۱.
هدف: این نوشتار با هدف بررسی میزان افزایش یا کاهش نشاط اجتماعی در جامعه ایران، از طریق مطالعه پژوهشهای منتشر شده مرتبط با نشاط اجتماعی در ایران طی سالهای 1392 تا 1397، انجام شد. روش: روش این پژوهش، فراتحلیل کیفی بود که از بین 308 عنوان مقاله علمی، پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکتری در رشته های مختلف علوم انسانی، 45 مورد به عنوان نمونه تحقیق انتخاب و بررسی شدند. یافته ها: میزان نشاط اجتماعی در ایران در حد متوسط است و متغیّرهای زمینه ای جنسیت، سن، تأهل، تحصیلات و محل سکونت به تنهایی رابطه معناداری با نشاط اجتماعی ندارند و در مواردی که این رابطه معنادار بوده، به واسطه حضور عوامل دیگر بوده است؛ اما رابطه بین وضعیت اشتغال(شاغل- بیکار) و پایگاه اجتماعی- اقتصادی با نشاط اجتماعی مثبت و معنادار است. متغیّرهای فردی عزت نفس، دینداری، رضایت از کیفیت زندگی و گذران اوقات فراغت، به ترتیب بیشترین اثر معنادار بر نشاط اجتماعی را دارند و در همه پژوهشهایی که رابطه این عوامل با نشاط اجتماعی را بررسی کرده اند، همبستگی مستقیم و قوی بین آنها و نشاط اجتماعی گزارش شده است. نتیجه گیری: متغیّرهای کلان سرمایه اجتماعی(شامل اعتماد، مشارکت و تعاملات اجتماعی)، امنیت اجتماعی، عدالت و رفاه اجتماعی و رسانه های جمعی، به ترتیب بیشترین تأثیر را بر نشاط اجتماعی دارند و درمجموع، همبستگی مثبت و بالایی با آن دارند. تقویت سرمایه اجتماعی(به ویژه اعتماد اجتماعی) و امنیت اجتماعی در کنار بها دادن به اوقات فراغت آحاد مردم در قالب برنامه های فرهنگی- اجتماعی و تفریحی- ورزشی و ارتقای برنامه های رادیویی و تلویزیونی و مبتنی بر شبکه های اجتماعی می تواند در بهبود و ارتقای نشاط اجتماعی مؤثر باشد.
۲.
هدف: هدف از انجام این پژوهش، ارائه نظریه اسلامی پیشرفت تربیتی بر اساس تحلیل نظریات انسان شناختی علامه طباطبایی بود. روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش حکمی- اجتهادی و مبتنی بر داده های کتابخانه ای، به دنبال کشف نظریه اسلامی پیشرفت تربیتی بود که همان تبیین علّی روابط میان مبانی انسان شناختی و اصول بایسته نظام تربیتی است. یافته ها: مبانی انسان شناختی علامه طباطبایی با بیان نظریه فطرت، اراده آزاد انسانی، کمال جویی، سعادت طلبی، کرامت، عقلانیت اسلامی و اصل نیازمندی انسان و نیز تأثیرپذیری او از جامعه، لزوم استمرار تربیت در طول زندگی انسان و ضرورت ابتنای آن بر وحی و فطرت، ضرورت اعتدال در تربیت و لزوم توجه به کرامت انسانی در اصول راهبردی تربیت، ضرورت تعمیق عقلانیت و تقویت خردورزی در فرایند تربیت و مسؤولیت انسان در این فرایند را اثبات می کند. نتیجه گیری: ابتنای اصولی ارکان تربیت بر مبانی انسان شناختی علامه، نظریه پیشرفت تربیتی را به صورت همه جانبه تدوین کرده، موجبات رشد و تعالی وجودی انسان را فراهم آورده و سبب وصول به سعادت حقیقی می شود. عملیاتی کردن این نظریه یکی از عوامل تحقق حیات طیبه و زندگی گوارای انسانی است.
۳.
