علمای شیعه و استفاده از علوم جدید برای تبلیغ دین در دوران قاجار: تفسیر و تأویل متن مقدس نزد محمدحسین کاشف الغطاء (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
از زمان گسترش علوم جدید در قرن هفدهم میلادی، رهبران مذهبی از آن برای تطبیق و تبلیغ دین خود استفاده کردند. علمای مسیحی ایتالیایی پیترو دلاواله (1586-1652م) را به شرق فرستادند که نسخه های زبان اصلیِ کتاب ایوب را بیابد تا معلوم شود آیا می توان ظاهرِ آیات مربوط به آسمان های جامد را طوری تأویل کرد که با حذف افلاک در نجوم تیکو براهه هم خوانی داشته باشد. او و دیگر هیئت های تبشیری مسیحی به هدف تبلیغ مسیحیت علوم جدید را به شرق آوردند. در مقابل ایشان، علمای مذاهب بومی نیز از همین طریق برای حفظ و تبلیغ دین خود در برابر مسیحیت سود بردند. در چین و ژاپن و هند، علمای کنفوسیوسی و بودایی و تائویی و هندو نشانه های از نجوم جدید را در متون خود یافتند. علمای مسلمان نیز به نوبه خود اندیشه اعجاز علمی قرآن را مطرح کردند. در میان علمای شیعه متشرعه در قرن نوزدهم، هبهالدین شهرستانی (1301-1386ق) آثاری در هماهنگی نجوم جدید با آیات و روایات شیعی نوشت و مفهوم اعجاز علمی قرآن و روایات شیعه را عرضه کرد. این اندیشه در میان علمای بزرگ شیعه هم طرفدارانی پیدا کرد، اما بعضی علما موافق این رویه نبودند. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (1294-1373ق) عالمی نوگرا بود که خورشیدمرکزی را پذیرفته بود و نجوم قدیم بطلمیوسی را غیرمستدل می دانست، ولی معتقد بود «ظاهر» آیات بیشتر با نجوم قدیم سازگار است تا با خورشیدمرکزی و در نتیجه، «اعجاز علمی» مورد نظر هبهالدین شهرستانی را در آن ها نمی دید. البته او معتقد بود که با تفسیر درست می توان آیات را با علوم جدید هماهنگ ساخت. او نظریه تکامل را نیز بدون حواشی مادی آن می پذیرفت ولی نظریه تکامل انسان را رد می کرد. کاشف الغطاء می دانست ظاهر بسیاری روایات نه تنها با خورشیدمرکزی، بلکه با نجوم قدیم هم سازگاری ندارد و چاره ای جز تأویل یا رد این روایات نیست. به عقیده او این رویه را باید در باره روایات استقرار زمین روی شاخ گاو و ماهی و در باره روایات کسوف وخسوف به کار بست. در این مقاله ضمن بررسی عباراتی از آثار مختلف کاشف الغطاء، به بررسی پرسش وپاسخی در کتاب الفردوس الأعلی می پردازیم. مقاله نشان می دهد که او با نفی هیئت قدیم، راهی پیدا می کند تا با استفاده از مفاهیم هیئت جدید، تفسیری از آیات و روایات در باره «کرسی و عرش» بیابد که با نجوم جدید در تعارض نباشد.Shiite Ulama and Application of Modern Sciences for Propaganda in Qajar Period: Muḥammad-Ḥusayn Kāshif al-Ghiṭāʾ’s Literal and Metaphorical Interpretation of Islamic Holy Texts to be Conciliated with Modern Astronomy
Since the development of the Modern Sciences in the seventeenth century, religious leaders used them instrumentally to propagate their religion. Italian Christian scholars sent Pietro Della Valle (1586-1652) to achieve the original text of the Book of Jacob. They were curious to know if it is possible to interpret the verses about solid heavens in order to be conciliated with Tycho Brahe’s elimination of the orbs. He and other Christian missionaries brought modern astronomy to the East as an instrument for propaganda. As a reaction, Confucianists, Buddhists, Taoists, and Hinduist found several signs of modern astronomy in their religious texts. In their turn, the Muslim ulama presented the idea of the “scientific miracle” of the Quran. This idea became the source of inspiration for the new genre of the scientific exegesis of the Quran in the Islamic world. As a Shiite scholar, Hibat al-Dīn Shahristānī (1883–1967) put forward this idea about Quran and Shiite hadiths. Several Shiite great ulama, but not all of them, received this idea with the agreement. Muḥammad-Husayn Kāshif al-Ghiṭāʾ as a modernist Shiite scholar accepted heliocentrism and rejected old Ptolemaic astronomy. Nevertheless, he held that the literal understanding of the Quranic verses is more compatible with old astronomy than modern one. So he didn’t agree with the idea of a scientific miracle. In his opinion, only through a true interpretation, one may conciliate holy texts with modern science. He also accepted a non-materialistic account of the theory of evolution except for humans. He knew that even a literal interpretation of some hadiths may not be compatible with any of new and old astronomy. He suggested rejecting these hadiths or interpreting them metaphorically. These two suggestions should be applied to the hadiths about an anthropomorphic account of eclipses or the stability of the Earth on cow horns or a fish. Here I will examine Khāshif al-Ghiṭāʾ’s several works as well as some phrases of his al-Firdaws al-Aʿlā. It shows that he found a way to a new interpretation of the verses about God’s “chair and throne” (Kursī wa ʿArsh) by denying Ptolemaic solid orbs.