صدور انقلاب با کدام رویکرد؟
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
14 شهریور 1358 جلسه دوازدهم مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامیایران به شور و مشورت درباره اصل سوم قانون اساسی گذشت که ذیل عبارت “دولت جمهوری اسلامیایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد” در بند 16 آن آمده بود: «برقراری روابط عادلانه با همه ملل و تعهد برادرانه در قبال ملل مسلمان و حمایت همه جانبه از همه مستضعفان جهان.» اعضای مجلس بررسی قانون اساسی در تعریف اصطلاح “مستضعفان جهان” دچار اختلاف نظر شدند؛ نائب رئیس مجلس اعلام کرد: «بر حسب موازین اسلام باید از غیر مسلمانان مظلوم در حد رفع ظلم حمایت کنیم.»
آیتالله ناصر مکارم شیرازی، مستضعف را به معنای “مظلوم” تعریف کرد و علیاکبر پرورش آن را “کسی که سلطه را پذیرفتهاست.” عبارت “حمایت همهجانبه” به پیشنهاد آیتالله حسینعلی منتظری از بند 16 حذف شد اما در رایگیری به تصویب نرسید؛ حجتی کرمانی تاکید اکید داشت که «به حکم قرآن باید با تمام نیرو از همه مستضعفان جهان حمایت کنیم.» یکی خواستار شفاف شدن عبارت “مستضعف” شد که آیا کافران را هم در بر میگیرد که نظر جمع این بود: «در بر میگیرد، ولو کافر باشد، اگر دشمن نباشد.»
تعهد برادرانه در قبال ملل مسلمان هم عبارت مناقشهانگیز دیگری شد و در نهایت جمع به تصمیم خاصی نرسید؛ آیتالله محمود طالقانی وقت گرفت و گفت: «این مساله را بنده بارها گفتهام که اول ببینیم چکاره هستیم و چه میخواهیم بکنیم؛ بعد بنشینیم و برای نظری که داریم عبارت درست کنیم. ولی ما اول عبارت درست میکنیم و با این وقت کمیکه داریم یک ساعت یا دو ساعت وقت تلف میکنیم و بحث میکنیم.»
آنچه سرآخر در بند 16 اصل سوم قانون اساسی گنجانده شد این عبارت بود: «تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان.» اینکه انقلابیون ایران پس از هفت ماهی که از انقلاب گذشته در پی آزادی مستضعفان جهان-حتی کافران مستضعف- از یوغ ظالمان برآمدند، و اینکه انقلاب در داخل تثبیت نشده و همزمان با آنکه غم یک کودتا و شورش و اقدامی ضدانقلابی خواب در چشم تر انقلابیون میشکست، آرمان صدور انقلاب از خیمه برخاست، خصلتی است نهفته در ذات انقلابها.
به قول کرین برینتون در “کالبد شکافی چهار انقلاب”، «انقلابیون در طول تاریخ همگی کوشیدهاند که اصول انقلاب خود را ترویج کنند.» و به تعبیری دیگر “انقلابها در روند باز شدن کلافشان، خواهان صدور خودند.” اما صدور انقلاب در عصرهای سهگانه انقلابها، پدیده ای است متعلق به دوره دوم (حاکمیت تندروها) و تضاد آنان با عصر اول از عدم تعلق میانهروهای روشنفکر و لیبرال به مبانی صدور انقلاب بر میخیزد که اولی دعوت به آرامش و خانهنشینی به جای تظاهرات و شور انقلابی میکند.
از این تصادم است که گفته میشود انقلاب فرزندان خود را میخورد. تولد سازمانهای چریکی و نظامیکه از الگوی انقلاب تبعیت میکنند مبین نوعی صدور طبیعی انقلاب تلقی میشود و از ورای این سازمانهای نظامیمیتوان شاهد نوعی تولد مطلوبهای جدید در وضع موجود رژیمهای سیاسی بود.
آنچه در ایران رخ داد ترکیب گروههای چریکی مبارز انقلابی در قالب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامیبود که بازوی نظامیانقلاب شد و تشکیل سازمان انقلابی تودههای جماهیری اسلامی”ساتجا” توسط محمد منتظری فرزند آیتالله منتظری که نیرویی برای صدور انقلاب به خاورمیانه بود. چون خود او در لیبی، سوریه و لبنان آموزش نظامیدیده بود و دوستان غیر ایرانی بسیاری داشت، در سازمانش افرادی غیرایرانی هم عضویت داشتند و بخشی از عملیات این سازمان در جهت صدور انقلاب به لیبی و لبنان بود.
واضعان نظریه انقلاب دائم در ایران ماهی از انقلاب نگذشته رخ نمایان کردند. کسانی که خود فرزند انقلاب بودند و زندان رفته آن، ولی قائل به مرز جغرافیایی برای انقلاب پیروز نبودند. دولت موقت مهدی بازرگان دوره اول انقلاب(حاکمیت لیبرالها) بود؛ نقل است از بازرگان که «انقلاب مگر نخود لوبیاست که صادر شود» و از ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت که در مهر ماه 1358 در بازگشت از سازمان ملل در تهران گفت: «این وظیفه دیپلماسی ماست که همسایگان را قانع کنیم که انقلاب امری صادراتی نیست و دولت جمهوری اسلامینیز درصدد صدور انقلاب نیست...»
محمد منتظری که تشکیلاتی با عنوان مرکز نهضتهای آزادیبخش جهانی را در تهران پیریخته و از خانهای مصادرهای در خیابان تختطاووس دفتری (دفتر صدور انقلاب به خاورمیانه را با نام “ساتجا”سازمان انقلابی تودههای جماهیری اسلامی) برای آن ساخته و قصد داشت انقلابیون و نهادهای چریکی جهانی- حتی مبارزان ایرلندی و آمریکای لاتین - را به تهران فراخواند، به مخالفت با دولت موقت برخاست.
