فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱٬۰۸۹ مورد.
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
173 - 188
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تأثیر الگوی تدریس بدیعه پردازی و الگوی چرخه یادگیری هفت مرحله ای بر بهبود تفکر خلاق دانش آموزان بود. روش: طرح پژوهش به شیوه تجربی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 96-1395 بودند که از این جامعه تعداد 60 دانش آموز انتخاب و به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای خوشه ای در 3 گروه، 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش اول (الگوی تدریس بدیعه پردازی) و آزمودنی های گروه آزمایش دوم (الگوی چرخه ی یادگیری هفت مرحله ای) تحت آموزش قرار گرفتند و در مقابل، گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تفکر خلاق تورنس استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی LSD انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که الگوی تدریس بدیعه پردازی و چرخه ی یادگیری هفت مرحله ای بر تفکر خلاق دانش آموزان تأثیر دارد. در واقع الگوی تدریس بدیعه پردازی و چرخه ی یادگیری هفت مرحله ای باعث افزایش تفکر خلاق در دانش آموزان می شود.
بررسی تاثیر فرایند درس پژوهشی بر توسعه حرفه ای معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
1 - 19
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر درس پژوهی بر توسعه حرفه ای معلمان ابتدایی شهرستان سقز در سال تحصیلی 97-1396 انجام گرفت. روش تحقیق نیمه آزمایشی با پیش آزمون پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه معلمان ابتدایی شهرستان سقز که در سال تحصیلی 97-1396 در مدارس محل خدمت خود مشغول به اجرای فرایند درس پژوهی بودند و همچنین معلمانی که در این دوره ها شرکت نکرده بودند. حجم نمونه برای گروه آزمایش 45 نفر و گروه کنترل 45 نفر بود. به منظور نمونه گیری از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه استاندارهای توسعه حرفه ای کنتاکی گردآوری شد. روایی ابزار توسط متخصصان و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ بررسی شد که مقدار این آزمون برای کل پرسشنامه برابر با 97/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بین نمرات توسعه ی حرفه ای معلمان شرکت کرده در فرایند درس پژوهی و معلمان شرکت نکرده در این فرایند تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین نتایج نشان داد که بین نمرات معلمان شرکت کرده و شرکت نکرده در فرایند درس پژوهی در استانداردهای طراحی و برنامه ریزی آموزشی، ایجاد و حفظ جو یادگیری، اجرا و انجام تدریس، سنجش و برقراری ارتباط با نتایج یادگیری، ارزیابی و انعکاس یادگیری و آموزش، همکاری بیشتر معلمان، فعالیت در جهت توسعه ی حرفه ای دانش محتوایی، تکنولوژی آموزشی تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). از این رو می توان گفت که درس پژوهی می تواند توسعه حرفه ای معلمان را افزایش دهد.
تدوین مدل خودناتوان سازی تحصیلی پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
213 - 226
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش تدوین و آزمون مدل رابطه بین سبک های مقابله ای و خودناتوان سازی تحصیلی با در نظر گرفتن نقش میانجی تاب آوری و امیدواری بود. روش: روش انجام این پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه آموزش و پرورش شهرستان کامیاران در سال تحصیلی 1397-1396 بود، که براساس قاعده مولر برای نمونه گیری در مدل های ساختاری، 330 نفر به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شد. از مقیاس های خودناتوان سازی تحصیلی، تاب آوری تحصیلی، پرسشنامه امیدواری اشنایدر و مقیاس راهبردهای مقابله ای لازاروس برای گردآوری داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که اثر سبک های مقابله ای بر امیدواری و تاب آوری مثبت و معنی دار می باشد. همچنین اثر مستقیم سبک های مقابله ای بر خودناتوان سازی منفی و معنی دار می باشد. اثر تاب آوری بر خودناتوان سازی و امیدورای بر خودناتوان سازی منفی و معنی دار می باشد. نتایج این پژوهش حاکی از اهمیت منابع مقابله ای در کاهش خودناتوان سازی و افزایش موفقیت تحصیلی می باشد. کلید واژه ها: سبک های مقابله ای، خود ناتوان سازی تحصیلی، تاب آوری، امیدواری .
