در تحلیل و بررسی فرایند شکل گیری پدیده های تاریخی، جغرافیای تاریخی از حوزه هایی است که تأمل در آن ضروری می نماید. هدف این مقاله با اتکاء بر روش تاریخی، بررسی نقش جغرافیای تاریخی در شکوفایی و بالندگی مدرسه حلّه و تأثیر آن در گسترش اندیشه شیعی در این دوره است. حله را امیران امامی مذهب بنی مزید در سده پنجم قمری ساختند. دُبَیس اول در حدود سال 419 قمری آن را در محلی آباد به نام جامعین، در غرب رود سورا (جامع جدید)، بنیان نهاد و صدقه بن منصور (501 - 478ق)، در سال 495 قمری آن را به مرکز ایالتی به همین نام با أعمال و نواحی متعدد تبدیل کرد. حله با موقعیت سوق الجیشی مناسب، به زودی از مراکز عمدة تجارت و کشاورزی و تجمع ثروت در عراق شد. در سایه این مزایا، علمای ادیب و دانش پرور بنی مزید محفل ادبی معتبری در حله بنیان نهادند. تداوم این روند در دورة سیطرة خلفای عباسی در حله، به ویژه عهد الناصرلدین الله، به این شهر مرکزیت ادبی و علمی بخشید. در دوره ایلخانی تداوم این مولفه ها و امینت پایدار (از ابتدای بنی مزید تا پایان عصر ایلخانی) و عنایت آنان به تشیع، شکل گیری حوزه علمی شیعی معتبری را در این شهر در پی داشت که حوزه های اندیشه و جغرافیای تشیع را به ویژه در ایران از خود متأثر کرد.
شاه اسماعیل پس از فتح خراسان، تشیع را در آنجا نیز مانند دیگر بخشهای قلمرو خود مذهب رسمی اعلام و تلاش کرد مردم خراسان را شیعه کند، ولی تسنن ریشهدار مردم خراسان و حملات مکرر اوزبکها، مشکلات زیادی برای او و جانشینانش ایجاد کردند.
اوزبکها نقش تأثیرگذاری در مختل کردن روند توسعه تشیع داشتند. آنها با کشتار شیعیان، مخصوصاً مبلغان و فقهای شیعه، مانع گرایش اهل سنت به تشیع میشدند. این عامل در شرق خراسان به خصوص در شهر هرات از یک سو باعث میشد اهل سنت با حمایت اوزبکها در مقابل تشیع مقاومت کنند و از سوی دیگر کسانی که به تشیع تمایل داشتند متوجه این واقعیت شدند که پذیرش تشیع ولو با حمایت دولت صفویه بسیار خطرناک میباشد، لذا از پذیرش تشیع خودداری میکردند. اما پس از رفع خطر اوزبک توسط شاه عباس اول، روند تشیع پذیری در خراسان با سهولت بیشتری انجام شد، هرچند باز هم بخشی از مردم آن ایالت به ویژه ساکنان مناطقی که در مجاورت قلمرو اوزبکها بودند، تشیع را نپذیرفتند. این پژوهش بر آن است با استفاده از روش تاریخی و کتابخانهای، روند و چگونگی گسترش تشیع در خراسان عصر صفوی، اقدامات دولت صفویه در این راستا و موانعی را که با آن مواجه بودند بررسی و تجزیه و تحلیل کند.
یکی از وجوه مهم مطالعاتی در حوزه انقلاب اسلامی و سیره امام خمینی(ره) قدرت شگفت انگیز پدیدآوردن انسجام قوی و ایجاد هم گرایی بین قشرها و اقوام و گروه های مختلف مردم ایران است. برای تعمق در این پدیده کم نظیر تاریخی باید به ویژگی های فقهی و سیاسی رهبری امام(ره) توجه کافی شود و جایگاه مصلحت عمومی، مشارکت عمومی، وظایف و خدمت گزاری عمومی، اصل عدالت اجتماعی، حاکمیت قانون، مردمی بودن و... در اندیشه و سیره ایشان بررسی گردد. در مقاله زیر پژوهش دراین باره مدنظر قرار گرفته است.
عباسقلی باکیخانوف جزو معدود مورخان دوره ی معاصر است که از علوم و فنون جدیدی همچون جغرافیا، باستان شناسی، مردم شناسی، فولکور و ... در تألیف اثر تاریخی اش بهره گرفته و دایره ی تاریخ را فراخ تر از آن دیده که گذشتگان می انگاشتند.وی برخلاف بیشتر مورخان پیشین که فقط به تاریخ سیاسی توجه داشتند، پا را از دایره ی سنت های تاریخ نگاری قدیمی فراتر نهاده و به موضوعاتی چون تاریخ اجتماعی، اقتصادی، ادبی، فرهنگ و تمدن و ... پرداخته است.وی بیشتر روایاتی را که در تالیف اثرش به کار گرفته است، نقد می کند. وی در تاریخ نقشی برای قضا و قدر قائل نبوده و به تاریخ فقط از بُعد عبرت آموزی نمی نگرد، بلکه آن را وسیله ای برای پی بردن به علل زوال و ترقی ملت ها و جوامع و معیار تشخیص نیک و بد آن ها می انگارد.در کنار این خصوصیات و مزایا، کار او نقایصی هم دارد.باکیخانوف به موضوعاتی چون اقشار و طبقات، تجارت و زندگی کوچ نشینی نپرداخته است، در حالی که آثاری همچون قراباغ نامه ها از این موضوعات غافل نمانده اند.تقسیم بندی دوره های تاریخی گلستان ارم سلسله ای بوده است؛ با این حال هیچ یک از آثار هم دوره ی گلستان ارم همچون قراباغ نامه ها که چند دهه بعد از گلستان ارم نوشته شده اند، به پای کار باکیخانوف نرسیده اند.