فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هوش هیجانی یکی از سازه های نوظهور در گستره علم روان شناسی است که پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده است و رابطه آن با هوش شناختی و پیشرفت تحصیلی یکی از این حوزه های پژوهشی است. در همین راستا پژوهش حاضر در قالب یک طرح پس رویدادی به بررسی مقایسه ای میزان هوش هیجانی در دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی مقطع پیش دانشگاهی و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی یکی از مناطق شهر تهران پرداخته است. نمونه 120 نفری شامل 60 دانش آموز تیزهوش (30 دختر و 30 پسر) و 60 دانش آموز عادی (30 دختر و 30 پسر) است. ابزار سنجش میزان هوش هیجانی، آزمون هوش هیجانی بار ـ اُن و معدل سال تحصیلی گذشته دانش آموزان، ملاک پیشرفت تحصیلی آزمودنی ها بوده است. فرضیه های اصلی به تفاوت هوش هیجانی در دو گروه تیزهوش و عادی از یکسو و ارتباط هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی معطوف بود. براساس نتایج به دست آمده تفاوت معناداری بین هوش هیجانی دانش آموزان تیزهوش و عادی مشاهده نشد. همچنین بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی نیز رابطه معنا داری به دست نیامد؛ بنابراین فرضیه های پژوهش در نمونه مورد بررسی تایید نگردید. بر اساس یافته دیگر پژوهش، میزان هوش هیجانی در دختران بالاتر از میزان هوش هیجانی در پسران است. پیشنهاد می شود که پژوهش های بعدی در جامعه آماری وسیعتری انجام گیرد و از سوی دیگر، اولویت های هیجانی تربیت مورد توجه بیشتری قرار گیرند.
اثر بخشی آموزش مهارتهای خود نظم بخشی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر هدف بررسی تاثیر آموزش مهارتهای خود نظم بخشی بر عملکرد درسی در دانش آموزان نابینا است. روش: بدین منظور کل جامعه دانش آموزان نابینا (120 نفر) سال اول متوسطه مدرسه نابینایان شوریده شیراز انتخاب شدند و به تصادف آنها به دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. پرسشنامه های راهبردهای انگیزشی و یادگیری پینتریچ (M-S-L-Q) و آزمون زیست شناسی به عنوان پیش آزمون در دو گروه اجرا شد. سپس گروه آزمایش هشت جلسه در طول یک ماه آموزش مهارتهای خودنظم بخشی دریافت کردند. در طول این دوره، گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. پس از خاتمه دوره آزمایش مجددا آزمون MSLQ و آزمون درس زیست شناسی برای دو گروه اجرا شد. برای بررسی تاثیر پایداری آموزش پس از یک ماه فرم موازی آزمون درس زیست شناسی برای دو گروه به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. افته ها: نتایج تفاوت معناداری را در نمره مهارتهای خودنظم بخشی و درس زیست شناسی برای گروه نشان داد. بدین صورت که گروه آزمایش در دو آزمون عملکرد بهتری داشتند و در درس زیست شناسی بعد از گذشت یک ماه باز این برتری را حفظ کرده بودند. نتیجه گیری: گروه آزمایش عملکرد بهترین نسبت به گروه کنترل در یادگیری خودنظم بخشی و درس زیست شناسی نشان دادند.
راهکارهای کاربردی در دسته بندی و نوشتن نمادهای عددی و حل مساله به کودکان با نیازهای ویژه
حوزه های تخصصی:
رابطه جرات ورزی و عزت نفس با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه میزان جرات ورزی، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیزهوش و عادی و همچنین بررسی روابط موجود بین این متغیرها صورت گرفت. روش: این پژوهش از نوع همبستگی است. بدین منظور 60 دانش آموز تیزهوش (30 پسر و 30 دختر) و 60 دانش آموز عادی (30 پسر و 30 دختر) به صورت تصادفی انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه جرات ورزی گمبریل و ریچی و پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت و همین طور معدل درسی مورد بررسی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روشهای آماری تحلیل واریانس چند متغیره، ضریب همبستگی دو متغیره و تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که دانش آموزان تیزهوش در هر سه متغیر جرات ورزی، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی بر دانش آموزان عادی برتری داشتند، اما تفاوتی بین متغیرهای فوق در دو جنس ملاحظه نشد. از سوی دیگر هر سه متغیر جرات ورزی، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان عادی دارای رابطه معنادار بودند، اما در دانش آموزان تیزهوش تنها بین دو متغیر جرات ورزی و عزت نفس رابطه وجود داشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که جرات ورزی و عزت نفس، توانایی پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان عادی را داشتند. نتیجه گیری: برتری دانش آموزان تیزهوش بر دانش آموزان عادی در سه متغیر: جرات ورزی، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی مورد تایید قرار گرفت. بعلاوه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از روی داده های جرات ورزی و عزت نفس قابل پیش بینی است.
بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر عزت نفس دانش آموزان نابینا
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر عزت نفس دانش آموزان پسر نابینا طراحی شده است. به همین منظور 380 دانش آموز پسر نابینای دوره راهنمایی به صورت نمونه گیری هدف دار انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل فهرست بررسی ارزیابی مهارت های اجتماعی کودکان متسون و همکاران (1983) و پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت (1967) بود. طرح پژوهش حاضر از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه است. برنامه آموزش مهارت های اجتماعی در طول هشت جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای دو جلسه به مدت یک ماه بر روی گروه آزمایشی اجرا گردید. در حالی که در طی این مدت، گروه گواه برنامه عادی روزانه خود را دنبال می کرد. پس از اجرای برنامه آموزشی، مجددا هر دو آزمون بر روی هر دو گروه اجرا گردید.
فرضیه های این پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل، نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی بر بهبود عزت نفس دانش آموزان پسر نابینا، در گروه آزمایشی به طور معنا داری موثر بوده است. این یافته ها، بیانگر این است که اجرای برنامه آموزش مهارت های اجتماعی به دانش آموزان نابینای گروه آزمایشی، کمک کرده است تا در تعامل با همسالان خود، با عزت نفس بالایی رفتار کنند.
مقایسه ادراک شنوایی دانش آموزان با آسیب شنوایی در دبستانهای ناشنوایان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی ادراک شنوایی دانش آموزان دچار آسیب شنوایی شدید (70-90 دسی بل) در دو محیط آموزشی مدارس عادی و استثنایی (تلفیقی) بود. روش: در چارچوب طرح 36 نفر از دانش آموزان دختر و پسر کلاسهای اول و دوم و سوم ابتدایی مدارس ناشنوایان و عادی به عنوان نمونه انتخاب شدند و با ارجاع به کلینیک شنوایی شناسی و انجام آزمایشهای شنوایی صدای خالص، آزمایش آستانه دریافت کلمات دو هجایی، معاینه گوش خارجی و پرده گوش میانی، آزمایش مقاومت گوش میانی جهت اطمینان از سلامت گوش میانی و قرار داشتن میزان شنوایی در محدوده آسیب شنوایی شدید انتخاب و براساس سن وقوع کم شنوایی، سن تشخیص کم شنوایی، شنوایی والدین، سطح (وضعیت) اجتماعی اقتصادی، بهره هوشی و وجود ناتوانیهای مضاعف همتا شدند. سپس هر دو گروه به وسیله آزمون ادراک شنوایی (APT/HI) مورد بررسی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با روشهای آمار توصیفی و تحلیلی به روش تحلیل واریانس عاملی بررسی شدند. یافته ها: میانگین نمرات کل در هشت زیرآزمون در مدارس ناشنوایان پایه اول، دوم و سوم به ترتیب 170.3, 164.95 و 153.65 و در مدارس عادی، 191.45, 181.45 و 188.95 بدست آمد. تحلیل واریانس عاملی داده ها تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان داد (P=0.0001), (F=42.58). نتیجه گیری: مقایسه دو گروه نشان می دهد که در شرایط یکسان دانش آموزان دچار آسیب شنوایی شدید مشغول به تحصیل در مدارس عادی (تلفیقی) دارای تواناییهای ادراک شنوایی بهتری نسبت به دانش آموزان آسیب دیده شنوایی شدید شاغل به تحصیل در مدارس ناشنوایان هستند.
