هویت و مرجعیت
آرشیو
چکیده
چه کسی و چگونه میتواند سهم مداوم و پرقدرت علما و مراجع دینی شیعه را در تاریخ این قوم نادیده انگارد؟ وقتی نتوانیم جایگاه روحانیت را در سیر تحولات تاریخی کشورمان فراموش کنیم، بدون شک در تبیین اجزای هویت ملّی نیز ناچار از تحلیل و تبیین آن خواهیم بود. حضرت امامخمینی(ره)، خود به تنهایی، آینه تمامنمای هویت ایران معاصر گردید و از همین رو بود که تمامی قشرهای جامعه، با رهبری او، به اتحاد و پیروزی نایل شدند. اگر امامخمینی(ره) ظرف هویت ملّی ما را با اسلام ناب محمدی، حماسه، جهاد، عرفان، حکمت و ایثار و توکل پر نمیکرد، معلوم نبود در آماج فرهنگ غرب چه چیزی از هویّت ملّی ما باقی مانده بود. آنچه مرور خواهد شد طرح اولیة بحثی مهم در تاریخ انقلاب اسلامی است که شایسته توجه و پژوهشی مفصلی است.متن
انقلاب اسلامی ایران را از منظرهای مختلف میتوان بررسی کرد که از آن جمله تجلی هویت ملّی در آن است. در بررسیهای پژوهشگران متعلق به جریان چپ یا نیروهای مدعی ملّیگرایی تعمداً مبانی اصلی هویت ملّی ایرانی نادیده گرفته میشود و آن هویت قدرتمند دینی مردم ایران است. ضمناینکه در تاریخ معاصر بعضی واژهها چون ملّیگرایی و ملّی بودن توسط گروهها و افرادی تعریف یا به کار برده شده که تکیه اصلیشان نژادگرایی و ناسیونالیسم برگرفته از غرب بوده است، درحالیکه با توجه به هویت قدرتمند مذهبی جامعه ایرانی، علما و مراجع شیعه نمادهای محافظت از هویت ملّی و کیان اسلامی بودهاند. در مقاطع مختلف و حساس تاریخ معاصر، تجلی این هویت قدرتمند را میتوان مشاهده کرد. در این مقاله، پس از اشارهای گذرا به معنای هویت و هویت ملّی، تجلی هویت ملّی در انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) بررسی شده است.
هویت و هویت ملّی
سخن درباره «هویت» و تلاش برای پاسخگویی به پرسش «کیستم؟» بهرغم قدمتی بسیار در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی، از مباحث اصلی و اساسی به شمار میرود. در معنای لغوی، هویت به آنچه سبب شناسایی و تمایز یک فرد از فرد دیگر میگردد گفته میشود. مفهوم «هویت ملّی» از نیاز انسان به شناختن و شناخته شدن سرچشمه میگیرد که هم واجد وضعیت و حالت مشترک و مشابه و هم دارای استمرار تاریخی و کثرت است.[1]
هویت ملّی مقولهای فرهنگی است. همانگونهکه فرهنگ مجموعهای از ارزشها، مذهب، سنّتها، آداب و رسوم و همچنین میراث و تاریخ مشترکی است که طی زمان از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود هویت نیز به معنی جهانبینی، ایدئولوژی، اعتقادات، ارزشها و هنجارهایی است که با شخصیت فرهنگی انسانها آمیخته است و سبب شناخته شدن، متمایز گردیدن و متمایز کردن فرد از دیگران یا افراد یک جامعه از جوامع دیگر میشود.[2]
اجزای هویت ملّی و جایگاه دین
در یک دستهبندی، چهار گونه ارزش را میتوان اجزای هویت ملّی در ایران دانست که عبارتاند از: ارزشهای دینی، ملّی، جامعهای، و انسانی.[3] شرح تکتک موارد چهارگانه فرصت و مجال دیگری میطلبد. آنچه در این مقاله به آن توجه شده جایگاه ارزشهای دینی در هویت ملّی است. به عبارت دیگر یکی از اجزای اصلی هویت ملّی در ایران دین است: «یکی از عناصر هویت ملّی در هر کشوری، دین است که در آنجا عمومیت داشته و رایج است که در ایران مسئله اسلام مطرح میباشد. دین اسلام از زمانی مطرح است که ایرانیان با آن آشنا میشوند و آن را میپذیرند. به نظر میرسد که این دین یک عنصر و یک جذابیت پذیرفتنی داشته که خیلی سریع بخشی از هویت ملّی اکثریت ایرانیها شده است... . بنابراین دین یکی از عناصر اساسی هویت ملّی ما ایرانیان میباشد».[4]
عدالتخواهی و عدالتجویی مردم ایران هم که بخشی از هویت ملّی مردم ایران است در هویت دینی ریشه دارد، تا جایی که عدل و عدالت یکی از اصول مهم مذهب شیعه هم میباشد.[5]
با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران توسط شاه اسماعیل صفوی، دوران حیات جدید ایران با هویت مذهبی ملّی مشخص در کنار مرزهای امپراتوری سنّیمذهب عثمانی آغاز گردید. از این پس، علما، به عنوان نواب عام امام غایب(ع)، در حیات سیاسی و اجتماعی و هویت ملّی و ایرانی مردم سهم بسزایی یافتند؛ به عبارت بهتر و دقیقتر حافظان حدود و ثغور مرزهای سیاسی، اجتماعی و ارزشی کیان ایران اسلامی گردیدند.
