فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۶۱ تا ۱٬۰۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی شیوع اختلال های رفتاری و پیش بینی آن بر اساس آزاردیدگی هیجانی در دانش آموزان متوسطه اول شهرستان جاجرم بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد. جامعه این پژوهش را کلیه دانش آموز متوسطه اول شهر جاجرم تشکیل داد. 519 دانش آموز به صورت تمام شماری به عنوان نمونه انتخاب شدند. این دانش آموزان پرسشنامه خودگزارش دهی نوجوان و پرسشنامه آزاردهی هیجانی را تکمیل نمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و روش های استنباطی (همبستگی پیرسون و رگرسیون) استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین اختلال های رفتاری (نمره کل، اختلال های نارسایی توجه-بیش فعالی، نافرمانی مقابله ای و سلوک) با آزاردیدگی هیجانی (نمره کل و خرده مقیاس های آن) رابطه مثبت معناداری وجود دارد (05/0p<). نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد متغیرهای آزاردیدگی هیجانی قادر به پیش بینی اختلال های رفتاری هستند (001/0p<). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین آزاردیدگی هیجانی و اختلال های رفتاری رابطه وجود دارد بنابراین در محیط های آموزشی به این مقوله ها باید توجه بیشتری شود.
جایگاه دلبستگی به همسال و اضطراب دوره نهفتگی در تدوین مدل پرخاشگری با توجه به ریشه های تحولی آن در کارکرد خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی اهمیت و جایگاه دلبستگی همسال و اضطراب دوره نهفتگی در تدوین مدل پرخاشگری با توجه به نقش ریشه های تحولی در کارکرد خانواده انجام شد. مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود که به روش نمونه گیری چندمرحله ای بر روی 330 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پایه چهارم و پنجم ابتدایی شهر بیرجند در سال 1393 انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه فرزندپروری یانگ، سبک دلبستگی دوره نهفتگی، اضطراب کتل و پرخاشگری بود. نتایج مدلیابی معادلات ساختاری نشان داد مسیر ریشه های تحولی خودگردانی مختل و گوش به زنگ بودن (خانواده گرفتار شده سخت) به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق دلبستگی دوسوگرا به همسال سهم مثبتی در جهت پیش بینی اضطراب داشت و از آن طریق پیش بین کننده پرخاشگری نشان داده شد. مسیر ریشه های تحولی محرویت عاطفی و عملکرد مختل (خانواده رهاشده آشفته) نیز تنها به طور غیر مستقیم از طریق افزایش دلبستگی اجتنابی سهم مثبتی در جهت پیش بینی اضطراب و به طور غیر مستقیم از طریق افزایش اضطراب سهم مثبتی در جهت پیش بینی پرخاشگری نشان داد. افزون بر این در مدل برازش یافته، سهم خانواده های با ریشه های تحولی گرفتار شده سخت نسبت به خانواده های رها شده آشفته در جهت پیش بینی پرخاشگری قوی تر بدست آمد، لذا با توجه به نقش ریشه های تحولی، دلبستگی دوره نهفتگی و اضطراب، می توان با کنترل عوامل زمینه ساز از افزایش پرخاشگری و پیامدهای نامناسب آن در سنین پایین جلوگیری کرد.
بررسی بازشناسی هیجان چهره در افراد با علائم روان شناختی بر اساس پرسشنامه نشانگان روانی (SCL-90-R)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در راستای نقش کلیدی بازشناسی هیجانِ چهره در تسهیل تعاملات اجتماعی و نتایج متناقض پژوهش های محدودی که در گذشته بازشناسی هیجان در چهره را در جمعیت سالم با علائم اختلال روانی ارزیابی کرده اند، هدف از پژوهش حاضر بررسیِ بازشناسی هیجان چهره در افراد با علائم اختلال روانی به صورتی که در مقیاس SCL-90-R فهرست شده، است. روش: حجم نمونه در این پژوهش 60 نفر است که شامل 31 فرد سالم با علائم اختلال روانی و 29 فرد سالم بدون علائم اختلال روانی به عنوان گروه مقایسه است. فهرست بازبینی شده 90 نشانه ای (SCL-90-R) را برای تعیین کیفیتِ سطح نشانگان روانی، استفاده شد و همچنین بازشناسی هیجان در چهره به وسیله 42 تصویر از تصاویر هیجانِ چهره ای اکمن و فرایزن (1976) که 6 حالت هیجانی مختلف (غم، شادی، ترس، خشم، تنفر، تعجب) و همچنین حالت خنثی را بررسی می کرد، مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که افراد سالم با علائم افسردگی در بازشناسی حالت خنثی، تنفر و شادی عملکرد ضعیف تری داشتند، در حالی که افراد با علائم اضطراب عملکرد بهتری در بازشناسی هیجان ترس داشتند. نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهند که علائم بالینی متفاوتی که ناشی از عملکردهای شناختی و نوروبیولوژیکیِ زمینه ای متفاوت است، به شیوه ای متفاوت بر بازشناسی هیجان در چهره تأثیر می گذارند.
