آیتالله بروجردی فرمودند: به «فقیه گلپایگانی» رجوع شود
آرشیو
چکیده
متن
آیتالله سیدجواد گلپایگانی، فرزند ارشد آیتالله العظمی گلپایگانی در ساعات پایانی شب یکشنبه مرا به حضور پذیرفت تا روایت ایشان را از پدر بزرگوارشان بشنوم. البته در این میان سوالات فراوانی داشتم که گوشههایی از آن پرسیده شد و پاسخهایی به ارمغان آمد. او را در حالی در اتاقی ساده، در دفتر قدیمیآیتالله ملاقات کردم که به مطالعه مشغول بود و زیرچشمی مرا به داخل اتاق راهنمایی کرد.
آشنایی مرحوم آقای گلپایگانی با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی از چه زمانی شکل گرفت؟
تحصیلات اولیه مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی در گلپایگان بود، برای ادامه تحصیلات عالیه به اراک رفتند. در آن زمان، مرحوم آیتالله العظمی حاجشیخ عبدالکریم حائریاز نجف به اراک آمده بودند تا به حوزه علمیه اراک (سلطان آباد)، یکی از حوزههای قدرتمند ایران رسیدگی کنند. ایشان به تدریس درس خارج در آن حوزه مشغول بودند. حوزه قم در آن زمان اگرچه «دارالشفا» و «فیضیه» و مدارس دیگر داشت، اما از نظر علمی تا حدودی ضعیف شده بود. به همین جهت، علمای قم از مرحوم حاجشیخ درخواست کردند که به قم تشریف بیاورند. ایشان استجابت کردند و به قم آمدند. پس از اینکه مرحوم حائری به قم آمدند و حوزه را در قم تشکیل دادند، از یک عده ازشاگردان مبرز خودشان دعوت کردند تا در این حوزه حضور یابند.
لذا ایشان یک نامهای به آیتاللهالعظمی والد مینویسند که از ایشان دعوت میکنند تا به قم تشریف بیاورند. تعبیر آن نامه، این بود که «ما فعلا به قم آمدیم و حوزه را در قم تشکیل دادیم و اقتضا میکند که حضرتعالی هم به قم تشریف بیاورید و در خدمت شما باشیم.» با توجه به اینکه در آن زمان آقایان از نظر معیشت و ارتزاق با مشکلاتی روبرو بودند، ایشان ادامه میدهند؛ «اجمالا اگر مشکلی باشد، با همدیگر زندگی میکنیم و انشاءالله در مضیقه زندگی قرار نمیگیرید.» مرحوم آقا، با توجه به دعوت استادشان به قم میآیند.
اگر پیشاز آقای حائری، حوزه قم برپا بود، پس چرا از ایشان به عنوان «موسس حوزه علمیه قم» یاد میشود؟
تا آن زمان، علمای بزرگی در قم بودند، ولی آنها در آن سطح نبودند که بتوانند تشکیل حوزه بدهند و درسی همچون درس مرحوم حاج شیخعبدالکریم حائری برگزار شود و علما و روحانیون از شهرستانهای مختلف برای آن به قم بیایند. از آن زمان بود که حوزه رشد یافت و مطرح شد.
نگاه مرحوم حاج شیخ به آیتالله گلپایگانی چگونه بود؟
آقا مورد عنایت خاص ایشان بودند. به طوریکه وقتی برخی از حوزه اراک درخواست میکنند که آقا به این حوزه بازگردندند، مرحوم حاج شیخ میفرمایند: ما آقای آسید محمدرضا را برای دنیای اسلام میخواهیم، ولی شما ایشان را برای شهر اراک میخواهید! لذا مرحوم آیتالله آقای سیدکاظم کوشا را به حوزه اراک فرستادند. البته بعدها ایشان به تهران رفتند و در اواخر عمر در تهران بودند. به هر حال، آقا اینچنین جایگاهی نزد مرحوم حاج شیخ داشت. حتی موضوع «صوم وصلاه» را مرحوم حاج شیخ بر اساس اعتمادی که به مرحوم آقا داشتند، به ایشان ارجاع داده بودند و همچنین بعضی مسائل و استفتائاتی که از ایشان میشد.
گویا در همین مواقع آیتالله گلپایگانی، با صبیه مرحوم آیتالله حاجمیرزا مهدی بروجردی، مسئول دفتر و بیت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ازدواج میکنند؟
مرحوم حاج میرزا مهدی بروجردی، پس از حمله برخی از قومهای محلی به بروجرد به اراک مهاجرت میکنند و در محضر درس حضرت آیتالله العظمی حائری حاضر میشوند و پس از مدتی مورد ثقه مرحوم حاج شیخ قرار میگیرند. لذا امور دفتری از نظر مالی، حوزوی و... همگی در قم زیرنظر مرحوم حاج میرزا مهدی بود و تماس حوزه به واسطه ایشان با مرحوم حاج شیخ بود. در آن زمان، بنابر موقعیت آقا، مرحوم آقای حاج میرزا مهدی به ایشان اظهار میکنند: نمیخواهید ازدواج بکنید؟! و سپس صبیه (دختر) خودشان را پیشنهاد میکنند. بنابراین مرحوم آقا با تنها دختر ایشان ازدواج میکنند. در این مسئله هم میتوان موقعیت آقا را در این دوره دید.
روابط سایر علما با مرحوم آقای گلپایگانی چگونه بود؟
براساس زهد و تقوای مرحوم آقا، مرحوم آقای صدر جایگاه نماز خود را در بازار حسین آباد قم به ایشان میدهد. در آن زمان، خواص قم و حوزه در نماز ایشان حاضر میشدند. صبحها به حرم خانم حضرت معصومه(س) مشرف میشدند و در آنجا نماز جماعت اقامه میکردند و ظهر و مغرب در مسجد حسینآباد. از این جهت موقعیت ایشان، روز به روز از جهات علمی و مذهبی بالا میگیرد. حتی در زمان مرحوم حاج شیخ، یکی از مدرسین اصلی و رسمی حوزه بودند.
در زمان مرحوم حاج شیخ، ایشان درس سطح میدادند؟
خیر، ایشان در آن سالها هم درس خارج میدادند. حتی پس از رحلت مرحوم حاج شیخ، زمانی که علمای ثلات (آیات عظام، حجت، صدر و خوانساری) مطرح بودند، یکی از متدینین، وقتی در همدان به مرحوم آیتالله آخوند ملاعلی همدانی، از علمای بزرگ همدان مراجعه میکند، مرحوم آخوند، از آن فرد سوال میکند که شما پس از مرحوم آقای حاج شیخ از چه کسی تقلید کردید؟ آن آقا یکی از علمای ثلاث را نام میبرد. سپس مرحوم آخوند میگوید:«چرا به آقای گلپایگانی رجوع نکردید؟ ایشان از آنها کمتر نیست، اگر بیشتر نباشد.» میبینیم که پس از رحلت مرحوم حاج شیخ، آقای ملاعلی همدانی نظر تقلیدی روی مرحوم آقا داشته است.
سن مرحوم آقای گلپایگانی در آن سالها چه مقدار بود؟
شاید حدود 35 سال. همچنین مرحوم آیتالله آقای کوهستانی، از علما و زهاد مازنداران از مرحوم آقای گلپایگانی به «زراره زمان» تعبیر میکرد که زراره از شاگردان برجسته امام صادق(ع) بوده است، بنابراین ایشان در زمان مرحوم حاج شیخ از مدرسین مبرز حوزه بودند، پس از ایشان هم، تقریبا همان موقعیت علمای ثلاث را داشتند و جایگاه ایشان همچنان در زمان آقای بروجردی خاص بود.