علما و دفاع از هویت ملّی
با بررسی وظایفی که مراجع شیعه داشتهاند، میتوان به سهم آنها در حفظ و نگهبانی هویت ملّی پی برد. به تعبیر حامد الگار «در عین حال که تقلید اساس غایی مرجعیت مجتهد را فراهم میکند این مرجعیت در وظایف گوناگون به منصه ظهور میرسد».[6] علما و مراجع، علاوه بر وظایفی که در مورد امور فردی دینی دارند، به لحاظ اجتماعی هم دارای وظایفی هستند از آن جمله امین مردم در حفظ و نگهداری اموال یتیمان و تولیّت اوقاف، و امر قضاوت را بر عهده دارند. پروفسور حامد الگار به درستی به نکتهای جالب اشاره کرده و نوشته است: «علمای دوره قاجار، از رهگذر تقلید، صدای مطنطن اسلام ایرانی بودند؛ یعنی اینکه علمای اعلام، نمایندگان مؤثر و قوی اسلام در ایران بودند».[7]
حفظ و حراست از کیان اسلامی یکی از ویژگیهای مهم مَراجع شیعه در ایران است: «آنچه که بسیاری از علما را واداشت تا درباره مسئله قدرت دنیوی روش سازشکارانه در پیش گیرند، عشق به کشورشان بود، نه به سلطنت. آنان احساس میکردند که استقلال و بقای ایران در خطر است و برای حفظ آن سلطنت نامشروع و غیر مذهبی (سلطنت غیر مشروعه) باید ولو به طور موقت تحمل شود. برخی تصور میکردند که چنین رویدادی برای حفظ اسلام لازم است».[8]
استقلال از حکومتها و وظایف و کارویژههای اجتماعی علمای شیعی، ایشان را در جایگاهی قرار داده است که پناهگاه مردم در مقابل ظلم و ستم حکام و نفوذ سیاسی و فرهنگی اقتصادی بیگانگان باشند. همکاری یا همکاری نکردن علما با دولتها، ارتباط مستقیم با حفظ استقلال و کیان اسلامی و مردم مسلمان ایران داشته است. همراهی آنها، در مقاطعی، و رویارویی آنها با حکومت، در مقاطع دیگر، از جایگاه ایشان در حراست از هویت ملّی جامعه حکایت میکند. بر این اساس علمای شیعه، با توجه به جایگاهی که در جامعه ایران داشتهاند و دارند، همواره به عنوان نمادهای هویت ملّی، وظایف خطیر سیاسی و اجتماعی را بهرغم تمایل داشتن یا نداشتن حکومتها به انجام رسانیدهاند.
اولین تجلی حضور مهم علما از منظر دفاع از هویت ایرانی را در جنگهای نابرابر روسیه علیه ایران شاهدیم. در دور دوم این نبردها، علما و مراجع، علاوه بر صدور فتاوی جهادیه،[9] خود نیز در نبردها برای آزادسازی نواحی اشغالشده توسط قوای کفر وارد صحنه شدند.[10]
دومین حضور مؤثر علما در محافظت از استقلال کشور در قضیه واگذاری امتیاز توتون و تنباکو بود.[11] در نهضت عدالتخواهی مشروطیت، مهمترین سهم را علما و مراجع مقیم تهران، شهرستانها و عتبات عالیات داشتند؛[12] حرکتی که در عکسالعمل به تعرضهای مستبدان داخلی و استعمارگران خارجی به استقلال ایران و هویت آن شکل گرفت. «جامعه ایران در آن مقطع تاریخی، ... خود را عقبمانده و گرفتار استبداد و استعمار میدید. چون استبداد را عامل بیقانونی، ستمگری، عقبماندگی و مجرا و مدخل سلطه بیگانه میدانست، ازاینرو، چاره کار، یعنی تأمین استقلال و آزادی و عدالت و پیشرفت جامعه را در مهار استبداد، قانونمند کردن امور، مشارکت نخبگان در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها و نظارت بر اداره امور کشور از طریق انتخاب نماینده و تشکیل مجلس شورای ملّی میدیدند. آنچه به انقلاب مشروطیت نامبردار شد دستاورد این چارهجویی ملّی بود. چنین مطالباتی از دیدگاه اکثر قاطع جامعه ایران آن روز، که آفرینندگان انقلاب بودند، نهتنها ماهیتی غربی و سکولار (دینگریزانه) نداشتند، بلکه به عنوان بخشی از مصادیق توصیهها و آموزههای دینی مبنی بر عدالتخواهی، ظلمستیزی، تعالیطلبی، تنظیم امور زندگی، نفی سبیل بیگانه و استعمار، اموری ذاتاً دینی تلقی میشدند.»[13]