مدل یابی عوامل نگرش نسبت به اعتیاد به مواد مخدر در بین دانشجویان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، سنجش مدلی از پیشایند های مهم نگرش نسبت به اعتیاد به مواد مخدر، به منظور شناخت کامل تر این سازه بود. این مدل نقش انسجام خانوادگی، ویژگی های شخصیتی، دلبستگی به همسالان، نو دوستی و حمایت اجتماعی را بر نگرش افراد نسبت به اعتیاد به مواد مخدر بررسی می کند. روش: نمونه شامل 570 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر تهران بود که به روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار های پژوهش شامل پرسش نامه شخصیتی NEO (فرم کوتاه)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده، مقیاس نو دوستی، مقیاس دلبستگی به همسالان و مقیاس انسجام خانواده بود. مدل پیشنهادی به روش مدل سازی معادلات ساختاری ارزیابی شد. یافته ها: بر اساس نتایج شاخص های نکویی برازش کفایت مناسبی داشتند. ویژگی های شخصیتی و انسجام خانوادگی به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر نگرش نسبت به اعتیاد به مواد مخدر تأثیر داشتند و دلبستگی به همسالان، نودوستی و حمایت اجتماعی بر نگرش نسبت به اعتیاد به مواد مخدر تأثیر مستقیم و معناداری داشتند. بحث و نتیجه گیری: یافته ها با نتایج پژوهش های مشابه قبلی همخوانی داشته و می توان با توجه به مدل پیشنهادی به تبیین عوامل مؤثر بر نگرش نسبت به اعتیاد به مواد مخدر پرداخت.
اثربخشی آموزش واقعیت درمانی گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب بر اضطراب و امیدواری افراد وابسته به مواد در حین ترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش واقعیت درمانی گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب بر اضطراب و امیدواری افراد وابسته به مواد در حین ترک بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد وابسته به مواد ساکن در کمپ های ترک اعتیاد شهرستان مراغه بودند. از این جامعه آماری تعداد 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های اضطراب زونگ و امیدواری میلر استفاده شد. سپس گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای در جلسات آموزشی شرکت کردند. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که آموزش واقعیت درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب اضطراب را کاهش و امیدواری را افزایش می دهد. نتیجه گیری: با توجه به اهمیت سطح اضطراب و امیدواری در دوره ترک مواد، مراکز ترک اعتیاد می توانند با ارائه آموزش نظریه انتخاب به افزایش سطح امیدواری و کاهش اضطراب افراد پس از ترک مواد کمک کنند.
اثربخشی آموزش حل مسئله اجتماعی بر خود کنترلی، خودکارآمدی و تکانشوری در دانش آموزان دارای استعداد اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله اجتماعی بر خودکنترلی، خودکارآمدی و تکانشوری دانش آموزان مستعد اعتیاد می باشد. روش: روش تحقیق از نوع آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. برای این منظور 50 نفر از دانش آموزان پسر دارای استعداد اعتیاد از بین دبیرستان های مشکین شهر از طریق پرسش نامه استعداد اعتیاد شناسایی و بطور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. مقیاس های خودکنترلی، خودکارآمدی و تکانشوری قبل و بعد از آموزش حل مسئله اجتماعی توسط دانش آموزان تکمیل شد. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش حل مسئله اجتماعی قرار گرفته و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش حل مسئله اجتماعی موجب افزایش خودکنترلی، و خودکارآمدی؛ و کاهش تکانشوری در دانش آموزان دارای استعداد اعتیاد شد. نتیجه گیری: این نتایج حاکی از اثربخشی آموزش حل مسئله اجتماعی بر متغیرهای روان شناختی در افراد مستعد اعتیاد می باشد. لذا پیشنهاد می شود از این آموزش به منظور پیشگیری از اعتیاد در مدارس استفاده شود.
