فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۷۹۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی افسردگی براساس مؤلفه های خودشفقتی (خودمهربانی، خودقضاوتی، انسانیت مشترک، انزوا، ذهن آگاهی و شناخت بیش از حد) در دانشجویان دختر دارای تجربه ی شکست عاطفی دانشگاه های شهر اهواز بود.
روش: روش پژوهش حاضر همبستگی و از نوع پیش بین بود. آزمودنی های آن را 180 دانشجوی دختر دارای تجربه ی شکست عاطفی در طی یک سال گذشته تشکیل می دادند. انتخاب گروه نمونه به روش نمونه گیری هدفمند و همچنین نمونه گیری گلوله برفی انجام شد. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های 13 سؤالی افسردگی بک و خودشفقتی نف بودند.
یافته ها: برای تحلیل داده ها از روش تحلیل تمیز استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که ترکیب خطی متغیرهای پژوهش قادر به پیش بینی افسردگی در دانشجویان دختر دارای تجربه ی شکست عاطفی دانشگاه های شهر اهواز است. همچنین در تحلیل ممیز به روش گام به گام مشخص گردید که کارآمدترین متغیرها در پیش بینی افسردگی به ترتیب 1- ذهن آگاهی 2- انزوا 3- خودقضاوتی و 4- خودمهربانی هستند. در بررسی متغیرها به صورت جداگانه نیز مشخص گردید که همه ی متغیرها شامل خودمهربانی، خودقضاوتی، انسانیت مشترک، انزوا، ذهن آگاهی و شناخت بیش از حد پیش بین های معنی داری برای افسردگی در دانشجویان دختر دارای تجربه ی شکست عاطفی در دانشگاه های شهر اهواز می باشند.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که خودشفقتی قادر به پیش بینی افسردگی در دانشجویان دختر دارای تجربه ی شکست عاطفی می باشد.
تصمیم گیری و توجه اختصاصی در اختلالات افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی تفاوتهای تصمیم گیری و توجه اختصاصی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر انجام شد. گروه نمونه عبارت از 100 نفر بودند که 50 نفر در گروه اختلال افسردگی اساسی و 50 نفر نیز در گروه اختلال اضطراب فراگیر قرار گرفتند. شرکت کنندگان از مراجعین بخش اعصاب و روان بیمارستانهای تهران و به صورت تصادفی انتخاب شدند. پژوهش به روش آزمایشی و در سه مرحله انجام شد. ابزارهای مورد استفاده جهت اندازه گیری افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر، مصاحبه تشخیصی نیمه ساختار SCID و آزمون DASS-21و برای توجه اختصاصی و تصمیم گیری، نرم افزارN-Back بود (خدادادی، مشهدی و امانی، 2014). نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه میانگین های توجه اختصاصی ، 0 و 97/3 و 52/2 و تصمیم گیری 43/2 و 24/38 و 74/28 بود. یافته ها نشان دادند که افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی در جستجوی نشانه و توجه بر روی آن ضعف دارند در حالیکه در تصمیم گیری برای تثبیت نشانه از سرعت بالایی برخوردار می باشند. برعکس، افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در جستجوی نشانه و توجه بر روی آن، همانند افسرده ها عمل می نمایند اما در تصمیم گیری برای تثبیت نشانه تعلل معنی داری دارند. ضعف در توجه اختصاصی در هر دو اختلال مشابه است اما سرعت بالا در تصمیم گیری، عامل شناختی حاکم بر اختلال افسردگی اساسی می باشد.
اثربخشی روش پسخوراند زیستی– تن آرامی بر افسردگی، اضطراب و قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع یک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افسردگی و اضطراب از عوامل مؤثر در افزایش قند خون هستند. استفاده از مداخلات روان شناختی از راه های مناسب و کم هزینه برای کنترل این عوامل است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی روش پسخوراند زیستی – تن آرامی بر افسردگی، اضطراب و قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع۱ بود.\nروش: در این پژوهش که به روش تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون وگروه کنترل با گمارش تصافی انجام شد، گروه نمونه از میان بیماران مراجعه کننده به مرکز سلامت شهر کلار واقع در اقلیم کردستان کشور عراق انتخاب شدند. از میان پرونده های موجود۳۱ زن و مرد داوطلب ۲۵-۴۵ ساله به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار داده شدند و به پرسشنامه افسردگی بک (BDI-II) و پرسشنامه اضطراب اشپیلبرگر(STIA) پاسخ دادند و نمره آزمایشHba1c آنها ثبت شد. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت۸ هفته تحت درمان با روش پسخواند زیستی - تن آرامی قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل در این مدت درمان قبلی خود را بدون تغییر دریافت کردند. سپس آزمودنی های هردو گروه مورد پس آزمون قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی، تحلیل واریانس و تحلیل کوواریانس استفاده شد.\nیافته ها: در پس آزمون میانگین افسردگی دو گروه تفاوت معناداری با پیش آزمون نداشت (۸۰۵۰p=) اما میانگین اضطراب آشکار (۰۰۱۰p=) اضطراب پنهان(۰۰۵۰p=) و قند خون(۰۰۰۰p=) گروه مداخله در پس آزمون به طور معناداری کاهش یافته بود.\nنتیجه گیری: روش پسخوراند زیستی تن آرامی باعث کاهش اضطراب و قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع یک می شود اما تأثیری بر افسردگی آنها ندارد.