نقش آقای گلپایگانی در دعوت از آقای بروجردی بر اقامت در قم و برعهده گرفتن حوزه چگونه بود؟
مجموعه آقایان در قم، به نتیجه رسیدند که یک شخصیت علمی در قم قرار گیرد. بنابراین به سراغ مرحوم آقای بروجردی رفتند البته افرادی در سطح مرحوم آقا، اینگونه نبود که اصرار بسیار زیادی بکنند و فقط دعوت کرده بودند. در سطح اندکی پایینتر، بیشتر پیگیری میکردند. همچنان که در برخی مسائل هم وقتی، یک مرجع تقلید یا عالم دینی بزرگ نظر میدهد، دیگران پیگیری میکنند. بنابراین پس از آمدن مرحوم آقای بروجردی به قم، مرحوم آقا در مقام تقویت جایگاه آقای بروجردی برمیآیند؛ از نظر علمی، اجتماعی و...
هدف آیتالله گلپایگانی از این تقویت چه بود؟ چرا که برخی به دنبال مباحث مبارزاتی بودند و برخی پیگیر تقویت حوزه علمیه قم بودند و...
هدف مرحوم آقا به اصل و اساس حوزه قم باز میگشت. ایشان به دنبال آن بودند که حوزه را تقویت کنند و حوزه موقعیت جذاب داشته باشد. این مسئله، اقتضا میکرد که تنوع علما در آن وجود داشته باشد و از طرف دیگر شخصیتی به آن سروسامان دهد. به آن دلیل که مرحوم آقای بروجردی حوزه نجف را درک کرده بود و میتوانست در انتقال این تجربه و دانش از نجف به قم موثر باشد. موقعیت علمی ایشان آنقدر بالا بود که پس از رحلت مرحوم آسیدابوالحسن اصفهانی، جماعات زیادی به ایشان رجوع کردند و پس از رحلت آیتالله العظمی حاجآقا حسین قمی، به مرجعیت عامه رسیدند.
آقای گلپایگانی در تقویت مرجعیت و جایگاه آقای بروجردی به چه اقداماتی دست زدند؟
با وجود اینکه علمای بزرگ احتیاج به حضور در درس دیگران ندارند و مستغنی از درس هستند، ولی مرحوم آقای گلپایگانی برای اینکه مرحوم آقای بروجردی را در قم تثبیت بکنند، در درس ایشان در صحن مطهر حضرت معصومه (س) در ابتدای برپایی، حضور مییافتند تا اینکه حوزویان با دیدن حضور مرحوم آقای گلپایگانی در درس آقای بروجردی، به درس ایشان توجه پیدا کنند و پی به علمیت ایشان ببرند. همچنین ایشان وجوهات را خدمت آقای بروجردی میدادند تا ایشان در بین طلاب تقسیم کنند. البته مرحوم آقای بروجردی هم به ایشان بازمیگرداندند و میگفتند: خودتان بین طلبهها تقسیم بکنید. بنابراین در همان زمان مرحوم آقای بروجردی، مرحوم آقا در میان طلاب قم شهریه تقسیم میکردند. البته این توزیع شهریه، مستمر نبود؛ چند ماه یک مرتبه بود.
رابطه آقای گلپایگانی با آقای بروجردی نسبت به سایر علمای آن عصر چگونه بود؟
رابطه مرحوم آقا با آقای بروجردی در حدی خوب بود که در تمام مواضع مملکتی و حوزوی، آقای بروجردی از مشورت ایشان استفاده میکرد.
در تاریخ از برخی علمای دیگر به عنوان طرف مشورت آقای بروجردی نام میبرند و نام آقای گلپایگانی نیامده است. اگر ممکن است مصادیقی را برای دعوت به مشورت نام ببرید.
مصداق خاص در نظر بنده نیست. البته فرستادن به دنبال آقا، از سوی مرحوم آقای بروجردی در آن زمان معروف و متدوال بود. این مسئله تا حدی بود که مرحوم آقای بروجردی یک روز فرموده بودند که من نگران نیستم که پس از خودم برسر حوزه چه میآید، چون مثل آقای گلپایگانی را در حوزه داریم.
این فرمایش را به چه کسی گفته بودند؟
این را مکرر بیان کرده بودند. الان شخص خاصی را به یاد ندارم. ببینید؛ در گذشته مثل حالا که عنایت به ثبت و ضبط میشود، نمیشد؛ چه خاطرات بسیاری که مرحوم آقا داشت که ما به آن توجهی نداشتیم: «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی». غیر از مسائل بزرگ تاریخی همچون هجمه به بیت آقای گلپایگانی که در تاریخ ثبت شده است، به مابقی در آن دوران توجهی نمیشد و عادی به نظر میرسید.
در دوران آقای بروجردی اتفاقاتی همچون بحث فداییان اسلام، اصلاح حوزه و... افتاد، موضع مرحوم آقای گلپایگانی نسبت به این مسائل چگونه بود؟
در بحث فداییان دو منظر دیده میشد، اول اینکه اصل مواضع فداییان بود و دیگر اینکه این مسئله در حوزه رشد کند. مرحوم آقای بروجردی و دیگر آقایان خوف این را داشتند که اگر این مسئله در حوزه رشد کند، حوزه از بین خواهد رفت. اگر مسئلهای در خارج از حوزه باشد، عیبی ندارد و مورد دیگری است. اما اینکه طلبهها، درس و مدارس تحتالشعاع قرار گیرند، با یک یورش از بین خواهند رفت.
پس نظر آقای گلپایگانی همچون نظر آقای بروجردی بود؟
بله، ایشان حتی با برخی افراد فداییان صحبت میکردند تا دست به این اقدامات نزنند. اجمالا در آن زمان، اگرچه جرقههایی در منازعه با نظام حاکم زده شده بود، اما این جرقه تا چه مقدار اقتضاء میکرد که از ناحیه حوزه باشد، یا خارج از حوزه باشد، مورد تامل بود. زمان، زمان آن نبود که همه آماده منازعه با حکومت شده باشند. در این مواضع، مرحوم آقای بروجردی، بسیار به نظر مرحوم آقا توجه داشتند. چرا که آقا در اعلام نظرات خودشان عجول نبودند و بسیار عمیق و با دقت به مسائل مینگریستند. لذا روی حرکت ایشان همواره حساب باز میشد؛ چه قبل و چه بعد از انقلاب. اصلا جرقه اصلی ولایت فقیه، درباره فرمایش مرحوم آقا بود.
ایشان مبحث ولایت فقیه را قبل یا بعد از تدریس ولایت فقیه امام خمینی در نجف آغاز کردند؟
پیش از تدریس ایشان بود. حتی پیش از رفتن به نجف، کتاب آقا منتشر شده بود. حتی بعد از انقلاب که در مورد مسئلهای در مجلس خبرگان به نظر ایشان رجوع کرده بودند، ایشان فرموده بودند: غیر از ولایت فقیه، به گونه دیگر نمیتوان از آن استفاده کرد.
البته فکر میکنم نظریه ولایت فقیه ایشان با نظریه ولایت فقیه امام متفاوت است؛ ایشان به ولایت فقیه عامه فقها معتقد بودند و امام به ولایت مطلقه فقیه. اینگونه نیست؟!
بله، توسعه این دو نظر متفاوت است.
گویا انتقاد ایشان به بند «ج»، به ریشه نظری ولایت فقیه بازمیگردد.
در بند «ج» این مسئله نبود و حتی نظر مرحوم آیتالله خمینی هم اینگونه نبود. اما برخی دیگر، مسائل را به گونهای دیگر پیش بردند.
به هرحال برخی نگرشها درباره مصلحت، زمان و مکان و احکام ثانویه و اولیه در ولایت فقیه امام مشهود است؛ اما گویی مرحوم آیتالله گلپایگانی اینگونه نمیاندیشند.