عوامل خانوادگی و شخصیتی مرتبط با اعتیاد
حوزه های تخصصی:
سوءمصرف مواد به عنوان یکی از جدی ترین معضلات اجتماعی در ایران بوده و زمینه ساز بسیاری از آسیب ها و انحرافات اجتماعی است. این پدیده ی خانمان سوز یک اختلال عود کننده ی مزمن است و تخریب های پیوسته ای که ایجاد می کند، تمام گستره ی زندگی فرد شامل روابط زناشویی، شغل و تحصیل را تحت تأثیر قرار می دهد. اعتیاد پیامدهای نامطلوب اجتماعی و همچنین از بین رفتن سرمایه های انسانی جوان و مغزهای متفکر را به دنبال دارد. به طوری که مصرف مواد یکی از موانع جدی در توسعه جوامع است. با توجه به تأثیرات مخرب این اختلال در زندگی فردی و خانوادگی افراد، لزوم شناسایی عوامل زیرساز و به پیرو آن تمهید روش های درمانی مؤثر بیش از پیش آشکار می گردد. تحقیقات مختلفی نشان داده اند که عوامل شخصیتی و خانوادگی، دو مؤلفه ی مهم از عوامل مستعد کننده در گرایش به اعتیاد هستند. بنابراین در این پژوهش به گردآوری عوامل شخصیتی و خانوادگی مستعدکننده فرد در برابر اعتیاد پرداخته شده است. قطعاً آگاهی از این عوامل پیش بین، در انتخاب زمان مناسب مداخلات درمانی اثرگذار خواهد بود. همچنین توجه به خانواده و آموزش و آگاهی بخشی به خانواده ها بیش از پیش ضرورت دارد.
نقش سبک های فرزندپروری، کمال گرایی و کیفیت دوستی در پیش بینی ولع مصرف افراد وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش سبک های فرزندپروری، کمال گرایی و کیفیت دوستی در پیش بینی ولع مصرف افراد وابسته به مواد مخدر بود. روش: این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بودند که به مراکز ترک اعتیاد شهرستان اردبیل در سال 92 مراجعه کرده بودند. تعداد 100 نفر از این افراد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه ولع مصرف مواد، پرسش نامه شیوه های فرزند پروری بامریند، پرسش نامه کمال گرایی تری-شرت و پرسش نامه کیفیت دوستی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد سبک فرزندپروری استبدادی(0/188 =r) و کمال گرایی منفی(0/130 =r) با ولع مصرف رابطه مثبت، و سبک فرزندپروری مقتدرانه (0/176- =r) و اعتماد (0/090- =r) با ولع مصرف رابطه منفی دارند (0/05>P). همچنین نتایج نشان داد 17% از واریانس ولع مصرف توسط سبک های فرزندپروری، کمال گرایی و کیفیت دوستی تبیین می شود و سبک فرزندپروری استبدادی (0/409- =B)، سبک فرزندپروری مقتدرانه (0/331 =B) و کمال گرایی منفی (0/141- =B) به ترتیب می توانند ولع مصرف را پیش بینی کنند (0/01>P). نتیجه گیری: می توان گفت سبک های فرزندپروری، کمال گرایی و کیفیت دوستی نقش اساسی در پیش بینی ولع مصرف مواد ایفا می کنند.