اثربخشی برنامه تنظیم شناختی هیجان بر علائم اضطراب و افسردگی نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تنظیم شناختی هیجان بر اضطراب و افسردگی نوجوانان دختر منطقه چهار شیراز بود. روش پژوهش شبه آزمایشی در قالب طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه هفتم، هشتم و نهم حاضر در مدارس منطقه چهار شیراز در سال تحصیلی 1395-1394و نمونه آماری این پژوهش 160 نفر از نوجوانان 13 - 15 ساله حاضر در این مدارس و روش نمونه گیری در دسترس بود. از این میان، دانش آموزانی که نمره ای بالاتر از یک انحراف معیار از میانگین در نشانه های افسردگی و اضطراب به دست آورده بودند، (38 دانش آموز)، انتخاب شدند. در نهایت با توجه به ملاک های ورود و خروج پژوهش،30 دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گنجانده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اختلال های اضطرابی کودکان (SCARED) و پرسشنامه افسردگی بک (BDI-II) بودند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش تنظیم شناختی هیجان، نشانه های عاطفی افسردگی را کاهش داد، اما در سایر نشانه ها و همچنین نمره کلی افسردگی تفاوت گروه آزمایش و کنترل معنادار نشد. علاوه بر این، تنظیم شناختی هیجان به کاهش تمامی علائم اضطرابی منجر شد. یافته ها از نقش مؤثر برنامه تنظیم شناختی هیجان بر نشانه های افسردگی و به ویژه اضطراب نوجوانان حمایت می کنند. بر اساس یافته ها، برنامه تنظیم شناختی هیجان می تواند به عنوان یک روش مداخله ای نوین در کاهش علائم اختلال های هیجانی نوجوانان به کار رود.
اثر مستقیم و غیرمستقیم عواطف بر اضطراب و افسردگی سالمندان: نقش میانجی دشواری در نظم جویی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اضطراب و افسردگی غالبا بصورت اختلالات همبود در سالمندان خود را نشان می دهند و با پیامدهای منفی در سلامت جسمی و روانی سالمندان و همچنین پاسخ ضعیف تر به درمان های دارویی و روانشناختی مرتبط هستند. پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل ساختاری عواطف مثبت و منفی با اضطراب و افسردگی سالمندان با نقش میانجی دشواری در نظم جویی هیجانی طرح ریزی و اجرا شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 173 سالمند از بین جمعیت سالمندان شهرستان مینودشت انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش پرسشنامه های دشواری در نظم جویی هیجان، عاطفه مثبت و منفی و اضطراب و افسردگی را تکمیل کردند. به منظور آزمون الگوی اثرات مستقیم و غیرمستقیم از تحلیل مسیر استفاده گردید.
یافته ها: یافته ها نشان داد داده ها برازش مناسبی با مدل دارد. اثر مستقیم عاطفه مثبت بر افسردگی و اثر مستقیم عاطفه منفی بر اضطراب معنادار بود. تاثیر غیرمستقیم عاطفه مثبت بر اضطراب و افسردگی از طریق دشواری در نظم جویی هیجان معنادار بود. اثر غیرمستقیم عاطفه منفی بر اضطراب و افسردگی از طریق دشواری در نظم جویی هیجان نیز معنادار بود. همچنین تاثیر مستقیم عاطفه منفی بر افسردگی معنادار نبود. علاوه بر این، یافته ها نشان می دهد که اثر مستقیم عاطفه مثبت بر افسردگی در مقایسه با سایر متغیرها شدت بیشتری دارد. درنهایت 57 درصد واریانس افسردگی و 53 درصد واریانس اضطراب در این مدل توسط متغیرهای دشواری در نظم جویی هیجان، عاطفه مثبت و عاطفه منفی تبیین می شود. عاطفه مثبت، عاطفه منفی و دشواری در نظم جویی هیجان بطور معناداری می توانند اضطراب و افسردگی در سالمندان را پیش بینی نمایند.
