فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۴۱ تا ۳٬۲۶۰ مورد از کل ۳۰٬۰۹۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
ظهور و گسترش داعش (دولت اسلامی) در عراق، به ویژه در سال 2014، سرعت و گستره چشمگیری داشت. تحلیل و تبیین این رویداد پیچیده ، چندبعدی، و دارای زوایای مختلف را نمی توان به یک علت یا یک عامل فروکاست، بلکه مطالعه اسباب و علل و بازیگران پرشماری را طلب می کند. این پژوهش به روش پس رویدادی و با بررسی متون معطوف به مواضع پشتیبانان داعش در عراق، راهبردی را مطالعه می کند که در پژوهش های مرتبط، نمود و نشانی ندارد. هدف این پژوهش، شناسایی لایه پنهان تری از علل شکل گیری داعش در عراق و نقش عربستان سعودی در گسترش این جریان است. این پژوهش با ابتنا به نظریه امنیت هستی شناختی و با تکیه بر مفهوم پیله حفاظتی آنتونی گیدنز در راستای پاسخ گویی به پرسش: «چرا راهبرد عربستان سعودی بر گسترش و اشاعه داعش در عراق متمرکز بود؟»، یکی از راهبردهای عربستان سعودی در عراق را واکاوی کرده و این فرضیه را مطرح می کند که یکی از راهبردهای عربستان سعودی برای رسیدن به ثبات راهبردی و امنیت داخلی، راهبرد رهایی از خطر گروه های تکفیری در داخل و برون فکنی خطر به خارج از مرزهای کشور خود بوده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که عربستان سعودی، به عنوان مهم ترین کشور خاستگاه بنیادگرایی تکفیری، از طریق صدور تهدیدهای بالقوه داخلی به مناطق دیگر، افزون بر بهره گیری از امتیازهای بالفعل آن در درگیری های منطقه ای، در پی تحکیم امنیت داخلی و حفظ موجودیت حکومت عربستان است، اما خدشه دار شدن مشروعیت داخلی و خارجی عربستان به سبب حمایت از داعش ازیک سو، و رقابت داعش با عربستان از منظر مشروعیت دینی و درنتیجه، تهدید درونی حکومت عربستان از سوی دیگر، نشان داد که راهبرد اشاعه بنیادگرایی تکفیری، اگرچه ابتدا به گسترش و قدرتمندتر شدن داعش در عراق انجامید، اما تضمینی برای ثبات و امنیت داخلی عربستان سعودی نیست.
بحران آب و چارچوب های حقوقی نوین منطقه ای و بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کمبود گسترده آب و فقدان دسترسی به منابع آب سبب توسعه نیافتگی اقتصادی اجتماعی و تهدید امنیت ملی کشورها در سراسر جهان می شود. دامنه و پیچیدگی چالش های مرتبط با آب، فراتر از مرزهای ملی و منطقه ای است و به همین سبب نمی توان تنها آن را در چارچوب سیاست های ملی و منطقه ای بررسی کرد. در طول شصت سال گذشته، تلاش های زیادی برای رسیدگی به این چالش ها انجام شده است. این نوشتار با تکیه بر مفاهیم «بحران آب» و «حقوق بین الملل آب و چارچوب های حقوقی نوین منطقه ای» و پیوند دادن این مفاهیم به شرایط سیاسی، امنیتی، و اقتصادی در پی آن است تا ریشه های بحران کنونی آب را شناسایی کرده و به این پرسش پاسخ دهد که «چارچوب های حقوقی نوین منطقه ای تا چه میزان می توانند، پاسخ گوی این مسئله در مناطق گوناگون، از جمله خاورمیانه، باشند؟» در بیشتر اسناد حقوقی بین المللی، به دو اصل مهم «مشارکت منصفانه و معقول» و «التزام به عدم ایراد آسیب» توجه شده است. هرچند چارچوب های حقوقی منطقه ای و بین المللی در مورد آب، یکپارچه نبوده اند، اما رفته رفته با برطرف شدن کاستی های آن ها، در قواعد نوین حقوقی، سادگی اجرا و عدم پیچیدگی نسبت به قواعد پیشین دیده می شود. روند تکامل حقوق بین الملل در شناسایی حق آب، تعهد دولت ها به فراهم کردن دسترسی منصفانه همه شهروندان به آب، و عدم مداخله تبعیض آمیز برای تحقق این حق به ویژه در شرایط بحران آب می تواند مسیر رسیدن به امنیت آب را هموار کند.
