فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۵۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این جستار منطق رواقی و تعبیری که در نیمة نخست قرن بیستم از این منطق صورت گرفت بررسی می شود. از آن جا که نخستین محققان در این دوره بر اساس پیش فرض های منطق جدید با منطق رواقی مواجه شدند، این رویکرد را کلاسیک نامیده ایم و سعی کرده ایم تعابیری را که این رویکرد از ادات اصلی منطق رواقی یعنی نفی، عطف، فصل، و شرطی به دست داده است بررسی کنیم. در مورد هر ادات، در پرتو کارهای جدید بر روی منطق رواقی، نارسایی های برداشت کلاسیک نشان داده شده است. در پایان این جستار توضیح می دهیم که برداشت کلاسیک از ادات نفی و عطف به لحاظ جدول ارزش صحیح است هرچند مفاهیم رواقی یادشده را تماماً نمی رساند. هم چنین نشان خواهیم داد که برداشت کلاسیک از ادات های فصل و شرطی در مواردی نادرست بوده است.
نقد و بررسی ارغنون ارسطو از منظر رابین اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابق دیدگاه اسمیت ارغنون کاربرد ویژه ای برای ارسطو دارد و آن اثبات این امر است که فلسفة اولی ممکن است. به نظر وی، انتظار اشتباهی است که هدف ارغنون را طرح نظریه های روش شناسی ارسطو تلقی کنیم. ارسطو در تحلیل دوم با ارائة استدلالی سعی می کند تا نشان دهد وجود یک معرفت غیربرهانی شرط کافی و لازم برای معرفت برهانی (علم) است. هدف معرفت غیربرهانی همان هدف فلسفة اولی، یعنی رسیدن به اصول اولیة هر علمی است. اسمیت بررسی می کند که استدلال مذکور در تحلیل دوم به سایر نظریه های منطقی ارسطو در ارغنون شامل نظریه های تعریف، حمل، دیالکتیک، مقولات و قیاس وابسته است. علاوه بر آن، ارسطو، در بخش پایانی تحلیل دوم امکان رسیدن به این معرفت غیربرهانی را با شرح فرایندی به نام نوس اثبات می کند.
معناداری جمله های حاوی نام های تهی: نقدی بر دیدگاه مارگا ریمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مارگا ریمر معتقد است که کاربران معمولی زبان ماینونگی گرایی را مفروض می گیرند و شهود ایشان مبنی بر معناداری جمله های حاوی نام های تهی مبتنی بر همین امر است. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که موضع او پشتوانة استدلالی محکمی ندارد. یعنی دیدگاه رقیبی وجود دارد که اولاً با دیدگاه ریمر در تعارض است؛ ثانیاً به اندازة دیدگاه او قدرت تبیینی دارد؛ و ثالثاً دلیلی برای ترجیح دیدگاه ریمر به این دیدگاه رقیب وجود ندارد.
دلالت معنایی مفاهیم جزئی و نقش آن ها در منطق ارسطویی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بیشتر منطق دانان ارسطویی مفاهیم را به کلی و جزئی تقسیم و تمایز آن ها را تبیین می کنند؛ اما برخی معتقدند مفهوم جزئی وجود ندارد و تمام مفاهیم کلی اند. به نظر می رسد برای روشن شدن سرنوشت این تقسیم، باید ملاک تمایز مفهوم جزئی و کلی را به درستی تبیین کنیم. با روشن شدن این ملاک، میزان دلالت معنایی هریک از این دو مفهوم و تبیین صدق و کذب گزاره های متشکل از آن ها نیز روشن می شود. منطق دانان معتقدند نمی توان از مفاهیم جزئی در علوم برهانی بهره برد؛ زیرا علم یقینیِ همیشگی در اختیار انسان قرار نمی دهند؛ بااین حال، گاهی از مفاهیم جزئی در علوم برهانی استفاده شده است و برخی معتقدند قضایای متشکل از مفاهیم جزئی، یقین دائم برای انسان ایجاد می کنند. شاید بتوان سخن ایشان را باتوجه به سخن حکمای پیشین توجیه کرد.
