۱.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تحلیل پژوهش های حوزه علوم انسانی(علوم تربیتی) به لحاظ میزان هدفمند بودن آنها صورت گرفته است تا به تبع آن بتوان قضاوت درستی پیرامون نقش آنها در ایجاد و توسعه نظریه های جدید و پیشبرد و ایجاد تحول در حوزه علوم تربیتی ارائه نمود. مواد و روش ها:این تحقیق از بعد هدف ، کاربردی و از بعد روش جمع آوری داده ها توصیفی از نوع تحلیل محتوا می باشد. جامعه آماری این تحقیق اعضای هیئت علمی رشته علوم تربیتی دانشگاه های دولتی و آزاد اسلامی شمال غرب ایران در استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل بودند که تعداد آنها بر اساس برآوردهای صورت گرفته 75 نفر بودند.با استفاده از جدول مورگان و کرجسی 63 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند.با توجه به حجم متفاوت اعضای هیات علمی در هر یک از دانشگاه ها، روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی بود.برای گردآوری داده ها از چک لیست استفاده شد. قبل از اجرای نهایی از روایی صوری و محتوایی چک لیست اطمینان حاصل شد. همچنین برای بررسی همسانی درونیچک لیستاز روش پایایی مصححان استفاده شد که میزان آن 91/0 به دست آمد. بحث و نتیجه گیری:یکی از یافته های مهم این تحقیق این بود که بخش اعظمی از اعضای هیئت علمی دانشگاه های جامعه هدف، علایق و حوزه فعالیت پژوهشی خود را مشخص و تعیین نکرده اند و به تبع آن دانشجویان نیز از این مهم بی اطلاع هستند. یافته های این بخش از تحقیق نشان داد که بیش از 50 درصد این افراد به این مساله مهم و اساسی اصلاً توجه نکرده اند. همچنین نزدیک به 97 درصد از مجموعه فعالیت های پژوهشی استادان کمتر از 50 درصد با موضوع رساله دکتری آنان هم راستا می باشد. علاوه بر این؛نزدیک به 67 درصد از محموعه فعالیت های پژوهشی استادان بین 30 تا 50 درصد با آنچه خود آنان به عنوان علایق و زمینه های پژوهشی به طرق مختلف به دانشجویان خود اعلام کرده بودند، همراستا می باشد و نسبتاً وضعیت مناسبی در این بعد حاکم است. بخش دیگری از یافته های پژوهش نیز نشان داد که نزدیک به 90 درصد از مجموعه فعالیت های پژوهشی استادان بالاتر از 70 درصد با تخصص اصلی آنان هم راستا و هماهنگ بود که این موضوع نشان از وضعیت مناسب در این زمینه است.
۲.
یکی از اشتباهات رایج در بین برخی از دانشجویان و پژوهشگران درتحقیقاتعلومانسانیواجتماعی استفاده از روش تحقیق و روش شناسی به جای هم به مثابه یک مفهوم و مترادف با هم در فرایند تحقیق می باشد. این در حالی است که تمایزات زیادی بین این دو مفهوم وجود دارد. بر این اساس هدف اصلی این پژوهش بررسی تفاوت های بین روش تحقیق و روش شناسی به مثابه دو مفهوم جدا از هم در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی می باشد. روش تحقیق یعنی چارچوبی که هر تحقیق باید داشته باشد در واقع زمانی که از فرضیه، رابطه علی، همبستگی، سطوح سنجش متغیرها، جامعه آماری، نمونه گیریو غیره سخن گفته می شود درباره روش تحقیق به بحث پرداخته می شود. در روش تحقیق محقق با مهارت ها، تکنیک ها و ابزارهای جمع آوری داده ها سروکار دارد به عبارت دیگر روش تحقیق یعنی ساختار و چارچوب تحقیق (شاکله تحقیق). در همه رشته ها این ساختار بایستی رعایت شود و این عمومی است اما این فقط صورت تحقیق است این نوع نگاه متأسفانه در خیلی از دانشگاه ها غالب است یعنی از دیدگاه آن ها روش شناسی، همان روش تحقیق است در حالیکه روش تحقیق از روش شناسی متمایز است. روش شناسی یعنی شیوه تفکر در مورد یک واقعیت یا پدیده اجتماعی. منطق حاکم بر کل فرآیند پژوهش از ابتدا تا انتها را روش شناسی می گویند. در روش شناسی محقق به دنبال ساختار تحقیق نیست. به عبارت دیگر، در اینجا سؤال، فرضیه، متغیر، جامعه آماری و غیره خیلی موضوعیت ندارد.همه تحقیق ها روش تحقیق دارند اما الزاماًروش شناسی ندارند. در روش شناسی ما رویکردها و دیدگاه ها را دنبال می کنیم به عبارت دیگر در روش شناسی ما با عینک های متفاوتی نگاه می کنیم،روش هابه مثابهعینک هایی هستند که به محقق می گویند که چگونه به موضوع یا پدیده نگاه کند؛درنتیجه نوع یا شیوه استدلال و بحث کاملاً از دیدگاه روش های متفاوت، متمایز خواهند شد. روش هاشیوه تحلیل متن را مشخص می کنند هر روش یک شیوه استدلال است روش قالب است که به محتوا شکل می دهد. از این رو، روش شناسی بیشتر بحثی معرفت شناختی (اپیستمولوژی) است و بیشتر با مکتب و دیدگاه سر وکار دارد نه با روش وشیوه هایجزئی تحقیق. نسبت رهیافت(متدولوژی) به روش همانند نسبت دیدگاه به ابزار است.
۳.
در اواخر قرن بیستم، برخی روش شناسان علوم اجتماعی این استدلال را مطرح نمودند که علی رغم تفاوت های ظاهری میان سنت های پژوهشی کمّی و کیفی، زیربنای منطقی تبیین یا استنباط علّی در کلیه تحقیقات تجربی علوم اجتماعی- چه کمّی و چه کیفی- یکسان است و هر تحقیق تبیینی خوبی می تواند بر اساس زیربنای مشترک و واحدی از «منطق استنباط» درک شود. از نظر آنان، تفاوت میان دو سنت پژوهشی کمّی و کیفی در علوم اجتماعی، نه در منطقِ استنباط بلکه فقط در N یا تعداد موردهای تحت بررسی و برخی ویژگی های ظاهری شان- بویژه استفاده از «اعداد» در مقابل «کلمات»- است. در مقابل این دیدگاه،برخی از روش شناسان علوم اجتماعی این استدلال را اقامه نمودند که یک منطقِ واحد و مشترک از استنباط علمی که بتواند هر دو سنت پژوهشی کمّی و کیفی را تنظیم و هدایت کند، وجود ندارد. از نظر این گروه از روش شناسان،تفاوت هایی بنیادین میان دو سنت پژوهشی کمّی و کیفی وجود دارد که جهت گیری های اصلی تحقیقات اجتماعی را به سمت وسو های کاملاً متفاوتی می راند؛ ضمن آن که، منطق متفاوتی را نیز برای تبیین یا استنباط علّی اقتضاءمی کند. از دیدگاه آنان، منطقِ استنباط علّی در تحقیقات علوم اجتماعی؛ یگانه و مشترک نیست، بلکه ما با ثنویت یا دو نوع منطقِ متفاوت از استنباط علّی در دو سنت پژوهشیِ کمّی و کیفی روبرو هستیم.جدیداً، برخی از روش شناسان علوم اجتماعی بر این نکته پای فشرده و مدعی شده اند که در مقایسه با تمامی تحقیقات کمی و کیفی در علوم اجتماعی، مطالعات تاریخی یا تک موردی (1=N) واجد منطق استنباطی متفاوت و متمایزی به نام منطق بیزی[1] هستند.نتیجه آن که، از نظر این گروه از روش شناسان متأخر، منطقِ استنباط علّی در تحقیقات علوم اجتماعی نه یگانه، نه دوگانه، بلکه سه گانه است. در مقاله حاضر، تلاش داریم که این منطق های متفاوت استنباط علّی در تحقیقات اجتماعی را تشریح نماییم و نشان دهیم که چرا نامناسب است تحقیقات واجد یک منطق استنباطی خاص را با منطق استنباطی دیگری مورد نقد قرار داد.
۴.
در سال های اخیر، اهمیت تبیین های مکانیسم محور به یک اعتقاد مشترک در میان دانش پژوهان علوم اجتماعی تبدیل شده و محققانبسیاری را از طیفمتنوع سنت های روش شناختی (کمّی و کیفی،آزمایشی و غیرآزمایشی،تعمیمی و تفریدی، مدل هایصوری و نثر روایتی) متحد کرده است. در این راستا، شاید تنها چیزی که دست اندرکاران رویکردهای متنوع روش شناختی را وحدت بخشیده است، تصدیق ارزشمندی مکانیسم های علّی و مقارن با آن، تردید نسبت به استدلال هایاز نوع «هم تغییری یا همبستگی» در تبیین های علوم اجتماعی باشد. استدلال اصلی این است که تبیین های متعارف در علوم اجتماعی که از نوع «هم تغییرییا همبستگی»هستند از حیث علّی ناقص و ناتمام اند و باید به درون جعبه علّیتمیان متغیرهای مستقل و وابسته که «جعبه سیاه» محسوب می شود، برویم تا فرآیند یا فرآیندهایی که این همبستگی یا هم تغییری را ببار آورده است، مشخص نماییم. در حقیقت، چرخش به سمت مکانیسم ها، اصلاحی مفید برایحل مشکل جعبه سیاه در تحقیقات اجتماعی و تکمیل تبیین علّی در علوم اجتماعی بوده است. در این مقاله، نشان خواهیم داد که پژوهشگران علوم اجتماعی چگونه بایستی با مشکل جعبه سیاه در تحقیقات تبیینی برخورد نموده و «تبیین های اولیه» یا «تبیین های با جعبه سیاه» (همبستگی میان متغیرها) را به «تبیین های نهایی» یا «تبیین های فاقد جعبه سیاه» تبدیل نمایند.