این مسائل به بحث فقهی باز میگردد که خیلی از علما حتی نظری کاملا متفاوت دارند و برخی مسائل را قبول ندارند.
با توجه به سابقه مرحوم آقای گلپایگانی، چگونه ایشان پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی، در جایگاه مرجعیت قرار گرفتند؟ اگر ممکن است، اتفاقات آن دوران را روایت کنید.
پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی، در منزل ایشان علما جلسهای برگزار میکنند تا تصمیمی برای اداره و زعامت حوزه اتخاذ کنند و موقعیت قدرتمند حوزه حفظ شود. در این جلسه، حضرات آیات خمینی، گلپایگانی، شریعتمدار، مرعشینجفی، داماد، حائری یزدی و... بودند. در آن جلسه بحث روی این مسئله میرود که شهریه طلاب حوزه را چه کسی تقبل کند؟ اگر شهریه داده نشود، طلاب فکرمیکنند که حوزه منحل شده است.
حاضرین جلسه فقط در حد این شخصیتها بود یا عمومیتر بود؟
خیر، شخصیتهای دیگر هم،همچون حضرات آیات عظام آقایان حاج آقاعلی و حاجآقا لطفالله صافی، فاضل، حائریکرمانی و اصحاب بیت مرحوم آقای بروجردی بودند. پس از اینکه مسئله شهریه طلاب مطرح میشود، چونکه آقای شریعتمدار از قبل آمادگی و امکاناتی داشت، اعلام میکند که نصف شهریه را من میدهم. مرحوم آقای شیخ مرتضی حائری و مرحوم امام کنار آقا نشسته بودند و به ایشان می گویند: نصف دیگر را هم شما بدهید. ایشان میگویند که هیچ امکاناتی و آمادگی برای اینکار ندارم. بار دیگر این دو بزرگوار بر نظرشان اصرار میکنند. در نهایت بلند اعلام میکنند که آقای گلپایگانی نصف دیگر را متقبل میشوند. پس از آن، آقا قبول میکنند و متدینین بازار را جمع میکنند و این مسئله را برای آنها شرح میدهند و آنان پولی را به آقا قرض میدهند. اینگونه میشود که ایشان در این جایگاه قرار میگیرند.
با توجه به اینکه مرحوم آقای بروجردی نگران حوزه بودند، چرا پس از خودشان به گونهای زعیم بعدی حوزه را معرفی نکردند؟
معمولا علما و مراجع وقتی میبینند که عدهای در صراط مرجعیت هستند، نمیآیند روی فردی انگشت بگذارند و او را برای مرجعیت پس از خودشان تعیین بکنند. البته مرحوم حجتالاسلام آقای حاج شیخ علی منتظری گلپایگانی، وکیل آقای بروجردی در آشتیان سه مرتبه نامهای به آیتالله بروجردی مینویسند و در بخشی از این نامه میآورند که ما در احتیاطهای شما به چه کسی رجوع کنیم؟ در مرتبه سوم که میگویند برای خودم و خانواده میپرسم، آقای بروجردی میفرمایند: به «فقیه گلپایگانی» رجوع کنید. ببینید؛ به طور علنی نمیگویند که مرجع بعدی چه کسی است، اما به برخی افراد میگویند که در احتیاطها به چه کسی رجوع شود. این اعلام بدان معناست که از نظر علمی و فقهی مورد تایید است. آقای بروجردی این مقدار را در حق آقا فرموده بودند که حتی خود آقا هم مطلع نبودند. پس از رحلت آقای بروجردی، آقای شیخ علی منتظری گلپایگانی میخواست، آن را منتشر کند که مرحوم آقا او را خواست و نامه را مشاهده کردند و در کشوی میز خود گذاشتند و اجازه چاپ ندادند و گفتند: علمای دیگر هم هستند و حق دارند و باید هر کسی به هرکسی که میخواهد، رجوع کند.
مهمترین سوال که میتوان درباره اتفاقات پس از رحلت آقای بروجردی و آغاز مبارزه علیه رژیم در حوزه پرسید، آن است که آقای گلپایگانی در آن فضا چه روش و منشی داشتند؟ چرا که برخی از روحانیون انقلابی در خاطراتشان از «محافظه کار بودن» ایشان و وکلایشان یاد میکنند.
پاسخ به این سوال محتاج بحثی مفصل است. اما اجمال این قضیه آن است که در آن فضا پس از رحلت آقای بروجردی و عهدهداری شهریه طلاب توسط آقایان گلپایگانی و شریعتمدار، توجه به سوی این دو عالم دینی سوق پیدا کرد. اندکاندک، یک مرجعیت نسبی پدیدار شد. از سوی دیگر رژیم هم که در زمان آقای بروجردی نتوانسته بود، برخی از برنامههای خود را به پیش ببرد، فکر کرد که مرجعیت در ایران ضعیف شده است، لذا به دنبال پیاده کردن اهداف خود بود. در ابتدا لایحه انجمن ایالتی و ولایتی مطرح شد. اگر به اسناد ساواک مراجعه بکنید، خواهید دید اولین کسی که به مخالفت با این لایحه پرداخت، آقای گلپایگانی بود. در مواضع دیگر هم ایشان به مخالفت با سیاستهای غیرشرعی و غیردینی رژیم پرداخته بودند. منتهی سیاست مرحوم آقای گلپایگانی تندروی را نمیپذیرفت و ایشان میگفتند که هرچیز باید در زمان خودش مطرح و اقدام شود؛ مثلا در اعلامیهای که ایشان درباره ازهاری نوشتند، میتوان به این نتیجه رسید، در گذر زمان، در مواضع ایشان لبه تیز انتقادات بیشتر شده است. از ابتدا به اقدامی دست نزدند که باعث بشود که زود با اقدامی دیگر خنثی شود. ایشان به مرحلهای بودن اقدامات مبارزاتی معتقد بودند. ایشان در طول مبارزات هیچگاه عقبنشینی نداشتهاند و سیر تدریجی آن با درایت خاصی صورت میگرفت.
فکرمیکنم که در آرای مبارزاتی آقای گلپایگانی با یک سیر خطی روبرو نیستیم، بلکه منحنیای وجود دارد که در سالهای ابتدایی دهه 40 اوج دارد و در اوخر دهه 40 و آغاز دهه 50 فرود مییابد که این مسئله با بحث کتاب «شهید جاوید» همراه است و از دیگر سو با آغاز فروپاشی نظام پهلوی در سالهای 56و 57 بار دیگر این منحنی به نقطه ماکزیمم خود میرسد. البته پس از انقلاب هم میتوان بار دیگر افول سیر منحنی را در همراهی با فضای سیاسی حاکم دید.
در ابتدای حرکت مبارزاتی، بحث تغییر نظام مطرح نبود. آنچه بیان میشد، آن بود که از مبارزه با دین و احکام شرعی از سوی حکومت جلوگیری شود.
به هر حال امام در همان سالها به شخص شاه و دولت آمریکا علنا اشکال وارد میکردند، اما آقای گلپایگانی و دیگر آقایان به این روال پایبند نبودند.
در ابتدا به دنبال حمایت از احکام و مقدسات اسلامی بودند و اصلا بحث تغییر نظام مطرح نبود. لذا پس از توقف لایحه انجمن ولایتی و ایالتی، آقایان سکوت کردند.
برای درک شیوه سیاسی مرحوم آقای گلپایگانی میتوان به بحث کتاب شهید جاوید پرداخت. از یک سو امام به دلیل اینکه ورود به این مسئله باعث تضعیف حرکتهای مبارزاتی روحانیون میشود، سکوت کردند و از دیگر سو، مرحوم آقای گلپایگانی به دلیل اینکه این کتاب را باعث رد اصول و اعتقادات شیعی میدانستند، بدون در نظر گرفتن تاثیرات آن بر مبارزات به مخالفت با آن پرداختند. این مسئله گویای آن است که ایشان بیشتر به اجرای نص احکام شرعی و دفاع از اعتقادات تشیع معتقد بودند و مبارزه بر ایشان اصل نبوده است.
