ریشه ی اختلاف و دشمنی میان بنی امیه و بنی هاشم را در قرن ها پیش از ظهور
اسلام، در شبه جزیره عربستان، باید جستجو کرد. گر چه این طوایف هر دو از اعراب
مستعربه در برابر اعراب عاربه بوده و نسب آنان به عدنان، از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم
می رسید و به همین سبب به اعراب عدنانی هم معروف شده اند، لکن منشأ اصلی اختلاف
این دو طایفه معروف اعراب عدنانی را، دوره حیات قصی بن کلاب، از اجداد آنان، باید
دانست. در عین حال، در دوره های بعد، به ویژه دوره ی حیات فرزندان عبدمناف، یعنی
هاشم و عبدشمس، اختلافات آنان، وارد مرحله تازه ای شد و از شدت بیشتری برخوردار
گردید، و به همین سبب، جانشینان آن دو نیز در مقاطع مختلف تاریخی، در مقابل هم قرار
گرفتند. به طوری که عبدشمس با هاشم، امیه با عبدالمطلب، حرب با عبدالله، ابوسیفان با
پیامبر (ص)، معاویه با امام علی (ع) و امام حسن (ع) و یزید با امام حسین (ع) به مقابله
پرداختند.
در متون تاریخی، همواره از رویدشت به عنوان آخرین ناحیه مسکونی در حاشیه زاینده رود یاد شده است و در مآخذ سده های نخستین دوره اسلامی، آن را یکی از رستاق های اصفهان شمرده اند که در قرون سوم و چهارم هجری از رونق خاصی برخوردار بوده است و پس از آن در ضمن توضیح در خصوص تقسیم زاینده رود و یا مصب این رودخانه، گاه از ین بلوک هم ذکری به میان آمده است. از اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری، مورخین با شرح و بسط بیشتری از عمران آبادانی منطقه روایت می کنند. وجود این اسناد و نیز چندین اثر از مقطع زمانی مزبور در منطقه نتوانسته است کنجکاوی محققین ایرانی و خارجی را که تا حدود کوهپایه وحتی نائین را مورد بررسی ومطالعه قرار داده اند، بر انگیزد تا با شناسایی و تلاش در جهت ثبت آنها، ضمن شناساندن، به حفظ این آثار ارزشمند که شناسنامه تاریخی این حوضه به حساب می آیند، کمک کنند. از این رو نگارنده، محدوده بین اژیه تا ورزنه را به منظور شناسایی و ثبت آثار دوره ایلخانی برگزید، که در جریان مطالعه میدانی آن ناحیه، موفق به شناسایی یازده اثر تاریخی شد که از آن میان تنها شش بنا را می توان به دوره ایلخانی تا اوایل تیموری نسبت داد. در اینجا برای نخستین بار شرح مختصری از هر یک از آثار مزبور را، به همراه پلان هر بنا - که تمامی توسط نگارنده تهیه شده است- ارایه خواهم نمود. هدف نگارنده از استناد به منابع تاریخی کهن و یا جدید، نقد آنها نیست، بلکه بر پایه یافته های میدانی، قصد آن دارم تا با تکیه بر آنها این آثار را که به مثابه اوراقی پراکنده از تاریخ نانوشته و یا از یاد رفته آن به شمار می آیند، بازخوانی نمایم.