تحلیل برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره اول متوسطه ازنظر میزان توجه به مؤلفه های آموزش چندفرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
48 - 24
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تحلیل محتوای کتاب های درسی مطالعات اجتماعی دوره اول متوسطه (پایه های هفتم ،هشتم ونهم) براساس مولفه های آموزش چند فرهنگی به منظور شناسایی میزان توجه به این مولفه هاست . در این پژوهش از روش توصیفی وتحلیل محتوا استفاده شده است.روش مورد استفاده برای توصیف داده ها فراوانی،درصدفراوانی،جداول وبرای تحلیل محتوای پژوهش، از آزمون مجذور خی تک متغیری استفاده شده و واحدتحلیل نیز صفحات(متن،تصاویر وفعالیت ها) کتاب می باشد.جامعه آماری شامل سه جلد کتاب تالیف سال 1395 با عنوان مطالعات اجتماعی دوره اول متوسطه بود ودر مجموع489 صفحه ازکتاب مطالعات اجتماعی دوره اول متوسطه راشامل می شدند. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان می دهد که تفاوت کتاب های درسی مطالعات اجتماعی پایه هفتم، هشتم و نهم در میزان توجه به مولفه-های آموزش چند فرهنگی معنی دار می باشد. بی توجهی به تعدادی از مولفه ها در محتوای کتابها دیده می شود که نیازمند توجه در چاپ های بعدی می باشند. بر اساس یافته هایی به دست آمده در این پژوهش از میان ده مولفه آموزش چند فرهنگی بیشترین توجه به مولفه های شماره 1- انعکاس وپذیرش تنوع قومی، نژادی، محیطی، دینی و مذهبی در برنامه های درسی4- حمایت از حفظ و انتقال میراث فرهنگی وقومی 6 - تحکیم همبستگی وانسجام اجتماعی 8- آگاه سازی کودک از وجود سایر فرهنگها، جوامع و شیوه های زندگی 9- افزایش مهارتها تعاملی ( تحمل وبردباری افراد،تساهل ،همدلی ،اعتماد و...)در بین اقوام ونژادها شده است اما به پنج مولفه ی دیگر کمترین توجه مبذول شدهاست.
مقایسه تاثیر آموزش های آواشناسی و زبان کامل بر سواد نوشتاری دانش آموزان پسر پایه اول ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
191 - 170
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه سواد نوشتن دو گروه از دانش آموزان پسر پایه اول ابتدایی به انجام رسید. دو گروه دانش آموزان تحت دو روش آموزشی آواشناسی و زبان کامل در دو مدرسه متفاوت تحت آموزش قرار گرفتند. شروع آموزش نوشتن در گروه آواشناسی هم سو با زمان بندی کتاب درسی رسمی ایران، هم زمان با شروع آموزش خواندن بود، اما در روش زبان کامل آموزش نوشتن تقریبا با فاصله ای 2 ماهه از شروع آموزش خواندن شروع شد. روش پژوهش از نوع شبه تجربی و جامعه آماری تمام دانش آموزان پایه اول هر دو مدرسه در شهر تهران بودند. مدرسه زبان کامل دارای 65 دانش آموز و مدرسه آواشناسی دارای 45 دانش آموز بود. در این مطالعه از روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس استفاده شد. بدین گونه که از هر مدرسه 30 نفر و مجموعا 60 نفر انتخاب شدند. ابزار سنجش آزمون پیشرفت تحصیلی نوشتن اول ابتدایی (راغب، 1384) بود که به صورت گروهی در هر دو مدرسه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به انجام رسید. جهت تحلیل آماری در این پژوهش از تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که عملکرد گروه آموزشی زبان کامل در خرده آزمون املا بهتر از عملکرد گروه آواشناسی بود (05/0>P). در خرده آزمون بیان نوشتاری تفاوت معناداری میان دو گروه مشاهده نشد. این پژوهش ابتدا تلنگری است برای بررسی اثربخشی روش آموزش نوشتن فعلی و نتایج آن قابل استفاده برای طیف وسیعی از مربیان و مسئولین آموزشی پایه اول ابتدایی است تا بتوانند در روش تدریس آموزش نوشتن خود تجدید نظر های لازم را انجام دهند.