ببینید؛ مبارزه آقایان برای احکام اسلام بود. مرحوم آقا هم همواره در اظهار نظرها، بیانیهها و اطلاعیههای خودشان به دنبال این مسئله بودند. بنابراین آن چه برای ایشان اهمیت داشت، اصل دین بود. ایشان هیچگاه از مواضع دینی دست برنمیداشتند. لذا پس از انقلاب هم همینطور رفتار میکردند. اگر مسئلهای با مسائل دینی برخورد داشت، ایشان به صراحت حرفشان را میزدند. البته پس از انقلاب، یا به صورت علنی مطرح میکردند، یا در نامهای به صورت خصوصی به امام مینوشتند. دلیل اهمیت دادن امام به ایشان به همین دلیل بود. آیت الله خمینی میگفتند که آقای گلپایگانی در مقام این نیست که نظام را زیر سوال ببرد، آقای گلپایگانی موضع دینی خودش را بیان میکند و پس از بیان، هم به دنبال این نیست که بگوید، من این کار را کردهام. به هر حال، آنچه باعث میشد که همه روی آقای گلپایگانی حساب کنند، استقلال فکری و مبنایی ایشان بود. ایشان هیچگاه از مبانی دینی خودشان دست برنمیداشتند. به تعبیر بسیاری از بزرگان، در هر برهه از زمان، عمل به تکلیف شرعی خود میکردند.
یکی از روحانیون انقلابی آن دوران و از اعضای جامعه مدرسین در خاطرات خود درباره اخوی مرحومتان مینویسد: «آقا مهدی در منزل آقای گلپایگانی، سدی برای انقلابیون محسوب میشد و در این خصوص نباید از حق گذشت.» آیا فکر نمیکنید، نقش اخوی شما در مسائل مبارزاتی و وقایعی همچون اعتراض به کتاب «شهید جاوید» باعث ابراز این گونه نظرات شده است؟
این مسئله را بهتر است که من جواب ندهم و به اسناد ساواک مراجعه کنید. آنجا میتوانید نقش جدی مرحوم حاج آقا مهدی را ببیند.
به هر حال از دیدگاه شما، آیا مرحوم اخویتان نقش بازدارندگی برای مبارزات سیاسی داشت؟ آیا ایشان به دلیل حفظ و تقویت جایگاه مرجعیت از این گونه اقدامات جلوگیری نمیکرد؟
سیاسی بودن و برخورد کردن با رژیم طرق مختلفی داشت. گاهی افراد پرچم به دست میگرفتند و فریاد میزدند و برخی دیگر آرام آرام به اقدامات مبارزاتی میپرداختند. برخی روی اصول و برنامه عمل میکردند و برخی دیگر مخالفتهایی از قبیل حمله و حریمشکنی داشتند. اقتضاء نمیکرد، مرحوم حاجآقا مهدی، مانند آنها عمل کند. در واقع آنها عدهای جوان بودند، حتی متوجه عمل خودشان نبودند که چکار میکنند و سزاوار نبود، افرادی همچون مرحوم حاجآقا مهدی در نهاد مرجعیت مثل آنها فکر کند.
به سیره سیاسی مرحوم آقای گلپایگانی در پیش از انقلاب اشارهای کردید، اگر ممکن است، به روش و نقش ایشان پس از انقلاب هم بپردازید.
ایشان در اصل نظام بحث و شکی نداشتند و همواره به دنبال تقویت آن بودند. اما در مواردی که مورد اشکال ایشان بود، هیچگاه کوتاهی نمیکردند. در وصیتنامه ایشان هم به این مطلب اشاره شده که حفظ نظام اسلامی لازم و ضروری است. ایشان معتقد بودند که برای نظام اسلامی باید کوشید.
آن اشکالاتی که ایشان هیچگاه از اعتراض به آن کوتاهی نکرد، چه بود؟
این مسائل به صورت مکتوب، شفاهی، تلفنی یا من به عنوان نماینده ایشان، خدمت امام میرسیدم، ابراز شده است. به عنوان مثال، درباره برخی ادعاها در آن دوره نسبت به مرحوم آیتالله العظمی آقای خویی، بنده خدمت امام رسیدم و این مسئله را به ایشان عرض کردم. ایشان در مورد آن جسارتها نسبت به آقای خویی بسیار ناراحت شدند. خدمت ایشان عرض کردم که «برخی نمایندگان شما این مسائل را مطرح کردهاند. آقای توسلی در جریان هستند.» ایشان درباره موضعگیری درباره این مسئله فرمودند: «من اگر بخواهم، الان چیزی بگویم، میگویند چه شده است؟ به مناسبی موضع خواهم گرفت.» مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آقاسیدجمال، آقازاده آقای خویی در آن زمان در ایران بودند و مبتلا به سرطان بودند، پس از مدتی فوت کردند. من به آقای توسلی زنگ زدم و گفتم: «خدمت آقا، سلام برسانید و عرضه دارید مناسبت پیش آمده است.» آن تسلیت معروف امام خطاب به آقای خویی، به مناسبت همین موضوع بود.
گویا مرحوم آقای توسلی مرتبط امام با بیت آقای گلپایگانی بودند؟
آقای توسلی امین امام بود. هنگامی که عبارتی را از امام نقل میکرد، عین آن بود؛ کلمهای را کم یا زیاد نمیکرد.
انتقاد ایشان نسبت به سیاستهای کدام دولتهای پس از انقلاب بیشتر بود؟
مرحوم آقای گلپایگانی نسبت به تمام دولتها انتقاد داشتند؛ برخی سیاستها از نظر ایشان با مسائل شرعی هماهنگ نبود. خیلی مطلب بود؛ یکی، دوتا، سهتا نبود.
دلیل مخالفت آیتالله گلپایگانی با آقای بنیصدر و ندادن اجازه ملاقات به او چه بود؟
مرحوم آقا با انتخاب بنیصدر مخالف بودند. از نظر دینی برخی مسائل او را نادرست میدانستند. ایشان براساس حرکات، سکنات و برداشتهای آقای بنیصدر به این نتیجه رسیده بودند که او صلاحیت ریاست جمهوری اسلامی ایران را ندارد. حتی به مرحوم امام هم این مسئله را رسانده بودند که ایشان در پاسخ فرموده بودند: قول داده است که درست شود.
رابطه آقای گلپایگانی با علما و حوزه نجف چگونه بود؟
در این باره به نمونهای از روابط و اقدامات ایشان اشاره میکنم؛ مدرسهای در پاکستان در گرو بانک بود که اطرافیان مرحوم آقای حکیم قول داده بودند که این مدرسه را از گرو بانک درآورند. این مسئله را خدمت آقای حکیم عرض کرده بودند که عمر ایشان کفایت نداد و فوت کردند. در همان زمان، نمایندگان مرحوم آقا به پاکستان رفته بودند و صحبت آن مدرسه شده بود، خدمت آقا آمدند و این مسئله را گفتند و ایشان دستور دادند که هزینههای آن پرداخت شود و از گرو بانک خارج شود. چون مدرسه به نام آقای حکیم نامگذاری شده بود، خواستند نام آن را تغییر دهند و به نام آقا کنند. اما ایشان فرمودند خیر و اجازه ندادند. تا حالا هم به نام مرحوم آیتاللهالعظمی حکیم باقی مانده است.
گویا آیتالله گلپایگانی نسبت به سایر علمای قم، با حوزه نجف بیشتر مرتبط بودند؛ به گونهای که برخی از ایشان به عنوان پیونددهنده حوزه قم و نجف یاد میکنند.