در تاریخ ایران بعد از اسلام، با اطمینان تمام می توان دوران حکومت سامانیان را عصر زرین حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان دانست. با این حال در عهد آن سلسله ی نیکنام و فرهنگ گستر و در روزگاری که تمدن ایرانی _ اسلامی در اوج شکوفایی خویش بود، از حضور مؤثر و فعال زنان در عرصه های گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، چندان اثری دیده نمی شود. هر چند انزوای زنان در جامعه ی متعالی عهد سامانیان خود به تنهایی شگفت آور است، اما هنگامی که بر نقش بارز سیاسی و اجتماعی زنان در خاستگاه سامانیان، فرارود (ماوراءالنهر)، قبل از ظهور آن سلسله آگاهی می یابیم، این شگفتی با تاسف همراه می گردد. در این مقاله با استناد به اطلاعاتی نمونه وار از پایگاه ارزشمند سیاسی و اجتماعی زنان فرارود در ادوار قبل از تشکیل سلسله ی سامانی سخن به میان آمده است. همچنین، با توجه به اطلاعات موجود، نقش زنان در مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عهد سامانیان مورد بررسی قرار گرفته است. متاسفانه، از مقایسه ی منزلت زنان فرارود پیش از تشکیل حکومت سامانی و موقعیت آنان در دوران زمــام داری آن سلسله ، به سیر قهقرایی شان سیاسی و اجتماعی زنان پی می بریم.علت انزوای نامطلوب سیاسی و اجتماعی زنان در عهد سامانیان از موضوعات مهمی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
در این شماره بر آن شدیم تا ضمن درج مصاحبه مهم و تاریخی آیتالله کاشانی با نویسنده معروف، آندره موروی، جلوههایی از شخصیت سیاسی و موقعیت بینالمللی آیتالله را در معرض دید و داوری خوانندگان تیزبین و نکتهسنج قرار دهیم. در این گفتگو، مرحوم کاشانی با ارائه تعریفی دقیق از امپریالیسم، زمان آگاهی خویش را به رخ میکشد و با محکوم ساختن استعمار بویژه استعمار فرانسه و انگلیس مصاحبهگر فرانسوی را به چالش میطلبد. موروی نیز که دعوی روشنفکری دارد، با دفاع از عملکرد استعماری دولت فرانسه در تونس و... دست خود را رو میکند و کوتهبینیاش را به نمایش میگذارد و ننگ ابدی را برای خویش میخرد. همچنین در آن برهه زمانی که ملت ایران، یکپارچه در برابر انگلیس مکار قد علم کرده است، آیتالله میکوشد با جدا کردن انگلیس به عنوان دشمن شماره یک ملت ایران از سایر قدرتهای زمان، همچون شوروی و آمریکا، در مقابل سوالات حساب شده موروی، پاسخهایی دقیق و سنجیده دهد تا از این فرصت، به بهترین وجه به نفع نهضت ملی ایران بهرهگیری نماید.
مقاله حاضر، نگاه انتقادی و آسیبشناسانه دارد به شیوه تاریخنگاری موجود مربوط به دوران نهضت ملی. درباره تاریخ نهضت ملی نفت، جای خوشوقتی است که در سه دهه اخیر، برخی از اسناد و خاطرات مهم و رهگشای مربوط به آن دوران حساس تاریخی چاپ و منتشر شده است. علاوه بر این، دیدگاههای متفاوت و بعضا متضاد موجود در گزارش و تحلیل حوادث نهضت (بویژه علل ناکامی و شکست آن) در چالش با یکدیگر، کمابیش در کتابها و جراید درج و مطرح گردیده و در نتیجه، ما نسبتا با نوعی «موازنه اطلاعاتی» در این زمینه روبهرو هستیم که امکان آشنایی دقیق و نقادانه پژوهشگران با آراء و نظریات متفاوت در مورد روند نهضت و نقاط قوت و ضعف عملکرد دستاندرکاران آن را فراهم میسازد. در کنار این «وجه مثبت» قضیه، اما، یک سلسله «نقاط منفی» نیز وجود دارند که اهم آنها عبارت است از: بیطرف نبودن مورخان نسبت به موضوع تحقیق (یعنی شخصیتها و عوامل دستاندرکار در حوادث دوران نهضت ملی)، عدم رعایت موازین علمی و قضایی در تحلیل موضوعات و داوری نسبت به اشخاص، تناقض پنهان یا آشکار در ادعاها و قضاوتها، تتبع ناکافی در حوادث تاریخی و عملکرد سران و فعالان نهضت، و عدم «جامعنگری» نسبت به پیشینه و پسینه اشخاص و جریانات، یکسان شماری افراد متفاوت در اندیشه و عملکرد با یکدیگر، و... ذیلا توجه خوانندگان هوشمند و حق پژوه را به نمونههایی از موارد فوق جلب میکنیم