سیدمحمد منتظری بر اساس یک تحلیل که آن را در چند سخنرانی بیان داشت ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر را ساخته سیا برای جلوگیری از نزدیکی دو حکومت انقلابی و صاحب نفت (ایران و لیبی) تلقی میکرد و عوامل پیگیر این کار - از جمله دکترابراهیم یزدی، قطبزاده - را در خط سیا میخواند.
در هیاهویی که بر سر این اتهامات برپا شده بود، دو بار رفت و آمد محمد منتظری به لیبی حادثهها آفرید و از جمله آن که یک بار که وی و همراهانش قصد داشتند با هواپیمایی که از آشیانه هواپیمایی ملی آماده کرده بودند با راهی طرابلس شوند، ماموران دولتی در فرودگاه مانع حرکت هواپیما شدند و در حالی که نزدیک بود ماجرا به فاجعهای بینجامد، ماموران شهربانی به دستور مهندس بازرگان هواپیما را محاصره کردند.
محمد منتظری و همراهانش – در حدود هشتاد نفر که بدون پاسپورت و اوراق شناسایی قصد سفر داشتند - روی باند فرودگاه مهرآباد تحصن کردند و مانع از پروازهای دیگر شدند. در این زمان به دستور امام خمینی، دولت بازرگان اعلامیهای صادر کرد و آیتالله منتظری نیز در نامهای که از رادیو و تلویزیون پخش شد، فرزند بزرگ خود را دارای ناهنجاریهای عصبی خواند که در اثر شکنجههای دوران زندان شاه در او پدید آمده است: “کنترل و مهار کردن و معالجه او همواره فکر مرا مشغول کرده و تا کنون چند مرتبه دست به اقداماتی زدهام و حتی اخیراً مدتی وی را برای معالجه اجباراً در قم نگه داشتم ولی متاسفانه اقدامات من سودی نبخشید و در این میان عدهای سوءاستفاده کرده، او را تحریک میکنند تا دست به کارهای جنجالی بزند و خوراکی برای تبلیغات دشمنان گردد.» (روزنامه کیهان، 27 شهریور 1358)
محمد منتظری در جواب پدر اعلامیهای صادر کرد و اعلام داشت که چون قصد دارد انقلاب ایران را به نهضتهای اصیل انقلابی گره بزند و دست عاملان بیگانه را رو کند، به این شانتاژها اهمیت نمیدهد. با این همه وی موفق به انجام کار خود نشد. اما این پایان ماجرا نبود. محمد منتظری روز بعد به اتفاق عدهای از همراهان [که پاسپورت داشتند] کشور را به مقصد لیبی ترک کرد و چند روز بعد اعلام شد عبدالسلام جلود نخست وزیر لیبی همراه با محمد منتظری به ایران آمده و در قم قصد دیدار با امامخمینی را دارد.
با پافشاری محمد منتظری و عدهای از روحانیون دیگر، جلود تنها توانست در مراسمیعمومیدر جایی که رهبر انقلاب بود حاضر شود و بدون نتیجهای از ایران رفت. عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت در بخشهایی از خاطرات خود مینویسد: «محمد منتظری در آن زمان روزنامهای به نام پیام شهید منتشر میکرد و تمام مطالب او فحش، تهمت، ناسزا به دیگران بود. محمد منتظری از بدو تاسیس دولت موقت با شخص بازرگان و من بشدت عناد میورزید و مطالبی نادرست و دور از حقیقت مینوشت و در سخنرانیهایش ما را آمریکایی و مزدور و جاسوس آمریکا میدانست.»
محمد منتظری در نامهای به تاریخ 25/2/58 خطاب به بنیانگذار انقلاب نوشت:«خدا نکند که روزی آید که “انقلاب فرزندان خود را بخورد” و ماها و رهبران مخلص انقلاب و حتی شخص رهبر و سمبل انقلاب که بحق شمایید، فدا شویم و به دست خودمان و برای عدم دقت و برای اینکه کسری افراد نالایق را که اکثرا هم خوشنفسند به دست خودمان سر کار آوریم و بتدریج روح یاس در تودههای اسلامیمیلیونی به وجود آید.” آذر 1358 بود که محمد منتظری تصمیم گرفت مبارزان اسلامیمسلح را روانه لبنان کند؛ گو اینکه سه سال بعد این کار عملی شد.
اشغال سفارت ایالات متحده در تهران آغاز عصر دوم انقلاب بود که از قضا “انقلاب دوم” نام گرفت؛ 13 دی ماه 1358 نخستین گردهمایی جنبشهای آزادیبخش جهان در تهران برگزارشد. این گردهمایی را دانشجویان پیرو خط امام با هدف “اتحاد میان امم انقلابی علیه رژیمهای ستمگر و شناساندن انقلاب اسلامیبه جهانیان”برگزار کردند. این گردهمایی که با دعوت از رهبران16 جنبش آزادیبخش ملی برگزار شد یک هفته ادامه داشت.
در این دوره با تأسیس دفتر جبهه آزادیبخش شبهجزیره عربستان در تهران و گردهمایی جنبشهای آزادیبخش و نیز برگزاری نخستین حج توسط حجاج ایرانی همراه با راهپیمایی برائت از مشرکین، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در پی ائتلافی برآمدند تا در مقابل امواج صدور انقلاب اسلامیایران بایستند.
