افسانه ها در نگاهداشت میراث فرهنگی کهن ازجمله آیین ها، آداب و رسوم و سنن همواره جایگاهی ویژه داشته اند. مردم کهگیلویه و بویراحمد با انتقال سینه به سینه آن ها به نسل های آینده، یکی از اقوامی برشمرده می شوند که توانسته اند در پناه حفظ میراث نیاکان خود، فرهنگی دست نخورده به جامعه کنونی عرضه کنند. در این پژوهش با استفاده از 130 داستان شفاهی این منطقه که به روش میدانی ثبت و ضبط شده است به بررسی چگونگی نقش زنان بر اساس الگوی ریخت شناسی پراپ پرداخته می شود. زنان در ساختار این داستان ها به منزله قوه محرکه رخدادها در نقطه های فراز و فرود قصه ها حضوری فعال و پربسامد دارند. نقش های همسر، دختر، مادر، پیرزن، نامادری و کنیز به ترتیب میزان کنش هایشان در قالب شخصیت های شریر (24 بار)، یاریگر (20 بار)، قهرمان (17 بار)، شاهزاده خانم (12بار)، بخشنده (8 بار)، قهرمان دروغین (4 بار) و گسیل دارنده (2 بار) علاوه بر نشان دادن حضور پررنگ زنان در ساختار داستان ، عامل اثرگذاری های عمیق در درک بایدها و نباید ها محسوب می شوند . پیامد کنش های زنان به منزله عاملان اصلی، علاوه بر نهادینه کردن ارزش های عمیق و مثبت فرهنگی و اجتماعی با توجه به رسوایی، تحقیر و مجازات شخصیت های شریر و قهرمانان دروغین در پایان، می تواند عامل بازدارنده در برابر اعمال غیراخلاقی و ناشایست جامعه باشد. زنان در نقش شریر و قهرمان دروغین در پایان داستان به شدت مجازات شده و حتی در بسیاری موارد جان خود را ازدست داده اند. این جریان از جنبه های مختلف فرهنگی می تواند زمینه عبرت گیری و اثرگذاری مثبت در سطح جامعه محسوب شود.