۵.
هدف از ارائه این مقاله ، تببین و بررسی جایگاه روش شناسی تحقیق در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی(کتابداری و اطلاع رسانی) و ارائه آسیب شناسی و بیان راهکارهای پیشنهادی در این زمینه می باشد . این مقاله بصورت مروری ، اسنادی و کتابخانه ای انجام شده است . سیاست گذاری و برنامه ریزی در زمینه پژوهش به منظور هدفمند کردن عناوین و موضوعات پژوهش ها، مستلزم شناسایی اولویت های پژوهشی در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی و کتابداری و اطلاع رسانی است. مرور پژوهشها در این زمینه نشان می دهد که در هر زمان با توجه به شرایط مختلف، گرایش های پژوهشی این رشته تغییر کرده اند. روش پژوهش کیفی با آنکه در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران علم اطلاعات و دانش شناسی قرار گرفته اما همچنان فاصله چندی با نقطه مطلوب دارد و بیشترین تمرکز بر رویکردهای کمی است. بررسی گرایش های موضوعی این پژوهش ها بیانگر پراکندگی موضوعی پژوهش های این حوزه در فاصله زمانی مختلف بوده است که بیانگر آن است که انتخاب موضوعات پژوهش ها غالباً بر اساس نیاز جامعه یا چالشها و موانع این رشته نبوده است. به علت ماهیت این رشته، می توان از روش شناسی های مختلفی در پژوهشهای آن استفاده کرد. نگاهی به تحقیقات منتشرشده در این حوزه در داخل و خارج از کشور، نشان می دهد که چنین چیزی دور از واقعیت نیست و تنوع بسیاری در روش های تحقیق در رشته علم اطلاعات و دانش شناسی وجود دارد. به علت ماهیت خاص رشته علم اطلاعات و دانش شناسی و دامنه فعالیت های این حوزه، پژوهشگران این رشته از روش های مختلف، از روش شناختی های مرسوم در علوم انسانی گرفته تا شیوه های نوین در دنیای فناوری کنونی، استفاده می کنند.
۶.
فرهنگ قلب تپنده ی هر ملت است که در نبض جاریِ زبان و گفتار نمایان شده، نوع نگرش مردمان جامعه به جهان هستی، باورها، سنت ها و رفتار اجتماعی شان را بازتاب داده و در بطن ادبیات شفاهی و در پی آن در ادبیات رسمی ملت ها ریشه می دواند. زبان و فرهنگ تار و پود در هم تنیده ی ساختار هر جامعه هستند که یکی بدون دیگری بی معنا است. از همین رو در ترجمه ی متون ملی فرهنگی به هیچ وجه نمی توان فرهنگ زبان مبدأ و مقصد را نادیده گرفت. پژوهش پیش رو بر اساس روش توصیفی تحلیلی، بررسی تطبیقی، بهره گیری از منابع کتابخانه ای و نمونه گیری از مثل ها، کنایه ها و ضرب المثل ها در متون و مطالعات مختلف و بر اساس دسته بندی واقعیت های فرهنگی از نقطه نظر ورشاگین کاستاماروف، زبانشناس های روس و طبقه بندی دابراوُلسکی، محقق روس در خصوص انواع ترجمه و معادل ضرب المثل ها به بررسی ترجمه ی عناصر ملی فرهنگی فارسی به روسی و بالعکس می پردازد. تعداد بسیار اندک پژوهش صورت گرفته در خصوص این موضوع، ضرورت انجام این تحقیق را قوت می بخشد، چرا که تا به حال پژوهش مستقلی در خصوص روش های ممکن در ترجمه ی عناصر ملی فرهنگی در زبان های روسی و فارسی انجام نشده است. نگارندگان تحقیق حاضر در جواب به این سؤال که آیا تنها یک روش و رویکرد برای ترجمه ی چنین متونی مورد استفاده قرار می گیرد یا خیر به بررسی این موضوع پرداخته و در بخش یافته ها با توجه به هدف نهفته در سؤال تحقیق به تحلیل نمونه ها و عناصر فرهنگی و چگونگی برگردان آن ها می پردازند. در نهایت، پیشنهادات، راهکارها و نیز روش های مختلف ترجمه ی عناصر ملی فرهنگی را در نتیجه گیری ارائه می دهند. نتایج بدست آمده، پیشنهاداتی را در خصوص ترجمه ی عناصر ملی فرهنگی در اختیار دانشجویان زبان روسی و در حقیقت مترجمان آینده می گذارد تا در هنگام ترجمه ی چنین متونی حساسیت، تأمل و دقت بیشتری داشته باشند.
۷.
امروزه تکنولوژی به منتهای قابل تصور بشریت رسیده و هر روز شاهد تحولی نو در حوزه های گوناگون این عرصه هستیم، هوش مصنوعی زبده و چکیده این تحولات است.یکی از کارویژه هایی که میتوان به هوش مصنوعی سپرد تحقیق است، چرا که با تسلطی که بر داده های موجود دارد در کوتاه زمانی می تواند پردازش نموده و کاری که محقق باید ساعت ها و بلکه روزها وقت بگذارد را سریعا انجام دهد،قاعدتا در حوزه علوم اجتماعی از جمله رشته حقوق که برخلاف علوم طبیعی نیاز به آزمایشگاه ندارند، صرف گرداوری داده ها قسمت عمده ای از کار محقق است ، در این تحقیق سوال مبنایی این بوده که با توجه به تفاوتهای ذاتی تحقیقات حقوقی با سایر رشته های علوم اجتماعی، خصوصا در حوزه دادگستری و پژوهش استفاده از هوش مصنوعی چه چالش هایی در پی دارد، از جمله چالش های این حوزه لزوم چانه زنی در قراردادها، رعایت حقوق جانبی و حقوق ثالث در تنظیم اسناد وقراردادها، رعایت انصاف و تفسیر قانون در قضاوت و ارائه تحلیل در تحقیق است، که پیشنهاد می شود تا زمانی که زیرساختهای لازم برای دادگستری از این طریق مهیا نشده، به حداقل استفاده از هوش مصنوعی در این حوزه اکتفا شود و در سایر زمینه ها روش راهبری عوامل انسانی و حالت نیمه خودکار جهت استفاده بهینه از تکنولوژی اتخاذ گردد
۸.
در بسیاری از منابع علمی، چنین استدلال می شود که تحلیل گفتمان انتقادی، یک مفهوم پیچیده با طیف وسیعی از معانی است که ریشه در زبان شناسی و نظریه اجتماعی دارد. تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان روشی کاربردی در تحلیل و نقد گفتمان های شهری در زمینه های بازآفرینی شهری، سیاست مسکن، رابطه بین برنامه ریزی شهری و سیاست شهری و فرایند تغییرات اجتماعی در آن در نظر گرفته می شود. هدف مقاله این است که کارکردهای تحلیل گفتمان انتقادی در مطالعات شهری و رویکردهای صرفاً نظری که از ساختار اجتماعی شهری غالب شروع می شود؛ و تحلیل اینکه کجا و چگونه تحلیل گفتمان انتقادی در مطالعات شهری کاربرد دارد. تحلیل گفتمان انتقادی؛ به عنوان یک روش کیفی در مطالعات شهری، در یافتن نوعی تحلیل عناصر شهری مانند تجزیه و تحلیل « متن» استفاده می شود. این مقاله آنچه تحلیل گفتمان انتقادی، به محققان شهری که در گفتمان شهری جستجو می کنند؛ در سه زمینه ساخت اجتماعی، تحلیل نشانه شناسی شهری و گفتمان نابرابری شهری، ارائه می دهد.
۹.
پژوهش، نقش ارزنده ای برای توسعه علمی و فرهنگی در هر جامعه ای دارد و به جرئت می توان گفت که زمینه های پیشرفت و شکوفایی هر جامعه مرهون پژوهش های بنیادین آن است و به طور یقین تصور توسعه همه جانبه بدون پژوهش، امری بیهوده و نشدنی است. روش های پژوهش، ابزار دست یابی به واقعیت هستند و هر پژوهشگر تلاش می کند تا مناسب ترین روش را انتخاب کند. هدف: در این مقاله سعی بر این است تا با نگاهی دوباره به روش شناسی در قلمروی مطالعات برنامه درسی، «روش پژوهش کیفی پایه» به عنوان رویکرد روش شناسی مغفول به پژوهشگران این حوزه معرفی و به این سؤال که چرا با وجود استفاده گسترده از این روش پژوهشی در مطالعات خارجی در حوزه آموزش، روان شناسی، مدیریت و سلامت، هنوز از این رویکرد در کنار روش های کیفی رایج (پدیدارشناسی، روایتی، موردی، نظریه داده بنیاد و قوم شناسی) در پژوهش های رشته برنامه درسی، استفاده نمی شود، پاسخ مقتضی داده شود. روش این پژوهش بررسی و مرور منابع مربوط با مراجعه به متون و منابع خاص برنامه درسی و از سوی دیگر منابع مربوط به حوزه پژوهش های کیفی بوده است. یافته ها نشان دادند که: رویکرد پژوهش کیفی پایه در میان روش های تثبیت شده و به کار گرفته شده در عرصه ی مطالعات برنامه درسی، مغفول و ناآشنا است و فهم و شناخت آن با پیچیدگی هایی مواجه است. با وجود این، امکان شناخت و کاربرد آن در پژوهش های رشته برنامه درسی وجود دارد و تلاش در این راه می تواند به بهبود و تنوع روش شناسی در رشته علمی برنامه درسی کمک کند.