تهیه آزمون جهت بررسی تأثیر شکل و جایگاه نویسه بر خطاهای دیکته در دانش آ موزان کلاس اول ابتدایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" هدف: این مطالعه به منظور تهیه آزمونی جهت بررسی تأثیر شکل و جایگاه نویسه بر خطاهای هجی کردن و تعیین روایی و اعتبار آن در پایه اول ا بتدایی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به روش توصیفی و مقطعی و از نوع ابزارسازی و اعتبارسنجی می باشد. جمعیت مورد مطالعه دانش آ موزان کلاس اول ابتدایی (دو کلاس از مدرسه دخترانه و دو کلاس از مدرسه پسرانه) از منطقه 8 آموزش و پرورش شهر تهران بودند که به روش غیر تصادفی و ساده انتخاب شدند.
ابتدا کلمات کتاب «بنویسیم» پایه اول ابتدایی بر اساس شکل و جایگاه نویسه مورد بررسی قرارگرفته و تعدادی واژه انتخاب و برای بررسی به صاحب نظران با تخصص در حیطه های آسیب شناسی گفتار و زبان، زبان شناسی و معلمان داده شد. بر اسا س نظرات ارسالی 54 واژه از بین سایرین برای بررسی شکل و 39 واژه برای بررسی جایگاه نویسه انتخاب گردید. به منظور بررسی اعتبار (قابلیت تکرارپذیری) آزمون، کلمات یکبار توسط آزمونگر و معلم در طی دو مرحله به تفکیک به دانش آ موزان یک کلاس دخترانه و یک کلاس پسرانه پایه اول ابتدایی به صورت دیکته گفته شد و یکبار نیز توسط آزمونگر در طی دو مرحله به یک کلاس دخترانه و یک کلاس پسرانه دیگر پایه اول ابتدایی به صورت دیکته گفته شد. سپس خطاهای دیکته تعیین و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرارگرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که خطاهای هجی کردن در مرحله اول و دوم اجرای آزمون توسط آزمونگر، هم در شکل نویسه (12/0= P ) و هم در جایگاه نویسه (16/0= P ) اختلاف معنی داری ندارد، در حالیکه در بین دو مرحله اجرای آزمون توسط آزمونگر و معلم در شکل نویسه تفاوت معنی دار مشاهده شد، ولی در جایگاه نویسه با یکدیگر تفاوت معنی دار ندارند (12/0= P ).
نتیجه گیری: نتایج بدست آمده گواه اعتبار و پایایی داخل آزمونگر آزمون در هر دو بخش شکل وجایگاه نویسه است.اما آزمون فقط در بخش جایگاه نویسه دارای اعتبار بین آزمونگر است.
"
مقایسه ی تعامل روانی- اجتماعی والدین کودکان عقب مانده ذهنی با والدین کودکان عادی
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تعامل روانی- اجتماعی والدین کودکان عقب مانده ذهنی بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، اعضای گروه نمونه آزمایش 60 نفر (30 نفر پدر، 30 نفر مادر) و اعضای گروه نمونه کنترل 60 نفر (30 نفر پدر، 30 نفر مادر) از میان جامعه آماری والدین دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و دانش آموزان عادی انتخاب شدند.
جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه، آزمون تعامل روانی- اجتماعی صورت گرفته است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از آزمون t گروه های مستقل استفاده شده نتایج نشان داد که به طور کلی بین میزان تعامل روانی – اجتماعی والدین کودک دارای عقب مانده ذهنی و والدین دارای کودک عادی تفاوت معناداری وجود ندارد. میزان تعامل روانی- اجتماعی مادران دارای کودکان عقب مانده ذهنی بیشتر از میزان تعامل – روانی اجتماعی پدران دارای کودکان عقب مانده ذهنی می باشد. میزان تعامل روانی – اجتماعی مادران دارای کودک عادی بیشتر از میزان تعامل روانی – اجتماعی پدران کودکان عادی می باشد.