مواردی که در فوق برشمرده شد از مصادیق مُهم هویت و غیرت دینی مردم ایران به حساب میآید که ارتباط تنگاتنگی با وظایف علما و مراجع تقلید در جامعه دارد. همچنانکه علما در قضیه لشکرکشی قوای اشغالگر روس به ایران و اشغال نواحی آذربایجان در سال 1326.ق بر اساس همان وظیفه مذهبی ملّی خود عید نوروز را تحریم نمودند.[14] عزیمت آیتالله محمّدکاظم خراسانی از عراق به سمت ایران برای رویارویی با قوای اشغالگر بیگانهای که آذربایجان را اشغال کرده بودند از این منظر در خور توجه و دقت است؛ گرچه وی قبل از رسیدن به ایران به طرز مشکوکی، به شهادت رسید و چگونگی قتل وی هنوز هم در پرده ابهام است.[15]
حرکتهایی که علما در اعتراض به اقدامات ضد اسلامی رضاشاه در تبریز،[16] اصفهان[17] و مشهد[18] انجام دادند در حقیقت عکسالعمل ایشان نسبت به تعرض به هویت اصیل ایرانی، یعنی هویت مذهبی، بود.[19] حجاب، ضمنآنکه جنبه اسلامی دارد، در ایران قبل از اسلام هم وجود داشته است، ازاینرو اقدام رضاشاه در کشف حجاب تعرض و تهاجم به این ارزش مذهبی و ایرانی بود. مهمترین عاملی که ایران را از خطر قریبالوقوع تجزیه شدن توسط ارتش سرخ شوروی در غائله فرقه دموکرات آذربایجان نجات داد مذهب و هویت دینی مردم آذربایجان و اقدام علما که حافظان آن هویت به شمار میروند، بود. در اوج اقتدار فرقه دموکرات آذربایجان، رحلت آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی ایران را در سوگ و ماتم فرو برد. فوت مرجع تقلید تجلی هویت دینی مردم مسلمان آذربایجان را در پی داشت مثلا: «باری در مدتی که شهر میانه در تصرف کمونیستها و توده[ای]ها بود، مردم مسلمان این شهر، هرگز زیر بار مسلک کمونیستی نرفتند، مخصوصاً در جریان رحلت آیتالله اصفهانی، به وجه احسن تعصب دینی و غیرت مذهبی خود را نشان دادند، بهطوریکه خود عوامل دموکراتها اعتراف کردند که با این وضع هیچوقت مسلک کمونیستی در آذربایجان پیاده نخواهد شد».[20]
آیتالله ملکوتی هم روایت کرده است: «مردم آذربایجان در تعصب و غیرت دینی و عشق به ولایت و امامت اهل بیت(ع) سرآمد بودند و هستند... بنابراین وقتی در تاریخ 9 ذیحجه 1365 هجری برابر با 13 آبان 1325 خبر رحلت آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی به گوش مردم آذربایجان رسید، بیاختیار سرتاسر این سرزمین، اعم از شهر، روستا، قصبه و هر جایی که کلبهای به چشم میخورد، به طور خودجوش سیاهپوش گردید. مردم سراسیمه به خیابانها ریختند، بدوناینکه از همدیگر خبر داشته باشند، برنامهریزی کرده باشند؛ پرچم عزا از سر در خانهها و مغازهها آویزان شد. اینجا بود که دیگر کنترل از دست دموکراتها خارج گردید».[21]
در تبریز هم حرکت عظیمی در پی انتشار این خبر به راه افتاد و رهبری آن را علمای بزرگ آذربایجان چون آیتالله حاج میرزا فتاح شهیدی (از مراجع تقلید وقت) بر عهده داشتند. مراسم ترحیم به گونهای باعظمت برگزار گردید که مسئولان فرقه دموکرات، که ابتدا بر آن بودند مردم را منع کنند، خود به شرکت در مراسم مجبور شدند.[22]
این وضعیت به آذربایجان تحت اشغال بیگانگان اختصاص نداشت. در سایر شهرها هم در پی رحلت زعیم عالیقدر شیعه، مردم به راه افتادند. در تهران مردم به کلوپهای حزب توده یورش بردند و کانونهای این حزب کمونیستی را تخریب و تصاویر لنین و استالین را به زیر کشیدند و اقتدار حزب توده را در هم شکستند.
