فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۵۷۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی نوروفیدبک و درمان ترکیبی نوروبیوفیدبک بر کاهش علائم اختلال وسواس فکری عملی صورت گرفته است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون بود و با حجم نمونه 12 نفر که در 3 گروه به شیوه تصادفی جایگزین شدند، صورت گرفت. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسشنامه 30 سؤالی مادزلی بود. ابتدا از آزمودنی ها پیش آزمون گرفته شد، سپس آن ها به 3 گروه نوروفیدبک، نوروبیوفیدبک (که درمان ترکیبی دریافت کردند) و گروه دارودرمانی تقسیم شدند. گروه های نوروفیدبک و درمان ترکیبی به مدت 10 هفته، 30 جلسه درمان دریافت کردند (گروه دارودرمانی تنها دارو مصرف نمودند). سپس پس آزمون از همه گروه ها گرفته شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که درمان اختلال وسواس با نوروفیدبک، در مقایسه با روش دارودرمانی، منجر به کاهش معنادار )01/0 ( p< در علائم وسواس فکری-عملی می شود. همچنین، انجام نوروبیوفیدبک منجر به کاهش معنادار )004/0 p#,
عملکردهای جنسی و کیفیت زندگی در زنان و مردان مبتلا به بیماری های کلیوی مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیماریهای مزمن کلیوی نه تنها سلامت جسمی بلکه ابعاد دیگر سلامتی را نیز به مخاطره می اندازند. با توجه به اینکه نتایج پژوهش ها در رابطه با اثرات این بیماری بر کارکرد جنسی و ارتباط آن با کیفیت زندگی در زنان و مردان متفاوت است، مطالعه حاضر به بررسی کیفیت زندگی، تمایل و عملکرد جنسی بیماران دیالیزی در مقایسه با افراد سالم پرداخته است. پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه-ای بود که به روش نمونه گیری دردسترس بر روی یک نمونه 60 نفری از بیماران دیالیزی و غیر دیالیزی بیمارستان الزهرا اشتهارد انجام گرفت. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های کیفیت زندگی، کارکرد نعوظ، تمایل جنسی، و پرسشنامه عملکرد جنسی زنان استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از کیفیت زندگی پایین تر بیماران دیالیزی نسبت به افراد سالم بود. یافته ها نشان دادند بین گروه زنان سالم و زنان دیالیزی به لحاظ متغیرهای مربوط به عملکرد جنسی تفاوت معناداری وجود ندارد اما در بین گروه مردان سالم و مردان دیالیزی به لحاظ متغیرهای مربوط به عملکرد جنسی تفاوت معنادار وجود دارد، همچنین افراد سالم از تمایل جنسی بالاتری نسبت به بیماران دیالیزی برخوردارند. با توجه به یافته های پژوهش حاضر کیفیت زندگی بیماران دیالیزی و نیز کیفیت رابطه ی جنسی به ویژه در مردان دیالیزی به میزان معناداری پایین تر از جمعیت عادی است. علاوه برآن، تمایل جنسی بیماران دیالیزی به میزان معنا داری پائین تر از افراد سالم است که این مسئله می تواند به علت اثرات جانبی بیماری مانند کاهش کارایی جسمی، افسردگی، و عوامل دیگری باشد که به کاهش کیفیت زندگی و عملکرد جنسی می انجامد.
مقایسه ی ویژگی های عصب روان شناختی کودکان فراگیر موسیقی و عادی دوره دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تجارب اولیه زندگی بر ساختار، کارکرد مغز و کارکردهای شناختی انسان تأثیر می گذارد. یادگیری موسیقی می تواند منجر به تغییرات چشمگیر در کارکردهای ذهنی (هیجانی، شناختی و رفتاری) در فعالیت های مختلف روزمره شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه ویژگی های عصب روان شناختی کودکان فراگیر موسیقی و عادی دوره دبستان بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای است. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پایه پنجم دبستان در شهر مشهد بود که 30 نفر از دانش آموزان فراگیر موسیقی (که حداقل به مدت دو سال به نواختن ساز خاصی مسلط بودند) و 30 نفر از دانش آموزان عادی که هیچ گونه آموزش موسیقی ندیده بودند به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده و مورد مقایسه قرار گرفتند. مقیاس عصب روان شناختی نپسی (NEPSY)، مقیاس هوش کودکان وکسلر (WISC) و مصاحبه بالینی در مورد شرکت کنندگان اجرا شد. یافته ها: داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیری و نرم افزار آماری SPSS-16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین ویژگی های عصب روان شناختی شامل کارکردهای اجرایی، توجه، زبان، حافظه و یادگیری دانش آموزان فراگیر موسیقی و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند در تشخیص و طراحی مداخلات برای ارتقای ویژگی های عصب روان شناختی دانش آموزان دوره دبستان مفید باشد.