مقایسه طرد اجتماعی، احساس پیوستگی و ادراک خطر در افراد وابسته به مواد، سیگار، قلیان و عادی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه طرد اجتماعی، احساس پیوستگی و ادراک خطر در افراد وابسته به مواد، سیگار، قلیان و عادی بود. روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد وابسته به مواد، سیگار، قلیان و افراد عادی ساکن شهر اردبیل در نیمه اول سال 1395 بودند. 120 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند که به ازای هر گروه 30 نفر در نظر گرفته شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی ارزیابی شناختی حوادث پرخطر، مقیاس احساس پیوستگی و مقیاس طرد اجتماعی همسالان استفاده شد. نتایج نشان داد که در مقیاس خطر استفاده از داروهای محرک، رفتارهای پرخاشگرانه، می بارگی، رفتارهای پرخطر شغلی و تحصیل میانگین گروه عادی از سه گروه سیگاری، قلیانی و وابسته به مواد کمتر بود. اما در متغیر قابل درک بودن و کنترل پذیری میانگین گروه عادی از سه گروه سیگاری، قلیانی و عادی بالاتر بود. در متغیر توهین، نادیده گرفتن، تهمت و اتهام میانگین گروه عادی از هر سه گروه سیگاری، قلیانی و عادی کمتر بود. طرد اجتماعی، احساس پیوستگی و ادراک خطر از عواملی هستند که در گرایش افراد به سمت مواد، سیگار و قلیان نقش مؤثری ایفا می کنند. بنابراین ضروری است که در برنامه های آموزشی، پیشگیری و درمانی اعتیاد بر این ویژگی های روانشناختی تأکید گردد تا از این رهگذر به غنی سازی برنامه های پیشگیرانه و درمانی کمک شود.
ارتباط طرح واره های ناسازگار اولیه و عزت نفس جنسی در زنان روسپی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط بین طرح واره های ناسازگار اولیه و عزت نفس جنسی در زنان روسپی انجام شد.
روش کار: در یک طرح توصیفی- همبستگی که در بهمن ماه 1394 انجام شد، 108 نفر از زنان روسپی مقیم مرکز نگهداری زنان توس مشهد به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه های طرح واره های ناسازگار اولیه ی یانگ- فرم کوتاه و عزت نفس جنسی زنان- فرم کوتاه استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون تی مستقل در نرم افزار SPSS نسخه ی 22 صورت گرفت.
یافته ها: بین نمرات اغلب طرح واره های ناسازگار اولیه با عزت نفس جنسی در زنان روسپی، رابطه ی معکوس وجود داشت (05/0P<). سه طرح واره ی محرومیت هیجانی، رهاشدگی/ بی ثباتی و بی اعتمادی/ بدرفتاری برای عزت نفس جنسی زنان روسپی، پیش بینی کننده ی معنی داری بودند (05/0P<). نمرات طرح واره های انزوای اجتماعی، نقص/شرم، شکست، خویشتن داری/خودانضباطی ناکافی و معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی زنانی که با والدین زندگی می کرده اند پایین تر از زنانی است که با غیر والد زندگی می کرده اند (05/0P<). هم چنین، میزان عزت جنسی زنان روسپی که با والدین زندگی می کرده اند بالاتر از زنان روسپی بود که با غیر والد زندگی می کرده اند (017/0=P).
نتیجه گیری: به نظر می رسد هر چه میزان طرح واره های ناسازگار اولیه ی زنان روسپی بیشتر باشد عزت نفس جنسی آنان پایین تر خواهد بود. عدم زندگی با والدین در مراحل رشد، نقش عمده ای در شکل گیری طرح واره های ناسازگار اولیه و در نتیجه کاهش عزت نفس جنسی دارد.
اثر بخشی روش خود آموزی کلامی بر کاهش شدت علایم ناپایداری عاطفی، زودرنجی، افسرده خلقی و اضطراب در مبتلایان به اختلال پیش از قاعدگی.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف ازاین پژوهش، اثربخشی روان درمانی شناختی- رفتاری با تاکید بر اثر روش خودآموزی کلامی در کاهش شدت علایم ناپایداری عاطفی، زودرنجی، افسرده خلقی و اضطراب مبتلایان به اختلال ملال پیش از قاعدگی بود. از جامعه 345 نفری زنان دانشجوی دانشکده روانشناسی واحد تهران جنوب 322 دانشجوی مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی مشخص گردیدند و از بین آنها 32 نفربا اختلال ملال پیش از قاعدگی شناسایی شدند و به گونه ای تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند.برای این پژوهش نیمه آزمایشی، پرسشنامه ای بر طبق ملاک های انجمن روانشناسان آمریکا با اعتبار و روایی بالا تهیه شد و بین افراد توزیع گردید. بعد از آموزش روش خودآموزی کلامی در 12 جلسه هفتگی و هر جلسه حداقل یک ساعت ، پرسشنامه به گروه آزمایش وگواه داده شد. تحلیل داده ها از طریق آزمون های تی و کوواریانس ، انجام گرفت. یافته ها با کنترل پیش آزمون نشان داد که روش خود آموزی کلامی، شدت نشانه های اختلال را در افراد گروه آزمایش به طور معنی داری کم کرد. چهار فرضیه پژوهش تایید گردید. بنابراین روش خودآموزی کلامی، یک روش موثر در کاهش شدت نشانه های بیماری در دانشجویان دارای اختلال ملال پیش از قاعدگی می باشد.