مخبرالسلطنه هدایت از مجریان سیاستهای ضد اسلامی رضاشاه، ضمن اعتراف به هویت قدرتمند مذهبی مردم، نوشته است: «تمام تدابیر در مقابل [حزب] توده بیاثر ماند، بلکه تقویت کرد و بر جسارت ایشان افزود. در اوقات عزاداری [مردم در رحلت آیتالله اصفهانی] عامه به حوزههای تودهایها رفتند. صور اجنبی را جای تمایل مولی [علیهالسلام] دیدند. هجومی غریب شد. آن صور را کندند و دریدند و «تودهای» را کافر خواندند. عواملی که فریبخورده بودند هوشیار شدند. از [حزب] توده رویگردان شدند. در تهران و تجریش حوزههای توده پریشان شد».[23]
مرحوم حجتالاسلام فلسفی در خاطرات خود در همین باره گفته است: «باید گفت شور و احساسات مذهبی مردم در سراسر ایران، که بر اثر وفات آیتالله اصفهانی بهوجود آمد، نهتنها همبستگی دینی آنها را افزایش داد، بلکه حزب توده را نیز در برگزاری راهپیمایی مورد نظر خود ناکام ساخت و چون فرصت مناسبی برای نمایش قدرت مسلمانان پیش آمده بود، مردم متدیّن هم تصمیم گرفتند به مناسبت وفات ایشان راهپیمایی بزرگی را برپا سازند، [جمعه 17 آبان ماه 1325.ش] لذا تعداد کثیری از مردم و مخالفان تودهایها به نام عزاداری آن مرجع به راه افتادند. حتی جمعی از کارگرهایی را که حزب توده آماده راهپیمایی خود کرده بود، به نام آیتالله اصفهانی در این راهپیمایی شرکت نمودند! عده زیادی از ائمه جماعات هم آمده بودند. امروز از علما کسی را به خاطر ندارم، ولی از منبریها مرحوم سلطانالواعظین شیرازی را به خاطر دارم که با قامت بلند خود در آن جمع جلوه خاص داشت. دستهجمعی حرکت کردیم. آنها اصرار داشتند که من هم بیایم و اگر لازم شد، در بین راه سخنرانی کنم.
... در بالای در ورودی ساختمان شهرداری یک بالکن بود. وقتی ما در راهپیمایی به میدان سپه آمدیم و مردم در آنجا اجتماع نمودند، از من خواستند بروم بالای بالکن و برای مردم سخنرانی کنم. من هم بالای بالکن رفتم و بدون بلندگو ضمن سخنانم گفتم: ’افرادی در دنیا هستند که تا زندهاند وجودشان نافع است، ولی بعد از مرگ نفع وجود آنها پابرجاست. در رأس آنها حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع)، به خصوص حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) است. یکی از افرادی که بعد از مرگ اثر وجودش باقی مانده و به نفع اسلام پایان پذیرفته است، مرحوم آیتالله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی است. این مرجع بزرگ در زمان حیات خدمتگزار اسلام بود و اینک هم که از دار دنیا رفته است، مرگ او و خبر ارتحال وی مردم را چنان به هیجان آورده است که توانستهاند با راهپیمایی خود، راهپیمایی خطرناک حزب توده را، که به تحریک بیگانگان است، تعطیل کنند و به آنها میدان این کار را ندهند.‘
تودهایها در یکی از نشریات خود با حرف درشت نوشتند «حاج ابوالحسن کیست؟»! آنها آنقدر با مبانی اسلام بیگانه بودند که مرحوم آیتالله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی را به نام حاج ابوالحسن تعبیر میکردند و میگفتند او چه کسی بود که مردم در مرگ او اینقدر اجتماع کردند؟ با راهپیمایی مردم مسلمان در مرگ آیتالله اصفهانی، برنامه راهپیمایی بزرگ حزب توده به هم خورد. پس از آن نیز چندین روز متوالی در مجامع و مساجد، مجالس فواتح مرحوم آیتالله اصفهانی برپا شد و انبوه مردم شرکت میکردند.