بله آقایان نجف برای مرحوم آقا از نظر علمی بسیار احترام قائل بودند. از طرف دیگر ارتباط سببی هم که با آقای خویی داشتیم؛ بنده داماد، داماد ارشد آقای خویی هستم.
آشنایی مرحوم آقای گلپایگانی با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی از چه زمانی شکل گرفت؟
تحصیلات اولیه مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی در گلپایگان بود، برای ادامه تحصیلات عالیه به اراک رفتند. در آن زمان، مرحوم آیتالله العظمی حاجشیخ عبدالکریم حائریاز نجف به اراک آمده بودند تا به حوزه علمیه اراک (سلطان آباد)، یکی از حوزههای قدرتمند ایران رسیدگی کنند. ایشان به تدریس درس خارج در آن حوزه مشغول بودند. حوزه قم در آن زمان اگرچه «دارالشفا» و «فیضیه» و مدارس دیگر داشت، اما از نظر علمی تا حدودی ضعیف شده بود. به همین جهت، علمای قم از مرحوم حاجشیخ درخواست کردند که به قم تشریف بیاورند. ایشان استجابت کردند و به قم آمدند. پس از اینکه مرحوم حائری به قم آمدند و حوزه را در قم تشکیل دادند، از یک عده ازشاگردان مبرز خودشان دعوت کردند تا در این حوزه حضور یابند.
لذا ایشان یک نامهای به آیتاللهالعظمی والد مینویسند که از ایشان دعوت میکنند تا به قم تشریف بیاورند. تعبیر آن نامه، این بود که «ما فعلا به قم آمدیم و حوزه را در قم تشکیل دادیم و اقتضا میکند که حضرتعالی هم به قم تشریف بیاورید و در خدمت شما باشیم.» با توجه به اینکه در آن زمان آقایان از نظر معیشت و ارتزاق با مشکلاتی روبرو بودند، ایشان ادامه میدهند؛ «اجمالا اگر مشکلی باشد، با همدیگر زندگی میکنیم و انشاءالله در مضیقه زندگی قرار نمیگیرید.» مرحوم آقا، با توجه به دعوت استادشان به قم میآیند.
اگر پیشاز آقای حائری، حوزه قم برپا بود، پس چرا از ایشان به عنوان «موسس حوزه علمیه قم» یاد میشود؟
تا آن زمان، علمای بزرگی در قم بودند، ولی آنها در آن سطح نبودند که بتوانند تشکیل حوزه بدهند و درسی همچون درس مرحوم حاج شیخعبدالکریم حائری برگزار شود و علما و روحانیون از شهرستانهای مختلف برای آن به قم بیایند. از آن زمان بود که حوزه رشد یافت و مطرح شد.
نگاه مرحوم حاج شیخ به آیتالله گلپایگانی چگونه بود؟
آقا مورد عنایت خاص ایشان بودند. به طوریکه وقتی برخی از حوزه اراک درخواست میکنند که آقا به این حوزه بازگردندند، مرحوم حاج شیخ میفرمایند: ما آقای آسید محمدرضا را برای دنیای اسلام میخواهیم، ولی شما ایشان را برای شهر اراک میخواهید! لذا مرحوم آیتالله آقای سیدکاظم کوشا را به حوزه اراک فرستادند. البته بعدها ایشان به تهران رفتند و در اواخر عمر در تهران بودند. به هر حال، آقا اینچنین جایگاهی نزد مرحوم حاج شیخ داشت. حتی موضوع «صوم وصلاه» را مرحوم حاج شیخ بر اساس اعتمادی که به مرحوم آقا داشتند، به ایشان ارجاع داده بودند و همچنین بعضی مسائل و استفتائاتی که از ایشان میشد.
گویا در همین مواقع آیتالله گلپایگانی، با صبیه مرحوم آیتالله حاجمیرزا مهدی بروجردی، مسئول دفتر و بیت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ازدواج میکنند؟
مرحوم حاج میرزا مهدی بروجردی، پس از حمله برخی از قومهای محلی به بروجرد به اراک مهاجرت میکنند و در محضر درس حضرت آیتالله العظمی حائری حاضر میشوند و پس از مدتی مورد ثقه مرحوم حاج شیخ قرار میگیرند. لذا امور دفتری از نظر مالی، حوزوی و... همگی در قم زیرنظر مرحوم حاج میرزا مهدی بود و تماس حوزه به واسطه ایشان با مرحوم حاج شیخ بود. در آن زمان، بنابر موقعیت آقا، مرحوم آقای حاج میرزا مهدی به ایشان اظهار میکنند: نمیخواهید ازدواج بکنید؟! و سپس صبیه (دختر) خودشان را پیشنهاد میکنند. بنابراین مرحوم آقا با تنها دختر ایشان ازدواج میکنند. در این مسئله هم میتوان موقعیت آقا را در این دوره دید.
روابط سایر علما با مرحوم آقای گلپایگانی چگونه بود؟
براساس زهد و تقوای مرحوم آقا، مرحوم آقای صدر جایگاه نماز خود را در بازار حسین آباد قم به ایشان میدهد. در آن زمان، خواص قم و حوزه در نماز ایشان حاضر میشدند. صبحها به حرم خانم حضرت معصومه(س) مشرف میشدند و در آنجا نماز جماعت اقامه میکردند و ظهر و مغرب در مسجد حسینآباد. از این جهت موقعیت ایشان، روز به روز از جهات علمی و مذهبی بالا میگیرد. حتی در زمان مرحوم حاج شیخ، یکی از مدرسین اصلی و رسمی حوزه بودند.
در زمان مرحوم حاج شیخ، ایشان درس سطح میدادند؟
خیر، ایشان در آن سالها هم درس خارج میدادند. حتی پس از رحلت مرحوم حاج شیخ، زمانی که علمای ثلات (آیات عظام، حجت، صدر و خوانساری) مطرح بودند، یکی از متدینین، وقتی در همدان به مرحوم آیتالله آخوند ملاعلی همدانی، از علمای بزرگ همدان مراجعه میکند، مرحوم آخوند، از آن فرد سوال میکند که شما پس از مرحوم آقای حاج شیخ از چه کسی تقلید کردید؟ آن آقا یکی از علمای ثلاث را نام میبرد. سپس مرحوم آخوند میگوید:«چرا به آقای گلپایگانی رجوع نکردید؟ ایشان از آنها کمتر نیست، اگر بیشتر نباشد.» میبینیم که پس از رحلت مرحوم حاج شیخ، آقای ملاعلی همدانی نظر تقلیدی روی مرحوم آقا داشته است.
سن مرحوم آقای گلپایگانی در آن سالها چه مقدار بود؟
شاید حدود 35 سال. همچنین مرحوم آیتالله آقای کوهستانی، از علما و زهاد مازنداران از مرحوم آقای گلپایگانی به «زراره زمان» تعبیر میکرد که زراره از شاگردان برجسته امام صادق(ع) بوده است، بنابراین ایشان در زمان مرحوم حاج شیخ از مدرسین مبرز حوزه بودند، پس از ایشان هم، تقریبا همان موقعیت علمای ثلاث را داشتند و جایگاه ایشان همچنان در زمان آقای بروجردی خاص بود.