شکلگیری شورای همکاری خلیجفارس با مشارکت موسسین ششگانهاش (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، قطر، بحرین و عمان) ایدهای بود که با حمله عراق به ایران جرقهاش زده شد و باعث شد در آذر 1359 در جریان برگزاری کنفرانس سران عرب در اردن، کشورهای عراق، اردن، کویت و عربستان استراتژی مشترکی برای منطقه ارائه دهند، اما در بهمن و اسفند 1359 (1981 میلادی) بود که تلاشهای فشردهای صورت گرفت و یک کمیسیون فنی مامور پیریزی اساسنامه شورای همکاری خلیجفارس شد.
در نهایت در حاشیه برگزاری سومین نشست کنفرانس کشورهای اسلامیدر طائف عربستان، کویت طرح یک پیمان امنیتی و نظامیرا ارائه کرد و پس از رایزنیهای متعدد آمریکا و انگلیس با کشورهای منطقه، پیمانی سیاسی، امنیتی، نظامیو اقتصادی با عنوان “شورای همکاری خلیجفارس” به طور رسمیدر 26 اسفند همان سال به وجود آمد. در ایران سازمانها و نهادهایی برای صدور انقلاب ایجاد شدند همچون سازمان تبلیغات اسلامی، مدرسه حجتیه در قم، بنیاد اندیشه و بنیاد فارابی.
میرحسین موسوی وزیر امور خارجه وقت هم تصمیم گرفت طرحی اسلامیدر سراسر جهان با هدایت وزارت امور خارجه ایران پیاده کند زیرا «جنگ علیه امپریالیسم باید در سرتاسر عالم رخ دهد.» تشکیل سازمان فراگیر انقلاب هم مطرح شد که گروههایی همچون مجلس اعلای انقلاب اسلامیعراق، جنبش انقلاب اسلامیجزیره العرب، جبهه آزادیبخش بحرین و گروههای آزادیبخش سوریه و لبنان را در بر میگرفت. روز 9 دی 1361 هم در جلسه علنی مجلس با حضور میهمانان شرکتکننده در کنگره ائمه جمعه، کلیات طرح حمایت از نهضتهای آزادیبخش تصویب شد.
در اوایل انقلاب واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه تشکیل شد که سید مهدیهاشمی (برادر داماد آیتالله منتظری) مدیریت آن را بر عهده داشت؛ پس از شهادت محمد منتظری در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، ساتجا به واحد نهضتهای آزادیبخش پیوست. در دولت رجایی واحد نهضتهای آزادیبخش در سپاه ادغام شد؛ بخشی از نیروهای این واحد جذب واحد اطلاعات شد و بخش دیگر از سپاه خارج و جریان نهضت جهانی اسلام به رهبری سید مهدیهاشمیرا تشکیل داد.
واحد نهضتهای سپاه در این دوره همکاری بسیار نزدیکی با سایر نهضتهای آزادیبخش در سراسر جهان داشت و حتی کنفرانسهایی را نیز با حضور رهبران این سازمانها در تهران برگزار کرد که بازتاب گستردهای در سطح بینالمللی داشت. ماموریت گروه مهدیهاشمی(جریان نهضت جهانی اسلام) کمک به سایر گروههای انقلابی در کشورهای اسلامیبود و منبعی برای فرستادن سلاح و مهمات به برخی کشورها به شمار میرفت.
نهضتهای آزادیبخش عملا حلقهای فرامنطقهای را تشکیل داد. این حلقه دایره فعالیتهای خود را به بیرون از کشور نیز کشاند. مهدیهاشمیکه معتقد به اصل صدور انقلاب ولو با زور بود، پس از آنکه گروه او کوشید در جریان مراسم حج در سال 1365 به طور غیر قانونی اسلحه وارد عربستان سعودی کند و پیش ازآنکه گروهش اخبار دیدار مک فارلین مشاور اسبق شورای امنیت ملی ایالات متحده از ایران را بر ملا سازد، توسط وزارت اطلاعات دوره ریشهری دستگیر و در سال 1366 بدلایل فعالیتهای ضد امنیتی به اعدام محکوم شد.
آنگونه که ریشهری در خاطراتش نوشته است از مراکز مربوط به گروه مهدیهاشمیسلاحهای زیادی کشف شد که همگی برای اعزام افراد و مواد انفجاری به سایر کشورها با هدف صدور انقلاب طراحی شده بود.
در پرونده اتهامات مهدیهاشمیاین موارد ذکر شده بود: تلاش در جهت تأسیس و اداره سپاه خود مختار و مستقل لنجان سفلی و تعذیه تدارکاتی و تسلیحاتی آن و ایجاد درگیری با کمیته انقلاب اسلامیمحل که منجر به کشته و زخمیشدن دهها نفر گردید، خارج کردن بیش از 280 قبضه سلاح و مهمات و اموال بسیاری از سپاه پاسداران انقلاب اسلامیو جاسازی و اختفاء آنها، ایجاد شبکه نفوذ در ارگانها و ادارات مختلف و سرقت اسناد و مدارک طبقهبندی شده و کسب اخبار و اطلاعات، مخالفت و اقدام علیه سیاستهای خارجی جمهوری اسلامیکه منجر به اختلال در روابط و مناسبات خارجی کشور شده است که عواقب آن کشته شدن صدها نفر بر اثر درگیریهای نظامیبوده است.