راهبرد کلان سیاست خارجی دولت ترامپ: تغییر یا تداوم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتخاب دونالد جی ترامپ به سمت ریاست جمهوری امریکا در 8 نوامبر 2016، پرسش های فراوانی را در مورد آینده سیاست خارجی آمریکا به وجود آورد؛ ازجمله اینکه انتخاب رهبری که در سخنرانی های انتخاباتی اش بسیاری از اصول دیرینه سیاست خارجی آمریکا را رد می کرد، ممکن است چه تأثیری بر آینده رویکرد آمریکا به جهان داشته باشد، به ویژه اینکه دولت ترامپ، میراث جمهوری خواهان، دموکرات ها، و باراک اوباما را هم با خود داشت. پرسشی که مطرح می شود این است که «آیا در سیاست خارجی کلان و راهبردی آمریکا در دوران چهارساله ترامپ، شاهد تغییرات بنیادین و اتخاذ الگوهای جدید در سیاست خارجی بوده ایم، یا سیاست یادشده، ادامه روند پیشین بوده است؟ در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی و مراجعه به نظرات صاحب نظران استفاده شده و سعی شده است در پرتو یک چارچوب مفهومی ترکیبی، سیاست خارجی آمریکا در عصر کوتاه ترامپ ارزیابی شود. ترکیبی از دیدگاه های واقع گرایانه، نوع نخست، و شباهت های خانوادگی می تواند برای تبیین تداوم راهبردهای کلان سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ، راهگشا باشد. بنابراین، هدف اصلی این پژوهش، کمک به مطالعات آمریکاشناسی در حوزه مطالعات روابط بین الملل و ارائه تصویر دقیق تری از روند سیاست خارجی آمریکا برای مقامات ایران در دوره ترامپ است.
برند صلح در دیپلماسی عمومی نروژ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترش صلح، به عنوان هویت ملی، برجسته ترین ویژگی سیاست خارجیِ پساجنگ سردِ کشور کوچک نروژ است. نام آوری الگوی نروژی صلح در نظام بین الملل، با وجود محدودیت های ژئوپلیتیکی، مسئله اصلی این نوشتار است؛ ازاین رو، نگارندگان تلاش کرده اند با استفاده از سامانه نظری برندسازی ملت، نشان دهند که چگونه با وجود بازیگران بزرگ و قدرتمند، دیپلماسی صلح به برندینگ سیاست خارجی نروژ تبدیل شده است. تحلیل کیفی داده ها، بر دو پایه تبیین تاریخی و علی استوار بوده و انگاره نوشتار این است که برند فراملی نروژی ها، نتیجه تمرکز منابع بر مزیت های فرهنگی تاریخی صلح سازی/ صلح بانی است.
مقایسه همه پرسی استقلال کردستان عراق و کاتالونیای اسپانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از خواسته های اقلیت های قومی و زبانی در برخی کشورها، استقلال سیاسی است. کردها و کاتالان ها در عراق و اسپانیا، ازجمله این اقلیت ها هستند که همه پرسی استقلال را در سال 1396 هجری شمسی (2017 میلادی) برگزار کردند. پژوهش حاضر با طرح این پرسش که «همه پرسی استقلال کردستان عراق و کاتالونیای اسپانیا در سال 1396 شمسی برابر با 2017 میلادی چه شباهت ها و تفاوت هایی به لحاظ زمینه ، فرایند، نتیجه، و پیامد دارند؟»، در پی یافتن شباهت ها و تفاوت های این دو همه پرسی از ابعاد گوناگون بود که با کاربرد روش تحلیلی مقایسه ای به این نتیجه رسید که دو همه پرسی از جنبه زمینه های تاریخی، سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی شکل گیری، دارای شباهت های محدود و تفاوت های فراوانی هستند. به لحاظ فرایند برگزاری، هر دو با سازوکار مشابهی آغاز شدند، اما در فرایند برگزاری، به دلیل رفتار متفاوت دو دولت مرکزی عراق و اسپانیا با آن ها، تفاوت شدیدی یافتند. به لحاظ نتیجه نیز دو همه پرسی از نظر نسبت آرای مثبت به استقلال، مشابه هستند. به لحاظ پیامد، هر دو منطقه کردستان عراق و کاتالونیای اسپانیا، با پیامدهای منفی مشابهی مانند انزوای سیاسی، عدم حمایت بین المللی، مشکلات اقتصادی، و... روبه رو بوده اند، اما از چشم انداز چگونگی و میزان تأثیر هریک از این پیامدها در سه سطح محلی، ملی، و بین المللی، تفاوت دارند که ناشی از مجموعه مؤلفه های درون سیستمی مانند شرایط داخلی کردستان/ عراق و کاتالونیا/ اسپانیا، همچنین مؤلفه های برون سیستمی مانند منافع قدرت های منطقه ای و جهانی در این دو حوزه همه پرسی است.