نقش آقای گلپایگانی در دعوت از آقای بروجردی بر اقامت در قم و برعهده گرفتن حوزه چگونه بود؟
مجموعه آقایان در قم، به نتیجه رسیدند که یک شخصیت علمی در قم قرار گیرد. بنابراین به سراغ مرحوم آقای بروجردی رفتند البته افرادی در سطح مرحوم آقا، اینگونه نبود که اصرار بسیار زیادی بکنند و فقط دعوت کرده بودند. در سطح اندکی پایینتر، بیشتر پیگیری میکردند. همچنان که در برخی مسائل هم وقتی، یک مرجع تقلید یا عالم دینی بزرگ نظر میدهد، دیگران پیگیری میکنند. بنابراین پس از آمدن مرحوم آقای بروجردی به قم، مرحوم آقا در مقام تقویت جایگاه آقای بروجردی برمیآیند؛ از نظر علمی، اجتماعی و...
هدف آیتالله گلپایگانی از این تقویت چه بود؟ چرا که برخی به دنبال مباحث مبارزاتی بودند و برخی پیگیر تقویت حوزه علمیه قم بودند و...
هدف مرحوم آقا به اصل و اساس حوزه قم باز میگشت. ایشان به دنبال آن بودند که حوزه را تقویت کنند و حوزه موقعیت جذاب داشته باشد. این مسئله، اقتضا میکرد که تنوع علما در آن وجود داشته باشد و از طرف دیگر شخصیتی به آن سروسامان دهد. به آن دلیل که مرحوم آقای بروجردی حوزه نجف را درک کرده بود و میتوانست در انتقال این تجربه و دانش از نجف به قم موثر باشد. موقعیت علمی ایشان آنقدر بالا بود که پس از رحلت مرحوم آسیدابوالحسن اصفهانی، جماعات زیادی به ایشان رجوع کردند و پس از رحلت آیتالله العظمی حاجآقا حسین قمی، به مرجعیت عامه رسیدند.
آقای گلپایگانی در تقویت مرجعیت و جایگاه آقای بروجردی به چه اقداماتی دست زدند؟
با وجود اینکه علمای بزرگ احتیاج به حضور در درس دیگران ندارند و مستغنی از درس هستند، ولی مرحوم آقای گلپایگانی برای اینکه مرحوم آقای بروجردی را در قم تثبیت بکنند، در درس ایشان در صحن مطهر حضرت معصومه (س) در ابتدای برپایی، حضور مییافتند تا اینکه حوزویان با دیدن حضور مرحوم آقای گلپایگانی در درس آقای بروجردی، به درس ایشان توجه پیدا کنند و پی به علمیت ایشان ببرند. همچنین ایشان وجوهات را خدمت آقای بروجردی میدادند تا ایشان در بین طلاب تقسیم کنند. البته مرحوم آقای بروجردی هم به ایشان بازمیگرداندند و میگفتند: خودتان بین طلبهها تقسیم بکنید. بنابراین در همان زمان مرحوم آقای بروجردی، مرحوم آقا در میان طلاب قم شهریه تقسیم میکردند. البته این توزیع شهریه، مستمر نبود؛ چند ماه یک مرتبه بود.
رابطه آقای گلپایگانی با آقای بروجردی نسبت به سایر علمای آن عصر چگونه بود؟
رابطه مرحوم آقا با آقای بروجردی در حدی خوب بود که در تمام مواضع مملکتی و حوزوی، آقای بروجردی از مشورت ایشان استفاده میکرد.
در تاریخ از برخی علمای دیگر به عنوان طرف مشورت آقای بروجردی نام میبرند و نام آقای گلپایگانی نیامده است. اگر ممکن است مصادیقی را برای دعوت به مشورت نام ببرید.
مصداق خاص در نظر بنده نیست. البته فرستادن به دنبال آقا، از سوی مرحوم آقای بروجردی در آن زمان معروف و متدوال بود. این مسئله تا حدی بود که مرحوم آقای بروجردی یک روز فرموده بودند که من نگران نیستم که پس از خودم برسر حوزه چه میآید، چون مثل آقای گلپایگانی را در حوزه داریم.
این فرمایش را به چه کسی گفته بودند؟
این را مکرر بیان کرده بودند. الان شخص خاصی را به یاد ندارم. ببینید؛ در گذشته مثل حالا که عنایت به ثبت و ضبط میشود، نمیشد؛ چه خاطرات بسیاری که مرحوم آقا داشت که ما به آن توجهی نداشتیم: «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی». غیر از مسائل بزرگ تاریخی همچون هجمه به بیت آقای گلپایگانی که در تاریخ ثبت شده است، به مابقی در آن دوران توجهی نمیشد و عادی به نظر میرسید.
در دوران آقای بروجردی اتفاقاتی همچون بحث فداییان اسلام، اصلاح حوزه و... افتاد، موضع مرحوم آقای گلپایگانی نسبت به این مسائل چگونه بود؟
در بحث فداییان دو منظر دیده میشد، اول اینکه اصل مواضع فداییان بود و دیگر اینکه این مسئله در حوزه رشد کند. مرحوم آقای بروجردی و دیگر آقایان خوف این را داشتند که اگر این مسئله در حوزه رشد کند، حوزه از بین خواهد رفت. اگر مسئلهای در خارج از حوزه باشد، عیبی ندارد و مورد دیگری است. اما اینکه طلبهها، درس و مدارس تحتالشعاع قرار گیرند، با یک یورش از بین خواهند رفت.
پس نظر آقای گلپایگانی همچون نظر آقای بروجردی بود؟
بله، ایشان حتی با برخی افراد فداییان صحبت میکردند تا دست به این اقدامات نزنند. اجمالا در آن زمان، اگرچه جرقههایی در منازعه با نظام حاکم زده شده بود، اما این جرقه تا چه مقدار اقتضاء میکرد که از ناحیه حوزه باشد، یا خارج از حوزه باشد، مورد تامل بود. زمان، زمان آن نبود که همه آماده منازعه با حکومت شده باشند. در این مواضع، مرحوم آقای بروجردی، بسیار به نظر مرحوم آقا توجه داشتند. چرا که آقا در اعلام نظرات خودشان عجول نبودند و بسیار عمیق و با دقت به مسائل مینگریستند. لذا روی حرکت ایشان همواره حساب باز میشد؛ چه قبل و چه بعد از انقلاب. اصلا جرقه اصلی ولایت فقیه، درباره فرمایش مرحوم آقا بود.
ایشان مبحث ولایت فقیه را قبل یا بعد از تدریس ولایت فقیه امام خمینی در نجف آغاز کردند؟
پیش از تدریس ایشان بود. حتی پیش از رفتن به نجف، کتاب آقا منتشر شده بود. حتی بعد از انقلاب که در مورد مسئلهای در مجلس خبرگان به نظر ایشان رجوع کرده بودند، ایشان فرموده بودند: غیر از ولایت فقیه، به گونه دیگر نمیتوان از آن استفاده کرد.
البته فکر میکنم نظریه ولایت فقیه ایشان با نظریه ولایت فقیه امام متفاوت است؛ ایشان به ولایت فقیه عامه فقها معتقد بودند و امام به ولایت مطلقه فقیه. اینگونه نیست؟!
بله، توسعه این دو نظر متفاوت است.
گویا انتقاد ایشان به بند «ج»، به ریشه نظری ولایت فقیه بازمیگردد.
در بند «ج» این مسئله نبود و حتی نظر مرحوم آیتالله خمینی هم اینگونه نبود. اما برخی دیگر، مسائل را به گونهای دیگر پیش بردند.
به هرحال برخی نگرشها درباره مصلحت، زمان و مکان و احکام ثانویه و اولیه در ولایت فقیه امام مشهود است؛ اما گویی مرحوم آیتالله گلپایگانی اینگونه نمیاندیشند.
این مسائل به بحث فقهی باز میگردد که خیلی از علما حتی نظری کاملا متفاوت دارند و برخی مسائل را قبول ندارند.
با توجه به سابقه مرحوم آقای گلپایگانی، چگونه ایشان پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی، در جایگاه مرجعیت قرار گرفتند؟ اگر ممکن است، اتفاقات آن دوران را روایت کنید.
پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی، در منزل ایشان علما جلسهای برگزار میکنند تا تصمیمی برای اداره و زعامت حوزه اتخاذ کنند و موقعیت قدرتمند حوزه حفظ شود. در این جلسه، حضرات آیات خمینی، گلپایگانی، شریعتمدار، مرعشینجفی، داماد، حائری یزدی و... بودند. در آن جلسه بحث روی این مسئله میرود که شهریه طلاب حوزه را چه کسی تقبل کند؟ اگر شهریه داده نشود، طلاب فکرمیکنند که حوزه منحل شده است.
حاضرین جلسه فقط در حد این شخصیتها بود یا عمومیتر بود؟
خیر، شخصیتهای دیگر هم،همچون حضرات آیات عظام آقایان حاج آقاعلی و حاجآقا لطفالله صافی، فاضل، حائریکرمانی و اصحاب بیت مرحوم آقای بروجردی بودند. پس از اینکه مسئله شهریه طلاب مطرح میشود، چونکه آقای شریعتمدار از قبل آمادگی و امکاناتی داشت، اعلام میکند که نصف شهریه را من میدهم. مرحوم آقای شیخ مرتضی حائری و مرحوم امام کنار آقا نشسته بودند و به ایشان می گویند: نصف دیگر را هم شما بدهید. ایشان میگویند که هیچ امکاناتی و آمادگی برای اینکار ندارم. بار دیگر این دو بزرگوار بر نظرشان اصرار میکنند. در نهایت بلند اعلام میکنند که آقای گلپایگانی نصف دیگر را متقبل میشوند. پس از آن، آقا قبول میکنند و متدینین بازار را جمع میکنند و این مسئله را برای آنها شرح میدهند و آنان پولی را به آقا قرض میدهند. اینگونه میشود که ایشان در این جایگاه قرار میگیرند.
با توجه به اینکه مرحوم آقای بروجردی نگران حوزه بودند، چرا پس از خودشان به گونهای زعیم بعدی حوزه را معرفی نکردند؟
معمولا علما و مراجع وقتی میبینند که عدهای در صراط مرجعیت هستند، نمیآیند روی فردی انگشت بگذارند و او را برای مرجعیت پس از خودشان تعیین بکنند. البته مرحوم حجتالاسلام آقای حاج شیخ علی منتظری گلپایگانی، وکیل آقای بروجردی در آشتیان سه مرتبه نامهای به آیتالله بروجردی مینویسند و در بخشی از این نامه میآورند که ما در احتیاطهای شما به چه کسی رجوع کنیم؟ در مرتبه سوم که میگویند برای خودم و خانواده میپرسم، آقای بروجردی میفرمایند: به «فقیه گلپایگانی» رجوع کنید. ببینید؛ به طور علنی نمیگویند که مرجع بعدی چه کسی است، اما به برخی افراد میگویند که در احتیاطها به چه کسی رجوع شود. این اعلام بدان معناست که از نظر علمی و فقهی مورد تایید است. آقای بروجردی این مقدار را در حق آقا فرموده بودند که حتی خود آقا هم مطلع نبودند. پس از رحلت آقای بروجردی، آقای شیخ علی منتظری گلپایگانی میخواست، آن را منتشر کند که مرحوم آقا او را خواست و نامه را مشاهده کردند و در کشوی میز خود گذاشتند و اجازه چاپ ندادند و گفتند: علمای دیگر هم هستند و حق دارند و باید هر کسی به هرکسی که میخواهد، رجوع کند.
مهمترین سوال که میتوان درباره اتفاقات پس از رحلت آقای بروجردی و آغاز مبارزه علیه رژیم در حوزه پرسید، آن است که آقای گلپایگانی در آن فضا چه روش و منشی داشتند؟ چرا که برخی از روحانیون انقلابی در خاطراتشان از «محافظه کار بودن» ایشان و وکلایشان یاد میکنند.
پاسخ به این سوال محتاج بحثی مفصل است. اما اجمال این قضیه آن است که در آن فضا پس از رحلت آقای بروجردی و عهدهداری شهریه طلاب توسط آقایان گلپایگانی و شریعتمدار، توجه به سوی این دو عالم دینی سوق پیدا کرد. اندکاندک، یک مرجعیت نسبی پدیدار شد. از سوی دیگر رژیم هم که در زمان آقای بروجردی نتوانسته بود، برخی از برنامههای خود را به پیش ببرد، فکر کرد که مرجعیت در ایران ضعیف شده است، لذا به دنبال پیاده کردن اهداف خود بود. در ابتدا لایحه انجمن ایالتی و ولایتی مطرح شد. اگر به اسناد ساواک مراجعه بکنید، خواهید دید اولین کسی که به مخالفت با این لایحه پرداخت، آقای گلپایگانی بود. در مواضع دیگر هم ایشان به مخالفت با سیاستهای غیرشرعی و غیردینی رژیم پرداخته بودند. منتهی سیاست مرحوم آقای گلپایگانی تندروی را نمیپذیرفت و ایشان میگفتند که هرچیز باید در زمان خودش مطرح و اقدام شود؛ مثلا در اعلامیهای که ایشان درباره ازهاری نوشتند، میتوان به این نتیجه رسید، در گذر زمان، در مواضع ایشان لبه تیز انتقادات بیشتر شده است. از ابتدا به اقدامی دست نزدند که باعث بشود که زود با اقدامی دیگر خنثی شود. ایشان به مرحلهای بودن اقدامات مبارزاتی معتقد بودند. ایشان در طول مبارزات هیچگاه عقبنشینی نداشتهاند و سیر تدریجی آن با درایت خاصی صورت میگرفت.
فکرمیکنم که در آرای مبارزاتی آقای گلپایگانی با یک سیر خطی روبرو نیستیم، بلکه منحنیای وجود دارد که در سالهای ابتدایی دهه 40 اوج دارد و در اوخر دهه 40 و آغاز دهه 50 فرود مییابد که این مسئله با بحث کتاب «شهید جاوید» همراه است و از دیگر سو با آغاز فروپاشی نظام پهلوی در سالهای 56و 57 بار دیگر این منحنی به نقطه ماکزیمم خود میرسد. البته پس از انقلاب هم میتوان بار دیگر افول سیر منحنی را در همراهی با فضای سیاسی حاکم دید.
در ابتدای حرکت مبارزاتی، بحث تغییر نظام مطرح نبود. آنچه بیان میشد، آن بود که از مبارزه با دین و احکام شرعی از سوی حکومت جلوگیری شود.
به هر حال امام در همان سالها به شخص شاه و دولت آمریکا علنا اشکال وارد میکردند، اما آقای گلپایگانی و دیگر آقایان به این روال پایبند نبودند.
در ابتدا به دنبال حمایت از احکام و مقدسات اسلامی بودند و اصلا بحث تغییر نظام مطرح نبود. لذا پس از توقف لایحه انجمن ولایتی و ایالتی، آقایان سکوت کردند.
برای درک شیوه سیاسی مرحوم آقای گلپایگانی میتوان به بحث کتاب شهید جاوید پرداخت. از یک سو امام به دلیل اینکه ورود به این مسئله باعث تضعیف حرکتهای مبارزاتی روحانیون میشود، سکوت کردند و از دیگر سو، مرحوم آقای گلپایگانی به دلیل اینکه این کتاب را باعث رد اصول و اعتقادات شیعی میدانستند، بدون در نظر گرفتن تاثیرات آن بر مبارزات به مخالفت با آن پرداختند. این مسئله گویای آن است که ایشان بیشتر به اجرای نص احکام شرعی و دفاع از اعتقادات تشیع معتقد بودند و مبارزه بر ایشان اصل نبوده است.