نارساخوانی: مروری بر پژوهشهای اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در این مطالعه مروری، نتایج پژوهشهای مختلف در ارتباط با نارساخوانی مورد توجه قرار گرفته است. روش: با انتخاب مجلات و کتب معتبر بین المللی نتایج مطالعات اخیر در حوزه های مختلف مقوله بندی و مطرح شده است. یافته ها: نارساخوانی نوعی اختلال یادگیری است که از جمله مشخصات آن می توان به ناتوانی در بازشناسی مناسب کلمه، توانایی ضعیف در روخوانی، هجی کردن و بازنمایی اشاره نمود. بر خلاف زبان که رشد آن خود بخودی بوده و در جریان رشد حاصل می شود، خواندن مهارتی است که در سنین بالاتر و بر اثر مداخلات آموزشی کسب می گردد. در این فرایند پیچیده شناختی همزمان مهارتهای مختلفی درگیر می شوند مانند درک و تمییز حروف و صداها، برقراری ارتباط بین واج - نویسه، نامگذاری حروف و بازنمایی آنها، درک معنی گروهی از کلمات نوشتاری در قالب جمله، حافظه، حرکت و عوامل دیداری و شنیداری همه به عنوان اجزای این فرایند مطرح هستند. هر چند که بیشتر پژوهشها این اختلال را به دانش و آگاهی واج شناختی فرد و عوامل مرتبط با آن نسبت داده اند اما پژوهشهای ارزشمندی در ارتباط با شناسایی منشا عصبی و زیستی این اختلال به انجام رسیده و به نتایج قابل توجهی منتهی شده اند. نتیجه گیری: اختلال خواندن بستر مناسبی را برای مطالعات میان رشته ای فراهم کرده و به عنوان مدل مناسبی برای تبیین عوامل زیستی، آموزشی و اجتماعی- فرهنگی تعاملات مغز / شناخت، مورد توجه قرار گرفته است.
تاثیر بازی بر عزت نفس دانشآموزان (6 تا 11 ساله) نابینای آموزشگاه ابابصیر اصفهان
حوزه های تخصصی:
"هدف کلی این پژوهش تاثیر بازی بر عزت نفس دانشآموزان (6تا11 ساله) نابینای آموزشگاه ابابصیر اصفهان بود. به همین منظور با اجرای یک تحقیق نیمه تجربی، از کلیه دانشآموزان پسر 6 تا 11 ساله نابینای مستقر در آموزشگاه ابابصیر اصفهان که 71 نفر بودند، 36 نفر نمونه در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و گواه (18 نفر گروه آزمایش و 18 نفر گروه گواه) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه عزتنفس کوپر اسمیت (58 سؤال) و دستگاه ضبط صدای آزمودنیها بود، که روایی آنرا عبداللهنژاد (1378) تایید کرده و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ معادل 85/0 محاسبه گردیده است.
در این پژوهش فرضیهای مبنی بر اینکه بازی بهطور معناداری عزتنفس دانشآموزان نابینا را افزایش میدهد، مطرح شد. نتیجه تحلیل کوواریانس پس از بررسی نمرات پیشآزمون و سن آزمودنیها نشان داد که در دانشآموزان پسر 6 تا 11 ساله نابینای آموزشگاه ابابصیر، بازی بهطور معناداری عزت نفس آنها را افزایش داده است (05/0>p).
"
تاثیر برنامه آماده سازی بر میزان پذیرش دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان واجد اختلال حسی- حرکتی در مدارس فراگیر و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه آماده سازی بر میزان پذیرش دانش آموزان عادی مدارس فراگیر و عادی نسبت به کودکان واجد اختلال حسی حرکتی صورت گرفته است. روش: با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، از جامعه آماری دانش آموزان عادی پایه های تحصیلی سوم تا پنجم ابتدایی در مدارس فراگیر و عادی در سال تحصیلی 85-84 نمونه ای به حجم 435 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. با استفاده از پرسشنامه مقیاس پذیرش ولتز (1980) نگرش افراد هر دو گروه قبل و بعد از اجرای برنامه آماده سازی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. یافته های حاصل، با استفاده از آزمون آماری t مستقل و تحلیل واریانس دو راهه تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بیانگر آن بود که میزان پذیرش دانش آموزان گروه آزمایش در مدارس فراگیر و عادی پس از شرکت در برنامه آماده سازی، در مقایسه با گروه گواه به طور معنادار افزایش یافته است. همچنین نتایج بیانگر آن است که بین میانگین میزان پذیرش دانش آموزان گروه آزمایش با توجه به نوع مدرسه فراگیر و عادی تفاوت معنادار وجود ندارد. در نهایت اثر متقابل گروه آزمایش و نوع مدرسه بر میزان پذیرش دانش آموزان معنادار نیست. نتیجه گیری: شرکت دانش آموزان گروه آزمایش در برنامه های آماه سازی میزان پذیرش آنها را نسبت به دانش آموزان دارای اختلال حسی- حرکتی در مقایسه با گروه گواه افزایش داده است.
