فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۵۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر، صوری سازی با استفاده از ساختارهای ریاضی، در بسیاری از مباحث که ماهیت منطقی دارند، گسترش یافته است. اصول فقه یکی از این حیطه هاست که ماهیت منطقی دارد و در حقیقت همان منطق حاکم بر استدلال فقهی می باشد. طراحی یک ساختار به سبک منطق ریاضی برای اصول فقه، هم به لحاظ فراهم آوردن ابزاری کارامد برای نشان دادن تمایز ها در روش های گوناگون استدلال فقهی، و هم به لحاظ استفاده از هوش مصنوعی برای ساخت ابزار کمکی در فرایند استنباط فقهی، می تواند مفید واقع شود. در این مقاله پس از معرفی اجمالی رویکرد ریاضی به منطق و بیان مختصری در تعریف اصول فقه، منطق صوری اصول فقه را در قلمرو منطق ریاضی جستجو می کنیم. منطق تکلیف استاندارد و منطق تکلیف دینامیکی را به عنوان نزدیکترین ساختار های ریاضی موجود، به ساختار مورد نظر ما، به اجمال معرفی کرده، پس از بررسی معانی مختلف «واجب» در نوشتارگان اصول فقه، رویکرد فعل محور را برای تبیین مفهوم واجب بر می گزینیم، زبان صوری منطق فقه را مبتنی بر منطق دینامیکی طراحی می کنیم و در انتها نمونه هایی از قواعد فقهی را در این زبان صوری سازی می نماییم.
منطق سنتی موجهات ، اختلال در ساختار قضیه و انحصارگرایی در جهات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمایز ساحت شناخت از افق واقع و تفکیک احکام حاکی از محکی، از مهم ترین و حساسترین مباحث معرفت شناسی است. قواعد منطق عهده دار تحلیل و تبین قوانین کشف مجهول تصوری و تصدیقی است. در منطق سنتی قضیه به عنوان موضوع منطق تصدیقات، معقول ثانی منطقی است و حقیقتی صوری و حکایی دارد. منطق صورت عهده دار تامین ابزار صحت تالیف و ترکیب و استنتاج از قضایاست. محتوای قضیه، نوع پیوند آن با خارج و میزان استقامت معنایی آن از این حوزه بیرون است، به نظر می رسد طرح مباحث موجهات در منطق سنتی، در برخی موارد اسباب تداخل ماده و صورت و اشراب برخی احکام عینی به قضیه ذهنی را فراهم کرده است. ورود فعلیت و دوام و استعداد به موطن قضیه، امری فراتر از حیث صوری در قضیه و مربوط به فرایند تحقق عینی اوصاف و اتصاف موضوع به محمول در عالم خارج است. افزودن این قیود به ساختار قضیه، موجبات اختلال، پیچیدگی، اختلاف، ابهام موجهات در منطق سنتی را فراهم آورده است. در این مقاله، به روش تحلیلی نشان داده ایم، که فضای رایج در منطق سنتی هم در افزودن قیود به ساختار قضیه و هم در اکتفا به جهات محدود محل تامل و مناقشه است.