همجوشی تطبیقی سیگنال های بیوالکتریک پیشانی و فیزیولوژیکی برای تشخیص احساس(مقاله علمی وزارت علوم)
رابطه سیستم های مغزی بازداری و فعال سازی رفتاری (BIS/BAS) با سبک های تصمیم گیری: نقش تعدیل کننده دست برتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: طبق مطالعات، عوامل زیستی و درون زاد می توانند فرآیندهای شناختی را تحت تأثیر قرار دهند. هدف این پژوهش بررسی ارتباط سبک های تصمیم گیری با سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری و دست برتری بود. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی همبستگی به شیوه رگرسیون است. شرکت کنندگان پژوهش، 269 دانشجو بودند که به روش تصادفی چندمرحله ای از دانشگاه های پیام نور مراکز بناب و تبریز انتخاب شدند و پرسشنامه سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس، پرسشنامه سیستم های مغزی بازداری و فعال سازی رفتاری(BAS/BIS) کارور و وایت و پرسشنامه دست برتری ادینبورگ در مورد آنان اجرا شد. داده ها با روش همبستگی گشتاوری پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه استاندارد و تحلیل رگرسیون تعدیلی تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد دست برتری با سیستم های مغزی بازداری و فعال سازی رفتاری و سبک تصمیم گیری اجتنابی رابطه دارد. سیستم بازداری رفتاری باهمه سبک های تصمیم گیری و سیستم فعال سازی رفتاری به غیراز سبک وابسته با هر سه نوع سبک تصمیم گیری؛ اجتنابی، منطقی و شهودی، رابطه معناداری داشت و هردو سیستم مغزی رفتاری، قادر به پیش بینی سبک های تصمیم گیری بودند. همچنین، انجام تحلیل رگرسیون تعدیلی، نقش تعدیل کنندگی دست برتری در میانجی گری ارتباط بین سیستم بازداری رفتاری (BIS) و سبک تصمیم گیری اجتنابی را تأیید کرد. نتیجه گیری: درمجموع، نتایج پژوهش حاضر تأییدی است بر اینکه فرآیندهای شناختی مانند تصمیم گیری، تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم عوامل زیستی و درون زاد از قبیل سیستم های مغزی رفتاری و برتری نیمکره ای می باشند.
بررسی نقش بازی بر سرعت یادگیری و میزان انتقال اطلاعات در بین دو نیمکره مغز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از انجام این پژوهش تعیین تاثیر بازی های رایانه ای بر سرعت یادگیری و میزان انتقال اطلاعات در بین دو نیمکره مغز است. روش:در این پژوهش تعداد 30 نفر از کاربران بازی های رایانه ای به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب و در دو گروه 15 نفری (گروه آزمایش و گروه گواه )به شکل پیش آزمون و پس آزمون مورد آزمون قرار گرفتند(انتخاب آزمودنی ها به صورت تصادفی انجام گرفت).به منظور سنجش انتقال اطلاعات در بین نیمکره مغز و سرعت یادگیری در بین کاربران بازی های رایانه ای از دستگاه ترسیم در آینه استفاده شد.نتایج تحلیل با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس که به وسیله نرم افزار SPSS20 انجام شد. یافته ها : نتایج نشان داد که معنی داری آماری در این پژوهش برابر با P < 0/01 است. نتیجه گیری: لذا بازی های رایانه ای بر سرعت یادگیری و انتقال اطلاعات در بین دو نیمکره مغز تاثیر دارد.
سندرم نورولپتیک بدخیم ناشی از قطع مصرف کلوزاپین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم نورولپتیک بدخیم Neuroleptic Malignant Syndrome یک عارضه کشنده ناشی از داروهای آنتی سایکوتیک به ویژه نوع قدیمی (تی پیک) می باشد. این عارضه با مصرف کلوزاپین خیلی به ندرت گزارش شده است و برای درمان NMS بهتر است داروی آنتی سایکوتیک به کلوزاپین تبدیل گردد.
