاله با ارزیابی اجمالی از دستاوردها و موقعیت پژوهش کیفی در ایران، اهمیت همسویی آن با نیازها و واقعیات متن اجتماعی جامعه ایرانی را مورد تأکید قرار می دهد.
اعتماد بیماران به طبّ مکمّل و جایگزین: روایت پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعتماد بیماران به پزشکان و نظام درمان یکی از موضوعات اساسی در پژوهش های جامعه شناسی پزشکی در دو دهه اخیر است. با گسترش پرشتاب تقاضا برای دریافت خدمات طب مکمل و جایگزین در سطح جهانی، مطالعات پژوهشی فراوانی پیرامون این مسئله صورت گرفته که زمینه ها و علل اعتماد به این طب ها را مورد بررسی قرار داده است. در ایران نیز روند مشابهی در اقبال به اقسام طب های مکمل و جایگزین تجربه می شود که در خور پژوهش های جامعه شناسانه است. پژوهش حاضر با بهره گیری از روش روایت پژوهی و انجام بیست و نه مصاحبه روایی با بیمارانی که تجربه درمان با طب های جایگزین را داشته اند، به این سؤال پاسخ می دهد که در روایت تجربه بیماری، اعتماد به نظام درمانی جایگزین چگونه شکل می گیرد و چه سنخ هایی از آن قابل شناسایی است. بدین منظور با بهره گیری از آرای گیدنز، چالش اعتماد به طب مدرن به مثابه نظام کارشناسی و بازسازی اعتماد به نظام درمانی جایگزین مورد بررسی قرار گرفته، و در نهایت، با تحلیل تماتیک یافته های پژوهش، پنج سنخِ «اعتماد تدریجی»، «اعتماد نهادی»، «اعتماد مبتنی بر درمانگر»، «اعتماد معرفت شناختی»، و «اعتماد مبتنی بر تجربه زیسته دیگران» از یکدیگر متمایز شده است. همچنین برساخت طب جایگزین به مثابه «طب بی آسیب» و «طب آسان» به عنوان زمینه های مؤید اعتماد به طب مکمل و جایگزین مورد توجه قرار گرفته است.
تأثیر سیاست عشایری دودمان پهلوی بر ساختار اجتماعی سیاسی قوم لر بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییرات ساختار اجتماعی و سیاسی ایلات کهگیلویه و بویراحمد تحت تأثیر دگرگونی های اجتماعی و سیاسی کشور قرار دارد، ضمن آنکه این تغییرات متقابلاً بر تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران تأثیرگذار بوده است. در این مقاله هدف اصلی بررسی ساختار اجتماعی سیاسی قوم لر استان کهگیلویه و بویراحمد در عصر سلسله پهلوی است. در این پژوهش به طور هم زمان از دو روش تاریخی و جامعه شناسی تاریخی استفاده شده است. سیاست اسکان عشایر (تخته قاپو)، تصویب قانون نظام وظیفه عمومی، خلع سلاح ایلات، اعمال سیاست پوشش متحدالشکل، و اصلاحات ارضی، پنج محور اصلی سیاست عشیره ای دودمان پهلوی بود که سبب شد موقعیت سیاسی و اجتماعی هرم ایلی دستخوش تغییرات بنیادی شود. کدخدایان قبل از این تدابیر و در عصر خان خانی تابعیت محض از خوانین داشتند و ابواب جمعی آنان محسوب می شدند، در حالی که برنامه های دولت سبب شد کدخدایان در دریافت امتیاز از حکومت هم ردیف آنها قرار گیرند، قبایل رئیس واحدی نداشته باشند، خوانین هر کدام تدابیر خاص خود را اتخاذ کنند، و عملاً ساختار و هرم ایلی سنتی به هم ریخته شود. بدون تردید این اتفاق مهم ناشی از برنامه ها و سیاست دولت بود که با گذشت زمان و به آهستگی ساختار نظام ایلی را تغییر داد و زمینه های لازم برای نظارت و مهار آن را فراهم کرد. پژوهش پیش رو نشان می دهد که ساختار اجتماعی سیاسی ایلات کهگیلویه و بویراحمد در فرآیند این تحولات از الگوی خاصی پیروی کرد، به طوری که توانست تا پایان دهه اول قرن چهاردهم هجری شمسی در برابر فشار دولت مرکزی مقاومت کند .
تقدیرگرایی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن (مورد مطالعه: شهروندان 18 تا 65 ساله شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تقدیرگرایی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در بین شهروندان شهر کرمان بود. 385 نفر از زنان و مردان 18 تا 65 سال شهر کرمان با روش خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه آماری تحقیق انتخاب شدند. نتایج نشان داد که بین متغیرهای دین داری، احساس بی قدرتی، احساس بیگانگی اجتماعی، احساس نابرابری اجتماعی، و تقدیرگرایی رابطه مثبت و بین نیاز به موفقیت و تقدیرگرایی رابطه منفی وجود دارد. یافته ها نشان داد که متغیرهای احساس بی قدرتی، دین داری، نیاز به موفقیت، و احساس بیگانگی اجتماعی در تبیین متغیر وابسته مؤثرند و توانسته اند تا 22/0 از تغییرات واریانس متغیر تقدیرگرایی را پیش بینی کنند. بنابراین باید با ایجاد فرصت های مناسب و برابر زمینه حضور و مشارکت تمام شهروندان را در جامعه فراهم کرد تا احساساتی مانند احساس بیگانگی و بی قدرتی و نابرابری اجتماعی را که باعث گرایش افراد به تقدیرگرایی می شود کاهش داد.