طراحی الگوی دانش معلمان علوم تجربی متوسطه اول استان کردستان بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
161 - 188
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف از این پژوهش ارائه الگویی برای دانش معلمان علوم متوسطه اول استان کردستان بود. روش: روش پژوهش حاضر نوع خاصی از سنت پژوهش کیفی به نام گراند تئوری بود. جامعه آماری در این پژوهش معلمان علوم تجربی متوسطه اول بودند و نمونه انتخاب شده در این پژوهش، 16 نفر (8 زن و 8 مرد) از معلمان علوم بودند که درزمینهٔ دانش موردنیاز برای تدریس و آموزش علوم دارای تجارب زیسته ارزشمندی بودند. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. داده های این پژوهش با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته، عمیق و باز با معلمان علوم متوسطه اول جمع آوری شد. داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از تکنیک کدگذاری اشتراوس و کوربین و سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی و با روش تحلیل محتوای متن مصاحبه ها، موردبررسی قرار گرفت. نتایج: یافته ها نشان داد محور اصلی دانش معلمان علوم متوسطه اول تحت تأثیر عواملی ازجمله شرایط علّی (مدیریتی ، عوامل فردی معلمان ، تدریس علوم و فرهنگ علمی )؛ راهبردهای کسب دانش معلمان علوم (برنامه ریزی سازمان، اجرای برنامه ، برنامه ریزی شخصی و عمل به آن )؛ زمینه ( شفاف سازی دانش معلمان علوم، عوامل اقتصادی معلمان، مدیریت مناسب و توانایی ومهارت معلمان ) و شرایط مداخله گر (عوامل مدیریتی معلم ، نگرش معلمان و خودسازی و هویت معلمان ) قرار داشت که در نهایت منجر به بهبود پیامدهای ( خود تنظیمی معلمان، افزایش شایستگی، ارتقای اخلاق حرفه ای و افزایش کارایی و اثربخشی آموزشی) معلمان شد.
نقش هم زمانی آموزش دروس پایه طراحی در ارتقای هوش هیجانی، خلاقیت و انگیزه تحصیلی دانشجویان معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
139 - 117
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر روش های تدریس ترکیبی (آموزش هم زمان دروس پایه) و تفکیکی (آموزش مستقل دروس پایه) بر میزان هوش هیجانی، انگیزه تحصیلی و خلاقیت نوآموزان معماری در درس مقدمات طراحی معماری دو می باشد. روش : در این پژوهش از دو روش کمی و کیفی به صورت ترکیبی استفاده شده است. در بخش کمی، از روش پژوهش توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده های کمی از طریق آزمون t دو نمونه ای مستقل به کمک نرم افزار Spss انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده های کیفی از طریق مشاهده آثار دانشجویان در طول ترم و پایان ترم و مبتنی بر نظریه های حاصل از مرور منابع کتابخانه ای، بر اساس نظریه زمینه ای انجام گردیده است. جامعه آماری در این پژوهش دو گروه 18 نفری از دانشجویان نیمسال سوم معماری می باشند که یکی با روش ترکیبی و دیگری با روش تفکیکی آموزش دیده اند. یافته ها : نتایج نشان می دهد که آموزش دروس پایه با استفاده از روش ترکیبی موجب ارتقاء قابلیت های فردی و اجتماعی نوآموزان شده و هوش هیجانی آنان را ارتقاء داده و با افزایش مهارت های فردی، انگیزه درونی و بیرونی نوآموزان افزایش می یابد و ذهن نوآموز توانایی بیشتری در خلق ایده های جدید داشته و قابلیت گسترش آن را به واسطه توانایی های کسب نموده، خواهد داشت.