۱۰.
تبارشناسی در نظریه قدرت، از دیدگاه میشل فوکو به مطالعه ریشه ها، نسبت ها، و توسعه تاریخی یک تبار، خانواده، یا گروه اجتماعی می پردازد و نشان می دهد که چگونه ایدئولوژی ها و نیروهای قدرت میتوانند تفسیر و شناخت در مورد هویت و تبار را شکل دهند. این دیدگاه با تمرکز بیشتر در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در راستای مباحثی همچون فرداده، فراپیشینه، پیشینه پژوهش و استناددهی علمیبه آثار دیگر نویسندگان و صاحبان نظریه کاربرد دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر، بازنگری در مفاهیم و حوزه های کاربردی مهم در علم اطلاعات و دانش شناسی به منظور بازاندیشی تبارشناسی در موارد مذکور با تاکید بر نظریه قدرت میشل فوکو است. روش پژوهش: روش این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است. به این صورت که با استفاده از منابع کتابخانه ای و مطالعه ی متون موجود مبانی نظری ذیل حوزه پژوهش استخراج شده و بر اساس تطبیق داده های به دست آمده با نظریه ای که نقطه تمرکز بحث است، در نهایت تطبیق، تحلیل و نتیجه گیری خواهد شد. بیان مسئله: پژوهش حاضردر پی یافتن روابط تبارشناختی موجود در فراداده ها، فراپیشینه ها، پیشینه نامه ها، شاخص هرش، ضریب تاثیر مجله و شبکه استنادات علمیبه عنوان عاملان موثر در شکل گیری پژوهش های علم اطلاعات و دانش شناسی با تاکید بر دیدگاه میشل فوکو در مفهوم قدرت طرح ریزی شده است. مباحث اصلی: در این مقاله نقش مهم نسب شناسی علمیدر استناد دهی علمی، فراداده، فرا پیشینه، پیشینه نامه پژوهش و در کلیه مباحثی که به نحوی در باز اندیشی تبارشناسی در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی کمک کننده خواهد بود، تبیین شده است. همچنین لازم به ذکر است، به منظور برقراری ارتباط مباحث با انواع روش های پژوهش بخشی از مطالب مقاله در راستای وضعیت کنونی پژوهش و انواع آن در علم اطلاعات و دانش شناسی تبیین و توصیف شده؛ در همین راستا جایگاه پژوهش کیفی در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی به عنوان نقطه تمرکز بحث حاضر با تاکید بیشتری بررسی و وضعیت سنجی شده است. در نهایت بحث حاضر با عنایت به نتایج به دست آمده در تطبیق با نظریه قدرت میشل فوکو تحلیل و نتیجه گیری شده است.
۱۱.
هدف این مقاله معرفی روش «آگزیوماتیزه کردن» است، روشی که برای خلاصه، درک عمیق مطالب و نقد کتب علمی در جامعه شناسی کاربرد زیادی دارد. «آگزیوماتیزه کردن» روشی در ریاضیات است که می توان با استفاده از آن، گزاره های اصلی و فرعی یک متن علمی را به صورت منطقی و به روش اصل موضوعی استخراج کرد. این روش، بیانگر قدرت تفکر بالاست و در فهم عمیق مطالب، بسیار مؤثر و تسهیل کننده است و با جداکردن گزاره های کلی و جزئی از یکدیگر به نوعی به خلاصه کردن کتاب کمک می کند. در این مقاله پس از بیان نکات مهم درباره این روش، در بخش یافته ها به نمونه ای از این روش در کتاب «قواعد روش جامعه شناسی دورکیم» اشاره می شود تا روش کار این روش به طور واضح تر مشخص شود. نتیجه استفاده از این روش در این کتاب، این است که در هر فصل چند ادّعا استخراج گردیده است و با رعایت قواعد منطقی در منطق صوری، دلیل این ادّعا نیز واضح شده است.
۱۲.
در ادبیات نوین مهاجرت حرکت جمعیت های انسانی یک فرایند چندوجهی است و تحرک مکانی افراد در بین فضاها، مکان ها و زمان های مختلف پیامدهای اقتصادی، روان شناختی و سیاسی داشته که موضوع مهاجرت را به یک مفهوم زمینه مند مبدل ساخته است.بر یک مطالعه جامع در حوزه مهاجرت رویه ای دیالکتیکی حاکم است و این حوزه ماهیتی بین رشته ای دارد و حوزه های مختلف به ویژه علوم سیاسی، اقتصاد، علوم انتظامی، جمعیت شناسی و مردم شناسی از منظرهای مختلف به آن ورود پیدا کرده اند و روش های کمی و کیفی را برای فهم این حوزه مورد استفاده قرار داده اند.وقتی مهاجرت به عنوان یک مفهوم فرهنگی تعریف شود، یکی از بهترین رشته ها برای مطالعه، مردم شناسی و بهترین روش برای فهم کنشگران این عرصه، مردم نگاری خواهد بود چراکه مهاجرت و جابجایی ها به صورت فرهنگی تولید می شوند، به صورت فرهنگی ارائه می شوند و تاثیرات فرهنگی می زایند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که مردم نگاری چگونه می تواند به تبیین حوزه مهاجرت های بین المللی کمک کند و چالش های روش شناختی مردم نگاری مهاجرت چیست؟ این پژوهش براساس 13 سال مردم نگاری و فعالیت میدانی نگارنده در حوزه مهاجرت های بین المللی استخراج شده است. در این نوشتار ملاحظات نظری و رویه های عملی مردم نگاری مهاجرت مورد مداقه قرار خواهد گرفت. وجوه مختلف مردم نگاری کلاسیک و آنلاین در حوزه مهاجرت و همچنین مردم نگاری تک مکانه و مردم نگاری چند مکانه از مباحث مقاله می باشد. همچنین چالش های مردم نگاری مهاجرت از 5 منظر چالش خود میدان، چالش های ورود به میدان، نمونه گیری، تکنیک های جمع آوری داده در مردم نگاری مهاجرت و همچنین اخلاق در پژوهش مردم نگارانه مهاجرت به تفصیل بیان خواهد شد.
۱۳.
این پژوهش از دو روش شناسی برجسته در زمینه پژوهش کیفی از جمله تحلیل پدیدارشناختی تفسیری و ریزپدیدارشناسی، یک بررسی تطبیقی جامع ارائه می دهد. هدف هر دو روش، درک تجربه های انسانی است. با وجود این، رویکردهای اتخاذ شده و راهبردهای تفسیر آنها متمایز است و هر کدام برای زمینه های بخصوص پژوهشی مناسب هستند. تحلیل پدیدارشناختی تفسیری تأکید ویژه ای بر جایگاه تفسیری پژوهشگر دارد. پژوهشگرانی که از این روش استفاده می کنند، به کاوش دقیق تجربه های زیسته شرکت کنندگان می پردازند و تلاش می کنند معانی ظریف منتسب به این تجربه ها را آشکار سازند. تفسیر صرفاً بخشی از این روش نیست بلکه سنگ بنای آن است و دیدگاه های ذهنی شرکت کنندگان را آشکار می کند. در مقابل، ریزپدیدارشناسی مدعی تلاش برای به حداقل رساندن نقش تفسیری پژوهشگر، به ویژه در هنگام جمع آوری داده ها است. این رویکرد در زمان توصیف و مستندسازی تجربه ها، موضع خنثی تری اتخاذ می کند. با این حال، دستیابی به بی طرفی کامل تفسیری چالش هایی را در پی دارد و بحث هایی را در مورد ماهیت غیرتفسیری این روش برمی انگیزد. علاوه بر این، دامنه پوشش و چارچوب زمانی این روش ها نیز به طور قابل توجهی متفاوت است. تحلیل پدیدارشناختی تفسیری ظرفیت بالایی دارد و با طیف گسترده ای از تجربه ها و پرسش های پژوهشی صرف نظر از مدت زمان یا جزئیات آنها سازگار است. از سوی دیگر، ریزپدیدارشناسی در بررسی نمونه های بسیار کوتاه تجربی و اغلب چند ثانیه ای کاربرد دارد و به همین دلیل، برای ثبت پدیده های خاص و لحظه ای مناسب است. همچنین، این روش ها در برخورد با تجربه های جسمانی متفاوت عمل می کنند. در حالی که تحلیل پدیدارشناختی تفسیری به نقش جسم در شکل دادن به تجربه ها اذعان دارد، ریزپدیدارشناسی برای تجربه های جسمانی اهمیتی دوچندان قائل است و بر تجربه های عینی و موقعیتی و همچنین تجلی جسمانی آنها تأکید دارد. در نهایت، این پژوهش بر نقش حیاتی انتخاب روش شناسی مناسب در پژوهش های کیفی تاکید می کند و اهمیت انتخاب دقیق رویکردی را برجسته می کند که به بهترین وجه با پرسش ها و اهداف پژوهش تناسب دارد. سرانجام، پیشنهاد می شود که بحث و کاوش در ارتباط با تفاوت های ظریف و مفاهیم عملی مرتبط با استفاده از تحلیل پدیدارشناختی تفسیری و ریزپدیدارشناسی ادامه یابد. این بررسی تطبیقی تلویحاتی عملی را به همراه دارد که از جمله مهم ترینِ آنها می توان به ارتقای درک پژوهشگران از چشم انداز پژوهش های کیفی و کمک به آنها برای انتخاب مناسب ترین روش شناسی اشاره کرد.