نقد و بررسی کارآمدی منطق اثبات گرایانه درحوزه انسان پژوهی براساس اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دگرگونی روش تحقیق از قیاس گرایی به استقراگرایی و در نهایت تعمیم آن از حوزه مطالعات طبیعت به قلمرو انسان با پیش فرضی اثبات گرایانه، زمینه ساز پیدایش علوم انسانی جدید گردید که متکفل انسان پژوهی علمی است. در این مقاله ناکارآمدی تئوریک و عملی منطق اثبات گرایانه در قلمرو انسان پژوهی در جامعه اسلامی با روش تحلیلی - استنباطی و تفسیر مفهومی اسناد، بررسی و نشان داده شده است. از لحاظ نظری چهار دلیل برای ناکارآمدی منطق اثبات گرایی ارائه شده است؛ مهم ترین دلیل اثبات گرایان برای بی معنایی گزاره های غیر تجربی - یعنی معیار تحقیق پذیری - خود تحقیق ناپذیر است. استقرا به عنوان تنها روش معتبر اثبات گرا ها ناکارآمد است و با چالش های جدی مواجه می باشد. علم بی طرف و خالی از ارزش غیرممکن است و وجود ندارد. علم تجربی در حوزه شناخت انسان توانمند نیست. بنابراین نظریه علم واحد توهم است. از لحاظ عملی نیز ناکارآمدی این روش از دو جهت بررسی شده است: ناتوانی در تبیین ماهیت و رفتار انسان مطلوب جامعه اسلامی که نمونه کاملش رسول خدا(ص) است و همچنین تعارض بنیادین آنها با اسلام در روش های حل مسئله.
رابطه ی منطق و زبان از نظر ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، می کوشیم تا رابطه ی زبان و منطق را از نظر ویتگنشتاین بررسی کنیم. برای این منظور از سه کتاب مهم او یعنی رساله ی منطقی-فلسفی، پژوهش های فلسفی و در باب یقین استفاده کرده ایم. ابتدا این رابطه را در رساله ی منطقی-فلسفی توضیح می دهیم و نتایج آن را برمی شمریم. سپس بعضی از انتقادات واردشده به این تلقی را بررسی می کنیم، از جمله نشان می دهیم که نگاه ذات گرایانه به زبان از نظر ویتگنشتاین متأخر، نگاهی اشتباه است و سرچشمه ی بدفهمی از رابطه ی منطق و زبان شده است. آن گاه با مدد گرفتن از پژوهش های فلسفی تلقی ویتگنشتاین متأخر از رابطه ی زبان و منطق را بازسازی می کنیم. از این منظر، منطق مقوم پیشین زبان نیست، بلکه خود محصول به کارگیری زبان است. آن گاه به منظور تأیید این تلقی، به یک پژوهش مردم شناختی استناد می کنیم. در انتها، می کوشیم تا با استفاده از مفهوم «جهان-تصویر» از کتاب در باب یقین به بعضی سؤالات محتمل پاسخ دهیم.
شرایط صورى تعریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعریف، به ادعاى منطق دانان، راهکارى است براى تحصیل مجهول تصورات؛ به گونه اى که براى شناخت حقیقى برخى از امور، هیچ راهى نداریم جز توسل به تعریف. اکنون پرسش آن است که در کجا و در چه صورتى، تعریف مى تواند کارایىِ این چنین داشته باشد؟ یافتن بخشى از پاسخ، ما را به بحث درباره شرایط تعریف سوق مى دهد که بخشى از آنها، شرایط صورى تعریف است. از مهم ترین شرایط صورى تعریف، ترکیب و نحوه چینش اجزاى تعریف است؛ اما پذیرش این شرط مستلزم بحث هاى بیشترى است که حاکى از درهم تنیدگى این بحث بوده و پیگیرى آنها ما را به نتیجه مى رساند که تعریف صرفا یک بحث منطقى نیست، بلکه هویت فلسفى و معرفت شناختى نیز دارد، همان گونه که ابعاد زبانى دارد.