نتیجه گیری: در مداخلات درمانی یا پیشگیری از اضطراب و افسردگی در سالمندان سبک عاطفی و همچنین دشواری در نظم جویی هیجان باید مورد توجه قرار گیرد. تلویحات نظری یافته ها مورد بحث قرار گرفته است.
رابطه حرمت خود، سبک های شوخ طبعی و کمرویی با احساس تنهایی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر نقش حرمت خود، سبک های شوخ طبعی و کمرویی در پیش بینی احساس تنهایی در دانش آموزان بررسی شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دبیرستانی شهرستان دامغان بودند. نمونه پژوهش 250 نفر (125 پسر، 125 دختر) بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و به مقیاس های حرمت خود روزنبرگ، شوخ طبعی مارتین و همکاران، کمرویی چیک و بریگز و احساس تنهایی دهشیری و همکاران پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین کمرویی و عزّت نفس ارتباط منفی معناداری وجود دارد. بین سبک شوخ طبعی پیوندگرایانه و خود ارزندسازانه با احساس تنهایی نیز ارتباط منفی و معناداری وجود دارد. بین احساس تنهایی و شوخ طبعی پرخاشگرایانه و خود تحقیرگرایانه رابطه مثبت معناداری مشاهده شد. بین کمرویی و تنهایی و مؤلّفه های آن رابطه مثبت معناداری مشاهده شد. همچنین بین عزّت نفس با تنهایی و مؤلّفه های آن نیز رابطه منفی معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که عزّت نفس، شوخ طبعی خودارزنده سازانه و کمرویی به ترتیب نقش مهم و معناداری در پیش بینی احساس تنهایی دارند و در مجموع 34% از واریانس احساس تنهایی را تبیین می کنند. این یافته ها بیان کننده نقش و اهمیت حرمت خود و استفاده از سبک های شوخ طبعی سازش یافته برای از بین بردن کمرویی و احساس تنهایی در دانش آموزان است.
همسرآزاری و رفتار خودکشی: مطالعه پیمایشی زنان اقدام کننده به خودکشی بستری در بخش مسمومین بیمارستان خورشید در سال 1394(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :پدیده خودکشی از دیرباز توجه بسیاری از محققان را به خود جلب نموده، اما در ایران کمتر پژوهشی به نقش همسرآزاری در رفتار خودکشی توجه کرده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه احتمالی دفعات اقدام به خودکشی و همسرآزاری انجام شد. مواد و روش ها:در این مطالعه مقطعی- پیمایشی، 246 زن متأهل اقدام کننده به خودکشی که در سال 1394، در بخش مسمومین بیمارستان خورشید وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بستری شده بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند و به وسیله مقیاس Hudson مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون های 2c، t، ANOVA و رگرسیون خطی در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:از بین متغیرهای مرتبط با سوء رفتار، طول مدت سوء رفتار، سابقه خشونت فیزیکی و شدت سوء رفتار غیر فیزیکی رابطه معنی داری با دفعات اقدام به خودکشی داشت. با هر واحد افزایش انحراف معیار سوء رفتار فیزیکی، 37/0 درصد شانس اقدام به خودکشی افزایش یافت. این رقم در مورد تأثیر خشونت غیر فیزیکی، 20/0 درصد برآورد گردید. این احتمال با طولانی شدن مدت سوء رفتار، 19/0 درصد افزایش پیدا کرد. نتیجه گیری:بدون شک همسرآزاری بسته به طول مدت و شدت آن، شانس اقدام به خودکشی را افزایش می دهد. اقدامات قانونی و اجتماعی برای پیشگیری از همسرآزاری می تواند باعث کاهش خطر اقدام به خودکشی شود.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در ترکیب با دارودرمانی در مقایسه با دارودرمانی بر افسردگی و خشم بیماران مبتلا به اختلال افسرده خویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر اثربخشی ترکیب درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و دارودرمانی در مقایسه با دارودرمانی به تنهایی بر نشانگان افسردگی و خشم در بیماران مبتلا به اختلال افسرده خویی بررسی شد، پژوهش مقطعی از نوع کارآزمایی بالینی بود، جامعه آماری افراد مراجعه کننده به دو کلینیک روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز بودند.50 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابتلا به اختلال افسرده خویی یا افسردگی مضاعف، سن بالاتر از 18سال و تحصیلات حداقل دیپلم از ملاک های ورود و ابتلابه سایکوز، اعتیاد به مواد و اختلال شخصیت از ملاک های خروج از مطالعه بودند. شرکت کنندگان در گروه کنترل برای درمان افسرده خویی صرفاً دارو و در گروه آزمایش علاوه بر مصرف دارو درمان گروهی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را به مدت 8 جلسه 2- 5/2 ساعته به مدت 8 هفته نیز دریافت می کردند. بیماران در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های افسردگی بک2 و پرسشنامه حالت- صفت خشم را تکمیل کردند. درنهایت اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته های این مطالعه حاکی از کاهش معنادار شدت افسردگی و میزان خشم در میان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل است. از این رو می توان گفت افزودن روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به درمان دارویی در درمان افراد مبتلا به اختلال افسرده خویی سبب بهبود ملاحظه پذیر نشانه های افسردگی و خشم در این افراد در مقایسه با دارودرمانی به تنهایی می شود.