بررسی انتقادی کثرت گرایی غایت محور در مورد منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس کثرت گرایی بیل و رستال، هر سه نظام منطق کلاسیک، ربط و شهودی درست هستند. در این نوع از کثرت گرایی، منطق علمی هنجاری دانسته می شود؛ به این معنا که شخص با قبول صدق مقدمات یک استدلالِ معتبر ملزم به قبول نتیجه ی آن نیز خواهد بود. برخی از فلاسفه و منطق دانان با ارائه ی استدلال هایی تحت عنوان «استدلال فروپاشی» تلاش کرده اند ناسازگاری قبول توأمان رویکرد کثرت گرایی بیل و رستال و هنجارمندی منطق را نشان دهند. بااین حال، بلک ترنر و راسل با ارائه ی کثرت گرایی غایت محور تقریری از کثرت گرایی پیشنهاد کرده اند که مبتنی بر هنجارمندی منطق نبوده و از جانب استدلال فروپاشی تهدید نمی شود. در مقاله ی حاضر، با بررسی کثرت گرایی غایت محورمشخص کرده ایم که صرف ادعای هنجاری نبودن منطق کافی نبوده و لازم است بلک ترنر و راسل استدلالی قوی در جهت اثبات این ادعای خود ارائه دهند؛ همچنینتلاش کرده ایم نسخه ای را از استدلال فروپاشی پریست ارائه دهیم که همچنان بتواند علیه کثرت گرایی غایت محور به کار رود
ملاحظاتی در نظر ویلیامسن درباره تنش میان منطق غیرکلاسیک و کاربردپذیری ریاضیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشگلات منطق کلاسیک در توضیح مسائلی همچون پارادکسهای معنا شناختی، مسئله ابهام و پدیده های کوانتمی موجب شده تا منطقدانها در صدد صورتبندی منطقی غیرکلاسیک برآیند که اینگونه مسائل در آن برنخیزد. با این حال، رشد غیرقابل انکار علم ریاضی و نفوذ گسترده آن در سایر شاخه های علمی اغلب منطقدانهای غیرکلاسیک را برآن داشته تا با جداکردن حوزه استدلالی ریاضیات از غیر ریاضی، بر پیروی استدلالهای ریاضیات از اصول منطق کلاسیک تاکید کنند. اما، ویلیامسن نشان می دهد که راهبرد جداسازی حوزه ریاضیات از غیر آن و پایبندی به منطق غیرکلاسیک در حوزه های غیرریاضی موجب اختلال در کاربردپذیری ریاضیات می شود و منطقدان غیر کلاسیک باید به فکر حل این مسئله باشد . در این نوشتار ضمن بیان استدلالهای ویلیامسن در تنش میان طرفداری از منطق غیرکلاسیک و کاربردپذیری ریاضیات و تاکید بر برخی از آنها، نشان می دهیم که برخلاف نظر ویلیامسن، فعالیت علمی مبتنی بر استنتاج قیاسی یکسره از منطق کلاسیک تبعیت نمی کند و بنابراین تنش مذکور گاهی فروکش می کند.
بررسی روش های مختلف معرفی فورسینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش فورسینگ کوهن یکی ازمهمترین ابزارهای نظریه مجموعه ها برای ساختن مدل های از ZFC می باشد. در این مقاله روش های مختلف معرفی فورسینگ را بررسی کرده و نشان می-دهیم همه آنها با هم معادل هستند. . ابتدا روش فورسینگ را به کمک مجموعه های جزئاً مرتب بیان می کنیم و بعضی از خواص اساسی آن را ذکر می کنیم. سپس روش مدل های جبر بولی-مقدار را می آوریم و نشان می دهیم که این رویکرد به فورسینگ با روش اول معادل است. این کار با نشان دادن اینکه هر مفهوم فورسینگ را می توان به طور چگال در یک جبر بولی کامل نشاند صورت می پذیرد. سپس به معرفی فورسینگ از دیدگاه توپولوژی می پردازیم و ارتباط آن را با روش مجموعه های جزئاً مرتب می آوریم. نشان خواهیم داد رابطه فورسینگ که از دیدگاه توپولوژیکی معرفی می شود با رابطه فورسینگ که از دیدگاه مجموعه های جزئاً مرتب تعریف شده یکی است و بنابراین این دو روش اساسا یکی هستند. سرانجام به معرفی فورسینگ از دیدگاه نظریه رسته ها پرداخته و ارتباط آن را با روش مدل-های جبر بولی-مقدار می آوریم. نشان می دهیم که برای یک جبر بولی کامل رسته شیف های روی آن را می توان با جهان بولی مقدار ساخته شده توسط آن جبر بولی یکی گرفت.
سهروردی و قیاس تک مقدمه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهروردی ادّعا می کند که قیاس تک مقدمه ای نمی تواند وجود داشته باشد، و بر این مدّعا دلیلی اقامه می کند. مسئله جستار کنونی تبارشناسی تاریخی آن مدّعا، و ارزیابی منطقیِ این دلیل است. فرضیه ما این است که از نظر تاریخی، نزاع بر سر امکان یا امتناع استدلال تک مقدمه ای به رواقیان بازمی گردد: خروسیپوس رهبر مخالفان بود؛ و آنتی پاتر تراسوسی پیشوای موافقان. این نزاع رواقی به دست اسکندر افرودیسی وارد منطق مشائی گردید و با نظریه قیاس ارسطو درآمیخت و، در نتیجه، مسئله رواقیِ « استدلال تک مقدمه ای» با مسئله ارسطوییِ « قیاس تک مقدمه ای» خلط شد. ابن سینا واسطه انتقال این مسئله از اسکندر به سهروردی است. دلیل سهروردی، اگر ناظر به امتناع استدلال تک مقدمه ای باشد، بی شک، نادرست است؛ ولی اگر ناظر به امتناع قیاس تک مقدمه ای باشد، می تواند بهره ای از صحت داشته باشد.
