۱.
تاریخ اجتماعی رشتهای فرعی در علوم تاریخی است که بر طبقات پایین و گروههای کمتر مورد توجه جامعه و نقش آنها در فرایند تکوینی اجتماع تمرکز دارد و در بسیاری موارد از نظریه های جامعه شناسانه در تحلیل نمونههای تاریخی بهره میگیرد. زنان بهعنوان گروهی فرودست که نقش آنها در تکوین جامعه و گزارشهای تاریخ معمول کمتر مورد توجه قرار گرفته است، یکی از بخشهای تاریخ اجتماعی را به خود اختصاصمیدهند. منابع تاریخ اجتماعی بسیار متنوع است و اسناد هنری نیز یکی از مدارک مهم در این حوزه به شمار میروند. پژوهش حاضر میکوشد تا با بررسی نقاشیهای ترکیبی صفوی و با تمرکز بر نمونه-ای از آنها با عنوان "زن سوار بر شتر ترکیبی" (تصویرگری حدود 1580-1570 م) –بهعنوان یکی از متقدمترین نمونههای برجای مانده از نقاشیهای ترکیبی که زنی را سوار بر اجتماعی از پیکرههای کوچکتر به تصویر میکشد- بااستفاده از نظریه بازتاب مبنی بر انعکاس جامعه در آثار هنری، بازتاب زنان صفوی و نقش آنها را در فرایند تکوینی جامعه تبیین نماید. به این منظور در جمعآوری دادههای تاریخی از روش اسنادی و در تحلیل دادههای تصویری از روش تحلیل محتوای استقرایی بهره خواهد برد. مواردی نظیر بازتاب تسلط زنانی چون "پریخان خانم"، "مهدعلیا" و "سلطانم بیگم" بر اجتماع ناآرام دوران حاکمیت سست و متزلزل محمدخدابنده (همزمان با زمان تصویرگری آثار) که به دگردیسی نقش زنان از پیکرههای فرعی و کوچکتر به پیکرههای اصلی و بزرگ اجتماع میانجامد، از نتایج این تحقیق بهشمارمیرود.
۲.
زمان به عنوان پدیده ای مفهومی، در قلمرو هنر همواره مورد توجه بوده است و این مسئله با تحولات ناشی از اوج هنر مدرن در نیمه دوم قرن 20 میلادی و شکل گیری تکثرگرایانه گرایش ها و جنبش های هنری، ظهوری متفاوت از قبل و ماهیتی جدید پیدا نمود. بر این اساس در پژوهش حاضر به منظور شناخت ماهیت و چیستی زمان و چگونگی بازتاب آن در آثار هنرمندان هنر مینیمال، مفهومی و پسامفهومی از روش اکتشافی استفاده گردید و قصد بر آن است تا برای مخاطبان این آثار، بازخوانشی جدید مبتنی بر مسئله زمان ارائه گردد؛ بنابراین رویکردی کیفی اتخاذ گردید که هدفی بنیادین در پی داشت. همچنین از شیوه جمع آوری اطلاعات، مبتنی بر روش کتابخانه ای و از ابزار یادداشت برداری بهره گرفته شد. چارچوب نظری پژوهش حاضر مبتنی بر دیدگاه نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس است و سه گانه وی برای تحلیل آثار مورد توجه قرار گرفت. نتایج حاصله نشان از آن داشت که خوانش زمان در نیمه دوم قرن بیست از هنر ماقبل خود کاملاً متفاوت است و زمان را می توان در سه حوزه نشانه های شمایلی، نمادین و نمایه ای در آثار هنر مینیمال، مفهومی و پسامفهومی بازخوانی و جستجو کرد.
۳.
مرقع گلشن موجود در گنجینه نسخ خطی کاخ گلستان به فرهنگ هند و ایرانی تعلق دارد. اهمیت پژوهش این است که این مرقع بی نظیر به سرپرستی میرسیدعلی تبریزی و خواجه عبدالصمد شیرازی به تصویر درآمده است، و رقم برخی از بزرگترین و مشهورترین نگارگران مکتب هندی و ایرانی در آن دیده می شود. هنرمندان در ابتدا تحت تأثیر نگارگری ایران بودند اما بعدها شیوه هندی را به نقاشی ها وارد کردند بدین ترتیب سبکی در نقاشی گورکانیان هند به وجود آمد،که ویژگی هایی از هنر نگارگری ایران و هند را داشت. این سبک در برخی منابع هند و ایرانی نامیده شده است. این پژوهش سعی بر شناسایی ویژگی های منظره پردازی در نگاره های ایرانی و هندی مرقع گلشن دارد. زیرا در هنر نگارگری، همواره طبیعت و عناصر متشکله ی آن، الگو و منبع الهام هنرمندان بوده است. و همواره هنرمندان از کهن ترین روزگاران بر این باور بوده اند که طبیعت بهترین آموزگار است. و در آثار هنری همه اقوام و ملل، طبیعت است که بیش از هر چیز آشکار است. و دیگر این که گرایش به طبیعت سازی در نگاره های مرقع گلشن به خوبی قابل مشاهده است. و می توان مسئله حاضر را بر روی خصوصیات طبیعت پردازی در این نسخه نفیس دانست. روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی و تعدادی از نگاره هایی که ویژگی های متفاوتی از طبیعت پردازی در سبک ایران و هند می باشد مورد مطالعه قرارگرفته است. در نهایت ما در منظره پردازی نگاره های این سبک شاهد شیوه متعادلی از طبیعت پردازی ایرانی و هندی هستیم که به مرور گرایش به عمق نمایی، سه بعدنمایی و واقع گرایی هندی در آن بروز می کند.