مواد و روش ها: بیمار مرد 42 ساله از حدود 20 سال قبل با تشخیص اسکیزوفرنیای مزمن تحت درمان بوده است. وی به علت مقاومت به درمان از 2 سال قبل تحت درمان با کلوزاپین بوده است. به دنبال قطع مصرف کلوزاپین دچار علایم NMS می گردد و پس از درمان مناسب علایم آن رفع شده و علایم حاد اسکیزوفرنیا آشکار می گردد و با شروع مجدد کلوزاپین علایم حاد بیماری کنترل می گردد.
نتیجه گیری: اگرچه NMS از عوارض جانبی مصرف داروهای آنتی سایکوتیک می باشد ولی کلوزاپین در درمان NMS مفید گزارش گردیده است. هم چنین کلوزاپین تنها داروی آنتی سایکوتیک است که در درمان NMS مفید است .
طراحی و پیاده سازی یک سیستم تشخیص خودکار اختلال دوقطبی مبتنی بر سیگنال های مغزی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تشخیص صحیح بیماری اختلال دوقطبی به مهارت و تجربه بالای روان پزشک نیاز دارد و در بسیاری موارد شباهت های موجود در علائم منجر به تشخیص نادرست و حادتر شدن بیماری می شود. هدف این پژوهش استفاده از سیگنال های مغزی در زمینه تشخیص مؤثر این بیماری است.
مواد و روش ها: مطالعه بر روی 12 فرد سالم و 12 فرد مبتلا به اختلال دوقطبی انجام شده است و سیگنال های الکتریکی مغز بر اساس استاندارد 20-10 و به صورت 16 کاناله ثبت شده است. با توجه به نتایج به دست آمده توسط سایر گروه های تحقیقاتی، این مطالعه بر روی سیگنال های الکتریکی کانال های F3، F4، P3، P4، T3، T4، O1 و O2 انجام شده است. دسته ویژگی های انرژی کل سیگنال و انرژی باندهای فرکانسی، فرکانس مرکزی، فرکانس ماکزیمم، ضرایب (AR یا Autoregressive) و توصیف های جورث از سیگنال های دریافتی استخراج شده و بر اساس این ویژگی ها افراد سالم و بیمار از طریق شبکه های عصبی پس انتشار و شعاع مبنا تفکیک شده اند.
یافته ها: در بررسی دقیق ویژگی های استخراج شده می توان مشاهده نمود که ویژگی هایی چون فرکانس ماکزیمم، توان باند theta، تحرک و ضرایب AR مختلف می تواند مرجع مناسبی برای جداسازی گروه سالم از بیمار باشد.
نتیجه گیری: در فرایند تشخیص خودکار، طبقه بندی کننده شعاع مبنا 3/87% و طبقه بندی کننده پس انتشار 7/94% قدرت تفکیک صحیح را دارا می باشند و براساس این نتایج می توانیم با صحت قابل قبولی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی را از افراد سالم تشخیص دهیم.
تاثیر آزمون تفکر خلاق تورنس بر سیگنال نرخ ضربان قلب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: ﺧﻼﻗیﺖ دارای بُعدی ﻓﺮاﺷﻨﺎﺧﺘی است که ﺑﺎ ﻓﺮآیﻨﺪﻫﺎی ﻋﺎﻟی ذﻫﻨی ﻧﻈیﺮ ﺗﻔکﺮ، ﻫﻮش، ﺗﺨیﻞ و ﭘﺮدازش اﻃﻼﻋﺎت مرتبط است. تاکنون تحقیقات بسیاری برای درک اساس فیزیولوژیک خلاقیت انجام شده است. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر تفکر خلاق روی سیگنال نرخ ضربان قلب بود.
مواد و روش ها: در این پژوهش نیمه تجربی در سال 1391، 52 نفر از دانشجویان رشته های مهندسی پزشکی، برق و کنترل از دانشگاه صنعتی سهند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفتند. ﺑﺮای ارزیﺎﺑی ﺳﻄﺢ ﺗﻔکﺮ ﺧﻼق داﻧﺸﺠﻮیﺎن از آزﻣﻮن ﺗﻔکﺮ ﺧﻼق ﺗﻮرﻧﺲ- ﻓﺮم ب (ﺗﺼﻮیﺮی) اﺳﺘﻔﺎده شد. سیگنال قلبی، قبل و حین انجام آزمون تفکر خلاق در حالت استراحت با فرکانس نمونه برداری 1000هرتز ثبت شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ناپارامتری ویلکاکسون انجام گرفت.