جنبه های توپولوژیک از منطق مرتبه اول کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطق مرتبه اول کلاسیک رایج ترین منطق در کاربردهای ریاضیات و همچنین در مطالعه بنیادهای منطقی می باشد. از دیر باز تنها ارتباط بین منطق و توپولوژی ریاضی محدود به مفهوم فضاهای تایپ بوده و پیوندهای دیگری بین این دو حوزه متصور نبوده است. اخیرا پیوندهای اساسی بین این دو شاخه (یعنی منطق و توپولوژی) ایجاد شده است که کاربردهای زیادی در هر دو حوزه منطق و همچنین در توپولوژی را موجب شده اند. در این مقاله به مطالعه برخی از مهمترین پیوندهای این دو شاخه از ریاضیات و همچنین کاربردهای آنها خواهیم پرداخت. یکی از مفاهیم کلیدی در منطق ریاضی و نظریه مدل ها مفهوم پایداری می باشد که بیانی کاملا ترکیبیاتی دارد. در این مقاله نشان می دهیم که این مفهوم معادل یک مفهوم توپولوژیک برای مجموعه مشخصی از توابع می باشد و با استفاده از آن قضیه ای بنیادین در نظریه پایداری شلاح را ثابت می کنیم. همچنین ارتباط بین مفهوم وابستگی و یک خاصیت توپولوژیک از مجموعه ای از توابع را بیان می کنیم و اثباتی توپولوژیک از برخی از دستاوردهای مهم نظریه مدل ها را ارائه خواهیم داد. برخی از نتایج ارائه شده در این مقاله در هر دو حوزه منطق و توپولوژی کاملا جدید هستند و احتمال کاربردهای بیشتر از آنها در مطالعات آتی متصور می باشد.
صورت های زمانی پارادوکس مور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جملات موری جملاتی مانند "p اما من باور ندارم که p" یا "p اما من باور دارم که چنین نیست که p" هستند، که علی رغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی همراه است. ادعا می شود این جملات تنها در صورتی که در قالب زمان حال اظهار یا باور شوند پوچ خواهند بود و در صورتی که آن ها در قالب زمان گذشته یا آینده اظهار شوند اظهارشان پوچ نخواهد بود. ما در این مقاله می کوشیم به تحلیل صورت های زمانی مختلف جملات موری در زمان های گذشته، حال و آینده بپردازیم. برای این منظور از منطقی استفاده می کنیم که ترکیبی از منطق های زمان و باور است. سپس با صورت بندی جملات موری در زمان های مختلف نشان می دهیم که بر خلاف ادعای مرسوم صورت های گذشته و آینده این جملات لزوما پوچ نخواهند بود. در نهایت به معرفی شرایط لازم و کافی پوچی جملات موری در زمان های گذشته، حال و آینده می پردازیم.