۴.
در دنیای امروز با وجود پیشرفت روز افزون رسانه های الکترونیکی، ادبیات هنوز هم از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این میان ادبیات جهانی با ماهیت همه جانبه، چند وجهی و میان رشته ای آن بستر بسیاری از تحقیقات ادبی را فراهم نموده است. در این راستا نیاز به مجموعه ای احساس می شود که امکان تبادل افکار و تعامل را در سطحی جهانی فراهم کند. مقاله ی حاضر ابتدا با مروری بر ماهیت ادبیات جهانی از طریق نظریه ها به اهمیت و اهداف آن می پردازد. در پایان نیز به نقش ادبیات جهانی در گفتگوی تمدن ها اشاره می شود. تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و روش انجام آن کتابخانه ای و میدانی است. بر پایه ی نتایج تحقیق می توان مدعی شد ادبیات جهانی نه تنها در تقابل با ادبیات ملی است بلکه می کوشد با ایجاد شناخت از ادبیات کشورهای مختلف، راهی برای تعامل متقابل میان ملت های گوناگون با زبان های متفاوت بگشاید. از این رو طرح فضایی که به این موضوع بپردازد، پیشنهاد می شود.
۵.
تحقیق حاضر تحت عنوان "مطالعه تطبیقی نیایشگاه هندوها و مسجد جامع بندرعباس" سعی بر آن دارد که در مقایسه معماری مسجد جامع اهل سنت و نیایشگاه هندوها با شیوه کتابخانه ای و مصاحبه به مطالعه بپردازد. معبد هندوها بر اساس الهام از معماری ایرانی و معابد هندی در زمان حکومت محمدحسن خان سعد الملک از زاویه هدایای مردمی گرفته شده است. سبک معماری این گنبد با قندیل های پیرامون آن نه تنها از دیگر گنبدهای موجود در سواحل خلیج فارس، بلکه از گنبدهای سراسر ایران و جهان متفاوت بوده و با توجه به اینکه در مقابل ظاهر معماری مسجد جامع اهل سنت بندرعباس با الهام از هیچ مکانی طراحی و ساخته شده است و بلکه بخش های جدید بنا و خاصه نمای بیرونی آن فاقد اصالت تاریخی و هنری است و طراحی این مسجد به دست بزرگ مردانی چون شهاب الدین اَرفعی و همکارانش مسعود منصوری، ناصر مجاور، امیر حمزه انجام شده است.
۶.
مسئله حقوق بشر بعنوان حقوق اساسی انسان ها همواره در طول تاریخ زمینه ساز مناقشات فراوانی گردیده است.پس از فجایع دو جنگ جهانی و احساس نیاز افکار عمومی نسبت به مدون سازی قوانین حقوق بشری در بستر سازمان تازه تاسیس ملل متحد برای جلوگیری از تکرار فجایع مشابه، اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان نوزاد این تفکر در سال 1948 متولد گشت.از همان ابتدا مشخص گردید که این اعلامیه نمیتواند در قرابتی کامل با هنجارهای تمامی ملل و دول جهان قرار گیرد و نتیجتا زمینه ساز مخالفت هایی خصوصا از جانب کشورهای حوزه تمدن اسلامی گردید.ایران به عنوان یکی از موافقان اولیه این اعلامیه و همچنین یکی از بزرگترین کشورهای اسلامی، با توجه به شرایط فرهنگی خود همواره در چالش بسیاری برای مدون سازی اعلامیه مذکور و همچنین سایر کنوانسیون های حقوق بشری در قالب قوانینش قرار داشته است.حال ما در پی پاسخ به این سوال خواهیم بود که ایران تا چه میزانی نسبت به تطبیق قواعد این اعلامیه با قوانین داخلی اش و خصوصا قانون اساسی خود اقدام نموده است.فرضیه مطرح در پاسخ به سوال مذکور بیان میکند که تطبیق این قواعد از سوی ایران تا حدیست که بر قوانین اساسی ملی-مذهبی خود خدشه ای وارد ننماید.با توجه به هدف پژوهشگر برای استخراج نتیجه ای جامع از واقعیت های موجود، روش کلی این پژوهش از نوع استقرایی و اهداف آن کاربردی بوده و در ادامه از روش توصیفی-تحلیلی برای نگارش همراه با مطالعه منابع کتابخانه ای و همچنین اینترنتی استفاده گردیده است.نهایتا نتیجه حاصله نیز ضمن تایید فرضیه اولیه بیان میکند که دولت ایران تا حدی رویکرد مدون سازی اعلامیه جهانی حقوق بشر را در قالب قانون اساسی خود دنبال نموده ولی همچنان از تایید و اجرای برخی از بندهای آن امتناع ورزیده که همین موضوع بستر فشار سازمان های بین المللی را بر این کشور فراهم نموده است.