اقتدارگرایی یا دموکراسی؛ ساختار دولت و توسعه اقتصادی در چین و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد و توسعه سریع چین و هند در سالیان اخیر، این کشورها را به پدیده ای جذاب در مباحث توسعه تبدیل کرده است. با این حال، این دو کشور با دو ساختار سیاسی متفاوت به توسعه دست یافته اند. هدف مقاله حاضر بررسی رابطه ساختار دولت و توسعه اقتصادی در این کشورها است. شناخت این رابطه به ویژه برای کشورهای در حال توسعه اهمیت بسزایی دارد. زیرا جوامع درحال گذار، جویای شناخت نسبت ساختار سیاسی و توسعه در کشور خود می باشند. نتایج این بررسی نشان می دهد که دموکراسی یا اقتدارگرایی ضرورتاّ پیش شرط توسعه نیست، بلکه وجود شاخص های دولت توسعه گرا در چین و هند شامل: نخبگان توسعه گرا، استقلال نسبی دولت، دیوان سالاری قوی و جامعه مدنی ضعیف بسترهای لازم را برای توسعه در دو کشور چین و هند فراهم کرده است.
تبیین فقهی تابعیت ملی با تأکید بر انگاره حکومت محوری اسلام و احکام اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«تابعیت ملی»، از جمله مفاهیم حقوقی در نظام حقوقی ایران است که موافقان و مخالفانی دارد. مخالفان معتقدند در اسلام چنین مفهومی اساساً امکان وجودی نداشته و در گذشته تاریخ اسلام نیز واقع نشده است. در مقابل، موافقان علاوه بر استدلال به امکان و ضرورت وجود چنین مفهومی در اسلام و حکومت اسلامی، بر وجود آن در معارف و تاریخ اسلام تأکید دارند. پرسش محوری مقاله حاضر این است که آیا «تابعیت ملی» از منظر فقهی قابل توجیه و تبیین است یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش، تلاش شده از طریق تبیین حکومت محوری اسلام و احکام اسلامی، حجیت و مشروعیت تابعیت ملی به اثبات برسد. بدین منظور با استفاده از روش مطالعات کتابخانه و متکی بر رویکرد تحلیلی توصیفی، با طرح موضوع تابعیت ملی در قالب های «حکم اولی، حکم حکومی و حکم ثانوی»، این مهم به عنوان «حکم اولی» تبیین و تثبیت شده است.
Georgia in Russian Foreign Policy: Implications for Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Review of Foreign Affairs, Volume ۱۲, Issue ۳۳- Serial Number ۱, January ۲۰۲۱
151 - 174
حوزه های تخصصی:
Georgia has experienced many developments since independence because of the presence of Russia and the West in this country, which has played an important role in making a balance of power between Russia and the West. Therefore, examining the factors that have made Georgia's role important will help to identify the issue. So, the main question in this article is what is the role of Georgia in the balance of power between Russia and the West and its impact on Iran's national security? Our hypothesis is, the role of Georgia is important in the balance of power between Russia and the West due to its unique geopolitical position and its pro-western policies, and this orientation has an important impact on Iran's national security. The hypothesis has been investigated according to the assumptions of Kenneth Waltz's balance of power theory and Mackinder’s geopolitical theory. Findings show that Georgia, as a small country, has felt threatened by Russia and has tried to join the Western structure, which has highlighted Georgia's role in the balance of power between the two sides. The West has used the energy resources of the Caspian Sea to supply its energy and Georgia is playing a key role in this process, which jeopardizes Russia's policy of monopolizing Europe's energy supply. Thus, the Western military presence in Georgia and Russia's monopoly policy to supply energy to the European Union has a negative impact on Iran's national security. The research method is descriptive-explanatory.
