هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجسته ی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال می پردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ می زنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزه ی سمنتیک، برون گرایی معنایی را طرح می کند و در حوزه ی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا می خیزد و دو استدلال ارائه می کند که یکی از آن ها استدلال مدل تئورتیک است. در این مقاله نشان خواهم داد که استدلال پاتنم به سود برون گرایی معنایی و استدلال مدل تئورتیکِ او علیه رئالیسم متافیزیکی، هرچند به لحاظ ظاهری دارای ساختار و صورت بندی متفاوتی هستند، اما درواقع اندیشه ی واحدی از هر دوی آن ها پشتیبانی می کند. در این راستا، پس از گزارش هریک از این استدلال ها، صورت بندی تازه ای از آن ها ارائه می شود. سپس بر پایه ی وجوه اشتراک این دو استدلال، اندیشه ی پشتیبان آن دو معرفی خواهد شد. طبق این اندیشه ی پشتیبان، انفکاک قاطع میان ذهن و جهان خارج منجر به نامتعین شدن رابطه ای ارجاعی میان آن ها می شود اما بنا به درک متعارف، این رابطه متعین است؛ پس ذهن و جهان خارج منفک از یک دیگر نیستند؛ به عبارت دیگر، درهم تنیده اند.