عکسالعمل حزب توده در مقابل این راهپیمایی، احساس شکست سخت بود. آنها نمیتوانستند عکسالعملی نشان بدهند؛ چون راهپیمایی مربوط به همه مردم بود».[24]
پژوهشهای جدیدی که بر اساس اسناد و مدارک معتبر تاریخی درباره نهضت ملّی کردن نفت انجام شده است روشن میکنند: «چگونه نیروهای مذهبی نقش اول را در نهضت ملّی شدن نفت ایفا کردهاند و اینکه اصالتاً اولین طیف منادیان بازپسگیری صنعت نفت از بیگانگان، از روحانیت سیاسی تشیع با بسیج تودههای مسلمان شکل گرفته است».[25]
هر یک از نیروهای مذهبی در مقطع نهضت ملّی شدن نفت در جایگاه خود، از مرجعیت آیتالله العظمی بروجردی گرفته تا علمای شهرستانها، وعاظ و خطبا و جمعیت فدائیان اسلام، اقدامات بسزایی انجام دادند تا جایی که بدون تردید ترورهای انقلابی فدائیان اسلام زمینهسازاصلی ملّی کردن صنعت نفت گردید.[26]
نهضت ملّی شدن نفت، که با پیشگامی نیروهای مذهبی به راه افتاده بود، با کنار گذاشته شدن نیروهای مذهبی و در رأس آنها آیتالله کاشانی آماده شکست و اضمحلال گردید. در نهضت ملّی به خوبی مشخص گردید علقههای ملّی و تکیه بر آنها، هر چقدر هم مقبول باشد، هیچگاه توانایی بسیج نمودن توده مردم مسلمان در عرصه اجتماعی و سیاسی را ندارد.[27]
بهرغم شکست نهضت ملّی، که به سرخوردگی بخشی از نیروهای مذهبی انجامید، مرجعیت شیعه، به عنوان نگهبان حریم اعتقادی و هویتی ایران، در مواقع لزوم وارد عرصه میدان دفاع هویت گردیده است. نهضتی که در سال 1334 به اشاره آیتالله العظمی بروجردی در مبارزه با بهائیت به راه افتاد از جمله مواقع لزوم دفاع از هویت کیان اسلامی بود.[28]
فرقه سیاسی بهائیت، که به دست عوامل استعماری ایجاد گردید، از بدو تأسیس، اهداف بیگانگان را در ایران دنبال میکند. از جمله محورهای تبلیغی این فرقه سست کردن باورهای مذهبی و هویت ملّی و تعلق و تعصب ایرانی بود.[29] علاوه بر مبارزات پیگیر با بهائیت که مرجعیت شیعه آنها را مدیریت میکرد، در مقابل نفوذ روزافزون «حزب توده» که آن هم توسط عوامل اتحاد جماهیر شوروی برای تأمین منافع آنها دایر گردیده بود، هم روحانیت شیعه مهمترین اقدام را انجام داد.[30]
مرجعیت آیتالله العظمی بروجردی چنان اقتداری معنوی در سراسر ایران به هم زده بود که در زمان حیات ایشان، حکومت پهلوی از اقداماتی صریح و آشکار که مغایر موازین شرعی بود خودداری میکرد. در زمان وی، حوزههای علمیه در قم و سایر شهرستانها دایر و فعال بودند و نمایندگان و وکلای وی در مناطق دور و نزدیک ایران کار رفع و رجوع مسائل شرعی را انجام میدادند.[31]
هویت ملّی در انقلاب اسلامی
آغاز نهضت اسلامی در سال 1341، به رهبری مراجع عظام تقلید و در رأس آنها امام خمینی، در عکسالعمل نسبت به تعرض به مبانی هویت ایرانی تصریحشده در قانون اساسی مشروطیت بود؛ عامل مهمی که دغدغه مراجع شیعه را در قضیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی برانگیخت: «حذف شرط مسلمان بودن و سوگند به کتاب مقدس بود که هر دو، دو روی یک سکه بودند... . مذهب اسلام و مسلمانی، عنصر بسیار مهم قانون اساسی بود که رژیم شاه میکوشید که این عنصر مهم را از قانون اساسی حذف کند و اولین گام آن در لایحه انجمنها عملی شد».[32]
با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، بستر قانونی سلطه بیگانگان و از همه مهمتر عوامل مستقیم آنها، یعنی «بهاییها»، در امور کشور فراهم میگردید.
قیام 15 خرداد سال 1342، در عین اینکه قیامی اسلامی و مذهبی در اعتراض به دستگیری امام خمینی(ره) بود، تجلی هویت ملّی و دینی ایرانی نیز به شمار میرفت. با انتشار خبر دستگیری امام خمینی(ره) نهفقط قم، بلکه در اغلب شهرهای ایران مردم به اعتراض دست زدند. این قیامها در شهرهای ورامین، قم، تهران، مشهد و... به خاک و خون کشیده شد. همراهی و پشتیبانی سراسری مردم ایران از امام خمینی(ره) را در بستری غیر از هویت مذهبی و دینی همه مردم ایران نمیتوان تبیین کرد. پدیده چندشهری بودن و به عبارت دیگر فراگیر بودن حرکتهای اسلامی در شهرهای سراسر کشور در تاریخ معاصر ایران، از جمله قیام 15 خرداد سال 1342، موضوع مهمی است که به جایگاه نهاد مرجعیت شیعه در هویت ملّی و ایرانی باز میگردد.