منطق پیوسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطق پیوسته تعمیمی از منطق کلاسیک به یک منطق با مجموعه مقادیر درستی بی نهایت مقداری است. بسیاری از نتایج منطق کلاسیک و نظریه مدلِ آن به منطق پیوسته تعمیم داده شده اند. منطق پیوسته نه تنها در بررسی و تحلیل خواص ساختارهای مباحث آنالیز ریاضی کاربردهای فراوانی دارد، بلکه باعث بوجود آمدن نگرش های جدیدی در نظریه مدل منطق کلاسیک نیز شده است.در مقاله حاضر مروری خواهیم داشت بر سیر تکاملی منطق پیوسته از روی منطق ِ چندمقداریِ لوکاسیویچ. سپس بعضی از مهمترین خواص اولیه منطق پیوسته را بیان می کنیم. در انتها با توجه به تحلیلی که از مفهوم پیوستگی در منطق پیوسته با توجه به مجموعه مقادیر درستی داریم، نوعی از منطق پیوسته که مبتنی بر نرم های مثلثی پیوسته است را معرفی خواهیم کرد. این موضوع به معرفی منطق های پیوسته مبتنی بر منطق هایی مثل منطق گودل و حاصل ضربی می انجامد. در انتها به بررسی بعضی از خواص این منطق ها از جمله خاصیت فشردگی خواهیم پرداخت
آیا لزومی جزئی و شرطی اتفاقی متمایزند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پیچیده ترین بخش های منطق قدیم در مورد شرطی لزومی، بحث سور جزیی است. هرچند ابن سینا برای بحث از سورهای جزئی در شرطی های لزومی، ابتدا، به بحث سور جزئی در حملیات و به تقسیمات آن پرداخته اما در ظاهر به نظر می رسد که بحث او در حملیات و شرطیات در تضاد با هم است و تشبیه و تمثیل به کار رفته ذهن را بیشتر از آن که هدایت کند گمراه می کند. با وجود این، در مقاله حاضر نشان داده ایم که با استفاده از برخی شاخه های منطق جدید، مانند منطق مرتبه دوم، منطق موجهات و منطق زمان، می توان بسیاری از ابهامات و ایرادات وارد بر ابن سینا را پاسخ داد. هم چنین نگاهی به بازتاب این بحث نزد برخی از بزرگ ترین پیروان ابن سینا، یعنی فخر رازی، افضل الدین خونجی، خواجه نصیر الدین طوسی، شمس الدین سمرقندی و قطب الدین رازی تحتانی، افکنده ایم و نشان داده ایم که این پیروان تا حد بسیاری از تحلیل های ابن سینا دور افتاده اند، و بحث آنها در تفکیک لزومی جزئی از اتفاقی بسیار ضعیف است و در حقیقت، هیچ کمکی به فهم این تفکیک نمی کند.
تحلیل گفتمانی مناظره ابو سعید سیرافی و ابوبشر متی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناظره ابوسعید سیرافی نحوی و ابو بشر منطقی از گره گا ه های کلیدی تمدن اسلامی است. این مناظره محل برخورد دو جریان اصلی برخاسته از رفرم ایدئولوژیک عباسی بود. یک جریان نهضت ترجمه و پیامدهای فکری آن و جریان دیگر دستگاه عقیدتی، فقهی و کلامی عصر عباسی است. جدا از اشکالات جدی سیرافی در رابطه با جای گاه منطق و رابطه منطق و زبان و نحو، این مناظره هدایت گر تنش ناشی از برخورد دو جریان فوق نیز می باشد. در این مقاله سعی کرد ه ایمبا توصیفی تاریخی و تبارشناسی از نهضت ترجمه و عصر تدوین به تحلیل گفتمانی این مناظره وارد و این تنش ایدئولوژیک را بررسی و تشریح کنیم.به نظر می رسد که نتایج این مناظره تأثیرات دامنه داری بر تفکر اسلامی نهاده باشد و در هردو جریان عقیدتی و فلسفی تغییرات پایداری داشته است. جریان فلسفی هم از منطق گرایی دور شد و به سمت بنیانی رفت که فارابی و سپس ابن سینا با عنوان فلسفه مشاء نهادند
انواع مبانی علم نزد ارسطو؛ پاسخ به دشواری هایی در تحلیل ثانی، دفتر نخست 2 و 10(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو در تحلیل ثانی، الف.2 اصل های علم را معرفی می کند. او در تحلیل ثانی، الف.10 سه دسته از مبانی علم را توضیح می دهد. به نظر می رسد میان تقسیم بندی ارسطو در الف.2 با سه دسته مبانی علم در الف.10 ناسازگاری وجود دارد. همچنین، روشن نیست کدامیک از انواع اصل ها و مبانی علم می تواند همه ویژگی های مقدمه علم را داشته باشد. این مقاله دشواری هایی که در رابطه با تفسیر متن های مذکور به وجود می آید را بیان می کند؛ انواع مبانی علم نزد ارسطو را توضیح می دهد؛ نشان می دهد تنها دسته ای از مبانی که به فرض هستی و چیستی موضوع علم می پردازند می توانند به عنوان مقدمه علم به حساب آیند. در این راستا، لازم است میان مقدمات علم، مبانی علم و آگاهی پیشین نزد ارسطو تمایز قائل شد. به کمک این تمایز، و نکاتی از متن های دیگر تحلیل ثانی ، می توان به دشواری های مربوط پاسخ داد و به تفسیر سازگاری میان الف.2 و الف.10 رسید. تفسیر مطلوب کمک می کند فهم درستی از معرفت شناسی ارسطو و مبانی معرفتی او حاصل گردد.