شطحیات عرفانی از منظر منطق و تفکر فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قبیل سخنان و گشودن رازهای نهفته در آن ها، چشم اندازی جدید از مواجهة تاریخی و سپس علمی با این پدیده است. تقریباً در همة آثاری که له و علیه شطحیات به نگارش درآمده اند، آن جایی که به انکار یا دفاع عقلانی از شطحیات پرداخته شده و نشانی از اثبات و رد توجیه منطقی این قبیل سخنان و تعابیر دیده می شود، منظور از عقل، عقل ارسطویی و مراد از منطق، منطق دوارزشی ارسطویی بوده است. با آن که منشأ اشکالات و مشکلات در شطحیات در ذات نامتعارض بل متناقض یا متناقض نمای آن هاست اما راه حل منطقی برای حل این مشکلات نه در منطق ارسطویی بلکه در منطقی به نام منطق فازی است که در گفته های مدافعان از شطحیّات نیز به طور ضمنی و ناخودآگاه به آن اشاره شده است اما عادت تبعیت تاریخی از قوانین عقلی مشائی و قواعد منطقی ارسطویی، مجال رهایی از چهارچوب تنگ و تاریک این منطق را به ذهن حتی برجسته ترین محققان در این عرصه از جمله استیس نداده است
ابن سینا و گودل:«عدم برهان بر امتناع» یا «برهان بر عدم امتناع»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق فرامنطق تصمیم پذیری (گودل و...)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
گودل امکان فرضیه تعمیم یافته پیوستار را از رهگذر برهان بر عدم امتناعِ آن ثابت می کند؛ این در حالی است که بر پایه سخن ابن سینا در بند ما قبل آخرِ اشارات، عدم برهان بر امتناعِ چیزی برای اثبات امکان آن بسنده است. اکنون شایسته است بپرسیم که آیا کار گودل بیهوده است، یا سخن ابن سینا نادرست؟ پاسخ این جستار گزینه سوم است: هیچ کدام. «امکان» در فلسفه اسلامی دست کم هشت معنا دارد:1 امکان عام؛ 2 امکان خاص؛ 3 امکان اخص؛ 4 امکان استقبالی؛ 5 امکان استعدادی؛ 6 امکان وقوعی؛ 7 امکان فقری؛ 8 احتمال. در سخن ابن سینا امکان به معنای احتمال است که امری ذهنی، انفسی، و سوبژکتیو است، و از این رو به چیزی بیش از عدم برهان بر امتناع نیاز ندارد؛ امّا امکان در کلام گودل امری عینی، آفاقی، و اُبژکتیو است که نیازمند برهان بر عدم امتناع است. بنابراین، نه کار گودل بیهوده است و نه سخن ابن سینا نادرست.
واقع نمایی و ملاک صدق امور فطری از دیدگاه اندیشمندان مسلمان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۳ شماره ۵۷
پاسخ به اعتراض حامیان اصل «ترکیب پذیری» به کل گرایی معنایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۳ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
بررسی کتاب اندیشه ی اسلامی 1 از دید تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد است به تحلیل انتقادی متن کتاب اندیشه ی اسلامی 1 پرداخته، مشخّص کند که آیا نویسندگان اصل بی طرفی را در ارائه ی مطالب رعایت کرده اند یا خیر. بدین منظور، چارچوب ون دایک (2003) مورد استفاده قرار گرفته است. از آن جا که امکان بررسی کل محتوای کتاب میسّر نمی باشد، دو بخش از آن (بخش 2، تحت عنوان وجود خدا و بخش 4 مسأله ی شَر) جهت انجام پژوهش انتخاب شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که مشکلاتی از قبیل ارائه ی استدلال ناقص، استفاده از روش های ناصحیح استدلال، بهره جویی از مثال های نامربوط، تلاش در راستای برتر نشان دادن ایده های موافق در مقایسه با ایده های مخالف، عدم معرفی نظرهای ناهمسو، بهره گرفتن از کلمات و یا عبارات دارای بار منفی جهت کوچک جلوه دادن منتقدان و استفاده از اغراق، در متن کتاب به چشم می خورد و بایسته است که نویسندگان در ویرایش های بعد، نسبت به برطرف نمودن این ایرادها اقدام نمایند.