اقدام مهم و در خور ستایش دفاع مرجعیت شیعه از هویت ایرانی در قضیه تصویب «لایحه مصونیت قضایی مستشاران نظامی امریکا» در ایران به وقوع پیوست.[33] تصویب این لایحه، که نقض هویت ایرانی و حاکمیت ملّی و یادآور قرارداد ننگین ترکمانچای بود، با عکسالعمل قاطع و صریح امام خمینی(ره) و مراجع مواجه گردید. سخنرانی شدیداللحن و تاریخی ایشان در اعتراض به سلطه بیگانگان بر کشور، ضمنآنکه ماهیت مذهبی و منطبق بر وظایف دینی مرجعیت را نشان میداد، ماهیت کاملاً بارزی در دفاع از هویت ایرانی و کیان اسلامی داشت. امامخمینی(ره) در این سخنرانی تاریخی خود بر روی مواردی تکیه کرد که دقیقاً اجزای هویت ملّی ایرانی هستند: «اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا لگدکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد، دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند...». ایشان در ادامه ضمن تقبیح اقدام رژیم در اعطای حق قضاوت کنسولی به امریکاییها گفته است: «دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملّت ایران را از سگ امریکایی پستتر کردند، اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند، لکن اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست میکنند، و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد! چرا؟»
امامخمینی که خود نماد و سمبل هویت ملّت ایران است از هویت ملّی چنین دفاع نموده است: «سایر ممالک خیال میکنند که ملّت ایران است؛ این ملّت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است، نمیدانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است، این مجلسی است که ارتباط به ملّت ندارد...».
مخاطب وی در این سخنرانی تمامی ملّت ایران بود: «ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم. ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم. ای بازرگانان ایران من اعلام خطر میکنم، ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر میکنم... معلوم میشود برای ما خواب دیدهاند. از این بدتر چه خواهند کرد؟».[34]
علاوه بر امامخمینی مراجع عظام تقلید دیگری در اعتراض به کاپیتولاسیون سخنرانی نمودند؛ آیتالله شریعتمداری در یک سخنرانی، قانون مصونیّت مستشاران نظامی یک کشور خارجی را لطمه به استقلال مملکت دانست و آن را «خلاف قوانین اسلامی و قانون اساسی» اعلام کرد.[35]
در دوران بعد از تبعید امامخمینی(ره) از ایران در پی اعتراض به تصویب کاپیتولاسیون، با اقدامات سازمان اطلاعات و امنیت کشور ــ ساواک ــ رفتهرفته اختناق در جامعه گسترش یافت؛ ضمنآنکه رژیم پهلوی با شتاب بیشتری میکوشید مظاهر هویت اسلامی را از هویت ایرانی محو کند، که اوج آن در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی مشاهده میشود.
هویت ملّی ایرانی در امتزاج اسلام و ایران طی دورهای بیش از سیزده قرن شکل گرفته بود. ردّ پای ساسانیان در هویت کنونی را نه در دین زردشتی و شاهان ساسانی، بلکه در مواردی چون شهربانو، به عنوان مادر امام سجاد(ع)، میتوان جستجو کرد.[36] حکومت پهلوی، در تلاشی متضاد، از طرفی بر آن بود ایران دوره قبل از اسلام را با نادیده گرفتن واقعیتهای مسلّم تاریخی احیا کند و از طرف دیگر هم به دروازههای تمدن بزرگ غربی برسد.[37]
ستیز حکومت پهلوی با مبانی هویت ایرانی بسیار زود نتایج خود را بروز داد. در پی رحلت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی، بهرغم میل حکومت، نام و یاد امام خمینی(ره)، مرجع دور از وطن را، که داغ شهادت فرزند را هم بر دل داشت، علنی در جامعه مطرح کرد. حکومت پهلوی در اقدامی انفعالی با انتشار مقاله «ایران استعمار سرخ و سیاه» در 17 دیماه 1356 بزرگترین اشتباه خود را مرتکب شد.[38] عکسالعمل مردم و طلاب قم در اعتراض به اهانت گستاخانه به نماد و سمبل هویت ملّی، یعنی امامخمینی(ره)، در 19 دیماه به خاک و خون کشیده شد و در چهلم شهدای قیام مردم قم، مردم تبریز،[39] در قیامی سرنوشتساز، آتش انقلاب را به سراسر ایران گسترش دادند،[40] بهصورتیکه در چهلم شهدای قیام مردم تبریز، در شهرهای متعددی مراسم برپا شد و در سه شهر یزد، جهرم و اهواز با قیامهای خونینی همراه گردید. ادامه قیام ملّت به رهبری امام خمینی به سرنگونی رژیم پهلوی منجر شد. مقبولیت روزافزون امام(ره) و اقبال مردم به وی در رویارویی با حکومت پهلوی از آن حکایت میکرد که خواستههای وی منطبق بر خواست عمومی ملّت ایران بود و وی در جایگاه سخنگوی هوشیار و شجاع مدافع هویت ملّی مردم ایران ادای وظیفه مینماید.