رابطه بین خود - شکوفایی، رضایت از زندگی و نیاز به شناخت در دانش آموزان با استعدادهای درخشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر، بررسی رابطه بین خود - شکوفایی، رضایت از زندگی نیاز به شناخت و همچنین بررسی اثر تعاملی جنسیت و پایه تحصیلی بر این سه متغیر بود. روش: برای دست یابی به این اهداف، 512 دانش آموز دختر و پسر پایه های تحصیلی اول تا سوم مدارس راهنمایی استعداهای درخشان شیراز، که کل نمونه در زمان نمونه گیری را تشکیل می دادند، انتخاب شدند. این دانش آموزان در کلاسهای عادی خود به تکمیل مقیاسها پرداختند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر، عبارت از مقیاس خود- شکوفایی اهواز، مقیاس چند وجهی رضایت از زندگی دانش آموزان و مقیاس نیاز به شناخت بودند. یافته ها: نتایج نشان دادند که بین خود - شکوفایی، نیاز به شناخت و رضایت از زندگی همبستگی مثبت و معنی داری (از 0.24 تا 0.63) وجود دارد. تاثیر پایه تحصیلی بر متغیرهای رضایت از زندگی و خود - شکوفایی معنی دار بود. بین دو جنس در متغیرهای مورد مطالعه تفاوت معنی داری وجود نداشت و اثر تعاملی جنسیت و پایه تحصیلی هم معنی دار نبود. نتیجه گیری: نتیجه کلی تحقیق نشان می دهد که بین متغیرهای خود - شکوفایی، نیاز برای شناخت و رضایت از زندگی رابطه وجود دارد. همچنین با افزایش پایه تحصیلی دانش آموزان از میزان خود - شکوفایی و رضایت آنها از زندگی کاسته می شود.
تاثیر تمرین های اصلاحی بر صحت ساختار بدنی افراد نابینا (پسر) 18 - 12 ساله مجتمع آموزشی نابینایان شهی
" یادگیری صریح یک مهارت ادراکی – حرکتی به دنبال سکته مغزی با استفاده از دست مبتلا "(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"هدف: بررسی یادگیری صریح در بیماران مبتلا به سکته مغزی یک طرفه و مقایسه آن با افراد سالم و تعیین نقش عوامل مؤثر بر یادگیری این بیماران هدف این مطالعه می باشد.
روش بررسی: در این تحقیق تحلیلی مورد - شاهدی، از یک نرم افزار کامپیوتری جهت بررسی یادگیری حرکتی استفاده شده است که طی آن 4 مربع با رنگهای مختلف بر صفحه نمایشگر ظاهر می شد و داوطلب به محض مشاهده هر مربع باید کلید تعریف شده مرتبط با آن را فشار می داد. 15 بیمار مبتلا به سکته مغزی با انتخاب هدفمند و غیر تصادفی و 15 فرد سالم همسان که با گروه مورد جور شده بودند، در این تحقیق شرکت داشتند. در روز اول 8 بلوک حرکتی تمرین می شد. 24 ساعت بعد یک آزمون یادآوری از داوطلبین بعمل می آمد که شامل دو بلوک حرکتی با الگوی منظم بود. همه داوطلبین راست دست بوده و بیماران نیز دارای ابتلای سمت راست بوده و با همان سمت مبتلا تمرین را انجام می دادند و زمان سکانسها و بلوکهای حرکتی به عنوان متغیر تحقیق اندازه گرفته می شد.
یافته ها: انجام بلوکهای تحقیق در بیماران با اختلاف معنی داری کندتر از افراد سالم بود (05/0 P<). بین زنان و مردان چه در بیماران و چه در افراد سالم اختلاف معنی داری وجود نداشت. همچنین متغیرهای سن، جنس و سطح تحصیلات تأثیر قابل توجهی بر نتایج تحقیق نداشت(05/0 P>). زمان انجام بلوکهای حرکتی در دفعات آخر نسبت به دفعات ابتدایی کاهش معنی داری در هر دو گروه داشت(05/0 P<).
نتیجه گیری: اگرچه بیماران مبتلا به سکته مغزی یک طرفه، درمجموع حرکت را کندتر از افراد سالم همسان انجام می دادند، اما یادگیری حرکتی که بصورت کاهش پایدار در زمان بلوکها تعریف شده بود، در هر دو گروه سالم و بیمار وجود داشت. به عبارت دیگر بیماران مبتلا به سکته مغزی در طی انجام حرکت با دست مبتلا قابلیت یادگیری حرکتی را دارا هستند. "