مسأله ارسطو در فصل نهم العباره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در العباره، ارسطو در مورد متناقضین (جفت جمله های متناقض) می گوید ضرورتاً یکی از آنها صادق و دیگری کاذب است اما پس از آن در فصل نهم می گوید این مطلب در مورد جملات شخصیه محتمل مربوط به آینده درست نیست، چرا که در غیر این صورت باید ملتزم به دترمینیسم شویم. اما دترمینیسم پذیرفتنی نیست پس قاعده مورد بحث، در مورد جملات شخصیه آینده برقرار نیست. تفاسیر متعددی از این سخنان ارسطو وجود دارد. مفسرین سنتیِ این قطعه معتقدند که ارسطو در اینجا عمومیت اصل طرد شق ثالث و/یا اصل دوارزشی بودن جملات اِخباری را نفی می کند. تفسیر شایع دیگری وجود دارد که می گوید قصد ارسطو در اینجا تذکر این نکته است که از ضرورت اصل طرد شق ثالث نمی توان به این نتیجه رسید که یکی از مؤلفه های ترکیب فصلی بیانگرِ این اصل، ضروری است. تفسیر اول در مقابله با دترمینیسم موفق تر است ولی با دیگر آراء ارسطو همخوانی ندارد. تفسیر دوم گرچه به تنهایی در مقابل دترمینیسم توفیقی چندانی ندارد ولی با سایر نظرات ارسطو همخوان است. به نظر می رسد هدف اصلی ارسطو در این فصل، استدلال برعلیه دترمینیسم نیست بلکه او نگران آن است که ممکن است از نظراتش در مورد متناقضین در استدلال هایی به نفع دترمینیسم استفاده شود بنابراین تلاش می کند تا جلوی این استفاده نابجا را بگیرد. تفسیر غیرسنتی در ارائه این دغدغه موفق تر است.
شاه برهان؛ پشتوانة موجهات دئودوروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دئودوروس از منطق دانان به نام مگاری است. تعاریف خاص او از مفاهیم موجه (ضرورت، امتناع، و امکان) تعاریفی زمانی و متناسب با موضع دترمینیستی اوست. از میان تعاریف موجهاتی دئودوروس، آن چه بیش از همه مورد بحث قرار گرفته تعریف امکان است. دئودوروس می گوید ممکن آن چیزی است که هست یا خواهد بود به عبارت دیگر هیچ ممکنی نیست که هرگز محقق نشود. این تعریف با درک شهودی از امکان هم خوانی ندارد لذا او برای پشتیبانی از مفهوم موردنظر خود از امکان، استدلالی ارائه کرده است معروف به شاه برهان. در دوران معاصر برخی تلاش کرده اند با استفاده از منطق جدید این برهان را بازسازی کنند. در این جا درصدد ارائه بیانی روشن از این استدلال و بررسی دو مورد از مشهورترین این بازسازی ها (پرایور و رشر) هستیم.