بررسی نیازهای آموزش روانی خانواده بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی یک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: خانواده بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی یک، فشارهای زیادی را متحمل می نمایند. ارزیابی نیازهای آموزش روانی مراقبان این بیماران، یکی از پیش نیازهای اساسی در بهداشت روان آن ها است. هدف از انجام مطالعه حاضر، توصیف نیازهای آموزشی خانواده بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر، از نوع کیفی و روش آن پدیدارشناسی بود. در این مطالعه منابع اطلاعات، اعضای مراقبت کننده از بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک بودند که نمونه گیری از آن ها به صورت مبتنی بر هدف صورت گرفت و نمونه گیری تا رسیدن به مرحله اشباع ادامه یافت. در نهایت، 20 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. روش جمع آوری اطلاعات با استفاده از تکنیک های مصاحبه و بحث گروهی بود و به روش هفت مرحله ای Colaizzi مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های حاصل از مصاحبه ها در کدبندی آخرین سطح به 7 مفهوم اصلی با عناوین شناخت بیماری، نحوه مقابله با مشکلات رفتاری ناشی از علایم بیماری، همکاری درمانی، پذیرش بیمار از جانب خانواده، نیاز به خدمات مشاوره، نیاز به آموزش های درمانی و نقش پذیری اجتماعی، تقسیم شد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که خانواده و مراقبان بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی یک، نیازمند آموزش اختصاصی روانی- اجتماعی در حوزه های مشخص می باشند. پیشنهاد می گردد که مطالعات بعدی به روش مداخله ای در این حوزه انجام شود.
بررسی مقایسه ای کارکردهای اجرایی در زنان مبتلا به ام اس دارای اختلال افسردگی، فاقد اختلال افسردگی و زنان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای کارکردهای اجرایی در سه گروه از زنان مبتلا به ام اس دارای اختلال افسردگی، فاقد اختلال افسردگی و زنان بهنجار بود. روش: روش تحقیق در این پژوهش علی مقایسه ای بود، از میان زنان مراجعه کننده به انجمن ام اس استان مرکزی، گروه مبتلا به ام اس مبتلا به افسردگی با غربالگری اولیه توسط آزمون افسردگی بک و تشخیص افسردگی توسط اجرای مصاحبه ساختاریافته بالینی افسردگی (SCID) و ملاک های ورود و خروج به تعداد ۲۴ نفر انتخاب شدند گروه ام اس فاقد افسردگی نیز از میان زنان غربالگری شده که فاقد نشانه های بالینی افسردگی بودند به تعداد ۲۴ نفر وارد پژوهش گردیدند، در آخر نیز گروه زنان بهنجار نیز با لحاظ کردن ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند، از آزمون های فراخنای عدد، استروپ و برج لندن جهت گرداوری داده ها استفاده شد، اطلاعات با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه زنان مبتلا به ام اس دارای افسردگی در مقایسه با دو گروه دیگر از عملکرد ضعیف معناداری در آزمون های فراخنای اعداد، استروپ و برج لندن برخوردار بودند، همچنین بین گروه زنان مبتلا به ام اس فاقد افسردگی و زنان بهنجار نیز ازنظر عملکرد در آزمون های پژوهش تفاوت معناداری مشاهده گردید. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که علاوه بر تفاوت کارکردهای اجرایی در بیماران مبتلا به ام اس در مقایسه با افراد بهنجار، افسردگی نیز می تواند این تفاوت را تشدید نماید که لزوم توجه به این امر در طراحی برنامه های درمانی مشخص می شود.