۱۴.
هدف:با توجهبه ضرورتپژوهش های علم سنجی در رشد و توسعه تمامی علوم، هدف از پژوهش حاضر بررسی و تحلیل مقالات مربوط به این حوزهمی باشد. روش شناسی: روش تحقیقاز نوع توصیفی-کاربردی بوده و حوزه پژوهش شامل تمامی مقالات علم سنجیاست که از سال 1998 تا 2022 در پایگاه استنادی ساینس دایرکت نمایه شدند. بعد از پالایهمقالات3390 مورد از آن ها با کمک نرم افزار اکسل و وی.او.اس.ویوور برای تحلیل و نمایش داده ها مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها:یافته هایپژوهش بیانگر آن است که تعداد مقالات از سال 1998 روند صعودی داشته و سال 2021 بیشترین سهم را در تعداد مقالات دارا بود. همچنین مقالات پژوهشی با تعداد 2200 مقاله، مجله انفورمتریکسبا تعداد 482 مقاله و در حوزه پژوهشی نیز علوم اجتماعیبا 750 مقالهدر رتبه اول قرار داشتند. همچنین 10 خوشه شناسایی شد که موضوعاتکووید 19، سایت پیس، نقشه علمی، پایداری، وی.او.اس.ویوور، هوش مصنوعی،یادگیری ماشینی دارای نوع آوری بوده و همچنین: ضریب تأثیر، علم و فنّاوری،کتاب سنجی، همکاری، ارزیابی پژوهشی مقولات پیشین این حوزه بودند. نتیجه گیری:حوزه هایی چون؛بهینه سازی، علم و فنّاوری، نمایه استنادی علم، جامعه شناسی علم، نظرسنجی، استخراج و ارزیابی فناوری، تکامل موضوع، مدل سازی موضوع، نقشه برداریکتاب سنجی، دیجیتالی شدن؛ فنّاوری در حال ظهور و همکاریبین المللی کمتر موردتوجه قرار گرفتند.
۱۵.
مکتب رئالیسم انتقادی بر اساس هستی شناسی و معرفت شناسی ویژه ای که دارد برای مطالعه پدیده های اجتماعی و شناسایی مکانیسم های مولد زیربنایی این پدیده ها و رویدادها واجد روش شناسی خاصی است. این روش شناسی که در پی شناسایی این مکانیسم ها و سازوکارها است، یک روش شناسی چندمرحله ای است که در هر مرحله می کوشد تا یک گام به شناسایی و آشکارساز این مکانیسم ها نزدیک تر شود. اگرچه چند نسخه برای روش شناسی مبتنی بر رئالیسم انتقادی معرفی شده است اما آنچه روی بسکار تحت عنوان RRREIC و آنچه دنرمارک و همکاران در قالب روش شناسی شش مرحله ای ارائه کرده اند، هم جامعیت بیشتری دارند و هم برای مطالعه موضوعات و پدیده های اجتماعی در پژوهش های عینیکاربردی ترند. لذا در این مقاله کوشش می شود تا ابتدا ماهیت، مراحل و فرآیند روش شناسی رئالیسم انتقادی معرفی شود، سپس با ذکر مثال، کاربرد این روش شناسی در ارتباط با موضوعات انضمامی بیشتر آشکار شود. جهت نیل به این هدف می کوشم این روش شناسی را با روش شناسی نامینالیستی، به عنوان نقطه مقابل آن، مقایسه کنم تا درک بهتری حاصل شود. همچنین، می کوشم نشان دهم روش شناسی رئالیسم انتقادی چگونه می تواند به تحلیل و تبیین دقیق تر و ژرف تر مسائل اجتماعی ایران کمک کند. به طور خلاصه، مراحل شش گانه روش شناسی رئالیسم انتقادی شامل «توصیف»، «تصریح تحلیلی»، «استفهام/ بازتوصیف نظری»، «پس کاوی»، مقایسه میان نظریه ها و انتزاع های مختلف» و «عینی سازی و زمینه مندی». رئالیسم انتقادی و، به تبع آن، روش شناسی این مکتب، به سبب اصالتی که برای پدیده های اجتماعی، مکانیسم ها و سازوکارهای فرافردی قائل است، می تواند به احیای امر اجتماعی در مقابل امر فردی نیز کمک آشکاری کند.
۱۶.
بررسی تحقیقات کیفی در فصلنامه های علمی پژوهشی ایران نشان از آن دارد که تحلیل غالب دستی یا با اکسل است و موردی از نرم افزارهای کیفی مانند مکس کی دی ای و اطلس تی آی استفاده شده است در صورتی که امکانات نرم افزارهای کیفی به نحوی است که دیگر کارهای عمیق و علمی کیفی بدونآن امکان پذیر نیست. رایج ترین نوع تحقیقات کیفی روش گرنددتئوری است که در این نوع تحقیق نیاز به واکاوی چندگانه محتوا در طول تحقیق است که با روش های دسته بندی ساده قابل قبول نیست بلکه در گرندد تئوری هدف دست یابی و کشف لایه های زیرین تفکر، باور و رفتار پاسخگویان است که این امر تنها با استفاده از نرم افزارهای کیفی امکان پذیر است و تنها نرم افزارهای کیفی دارای خروجی است که می توان از آن به مفاهیم جدید دست یافت. در این مقاله سعی شده است ضرورتهای استفاده از نرم افزارهای کیفی در قالب 11 مثال با تصویر از جمله؛ کاهشزمانپژوهش، ترسیمنگاره ها، کدگذاریمجدد،تصحیحکدگذاری، داشتنفراوانیدرحینتحلیل، متمایزسازیمقولات، داشتنمتنمصاحبهدرنگاره ها، داشتنممویایاداشتدرنگاره ها، ستفادهازطراحیدلخواه، مستند بودن تمامی یافته ها در نگاره هاونمودارابرکلمات؛آورده شوده است.
۱۷.
مطالعات علم ودین،هم چنان مهم ترین جریان اندیشگی در جهان مدرنیته اند.با پیوستن علوم اجتماعی به این جریان،روال و رونداندیشگی در علم و به ویژه دین،ویژگی اجتماعی فرهنگی مطالعات دین تقویت شده است.لذا اکنون در پرتوی علوم اجتماعی ادیان ،ما شناخت بهتر،دقیق ترومناسبتری از ماهیت تکوین تاریخی دین،مکانیزم اجتماعی دین ورزی،فرایندهای توسعه فرهنگی دین گرایی و سکولارگرایی و نهاتیا منحنی سینوسی امراجتماعی دینی/امردینی اجتماعی دربافتارتاریخ و جامعه وفرهنگ مدرن داریم. دراین راستا و با وجود حجم قابل توجهی ازادبیات تخصصی در"علوم اجتماعی ادیان"[:تاریخ ادیان،باستان شناسی دین،جغرافیای تاریخی فرهنگی ادیان،انسان شناسی و قوم شناسی دین،روان شناسی اجتماعی دین، سیاست دین،حقوق دینی،مطالعات فرهنگی دین روزمره و جامعه شناسی دین]اما همچنان دو مساله مهم که از جنس "شناخت شناسی" و "علم شناسی فلسفی"اند؛شایسته توجه و محل بحث است:یکی:چیستی و چگونگی تعامل تئوریک و متدیک درموضع درون گفتمانیعلوم اجتماعی ادیان،میان دانشهای تشکیل دهنده این علوم؛و دودیگر:چیستی وچگونگی تعامل تئوریک و متدیک ازموضع برون گفتمانی علوم اجتماعی ادیان،میان این علوم با فلسفه-الاهیات-علم[:الاهیات فلسفی اجتماعی،الاهیات فلسفی سیاسی،الاهیات فلسفی فرهنگی،الاهیاتچند فرهنگی و بینا فرهنگی،فلسفه اجتماعی دین،فلسفه سیاسی دین،زیست شناسی اجتماعی فرهنگی دین].ازاین لحاظ پرسش مقاله اینست :«یک علوم اجتماعی ادیان نوشده و متحول شده و روزآمد شده و پویا و برخودار از توان معرفتی فکری و فرهنگی اجتماعی دارای چه مواضع روشی و نظری باید باشد؟. و نیز : تعاملات درون گفتمانی وبرون گفتمانی دراین علوم در متن "مطالعات دین" و"علم دین"چگونه باید صورت گیرد؟».ایده مقاله برای فراهم نمودن یک چهارچوب تحلیلی مناسب مرتبط جهت پاسخ دادن به این پرسش اینست که:«ما به یک برنامه پژوهشی تلفیقی چنددانشی و چندروشی و چند نظریه ای و چند موضعی و دو گفتمانی برای علوم اجتماعی ادیان نیاز داریم».پیگیری این ایده نیز با استفاده از روش"مطالعه متنی"انجام میشود.
۱۸.
