۲.
آنگاه که آیتالله کاشانی در زمستان سال 1299 به ایران بازگشت، آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی با ارسال نامهای به اطلاع مومنین رساند که کاشانی از هر جهت شایسته و به صفات حمیده آراسته و در دیانت و درستکاری کمنظیر است و «متدینین، وجود محترم آن جناب را مغتنم» بدانند (سند شماره 1)
۳.
فضلالله زاهدی سال 1272 در شروین همدان متولد شد. او فرزند ابوالحسن بصیر دیوان از ملاکان همدان بود ولذا ، برای فضلالله املاک زیادی به ارث گذارد.
۵.
احمد قوام فرزند ابراهیمخان معتمدالسلطنه و برادر کوچکتر حسن وثوقالدوله سال 1252 شمسی برابر با 1290 هجری قمری در تهران چشم به جهان گشود.
۶.
سیدمجتبی میرلوحی، معروف به نواب صفوی (1334 1303 ش)، از روحانیون مبارز و رهبر جمعیت «فدائیان اسلام» در خیابان خانیآباد تهران در خانوادهای روحانی متولد شد. وی از جانب مادر به دودمان صفویه و از طرف پدر به سادات معروف میرلوحی اصفهان نسب میبرد. پس از اتمام دوره ابتدایی، وارد مدرسه صنعتی آلمان شد و همزمان با آن به آموختن دروس حوزوی پرداخت.
۷.
در این شماره بر آن شدیم تا ضمن درج مصاحبه مهم و تاریخی آیتالله کاشانی با نویسنده معروف، آندره موروی، جلوههایی از شخصیت سیاسی و موقعیت بینالمللی آیتالله را در معرض دید و داوری خوانندگان تیزبین و نکتهسنج قرار دهیم. در این گفتگو، مرحوم کاشانی با ارائه تعریفی دقیق از امپریالیسم، زمان آگاهی خویش را به رخ میکشد و با محکوم ساختن استعمار بویژه استعمار فرانسه و انگلیس مصاحبهگر فرانسوی را به چالش میطلبد. موروی نیز که دعوی روشنفکری دارد، با دفاع از عملکرد استعماری دولت فرانسه در تونس و... دست خود را رو میکند و کوتهبینیاش را به نمایش میگذارد و ننگ ابدی را برای خویش میخرد. همچنین در آن برهه زمانی که ملت ایران، یکپارچه در برابر انگلیس مکار قد علم کرده است، آیتالله میکوشد با جدا کردن انگلیس به عنوان دشمن شماره یک ملت ایران از سایر قدرتهای زمان، همچون شوروی و آمریکا، در مقابل سوالات حساب شده موروی، پاسخهایی دقیق و سنجیده دهد تا از این فرصت، به بهترین وجه به نفع نهضت ملی ایران بهرهگیری نماید.
۸.
مقاله حاضر، نگاه انتقادی و آسیبشناسانه دارد به شیوه تاریخنگاری موجود مربوط به دوران نهضت ملی. درباره تاریخ نهضت ملی نفت، جای خوشوقتی است که در سه دهه اخیر، برخی از اسناد و خاطرات مهم و رهگشای مربوط به آن دوران حساس تاریخی چاپ و منتشر شده است. علاوه بر این، دیدگاههای متفاوت و بعضا متضاد موجود در گزارش و تحلیل حوادث نهضت (بویژه علل ناکامی و شکست آن) در چالش با یکدیگر، کمابیش در کتابها و جراید درج و مطرح گردیده و در نتیجه، ما نسبتا با نوعی «موازنه اطلاعاتی» در این زمینه روبهرو هستیم که امکان آشنایی دقیق و نقادانه پژوهشگران با آراء و نظریات متفاوت در مورد روند نهضت و نقاط قوت و ضعف عملکرد دستاندرکاران آن را فراهم میسازد. در کنار این «وجه مثبت» قضیه، اما، یک سلسله «نقاط منفی» نیز وجود دارند که اهم آنها عبارت است از: بیطرف نبودن مورخان نسبت به موضوع تحقیق (یعنی شخصیتها و عوامل دستاندرکار در حوادث دوران نهضت ملی)، عدم رعایت موازین علمی و قضایی در تحلیل موضوعات و داوری نسبت به اشخاص، تناقض پنهان یا آشکار در ادعاها و قضاوتها، تتبع ناکافی در حوادث تاریخی و عملکرد سران و فعالان نهضت، و عدم «جامعنگری» نسبت به پیشینه و پسینه اشخاص و جریانات، یکسان شماری افراد متفاوت در اندیشه و عملکرد با یکدیگر، و... ذیلا توجه خوانندگان هوشمند و حق پژوه را به نمونههایی از موارد فوق جلب میکنیم