یافته ها: متوسط دامنه توان سیگنال قلبی در هنگام تفکر خلاقانه نسبت به حالت استراحت، افزایش و با گذشت زمان و انجام مراحل نهایی آزمون خلاقیت کاهش نشان داد. افزایش نرخ ضربان قلب در افراد با خلاقیت بالا نسبت به افراد با خلاقیت پایین مشاهده شد. همچنین نمرات آزمون، نشان دهنده برتری سطح خلاقیت زنان نسبت به مردان و افراد سه زبانه نسبت به دوزبانه ها بود. نرخ ضربان قلب در زنان نسبت به مردان افزایش داشت (0398/0=p)، اما بین افراد سه زبانه با دوزبانه ها تفاوت چندانی مشاهده نشد (05/0p>).
نتیجه گیری: تفکر خلاق باعث افزایش نرخ ضربان قلب در افراد با خلاقیت بالا نسبت به افراد با خلاقیت پایین می شود. بنابراین سطح خلاقیت از طریق سیگنال قلبی نیز قابل تشخیص است.
نقش سیستم های مغزی-رفتاری و حساسیت پردازش حسی در ناگویی خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی ناگویی خلقی بر پایه فعالیت سیستم های مغزی-رفتاری و حساسیت پردازش حسی بود روش: 400 دانشجو (183مرد، 217 زن) به عنوان نمونه به شیوه نمونه برداری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. و با پرسشنامه های بازداری/روی آوری کارور و وایت (1994)، مقیاس شخص با حساسیت پردازش حسی بالا (آرون و آرون، 1997) و مقیاس فارسی ناگویی خلقی تورنتو (بگبی، پارکر و تیلور، 1994) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که ناگویی خلقی با مقیاس حساسیت بالای پردازش حسی، آستانه حسی پایین، سهولت تحریک و سیستم فعال ساز رفتاری رابطه مثبت معناداری دارد و با حساسیت زیبایی شناختی و سیستم بازدارنده رفتاری رابطه منفی معناداری دارد (01/0 p<). از بین متغیرهای پژوهش سهولت تحریک، آستانه حسی پایین و سیستم فعال ساز رفتاری (BAS) ،76 درصد از واریانس ناگویی خلقی را تبیین کردند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش ضرورت بازشناسی نقش نظا م های مغزی-رفتاری و حساسیت پردازش حسی را در پیش بینی ناگویی خلقی دانشجویان مورد تأکید قرار می دهد.
الگوی ارتباطی بین ابعاد سرشت – منش و سامانه های مغزی رفتاری با علائم وسواس جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال وسواس جبری چهارمین اختلال شایع روانپزشکی است که به دلیل ماهیت خاص و پیچیده آن در نظام های تشخیص بحث های زیادی در خصوص چگونگی طبقه بندی آن صورت گرفته است به نحوی که ابعاد رفتاری و زیستی آن به صورت دقیق مشخص نشده است.
روش: به منظور بررسی ارتباط بین ابعاد سرشت و منش و سامانه های مغزی رفتاری، تعداد 228 نفر از دانشجویان پرسشنامه های سرشت و منش کلونینجر (TCI-125)، گری ویلسون (GW-120) و وسواس پادوآ را تکمیل نمودند. نتایج با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین ابعاد نوجویی، آسیب پرهیزی و پشتکاری و ابعاد منش همکاری و خودراهبری و سامانه های بازداری و فعال سازی رفتاری با علائم وسواس همبستگی های معنادار وجود دارد. همچنین ابعاد آسیب پرهیزی و نوجویی از ابعاد سرشت و همکاری و خودراهبری از ابعاد منش توام با بازداری رفتاری توانستند تا علائم محتلف اختلال وسواس جبری را پیش بینی نمایند.
نتیجه گیری: با توجه به نقش ابعاد سرشتی- منشی و سامانه های مغزی رفتاری در پیش بینی علائم وسواس، می توان عنوان نمود که اختلال وسواس جبری پایه های زیستی عصبی بارزی دارد.