معمای معرفت بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش محوری فرگه در مقاله در باب معنی و مدلول آن است که چگونه می توان تفاوت معرفتزایی جمله هایی به فرم a=a را از a=b توجیه کرد.a=a تحلیلی و پیشین است در حالی که a=b پسین است و ارزش شناختی متفاوتی دارد. نظریه معنی (sense) و مدلول فرگه برای پاسخ به همین پرسش طرح می شود.سنس نحوه رسیدن به یک مدلول است و تفاوت راههای رسیدن به یک مدلول توجیه گر چگونگی معرفتزایی اینهمانیهای تجربی است.در سنت تحلیلی توجیه معرفتزایی نقطه قوت نظریه فرگه محسوب می شود.ما بر آنیم استدلال کنیم که اگر ساختار منطقی پیشنهادی فرگه برای اینهمانیهای تجربی را مفروض گرفته و نظریه معنی و مدلول او را بپذیریم، آنگاه اساسا جایی برای کشف تجربی باقی نمی ماند.کشف تجربی در حالتی معنی پیدا می کند که ساختار منطقی متفاوتی به جمله های مورد بحث فرگه نسبت دهیم و در این صورت دیگر نیازی به نظریه معنی و مدلول نخواهیم داشت.
دلالت شناسی ضمایر اشاره ای مرکب مسائل و رویکردها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضمایر اشاره ای مرکب عباراتی پرکاربرد به شکل «آن ب» و حاصل ترکیب یک ضمیر اشاره ای و یک عبارت اسمی ساده یا مرکب هستند. در مورد رفتار سمانتیکی این عبارات دو تئوری غالب وجود دارد: یکی دیدگاه دلالت مستقیمی و دیگری دیدگاه تسویری. مبتنی بر اولی، ضمیر اشاره ای مرکب یک حد مفرد است و محتوای آن در کاربرد اشاره ای یک فرد است و گرچه عبارت اسمی مندرج در آن در تعیین مدلول ضمیر سهیم است اما در محتوای جمله سهمی ندارد. امّا دومی، با آنها رفتاری مشابه سورها می کند، و مبتنی بر آن ضمایر اشاره ای مرکب یک نسبت دو موضعی میان صفات را در گزاره ی بیان شده توسط جمله حاوی ضمیر به اشتراک می گذارند. این تئوری مدعی توجیه همه اقسام کاربردهای این ضمایر از جمله، اشاره ای، NDNS، QI، متغیر-پایبند و آنافورا می باشد. لذا حامیان این تئوری، انتقاداتی به واسطه این کاربردها به تئوری دلالت مستقیم وارد می کنند. اما قائلان تئوری دلالت مستقیم علاوه بر پاسخ به انتقادات، مسائلی را با استفاده از کاربردهای مزبور در متون وجهی و دیگر متون برعلیه دیدگاه تسویری طرح می کنند که می تواند این دیدگاه را دچار مشکلاتی اساسی کند. روی هم رفته، به نظر می رسد تئوری دلالت مستقیم در مواجهه با ضمایر اشاره ای مرکب تبیین شهودی تر و منسجم تری ارائه می دهد.