هنگامیکه ایران هیات دونپایهای را روانه مراسم تشییع جنازه لئونید برژنف رهبر سابق شوروی کرد، در داخل عدهای زبان به اعتراض گشودند؛ در نتیجه پس از آن وزارت امور خارجه ایران نمایندهای به مراسم تشییعجنازه کنستانتین چرنینکو نفرستاد ولی علیاکبر ولایتی وزیر خارجه وقت تاب تحمل نیاورد و با گلایه گفت: «هدف از شعار نه شرقی، نه غربی نفی سلطه بیگانه است نه گسستن رشته ارتباط با دیگر کشورها... “نه فقط شعار “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی”که آرمان صدور انقلاب نیز دستخوش چنین تاویلهای نامانوس و تفسیرهای ناصوابی شد و عدهای راه به بیراهه رفتند.
امام درباره صدور انقلاب فرمودند: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم، چرا که انقلاب ما اسلامیاست و تا بانگ لاالهالاالله و محمد رسولالله (ص) بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم.» در ابتدای پیروزی انقلاب ایشان گفتند: «ما به تمام جهان تجربههایمان را صادر میکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتی به مبارزان راه حق انتقال میدهیم و مسلما محصول صدور این تجربهها جز شکوفههای پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست.”
برخی از شعارها و پیامها، مثل این سخن امام «نهضت ما دارد توسعه پیدا میکند و میرود توی ملتها …» از سوی برخی به منزله قصد ایران برای مداخله در سایر کشورها و براندازی نظام سیاسی آنها تأویل شد. در حالی که، یک سال بعد از آن، امام فرمود: «صدور با سرنیزه، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی، اینها رشد پیدا کند” ایشان در جای دیگر فرمود: «معنای صدور انقلاب ما، این است که همه ملتها بیدار شوند، و همه دولتها بیدار شوند، خودشان را از این گرفتاریهایی که دارند نجات بدهند.»
برداشتهای ناروا از اصل صدور انقلاب بود که امام را به تعریفی جامعتر و دقیقتر از آن واداشت: «ما اینکه میگوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما میخواهیم کشورگشایی میکنند... معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار بشوند و همه دولتها بیدار بشوند...» ... «ما میگوییم انقلابمان را میخواهیم صادر میکنیم، میخواهیم این را صادر کنیم، میخواهیم این مطلب را، همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما میخواهیم این را صادر کنیم.
ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم. عراق با ما الان مدتهاست دارد حمله میکند و ما هیچ حملهای به آنها نمیکنیم. دفاع لازم است. ما میخواهیم که این انقلابمان را، انقلاب فرهنگیمان را، انقلاب اسلامیمان را به همه ممالک اسلامیصادر کنیم. و اگر این انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود این انقلاب، مشکل حل میشود.» . . . «صدور انقلاب صدور تجاوز و جنگ و به معنای گرفتن زمینهای دیگران نیست . . . صدور انقلاب به معنای صدور پیام و صدور رسالت انقلاب است. صدور ارزشهایی مانند استقلال، عدم وابستگی، خودکفایی، خصلتهای انسانی پاک ایمان، شرف، افتخار، حمایت از مستضعفان و...»
... «ما که میگوییم اسلام را میخواهیم صادر کنیم معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما میتوانیم. اما آنکه ما میتوانیم این است که میتوانیم به وسیله دستگاههایی که داریم به وسیله همین صداوسیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروههایی که به خارج میروند اسلام را آن طوریکه هست معرفی کنیم. اگر آن طوری که هست معرفی بشود مورد قبول همه خواهد بود.»
دیگر مقامات انقلاب نیز برای مقابله با تبعات ناگوار برداشتهای ناروا از اصل صدور انقلاب به تبیین این شعار پرداختند و از آن پس صدور انقلاب الگوسازی در داخل و اشاعه نهضتی فکری، مکتبی و فرهنگی در خارج تعریف شد: «هیچ وقت نظر امام یا دیگران که اظهار نظر کردهاند، این نبوده است که ما با جنگ و دعوا میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم. انقلاب ما، یک انقلاب فکری و مکتبی است. ما باید فکر و مکتبمان را تبلیغ کنیم...» (اکبرهاشمیرفسنجانی) «صدور انقلاب صدور زور نیست که با زور بشود جلویش را گرفت. این صدور آرمان و فرهنگ است» (محمد جواد باهنر)«ما هرگز نخواستهایم که با قوای قهریه، اسلام را به هیچ جای دنیا صادر کنیم.» (آیتالله خامنهای)
برای جلوگیری از انزوای ایران در صحنه جهانی، سیاست درهای باز در دستور کار قرار گرفت:«صدور انقلاب، به معنی صدور مفاهیم انقلاب است که جز با حضور ما در میدان سیاست جهانی ممکن نیست» (آیتالله خامنهای؛ 09/05/63)
با این حال در سال 1360 رهبری انقلاب اعلام کرد: «مساله دیگر صدور انقلاب است که بارها گفتهام ما با کسی جنگی نداریم. امروز انقلاب ما صادر شده است. “امام خمینی در بیانات دیگر خود نیز صدور انقلاب را اصلی انجام شده بیان کردند: «بحمدالله امروز قدرت ایرانی و قدرت اسلام در ایران به طوری است که توجه همه ملتهای ضعیف را به خودش معطوف کرده است و اسلام صادر شد در سرتاسر دنیا.