رابطه بین اضطراب و افسردگی با میانجی گری تفکر ارجاعی وکمال گرایی به روش معادلات ساختاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در پژوهش حاضر رابطه بین اضطراب و افسردگی با میانجی گری تفکر ارجاعی و کمال گرایی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه، 24۰ نفر از دانش آموزان دختر دبیرستان های متوسطه دوم به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند و با تکمیل پرسش نامه افسردگی بک (۱۹۹۶) و پرسش نامه اضطراب اسپیتزر و همکاران (2006) و پرسشنامه تفکرارجاعی اهرینگ و همکاران (۲۰۱۰) مقیاس کمال گرایی چند بعدی فلت و هویت (1991) در این پژوهش شرکت کردند. داده های گردآوری شده با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که رابطه مستقیم اضطراب و افسردگی غیر معنی دار است. در مقابل، رابطه غیر مستقیم آن ها با میانجی گری تفکر ارجاعی و ابعاد کمال گرایی در سطح 01/0 معنی دار بود. همچنین اثر تفکر ارجاعی بر افسردگی در سطح 01/0 معنی دار بود. از بین ابعاد کمال گرایی، کمال گرایی جامعه مدار و کمال گرایی دیگرمدار به صورت مثبت و در سطح معنی دار 01/0 و کمال گرایی خودمدار به صورت منفی در سطح معنی دار 01/0 بر افسردگی، اثر دارد. نتیجه گیری: یافته ها نشان دادند کمال گرایی دیگرمدار و جامعه مدار و تفکر ارجاعی رابطه بین اضطراب و افسرگی را میانجی گری می کند و در مجموع از طریق کنترل تفکر ارجاعی و اصلاح ابعاد ناسالم کمال گرایی به ابعاد سالم و کارآمد از تبدیل اختلال اضطراب به اختلال افسردگی می توان جلوگیری کرد.
پیش بینی تاب آوری در برابر خودکشی براساس نابسامانی هیجان و سبک های فرزند پروری
حوزههای تخصصی:
خودکشی یکی از معضلات کنونی در تمامی جوامع است که در دهه های اخیر شیوع بیشتری یافته است. شناسایی عوامل مؤثر در این اختلال می تواند به پیشگیری از آن کمک کند. در پژوهش های مختلف، آسیب پذیری های هیجانی از جمله نابسامانی هیجانی یکی از عوامل خطر در خودکشی شناخته شده است. از طرف دیگر بر نقش شیوه های تربیتی به عنوان یک عامل تاثیرگذار بر خودکشی تأکید شده است. هدف از انجام این پژوهش پیش بینی تاب آوری در برابر خودکشی بر اساس نابسامانی هیجانی و سبک های فرزندپروری بود. طرح پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری دانشجویان دانشگاه شیراز بودند که 148 نفر از آنها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه تاب آوری در برابر خودکشی، مقیاس نابسامانی هیجانی و پرسشنامه سبک های فرزندپروری بود. برای تجریه و تحلیل داده ها از روش رگرسیون همزمان و گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که سبک مقتدرانه در بین فرزندپروری توانست تاب آوری در برابر خودکشی را به صورت مثبت و معنی دار پیش بینی نمایند. سبک مستبدانه نیز مانند نابسامانی هیجانی توانست به صورت منفی و معنی دار تاب آوری در برابر خودکشی را پیش بینی نماید. از این رو در راستای افزایش تاب آوری دانشجویان در برابرخودکشی، آزمودن آموزش تنظیم هیجان به دانشجویان توأم با آموزش شیوه صحیح فرزندپروری به والدین توصیه می گردد.
برابر سنجی چندوچون هیجانی خانواده، ناگویی خلقی و سرشت و منش دختران اقدام کننده به خودکشی و دختران بهنجار
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف برابر سنجی چندوچون هیجانی خانواده ، ناگویی خلقی و سرشت و منش دختران اقدام کننده به خودکشی و دختران بهنجار به انجام رسیده است. روش پژوهش علی مقایسه ای است. با بکار بستن روش نمونه گیری هدفمند 70 نفر از دختران اقدام کننده به خودکشی و دختران بهنجار (35 دختر اقدام کننده به خودکشی و 35 دختر بهنجار) به عنوان نمونه پژوهش گزیده شدند. اعضای نمونه ساکن شهرستان گرگان بوده و در پاییز 1395 مراجعین بخش اورژانس بیمارستان های این شهرستان بوده اند. دادها با به کارگیری ابزارهای سرشت و منش کلونینجر (TCI)، جو عاطفی خانواده برن(BFCQ) و سنجه ناگویی خلقی تورنتو (TAS) گرداوری شد و تحلیل آن ها با روش آزمون ضریب تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) به انجام رسید. برآمدهای تحلیل واریانس چند متغیره بر روی تفاضل نمرات خرده سنجه های سرشت و منش، ناگویی خلقی و جو عاطفی اجتماعی در دختران اقدام کننده به خودکشی و افراد بهنجار نشان می دهد همه آزمون های مانوا (اثر پلایی 721/0F=، لامبدایی ویلکز 279/0F=، اثر هتلینگ 586/2F=، بزرگ ترین ریشه خطا 586/2F=) در سطح (001/0>P) معنی دار می باشند، برآمدها نشان می دهد تفاوت میان پاره ای از مؤلفه های چند و چون هیجانی خانواده (تجربه های مشترک و تشویق کردن) پاره ای از متغیرهای ناگویی خلقی (دشواری شناسایی احساسات و دشواری توصیف احساسات) و پاره ای از مؤلفه های سرشت و منش (پاداش وابستگی، پشتکار، خود هدایتی، خود فراروی و همکاری) در دو گروه دختران اقدام کننده به خودکشی و دختران بهنجار تفاوت معنی دار (001/0>P) است. با توجه به نتایج تحقیق به طورکلی می توان بیان نمود اقدام به خودکشی که توسط یک عامل راه انداز شروع می گردد در بستر مجموعه ای از عوامل خانوادگی، شخصیتی و خلقی رخ می دهد. از این رو پایش آن بایستی به طور همه جانبه انجام گردد.