هدف: ﻫﺪف از انجام اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﺎﻧﻮﻧﯽ رابطه بین مؤلفه های فرهنگ دانشگاهی و مؤلفه های مسئولیت اجتماعی آموزش عالی در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران ﺑﻮد. روش: اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ به روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ و از ﻧﻮع ﭘﯿﻤﺎﯾﺸﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﺪاﻧﯽ اﻧﺠﺎم ﺷﺪه است. ﻧﻤﻮنه آﻣﺎری پژوهش، 193 ﻧﻔﺮ از اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بودند که ﺑﻪ روش ﺗﺼﺎدﻓﯽ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪﻧﺪ. از دو مقیاس فرهنگ دانشگاهی برگ کوئیست و مسئولیت اجتماعی دانشگاه والایس استفاده شد. ﺑﺮای ﺗﺠﺰﯾﻪ و ﺗﺤﻠﯿﻞ دادهﻫﺎ از روش ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﮐﺎﻧﻮﻧﯽ(ﺑﻨﯿﺎدی) اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪ. آلفای کرونباخ برای مسئولیت اجتماعی ۰.۹۸ و برای فرهنگ دانشگاهی ۰.۹۴ به دست آمد. یافته ها:دادهﻫﺎی پژوهش پس از ﺟﻤﻊ آوری بر اﺳﺎس فرضیه تحقیق و ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺤﻠیﻞ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕی کﺎﻧﻮﻧی ﺗﺠﺰیﻪ و تحلیل ﺷﺪ. با توجهبه سطح معناداری به دست آمده، رابطه خطی بین همه متغیّرهای ارزیابی در سطح احتمال پنج درصد معنادار بوده اند. یافته ها حاکی از تأیید فرضیه پژوهش بود و ابعاد مسئولیت اجتماعی دانشگاه با ابعاد فرهنگ دانشگاهی نیز قابلپیش بینی و دارای رابطه معنادار بود. همچنین، در مجموعه مسئولیت اجتماعی، دانشگاه مسئول(63/0) و در مجموعه فرهنگ دانشگاهی، فرهنگ وکالتی(57/0) دارای بیشترین اهمیت بودند. نتیجه گیری: نتایج تحلیل کانونی با 99 درصد، احتمال وجود همبستگی بین دو مجموعه متغیّر را تأیید کرده است. دانشگاه مسئول، مدیریت اجتماعی، آموزش حرفه ای و مشارکت اجتماعی(مؤلفه های مسئولیت اجتماعی دانشگاه) با فرهنگ وکالتی، فرهنگ مدیریتی، فرهنگ توسعه ای، فرهنگ مجازی و فرهنگ مشارکتیِ فرهنگ دانشگاهی بهتر پیش بینی شدند. بنابر این، نتایج این پژوهش ضرورت لزوم بازنگری در سیاستگذاری ها را در رابطه با دو مقوله مهم فرهنگ دانشگاهی و مسئولیت اجتماعی دانشگاه را نزد سیاستگذاران این دو حوزه و نیز تأمل و پژوهش بیشتر حول این دو محور را محرز می سازد.
۴.
هدف: اکثر مطالعات اصلاح سبک زندگی، مؤلفه های فرهنگی را نادیده گرفته اند. مذهب از مهم ترین مؤلفه های فرهنگ ایرانی است که جا دارد در پژوهشهای سبک زندگی به آنها بیشتر بها داده شود. در پژوهش حاضر، نوعی از مداخله اصلاح سبک زندگی، طراحی و آزمون شد که شامل ارتقای رفتارهای سلامت دینی با استفاده فن خداخواهی در مقابل خودخواهی، در کنار آموزش رفتارهای سلامت دینی بود. روش: آزمودنی ها، دانشجویان دانشگاه الزهرا بودند(۳۱ نفر) که در جلسات مداخله(شش جلسه) شرکت کردند. در این جلسات، افراد یاری می شدند تا با به کارگیری فن خداخواهی در مقابل خودخواهی، در کنار آموزشهایی که ارائه می شد، رفتارهای سلامت دینی را در زندگی خود جاری سازند. در اولین و آخرین جلسه، پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد که شامل پرسشنامه رفتارهای سلامت دینی و مقیاس سلامت روانی بود. یک ماه بعد نیز آزمون پیگیری انجام شد. یافته ها: اجرای مداخله مبتنی بر فن خداخواهی در مقابل خودخواهی، منجر به افزایش معنادار پایبندی آزمودنی ها به رفتارهای سلامت دینی و سلامت روانی شد. نتیجه گیری: مداخله مبتنی بر فن خداخواهی در مقابل خودخواهی می تواند به عنوان فنی ارزشمند در مداخلات سبک زندگی استفاده شود.