جالبآنکه رهبران محلی انقلاب در شهرهای مختلف ایران نیز همگی از عُلما و فقهای مشهور بودهاند. به طور مثال در شهرهای مشهد، شیراز، اصفهان، تبریز، همدان، یزد، کرمانشاه، اردبیل، کرمان و... میتوان از علما و مراجع مبارزی چون: آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی، آیتالله خامنهای، شهید هاشمینژاد، آیتالله محلاتی، آیتالله شهید دستغیب، آیتالله خادمی، آیتالله شهید قاضی طباطبایی، آیتالله شهید مدنی، آیتالله شهید صدوقی، آیتالله شهید اشرفی اصفهانی، آیتالله مروج ومسایلی، آیتالله صالحی کرمانی و... نام برد که مردم این مناطق را در نهضت امامخمینی(ره) رهبری و هدایت میکردند.
در سخنان امامخمینی در 12 بهمن سال 1357 در بهشت زهرا جملههای مهمی وجود دارد که از منظر هویت ملّی و جایگاه مرجعیت در آن در خور تأمل است: «من، به پشتیبانی این ملّت، دولت تعیین میکنم! من به واسطه اینکه ملّت مرا قبول دارد... . این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد رفقایش هم قبولش ندارند، ملّت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد. فقط امریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از این پشتیبانی بکنید... یک نفر آدمی که نه ملّت قبولش دارد، نه هیچیک از طبقات ملّت از هر جا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که میآورند توی خیابانها! از خودشان هست این اشرار، فریاد هم میکنند، از این حرفها هم میزنند، لکن ملّت این است، این ملّت است [اشاره به حضار]».[41]
حضرت امام در ادامه سخنان خود خطاب به ارتش گفت: «... آقای ارتشبد، ... آقای سرلشکر، شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت میکنم بیایید در آغوش ملّت، همان که ملّت میگوید، بگویید. بگویید ما باید مستقل باشیم، ملّت میگوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای امریکا و اجنبی باشد».[42]
فرجام سخن
آنچه در بررسی نقش و جایگاه مرجعیت شیعه در تاریخ معاصر ایران آشکار میشود آن است که ایشان، علاوه بر وظایف دینی و شرعی، در عرصه سیاسی و اجتماعی هم وظایفی بر عهده داشتند که مهمترین آن محافظت از کیان اسلامی و مبانی هویت ملّی مردم ایران بوده است. در هر مقطعی از تاریخ معاصر ایران ادای این وظیفه خطیر را میتوان دید؛ به عبارت بهتر عُلما و مراجع، به عنوان مدافعان هویت ایرانی، پیشگام نهضتها و حرکتها بوده و در صورت تعرض به مبانی آن به مبارزه برخاستهاند.
مبارزات امامخمینی(ره) برای پیروزی انقلاب اسلامی در بستر چنین وظیفه دینی و ملّی انجام شده است. تعرض به مبانی مذهبی جامعه و سلطه بیگانه بر مقدرات جامعه ایرانی آغازگر نهضتی بود که به برپایی نظامی نو مبنی بر باورهای مذهبی منجر گردید.
پینوشتها
* عضو مدعو دانشگاه پیام نور ایلام، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی.