بررسی اثر بخشی تحریک با جریان مستقیم الکتریکی بر ولع مصرف، افسردگی و اضطراب دانشجویان با سوءمصرف ترامادول: مطالعه مقدماتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی تحریک با جریان مستقیم الکتریکی بر ولع مصرف، افسردگی و اضطراب دانشجویان با سوءمصرف ترامادول بود. روش: این پژوهش از نوع طرح آزمایشی تک آزمودنی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان مصرف کننده ترامادول دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 95-94 می باشد. بدین منظور 3 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه های ولع مصرف فرانکن و اضطراب و افسردگی لویندا استفاده شد. جلسات درمانی تحریک الکتریکی مستقیم مغز در 10 جلسه 20 دقیقه ای انجام گرفت به طوری که الکترود آند بر روی ناحیه خلفی جانبی قشر پیش پیشانی چپ (F3) و الکترود کاتد برروی ناحیه خلفی جانبی قشر پیش پیشانی راست (F4) قرار گرفته و با شدت 2 میلی آمپر جریان الکتریکی عبور داده شد. یافته ها: نتایج حاکی از اثربخش بودن این روش در کاهش ولع مصرف و افسردگی افراد مصرف کننده ترامادول داشت اما تأثیری بر اضطراب افراد نداشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، به نظر می رسد که تحریک الکتریکی مستقیم مغز می تواند موجب کاهش نشانه های افسردگی و ولع مصرف افراد مصرف کنندگان ترامادول گردد. لذا، به متخصصان حوزه اعتیاد و روان درمانگران پیشنهاد می شود که از تحریک الکتریکی مستقیم مغز به عنوان یک روش مداخله در درمان این افراد استفاده کنند.
ارتباط طرح واره های ناسازگار اولیه و علایم بالینی در مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی با و بدون نمای سایکوتیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تا کنون پژوهش های فراوانی درباره ی رابطه ی طرح واره های ناسازگار اولیه و اختلالات روان پزشکی صورت گرفته است. با توجه به این امر، پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی طرح واره های ناسازگار در اختلال افسردگی اساسی با نمای سایکوتیک و اختلال افسردگی اساسی انجام گرفت. روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش شامل بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بیمارستان تخصصی روان پزشکی اراک در سال 94-1393 بود. به این منظور تعداد60 بیمارمبتلا به اختلال افسردگی اساسی و30 نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با نمای سایکوتیک به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسش نامه های طرح واره های یانگ و چک لیست علایم بالینی استفاده شد .برای تحلیل داد ه های پژوهش از آزمون های تابع تشخیص و تحلیل واریانس یک سویه با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه ی 16 استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که طرح واره های ناسازگارانه ی نقص/شرم، شکست، انزوای اجتماعی، وابستگی/بی کفایتی، اطاعت و خویشتن داری/خودانضباطی ناکافی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با نمای سایکوتیک به گونه ای معنی دار (01/0P<) بیشتر از مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی است، به طور کل می توان نتیجه گرفت که علایم بالینی و طرح واره های ناساز گارانه، ابتلای افراد به اختلال افسردگی اساسی با نمای سایکوتیک و اختلال افسردگی اساسی را پیش بینی می کند در نتیجه ترکیب طرح واره های ناسازگار و علایم بالینی به عنوان پیش بینی کننده ی اختلال افسردگی اساسی با نمای سایکوتیک و اختلال افسردگی اساسی تایید شد. نتیجه گیری: با توجه به ارتباط بین طرح واره های ناسازگار و علایم بالینی در اختلال افسردگی اساسی می توان گفت که طرح واره های ناسازگارانه در شکل گیری آسیب شناسی روانی در افراد موثرند.