مقایسه عملکرد نوروپسیکولوژیک و توانش نظریه ذهن در افراد دارای علایم اختلال وسواس فکری- عملی و افراد بهنجار
حوزه های تخصصی:
افراد وسواسی از رفتارهایی که عموما همراه با اجبار رخ می دهند رنج می برند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکرد شناختی و نظریه ذهن در افراد با نشانگان اختلال وسواسی- اجباری و همتایان عادی آنها انجام شد. جامعه آماری پژوهش دانشجویان پسر دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 93-92 بودند. نمونه پژوهش شامل 35 فرد با نشانگان اختلال وسواسی- اجباری و 35 فرد عادی بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از آزمون ویسکانسین، حافظه وکسلر، آزمون نظریه ذهن، پرسشنامه وسواس- اجباری مادزلی، افسردگی بک و مصاحبه بالینی ساختار یافته بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. بین 2 گروه در متغیر های خطای درجاماندگی، خطای کل، جهت یابی، کنترل ذهنی، تکرار ارقام، حافظه بینایی، یادگیری تداعی ها و نظریه ذهن تفاوت معنی دار وجود داشت. اما در متغیرهای اطلاعات شخصی و عمومی و حافظه منطقی بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج نشان داد که افراد مبتلا به نشانگان اختلال وسواسی- اجباری بدون علایم افسردگی، نقص هایی در عملکردهای شناختی و نظریه ذهن دارند.
مقایسه کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسأله در نوجوانان با و بدون سوء مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکردهای اجرایی، کارکردهای خودتنظیمی اند که توانایی فرد برای بازداری، خود تغییری، برنامه ریزی، سازماندهی، استفاده از حافظه کاری، حل مسأله و هدف گذاری برای انجام تکالیف و فعالیت های درسی را نشان می دهد. هدف این مطالعه، مقایسه کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسأله در نوجوانان با و بدون سوء مصرف مواد می باشد. در این مطالعه علی مقایسه ای، 15 نفر از نوجوانان دارای سوء مصرف مواد مخدر شهر بیرجند و 15 نفر از نوجوانان عادی که از نظر سن، جنس و تحصیلات با گروه اول همسان بودند، انتخاب شدند. از آزمون ویسکانسین برای ارزیابی کارکردهای اجرایی بازداری و پرسشنامه ی حل مسئله هپنر و پترسن استفاده شد. نتایج نشان داد میانگین نمره کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسئله (به جز سبک گرایش- اجتناب) در افراد معتاد و سالم تفاوت معناداری داشت. همچنین یافته ها نشان داد که میانگین نمره کارکرد اجرایی بازداری و حل مسأله در افراد سالم و معتاد بر حسب تحصیلات و جنس تفاوت معنی داری نداشت و رابطه معنی داری بین کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسئله در افراد سالم و معتاد بر حسب سن و مدت مصرف مواد به دست نیامد. یافته های این پژوهش که نشان می دهد افراد معتاد در کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسأله ضعیف تر از افراد بدون سوء مصرف مواد می باشند، می تواند در برنامه های پیشگیری و آموزشی مورد استفاده قرار گیرد.
آسیب مغزی تروماتیک و اثربخشی بازتوانی شناختی در بهبود توجه، حافظه و عملکرد اجرایی بیماران مبتلا
حوزه های تخصصی:
بازتوانی شناختی به مجموعه ای از مداخلات اطلاق می گردد که هدف شان بهبود توانایی فرد در انجام تکالیف شناختی از طریق بازیابی مهارت های از قبل یادگیری شده و آموزش راهبردهای جبرانی است. بازتوانی شناختی با یک ارزیابی عصب- روان شناختی کامل آغاز می گردد تا نقاط قوت و ضعف شناختی و سطح تغییر توانایی شناختی به دنبال آسیب مغزی را تعیین نماید. از نتیجه ارزیابی، برای فرمول بندی طرح درمانی مناسب استفاده می شود. مداخلات عمومی برای بهبود توجه، حافظه و کارکردهای اجرایی مرور شده است. بازتوانی شناختی، برای آسیب های خفیف تا شدید و در هر زمانی پس از آسیب مناسب است. شواهد کافی برای حمایت از اثربخشی بازتوانی شناختی وجود دارد که آن را به درمان انتخابی برای آسیب های شناختی و بهبود عملکرد شناختی و روانی- اجتماعی تبدیل می کند.
مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به سردرد میگرنی، سردرد تنشی و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: سردرد هدف بزرگی برای مداخلات بهداشت عمومی به شمار می رود. از آنجا که استرس و آشفتگی های هیجانی به عنوان عوامل راه انداز مهم در انواع سردرد مطرح هستند، بنابراین موضوع تنظیم هیجان می تواند به عنوان عاملی در سازگاری و کنترل مؤثر این اختلال مطرح باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در زنان و مردان مبتلا به سردرد میگرنی، سردرد تنشی و افراد بهنجار بود.
روش: طی یک طرح علی- مقایسه ای دو گروه 30 نفری از کلیه بیماران مبتلا به سردرد میگرنی و سردرد تنشی، مراجعه کننده به کلینیک نورولوژی بیمارستان امام حسین (ع) تهران با تشخیص نورولوژیست در چهارچوب ملاک های تشخیصی انجمن بین المللی سردرد به صورت در دسترس انتخاب و با گروه بهنجار همتاسازی شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان دادند که افراد مبتلا به سردرد میگرنی نسبت به گروه بهنجار از راهبردهای مثبت کمتری استفاده می کنند. همچنین زنان در هر دو گروه مبتلا به سردرد میگرنی و بهنجار از مردان مبتلا به میگرن و بهنجار در استفاده از راهبردهای مثبت نمرات بالاتری کسب کردند.
نتیجه گیری: بدین صورت آموزش تنظیم هیجان با آگاه نمودن مبتلایان به سردرد از هیجان ها ی مثبت و منفی خود و کمک به پذیرش و ابراز به موقع آنها، می تواند سلامت روان آنان را ارتقاء بخشد، لذا آموزش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به این گروه پیشنهاد می شود.
اثر مصرف مکمل آهن بر حافظه فضایی موش های صحرایی جوان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: حافظه فضایی یکی از انواع حافظه است که می تواند به شناسایی موقیعت مکانی فرد در محیط بیانجامد. این متغیر می تواند تحت تاثیر عوامل مختلف از جمله ریزمغذی ها (آهن) قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مصرف مازاد مکمل آهن بر حافظه فضایی موش های جوان بود.
روش ها: مطالعه حاضر یک مطالعه آزمایشی است که روی 20سر موش صحرایی نژاد ویستار انجام گرفت. نمونه ها براساس برنامه تغذیه با نان طبیعی و نان غنی شده با آهن 2، 4 و 6برابر به صورت تصادفی در 4 گروه تقسیم بندی شدند و متغیر مستقل به مدت 4 هفته روی آنها اعمال شد و سرانجام عملکرد حافظه فضایی موش ها با استفاده از ماز T اندازه گیری شد. داده ها با کمک نرم افزار SPSS 21 و آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: بین گروه های تحقیق، اختلاف معنی داری در زمان صحت وجود داشت (0001/0=p)؛ به این صورت که گروه های مصرف 2برابر (5/0±9/1دقیقه)، 4برابر (9/8±6/9دقیقه) و 6برابر (1/3±8/5دقیقه) نسبت به گروه شاهد (7/1±6/12دقیقه) به طور معنی داری زمان کمتری را برای طی کردن ماز سپری کردند (0001/0=p).
نتیجه گیری: مصرف مکمل آهن 2برابر باعث بهترین عملکرد در حافظه فضایی می شود و مصارف کمتر و بیشتر از این میزان نمی تواند بر حافظه فضایی اثرگذار باشد.