از این سیاههای عزیزی که در آمریکا هستند و تا آفریقا و تا شوروی و همه جا نور اسلام تابیده است و توجه مردم به اسلام شده است و منظور از صدور انقلاب همین بود و تحقق پیدا کرد و انشاالله اسلام در همه جا غلبه بر کفر خواهد پیدا کرد.» بالاخص پس از جنگ هشت ساله با عراق بود که امام صراحتا اعلام کرد: «هر روز ما در جنگ برکتی داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. ما انقلابمان را به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم ...» (منشور روحانیت – اسفند 67)
منابع و ماخذ:
1-صحیفه امام(ره)؛ جلدهای 16، 15، 13، 12
2-گاه شمار سیاست خارجی ؛ جلد اول. بهرام نوازنی. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 1381
3-چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران. پروفسور روح الله رمضانی. ترجمه علیرضا طیب. نشر نی. 1384
4-صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامیایران. جلد اول
5-فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، جلال الدین فارسی. بنیاد فرهنگی امام رضا. 1374
آیتالله ناصر مکارم شیرازی، مستضعف را به معنای “مظلوم” تعریف کرد و علیاکبر پرورش آن را “کسی که سلطه را پذیرفتهاست.” عبارت “حمایت همهجانبه” به پیشنهاد آیتالله حسینعلی منتظری از بند 16 حذف شد اما در رایگیری به تصویب نرسید؛ حجتی کرمانی تاکید اکید داشت که «به حکم قرآن باید با تمام نیرو از همه مستضعفان جهان حمایت کنیم.» یکی خواستار شفاف شدن عبارت “مستضعف” شد که آیا کافران را هم در بر میگیرد که نظر جمع این بود: «در بر میگیرد، ولو کافر باشد، اگر دشمن نباشد.»
تعهد برادرانه در قبال ملل مسلمان هم عبارت مناقشهانگیز دیگری شد و در نهایت جمع به تصمیم خاصی نرسید؛ آیتالله محمود طالقانی وقت گرفت و گفت: «این مساله را بنده بارها گفتهام که اول ببینیم چکاره هستیم و چه میخواهیم بکنیم؛ بعد بنشینیم و برای نظری که داریم عبارت درست کنیم. ولی ما اول عبارت درست میکنیم و با این وقت کمیکه داریم یک ساعت یا دو ساعت وقت تلف میکنیم و بحث میکنیم.»
آنچه سرآخر در بند 16 اصل سوم قانون اساسی گنجانده شد این عبارت بود: «تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان.» اینکه انقلابیون ایران پس از هفت ماهی که از انقلاب گذشته در پی آزادی مستضعفان جهان-حتی کافران مستضعف- از یوغ ظالمان برآمدند، و اینکه انقلاب در داخل تثبیت نشده و همزمان با آنکه غم یک کودتا و شورش و اقدامی ضدانقلابی خواب در چشم تر انقلابیون میشکست، آرمان صدور انقلاب از خیمه برخاست، خصلتی است نهفته در ذات انقلابها.
به قول کرین برینتون در “کالبد شکافی چهار انقلاب”، «انقلابیون در طول تاریخ همگی کوشیدهاند که اصول انقلاب خود را ترویج کنند.» و به تعبیری دیگر “انقلابها در روند باز شدن کلافشان، خواهان صدور خودند.” اما صدور انقلاب در عصرهای سهگانه انقلابها، پدیده ای است متعلق به دوره دوم (حاکمیت تندروها) و تضاد آنان با عصر اول از عدم تعلق میانهروهای روشنفکر و لیبرال به مبانی صدور انقلاب بر میخیزد که اولی دعوت به آرامش و خانهنشینی به جای تظاهرات و شور انقلابی میکند.
از این تصادم است که گفته میشود انقلاب فرزندان خود را میخورد. تولد سازمانهای چریکی و نظامیکه از الگوی انقلاب تبعیت میکنند مبین نوعی صدور طبیعی انقلاب تلقی میشود و از ورای این سازمانهای نظامیمیتوان شاهد نوعی تولد مطلوبهای جدید در وضع موجود رژیمهای سیاسی بود.
آنچه در ایران رخ داد ترکیب گروههای چریکی مبارز انقلابی در قالب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامیبود که بازوی نظامیانقلاب شد و تشکیل سازمان انقلابی تودههای جماهیری اسلامی”ساتجا” توسط محمد منتظری فرزند آیتالله منتظری که نیرویی برای صدور انقلاب به خاورمیانه بود. چون خود او در لیبی، سوریه و لبنان آموزش نظامیدیده بود و دوستان غیر ایرانی بسیاری داشت، در سازمانش افرادی غیرایرانی هم عضویت داشتند و بخشی از عملیات این سازمان در جهت صدور انقلاب به لیبی و لبنان بود.
واضعان نظریه انقلاب دائم در ایران ماهی از انقلاب نگذشته رخ نمایان کردند. کسانی که خود فرزند انقلاب بودند و زندان رفته آن، ولی قائل به مرز جغرافیایی برای انقلاب پیروز نبودند. دولت موقت مهدی بازرگان دوره اول انقلاب(حاکمیت لیبرالها) بود؛ نقل است از بازرگان که «انقلاب مگر نخود لوبیاست که صادر شود» و از ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت که در مهر ماه 1358 در بازگشت از سازمان ملل در تهران گفت: «این وظیفه دیپلماسی ماست که همسایگان را قانع کنیم که انقلاب امری صادراتی نیست و دولت جمهوری اسلامینیز درصدد صدور انقلاب نیست...»
محمد منتظری که تشکیلاتی با عنوان مرکز نهضتهای آزادیبخش جهانی را در تهران پیریخته و از خانهای مصادرهای در خیابان تختطاووس دفتری (دفتر صدور انقلاب به خاورمیانه را با نام “ساتجا”سازمان انقلابی تودههای جماهیری اسلامی) برای آن ساخته و قصد داشت انقلابیون و نهادهای چریکی جهانی- حتی مبارزان ایرلندی و آمریکای لاتین - را به تهران فراخواند، به مخالفت با دولت موقت برخاست.