آیا علت فراغت علوم انسانی از مسئله شناسی درباره ی چرایی تفسیر اجتماعی و سیاسی از متون فرهنگی را صراحت بی شائبه ی آثار امروزی باید دانست، یا بی معنایی این آثار؟ این پرسش، عصاره ی کلان پرسمانی است که جیمسن برای نخستین بار به سال 1971 در جستار تأثیرگذار خودتحت عنوان «فرانقد» مطرح کرده بود. پاسخ جویی برای این پرسشِ پرسمان شناسانه را فردریک جیمسن از تفسیرپرهیزیفرمالیست های روسی و آمریکایی آغاز می کند، و با اشاره به رویگردانیِ اغلب مکاتب ادبی و دیدگاه های فلسفی قرن بیستم از مسائل معرفت شناختی به سوی مسائل روش شناختی، و کناره گیری شان از محتوا به سود فرم، بر سرشت تاریخیِ رویکردهای به ظاهر غیرتاریخی و ضدتفسیری انگشت می گذارد؛ اما به جای کنار گذاشتن این رویکردها، بر آن می شود تا از ظرفیت های پدیدارشناختی شان به سود رویکرد معرفت شناختی خود و به قصد طرح افکنی نوعی هرمنوتیک سیاسی اجتماعی بهره گیرد، هرمنوتیکی که ابررمزگان خود را در فهمروایت بنیاد انسان از چیستی زمان، و در شناخت بن مایه های این گونه معرفت تاریخی به جا می آورد: «نوعی از بن مایه شناسی که در دنیای پسامدرن ما به طرز غریبی کهنه و نخ نما به نظر می رسد». فرانقد، به این تعبیر، صورت بندی اولیه ی جیمسن از مسئله ای است به بزرگی سیاست گذاری کلان در کار نقد، و خاصه به نیت سامان دهی به آشفته بازار نقد متون فرهنگی. آشفتگی این بازار در روزگار ما البته تا حد زیادی سامان یافته است، اما از قضا به ضرب کالایی سازی های فن سالارانه ی روزافزون از علوم انسانی. از این رو، با طرح دوباره ی مسئله ی فرانقد و شرح اصلی ترین اصول این گونه نقد دیالکتیکی در جستار حاضر کوشیده ایم تا به جای نعل وارونه زدن از علوم فنی، مهندسی و تجربی بر رشته های مختلف علوم انسانی، بر ضرورت بهره برداری روش شناختی از ظرفیت های فرومانده ی خود علوم انسانی به ویژه در مطالعات ادبی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی تأکید کنیم.
۱۹.
امروزه مشخص شده است که روش شناسی پژوهش در حوزه علوم انسانی و اجتماعی نسبت به علوم طبیعی متفاوت است و دقیقاً نمی توان در این حوزه از روش های پژوهش در علوم طبیعی بهره گرفت. بنابراین رویکردهای مختلفی توسط محققان پیشنهاد شده است تا بتوان با استفاده از آنها نتایج پربارتری گرفت. یکی از این رویکردها که در علوم اجتماعی تازگی دارد، رویکرد فرونتیک است. رویکرد فرونتیک ریشه در واژه فرونسیس ارسطویی به معنای حکمت عملی دارد؛ که یکی از پنج فضیلت مطرح شده توسط ارسطو است. فرونسیسبا رفتار اخلاقی دریک بستر خاص، بر ارزش هاهمراه با تجربه تأکید دارد. رویکرد فرونتیک با ترکیب علم و عمل، نگاهی متفاوتی به پژوهش دارد. از این منظر، رویکرد فرونتیک نقش قدرت را در پژوهش پر رنگ می بیند و تلاش دارد در پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی با پاسخ به چهار سؤال زیر، بتواند نتایج عملی بهتری کسب کند: (1) به کجا می رویم؟ (2) چه کسی سود و چه کسی ضرر می کند و با کدام مکانیسمِ قدرت؟ (3) آیا این توسعه مطلوب است؟ (4) در مورد آن چه باید بکنیم؟در رویکرد فرونتیک، تحقیق یا کنشی انجام می شود که به نتیجه مطلوب برسد و منجر به حل مسئله یا مشکلی به طور عملی شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تعادل بین ارزش ها و قدرت بر مبنای رویکرد فرونتیک است؛ چرا که با لحاظ ارزش ها و قدرت است که می توان به واقعیت نزدیک شد و با پژوهش های دقیق، مسائل جامعه را حل کرد.
۲۰.
تحول علوم انسانی از طریق جنبش نرم افزاری و نظریه پردازی، ضرورتیست که در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است؛ لازمه این تحول، رجوع به منابع اصیل و ارزشمند قرآن و حدیث می باشد، چرا که بر اساس کلام معصوم(ع) و آیات متعددی از قرآن کریم، اصول و مبانی کلیه علوم از قرآن قابل برداشت است؛ استفاده روش مند و اصولی از قرآن کریم برای نظریه پردازی در علوم انسانی نیز مسئله مهم دیگری است که باید به آن توجه ویژه ای شود تا پژوهشگر در ورطه هولناک تفسیر به رأی و التقاط غوطه ور نشده و نظریه ای به واقع برآمده از قرآن تدوین کند(نه اینکه نقابی قرآنی بر نظریات غربی بزند). واقعیت آن است که قرآن و سایر کتب آسمانی به صورت مستقیم به همه موضوعات مطرح در رشته های مختلف نپرداخته و این پژوهشگران هستند که باید با روشهای دقیق و اصولی به فهم و کشف دلالت های قرآنی در حوزه های مختلف رشته ی خود بپردازند؛ روش دلالت پژوهی این امکان را به پژوهشگران می دهد که به صورت مدون، علمی و سیستماتیک به کشف دلالت های قرآنی در حوزه علمی مورد نظر خود پرداخته و از این رهگذر حوزه مدنظر خود را بسط، تدقیق، بهبود و غنا بخشند. این روش که شامل 4گام کلی:«1-یافتن ایده های کلیدی؛2-اعتبارسنجی ایده های کلیدی؛3-تعیین دلالتهای مناسب؛4-اعتبارسنجی دلالتها» و 11 گام جزیی می باشد؛ در حوزه مدیریت این امکان را فراهم می کند تا پژوهشگران به بررسی دلالت های قرآنبر حوزه های مختلف(مانند مدیریت منابع انسانی، مدیریت اداره امور عمومی، رفتار سازمانی و..) بپردازند؛ در این مقاله سعی داریم کاربرد این روش را در مطالعاتِ مدیریتیِ قرآنی بررسی کنیم.
۲۱.
یکی از مسائل با اهمیت در مطالعه نوع شناسی مدیریت منابع انسانی، توجه به روش شناسی متناسب با ویژگی های این عرصه است. استفاده از روش های کیفی همراه با بررسی نقادانه کارکردهای مدیریت منابع انسانی به منظور شناسایی انواع مدیریت منابع انسانی می تواند مفید باشد .از جمله این روش ها، روش نظریه زمینه ای است که به صورت فزاینده مورد توجه پژوهشگران رشته های مختلف و از جمله علوم انسانی قرار گرفته است. یکی از خوانش های نظریه زمینه ای، تحلیل وضعیت است .این پژوهش با هدف بهره گیری از روش تحلیل وضعیت در شناسایی انواع مدیریت منابع انسانی در بخش دولتی انجام گرفت. بر این اساس این مطالعه بدنبال پاسخ به این پرسش بود که خصوصیات، امکانات و ابزارهای پیشنهادی تحلیل وضعیت تا چه اندازه با ماهیت پژوهش در نوع شناسی مدیریت منابع انسانی همخوانی دارد؟ این مطالعه با بهره گیری از داده های موجود در متون داخلی و خارجی در خصوص مدیریت منابع انسانی و مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق با کارشناسان و مدیران منابع انسانی بخش دولتی ضمن بررسی مؤلفه های انسانی و غیر انسانی، عناصر فردی و جمعی، برساخت های گفتمانی و مؤلفه های فضایی، زمانی، اقتصادی، سیاسی و نمادین در این موقعیت، سعی در مطالعه انواع مدیریت منابع انسانی که در نقشه های موقعیت تولید و ارائه گردید، دارد. استفاده از روش های کیفی چون تحلیل گفتمان انتقادی و تحلیل وضعیت به لحاظ پیچیدگی ها، مؤلفه ها، بازیگران گوناگون و توجه به عاملین ناپیدا و خاموش می تواند مسیری جدید برای پژوهش در نوع شناسی مدیریت منابع انسانی با رویکردی انتقادی، در اختیار پژوهشگران این عرصه قرار دهد.
۲۲.
امروزه تکنولوژی های دیجیتالی نفوذ گسترده ای در زندگی روزمره ما پیدا کرده و کنش های ارتباطی و عادتهای متن خوانی و متن سازی ما را بازتعریف کرده اند. چرخش از ارتباطات چهره به چهره به «ارتباطات رسانه ای شده» و گرایش به «ترارسانه ها» و «ابرمتنها» به جای متون آنالوگ، از جمله عادتهای زبانی و فرهنگی نوظهوری هستند که تحت تأثیر این تکنولوژی ها به وجود آمده اند. در پرتو این چرخش فناورانه، ادبیات نیز جلوه ها و نقش های ارتباطی جدیدی به خود گرفته و از حیث هستی شناختی و معرفت شناختی بازتعریف شده است. شاید بتوان این چرخش فناورانه را با دوران تاریخ ساز که در آن، تحولات بزرگ فرهنگی و تاریخی به وقوع پیوست قابل قیاس دانست؛ مثالا دوره ای که کاغذ جای طومار را گرفت، یا چاپ سربی اختراع شد. اکنون شاهد ظهور ژانر جدید ادبی موسوم به«ادبیات دیجیتال» هستیم؛ ژانری که در آن ادبیات با فناوری های اطلاعات وارد تعامل شده و افقهای جدیدی از خالقیت ادبی را رقم زده است. پیوند ادبیات با فناوری در حیطه ادبیات تطبیقی مکتب آمریکایی قرار میگیرد. واکاوی نحوه تعامل نظام ادبیات با سایر نظام های نشانه ای مثل: سینما، تئاتر، هنرهای زیبا؛ یکی از تغییرات پارادایمی در نظریه و عمل ادبیات تطبیقی است. این تغییر پارادایم که منجر به ظهور شاخه آمریکایی ادبیات تطبیقی شده، قلمرو ادبیات تطبیقی را گسترش داده و آن را از تحلیل های پوزیتیویستی معطوف به تأثیر و تأثرات بوطیقایی بین پلی سیستم ادبی ملل مختلف، به سمت پویش شناسی ادبی در پرتو تعامل نظام ادبیات با نظام های بازنمایی از قبیل سینما، تئاتر و هنرهای زیبا و یا تعامل ادبیات با تکنولوژی سوق داده است. طبق این پارادایم جدید، ملاحظات سنتی زیبایی شناسی ادبی و یا نقش گفتمانی ادبیات در بستر تکنولوژی های مدرن، بازتعریف شده و قلمروهای پژوهشی جدیدی شکل گرفته است که پژوهش در زمینه «ادبیات دیجیتال» یکی از آنهاست.