نسبت اینهمانی و احکام، لوازم و کاربردهای آن در منطق ارسطو
حوزه های تخصصی:
اینهمانی یکی از اصول اولیه ذهن است و از زمان های قدیم مورد توجه فلاسفه و منطق دانان بوده است. ارسطو اولین و بزرگ-ترین منطق دانی است که در اثر ماندگار خود به نام ارگانون از اینهمانی سخن به میان آورده است. اما اینکه آیا در منطق ارسطو اینهمانی وجود دارد؟ مراد ارسطو از اینهمانی چیست؟ و از آن چه بهره هایی می برد؟ آیا وی اینهمانی را به عنوان یک ثابت منطقی معرفی کرده است یا خیر؟ از جمله مسائلی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
مطالعه تطبیقی در مورد کلی و جایگاه آن در منطق ارسطو ، فرفوریوس و ابن سینا
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر نگاهی اجمالی و کلی به ریشه های هستی شناسانه و ابداعات منطقی ارسطو، فرفوریوس و ابن سینا در حوزه کلیات است. ارسطو با نگاهی هستی شناسانه در رساله مقولات بررسی کلیات را بعنوان مقدمه ای بر منطق خود آورده است و این بدان جهت است که منطق و متافیزیک ارسطو غیرقابل تفکیک اند. به زعم وی مقولات اقسام وجود هستند و کلیات مراتب وجود در هر مقوله اند. فرفوریوس با تفسیری مختصر بر مقولات ب ه نام ایساغوجی و مطرح کردن کلیات خمس مقولات ارسطو را منطقی صرف می کند و در نهایت نشان می دهد که دیدگاه های هستی شناسانه افلاطون و ارسطو با هم سازگارند. به عبارتی هستی شناسی غیر افلاطونی ارسطو را در مقولات تغییر می دهد و مقولات را به منطق محدود می داند. از سوی دیگر بینش ابداعی ابن سینا دیدگاه های افلاطونی فرفوریوس، دیدگاه ارسطو و برخی آراء رواقی را در خود جمع می کند. یافته های این پژوهش حاصل بررسی تطبیقی دیدگاه های این سه فیلسوف است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که اختلاف دیدگاه این سه تن و نوآوری های آن ها در مسئله کلیات در اصل به جهت در نظر گرفتن مقسمی متفاوت برای مقولات می باشد. بطوریکه در نظر گرفتن وجود بعنوان مقسم مقولات در ارسطو موجب تفکیک ناپذیری منطق و هستی شناسی وی می شود. در فرفوریوس با در نظر گرفتن لفظ بعنوان مقسم مقولات این رساله، رساله ای منطقی می شود. سازگاری که ابن سینا بین دیدگاه های فرفوریوس، ارسطو و رواقیون برقرار می کند هم به جهت در نظر گفتن مفهوم بعنوان مقسم کلیات می باشد.
مفاهیم موجهه از نظر دئودوروس، فیلون، و خروسیپوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دئودوروس، فیلون، و خروسیپوس از برجسته ترین منطق دانان مگاری ـ رواقی بوده اند و موجهات یکی از مباحث مورد توجه این منطق دانان بوده است. نظرات این متفکرین در مورد مفاهیم موجهه، تعریف ضرورت، امکان، امتناع، و رابطه و نسبت این ها با هم از مباحث جالب تاریخ منطق است که به روشن شدن برخی از مواضع منطقی منطق دانان دیگر در این زمینه هم کمک می کند.
از میان این سه تن، نظرات دئودوروس بیش از همه مورد بحث بوده و هست. این توجه عموماً به این علت است که تعاریف دئودوروس از این مفاهیم همراه نگاهی دترمینیستی به عالم است. تعاریف فیلون و خروسیپوس گرچه با درک عرفی سازگارتر هستند، با موضع دترمینیستی آنان هم خوانی ندارد.
نقدی بر مقالة «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این جستار نقد و بررسی مقاله ای است که پیش تر شریف زاده و حجتی با عنوان «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»» در همین مجله به چاپ رسانده اند. این مقاله با وجود برخورداری از برخی نکات مثبت دربردارندة چندین نکتة قابل نقد است. ما نکات قابل نقد را گزارش می کنیم و می سنجیم؛ مواردی چون تعبیر «حکم ناپذیری» در مجهول مطلق، عدم اعتبار ارجاع به قراملکی و جاهد در نقد راه حل های پیشینان، تقسیم بندی معدوم مطلق به «هستی شناختی» و «معرفت شناختی»، رابطة مجهول مطلق و معدوم مطلق و راه حل آن ها، غفلت از قاعدة فرعیه و تعریف قوی قدما از معدوم مطلق، راه حل های مقاله و تناقض گویی های مکرر آن؛ عدم موفقیت مقاله در نشان دادن خدشه پذیر بودن راه حل پیشینان، خدشه پذیربودن تحلیل مقاله از «خبر» و احتمالاً از «سخن» و بدفهمی مقصود قدما، و غفلت از تعریف مجهول مطلق و دلیل خبرناپذیری و سخن ناپذیری آن.