مطالعه موردپژوهانه مواجهه منطق ارسطویی در تحلیل احکام، خواص و قواعد استنتاجی مربوط به نسبت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه منطق دانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و به کارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم به نظر می رسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطق دانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى به علت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بوده اند؛ یعنى اگرچه ظاهراً منطق ارسطویى بر تحلیل موضوع محمولی از قضیه استوار است و احکام، خواص و قواعد نسبت تحت عنوان بخش مستقلى تعریف و تحلیل نشده اند، ولى بسیارى از مباحث منطقى بنحوى بر خواص و قواعد نسبت مبتنى است، اما به علت محصور بودن در ضوابط منطق ارسطویی، بحث از نسبت چندان تعمق نیافته است. لذا در منطق سنتى، قواعد استنتاجى مبتنى بر نسبت فداى این ناسازگارى شده است. براین اساس شکار مستقیم آراء و نظریات آنها دراین باره ممکن نیست. درواقع منطق ارسطویی در مواضعی با مشکل بحث از نسبت روبرو بوده، اما این رویارویی صریح نبوده است. از جمله آنها می توان از احکام و لوازم نسب اربعه، تحلیل و تبیین عکس مستوى سالبه کلى، تحلیل قیاس اقترانى حملى شکل اول، چاره جویی در قیاس مساوات، و تبیین مأخذ اول و مأخذ ثانى نام برد.
مبناپذیری اشکال چهارگانه قیاس ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش معرقی مفهومی جدید در قیاس حملی ارسطویی به نام مبناپذیری است؛ به عبارتی ضربی از ضروب 24گانه ی منتج قیاس ارسطویی مبناپذیر است اگر تنها با مفروض گرفتن یک ضرب به همراه قواعد برهان خلف، تداخل، عکس ساده، نقض محمول و نقض سور بتوان ضروب منتج دیگر قیاس حملی ارسطو را اثبات کرد. بدین منظور در این مقاله نشان داده خواهد شد که تنها 15 ضرب منتج از ضروب 24گانه ی منتج منطق حملی ارسطو دارای خاصیت مبناپذیری هستند. ارسطو چهار ضرب شکل اول قیاس را مبناپذیر می داند زیرا وی اشکال دیگر قیاس را به وسیله ی شکل اول اثبات می کند. از آنجایی که اثبات مبناپذیری چهار ضرب ارسطو تعمیم داده شده است به پانزده ضرب می توان نشان داد که منظور ارسطو از بدیهی بودن شکل اول قیاس مبناپذیری صرف چهار ضرب اول شکل اول نیست. این نتیجه ی مهم منطقی در سیستم ارسطو تنها از رهیافت معرفی مفهوم مبناپذیری ضروب قیاس ممکن گردیده است؛ به عبارت دیگر نشان خواهیم داد که برخلاف دیدگاه رایج در سنت ارسطویی به هیچ وجه مبناپذیری ضروب شکل اول نمی بایست خاستگاهی برای تببین بدیهی بودن ضروب شکل اول قیاس باشد. صرف نظر از اینکه راز بداهت شکل اول قیاس در چه چیزی نهفته است، این مقاله به وجه سلبی، یکی از گزینه های ممکن یعنی مبناپذیری ضروب منتج شکل اول قیاس را به شکلی منطقی در پاسخ به راز بداهت ضروب منتج شکل اول قیاس حذف خواهد کرد.
آیا شرطی های خبری غیر تابع ارزشی هستند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناهمخوانی ادات ربط زبان طبیعی و ادات زبان منطق کلاسیک در تابع ارزشی بودن، موجب شده است تا برخی گمان کنند که زبان منطق کلاسیک در بازنمایی جملات زبان طبیعی و صورتبندی استدلالهای این زبان ناتوان است. در این مقاله تلاش می شود تا نشان داده شود که زبان منطق کلاسیک یکسره از آن صورت بندی عاجز نیست و مدعای مخالفان توانایی زبان منطق در بازنمایی جملات و استدلالهای زبان طبیعی، کامل نیست. دفاعیات در این زمینه به دو دسته دفاعیات مستقیم و غیر مسقیم تقسیم میشوند. اگرچه نظریه گرایس در این زمینه یک نقطه عطف برای دفاع غیر مستقیم محسوب میشود، در این مقاله به طرح بخشی از دفاعیات مستقیم در برابر مدافعان نا همخوانی استدلالهای صوری شده زبان منطق با زبان طبیعی می پردازیم: ابتدا با ذکر استدلالهای استراسون در مخالفت با بازنمایی جملات زبان طبیعی توسط زبان منطق کلاسیک به دفاعیات کلارک خواهیم پرداخت و سپس چالشهای یانگ در مقابل کلارک و پاسخهای کلارک را خواهیم دید.