۲۳.
ادبیات دیجیتال طبق تعریف سازمان بین المللی ادبیات الکترونیکی(elo) به ادبیاتی گفته می شود که با اتکا به تکنولوژی های دیجیتال، تولید و یا بازتولید شده باشد. به عبارت دیگر، ادبیات دیجیتال آن ادبیاتی است که در تولید، توزیع و دریافت خود، به قابلیت های تکنولوژیکی متکی باشد، به طوری که نتوان آن را روی کاغذ چاپ کرد. امروزه برای اشاره به این نوع ادبیات، از اصطلاحاتی چون ادبیات الکترونیکی، ادبیات افتراضی، ادبیات مجازی، ادبیات سایبری، ادبیات فناوری و سایر موارد استفاده می شود. بنابراین، ادبیات دیجیتال یک ژانر ادبی نوظهور است که تکنولوژی و زیبایی شناسی ادبی را با تکنیک هایی چون مالتی مدیا هایپرمدیا و ابرمتن در هم می آمیزد و برایند آن، بازتولید ادبیات در پرتو زیبایی شناسی دیجیتال است.
۲۴.
هدف این پژوهش، رویکرد به مفهوم ادبیات دیجیتال برای شناسایی اهمیت، دلایل پیدایش، ویژگی های آن و بازتاب های عصر نقدینگی بر عناصر آن بر اساس رویکرد نقدینگی «زیگمونت باومن» است. برای بررسی و دستیابی به اهداف آن، بر رویکرد توصیفی تکیه کردیم.
۲۵.
افزایش نفوذ اینترنت در بین اقشار مختلف، در کنار گسترش شبکه های اجتماعی، انواع پلتفرم های مالی، پیام رسان ها، اپلیکیشن های خدماتی و ... به تدریج باعث فزونییافتن مقدار داده های تولید شده توسط مردم شده است. حجم فراتر از حد تصور این داده ها که در بسترهای گوناگون و با اهداف متفاوت تولید شده اند، به تدریج آنها را تبدیل به منبعی غنی برای تحقیقات اجتماعی کرده است. علی رغم مباحث زیادی که حول کلان داده ها و کاربرد هوش مصنوعی در شناسایی و استخراج ایده های پژوهشی از دل آنها در حداقل برخی محافل علمی علوم اجتماعی ایران در جریان است، استفاده کاربردی و عملیاتی از این داده ها در عمل با دشواری های روبرو است. این مقاله سعی دارد ضمن تشریح مسائل پیش روی تحلیل داده های بزرگ در فضای تحقیقات علوم اجتماعی ایران امروز، به معرفی چند نرم افزار و ابزار کاربردی در این حوزه بپردازد. از جمله موارد قابل ذکر می توان به نرم افزار Gephi (نرم افزاری متن باز و مبتنی بر شبکه برای تجسم و تحلیل داده های پیچیده شبکه ای) و نرم افزار Pajek (نرم افزاری شبکه محور و دارای ابزارهایی چون الگوریتم مرتب سازی، کاوش و خوشه بندی)، نرم افزار R Studio، ابزار Ngram، ابزار Looker Studio و فناوری Hadoop اشاره کرد که هریک کاربردهای خاص خود را دارد. در این مقاله سعیشده است با معرفی دقیق ترموارد قابل کاربرد در تحلیل کلان داده ها، مسیری برای خلق ایده های پژوهشی ترسیم گردد.
۲۶.
بکارگیری عالمانه روش ها ، ابزار و تکنیک های نوپدید در روش های پژوهش علوم انسانی و اجتماعی ، یک ضرورت و الزام پیشرفت علمی- پژوهشی در مرز های رو به گسترش دانش می باشد. هوش مصنوعی[1] از جمله پیشران های تاثیرگذار حیات علمی (آموزشی- پژوهشی)، اقتصادی، اجتماعی و ... بشر می باشد که دستیار هوش انسانی تلقی می شود. اهمیت و ضرورت این مقاله ، اینستکه می تواند مسیر علمی پژوهش در عرصه علوم اجتماعی را از تورش های علمی ، اخلاقی و اجتماعی مصونیت بخشد .هدف از این پژوهش ، ارزیابی کاربست هوش مصنوعی در روش های پژوهش علوم انسانی و اجتماعی، با تاکید بر مزیت ها و چالش های این ابزار هوشمند در عرصه پژوهش علمی می باشد. روش این پژوهش ، توصیفی - تحلیلی است که به ارزیابی جنبه های مثبت و منفی کاربست این ابزار هوشمند می پردازد.پرسش اصلی این مقاله اینستکه : مزیت ها و چالش های مهم استفاده از هوش مصنوعی در روش های پژوهش علوم انسانی و اجتماعی ، کدامند؟ و نقش آنها در فرآیند این روش ها چگونه ارزیابی می شود؟ یافته های پژوهش نشان می دهد: مزیت های هوش مصنوعی ، بعنوان ابزار تسهیل کننده و مکمل روش پژوهش علمی در علوم انسانی و اجتماعی، کاهش هزینه های پژوهش می باشد که انجام پژوهش های گسترده و بزرگ مقیاس را اقتصادی تر می کند. و هوش مصنوعی به مثابه بخشی از روش تحقیق، موجب تسهیل در یافتن، چینش و ارائه داده های فراوان ، افزایش دقت و صحت در فراوری داده ها، تحلیل داده ها و کمک در انجام پژوهش های متاآنالیز[2] ( فراتحلیل) و حل مسئله پژوهش های علوم اجتماعی می شود. چالش های اخلاقی ، چالش سوگیری داشتن پردازش ها و نتایج هوش مصنوعی( چالش انصاف و عدالت) ، چالش شفافیت و اعتماد به روش هوش مصنوعی، چالش تغییر و تحریف محتوای متون علمی، چالش حقوق مالکیت فکری، چالش ارائه و انتشار اطلاعات نادرست و غیرواقعی ،از مهمترین چالش های استفاده از هوش مصنوعی در روش های پژوهش علوم انسانی و اجتماعی می باشند.
۲۷.
مقاله حاضر به بررسی و ارزیابی روش های تحقیق کیفی در زمینه رفتار سازمانی می پردازد. با توسعه سریع فناوری اطلاعات و تغییرات مستمر در محیط کسب و کار، روش های تحقیق نیز تحت تأثیر قرار گرفته اند. در این مقاله، به بررسی روش های پژوهش کیفی، از جمله تحلیل گفتمان، روش تئوری داده بنیاد (نظریه زمینه) و تحلیل مضمون پرداخته می شود. ضمناً، به بررسی چالش ها و فرصت های این روش های تحقیق پرداخته شده و نکاتی برای بهینه سازی استفاده از آنها در مطالعات رفتار سازمانی ارائه می شود. این مقاله نه تنها به محققان و پژوهشگران این حوزه کمک می کند تا با رویکردهای تحقیق کیفی آشنا شوند، بلکه برای افراد مدیریتی نیز ابزارهای به روزتری برای درک و مدیریت بهتر رفتارهای سازمانی فراهم می کند. چراکه در این مقاله، مواردی چون اهمیت روش های کیفی، پیچیدگی ها و فرصت هایی که این روش ها با خود به همراه دارند و چگونگی ادغام آنها با روش های کمی بررسی شده اند. با بررسی روش تحقیق های مذکور مشخص شد این روش ها با ارائه ی قابلیت ها و امکانات جدید، تحقیقات را در موضوعات پیچیده و چندبُعدی به طور چشمگیر تسهیل می کنند و همچنین محقق را قادر می سازند مبتنی بر دیدگاه ها و برداشت های متقن نتایج قابل تفسیر و قابل استنادی ارائه دهد.
۲۸.
این مقاله کاربردهای واقعیت مجازی و واقعیت افزوده در ارتقای کیفیت یادگیری دانشجویان ارائه و مورد بحث قرار می دهد. در این پژوهش، با پرداختن به چالش های موجود در تطبیق چنین فناوری هایی برای تمرکز بر بهبود نتایج یادگیری دانشجویان، گنجاندن حالات تجربی را به عنوان وسیله ای برای بهبود کسب دانش دانشجویان مورد بحث قرار می دهد. آزمودنی ها از یکی از دانشگاه های کلیدی شهر ما انتخاب شدند و پرسشنامه به روش نمونه گیری تصادفی بین دانشجویان انجام شد. بررسی کیفیت فعالیت های آموزشی در دانشکده ها و دانشگاه ها، بررسی روش های تحصیلی مورد علاقه دانشجویان، بررسی چیدمان برنامه درسی بستر آموزش مجازی و مقایسه کیفیت و توانایی انجام شد. نتایج تجربی نشان می دهد که یادگیری دروس سنتی هنوز روش اصلی آموزش کیفیت محور در کالج ها و دانشگاه ها است، اما از سخنرانی ها، تبلیغات و تمرین اجتماعی نیز برای آموزش دانشجویان استفاده می شود، اما نسبت آن چندان بالا نیست. همه دانشجویان سه درجه به روش سنتی آموزش دانشگاه تمایل دارند که بیش از پنجاه درصد را نشان می دهد. علاوه بر این، کیفیت و توانایی دانشجویان پس از یادگیری بستر یادگیری مجازی به طور قابل توجهی بهبود یافت.