کاهش علایم و نشانه های افسردگی با استفاده از مداخله های مثبت گرا: مطالعه ی تک آزمودنی چند خط پایه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، مطالعه ی کارآمدی روان درمانی مثبت گرا در کاهش افسردگی افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی بود.
روش کار: برای انجام این پژوهش در سال 1393 از طرح تک آزمودنی چند خط پایه با دوره ی پی گیری استفاده شد. ابتدا از بین افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی که به یک مرکز مشاوره در تهران مراجعه کرده بودند، 3 نفر به شیوه ی نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند. برای هر کدام از ایشان به صورت تصادفی بین 3 تا 7 هفته جلسه، خط پایه در نظر گرفته شد. ارزیابی ها با استفاده از مقیاس افسردگی بک-ویرایش دوم، مقیاس افسردگی هامیلتون-17، مقیاس عاطفه ی مثبت و منفی، آزمون جهت گیری شادکامی و پرسش نامه ی معنا در زندگی در مرحله ی خط پایه، جلسات درمان و چهار ماه بعد از پایان درمان (پی گیری) انجام گرفت. مداخله به صورت انفرادی بر اساس دستورالعمل سلیگمن و همکاران (2006) در 6 جلسه توسط پژوهشگر انجام شد.
یافته ها: این پژوهش نشان می دهد که هر سه مراجع با شروع درمان روند کاهشی را در طراز نمرات افسردگی بک (71%) و افسردگی هامیلتون (61%) نشان می دهند. این نتایج در پایان دوره ی پی گیری نیز حفظ شده و درمان برای هر سه مراجع، موثر بوده است. هم چنین طراز نمرات شرکت کنندگان در مولفه های روان درمانی مثبت گرا مثل احساس لذت، تقویت توان مندی ها و احساس معنا در طی جلسات درمان، روند افزایشی داشته است.
نتیجه گیری: به نظر می رسد روان درمانی مثبت گرا به عنوان یک درمان کوتاه مدت موثر برای کاهش علایم و نشانه های افسردگی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی قصه گویی بر افسردگی و پرخاشگری کودکان پیش دبستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به تاثیر قصه گویی بر مشکلات روان شناختی کودکان، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی قصه گویی بر پرخاشگری و افسردگی کودکان پیش دبستانی انجام شد.
روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش، شامل کودکان پیش دبستانی 6-4 ساله ی مهدکودک های شهرستان ساوه در سال 1392 بودند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس 40 کودک با نمرات بالای پرخاشگری و افسردگی بر اساس پرسش نامه ی اختلالات رفتاری راتر، انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه برابر آزمون و شاهد تقسیم شدند. پس از انجام پیش آزمون، برنامه ی قصه درمانی به مدت 12 جلسه ی یک ساعته (دو بار در هفته) برای گروه آزمون اجرا شد. پس از اتمام جلسات، پس آزمون و یک ماه بعد نیز پی گیری انجام شد. داده ها با آمار توصیفی، روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که نمرات پیش آزمون افسردگی و پرخاشگری دو گروه تفاوت معنی داری نداشته (05/0<P) در حالی که میزان نمرات افسردگی و پرخاشگری در گروه قصه درمانی نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری نشان داد (01/0=P) که در پی گیری نیز ادامه یافت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج، به نظر می رسد که قصه گویی در کاهش پرخاشگری و افسردگی کودکان پیش دبستانی تاثیر دارد و می توان از آن به عنوان یک روش اثربخش در بهبود اختلالات رفتاری کودکان استفاده کرد.