سیدمحمد منتظری بر اساس یک تحلیل که آن را در چند سخنرانی بیان داشت ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر را ساخته سیا برای جلوگیری از نزدیکی دو حکومت انقلابی و صاحب نفت (ایران و لیبی) تلقی میکرد و عوامل پیگیر این کار - از جمله دکترابراهیم یزدی، قطبزاده - را در خط سیا میخواند.
در هیاهویی که بر سر این اتهامات برپا شده بود، دو بار رفت و آمد محمد منتظری به لیبی حادثهها آفرید و از جمله آن که یک بار که وی و همراهانش قصد داشتند با هواپیمایی که از آشیانه هواپیمایی ملی آماده کرده بودند با راهی طرابلس شوند، ماموران دولتی در فرودگاه مانع حرکت هواپیما شدند و در حالی که نزدیک بود ماجرا به فاجعهای بینجامد، ماموران شهربانی به دستور مهندس بازرگان هواپیما را محاصره کردند.
محمد منتظری و همراهانش – در حدود هشتاد نفر که بدون پاسپورت و اوراق شناسایی قصد سفر داشتند - روی باند فرودگاه مهرآباد تحصن کردند و مانع از پروازهای دیگر شدند. در این زمان به دستور امام خمینی، دولت بازرگان اعلامیهای صادر کرد و آیتالله منتظری نیز در نامهای که از رادیو و تلویزیون پخش شد، فرزند بزرگ خود را دارای ناهنجاریهای عصبی خواند که در اثر شکنجههای دوران زندان شاه در او پدید آمده است: “کنترل و مهار کردن و معالجه او همواره فکر مرا مشغول کرده و تا کنون چند مرتبه دست به اقداماتی زدهام و حتی اخیراً مدتی وی را برای معالجه اجباراً در قم نگه داشتم ولی متاسفانه اقدامات من سودی نبخشید و در این میان عدهای سوءاستفاده کرده، او را تحریک میکنند تا دست به کارهای جنجالی بزند و خوراکی برای تبلیغات دشمنان گردد.» (روزنامه کیهان، 27 شهریور 1358)
محمد منتظری در جواب پدر اعلامیهای صادر کرد و اعلام داشت که چون قصد دارد انقلاب ایران را به نهضتهای اصیل انقلابی گره بزند و دست عاملان بیگانه را رو کند، به این شانتاژها اهمیت نمیدهد. با این همه وی موفق به انجام کار خود نشد. اما این پایان ماجرا نبود. محمد منتظری روز بعد به اتفاق عدهای از همراهان [که پاسپورت داشتند] کشور را به مقصد لیبی ترک کرد و چند روز بعد اعلام شد عبدالسلام جلود نخست وزیر لیبی همراه با محمد منتظری به ایران آمده و در قم قصد دیدار با امامخمینی را دارد.
با پافشاری محمد منتظری و عدهای از روحانیون دیگر، جلود تنها توانست در مراسمیعمومیدر جایی که رهبر انقلاب بود حاضر شود و بدون نتیجهای از ایران رفت. عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت در بخشهایی از خاطرات خود مینویسد: «محمد منتظری در آن زمان روزنامهای به نام پیام شهید منتشر میکرد و تمام مطالب او فحش، تهمت، ناسزا به دیگران بود. محمد منتظری از بدو تاسیس دولت موقت با شخص بازرگان و من بشدت عناد میورزید و مطالبی نادرست و دور از حقیقت مینوشت و در سخنرانیهایش ما را آمریکایی و مزدور و جاسوس آمریکا میدانست.»
محمد منتظری در نامهای به تاریخ 25/2/58 خطاب به بنیانگذار انقلاب نوشت:«خدا نکند که روزی آید که “انقلاب فرزندان خود را بخورد” و ماها و رهبران مخلص انقلاب و حتی شخص رهبر و سمبل انقلاب که بحق شمایید، فدا شویم و به دست خودمان و برای عدم دقت و برای اینکه کسری افراد نالایق را که اکثرا هم خوشنفسند به دست خودمان سر کار آوریم و بتدریج روح یاس در تودههای اسلامیمیلیونی به وجود آید.” آذر 1358 بود که محمد منتظری تصمیم گرفت مبارزان اسلامیمسلح را روانه لبنان کند؛ گو اینکه سه سال بعد این کار عملی شد.
اشغال سفارت ایالات متحده در تهران آغاز عصر دوم انقلاب بود که از قضا “انقلاب دوم” نام گرفت؛ 13 دی ماه 1358 نخستین گردهمایی جنبشهای آزادیبخش جهان در تهران برگزارشد. این گردهمایی را دانشجویان پیرو خط امام با هدف “اتحاد میان امم انقلابی علیه رژیمهای ستمگر و شناساندن انقلاب اسلامیبه جهانیان”برگزار کردند. این گردهمایی که با دعوت از رهبران16 جنبش آزادیبخش ملی برگزار شد یک هفته ادامه داشت.
در این دوره با تأسیس دفتر جبهه آزادیبخش شبهجزیره عربستان در تهران و گردهمایی جنبشهای آزادیبخش و نیز برگزاری نخستین حج توسط حجاج ایرانی همراه با راهپیمایی برائت از مشرکین، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در پی ائتلافی برآمدند تا در مقابل امواج صدور انقلاب اسلامیایران بایستند.
شکلگیری شورای همکاری خلیجفارس با مشارکت موسسین ششگانهاش (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، قطر، بحرین و عمان) ایدهای بود که با حمله عراق به ایران جرقهاش زده شد و باعث شد در آذر 1359 در جریان برگزاری کنفرانس سران عرب در اردن، کشورهای عراق، اردن، کویت و عربستان استراتژی مشترکی برای منطقه ارائه دهند، اما در بهمن و اسفند 1359 (1981 میلادی) بود که تلاشهای فشردهای صورت گرفت و یک کمیسیون فنی مامور پیریزی اساسنامه شورای همکاری خلیجفارس شد.