چالش وحدت اجتماعی: تحلیلی بر امکان سنجی آموزش همگرایی در ایام فاصله گذاری اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش پرداختن به چالش وحدت اجتماعی در ایامی است که فاصله گذاری اجتماعی و به تبع آن جایگزینی آموزش غیر حضوری و آنلاین ضرورت یافته است. روش تحقیق، تحلیلی - استنتاجی از نوع پژوهش های کیفی است. یکی از کارکردهای نظام های آموزشی ایجاد وحدت اجتماعی است. ولو در برخی مواقع و در برخی سیستم ها، یگانگی و همفکری، جای خود را به هم شکلی و همسویی دهد. جدای از نقد و بررسیِ نیتِ دولت ها، شکل دهی و ایجاد یکپارچکی، امری حیاتی برای حاکمیت است که امکان آن، با حذف حضور، با چالش مواجه شده است. از بین رفتن جایگاه آموزش رسمی با جلوه هایی همچون صف ایستادن، گوش کردن به معلم و مدیر و ناظم، توصیه های سر صف، مراسم ارزشی و اردوها، و تأثیر پذیری از مبلمان و جوّ حاکم بر مدرسه و دانشگاه مصادیقی از موارد هستند. حذف این موارد ولو به مدت دو سال، نتایجی متفاوت با آنچه که در اسناد بالادستی مراد است به دست خواهد آمد. کنار رفتن مدرسه در ایام کرونا مصداقی از چالش فوق است. در این مقاله به صورت تحلیلی به این موضوع پرداخته شده است.
بازشناسی مسئولیت ها و حقوق شهروندی افراد بی خانمان و جامعه (مطالعه موردی: گرمخانه خاوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقوق بشر از الزامات حیات بشری در هر جامعه ای است که در منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد و منشور حقوق بشر اسلامی و نیز حقوق شهروندی اغلب کشورها و نهادها بر مواد آن تأکید شده است. افراد بی خانمان از جمله گروه های آسیب دیده اجتماعی اند. ساماندهی این افراد اعم از متکدّیان، معتادان، بی خانمان ها، و کارتن خواب ها در شهر تهران با احداث گرمخانه هایی انجام می شود که علاوه بر کم توجهی به برخی مواد حقوقی، مسائل دیگری نیز بویژه برای سایر شهروندان و محله های مجاور گرمخانه ها ایجاد شده است. هدف این پژوهش تبیین ابعاد، شاخص ها، مسائل، و راهبردهای تحقق حقوق شهروندی افراد بی خانمان است که در ارتباط با گرمخانه های شهر تهران بویژه گرمخانه خاوران انجام می شود. پژوهش حاضر با رویکرد کمّی و کیفی، با روش تحقیق پیمایشی و تحلیلی و پژوهش میان رشته ای و با استفاده از شیوه های مطالعه اسنادی و کتابخانه ای و پژوهش های موردی و توزیع پرسشنامه انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مهم ترین شاخص های حقوق بی خانمان ها عبارتند از: حق حیثیت و حقوق یکسان، زندگی و آزادی و امنیت، تساوی حقوق با دیگران، تشکیل خانواده، تأمین اجتماعی، حق برگزیدن آزادانه کار، استراحت و استفاده از ایام فراغت، سطح زندگانی، سلامت و رفاه او و خانواده اش، تعلیم و تربیت، شرکت در اجتماع، رشد آزاد و کامل شخصیت. ساماندهی افراد آسیب دیده اجتماعی یکی از وظایف نهادهای اجتماعی و مدیریت شهری می باشد. احداث گرمخانه ها با ساماندهی افراد بی خانمان و تأمین بخشی از حقوق بشر و حقوق شهروندی آنها (از قبیل ایجاد سرپناه، تأمین آب و غذا، ایمنی، امنیت و بهداشت) از مرگ و میر آنها در هوای سرد و در اثر بی خانمانی، جلوگیری می کند. اما برخی گرمخانه ها از جمله گرمخانه خاوران مشکلات و آسیب های جانبی برای سایر شهروندان بویژه ساکنان محله های پیرامون گرمخانه ایجاد می کند. زباله گردی، خرده سرقت، مصرف مواد مخدر، و حضور نامرتب در فضاهای همگانی از جمله فعالیت های بی خانمان ها و معتادان مددجوی گرمخانه ای است که موجب سلب اسایش و آرامش سایر شهروندان می شود.