پاتنم، برون گرایی معنایی و استدلال مدل تئورتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجسته ی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال می پردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ می زنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزه ی سمنتیک، برون گرایی معنایی را طرح می کند و در حوزه ی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا می خیزد و دو استدلال ارائه می کند که یکی از آن ها استدلال مدل تئورتیک است. در این مقاله نشان خواهم داد که استدلال پاتنم به سود برون گرایی معنایی و استدلال مدل تئورتیکِ او علیه رئالیسم متافیزیکی، هرچند به لحاظ ظاهری دارای ساختار و صورت بندی متفاوتی هستند، اما درواقع اندیشه ی واحدی از هر دوی آن ها پشتیبانی می کند. در این راستا، پس از گزارش هریک از این استدلال ها، صورت بندی تازه ای از آن ها ارائه می شود. سپس بر پایه ی وجوه اشتراک این دو استدلال، اندیشه ی پشتیبان آن دو معرفی خواهد شد. طبق این اندیشه ی پشتیبان، انفکاک قاطع میان ذهن و جهان خارج منجر به نامتعین شدن رابطه ای ارجاعی میان آن ها می شود اما بنا به درک متعارف، این رابطه متعین است؛ پس ذهن و جهان خارج منفک از یک دیگر نیستند؛ به عبارت دیگر، درهم تنیده اند.
نظریه قرون وسطایی اطلاق: دلالت شناسی پنهان در رساله ی «در پیرامون ابطال-های سوفیستی» ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ی اطلاق (Supposition Theory) یکی از نظریه های مهم منطقی-دلالت شناسی است که در تألیفات و تفاسیر منطق دانان قرون وسطایی در ذیل بحث «ویژگی های حدود» مطرح گردیده است. از آنجایی که این نظریه دارای پیامدهای منطقی، فلسفی و الاهیاتی مهمی است در این پژوهش به بررسی ریشه ی مفهومی و تاریخی آن می پردازیم. مدعای اصلی این پژوهش وجود پیوندی معنادار به لحاظ تاریخی و مفهومی بین نظریه ی قرون وسطایی اطلاق و نظریه ی مغالطات ارسطو است که در رساله ی «در پیرامون ابطال های سوفیستی» وی مطرح شده است. بررسی مورد به مورد مغالطات مطرح شده توسط ارسطو در مقایسه و تطبیق با تحلیل های منطق دانان قرون وسطایی این فرضیه را تقویت می کند که نظریه ی اطلاق همان دلالت شناسیِ پنهان در نظریه ی مغالطات ارسطو است که توسط منطق دانان قرون وسطایی ماهیتی آشکار و مستقل پیدا کرده است و در دوران قرون وسطایی متأخر در برخورد با مشکلات دلالت شناسی مختلف در ابعاد گسترده تری نیز توسعه یافته است.
تصور گزاره ای و توجیه باورهای وجهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله مدل توجیهی را که گیرسون در مقاله «تخیل پذیری و توجیهِ وجهیِ الغاءپذیر» (2005) برای توجیهِ باورهای وجهی ارائه می کند بررسی می کنم. مدل توجیه پیشنهادی گیرسون مبتنی بر تخیل پذیری است. گیرسون تخیل پذیری را بر اساسِ تصور تحلیل می کند. گیرسون با پذیرشِ شباهت هایِ برخی از مولفه های شرح اش با مدل یبلو (1993)، ادعا می کند که از چند جهت بحث را پیش برده است. یکی از این پیشرفت ها از نظر گیرسون این است که او از تصور گزاره ای در توجیه باور وجهی استفاده می کند. در این مقاله نشان می دهم که گیرسون کمک چندانی به پیشبرد بحث نکرده است. از جمله به این دلیل که تصور گزاره ای به گونه ای که گیرسون تعریف می کند، هیچ کمکی به توجیه باور وجهی نخواهد کرد. علاوه بر آن گیرسون به این سوال که «تصور کردنِ گزاره ای دقیقاً یعنی چه؟» نمی تواند جوابی بدهد که مطابق آن آنچه را که قابل تصور گزاره ای دانسته، مثل نقیض حدس گلدباخ، قابل تصور باشد ولی گزاره های غیرممکن متافیزیکی و حتی گزاره های غیرممکن منطقی قابل تصورِگزاره ای نباشند.