اثربخشی ترکیب آموزش مدیریت استرس و معنویت درمانی بر فشارخون، اضطراب و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به فشارخون بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فشار خون بالا یکی از بیماری های مزمنی است که به علت تأثیر بر سایر اختلالات و افزایش مرگ و میر در زندگی بشر، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان ترکیبی مبتنی بر آموزش مدیریت استرس و معنویت درمانی بر فشارخون، اضطراب و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به فشارخون بالا بود. روش: طرح پژوهش حاضر شبه تجربی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است.جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به فشار خون بالای تحت پوشش مراکز بهداشتی-درمانی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه بود. نمونه آماری شامل 30 نفر بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای انتخاب افراد از شیوه نمونه گیری در دسترس استفاده شد.کلیه افراد، دارای اضطراب بالا و کیفیت زندگی پایین بودند.برای سنجش اضطراب، کیفیت زندگی و فشارخون، به ترتیب از پرسشنامه های اضطراب، کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و دستگاه فشارسنج عقربه ای استفاده شد. افراد در گروه آزمایشی علاوه بر درمان دارویی، ترکیب آموزش مدیریت استرس با معنویت درمانی را نیز دریافت کردند اما افراد گروه کنترل تنها درمان دارویی را دریافت نمودند. فشارخون، اضطراب و کیفیت زندگی افراد قبل و بعد از آموزش، اندازه گیری و ثبت شد. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مدیریت استرس همراه با معنویت درمانی، در پس آزمون باعث کاهش نمرات اضطراب، فشار خون سیستولیک و افزایش کیفیت زندگی بیماران شده است؛ اما تأثیر معناداری بر فشار خون دیاستولیک نداشته است. نتیجه گیری: اعمال مدیریت استرس به همراه معنویت درمانی می تواند به منزله یک روش مداخله ای مفید در بهبود اضطراب،کیفیت زندگی و فشارخون بیماران مبتلا به فشارخون بالا به کار رود.
بررسی اثرات سایکوفیزیولوژیک استرس آزمون استروپ بر مقادیر کورتیزول بزاقی، نبض و فشار خون دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثر آزمون استروپ بر مقادیر کورتیزول بزاقی، نبض و فشارخون در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهر ایلام بود.
روش: حجم نمونه شامل 20 نفر و روش نمونه گیری تصادفی ساده بود. شرکت کننده ها به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در معرض آزمون استروپ قرار گرفت، سپس نمونه ی بزاق، نبض و فشارخون شرکت کننده ها دو بار یعنی یک بار قبل و یک بار بعد از اجرای آزمون استروپ گرفته شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که بین دو گروه استروپ و کنترل از لحاظ کورتیزول بزاقی در سطح 05/0P< تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که تفاوت نبض و فشارخون سیستولیک و دیاستولیک بین دو گروه استروپ و کنترل از لحاظ آماری در سطح 05/0 P< معنی دار است.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که آزمون استروپ به عنوان یک منبع استرس زا با تحریک محور HPA و SAM باعث افزایش کورتیزول بزاقی، نبض و فشارخون در دانشجویان شده است.
تاثیر فاصله آزمون خاطرآوری بر تحکیم مبتنی بر ارتقاء در حافظه حرکتی آشکار
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر فاصله متفاوت آزمون خاطرآوری بر یادگیری و پردازش تحکیم مبتنی بر ارتقاء در حافظه حرکتی آشکار آشکار بود. آزمودنی های تحقیق را 36 دانشجو تشکیل می دادند که به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی با فاصله آزمون خاطرآوری فوری، تاخیری 6 ساعت و تاخیری 24 ساعت تقسیم شدند. تکلیف زمان عکس العمل زنجیره ای در تحقیق حاضر مورد استفاده قرار گرفت. در مرحله اکتساب گروه ها به اجرای تکلیف در 15 بلوک 80 کوششی (سه ایپوک 400 کوششی) پرداختند. سپس در آزمون خاطرآوری، گروه ها پنج بلوک 80 کوششی (یک ایپوک 400 کوششی) از تکلیف را اجرا کردند. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه های تکراری تحلیل شد. در مرحله اکتساب اثر اصلی گروه و اثر تعاملی گروه در ایپوک تمرینی معنی دار نبود اما اثر اصلی ایپوک تمرینی معنی دار بود و تمرین باعث افزایش میانگین تفاوت زمان عکس العمل توالی در ایپوک سوم نسبت به ایپوک های اول و دوم شده بود. در مرحله خاطرآوری اثر اصلی ایپوک تمرینی و اثر تعاملی گروه در ایپوک تمرینی معنی دار بود. نتایج آزمون تعقیبی دانکن نشان داد صرفا گروه با فاصله آزمون خاطرآوری 24 ساعت، در ایپوک آزمون خاطرآوری عملکرد بهتری نسبت به ایپوک سوم در مرحله اکتساب داشت. لذا، فاصله زمانی 24 ساعت برای اجرای آزمون خاطرآوری بهینه ترین فاصله برای ارتقاء حافظه حرکتی آشکار است.