پیش بینی تاب آوری خانواده بر اساس بخشایش و معنویت در آموزگاران متأهل
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه های برجسته در گستره سلامت، استوار ساختن و توانمندسازی خانواده ها در برابر مشکلات است. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی تاب آوری خانواده بر اساس بخشایش و معنویت بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دربرگیرنده همه آموزگاران متأهل در شهرستان سلسله در سال تحصیلی 1395-1394 بود. نمونه دربرگیرنده 212 نفر (72 زن و 140 مرد) بود که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب گزینش شدند. ابزار اندازه گیری دربرگیرنده شاخص تاب آوری خانواده، مقیاس بخشایش خانواده و پرسشنامه نگرش و توانایی معنوی بودند. یافته های برآمده از پژوهش نشان داد میان متغیرهای بخشایش و معنویت با متغیر تاب آوری خانواده همبستگی معنادار وجود دارد. افزون بر این میان بخشایش و تاب آوری خانواده همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت. یافته ها نشان داد که بخشایش و معنویت می توانند در بالا بردن تاب آوری خانواده نقش داشته باشند.
بررسی فراوانی شکایات ادراری در مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری و رابطه آن با میزان وسواس، اضطراب و افسردگی آن ها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواسی- جبری (Obsessive-compulsive disorder یا OCD) در سیستم طبقه بندیDiagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-5th Edition(DSM-5) که در سال 2013 منتشر شد، فصل جداگانه ای را به خود اختصاص داد که با عقاید، تصاویر، نشخوارها، افکار ناخواسته و اضطرابی به صورت مزاحم و مکرر و یا رفتارهای ذهنی و عملی تکرار شونده تعریف می شود. در بررسی های بالینی بیماران مبتلا به OCD،مواردی از شکایات بیماران از علایم ادراری وجود دارد و این فرضیه را مطرح می کند که اختلال وسواسی- جبری با علایم ارولوژی مانند تکرر ادرار و... در ارتباط می باشد.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر در سال 1393 بر روی 100 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه وسواس وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. جهت تعیین شدت ابتلای بیمار به وسواس، از پرسش نامه نمره دهی افکار و رفتارهای وسواسی Yale-Brown (Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale یا Y-BOCS) و جهت بررسی میزان اضطراب و افسردگی ازمقیاس نمره دهی بیمارستانی اضطراب و افسردگی (Hospital anxiety and depression scale یا HADS) استفاده شد. برای بررسی نمره علایم ادراری نیز پرسش نامه بررسی علایم مجاری ادراری تحتانی (Lower urinary tract symptoms questionnaire یا LUTSQ) و چک لیستی شامل 25 علامت مربوط به علایم ادراری مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های t، 2c و آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه و همبستگی Pearson در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: میانگین نمره علایم ادراری در بیماران مورد مطالعه، 8/6 ± 1/11 با دامنه 27-0 بود. بین نمره علایم ادراری و نمره اختلال وسواسی- جبری همبستگی مستقیم و معنی داری وجود داشت (022/0 = P). همچنین، بین نمره اضطراب و افسردگی و علایم ادراری نیز همبستگی مستقیمی مشاهده شد (001/0 >P). از طرف دیگر، همبستگی مستقیمی بین نمره اختلال وسواسی- جبری و نمره اضطراب و افسردگی بود (049/0 = P).
نتیجه گیری: اختلال وسواس در بیش از نیمی از مشارکت کنندگان با علایم ادراری همراه بود و در 74 درصد بیماران علایم همبود اختلال اضطراب و افسردگی نیز وجود داشت. بنابراین، در مصاحبه و درمان این بیماران باید به این همبودی ها توجه نمود و در مداخلات درمانی به درمان آن ها نیز اهتمام ورزید تا از سرگردانی بیماران به خصوص در زمینه شکایات ادراری جلوگیری شود.