تجربه زیسته زنان رزمنده در جنگ ایران و عراق و بازاندیشی در نقش های سنتی سیاسی و اجتماعی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
145 - 180
حوزه های تخصصی:
مسئله این نوشتار تجربه زیسته زنان رزمنده در جنگ و تاثیر آن بر زندگی روزمره آنان و تحول در ذهنیت و مطالبات سیاسی- اجتماعی آنان است. جنگ ایران و عراق و مشارکت زنان در آن، عامل بزرگی برای بازاندیشی زنان نسبت به نقش سیاسی- اجتماعی خود در ایران پس از انقلاب اسلامی بوده است. اساس پژوهش نویسندگان، مصاحبه با چند تن از زنان رزمنده و روش این پژوهش تحلیل محتوای این مصاحبه ها بوده است. این زنان بیشتر از خانواده های سنتی برخاسته اند و حضورشان در جبهه های جنگ بسیاری از هنجارهای سنتی شان را با چالش روبه رو ساخته است. آنها از بایدها و نبایدها در مورد جنسیت، در دوره هشت ساله جنگ و در جامعه پساجنگی ازتبعیض میان زنان رزمنده و مردان در نهادهای رسمی، سخن گفته اند. پرسش اصلی نویسندگان این نوشتار این است که: "حضور زنان رزمنده در جنگ ایران و عراق در بازاندیشی در نقش های سنتی آنان چه تاثیری داشته است؟ پس از تحلیل محتوای مصاحبه ها نتایج بدست آمده نشان داده که مشارکت آنان درجنگ و موفقیت شان در انجام وظایفشان در جبهه های جنگ، عاملی برای بازاندیشی در نقش های سنتی شان و چالش در گفتمان سنتی بوده است. این شرایط آنان را برای ورود به عرصه عمومی آماده کرده و مطالبات شان را در حوزه های سیاسی– اجتماعی گسترده و متفاوت ساخته است.
تحلیل جامعه شناختی ناآرامی های آبان 1398(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
221 - 252
حوزه های تخصصی:
فهم سازوکارهای زیربناییِ وقوعِ ناآرامی های آبان 1398 در ایرانْ هدفِ این پژوهش بوده که در قالب تحقیقیْ کیفی در سنت مطالعات فرهنگی به انجام رسیده است. در چارچوب بندی آن نیز از ابزارهای مطالعات اسنادی، مشاهدات میدانی، مصاحبه و آمارهای رسمی بهره برده ایم. در مرحله اول با مطالعه اکتشافی منطقه ای که بستر بخشی از این رویداد بود؛ فقر، نابرابری، حاشیه نشینی و نوعِ مشاغلِ غالب در آن را به عنوان مفاهیم کلیدی در این زمینه تشخیص دادیم. در گام بعد و در پرتو نظریه های متأخرِ مرتبط با مفاهیم به دست آمده دریافتیم که نه فقر، نه نابرابری و نه حاشیه نشینیْ که بی ثبات کاریْ در پیوندِ بیشتر با وقوع این حوادث بوده است. با این حالْ گزارش ها نشان می دهند در بسیاری از مناطقی که بی ثبات کاری در آنها رواج داشته، شاهد وقوع ناآرامی نبوده ایم. این یعنی هیچکدام از این موارد (فقر، نابرابری، حاشیه نشینی و بی ثبات کاری) به تنهاییْ قادر به تبیین چرایی وقوع این حوادث نیستند. در نهایت، با پشتیبانیِ تنوعِ مکانیِ وقایع آبان 1398 توسط ابزار مفهومی پریکاریا تحلیل این وقایع را بر اندیشه های استندینگ و ریف کین بنا کردیم. به عنوان نتیجه گیری کلی، با تعدیل رویکرد نظری استفاده شده -ضمن آنکه نمی توان در این زمینه از تحلیل طبقاتی سود جست- معتقدیم وقوع این ناآرامی ها در قالب عکس العمل هایی ماشین وار از طریق شکل گیریِ «ترس از فقر» در میان پریکریت هایِ جمعیتِ فعالِ جامعه قابل پیگیری است.
تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان و پیامدهای راهبردی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
495 - 530
حوزه های تخصصی:
آمریکا پس از توافق با طالبان در دوحه، نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج کرد. این در حالی است که ایالات متحده در سال ۲۰۰۱، ذیل سیاست مبارزه با تروریسم و با هدف سرنگونی دولت وقت طالبان، به افغانستان حمله نظامی و این کشور را اشغال کرده بود. آمریکا از زمان حمله به افغانستان، در شش مرحله سیاست خود را در قبال این کشور و به ویژه طالبان که طی سال های طولانی در لیست دشمنان ایالات متحده بود، تنظیم کرد. اما حصول توافق اخیر با این جنبش که به معنای گذار از راهبرد تقابل به سیاست تعامل با طالبان است، نشان از تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان دارد. این تغییر ادراک آمریکا برای ایران، که یکی از همسایگان افغانستان است، پیامدهای راهبردی به ویژه در حوزه امنیتی دارد.ازاین رو، این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش اصلی است که تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان، چه پیامدهای راهبردی برای ایران به خصوص درزمینه امنیت خواهد داشت. در این مقاله به دلیل ماهیت پیچیده موضوع، از تلفیق روش های اکتشافی و هنجاری استفاده شده است. ترکیب نظریه های روابط بین الملل به طور خاص و نظریه ادراک تهدید با روش های پژوهشی تحلیل روندها و سناریونویسی، به لحاظ استخراج مولفه های متنوع و مداخله گر کمک کرده است.یافته های تحقیق پیش رو نشان می دهد که آمریکا در پی تغییر در ادراک خود، از افغانستان خارج شده و قدرت گرفتن طالبان را تسهیل کرده است. هرچند تهران در تعامل با طالبان بوده است، اما از قابل پیش بینی بودن رفتار آن مطمئن نیست. تهران چه بسا نگران است که طالبان به عنوان نیروی نیابتی برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای ایفای نقش کرده و منافع امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به مخاطره اندازد. افزون بر این، ایران درباره احتمال ظهور گروه های افراطی و تروریستی در افغانستان، نگرانی های جدی دارد. یکی از دغدغه های تهران این است که توافق آمریکا با طالبان، بر کیفیت تعامل و مواجهه این جنبش با ایران در آینده تاثیرگذار بوده و افغانستان را به سکوی جدیدی برای فشار بر ایران در حوزه امنیتی تبدیل کند. به ویژه اینکه افغانستان بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد و هرگونه ناامنی یا نفوذ ازسوی طالبان یا گروه های دیگر می تواند تاثیری مستقیم بر امنیت ملی ایران داشته باشد. حکومت مطلق طالبان در افغانستان و همزیستی تهران با آن نیز می تواند موجب نارضایتی بخش قابل توجهی از مهاجران یا پناهجویان افغان در ایران شود.
آیینگی وحی الهی؛ نظریه تکاملی فلسفه سیاسی در تبیین وحی و نسبت آن با حکومت و قانون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، درپی ارائه پاسخی نوین به پرسشی بنیادین در چارچوب سنت فلسفه سیاسی اسلامی است، مبنی بر این که استفاده و استنباط از وحی در شرایط و مقتضیات تاریخی تمدنی و فرهنگی متفاوت چگونه است؟ مدعای پژوهش این است که پیامبر هم چون آیینه ای، حقایق عقلی الهی را با وحی الهی دریافت و به مردم ارائه می کند. با توجه به آیینه بودن نفس شریف پیامبر در دریافت وحی الهی و نقش آیینه در بازنمایی حقایق دریافتی، پیامبر حقایق دریافتی را به تناسب شرایط فرهنگی، تمدنی، اجتماعی و...، به مردم رسانده است. بدین ترتیب درصورت انتقال وحی پیامبر به شرایط جدید، استنباط احکام الهی نیازمند تفقّه، تعقل و اجتهاد است. این تحلیل را می توان نظریه آیینگی وحی نام نهاد. بنا بر این نظریه حقیقت جان آدمی، که ناطقه اوست، وحی را دریافت می کند. حقایق کلی عقلی یادشده طی فرایند درونی پیامبر به حقایق جزئی تبدیل می شود. دستاورد اصلی نظریه آیینگی وحی، عقلانی بودن دین و امکان عقل ورزی در آن است که پیامد خود را در مناسبات دین و فلسفه سیاسی، دین و سیاست، تحلیل دین و شریعت، فلسفه تشریع و قانون گذاری، ویژگی ها و وظایف حاکم و حکومت، مقاصد نهایی قانون و چگونگی تفسیر متن وحیانی نشان می دهد
