دیدار در صبح یکشنبه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کانون نویسندگان ایران بعد از شکلگیری و تاسیس در سالهای پایانی دههچهل، تبدیل به مرکز اصلی و پررنگ در مبارزه با سانسور و سرکوب نویسندگان دگراندیش ایران شد. این نهاد در تنه و بدنه خود ترکیبی بود از نویسندگان، شاعران، مترجمان و منتقدانی که به ایدهها و اسلوبهای فکری مختلفی گرایش داشتند، به طوری که گاه بحثها و تکروییهای برخی اعضای آن باعث میشد تا مناظرهها و مباحثههای فراوانی به وجود آید.
کانون نویسندگان در سالهای دههپنجاه، به ویژه بعد از اوجگرفتن قیام مردمی علیه رژیم حاکم فعالیتهای گوناگونی را آغاز کرد که به نوعی ادامه همان ایده اولیهاش یعنی مبارزه با سانسور و سختگیری به نویسندگان بود. در این دوران اکثریت نیروهای حاضر و فعال در کانون وجوه و رفتارهایی چپگرایانه داشتند. این چپگرای شامل شکلهای مختلفی بود و از طرفداران رسمی حزب توده تا سمپاتهای چپگرایی انقلابی را دربرمیگرفت.
این کلیت باعث شده بود که کانون در تمام آن سالها به یکی از مهمترین پایگاههای حرکت روشنفکری علیه رژیم تبدیل شود. هر چند باید اذعان کرد که نیروها و چهرههای مذهبی پرشماری میان اعضای کانون وجود نداشت ولی روحیه انقلابی و هدف مشترکی به نام مبارزه با سانسور و خفقان باعث شده بود که بیشتر گرایشهای فکری کنار هم گرد آیند و علیه سرکوبهای مذکور واکنش نشان دهند. مهمترین و شاید درخشانترین کار کانون نویسندگان در سالهای قبل از انقلاب، برگزاری «ده شب شعر» انستیتوگوته بود که چنان اقبال و شوری به وجود آورد که حتی خود برگزارکنندگان نیز انتظار آن را نداشتند.
شعرخوانی چهرههای مختلف از سیعد سلطانپور گرفته تا موسوی گرمارودی و مقالهخوانی نویسندگان از هوشنگ گلشیری گرفته تا بهرام بیضایی باعث شد تا ده شب نهتنها محلی باشد برای شنیدن صداهای مختلف انتقادی بلکه باعث شود تا رژیم وقت از میزان مخالفت و تنوع آن آگاهی بیشتری پیدا کند. کانون از روزها و شبهای برگزاری شبهای شعر در انستیتوگوته تا پیروزی انقلاب در بهمنماه 1357 روزهای پر کار و پر فراز و نشیبی را سپری کرد. انتشار انواع بولتنها، نامههای اعتراضآلود و به طور کلی علنی کردن مخالفت خود با رفتارهای حکومتی رژیم پهلوی از کانون چهرهای سیاسیتر به وجود آورد.
هر چند در همان دوران با نگاه به اسناد و مدارک بهجا مانده به خوبی میتوان دید که مباحثه و مناظرههای فراوانی میان جریان رسمی چپگرای کانون- نزدیکان به حزب توده به رهبری مرحوم بهآذین- و اعضای غیرتودهای، لیبرال و دموکرات وجود دارد. آثار نویسندگان و شاعران در آن روزگار نیز پر است از ایدهها و مفاهیم آشکار یا مستتر انقلابی که با توجه به اصول فکریشان دست به دست میشد. با ورود امام خمینی به ایران و سرعت گرفتن سقوط رژیم، کانون نیز به شکلی علنیتر به مبارزه پرداخت. روزنامههای آن دوران پر است از نامههای کانون نسبت به مصادیق مختلف مبارزه و دعوت به اتحاد و جلوگیری از تفرقه بین گروههای مختلف.
بعد از پیروزی انقلاب، کانون در هیأت نهاد روشنفکری به بالاترین حد مقبولیت خود دست یافت. به طوری که در روز بیست و نه بهمن روشنفکران فرانسوی در نامهای به کانون ضمن اعلام همبستگی چنین مینویسند: «... ما به تمامی نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران ایرانی، به ویژه کانون نویسندگان ایران، درود میفرستیم و رشد بیشتر ادبیات، هنر و فرهنگ ملت ایران را آرزو میکنیم.» این نامه را نامهایی مانند فرناندو آرابال، آلنروب، گرییه، لوییآراگون، یانیس گزناکیس و... امضا کرده بودند.