۲۹.
یکی از دلایل اهمیت مطالعه زبان ،کاربرد همیشگی آن است و اینکه فرهنگ و فناوری بدون آن غیرممکن است. در زیست شناسی تحولی زبان جالب ترین اختراع بشر در 600 میلیون سال گذشته بوده است. زبان پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد و سهولت زیاد کاربرد زبان با وجود پیچیدگی آن، بررسی آن را جالب تر نموده است. مطالعات میان رشته ای متفاوتی برای بررسی زبان ایجاد شده است که از مهمترین آنها می توان به روانشناسی زبان اشاره کرد. در این مقاله قصد داریم روش های پژوهش، به ویژه روش های پژوهش نوپدید، در این میان رشته ای و کاربرد آنها را ارائه دهیم. روش های مورد استفاده در روان شناسی زبان را به شکل های مختلفی می توان دسته بندی کرد. گاهی این روش ها را به دو دسته کلی روش های برخط و برون خط تقسیم می کنند و گاه به روش بررسی رخدادهای طبیعی و آزمایش های تجربی تقسیم می کنند. از روش های برون خط می توان پرسش نامه، تکلیف قضاوت دستوری، مقابله تصویر و جمله را نام برد و از روش های برخط می توان به آماده سازی[1]، خواندن با سرعت خود[2]، ردگیری حرکات چشم[3]، پتانسیل مغزی رویداد محور (ای آر پی[4].)، تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (اِف اِم آر آی[5]،) و انسفالوگرافی (ای ای جی[6]) اشاره کرد. بیشتر روش های برخط از روش های نوپدید در روانشناسی زبان هستند که با پیشرفت فناوری و کاربرد آن در علوم اعصاب به وجود آمده اند.
۳۰.
با توجه به اهمیت توسعه روش تحقیق و ساخت طرح تحقیق در پژوهش های علوم اجتماعی، این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد سیستماتیک به توسعه روش تحقیق براساس مدل پیاز پژوهشی می پردازد. براساس تحلیل مدل پیاز پژوهش، می توان گفت این روش برای آینده پژوهی توسعه یافته است.این روش تحقیق بیانگر مروری بر روش ها، ابزارهای مورد استفاده برای جمع آوری داده ها، تکنیک های نمونه گیری و نحوه تجزیه و تحلیل داده های مورد استفاده در مطالعه است. مدل پیاز پژوهش توسط ساندرز و همکاران(2019) توسعه داده شده است و مراحل توسعه روش شناسی پژوهش را توصیف می کند. این مدل با تعریف موضع فلسفی اصلی شروع و به تدریج به ساخت طرح تحقیق منتهی می شود. هر لایه از مدل، مراحل فرآیند مطالعه را به تفصیل توصیف می کند. مدل پیاز پژوهش برای هر نوع تحقیق و در هر زمینه ای قابل استفاده است. این مدلیک الگوی شش لایه است که فلسفه، رویکرد، راهبرد، انتخاب، بازه زمانی و روش گردآوری داده ها را مشخص می کند. این الگوی چندلایه، فرایندهای انجام پژوهش را نشان می دهد. براساس این مدل، یک پژوهش از لایه های مختلفی تشکیل می شود که درآن هرلایه متاثر ازلایه بالاتر می باشد.براساس این الگو، نخستین مساله اساسی هرپژوهش، فلسفه تحقیق یا پارادایم حاکم برآن است. پس از آن باید رویکرد پژوهشی(قیاس یا استقرا)مشخص شود. لایه سوم استراتژی پژوهشی است که براساس روش های کمی، کیفی و آمیخته بسیار متنوع است. انتخاب پژوهش می تواند تک روش، چندروش یا آمیخته باشد. بازه زمانی نیز می تواند مقطعی یا طولی باشد. پس از آن باید روش های گردآوری و تحلیل داده ها مشخص شود که در نهایت به ساخت طرح پژوهش منتهی می گردد.
۳۱.
طراحی آموزشی حِکمی ( حکمت بنیان ) مبتنی بر رویکرد بومی حکمی – اجتهادی مدل سازی شد . این مدل طراحی آموزشی پژوهش محور ، برای طراح آموزش شرایطی فراهم می کند تا مطابق با ابعاد یادگیری مطلوب، مفروضات ، عادات و الگوهای ذهنی خود را در هر طراحی آموزشی مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد و به خلق مدل یادگیری متناسب با موقعیت و شرایط مطلوب بپردازد به عبارتی با ذهنیت و تفکر علمی طراحی انجام دهد و با اجرای مراحل آن، یادگیری و ابعاد تغییر در افراد را متناسب با انسان مطلوب عملیاتی نماید. مدل طراحی آموزشی حِکمی ابتدا از تبیین و تفسیر انسان مطلوب شروع و با تبیین و تفسیر انسان محقق ادامه می یابد. هر مرحله مبتنی بر متدهای پژوهشی کیفی با کاوش در منابعی که می تواند انسان مطلوب و انسان محقق را تبیین نماید، اجرا می گردد و سپس برای تبیین و تفسیر تغییر انسان محقق به انسان مطلوب عناصر طراحی آموزشی که شامل تبیین و تفسیر ابعاد یادگیری ، اهداف یادگیری ، نقش و تبحرمعلم و شاگرد، تولید محتوا و انتخاب رسانه/ تکنولوژی، تدریس، سنجش و ارزشیابی است، با طرح سوال از مطلوبیت ها و قیاس آن با انسان محقق ، تغییر انسان محقق از انسان محقق مطلوب استنطاق و استنتاج می شود و در نهایت ابعاد طراحی آموزشی حکمی سازماندهی می گردد. این پژوهش اولین تلاش برای طراحی آموزشی مبتنی بر یک رویکر بومی است بنابراین در این پژوهش با استفاده از یک رویکرد بومی ابتدا یک مدل طراحی آموزشی با نگاه متفاوت طراحی و سپس با نگاهی که به مسایل آموزش و پرورش و آموزش عالی در کشور و جهان وجود دارد یک مدل مطلوبیت که انسان حکیم است پیشنهاد گردید.
۳۲.
مطالعه تاریخ ترجمه در ایران، در زمره پژوهش های ارزشمند آگاهی بخش رشته های مختلف علوم از جمله علوم انسانی و اجتماعی است که از دیرباز در ایران رواج داشته است. در دوره معاصر، در نتیجه شرایط ایران در دوره قاجار، به خصوص دوره ناصری، با حمایت ناصرالدین شاه، تکاپوهای وسیعی که تحت عنوان نهضت ترجمه از آن یاد می شود، در امر ترجمه متون صورت گرفت. با هدف آشنایی با فرهنگ و تمدن غرب که از طریق ترجمه به راحتی قابل دسترس بود. غالبأ این گونه آثار به زبان فرانسه بودند که توسط افراد باسواد و آشنا به زبان فرانسه، ترجمه شدند. این مقاله با عنایت به موضوع همایش کنونی که روش های مختلف پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی را شامل می شود، دانش ترجمه و تصحیح نسخ خطی را به عنوان یکی از مصادیق روش های پژوهش با ظرفیت پژوهش میان رشته ای، تلاش می کند ذیل بازنمایی اهمیت ترجمه و تصحیح نسخ خطی، تحولات تاریخی و اجتماعی متأثر از مضمون نسخه خطی "طباخی جدید" را ارائه نماید. این اثر به دستور مظفرالدین میرزا قاجار و توسط علی بخش قاجار، از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده است. مطالعه، شناسایی و تحلیل نسخه خطی طباخی جدید، افزون بر مؤلفه های نسخه شناسانه، قابلیت ارائه آگاهی های گسترده و گوناگونی از نفوذ فرهنگ و رسوم اروپایی به ایران از معبر نسخ و متون آشپزی، همچنین ورود واژگان فرانسوی در زبان فارسی را خواهد داشت.
۳۳.
شیوه های بهره گیری از روش شناسی علوم انسانی در علم پزشکی و چارچوب های روش شناسانه مورد بهره برداری در این مقاله مورد تأکید است. در این نوع از روش شناسی، رویکردی صوری در بستری تجربی شکل می گیرد که البته سازوکارهای علمی نیز بران مترتب است. درعین حال زمینه های نظری، بستری آزمایشگاهی و تجربه گرایانه یا تحققی، مبنای سازمان دهی این نوع از روش شناسی برای پژوهش است. این رویکرد درعین حال برخورداری از تبیین مبتنی بر زمینه های انسانی دارای نظم در واقعیات، امکان وارسی عینی واقعیات و حصول علم خالص در فرایند پژوهش است. این ترکیب رویکردی نوین به حوزه های بین رشته ای است. تعامل روش مند علوم انسانی و علوم پزشکی راهگشای بسیاری از مشکلات حوزه سلامت است.
۳۴.