بررسی تطبیقی حکومت در اندیشه سیاسی نائینی و مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۹۵
117 - 140
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی حکومت در اندیشه سیاسی نائینی و مطهری است. مسئله اصلی این است که چگونه می توان وجوه اشتراک و افتراق اندیشه سیاسی نائینی و مطهری درباره حکومت را با ارجاع به شرایط حاکم بر دوره مشروطه و انقلاب اسلامی توضیح داد؟ به همین منظور با روش هرمنوتیک زمینه گرای اسکینر نشان داده شد که اختلاف نظری میان دو متفکر وجود ندارد. هر دو به مشروعیت الهی و مردمی فقیه در دوران غیبت امام معصوم باور دارند و نقش او نیز در جامعه نقش یک ایدئولوگ و وظیفه اش نظارت بر اجرای صحیح ایدئولوژی در جامعه اسلامی است. نائینی به دلیل حضور در فضای اصلاح طلبی، با نگاهی مثبت و تعامل گرایانه و با استفاده از ظرفیت های مکنون در فقه شیعه، خواستار اصلاح روند حکمرانی و نه برچیدن آن بود؛ اما مطهری به دلیل قرارگرفتن در فضای انقلابی ای که مارکسیسم ایجاد کرده بود، با بهره گیری از ظرفیت های فکری شیعه و نگاهی منفی و انتقادی به مؤلفه های مارکسیسم، به دنبال تشکیل حکومت اسلامی با نظرات خاص خود بوده است
کاربست قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در دیپلماسی عمومی با کشورهای رقیب(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۹۵
141 - 166
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پاسخ به این سؤال اساسی است که منابع قدرت نرم ایران متشکل از چه عناصری است و چگونه می توان از آن ها در رقابت با قدرت نرم کشورهای فعال علیه ایران در بستر دیپلماسی عمومی استفاده کرد؟ به همین منظور بیست مورد از منابع قدرت نرم ایران با استفاده از روش تحلیل مضمونی مورد بررسی قرار گرفت که مدل نهایی آن در «مقاومت و پیشرفت» خلاصه می شود. رقیبان اصلی قدرت نرم ایران، آمریکا، انگلستان، ترکیه، عراق و امارات هستند که در تحلیل مضمونی ابزار لازم درتقابل با آن ها، به مدل «تثبیت اندیشه و فرهنگ ایرانی اسلامی» و «حمایت از تولید ملی و اقتدار دیپلماتیک» رسیده ایم. موفقیت دیپلماسی عمومی ایران منوط به پیشرفت در ابعاد علمی، اقتصادی و نظامی توأم با مقاومت فرهنگی سیاسی درمقابل استکبار جهانی است
ادله فقهی حرمت ساخت و به کارگیری تسلیحات هسته ای در راهبرد بازدارندگی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت نادرست از مبانی اعتقادی رفتار دولت اسلامی در حوزه های راهبردی از جمله روش های بازدارندگی عاملی موثر در بدفهمی بازیگران نظام بین الملل از رویکردهای راهبردی واقعیِ آن دولت است. بر این اساس، بدفهمی نسبت به نیات هسته ای جمهوری اسلامی ایران، یکی از مشکلات قدرت ها طی دو دهه گذشته بوده است. به نظر می رسد هنوز تحقیق مجزایی که بتواند ارتباط وثیق مبانی اعتقادی اسلام با راهبرد هسته ای دولت اسلامی نشان دهد انجام نشده است. لذا، پرسش اصلی این مقاله این است که وضعیت جواز/عدم جواز(حرمت) ساخت و به کارگیری تسلیحات بازدارنده هسته ای در تقابل با دشمنان مجهز به چنین تسلیحاتی چگونه است؟ آموزه های حاصل از تفسیر متن قرآن حاکی از حرمت قطعیِ فقهی این موضوع در چارچوب راهبرد بازدارندگیِ دولت اسلامی است. هدف مقاله آن است که نشان دهد الزام به عدم تولید و به کارگیری سلاح هسته ای نه به دلیل محدودیت های حقوق بین الملل و مخالفت قدرت ها، بلکه برخاسته از مبانی اعتقادی ناشی از الزامات قرآنی-فقهی است.این نوشتار در چارچوب روش تفسیر اجتهادی می کوشد به نظر شارع مقدس درباره تولید و استفاده از سلاح های کشتار جمعی در راهبرد بازدارندگی نزدیک شود. برجسته سازی مبانی قرآنی-فقهی دالّ بر حرمت ساخت و به کارگیری تسلیحات اتمی (به عنوان نظر غالب)،در مقابل نظر ضعیف دالّ بر ساخت آنها، مهم ترین نوآوری و نتیجه مقاله پیش رو خواهد بود.