زمینه ها و عوامل خلاقیت در تدریس معلمان خلاق در مدارس ابتدایی و متوسطه مناطق روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
88 - 114
حوزه های تخصصی:
اهدف: هدف این پژوهش مطالعه زمینه ها و عوامل خلاقیت در تدریس معلمان خلاق در مناطق روستایی استان کردستان بود. روش: در این پژوهش از رویکرد کیفی، استراتژی پدیدارشناسی توصیفی استفاده شده است. مشارکت کنندگان شامل 8 نفر از معلمان شاغل به تدریس در مدارس ابتدایی و متوسطه مناطق روستایی بودند که به صورت هدفمند و براساس سه معیار داشتن عملکرد و نتایج کاری درخشان(کارنامه آموزشی موفق)، کسب مقام در الگوهای برتر تدریس و احراز شایستگی حرفه ای و کسب عنوان معلم خلاق با توجه به ارزیابی مدیر مدرسه، همکاران و دانش آموزان، انتخاب گردیدند. جهت شناسایی زمینه ها و عوامل مؤثر بر خلاقیت معلمان مورد مطالعه، از مصاحبه نیمه ساختمند بهره گرفته شد و برای تحلیل یافته ها نیز با عنایت نظری بودن نمونه ها، همزمان با انجام مصاحبه ها تحلیل و تفسیر آنها با پیروی از مراحل تحلیل داده کلایزی انجام گرفت. نتایج: نتایج پژوهش حاکی از آن بود که خلاقیت در تدریس معلمان روستایی را می توان متأثر از سه دسته از عوامل مشتمل بر عوامل فردی( تجربه و تحصیلات، علاقه و انگیزه، وجدان کاری) عوامل فرهنگی ( توجه به تفاوت های فرهنگی مناطق مختلف، محدویت های فرهنگی مناطق محروم) و عوامل اداری (ساختار، مدیر مدرسه و همکاران) دانست.
رابطه باورهای معرفت شناختی و فلسفه های آموزشی با رویکردهای تدریس دانشجو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
51 - 29
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی و فلسفه های آموزشی با رویکردهای تدریس دانشجو معلمان صورت گرفته است. روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی بوده و از نظر هدف پژوهش نیز، کاربردی می باشد. جامعه پژوهش متشکل از کلیه دانشجو معلمان پردیس الزهراء(س) دانشگاه فرهنگیان استان سمنان ، با حجم نمونه 122 نفر است. ابزار گردآوری داده ها نیز شامل سه پرسشنامه باورهای معرفت شناختی، فلسفه های آموزشی و رویکردهای تدریس با تأیید روایی و پایایی مناسب بود. آزمون های توصیفی و همبستگی و روش های فراوانی، آزمون کلموگروف اسمیرنف، آزمون تی تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اولویت باورهای معرفت شناختی دانشجو معلمان، «دانش ساده» بوده و اولویت فلسفه های آموزشی ایشان «بازسازی گرایی» بود و همچنین رویکرد تدریس «شاگرد محور» را بیشتر مورد تأکید قرار داده اند. بر اساس نتایج، باور معرفت شناختی دانش ساده با رویکرد تدریس معلم محور و شاگرد محور، و باور معرفت شناختی یادگیری سریع نیز با رویکرد تدریس معلم محور و شاگرد محور ارتباط مثبت و معناداری دارد. باور معرفت شناختی دانش قطعی با رویکرد تدریس معلم محور و باور معرفت شناختی تغییرناپذیری نیز با رویکرد تدریس معلم محور دارای ارتباط مثبت و معنادار می باشد. همچنین فلسفه های آموزشی ضرورت گرایی و پایدارگرایی با رویکرد تدریس معلم محور، و فلسفه های آموزشی پیشرفت گرایی و بازسازی گرایی با رویکرد تدریس شاگرد محور ارتباط مثبت و معنادار دارند. در نهایت نتایج نشان دادند که باورهای معرفت شناختی دانش ساده، یادگیری سریع و دانش قطعی و همچنین فلسفه های آموزشی ضرورت گرایی و پایدارگرایی قابلیت پیش بینی رویکردهای تدریس را دارند.