قابلیتهای اخیر فراهم شده در عرصه فناوریهای مدرن ارتباطی واطلاعاتی به لحاظ حجم اطلاعات وشتاب گردش اطلاعات ، جدای از اینکه ظر فیتهای بالای اطلاعاتی را فراهم می نماید- والبته اضافه بار اطلاعاتی را نیز در شبکه تولید وتوزیع اطلاعات فراهم می آورد- برای پژوهش در محتوی ومضامین موجود در این اطلاعات دیگر روشهای گذشته چندان پاسخگوی این مقیاس نیست . ابداعات اخیر در روشهای تحقیق روشهایی را برای پژوهش ارائه نموده است که قابلیتهای ارزیابی حجم بالای اطلاعات را دارد ومقیاس از عوامل فردی وخرد به کلان تغییر یافته است. کلان روشها دربردارنده مجموعه ای ازرویکردها ، روشها وتکنیکهای آنها است که زمینه ساز پژوهش در اطلاعات پر حجم امروز تولید شده از رسانه ها وشبکه های اجتماعی جدید است. این پیشرفتهای جدید و هیجانانگیز مزایای قابلتوجهی از نظر سرعت، د ستر سی و ;کاهش هزینه های اقت صادی ارائه میدهند.در این این روش شنا سی نوین هردوپارادایم کمی وکیفی برای پژوهش وجود دارد. برخی از رو شهای قابل طرح در این عر صه عبارتند از : تحقیقات برخط ، پیمای شهای اینترنتی ، تحلیل مو ضوعی شبکه ، وب کاوی و..... دراین مقاله در صددیم تا پیشرفت روشهای تحقیق با فناوریهای جدید، کاربرد آنها و سودمندی فناوریهای جدید در اجرای تحقیقات و همچنین مشکلات این روشها را در چارچوبی دانشگاهی بررسی کنیم.
۳۵.
هدف این مقاله بررسی مفهوم و چگونگی رویکردهای پژوهش پساانسان گرایی می باشد. سوالی که این پژوهش به دنبال پاسخ به آن است این است پساانسان گرایی چه تحولیمی تواند در پژوهش های علوم انسانی پدیدآورد؟ و این تحولات چه پیامدهایی خواهند داشت؟ از این رو در ابتدا خاستگاه و مفهوم پساانسان گرایی شرح و بسط داده شده و در ادامه بررسی و نقد رویکردهای پژوهشی پساانسان گرایانه مورد نظر خواهد بود. پساانسان گرایی، رویکردی در نقد و ارزیابی انسان گرایییا اومانیسم می باشد. در این دیدگاه بر نقش عاملی اشیا و فناوری ها و حیوانات تاکید می شود؛ نه فقط انسان، بلکه ماده و اشیا هم می تواند عاملیت داشته باشد و اشیا منفعل نیستند. در این نوع پژوهش ها علاوه بر تمرکز بر انسان، تمرکز بر دیگران؛یعنی غیر انسان و عاملیت آنهاست. انسان ها بدون این «دیگران» موجودیتی ندارند؛ این «دیگران» غیرانسانی برای استفاده ما اینجا نیستند، آنها شرط امکان وجود ما هستند. از نظر پساانسان گرایی انسان ها تنها گونه ای نیستند که قادر به تولید دانش هستند. در پژوهش کیفی اومانیستی، فرض بر این است که صدا توسط یک سوژه منحصر به فرد و ذاتگرا تولید می شود، در تغییر به سمت عاملیت پساانسان گرایانه، قصدمندی فقط قابل انتساب به انسان نیست، بلکه، برای مثال، به عنوان یک شبکه پیچیده از عوامل انسانی و غیرانسانی، از جمله مجموعه های تاریخی خاص از شرایط مادی که فراتر از تصور سنتی فرد است، قابل انتساب است. اعتبار یک پژوهش پساانسانی ریشه در توانایی آن برای جمع آوری کنش های درونی روزمره بین انسان ها و غیرانسان ها دارد، که بیشتر آن در سکوت و اغلب در پس زمینه توجه انسان رخ می دهد. از این رو پژوهش های پساانسان گرا به دنبال درک عوامل غیر انسانی و عاملیت آنها در امور مربوط به انسانها هستند و اعتقاد دارند که برای رسیدن به پاسخ پرسش های پژوهشی مربوط به انسان، باید عوامل مادی، محیطی و فناوری و... را در به وجود آوردن و یافتن پاسخ ها دخیل دانست.
۳۶.
در این مقاله به جهت تبیین دقیق تر و روشن تر موضوع به تعریف هرمنوتیک، بررسی سیر تاریخی این نظریه نزد اندیشمندان و فلاسفه بزرگ، بازخوانی دیدگاه هایدگر و گادامر با تاکید بر نقش تفسیر و تاویل متون، نسبت میان هرمنوتیک و علم اطلاعات و دانش شناسی، نقش مهم هرمنوتیک در نظام های ذخیره و بازیابی اطلاعات پرداخته شده است. در بخش ابتدایی از مقاله ی حاضر، وضعیت کنونی پژوهش در علم اطلاعات و دانش شناسی از حیث چگونگی شناسایی مسئله، حرکت به سمت پژوهش های کیفی با تاکید بر استفاده از روش های هرمنوتیکی بررسی شده است. این امر منجر به پر رنگ تر شدن جایگاه پژوهش کیفی در علم اطلاعات و دانش شناسی شده و کمک خواهد کرد تا پژوهشگران با دغدغه ی رفع نیاز اطلاعاتی کاربران و از دیدگاه آنها در رشته ها و گرایش های گوناگون دست به پژوهش بزنند تا خلاءهای فعلی در نظام های ذخیره و بازیابی اطلاعات رفع شود. در ادامه به ارتباط دو سویه ی نظام های بازیابی اطلاعات و رفتار اطلاعاتی کاربران بر مبنای تفاسیر هرمنوتیکی اشاره شده که ملاک تامین یا عدم تامین نیاز اطلاعاتی جستجوگران بر اساس چرخه حیات داده خواهد بود. همچنین نتایج بدست آمده از این پژوهش حاکی از نقش قوی و مهم تفسیر متن در فرآیندهای پژوهشی، خصوصا در مرحله جستجو و بازیابی اطلاعات از سوی کاربران است که از دیدگاه معرفت شناختی کاملا متکی بر تحلیل عوامل دخیل در فهم متن به پیش می رود.
۳۷.
فرآیندهای منابع انسانی و نقش های متخصصان منابع انسانی – که اکنون به مثابه شرکای استراتژیک سازمان تلقی می شوند- طی زمان تغییرات قابل توجهی داشته است. به همین تناسب، در حوزه آکادمیک نیز برخی رویکردها و روش های نوین پژوهش در قلمرو مدیریت منابع انسانی مطرح شده و خصوصاً با توسعه ابزارهای نوین گردآوری و تحلیل کلان داده ها بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. یکی از این رویکردهای نوپدیدِ تحلیل کلان داده ها، تحلیلگری منابع انسانی است. این رویکرد و روش های ذیل آن چند مشخصه اصلی دارند: نخست، جایگزینی تصمیم گیری های مبتنی بر شهود و تجربه با تصمیم گیری های مبتنی بر شواهد و داده محور، دوم، استفاده از علم آمار، فن آوری های روزآمد، روش پژوهش و مفاهیم مالی برای تحلیل داده های منابع انسانی و داده های کسب و کار، و سوم، سخن گفتن به زبان کسب و کار که در نتیجه پیوند میان کارکردهای منابع انسانی با نتایج کسب و کار حاصل می شود. هدف این مقاله، نخست، معرفی رویکرد کلی و برخی روش های ذیل تحلیلگری منابع انسانی است. سپس به عنوان مثالی عددی از به کارگیری یادگیری ماشین برای مدلسازی پیش بین با استفاده از کلان داده های منابع انسانی، مطالعه ای موردی مطرح و نتایج آن ارائه شده است. نتایج حاصل از به کارگیری روش های تحلیلگری منابع انسانی که در پیوند با نتایج کسب و کار معنادار می شوند، اتخاذ تصمیم گیری های مبتنی بر شواهد را در سطوح استراتژیک سازمان تسهیل می کنند.
۳۸.
در حال حاضر از روش های تحقیق کیفی در حوزه علوم اجتماعی، بویژه حوزه های مرتبط با کار مانند روابط صنعتی و جامعه شناسی صنعت و مدیریت منابع انسانی استفاده می شود. با این حال، به نظر می رسد مصاحبه های نیمه ساختاریافته و مصاحبه های عمیق ابزارهای غالب برای گردآوری داده در این نوع مطالعات هستند. این ابزارها، حجم زیادی از داده کیفی را بر تحقیق تحمیل می کنند که تحلیل همگی ممکن است طاقت فرسا باشد. پیشرفت های تکنولوژیک مهمی که از دهه 1970 تاکنون رخ داده است (از قبیل رایانه ها، نوت بوک ها، گوشی های هوشمند که براحتی برای ضبط برای ضبط ویدیویی و عکاسی در دسترس هستند؛ نرم افزارهایی که امکان تبدیل صوت را به کلام دارند، و یا تحلیل کیفی را راحت تر کرده اند) باعث شده که تکنیک های کیفی در دهه های اخیر شکوفا کرده و بینش های جدیدی در مورد داده ها فراهم نموده است. همچنین به محققان این امکان را داده است که پاره ای تکنیک های جمع آوری داده های کیفی را آزمایش کنند که پیش از این تاریخ، غیرممکن یا بسیار پرهزینه بودند. این مقاله به نوآوری های اخیر در رویکرد پژوهش کیفی در حوزه مدیریت منابع انسانی می پردازد و مواردی از نوآوری در منابع داده، روش های گردآوری داده های کیفی و نوآوری در تحلیل داده ها در این حوزه را مورد اشاره قرار می دهد.