اثر بخشی درمان فراشناختی به شیوه گروهی بر افسردگی و نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: توجه به علائم روانشناختی بیماران سرطان پستان به دلیل تاثیر نیرومند بر ابتلا، سیر و پیش آگهی این بیماری، بسیار مهم است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی درمان فراشناختی به شیوه گروهی بر افسردگی و نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش: پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و دوره پیگیری (2 ماه و 4 ماه) بود که در اسفند 1391 تا اردیبهشت 1392 انجام شد. در این پژوهش 24 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان امام حسین شهر تهران به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه درمان فراشناختی (n=12) و گروه گواه (n=12) قرار گرفتند و با استفاده از مصاحبه ساختار یافته بالینی (SCID)، پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس (DASS-21) و پرسشنامه نشخوار فکری (RRS) مورد پیش آزمون قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش درمان فراشناختی قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ایی دریافت نکرد. در پایان هر دو گروه مورد پس آزمون و 2 مرحله پیگیری (2 ماه و 4 ماه) قرار گرفتند و داده ها با استفاده از نرم افزار 20-SPSS و روش تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: پژوهش حاضر نشان داد که بین دو گروه آزمایش و گواه پس از اجرای درمان فراشناختی تفاوت معناداری وجود دارد) 005/0> .(P به طوری که، میانگین نمره افسردگی و نشخوار فکری گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش یافت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش که نشان داد درمان فراشناختی در کاهش علائم افسردگی و نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان موثر می باشد، می توان پیشنهاد داد که به غربالگری روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان پرداخته و بیماران نیازمند مداخله طی کارآزمایی های بالینی مناسب مورد توجه قرار بگیرند.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی بر کاهش اضطراب، افسردگی، فشار روانشناختی و افزایش امید بیماران مبتلا به فشار خون اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فشار خون یک مشکل سلامت عمومی است که در دنیا شایع است. بر اساس مطالعات پیشین، فشار خون اساسی یک عامل خطر مهم برای بیماری های مزمن محسوب می گردد. هدف اساسی مطالعه حاضر مقایسه درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی در اضطراب، افسردگی، فشار روانشناختی و امید در بیماران مبتلا به فشار خون اساسی بود.\nروش: این مطالعه یک پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. نخست، آزمودنی ها با استفاده از ملاک های ورود و خروج غربال شدند، سپس، 39 بیمار مبتلا به فشار خون در بیمارستان ولی عصر شهرستان رشت انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند (13 بیمار در هر گروه). افراد در گروه مصاحبه انگیزشی، طی 5 جلسه و در گروه درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در8 جلسه تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت ننمود. ابزارهای پژوهش مقیاس استرس، اضطراب و افسردگی و مقیاس امید بودند که در هر سه مرحله بر روی آزمودنی ها اجرا شدند.\nیافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره و آزمون های تعقیبی نشان داد که درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی نسبت به گروه کنترل، میانگین اضطراب، افسردگی و فشار روانشناختی به طور معناداری پایین تر و امید بالاتری داشتند. همچنین این نتایج حاصل گردید که درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش نسبت به مصاحبه انگیزشی به طور معناداری در مؤلفه های اضطراب و فشار روانشناختی پایین تر و امید بالاتری داشتند.\nنتیجه گیری: بر اساس یافته ها، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی مداخلاتی مؤثر در بیماران مبتلا به فشار خون می باشند.
مقایسه ی دانش آموزان آزار پذیر، آزار رسان و عادی از لحاظ افسردگی، اضطراب، خشم و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان سال اول دبیرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه دانش آموزان آزار پذیر، آزار رسان و عادی از لحاظ افسردگی، اضطراب، خشم و عملکرد تحصیلی بود. جامعه پژوهش همه دانش آموزان پسر سال اول دبیرستان شهر اهواز بود، که به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از دو منطقه انتخابی سه مدرسه انتخاب و از بین دانش آموزانی که بالاترین نمرات را در پرسشنامه آزاررسانی کسب کردند، نمونه ای شامل 138 نفر :34 نفر گروه آزار رسان، 35 نفر گروه آزارپذیر و 69 نفر به همان تعداد بعنوان گروه عادی همتاسازی و انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه تجدید نظر شده ی آزار رسانی-آزار پذیری الویس، سیاهه افسردگی کودکان(CDI) ، مقیاس اضطراب چند بعدی کودکان (MASC)، خرده مقیاس خشم از پرسشنامه پرخاشگری (AGQ) و برای سنجش عملکرد تحصیلی معدل ترم قبل، استفاده شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند راهه (MANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد، بین سه گروه از لحاظ افسردگی، اضطراب، خشم و عملکرد تحصیلی تفاوت معنی داری وجود دارد. افسردگی در دانش آموزان آزار پذیر نسبت به دو گروه دیگر و آزار رسان از گروه عادی بالاتر بود. همچنین، بین اضطراب در دو گروه تفاوتی مشاهده نشد، اما اضطراب در هر دو گروه، نسبت به دانش آموزان عادی، بیشتر بود. علاوه براین، خشم در دانش آموزان آزار رسان و آزار پذیر، نسبت به دو گروه دیگر و گروه عادی بالاتر بود. عملکرد تحصیلی در دانش آموزان عادی بالاتر و در گروه آزار رسان پایین تر بود. با در نظر گرفتن نتایج پژوهش، توجه مضاعف به کاهش رفتار قلدری در دانش آموزان پسر پیشنهاد می گردد.