اثر تکنیک های نگارش در پیشرفت مهارت انشاءنویسی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
89 - 69
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر تکنیک های نگارش در پیشرفت مهارت انشانویسی دانش آموزان دوره ابتدایی انجام شد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل تعیین شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی ناحیه 2 شهر یزد بود که تعداد 30 نفر به عنوان نمونه، به روش تصادفی خوشه ای در دو گروه پانزده نفری کنترل و آزمایش قرار گرفتند. همچنین تلاش شد تا از طریق همتاسازی آزمودنی ها و انتخاب تصادفی آنها، متغیرهای مزاحم کنترل شوند. گروه آزمایش به مدت شش جلسه آموزشی، تکنیک های انشاء نویسی (شامل خلاصه نویسی، ساده نویسی، قواعد، مقدمه نویسی، جمع بندی نویسی، نتیجه گیری) را آموختند و گروه کنترل به شیوه معمول و بدون یادگیری تکنیک ها، درس انشاء را طی کردند. آزمون پیشرفت تحصیلی درس انشا، که روایی و پایایی آن تعیین شد، قبل و بعد از مداخله، برای گروه ها اجرا گردید. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی در قالب آزمون کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش انشانویسی بر پیشرفت درس انشاء در دانش آموزان، به ویژه در بخش های اساسی قواعد و سازماندهی، به طور چشمگیری موثر بوده است. در پایان، پیشنهادهای کاربردی برای تقویت مهارت انشانویسی دانش آموزان دوره ابتدایی ارائه شد.
تبیین اهداف و فعالیت های یاددهی و یادگیری مطلوب در برنامه درسی کارورزی رشته حقوق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
189 - 210
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی اهداف و فعالیت های مناسب درس کارورزی رشته حقوق در مقطع کارشناسی است. روش: این پژوهش از نوع ترکیبی است. در بخش کیفی با 28 نفر که به شیوه تصادفی هدفمند انتخاب شدند، مصاحبه شد. جامعه آماری بخش کمی دانشجویان و دانش آموختگان در رشته حقوق بودند که به روش تصادفی طبقه ای متناسب با حجم، تعداد 114 نفر انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. برای تعیین روایی سؤال های مصاحبه و پرسشنامه از روایی محتوایی و برای برآورد پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تحلیل داده های پژوهش از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد در حیطه هدف کارورزی، بیشترین اولویت مربوط به "مرتبط کردن مباحث نظری دانشگاهی با فضای کار مربوط به رشته حقوق" و "ارتقای مهارت های تخصصی" است. در حیطه فعالیت یادگیری "تمرین فعالیت های خاص مانند تحریر دعاوی و تنظیم حقوقی قراردادها" و "فراگرفتن چگونگی عملیاتی کردن دانش نظری مربوط به رشته حقوق" بیشترین اولویت را دریافت کردند. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند به عنوان یک چارچوب در فرایند برنامه ریزی کارورزی دانشگاه ها مورداستفاده قرار گیرد.
اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر تاب آوری تحصیلی در تعلل ورزی تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
233 - 249
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی میزان اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر تاب آوری تحصیلی در تعلل ورزی تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی جزء طرح های نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است.جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهر کرمانشاه تشکیل دادند که در سال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی ابتدا یک مدرسه و سپس 60 نفر از دانش آموزان آن مدرسه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش 9 جلسه 90 دقیقه ای برنامه مبتنی بر تاب آوری تحصیلیآموزش داده شد. اعضای هر دو گروه در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه تعلل ورزی تحصیلی سواری را تکمیل کردند. همچنین از معدل کارنامه های ماهانه اسفند، فروردین و اردیبهشت سال تحصیلی 97-96 به عنوان نمرات عملکرد تحصیلی دانش آموزان استفاده شد. داده ها نیز با روش تحلیل واریانس آمیخته بررسی شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که میانگین نمرات متغیر تعلل ورزی تحصیلی و عملکرد تحصیلی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در مرحله پس آزمون و پیگیری افزایش معناداری داشته است. نتیجه گیری: بنابراین،برنامه آموزشی مبتنی بر تاب آوری تحصیلی در تعلل ورزی تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان اثربخش بوده است.