در نهایت در حاشیه برگزاری سومین نشست کنفرانس کشورهای اسلامیدر طائف عربستان، کویت طرح یک پیمان امنیتی و نظامیرا ارائه کرد و پس از رایزنیهای متعدد آمریکا و انگلیس با کشورهای منطقه، پیمانی سیاسی، امنیتی، نظامیو اقتصادی با عنوان “شورای همکاری خلیجفارس” به طور رسمیدر 26 اسفند همان سال به وجود آمد. در ایران سازمانها و نهادهایی برای صدور انقلاب ایجاد شدند همچون سازمان تبلیغات اسلامی، مدرسه حجتیه در قم، بنیاد اندیشه و بنیاد فارابی.
میرحسین موسوی وزیر امور خارجه وقت هم تصمیم گرفت طرحی اسلامیدر سراسر جهان با هدایت وزارت امور خارجه ایران پیاده کند زیرا «جنگ علیه امپریالیسم باید در سرتاسر عالم رخ دهد.» تشکیل سازمان فراگیر انقلاب هم مطرح شد که گروههایی همچون مجلس اعلای انقلاب اسلامیعراق، جنبش انقلاب اسلامیجزیره العرب، جبهه آزادیبخش بحرین و گروههای آزادیبخش سوریه و لبنان را در بر میگرفت. روز 9 دی 1361 هم در جلسه علنی مجلس با حضور میهمانان شرکتکننده در کنگره ائمه جمعه، کلیات طرح حمایت از نهضتهای آزادیبخش تصویب شد.
در اوایل انقلاب واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه تشکیل شد که سید مهدیهاشمی (برادر داماد آیتالله منتظری) مدیریت آن را بر عهده داشت؛ پس از شهادت محمد منتظری در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، ساتجا به واحد نهضتهای آزادیبخش پیوست. در دولت رجایی واحد نهضتهای آزادیبخش در سپاه ادغام شد؛ بخشی از نیروهای این واحد جذب واحد اطلاعات شد و بخش دیگر از سپاه خارج و جریان نهضت جهانی اسلام به رهبری سید مهدیهاشمیرا تشکیل داد.
واحد نهضتهای سپاه در این دوره همکاری بسیار نزدیکی با سایر نهضتهای آزادیبخش در سراسر جهان داشت و حتی کنفرانسهایی را نیز با حضور رهبران این سازمانها در تهران برگزار کرد که بازتاب گستردهای در سطح بینالمللی داشت. ماموریت گروه مهدیهاشمی(جریان نهضت جهانی اسلام) کمک به سایر گروههای انقلابی در کشورهای اسلامیبود و منبعی برای فرستادن سلاح و مهمات به برخی کشورها به شمار میرفت.
نهضتهای آزادیبخش عملا حلقهای فرامنطقهای را تشکیل داد. این حلقه دایره فعالیتهای خود را به بیرون از کشور نیز کشاند. مهدیهاشمیکه معتقد به اصل صدور انقلاب ولو با زور بود، پس از آنکه گروه او کوشید در جریان مراسم حج در سال 1365 به طور غیر قانونی اسلحه وارد عربستان سعودی کند و پیش ازآنکه گروهش اخبار دیدار مک فارلین مشاور اسبق شورای امنیت ملی ایالات متحده از ایران را بر ملا سازد، توسط وزارت اطلاعات دوره ریشهری دستگیر و در سال 1366 بدلایل فعالیتهای ضد امنیتی به اعدام محکوم شد.
آنگونه که ریشهری در خاطراتش نوشته است از مراکز مربوط به گروه مهدیهاشمیسلاحهای زیادی کشف شد که همگی برای اعزام افراد و مواد انفجاری به سایر کشورها با هدف صدور انقلاب طراحی شده بود.
در پرونده اتهامات مهدیهاشمیاین موارد ذکر شده بود: تلاش در جهت تأسیس و اداره سپاه خود مختار و مستقل لنجان سفلی و تعذیه تدارکاتی و تسلیحاتی آن و ایجاد درگیری با کمیته انقلاب اسلامیمحل که منجر به کشته و زخمیشدن دهها نفر گردید، خارج کردن بیش از 280 قبضه سلاح و مهمات و اموال بسیاری از سپاه پاسداران انقلاب اسلامیو جاسازی و اختفاء آنها، ایجاد شبکه نفوذ در ارگانها و ادارات مختلف و سرقت اسناد و مدارک طبقهبندی شده و کسب اخبار و اطلاعات، مخالفت و اقدام علیه سیاستهای خارجی جمهوری اسلامیکه منجر به اختلال در روابط و مناسبات خارجی کشور شده است که عواقب آن کشته شدن صدها نفر بر اثر درگیریهای نظامیبوده است.
هنگامیکه ایران هیات دونپایهای را روانه مراسم تشییع جنازه لئونید برژنف رهبر سابق شوروی کرد، در داخل عدهای زبان به اعتراض گشودند؛ در نتیجه پس از آن وزارت امور خارجه ایران نمایندهای به مراسم تشییعجنازه کنستانتین چرنینکو نفرستاد ولی علیاکبر ولایتی وزیر خارجه وقت تاب تحمل نیاورد و با گلایه گفت: «هدف از شعار نه شرقی، نه غربی نفی سلطه بیگانه است نه گسستن رشته ارتباط با دیگر کشورها... “نه فقط شعار “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی”که آرمان صدور انقلاب نیز دستخوش چنین تاویلهای نامانوس و تفسیرهای ناصوابی شد و عدهای راه به بیراهه رفتند.