بعد از پیروزی انقلاب فرصتی برای دیدار نویسندگان و اعضای کانون با رهبری انقلاب پیش آمد که در نهایت صبح یکشنبه بیست و نه بهمنماه 1357 صورت پذیرفت. هیأت دبیران کانون این دیدار را داوطلبانه عنوان کرد. قبل از دیدار برخی اعضای کانون به گفته محمدعلی سپانلو چند روزی برای تدوین پیامی که قرار بود در حضور امامخمینی خوانده شود وقت گذاشته شد. به هر حال روز بیست و نه بهمن ساعت هشت صبح، نوزده نفر از اعضای کانون نویسندگان شامل سیمین دانشور، محمدقاضی، غلامحسین ساعدی، شیخمصطفی رهنما، باقر پرهام، منوچهر هزارخانی، سیاوش کسرایی، نعمت میرزازاده، جمال میرصادقی، فریدون تنکابنی، اسماعیل خویی، محسن یلفانی، محمدعلی سپانلو، جواد مجابی، بزرگ پورجعفر، محمد مختاری، فریدون فریاد، مهدی اسفندیارفرد و جلال سرفراز به مدرسه رفاه رفتند تا با رهبر انقلاب دیدار کنند.
جالب این که یکی از مهمترین اعضای کانون یعنی بهآذین بین این چهرهها حضور نداشت. به گفته سپانلو: «ما را به اتاق سادهای با کفپوش موکت خاکستریرنگ بردند ومرحوم آیتالله محلاتی هم چون مهماندار کنار ما روی زمین نشست. در حیاط مدرسه رفاه حلقه پرهیاهوی جمعیت، یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین را که به دیدار آیتالله [امام] آمده بود، در میان گرفته بود. بعضی از ما پشت پنجره بودند که آیتالله[امام] بیخبر، سبک پا و چالاک، از در درآمد و در سلام پیشقدم شد. نویسندگان هماهنگ به پا خاستند. آیتالله [امام] خواهش کرد بنشینند، خود در گوشهای از اتاق نشست و تنها یک پاسدار؛ ضبطصوت کوچکی در دست، کنار او قرار گرفت...»
در این جلسه دکتر باقر پرهام نامه کانون نویسندگان ایران را در حضور امامخمینی میخواند، نامهای چند بخشی شامل تبریک پیروزی انقلاب و چکیدهای از فعالیتهای ضداستبدادی کانون از سال 1347 تا آن روز. پرهام ضمن برشمردن آنچه که بر نویسندگان و شاعران ایران رفته بیان میکند که: «برای آن که این انقلاب به هدف نهایی خود برسد... همچنان با هرگونه سانسور و اختناق فکری مبارزه میکنیم.» سپانلو که از اعضای دیدارکننده بود لحظه خواندن نامه را اینطور توصیف میکند: «در تمام مدت امامخمینی سر به زیر افکنده نگاهش زیر ابروان پنهان بود؛ حس میکردی با ابروهایش میبیند، و هنگامی که برای پاسخگویی سربرمیداشت به کسی نگاه نمیکرد.
انگار به درون خویش مینگریست.» امام خمینی بعد از شنیدن گزارش کانون نویسندگان ایران شروع به صحبت میکند و ضمن برشمردن مواردی مانند نزدیکی و اتحاد روحانیون و روشنفکران در روزهای انقلاب چنین میگوید: «رمز پیروزی ما... وحدت اقشار و وحدت کلمه بود... قلم شما را شکسته بودند اما حالا آزاد است. در راه نشر تعالیم اسلامی کوشش کنید.» در لحظههای پایانی این دیدار امامخمینی، صحبتهایی درباره وضعیت دانشگاهها میکند و باز هم همه را به اتحاد و همبستگی دعوت میکند. ایشان ضمن نفی وابستگی به چپ و راست استقلال را هدف و مقصود انقلاب برمیشمرد و در پایان چنین میگوید: «این را بدانید که ما خیرخواه شما هستیم.
اسلام خیرخواه شماست... با اسلام آشتی کنید... همانطور که ما طلبهها مکلف هستیم، شما نویسندگان هم باید از قلم خوداستفاده کنید و برای خیر جامعه قلمفرسایی کنید. والسلام.» شرح کامل این دیدار روز بعد در روزنامه اطلاعات منتشر شد. بعد از این دیدار و کمی بعدتر کانون نویسندگان دچار مشکل بزرگی یعنی انشعاب اعضای چپگرایی مانند بهآذین شد که معتقد بودند کانون وجوه ضدامپریالیستی و انقلابی پررنگی ندارد. اینان با تشکیل شورای نویسندگان به نوعی زیرمجموعه حزب توده شدند در حوزه ادبیات. در جریان این انشعاب و اختلافنظر برخی اعضای نزدیک به بهآذین نیز از کانون کنار رفتند یا در جلسه معروف سال 58 به واسطه رفتار ضداساسنامه کانون از این انجمن اخراج شدند.
