مقالات
حوزه های تخصصی:
با توجه به چندفرهنگیبودن ایران، شناسایی الگوی مطلوب روابط قومی مسئلهای ضروری است. این تحقیق مبتنی بر یک پیمایش ملی (در سال 1397 (با حجم نمونه 1950 نفر در میان فارسها (تهران)، ترکها (تبریز)، کردها (سنندج)، عربها (اهواز) و بلوچها (زاهدان) است که در آن گرایش ملی، گرایش قومی، گرایش به نظام سیاسی، گرایش قومیِ فرامرزی، گرایش به فرهنگ و جامعه غربی و درنهایت، گرایش به اجتماعات قومی دیگر مورد سنجش قرار گرفته است. همچنین با استفاده از مدل الگوی مطلوب روابط قومی در ایران شناسایی شد. یافتهها نشان میدهد فارسها 3 بِری، بیشترین گرایش ملی، بیشترین گرایش به اجتماعات قومی دیگر و کمترین گرایش به نظام سیاسی را دارند. علاوهبراین، ترکها دارای کمترین گرایش به اجتماعات قومی دیگر و بیشترین گرایش قومیِ فرامرزی هستند. درمجموع، الگوی روابط قومی که اکثر پاسخگویان (تقریباً 75 درصدشان) ترجیح میدهند، الگوی چند فرهنگگرایی یا انسجام بخشی است
شکل گیری گفتمانی شادی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه تحلیلی از ظهور گفتمانی شادی، درصدد است تا به این مسئله در وضعیت ایران پاسخ دهد که چگونه شادی، در هیئت مسئلهای مذهبی، درون عقلانیت حکومتی قرار گرفت. بر این اساس، پیوند گفتمان فقهی با کردار حکمرانی اهمیت خواهد یافت؛ چراکه از آن پس، شادی بهعنوان یک حقیقت تمامعیار حقوقی، مذهبی و سیاسی ظهور کرده است. در این راستا و برمبنای الگوی فوکویی تبارشناسی، این پرسش مطرح میشود که چه نوع بسترهای تاریخی، ترسیم چشماندازی فقهی را در اقتصاد گفتمانی شادی، ممکن کرد؟ روش انجام پژوهش حاضر، تحلیل گفتمان فوکویی است؛ لذا جعبهابزار تحلیلی مورد استفاده قرار میگیرد که برگرفته از رویکرد تاریخی فوکو در تحلیل گفتمان است. مطابق با یافتهها، میتوان آغاز حکمرانی سیاسی مبتنی بر فقه را در عصر صفویه، نقطه عطف اصلی دانست که از آن پس، عقلانیت جدید شادی از طریق بهکارگیری مجموعهای از تکنیکها، ممکن شد. تفکیک سازمانی، فراخوانی مجتهدان شیعی و اعطای مناصب قضایی- سیاسی به آنها، اعطای سیورغال و واگذاری موقوفات، از تکنیکهای مهم به کار رفته است. این سامانه، به داشتن مناسبات ابزاری هرچه بیشتر با گفتمانهای مبتنی بر نفوذ، گرایش دارد.
بررسی روابط انسجام کارکردی و ارزشی و ساختار خانواده از منظر فرزندان ازدواج کرده تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسجام خانوادگی بهعنوان مفهومی که نشاندهنده رابطه میان والدین و فرزندانی است که خانه پدری خود را پس از ازدواج ترک کردهاند، توسط بنگستون و رابرت، در رد نظریه فروپاشی خانواده هستهای، مطرح شد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر متغیرهای ساختاری بر دو بعد انسجام (ارزشی و کارکردی) در این نظریه است. با روش نمونهگیری خوشهای، 256 نفر از فرزندان ازدواجکرده سه منطقه شهر تهران که حداقل یکی از والدین آنها در قید حیات بودند، انتخاب و تحقیق به روش پیمایش به اجرا درآمد. نتایج نشان میدهد اگرچه میزان انسجام ارزشی و کارکردی در خانوادههای تهرانی در حد متوسط است، ولی با شرایط بحرانی فاصله دارد. بهعلاوه، این مقادیر نشان میدهد که جامعه ما با وضعیت معمول خود که در آن حمایتهای متقابل خانوادگی بسیار بالاست، تفاوت زیادی کرده است. همچنین، روابط دومتغیره حاکی از آن است که از میان مؤلفههای ساختار خانوادگی که متغیر مستقل تحقیق محسوب میشوند، فقط متغیر برخورداری والدینی با انواع انسجام ارزشی و کارکردی رابطه معناداری برقرار کرده است. روابط همبستگی موجود نشانگر آن است که پسران نسبت به دختران کمتر حمایت والدین را دریافت میکنند، ولی در حمایت از والدین و انسجام ارزشی یا باور به مسئولیتها و وظایف، تفاوت معناداری با دختران ندارند. همچنین، براساس مدلرگرسیونی، 4,25 درصد واریانس متغیر انسجام کارکردی مادران، 4,11 درصد تغییرات انسجام کارکردی پدران، 2,11درصد تغییرات متغیر انسجام کارکردی فرزندان ازدواجکرده و 4,55 درصد واریانس متغیر انسجام ارزشی، توسط مؤلفههای ساختار خانواده تبیین شدهاند. درنهایت، تحلیل مسیر متغیرهای وابسته نشان میدهد که ضرایب تأثیر غیرمستقیم متغیرهای ساختاری بسیار ضعیف است.