امام درباره صدور انقلاب فرمودند: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم، چرا که انقلاب ما اسلامیاست و تا بانگ لاالهالاالله و محمد رسولالله (ص) بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم.» در ابتدای پیروزی انقلاب ایشان گفتند: «ما به تمام جهان تجربههایمان را صادر میکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتی به مبارزان راه حق انتقال میدهیم و مسلما محصول صدور این تجربهها جز شکوفههای پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست.”
برخی از شعارها و پیامها، مثل این سخن امام «نهضت ما دارد توسعه پیدا میکند و میرود توی ملتها …» از سوی برخی به منزله قصد ایران برای مداخله در سایر کشورها و براندازی نظام سیاسی آنها تأویل شد. در حالی که، یک سال بعد از آن، امام فرمود: «صدور با سرنیزه، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی، اینها رشد پیدا کند” ایشان در جای دیگر فرمود: «معنای صدور انقلاب ما، این است که همه ملتها بیدار شوند، و همه دولتها بیدار شوند، خودشان را از این گرفتاریهایی که دارند نجات بدهند.»
برداشتهای ناروا از اصل صدور انقلاب بود که امام را به تعریفی جامعتر و دقیقتر از آن واداشت: «ما اینکه میگوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما میخواهیم کشورگشایی میکنند... معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار بشوند و همه دولتها بیدار بشوند...» ... «ما میگوییم انقلابمان را میخواهیم صادر میکنیم، میخواهیم این را صادر کنیم، میخواهیم این مطلب را، همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما میخواهیم این را صادر کنیم.
ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم. عراق با ما الان مدتهاست دارد حمله میکند و ما هیچ حملهای به آنها نمیکنیم. دفاع لازم است. ما میخواهیم که این انقلابمان را، انقلاب فرهنگیمان را، انقلاب اسلامیمان را به همه ممالک اسلامیصادر کنیم. و اگر این انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود این انقلاب، مشکل حل میشود.» . . . «صدور انقلاب صدور تجاوز و جنگ و به معنای گرفتن زمینهای دیگران نیست . . . صدور انقلاب به معنای صدور پیام و صدور رسالت انقلاب است. صدور ارزشهایی مانند استقلال، عدم وابستگی، خودکفایی، خصلتهای انسانی پاک ایمان، شرف، افتخار، حمایت از مستضعفان و...»
... «ما که میگوییم اسلام را میخواهیم صادر کنیم معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما میتوانیم. اما آنکه ما میتوانیم این است که میتوانیم به وسیله دستگاههایی که داریم به وسیله همین صداوسیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروههایی که به خارج میروند اسلام را آن طوریکه هست معرفی کنیم. اگر آن طوری که هست معرفی بشود مورد قبول همه خواهد بود.»
دیگر مقامات انقلاب نیز برای مقابله با تبعات ناگوار برداشتهای ناروا از اصل صدور انقلاب به تبیین این شعار پرداختند و از آن پس صدور انقلاب الگوسازی در داخل و اشاعه نهضتی فکری، مکتبی و فرهنگی در خارج تعریف شد: «هیچ وقت نظر امام یا دیگران که اظهار نظر کردهاند، این نبوده است که ما با جنگ و دعوا میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم. انقلاب ما، یک انقلاب فکری و مکتبی است. ما باید فکر و مکتبمان را تبلیغ کنیم...» (اکبرهاشمیرفسنجانی) «صدور انقلاب صدور زور نیست که با زور بشود جلویش را گرفت. این صدور آرمان و فرهنگ است» (محمد جواد باهنر)«ما هرگز نخواستهایم که با قوای قهریه، اسلام را به هیچ جای دنیا صادر کنیم.» (آیتالله خامنهای)
برای جلوگیری از انزوای ایران در صحنه جهانی، سیاست درهای باز در دستور کار قرار گرفت:«صدور انقلاب، به معنی صدور مفاهیم انقلاب است که جز با حضور ما در میدان سیاست جهانی ممکن نیست» (آیتالله خامنهای؛ 09/05/63)
با این حال در سال 1360 رهبری انقلاب اعلام کرد: «مساله دیگر صدور انقلاب است که بارها گفتهام ما با کسی جنگی نداریم. امروز انقلاب ما صادر شده است. “امام خمینی در بیانات دیگر خود نیز صدور انقلاب را اصلی انجام شده بیان کردند: «بحمدالله امروز قدرت ایرانی و قدرت اسلام در ایران به طوری است که توجه همه ملتهای ضعیف را به خودش معطوف کرده است و اسلام صادر شد در سرتاسر دنیا.
از این سیاههای عزیزی که در آمریکا هستند و تا آفریقا و تا شوروی و همه جا نور اسلام تابیده است و توجه مردم به اسلام شده است و منظور از صدور انقلاب همین بود و تحقق پیدا کرد و انشاالله اسلام در همه جا غلبه بر کفر خواهد پیدا کرد.» بالاخص پس از جنگ هشت ساله با عراق بود که امام صراحتا اعلام کرد: «هر روز ما در جنگ برکتی داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. ما انقلابمان را به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم ...» (منشور روحانیت – اسفند 67)
منابع و ماخذ:
1-صحیفه امام(ره)؛ جلدهای 16، 15، 13، 12
2-گاه شمار سیاست خارجی ؛ جلد اول. بهرام نوازنی. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 1381
3-چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران. پروفسور روح الله رمضانی. ترجمه علیرضا طیب. نشر نی. 1384
4-صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامیایران. جلد اول
5-فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، جلال الدین فارسی. بنیاد فرهنگی امام رضا. 1374