٭ اطلاعات این گزارش برگرفته است از کتاب «سرگذشت کانون نویسندگان ایران» نوشته محمدعلی سپانلو. جمللات داخل گیومه نیز از همین منبع برگرفته شده است
کانون نویسندگان در سالهای دههپنجاه، به ویژه بعد از اوجگرفتن قیام مردمی علیه رژیم حاکم فعالیتهای گوناگونی را آغاز کرد که به نوعی ادامه همان ایده اولیهاش یعنی مبارزه با سانسور و سختگیری به نویسندگان بود. در این دوران اکثریت نیروهای حاضر و فعال در کانون وجوه و رفتارهایی چپگرایانه داشتند. این چپگرای شامل شکلهای مختلفی بود و از طرفداران رسمی حزب توده تا سمپاتهای چپگرایی انقلابی را دربرمیگرفت.
این کلیت باعث شده بود که کانون در تمام آن سالها به یکی از مهمترین پایگاههای حرکت روشنفکری علیه رژیم تبدیل شود. هر چند باید اذعان کرد که نیروها و چهرههای مذهبی پرشماری میان اعضای کانون وجود نداشت ولی روحیه انقلابی و هدف مشترکی به نام مبارزه با سانسور و خفقان باعث شده بود که بیشتر گرایشهای فکری کنار هم گرد آیند و علیه سرکوبهای مذکور واکنش نشان دهند. مهمترین و شاید درخشانترین کار کانون نویسندگان در سالهای قبل از انقلاب، برگزاری «ده شب شعر» انستیتوگوته بود که چنان اقبال و شوری به وجود آورد که حتی خود برگزارکنندگان نیز انتظار آن را نداشتند.
شعرخوانی چهرههای مختلف از سیعد سلطانپور گرفته تا موسوی گرمارودی و مقالهخوانی نویسندگان از هوشنگ گلشیری گرفته تا بهرام بیضایی باعث شد تا ده شب نهتنها محلی باشد برای شنیدن صداهای مختلف انتقادی بلکه باعث شود تا رژیم وقت از میزان مخالفت و تنوع آن آگاهی بیشتری پیدا کند. کانون از روزها و شبهای برگزاری شبهای شعر در انستیتوگوته تا پیروزی انقلاب در بهمنماه 1357 روزهای پر کار و پر فراز و نشیبی را سپری کرد. انتشار انواع بولتنها، نامههای اعتراضآلود و به طور کلی علنی کردن مخالفت خود با رفتارهای حکومتی رژیم پهلوی از کانون چهرهای سیاسیتر به وجود آورد.
هر چند در همان دوران با نگاه به اسناد و مدارک بهجا مانده به خوبی میتوان دید که مباحثه و مناظرههای فراوانی میان جریان رسمی چپگرای کانون- نزدیکان به حزب توده به رهبری مرحوم بهآذین- و اعضای غیرتودهای، لیبرال و دموکرات وجود دارد. آثار نویسندگان و شاعران در آن روزگار نیز پر است از ایدهها و مفاهیم آشکار یا مستتر انقلابی که با توجه به اصول فکریشان دست به دست میشد. با ورود امام خمینی به ایران و سرعت گرفتن سقوط رژیم، کانون نیز به شکلی علنیتر به مبارزه پرداخت. روزنامههای آن دوران پر است از نامههای کانون نسبت به مصادیق مختلف مبارزه و دعوت به اتحاد و جلوگیری از تفرقه بین گروههای مختلف.
بعد از پیروزی انقلاب، کانون در هیأت نهاد روشنفکری به بالاترین حد مقبولیت خود دست یافت. به طوری که در روز بیست و نه بهمن روشنفکران فرانسوی در نامهای به کانون ضمن اعلام همبستگی چنین مینویسند: «... ما به تمامی نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران ایرانی، به ویژه کانون نویسندگان ایران، درود میفرستیم و رشد بیشتر ادبیات، هنر و فرهنگ ملت ایران را آرزو میکنیم.» این نامه را نامهایی مانند فرناندو آرابال، آلنروب، گرییه، لوییآراگون، یانیس گزناکیس و... امضا کرده بودند.