۵.
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی علل حجاب گریزی و روشهای تأثیرگذار تبلیغ و ترویج حجاب در دانشجویان دختر دانشگاه علوم پزشکی شیراز بود. روش: روش اتخاذ شده در این پژوهش، روش تحقیق کیفی با روش تحلیل تم یا موضوعی بوده است. همچنین در این پژوهش از نمونه گیری هدفمند و سپس نمونه گیری نظری استفاده شده است. یافته ها: با توجه به در نظر گرفتن روش تحقیق کیفی در این طرح، حدود 40 نفر از دانشجویان دختر شاغل به تحصیل در 11 دانشکده دانشگاه علوم پزشکی شیراز انتخاب شدند و با آنان مصاحبه شد. فرایند تحلیل داده ها نیز در قالب شش مقوله کدگذاری صورت پذیرفت که شامل دیدگاه کلی درباره حجاب، علل حجاب گریزی، خواسته ها و نیازهای فکری زنان در حوزه حجاب، آسیب شناسی حجاب، پیامدهای بدحجابی و راهکارهای تشویق به حجاب و در آخر، راهکارهای تأثیرگذار تبلیغ و ترویج عفاف و حجاب نیز از زبان دانشجویان تحلیل و کندوکاو شد. مقوله هسته پژوهش نیز «نهادینه سازی قلبی حجاب با تأکید بر عفاف باوری» است. نتیجه گیری: هر طرح و برنامه ای برای ارتقای حجاب و عفاف باید ناظر بر ارتقای بُعد شناختی و اقناع مخاطب به وسیله استدلال و همچنین تدریجی، بلندمدت و دور از برخورد قهرآمیز باشد و به طور کلی باید از روشها و تبلیغات نرم استفاده کرد.
۶.
هدف: با توجه به تغییرات گسترده در جهان، امروزه کار و فعالیت شکل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش سرمایه خودکارآفرینانه بر تعهد شغلی و تاب آوری شغلی دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه حضرت معصومه(س) بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود که با توجه به هدف پژوهش، از بین 700 دانشجوی مقطع کارشناسی، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل(هر کدام با 15 عضو) قرار داده شدند. اعضا در هر گروه قبل و بعد از مداخله به وسیله مقیاس تعهد شغلی(بلاو، 1985) و مقیاس تاب آوری شغلی(استرابی، 2010) سنجش شدند. درگروه آزمایش به مدت هشت جلسه آموزش سرمایه خودکارآفرینانه اجرا شد، اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد تفاوت معناداری بین میانگین های دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون در دو متغیّر تعهد شغلی و تاب آوری شغلی وجود داشت(005/0>P). نتیجه گیری: آموزش سرمایه خودکارآفرینانه بر افزایش تعهد شغلی و تاب آوری شغلی دانشجویان مؤثر است.
۷.
هدف: این پژوهش با هدف توصیف تجارب کارشناسان گردشگری از کدهای اخلاق گردشگری انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و اطلاعات کیفی با روش پدیدارشناسی گردآوری شده است. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان گردشگری استان بوشهر بود. داده های مورد نیاز از طریق مصاحبه عمیق با20 نفر از کارکنان که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند،گردآوری شد. برای بررسی پایایی نتایج از رویکرد سه گانه رائو و پری و برای روایی آن، از رویکردهای روایی سازه لینکلن و گوبا، روایی بیرونی، روایی توصیفی و روایی تفسیری استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، روش اصلاح شده استوتیک- کولایزی کن استفاده شد. یافته ها: پیشایندهای کدهای اخلاق گردشگری(عناصر اصلی کدهای رفتار در گردشگری) در سه مقوله اصلی پیشایندهای اصول بازدیدکننده، اصول صنعت (دولت) و اصول میزبان؛ و پیامدهای حاصل از کدهای اخلاق گردشگری نیز در سه طبقه پیامدهای اصول بازدیدکننده، صنعت و میزبان دسته بندی شدند. نتیجه گیری: یکی از راههای توسعه گردشگری، تدوین اصول اخلاقی و مهم ترین هدف از تدوین اصول اخلاقی، اثرگذاری بر شیوه نگرش و اصلاح رفتار است.