تحول لایه های معنایی مفهوم دولت در ایران معاصر: دهه های نخستین استقرار قاجاریه (دوره بحران و ابهام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش سیر تاریخی ظهور مفهوم دولت در زبان زمانه را در نیمه نخست قرن سیزده قمری یعنی دوره جانشینِ مؤسس سلسله قاجار بررسی می کند. پرسش محوری پژوهش این است که با ورود ایران به دوران آستانه ای خود تا چه میزان تحولات مربوط به این بحران، در کاربرد مفهوم دولت، در متون آن دوره، بازتاب زبانی داشته و کدام لایه های معنایی آن تقویت و کدام یک حذف یا جابه جا شده اند؟ مدعای ما این است که مفهوم قدیم دولت در این دوره، با اضطراب حاصل از بحرانِ واقع شدن در آستانه زمان تاریخی و مواجهه با مفهوم جدید، برای نخستین بار درون هاله ای سنگین از ابهام قرار گرفت؛ ابهامی که در عمل، زنگ آغاز پایان مفهوم ثابت و منجمد از دولت را که ادعای ازلیت و ابدیت می کرد، به صدا در آورد. از همین نقطه، زمینه چالش سهمگین میان دو فهم از مفهوم قدیم و جدید دولت به تدریج تکوین یافت. برای این منظور، خواهیم کوشید با بهره گیری از کلیات نظریه تاریخ مفهومی راینهارت کوزلک آلمانی لایه های معنایی مفهوم دولت و ظهور زبانی - بیانی آن ها در مواجهه با بحران نوپدید عارض بر دولت یعنی بحران جنگ های ایران و روسیه را در آثار نویسندگان دوره مذکور بکاویم.
داوری سیاسی به مثابه امر تراژیک: با بررسی و تحلیل اندیشه مارتا نوسبام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داوری و قضاوت کردن در میان جهان های هنجارمندی که در نزاع و تعارض با یکدیگر هستند، دشوار است. چرا که آنها در برخورداری از واژگان مشابه، معیارهای عقلانی مورد توافق و تعهدات اخلاقی مشترک هم راستا نیستند. لذا با روش های مرسوم در کاوش های فلسفی نمی توان میان این جهان های هنجاری دست به داوری زد. در چنین شرایطی، داوری های سیاسی معمولاً به امور تراژیکی ختم می شوند که در عرصه سیاسی عواقبی ناگوار دارند. در همین راستا سوال اصلی مقاله این است که داوری سیاسی به مثابه امری تراژیک به چه معنا است؟ و چه پیامدهای برای زیستارهای سیاسی دارد؟ برای یافتن پاسخ، نوشتار حاضر با تأکید بر این که داوری سیاسی مانند کنشی در موقعیت تراژیک، تجربه ای است که در زمان و محلِ خاصِ فرد رخ می دهد، امکان توسل به اصول متعین پیشینی در این زمینه را مردود دانسته و با ابتنا به اندیشه هنجاری مارتا نوسبام، درصدد ارائه نوعی داوری به مثابه داوری تراژیک است که اصل اساسی آن مبتنی بر حضور شانس اخلاقی در پی ریزی قابلیت های انسانی است. قابلیت هایی که منجر به رهایش انسان از یک مصیبت به یک خوشبختی می شوند. در واقع داوری در اندیشه نوسبام، پراکسیس سیاسی را متوجه به عناصری بیرون از کنشگر می کند و در عین حال بر تاثیر موقعیت های ستیزه ای و چندجانبه فرهنگی، سیاسی و مذهبی تاکید دارد که بر جهت دهی به رفتارهای عادلانه و غیرعادلانه، مصیبت ساز یا سعادت ساز و غیره در حوزه سیاسی موثرند.
تبیین زمینه های روابط ژئوپلیتیکی در منطقه خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
847 - 878
حوزه های تخصصی:
روابط ژئوپلیتیک روابط میان واحدهای سیاسی بر اساس زمینه وبسترهای جغرافیایی است. مقیاس ها در روابط ژئوپلیتیک در سه سطح بین المللی، منطقه ای و جهانی قرار دارد. این پژوهش با شیوه توصیفی- تحلیلی سعی در شناسایی مهم ترین بسترها و زمینه های روابط ژئوپلیتیک میان واحدهای سیاسی در مقیاس منطقه ای خلیج فارس دارد. شناسایی بسترها و زمینه های روابط کشورهای واقع در منطقه خلیج فارس بدلیل جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیکی این منطقه در ساختار قدرت جهانی از اهمیت بالایی برخوردار است. در این پژوهش ابتدا نظریه ها و رویکردهای روابط مورد بررسی قرار گرفته و فصل مشترک آن ها در راستای شناسایی زمینه های تاثیرگذار بر روابط کشورها استخراج گردیده است و سپس این مولفه ها در ارتباط با خلیج فارس پیاده سازی شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مهم ترین بسترها و زمینه های روابط ژئوپلیتیک میان کشورها در منطقه خلیج فارس در چهار بعد هیدروپلیتیک، ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر قرار دارد. مهم ترین بسترهای تاثیرگذار بر روابط کشورها نیز شامل موقعیت ژئوپلیتیکی منطقه، ادعاهای سرزمینی کشورهای منطقه نسبت به یکدیگر، ایدئولوژیک گرایی موجود در منطقه، ساختار ژئوپلیتیک دو قطبی، رویکرد امنیتی متعارض کشورها، کمبود آب و رودخانه ها مرزی مشترک، کدهای ژئوپلیتیک متعارض، رقابت برای هژمونی منطقه ای میان ایران و عربستان، عدم توافق در برخی از مرزهای دریایی مشترک، وجود تنگه استراتژیک هرمز، وزن ژئوپلیتیک نابرابر کشورهای منطقه، عدم موفقیت در شکل گیری یک سازمان منطقه ای جامع، پیوندهای مذهبی و قومی میان کشورهای منطقه قرار دارد.