بعد از پیروزی انقلاب فرصتی برای دیدار نویسندگان و اعضای کانون با رهبری انقلاب پیش آمد که در نهایت صبح یکشنبه بیست و نه بهمنماه 1357 صورت پذیرفت. هیأت دبیران کانون این دیدار را داوطلبانه عنوان کرد. قبل از دیدار برخی اعضای کانون به گفته محمدعلی سپانلو چند روزی برای تدوین پیامی که قرار بود در حضور امامخمینی خوانده شود وقت گذاشته شد. به هر حال روز بیست و نه بهمن ساعت هشت صبح، نوزده نفر از اعضای کانون نویسندگان شامل سیمین دانشور، محمدقاضی، غلامحسین ساعدی، شیخمصطفی رهنما، باقر پرهام، منوچهر هزارخانی، سیاوش کسرایی، نعمت میرزازاده، جمال میرصادقی، فریدون تنکابنی، اسماعیل خویی، محسن یلفانی، محمدعلی سپانلو، جواد مجابی، بزرگ پورجعفر، محمد مختاری، فریدون فریاد، مهدی اسفندیارفرد و جلال سرفراز به مدرسه رفاه رفتند تا با رهبر انقلاب دیدار کنند.
جالب این که یکی از مهمترین اعضای کانون یعنی بهآذین بین این چهرهها حضور نداشت. به گفته سپانلو: «ما را به اتاق سادهای با کفپوش موکت خاکستریرنگ بردند ومرحوم آیتالله محلاتی هم چون مهماندار کنار ما روی زمین نشست. در حیاط مدرسه رفاه حلقه پرهیاهوی جمعیت، یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین را که به دیدار آیتالله [امام] آمده بود، در میان گرفته بود. بعضی از ما پشت پنجره بودند که آیتالله[امام] بیخبر، سبک پا و چالاک، از در درآمد و در سلام پیشقدم شد. نویسندگان هماهنگ به پا خاستند. آیتالله [امام] خواهش کرد بنشینند، خود در گوشهای از اتاق نشست و تنها یک پاسدار؛ ضبطصوت کوچکی در دست، کنار او قرار گرفت...»
در این جلسه دکتر باقر پرهام نامه کانون نویسندگان ایران را در حضور امامخمینی میخواند، نامهای چند بخشی شامل تبریک پیروزی انقلاب و چکیدهای از فعالیتهای ضداستبدادی کانون از سال 1347 تا آن روز. پرهام ضمن برشمردن آنچه که بر نویسندگان و شاعران ایران رفته بیان میکند که: «برای آن که این انقلاب به هدف نهایی خود برسد... همچنان با هرگونه سانسور و اختناق فکری مبارزه میکنیم.» سپانلو که از اعضای دیدارکننده بود لحظه خواندن نامه را اینطور توصیف میکند: «در تمام مدت امامخمینی سر به زیر افکنده نگاهش زیر ابروان پنهان بود؛ حس میکردی با ابروهایش میبیند، و هنگامی که برای پاسخگویی سربرمیداشت به کسی نگاه نمیکرد.
انگار به درون خویش مینگریست.» امام خمینی بعد از شنیدن گزارش کانون نویسندگان ایران شروع به صحبت میکند و ضمن برشمردن مواردی مانند نزدیکی و اتحاد روحانیون و روشنفکران در روزهای انقلاب چنین میگوید: «رمز پیروزی ما... وحدت اقشار و وحدت کلمه بود... قلم شما را شکسته بودند اما حالا آزاد است. در راه نشر تعالیم اسلامی کوشش کنید.» در لحظههای پایانی این دیدار امامخمینی، صحبتهایی درباره وضعیت دانشگاهها میکند و باز هم همه را به اتحاد و همبستگی دعوت میکند. ایشان ضمن نفی وابستگی به چپ و راست استقلال را هدف و مقصود انقلاب برمیشمرد و در پایان چنین میگوید: «این را بدانید که ما خیرخواه شما هستیم.
اسلام خیرخواه شماست... با اسلام آشتی کنید... همانطور که ما طلبهها مکلف هستیم، شما نویسندگان هم باید از قلم خوداستفاده کنید و برای خیر جامعه قلمفرسایی کنید. والسلام.» شرح کامل این دیدار روز بعد در روزنامه اطلاعات منتشر شد. بعد از این دیدار و کمی بعدتر کانون نویسندگان دچار مشکل بزرگی یعنی انشعاب اعضای چپگرایی مانند بهآذین شد که معتقد بودند کانون وجوه ضدامپریالیستی و انقلابی پررنگی ندارد. اینان با تشکیل شورای نویسندگان به نوعی زیرمجموعه حزب توده شدند در حوزه ادبیات. در جریان این انشعاب و اختلافنظر برخی اعضای نزدیک به بهآذین نیز از کانون کنار رفتند یا در جلسه معروف سال 58 به واسطه رفتار ضداساسنامه کانون از این انجمن اخراج شدند.
٭ اطلاعات این گزارش برگرفته است از کتاب «سرگذشت کانون نویسندگان ایران» نوشته محمدعلی سپانلو. جمللات داخل گیومه نیز از همین منبع برگرفته شده است