[1]ــ برای اطلاع بیشتر از تعاریف صاحبنظران علوم سیاسی از هویت و هویت ملی رک: یحیی فوزی تویسرکانی، امام خمینی(ره) و هویت ملی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384؛ علیمحمّد بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی (ره)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383؛ درآمدی بر فرهنگ و هویت ایرانی، به کوشش مریم صنیع اجلال، تهران: مؤسسه مطالعات ملی، 1383
[2]ــ رک: عماد افروغ، هویت ایرانی، تهران: نشر بقعه، 1380
[3]ــ حمید احمدی، «هویت ملی، ایرانی؛ ویژگیها و عوامل پویایی آن»، گفتارهایی درباره هویت ملی در ایران، گردآوری و تدوین داود میرمحمّدی، تهران: مؤسسه مطالعات ملی، 1383، ص 223
[4]ــ همان، ص 197
[5]ــ پیروز مجتهدزاده، «جایگاه روحیه عدالتخواهی در هویت ملی ایرانیان»، همان، صص 233 ــ 232
[6]ــ حامد الگار، دین و دولت در ایران، نقش عُلما در دورهی قاجار، ترجمه ابوالقاسم سرّی، تهران: انتشارات توس، چ 2، 1369، ص 34
[7]ــ همان، ص 47
[8]ــ حمید عنایت، تفکر نوین سیاسی اسلام، ترجمه ابوطالب صارمی، تهران: امیرکبیر، 1362، ص 24
[9]ــ رک: محمّدحسن رجبی، رسایل و فتاوای جهادی، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1378
[10]ــ ابراهیم مشفقیفر، «کارکرد تبلیغی جهادیهها در بسیج مردم برای جنگ»، مدیریت تبلیغات جنگ، مجموعه مقالات دومین همایش بررسی کاربرد تبلیغات در جنگ، تهران: معاونت روابط عمومی و انتشارات نمایندگی ولیفقیه در دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1380، صص 274 ــ 271
[11]ــ برای اطلاع بیشتر رک: شیخ حسن اصفهانی کربلایی، تاریخ خانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، به کوشش رسول جعفریان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382
[12]ــ ر ک: روحالله حسینیان، تجربه مشروطیت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385
[13]ــ سید مصطفی تقوی، فراز و فرود مشروطه، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 18
[14]ــ رحیم نیکبخت، تحولات اردبیل از مشروطه تا جنگ جهانی اول، تهران: وزارت امور خارجه، 1386، ص
[15]ــ رک: عبدالحسین مجید کفایی، مرگی در نور؛ زندگی آخوند خراسانی، صاحب کفایه، تهران: کتاب فروشی زوار، 1359، فصل20 و 21
[16]ــ رک به: رضا صدیقی نخجوانی، «تغییر لباس و قیام مردم تبریز»، به کوشش رحیم نیکبخت، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 4 (پاییز 1383)، صص 220 ــ 173
[17]ــ رک: موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاجآقا نورالله اصفهانی، تهران: مؤلف، 1376
[18]ــ رک: رحیم نیکبخت، مبارزات آیتالله العظمی سید یونس اردبیلی به روایت اسناد و خاطرات، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385؛ داود قاسمپور، قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386
[19]ــ رک: داود امینی، چالشهای روحانیت با رضاشاه، تهران: نشر سپاس، 1382؛ رسول جعفریان، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383
[20]ــ خاطرات حجتالاسلام والمسلمین سید سجاد حُججی، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 37 و نیز، عبدالرحیم اباذری، انقلاب اسلامی در شهرستان میانه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 58
[21]ــ خاطرات آیتالله مسلم ملکوتی، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صص 82 ــ 81
[22]ــ رحیم نیکبخت و صمد اسمعیلزاده، زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبایی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 67
[23]ــ مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، تهران: زوّار، چ 2، 1344، ص 455
[24]ــ خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، تدوین علی دوانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 4، 1382، صص 115 ــ 114
[25]ــ روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1340 ــ 1320)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، 1384، ص 13
[26]ــ رک: روحالله حسینیان، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384
[27]ــ رک: روحالله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی نفت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، فصل چهارم، انزوای نیروهای مذهبی و کودتای 28 مرداد.
[28]ــ روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، همان، صص 400 ــ 392
[29]ــ رک: سید سعید زاهد زاهدانی و محمّدعلی سلامی، بهائیت در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380
[30]ــ رک: خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، همان.
[31]ــ رک: رحیم روحبخش، «میراث آیتالله بروجردی»، فصلنامه گفتگو ش 32، ویژهنامه اسلام سیاسی.
[32]ــ روحالله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه (1343 ــ 1341)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، 1384، ص 175
[33]ــ برای اطلاع بیشتر رک: زینب احیایی، مستشاران امریکایی در ایران به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383
[34]ــ صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی(ره))، ج 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378، صص 423 ــ 415
[35]ــ روحالله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه (1343 ــ 1341)، همان، ص 482
[36]ــ پیوند اسلام و ایران را در داستان شهربانو در جایگاه مادر امام سجاد(ع) تجلی شده است. هرچند در تحقیقات و پژوهشهای تاریخی در این مورد تردیدهای اساسی مطرح گردیده، چنین تصویری از منظر هویت ملی مردم ایران، که ساخته و پرداخته ذهن تاریخی مردم است در خور دقت و تأمل میباشد.
[37]ــ محمّدحسن آصف، مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 349 ــ 321 (گفتار سوم، انقلاب سفید و ایدئولوژی حکومت پهلوی).
[38]ــ برای اطلاع بیشتر رک: ابراهیم طالبی دارابی، جایگاه قیام 19 دی 1356 در انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378
[39]ــ برای اطلاع بیشتر رک: رحیم نیکبخت، «قیام شورانگیز مردم تبریز»، فصلنامه 15 خرداد، ش 28 (تابستان 1386).
[40]ــ روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن 1357)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صص 189 ــ 171
[41]ــ صحیفه امام، ج 6، همان، ص 17
[42]ــ همان، ص 18