ببینید؛ مبارزه آقایان برای احکام اسلام بود. مرحوم آقا هم همواره در اظهار نظرها، بیانیهها و اطلاعیههای خودشان به دنبال این مسئله بودند. بنابراین آن چه برای ایشان اهمیت داشت، اصل دین بود. ایشان هیچگاه از مواضع دینی دست برنمیداشتند. لذا پس از انقلاب هم همینطور رفتار میکردند. اگر مسئلهای با مسائل دینی برخورد داشت، ایشان به صراحت حرفشان را میزدند. البته پس از انقلاب، یا به صورت علنی مطرح میکردند، یا در نامهای به صورت خصوصی به امام مینوشتند. دلیل اهمیت دادن امام به ایشان به همین دلیل بود. آیت الله خمینی میگفتند که آقای گلپایگانی در مقام این نیست که نظام را زیر سوال ببرد، آقای گلپایگانی موضع دینی خودش را بیان میکند و پس از بیان، هم به دنبال این نیست که بگوید، من این کار را کردهام. به هر حال، آنچه باعث میشد که همه روی آقای گلپایگانی حساب کنند، استقلال فکری و مبنایی ایشان بود. ایشان هیچگاه از مبانی دینی خودشان دست برنمیداشتند. به تعبیر بسیاری از بزرگان، در هر برهه از زمان، عمل به تکلیف شرعی خود میکردند.
یکی از روحانیون انقلابی آن دوران و از اعضای جامعه مدرسین در خاطرات خود درباره اخوی مرحومتان مینویسد: «آقا مهدی در منزل آقای گلپایگانی، سدی برای انقلابیون محسوب میشد و در این خصوص نباید از حق گذشت.» آیا فکر نمیکنید، نقش اخوی شما در مسائل مبارزاتی و وقایعی همچون اعتراض به کتاب «شهید جاوید» باعث ابراز این گونه نظرات شده است؟
این مسئله را بهتر است که من جواب ندهم و به اسناد ساواک مراجعه کنید. آنجا میتوانید نقش جدی مرحوم حاج آقا مهدی را ببیند.
به هر حال از دیدگاه شما، آیا مرحوم اخویتان نقش بازدارندگی برای مبارزات سیاسی داشت؟ آیا ایشان به دلیل حفظ و تقویت جایگاه مرجعیت از این گونه اقدامات جلوگیری نمیکرد؟
سیاسی بودن و برخورد کردن با رژیم طرق مختلفی داشت. گاهی افراد پرچم به دست میگرفتند و فریاد میزدند و برخی دیگر آرام آرام به اقدامات مبارزاتی میپرداختند. برخی روی اصول و برنامه عمل میکردند و برخی دیگر مخالفتهایی از قبیل حمله و حریمشکنی داشتند. اقتضاء نمیکرد، مرحوم حاجآقا مهدی، مانند آنها عمل کند. در واقع آنها عدهای جوان بودند، حتی متوجه عمل خودشان نبودند که چکار میکنند و سزاوار نبود، افرادی همچون مرحوم حاجآقا مهدی در نهاد مرجعیت مثل آنها فکر کند.
به سیره سیاسی مرحوم آقای گلپایگانی در پیش از انقلاب اشارهای کردید، اگر ممکن است، به روش و نقش ایشان پس از انقلاب هم بپردازید.
ایشان در اصل نظام بحث و شکی نداشتند و همواره به دنبال تقویت آن بودند. اما در مواردی که مورد اشکال ایشان بود، هیچگاه کوتاهی نمیکردند. در وصیتنامه ایشان هم به این مطلب اشاره شده که حفظ نظام اسلامی لازم و ضروری است. ایشان معتقد بودند که برای نظام اسلامی باید کوشید.
آن اشکالاتی که ایشان هیچگاه از اعتراض به آن کوتاهی نکرد، چه بود؟
این مسائل به صورت مکتوب، شفاهی، تلفنی یا من به عنوان نماینده ایشان، خدمت امام میرسیدم، ابراز شده است. به عنوان مثال، درباره برخی ادعاها در آن دوره نسبت به مرحوم آیتالله العظمی آقای خویی، بنده خدمت امام رسیدم و این مسئله را به ایشان عرض کردم. ایشان در مورد آن جسارتها نسبت به آقای خویی بسیار ناراحت شدند. خدمت ایشان عرض کردم که «برخی نمایندگان شما این مسائل را مطرح کردهاند. آقای توسلی در جریان هستند.» ایشان درباره موضعگیری درباره این مسئله فرمودند: «من اگر بخواهم، الان چیزی بگویم، میگویند چه شده است؟ به مناسبی موضع خواهم گرفت.» مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آقاسیدجمال، آقازاده آقای خویی در آن زمان در ایران بودند و مبتلا به سرطان بودند، پس از مدتی فوت کردند. من به آقای توسلی زنگ زدم و گفتم: «خدمت آقا، سلام برسانید و عرضه دارید مناسبت پیش آمده است.» آن تسلیت معروف امام خطاب به آقای خویی، به مناسبت همین موضوع بود.
گویا مرحوم آقای توسلی مرتبط امام با بیت آقای گلپایگانی بودند؟
آقای توسلی امین امام بود. هنگامی که عبارتی را از امام نقل میکرد، عین آن بود؛ کلمهای را کم یا زیاد نمیکرد.
انتقاد ایشان نسبت به سیاستهای کدام دولتهای پس از انقلاب بیشتر بود؟
مرحوم آقای گلپایگانی نسبت به تمام دولتها انتقاد داشتند؛ برخی سیاستها از نظر ایشان با مسائل شرعی هماهنگ نبود. خیلی مطلب بود؛ یکی، دوتا، سهتا نبود.
دلیل مخالفت آیتالله گلپایگانی با آقای بنیصدر و ندادن اجازه ملاقات به او چه بود؟
مرحوم آقا با انتخاب بنیصدر مخالف بودند. از نظر دینی برخی مسائل او را نادرست میدانستند. ایشان براساس حرکات، سکنات و برداشتهای آقای بنیصدر به این نتیجه رسیده بودند که او صلاحیت ریاست جمهوری اسلامی ایران را ندارد. حتی به مرحوم امام هم این مسئله را رسانده بودند که ایشان در پاسخ فرموده بودند: قول داده است که درست شود.
رابطه آقای گلپایگانی با علما و حوزه نجف چگونه بود؟
در این باره به نمونهای از روابط و اقدامات ایشان اشاره میکنم؛ مدرسهای در پاکستان در گرو بانک بود که اطرافیان مرحوم آقای حکیم قول داده بودند که این مدرسه را از گرو بانک درآورند. این مسئله را خدمت آقای حکیم عرض کرده بودند که عمر ایشان کفایت نداد و فوت کردند. در همان زمان، نمایندگان مرحوم آقا به پاکستان رفته بودند و صحبت آن مدرسه شده بود، خدمت آقا آمدند و این مسئله را گفتند و ایشان دستور دادند که هزینههای آن پرداخت شود و از گرو بانک خارج شود. چون مدرسه به نام آقای حکیم نامگذاری شده بود، خواستند نام آن را تغییر دهند و به نام آقا کنند. اما ایشان فرمودند خیر و اجازه ندادند. تا حالا هم به نام مرحوم آیتاللهالعظمی حکیم باقی مانده است.
گویا آیتالله گلپایگانی نسبت به سایر علمای قم، با حوزه نجف بیشتر مرتبط بودند؛ به گونهای که برخی از ایشان به عنوان پیونددهنده حوزه قم و نجف یاد میکنند.
بله آقایان نجف برای مرحوم آقا از نظر علمی بسیار احترام قائل بودند. از طرف دیگر ارتباط سببی هم که با آقای خویی داشتیم؛ بنده داماد، داماد ارشد آقای خویی هستم.