نسبتهای چهارگانه در بوته نقد
حوزه های تخصصی:
رهیافت منطق دانان مسلمان در باب تحلیل نسبت، قواعد مربوط به آن و نیز کاربرد نسبتها در یک سطح نبوده است. آنان نسبت بین دو مفهوم (مفهوماً و مصداقاً) را به نحو مدون مورد بحث قرار داده، اما در بحث از قواعد و خواص استنتاجی مربوط به نسبت به طور پراکنده سخن گفته، به گونه ای که به تمایز خواص مختلف نسبت توجه نداشته اند. ازاینرو منطق دانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویی دچار ناسازگاری بنیادین شده و قواعد مربوط به نسبت عملاً بخشی از منطق ارسطویی نیست؛ بر این اساس شکار مستقیم آراء و نظریات آنها دراین باره ممکن نیست. در عین حال توجه منطق دانان مسلمان متأخر، به مصادیق و افراد کلی در راستای پایه ریزی منطق مجموعه ها بود و این همانندی بین نظریه نسب و نظریه مجموعه ها، از تعریف نسبتها نزد آنان پیداست. پرداختن به نسبتهای چهارگانه از سوی منطق دانان سنتی، و موفقیت و بالندگی این نظریه با اصطلاحات جدید آن نزد منطق دانان متأخر، می تواند دلیل نقضی بر این پندار نادرست باشد که آنها هیچگونه برخوردی با منطق نسب نداشته اند؛ یعنی اگرچه منطق سنتی، بر محمولات تک موضعی مبتنی است و درصدد است همه نسب را به مفاهیم برگرداند، اما در مباحثی مثل نسب اربعه به عنوان مدخل منطق مجموعه ها به نوعی با مسئله نسب روبرو بوده اند، البته بدون تردید هیچ بحث مدونی تحت عنوان منطق نسب نزد ارسطو و منطق دانان پیرو او وجود ندارد.
مواضع جدلی در منطق ابن سینا: از اصول مناظره تا مغالطات تعریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مواضع جدلی را ارسطو و مشائیان به منزله «اصول مناظره» به کار می گرفتند ولی ابن سینا کارکرد آن ها را به «مغالطات تعریف» دگرگون ساخته است. این یکی از برجسته ترین نوآوری های ابن سیناست که پویایی اندیشة منطقی او و استقلال آن از منطق ارسطو و مشائیان را به خوبی نشان می دهد، با این حال تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. این نوآوری از یک سو با «هدف گرایی منطقی» او، و از سوی دیگر با منطق نگاری دوبخشی اش پیوند دارد. منظورم از هدف گرایی منطقی ابن سینا باور او به این دیدگاه است که هدف منطق درست اندیشی و پرهیز از نادرست اندیشی است و هر بخش از منطق ارسطویی که در راستای یکی از این دو هدف نیست یا باید کنار نهاده شود، مانند خطابه و شعر، یا باید تغییر کارکرد دهد، مانند جدل. در منطق نگاری دوبخشی، منطق تقسیم می شود به نظریة تعریف و نظریة استدلال. اکنون اگر این نوآوری ابن سینا یعنی «تبدیل مواضع جدلی به مغالطات تعریف» را در کنار این دیدگاه ارسطویی بگذاریم که «ابطال های سوفیستی (سفسطه ها) همگی مغالطات قیاسی اند»، آن گاه به موازات نظریة تعریف و نظریة استدلال، مغالطات هم تقسیم می شوند به مغالطات تعریف و مغالطات استدلال. این نوآوری ابن سینا هم گام با رشد دو ایدة «منطق دوبخشی» و «هدف گرایی»، به تدریج در الشفاء، النجاة، الحدود، منطق المشرقیین، و الاشارات رشد می کند.