دو صد گفته چون نیم کردار نیست: نقدی روششناختی بر تکنیکهای پرسشنامه و مصاحبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتارها و کردارها، عناصر اصلی فعالیت انسانه ا در حی ات اجتم اعیش ان هس تند و چگونگی ارتباط این دو، هم واره یک ی از دغدغ هه ای اص لی ب رای دانش مندان عل وم اجتماعی، بهویژه جامعهشناسان، در جهت درک و تبی ین ک نشه ای اجتم اعی ب وده است. در این راستا، مشکل ناهمسازی گفتارها با کردارها، مس ئلهای روشش ناختی ب ا نتایج آشکار برای تحقیقات جامع هش ناختی ب وده اس ت؛ چ ون رای جت رین روشه ا و تکنیکهای تحقیق مورد استفاده جامعهشناسان (یعنی پیمایشها و مصاحبهها) بر این فرضِ اثباتنشده استوارند که تطابقی نسبی میان پاسخهای افراد به س ؤالات پژوهش ی درخصوص کردارهایشان و کردار واقعی آنان در حیات اجتماعی وج ود خواه د داش ت. این مقاله به بررسی دلالته ای روششناس انه ای ن اس تدلال برخ ی جامع هشناس ان پرداخته است مبنی بر اینکه چیزی که مردم میگویند، غالباً پیشبینی ضعیفی است از چیزی که عملاً انجام میدهند. درنتیجه، پیمایشگران و مصاحبهگرانی که ادعاهایش ان را روی اظهارات کلامی افراد استوار میسازند، باید روشن کنند که به تحلیل آن چیزی که مردم واقعاً انجام میدهند نمیپردازند، بلکه فقط به تحلیل آن چیزی میپردازند که مردم ادعا کردهاند که انجام م یدهن د؛ مگ ر آنک ه نش ان دهن د ک ه اظه ارات م ردم درخصوص انجام یک کردار خاص، قدرت پیشبینیکنندگی آن کردار یارفتار را دارد.
مطالعه جامعه شناختی رابطه بین مصرف کالای فرهنگی و امنیت (اجتماعی و قضایی) دانشجویان دانشگاه شهید باهنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی رابطه مصرف کالای فرهنگی با امنیت اجتماعی و امنیت قضایی دانشجویان پرداخته است. پژوهش از نوع پیمایشی است و از طریق نمونهگیری طبقهبندی انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان را شامل میشود. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 224 نفر برآورد شد. یافتههای توصیفی نشان میدهد فعالیت هنری کمترین و مصرف موسیقیایی بیشترین نوع مصرف کالاهای فرهنگی پاسخگویان بودهاند. در مورد گویههای امنیت اجتماعی میتوان گفت که 68 درصد از پاسخگویان معتقدند که میزان بیبندوباری در کشور کاهش نیافته است و 81 درصد هم معتقدند که علاوه بر اینکه بیبندوباری کاهش نیافته است، فساد اخلاقی هم گسترش یافته است. از نظر امنیت قضایی، 68 درصد از پاسخگویان معتقدند که قانون بهصورت یکسان برای مردم و مسئولان اجرا نمیشود و 58 درصد هم معتقدند که در دادگاهها بهصورت مطلوب به پروندههای قضایی رسیدگی نمیشود. یافتههای استنباطی نشان میدهد که بین مصرف کالای فرهنگی و امنیت اجتماعی و امنیت قضایی رابطه معنیدار مثبت وجود دارد. در تحلیل رگرسیون نیز مشخص شد که مصرف کالای فرهنگی با بتای 18/0 بر امنیت اجتماعی و با بتای 47/0 بر امنیت قضایی تأثیر معنی دارمثبت دارد.
درک تجربه سیلاب استان خوزستان بر مبنای روایت های ذی نفعان: نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه به روش کیفی، با هدف فهم ابعاد و زوایای بحران سیلاب اواخر سال 1397 و ابتدای سال 1398 در استان خوزستان به انجام رسیده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، نظریه داده بنیاد است. دادههای این پژوهش از طریق مصاحبه عمیق و نمونه گیری هدفمند-نظری با پانزده نفر از ذی نفعان مرتبط با سیلاب، گردآوری شده و برای تحلیل دادهها از پنج مرحله کدگذاری باز و تشخیص مفاهیم، توسعه مفاهیم در جهت ابعاد و ویژگیها، تحلیل دادهها برای زمینه و واردکردن فرایند به تحلیل و یکپارچه سازی مقولات استفاده شد. بعد از کدگذاری، چهارده مقوله اصلی از دادهها پدیدار شد. مدل ظهوریافته شامل سه بعد شرایط، کنش-تعاملها و پیامدهاست. بعد «شرایط» شامل کم اهمیتی لایروبی کانالها و رودخانه ها، تعدی تدریجی به حریم و بستر رودخانه ها، تمرکز برنامه ریزی ها بر خشکسالی، چرخش غافلگیرکننده شرایط آبوهوایی و کمبود ماشین آلات و تجهیزات، بعد «کنش-تعامل»، شامل کمکرسانی گسترده ولی آشفته، جلسات پی در پی مدیریت بحران، فراخوان همه ظرفیتهای سازمانی، تدوین استراتژی آسیب نرسیدن به انسانها، در اولویت قرار گرفتن حفاظت از شهرها، بعد «پیامدهای انسانی»، شامل افزایش تعامل مسئولان و معتمدان محلی، ارتقای سطح مطالبات سیل زدگان، افزایش اعتماد و همبستگی اجتماعی و بعد «پیامد محیطی» شامل شکنندگی اقلیمی بیشتر مناطق سیلزده است که حول یک مقوله هسته به نام حضور گسترده و مؤثر، ولی آشفته سازمانها و مردم در صحنه سیلاب، شکل گرفته اند.