نقش آموزش فیزیک با رویکرد درس پژوهی بر یادگیری خودتنظیمی معلمان و ادراک حل مسئله دانش آموزان پایه دهم هنرستان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
109 - 132
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش آموزش فیزیک با رویکرد درس پژوهی بر یادگیری خودتنظیمی معلمان و ادراک حل مسئله دانش آموزان پایه دهم هنرستان ها است. روش: این پژوهش با روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه آماری، دبیران و دانش آموزان دختر پایه دهم هنرستان های شهرستان بهارستان تهران است که به روش خوشه ای چند مرحله ای با حجم نمونه50 دانش آموز و 14 دبیر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به روش تصادفی قرار گرفت. پرسشنامه یادگیری خودتنظیمی معلمان قبل و پس از اجرای تدریس پژوهی توسط دبیران تکمیل گردید. در یک جلسه توجیهی معلمان به تدوین طرح درس پرداختند که دو مرتبه در کلاس درس اجرا شد. پیش آزمون قبل از اجرای طرح درس با استفاده از پرسشنامه ادراک حل مسئله دانش آموزان نسبت به فیزیک از گروه آزمایش گرفته شد . در پایان اجرای دوره نیز، پس آزمون با استفاده از پرسشنامه گرفته شد. درتحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی )میانگین ، انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس) استفاده گردید. یافته ها: نتایج بررسی نشان داد که آموزش فیزیک با رویکرد درس پژوهی بر یادگیری خود تنظیمی معلمان مؤثر است، اما بر مولفه کنترل شخصی ادراک حل مسئله دانش آموزان هنرستان ها تاثیر معناداری ندارد.
اثربخشی تدریس مبتنی بر ساختن گرایی اجتماعی بر پیشرفت تحصیلی، تفکر انتقادی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
37 - 53
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش تبیین تأثیر تدریس مبتنی بر ساختن گرایی بر پیشرفت تحصیلی، تفکر انتقادی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی بوده است. روش : این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه ی آماری، کلیه ی دانش آموزان دختر در پایه ی ششم ابتدایی بود. از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایدو مرحله ای استفاده شد. داده های پژوهش از طرق آزمون های تفکر انتقادی، پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت تحصیلی حاصل گردید. پایایی ابزار با استفاده از روش الفای کرونباخ محاسبه شد و ضریب آن در تفکر انتقادی 91/0 ، پیشرفت تحصیلی 92/0 و در انگیزش پیشرفت تحصیلی 0.94 بدست آمد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده گردید. یافته ها : نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از طرح درس تولید شده بر مبنای نظریه ی ساختن گرایی اجتماعی، بر میزان پیشرفت تحصیلی، تفکر انتقادی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی در درس ریاضی تأثیر مثبت دارد.
بررسی اثربخشی روش آموزش خواندن براساس نظریه یادگیری مغز محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
149 - 132
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر ارائه روش تدریس آموزش خواندن در دبستان، بر اساس نظریه یادگیری مغزمحور و مقایسه اثر بخشی آن با روش رایج کلی کلمه آموزی است. روش: طرح تحقیق، طرح آزمایشی از نوع پس آزمون با گروه کنترل معادل بود. جامعه مورد مطالعه فراگیران پایه ی پیش دبستانی، شهر مشهد بودند. نمونه پژوهش 50 نفر بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند پس از اجرای تست هوش وکسلر ِکودکان و بررسی پرونده بهداشتی آنان جهت اطلاع از سلامت بینایی، شنوایی و تاریخ تولد آن ها، در دو گروه همگن قرار گرفتند. گروه ها به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل انتساب شدند. سپس روش آموزش مغز محور برای شروع خواندن با استفاده از بسته ی آموزشی محقق ساخته بر روی گروه آزمایش و روش کلی کلمه آموزی (روش رایج) بر روی گروه دیگر به اجرا درآمد. برای جمع آوری اطلاعات، از آزمون تشخیصی خواندن نیلی پور و شیرازی ) (Nilipour& Shirazi, 2011 و برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داده است که روش آموزش خواندن بر اساس روش مغز محور نسبت به روش رایج، به طور معنی داری بر بهبود عملکرد خواندن (05/0≥P، 04/74=F)، دقت خواندن (05/0≥p، 19/94=F)، سرعت خواندن (05/0≥p ، 16/17=F) و همچنین در درک مطلب خواندن فراگیران (05/0≥P، 26/11=F) تاثیر داشته است. بنابراین روش آموزش مغز محور می تواند بر بهبود روش های آموزش خواندن در مرحله شروع خواندن تاثیر بیشتری داشته باشد.