تحلیل مقایسه ای سیاست خارجی آمریکا و روسیه در قبال اقلیم کردستان عراق و تاثیر آن بر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
879 - 901
حوزه های تخصصی:
اقلیم کردستان عراق به دلیل اهمیت منابع نفتی و قرار گرفتن در همسایگی چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه، مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده است. این منطقه پس از سقوط صدام و به ویژه با شروع بحران سوریه، در محاسبات منطقه ای قدرتهای فرامنطقه ای از قبیل ایالات متحده و روسیه جایگاه خاصی یافته است. مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که سیاست خارجی آمریکا و روسیه به عنوان قدرت های فرامنطقه ای به عنوان یک کشور همسایه در قبال اقلیم کردستان عراق چه بوده است و این سیاست چه تاثیری بر ایران داشته است؟ فرضیه مقاله این است: در حالی که عامل ژئوبلیتیک انرژی وجه مشترک سیاست خارجی دو قدرت فرامنطقه ای آمریکا و روسیه در قبال کردستان عراق بوده، با این حال رویکرد دو کشور نسبت به اقلیم کردستان در بعد ژئواستراتژیک متفاوت بوده است. در حالیکه مناسبات قدرت منطقه ای و پویش های درونی آن شکل دهنده به سیاست خارجی ایالات متحده در قبال اقلیم کردستان بوده است، مناسبات ساختاری قدرت در نظام بین الملل و به ویژه رقابت با ایالات متحده تعیین کننده روابط روسیه با اقلیم کردستان بوده است.
کالبدشکافی نقش قدرت نرم و دیپلماسی رسانه ای در تامین امنیت ملی ج.ا.ایران: مطالعه موردی بیداری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
7 - 27
حوزه های تخصصی:
تحولات اخیر موسوم به بیداری اسلامی که درخاورمیانه و شمال آفریقا در جریان است، به دلیل اهمیت مناطق مذکور، تمام بازیگران قدرتمند بین المللی و منطقه ای سعی در تأثیرگذاری بر این تحولات مطابق دیدگاه های مبتنی بر امنیت و منافع ملی خود دارند؛ لذا ج.ا.ایران نیز از این امر مستثنی نخواهد بود، چراکه از یک سو نقش الهام بخشی در شکل گیری این تحولات داشته و از سوی دیگر به عنوان یکی از قدرتمندترین بازیگران منطقه با ماهیت اسلامی و فراملی انقلاب اسلامی خواهان افزایش نفود خود در راستای عملی ساختن اهداف سیاست خارجی خود می باشد. سوالی که مقاله حاضر قصد دارد به آن بپردازد این است که ج.ا.ایران به عنوان مهم ترین کشور تأثیرگذار در شکل گیری این موج عظیم، چگونه و از طریق چه ابزاری باید سیاست خارجی خود را تنظیم نماید تا حداکثر بهره برداری را از جریانات کنونی به سود گسترش هر چه بیشتر نفوذ، منافع، آرمان ها، ارزش های اسلامی و در مجموع افزایش ضریب امنیت ملی خود ببرد و همچنین مانع از منحرف ساختن بیداری اسلامی از مسیر اصلی خود و مصادره این حرکت های مردمی و اسلامی از سوی ابرقدرت ها به ویژه آمریکا گردد. در این راستا فرضیه مقاله حاضر، تمرکز به روی قدرت نرم، دیپلماسی رسانه ای و استفاده مطلوب از شاخص های بارز آن داشته که بطور حتم مولفه یاد شده یکی از مهم ترین ابزار کاربردی سیاست خارجی در جهت دست یابی به اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می باشد