نان مهم ترین منبع تامین کننده کالری دریافتی خانوارهای شهری و روستایی کشور است. برای نان مصرفی خانوارهای ایرانی سالانه یارانه زیادی پرداخت می شود. این امر باعث شده سهم هزینه ای نان در سبد خوراکی خانوارها بسیار پایین باشد. از طرف دیگر ادامه این روند با توجه به محدودیت های بودجه دولت و عدم کارآیی های نظام تولید، توزیع و مصرف نان مسئله ساز شده است. دولت حذف این یارانه ها را در دستور کار دارد. آنچه اهمیت دارد، پیامدهای حذف یارانه ها بر سبد هزینه خانوار است که موضوع این مقاله است. الگوی برآورد این آثار در این مطالعه ماتریس حسابداری اجتماعی(SAM) است. مهم ترین نتایج دلالت بر آن دارد که با حذف یارانه نان و حامل های انرژی، مخارج خانوارهای شهری حداقل 33 درصد و مخارج خانوارهای روستایی حداقل40 درصد افزایش خواهد داشت.
رویکرد پسااستعماری در رشته روابط بین الملل از رویکردهای متاخر و نوپای محسوب می شود. این رویکرد با قرادادن کشورهای غیرغربی و به نوعی فرودستان در کانون تحلیل ها و تحقیقات خود، علاقمند به برملاساختن و تغییر دادن مناسبات پیچیده ی قدرت/دانش است که نظم جهانی معاصر را بازتولید می کند. تعریف متفاوت پسا استعمارگرایی از گذشته، حال و آینده روابط بین الملل چشم انداز نظری متفاوتی را در تفسیر رویدادهای بین المللی نشان می دهد و ابعاد ناآشکاری را دانش روابط بین الملل برجسته می کند. بر این اساس به لحاظ نظری نقش پسا استعمارگرایی در دانش روابط بین الملل روشن کردن ابعادی در روابط بین الملل است که رهیافت های دیگر آن را نادیده می گیرند که به دو صورت بررسی می شود. رابطه تباین با جریان اصلی روابط بین الملل و رابطه تکمیل کننده با روابط بین الملل انتقادی. مقاله حاضر رابطه تکمیل کننده نظریه پسااستعماری و روابط بین الملل انتقادی و امکانات پژوهشی آن را بررسی می کند.
در عصر حاضر، دیپلماسی عمومی به عنوان یکی از کارآمدترین ابزارهای قدرت نرم برای اثرگذاری بر کنش های بازیگران بین المللی، از سوی برخی کشورهای قدرتمند در عرصه سیاسی مورد استفاده قرارگرفته است، اما با پیشرفت تکنولوژی و گسترش ارتباطات، دیپلماسی عمومی نیز ساز و کار نوینی را برای تحقق اهداف خود به کار گرفته است. مقاله حاضر بر آن است که با بررسی نظریه جوزف نای پیرامون قدرت نرم و دیپلماسی عمومی، جایگاه این رویکرد را در تعیین ساز و کار نوین دیپلماسی عمومی مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین، نویسندگان در این مقاله با استفاده از روش علمی و رویکرد توصیفی-تحلیلی به دنبال پاسخ این پرسش هستند که دیدگاه جوزف نای در تبیین نظریه قدرت نرم چه تاثیری بر تعیین ساز و کار کنونی دیپلماسی عمومی در جهان داشته است. در پاسخ به این پرسش، یافته های تحقیق حاکی از آن است که جوزف نای در خلال نظریه قدرت نرم به دیپلماسی عمومی به عنوان یکی از مهم ترین شیوه های قدرت نرم توجه بسیار دارد و برای آن سه مولفه اساسی را بیان می کند که شامل ارتباطات روزانه با مردم، ارتباطات استراتژیک موضوعی و گسترش روابط بلند مدت با افراد کلیدی در کشورهای هدف می شود؛ که این سه مولفه امروزه به سه محور اساسی ساز و کار نوین دیپلماسی عمومی تحت عنوان مدیریت پیام، برقراری ارتباطات راهبردی و تثبیت روابط پایدار تبدیل شده است.
جریانهاى فکرى ایران، به رغم تفاوتها و اختلافها، از نظر فقدان «تولید تفکر» با یکدیگر مشابهت دارند . تفکر از جهت منشا، به تاسیسى، ترکیبى و تقلیدى تقسیم مىشود و از جهت کارکرد به زاینده، سوخته و پوسیده قابل دستهبندى است .
آیا دین تنها یک روایت دارد یا از دین هم به عنوان متن، قرائتهاى کثیر و فهمهاى متفاوت مىتوان داشت؟ در میان فهمهاى متفاوت، آیا تنها یک فهم درست است یا چند فهم همارز مىتواند وجود داشته باشد؟ آیا براى سنجش فهمها محک و معیارى موجود است یا... .
این مقاله، با هدف بسط محدوده بحث، به بررسى و نقد یکى از نظریهپردازان نامدار، به پرسشهاى مذکور پرداخته است.
طرح سپر دفاع موشکی امریکا، یکی از راهبردی ترین مباحث در حوزه امنیت بین المللی است. تحولات مربوط به آن و کشیده شدن دامنه این طرح به مرزهای غربی روسیه پس از سال 2007، بیش از پیش بر مناسبات مسکو - واشنگتن سایه انداخته است. بر این اساس، مقاله حاضر در پی پاسخ به چند پرسش کلیدی است؛ نخست اینکه محرک ها و دلایل استقرار این سامانه در شرق اروپا چیست؛ چه تحولاتی را ظرف یک دهه اخیر پشت سر گذاشته؛ دیدگاه ها و رفتارهای امریکا و روسیه در این خصوص چگونه قابل ارزیابی است؛ و در نهایت، تلاش ها و تحرک های متقابل دو کشور در این چارچوب ناظر به چه سیاست ها و اقداماتی در شرایط فعلی و آتی است؟ در پاسخی کلی نیز اشاره می شود که حساسیت نسبت به این موضوع در پرتو نگاه کلان به بحران مزبور، از زاویه مسائل و نگرانی های استراتژیک و مناسبات امنیت بین الملل قابل تحلیل است. با عنایت به این فرض که استقرار سامانه دفاع موشکی در اروپا، در راستای کاهش قابلیت استراتژیک روسیه و کنترل و محدود کردن قدرت مانور این کشور پیگیری می شود، مجموعه اقدامات و رقابت های امریکا و روسیه در منطقه ژئواستراتژیک شرق و مرکز اروپا در فضای جدیدی قرار گرفته است که بر اساس فعال سازی الگوهای معطوف به موازنه قدرت و انگاره دفع تهدید از هر طرف پیگیری می شود. بنابراین نظر به انگیزه های تازه همچون بحران اوکراین و تشدید اختلافات دو کشور، این مقاله بر آن است تا ضمن تأمل تاریخی در موضوع و تشریح و تبیین ابعاد این طرح، و همچنین بررسی اقدامات تقابلی و توانمندی های موشکی و دفاعی روسیه، با رویکرد و روشی توصیفی – تحلیلی، عوامل و دلایل نگرانی میان دو کشور و افق آن را نیز مورد واکاوی و کنکاش قرار دهد