مدل ادراک و نگرش معلمان، متخصصان و اساتید دانشگاه نسبت به برنامه درسی تربیت شهروند جهانی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
21 - 43
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک و نگرش معلمان، متخصصان و اساتید دانشگاه نسبتبه ابعاد گوناگون برنامه درسی تربیت شهروند جهانی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران بود. روش: این پژوهش بر مبنای رویکرد ترکیبی اکتشافی با مشارکت 34 نفر از اساتید، متخصصان و معلمان مرتبط با حوزه شهروندی جهانی که شیوه انتخاب آن ها هدفمند از نوع گلوله برفی بود و همچنین 387 نفر از معلمان مدارس ابتدایی شهر تهران که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند، انجام شد. هدف مرحله کیفی کاوش مقوله های مرتبط با برنامه درسی تربیت شهروند جهانی و فراهم نمودن مبنایی برای طراحی پرسشنامه و مدل مفهومی برای استفاده در مرحله کمی بود. تجزیه وتحلیل معادلات ساختاری در مرحله کمی مدلی دوازده عاملی فراهم نمود که روابط بین عوامل برنامه درسی تربیت شهروند جهانی در دوره ابتدایی را نشان می دهد. یافته ها: نتایج پژوهش نیز به توصیف و تبیین عوامل و مقوله های مدل اکتشافی و راهکارها و یافته های حاصل از آن پرداخته است.
اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر شیوه های حل مساله در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
21 - 36
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر شیوه های حل مساله در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در سال 1396 انجام شد. روش: روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل 60 نفر از دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی حسابداری بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، در دو گروه 30 نفره آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تفکر انتقادی قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) استفاده شد. داده های گردآوری شده حاصل از طریق آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس و t وابسته) و با استفاده از نرم افزار SPSS-V22 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش تفکر انتقادی بر مهارت حل مساله در بین دانشجویان مؤثر است و پایداری آن در طول زمان نیز ماندگار بوده است. نتیجه گیری : نتیجه آموزش تفکرانتقادی، ترکیب توانایی های دانشجو است که این نیز به ارتقای توانایی در حل مساله خواهد انجامید. بنابراین می توان اذعان داشت که با رشد و پیشرفت سطوح تفکرانتقادی به عنوان توانمندی و قابلیتی اثرگذار بر حل مساله، توانایی حل مساله نیز در دانشجویان ارتقا خواهد یافت. لذا توجه به آموزش تفکر انتقادی در افزایش توانایی حل مساله دانشجویان از ضرورت های این تحقیق محسوب گردیده و برگزاری دوره هایی در این خصوص در مراکز آموزشی، به ویژه دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی توصیه می شود. هدف :این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر شیوه های حل مساله در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در سال 1396 انجام شد. روش:روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل 60 نفر از دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی حسابداری بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، در دو گروه 30 نفره آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش تفکر انتقادی قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) استفاده شد. داده های گردآوری شده حاصل از طریق آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس و t وابسته) و با استفاده از نرم افزار SPSS-V22 تحلیل شد.یافته ها:یافته ها نشان داد آموزش تفکر انتقادی بر مهارت حل مساله در بین دانشجویان مؤثر است و پایداری آن در طول زمان نیز ماندگار بوده است.
تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان با استفاده از داستان های بومی در رشد اخلاقی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
68 - 53
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان (فبک) در رشد اخلاقی دانش آموزان دوره ابتدایی شهرستان مریوان در سال تحصیلی 96-1397 انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان مریوان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از دو مدرسه ابتدایی پسرانه و دخترانه تعداد 316 دانش آموز انتخاب و به روش تصادفی ساده (هر گروه 158 دانش آموز) در گروه های آزمایش و کنترل قرار داده شدند. به تعداد 17 جلسه آموزش فلسفه برای کودکان ارایه گردید. داده های رشد اخلاقی با استفاده از پرسشنامه مهارت های اخلاقی (Naevaez, 2008) گردآوری شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان در رشد اخلاقی دانش آموزان دختر و پسر تأثیر مثبت و معناداری دارد (f(1,314)=16/47, p
نقش دانش، نگرش و مهارت دبیران دوره متوسطه در بکارگیری فناوری اطلاعات در فرایند یاددهی- یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
1 - 20
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش دانش، نگرش و مهارت در بکارگیری فناوری اطلاعات در فرایند یاددهی- یادگیری بود. روش: روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش دبیران دوره اول و دوم متوسطه شهر مریوان به تعداد 600 نفر بودند. نمونه آماری با استفاده از جدول مورگان و کرجسی 234 نفر تعیین شد. برای جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه محقق ساخته دانش، نگرش و مهارت دبیران و بکارگیری فناوری اطلاعات در فرایند یاددهی- یادگیری استفاده شد که روایی صوری پرسشنامه ها توسط اساتید و روایی سازه از طریق تحلیل عاملی اکتشافی مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب 95/0 و 79/0 بدست آمد. داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطیبا استفاده از نرم افزار spss22 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که: بین دانش دبیران و بکارگیری فناوری اطلاعات، بین نگرش دبیران و بکارگیری فناوری اطلاعات رابطه و بین مهارت های دبیران و بکارگیری فناوری اطلاعات رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین بر اساس دانش، نگرش و مهارت های دبیران می توان میزان بکارگیری فناوری اطلاعات را پیش بینی کرد.
طراحی الگوی محتوای آموزش کارآفرینی برای رشته های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
169 - 150
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: محتوای آموزشی مناسب یکی ازعناصرمهم درآموزش اثربخش است .بنابراین هدف این پژوهش شناسایی انواع محتوای موردنیاز درآموزش کارآفرینی برای رشته های علوم انسانی در آموزش عالی بصورت یک الگوی مفهومی می باشد. روش شناسی: روش پژوهش کیفی ازنوع تحلیل مضمون است . حوزه مورد پژوهش شامل کلیه صاحبنظران حوزه کارآفرینی علوم انسانی شهراصفهان می باشد. بااستفاده ازروش نمونه گیری هدفمندازنوع گلوله برفی تعداد24 نفر بعنوان نمونه انتخاب شدند . مصاحبه های انجام شده طبق تحلیل مضامین آتراید استرلینگ و بانرم افزارمکس کیوداورژن 18 انجام گردید. یافته ها: یافته های حاصل از این پژوهش شامل134 مضمون پایه ،6 مضمون سازمان دهنده و 3 مضمون فراگیر و درقالب یک الگو ارایه گردید. الگوی مفهومی محتوای آموزش کارآفرینی تببین شده درسه سطح خودآگاهی ،خودکارآمدی وخودشکوفایی ترسیم گردید .خودآگاهی بعنوان اولین سطح محتوای آموزش کارآفرینی وابسته به ارایه شایستگی های فردی ،ادراکی و ارتباطی تعیین گردید. خودکارآمدی بعنوان دومین سطح وابسته به ارایه محتوای شایستگی های مدیریتی و شایستگی های حرفه ای تعیین شد. خودشکوفایی بعنوان سومین سطح وابسته به ارایه محتوای شایستگی های توانگری تعیین گردید. نتیجه گیری: الگوی مفهومی محتوای آموزش کارآفرینی تدوین شده نقش بسزایی درارایه یک آموزش هدفمند و همه جانبه در آموزش عالی بویژه برای رشته های علوم انسانی درآموزش عالی خواهدداشت .