تدوین مدل احساس تنهایی بر اساس راهبردهای مقابله ای، بهزیستی معنوی، افسردگی و رضایت از زندگی دختران جانباز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، تدوین مدل احساس تنهایی بر اساس راهبردهای مقابله ای، بهزیستی معنوی و افسردگی رضایت از زندگی دختران جانبازان جنگ تحمیلی بود. از بین فرزندان جانباز شهر شیراز350 فرزند دختر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به مقیاس احساس تنهایی، رضایت از زندگی، بهزیستی معنوی، راهبردهای مقابله ای و افسردگی پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش معادله های ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادند که بهزیستی معنوی بر احساس تنهایی اثر مستقیم منفی معنادار و از راه تاثیر بر رضایت از زندگی اثر غیر مستقیم منفی معنادار دارد. راهبردهای مقابله ای بر احساس تنهایی اثر منفی مستقیم معنادار و با واسطه رضایت از زندگی اثر علی غیر مستقیم و معناداری دارد و افسردگی هم به گونه مستقیم و هم به گونه غیر مستقیم با تاثیر بر رضایت از زندگی بر احساس تنهایی تاثیر معنا داری دارد. اثر مستقیم رضایت از زندگی بر احساس تنهایی منفی و معنادار است. هم چنین، نتیجه بدست آمده از این پژوهش بیانگر برازش مطلوب داده های مدل احساس تنهایی می باشد.
بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران همودیالیز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
زمینه و هدف :استرس های ناشی از مراحل درمان در بیماران همودیالیز، موجب پیدایش مشکلات روان شناختی می گردد. فعال شدن طرحواره های ناسازگار، در بروز مشکلات روان شناختی حایز اهمیت است و تأثیرگذاری درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) بر آن تأیید شده است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی ACT بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران همودیالیز شهر اصفهان در سال 1394 بود. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی همراه با گروه شاهد بود. به منظور انجام مطالعه، 30 نفر از بیماران همودیالیز خیریه حضرت ابوالفضل (ع) اصفهان به صورت در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه شاهد و آزمایش قرار گرفتند. دو گروه از نظر جنس، تحصیلات و وضعیت تأهل همتاسازی شدند. فرم کوتاه پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه Young (Young Schema Questionnaire-Short Form یا YSQ-SF) به مشارکت کنندگان تحویل داده شد. ابتدا پیش آزمون اجرا گردید و پس از طی 10 جلسه 2 ساعته ACT، پس آزمون اجرا شد. یافته ها:یافته های آزمون اندازه گیری مکرر نشان داد که پس از اجرای جلسات درمانی، طرحواره های ناسازگار اولیه در دو گروه تفاوت معنی داری به نفع گروه آزمایش داشت. همچنین، مشخص گردید که ACT بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه (حوزه بریدگی و طرد، حوزه خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیت مختل، دیگر جهت مندی، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری) در بین بیماران همودیالیز مؤثر بود (001/0 ≥ P). نتیجه گیری:بر اساس نتایج به دست آمده، می توان از ACT به منظور کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه و به دنبال آن، حل مشکلات روان شناختی بیماران همودیالیز استفاده نمود.
مقایسه استرس ادراک شده، انسجام خانوادگی و خودپنداره مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: حضور کودک با اختلال طیف اتیسم، فشار زیادی بر اعضای خانواده، به ویژه مادران وارد می کند. مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم با چالش های بسیاری روبه رو هستند که آن ها را در معرض سطوح بالای استرس و دیگر پیامدهای منفی روانی قرار می دهند. این پژوهش به منظور مقایسه استرس ادراک شده، انسجام خانوادگی و خودپنداره مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم و عادی انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری در این پژوهش عبارت از همه مادران کودکان 7 تا 11ساله با اختلال طیف اتیسم و عادی شهر رشت در سال تحصیلی 93-1392 بود. نمونه مورد مطالعه نیز 49نفر از مادران دارای کودک با اختلال طیف اتیسم و 52مادر دارای کودک عادی بود که با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران، مقیاس انسجام خانوادگی بلوم و نار و پرسش نامه خودپنداره بک استفاده شد. برای تحلیل داده ها ی به دست آمده از روش های آمار توصیفی میانگین و انحراف استاندارد و از روش استنباطی تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین 2گروه مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم و مادران کودکان عادی در استرس ادراک شده (0001/0>p)، انسجام (0001/0>P) و خودپنداره (0001/0> P)، وجود دارد.
بررسی اثربخشی اصلاح هم نوسانی از طریق نوروفیدبک بر آگاهی واج شناختی و حافظه فعال واج شناختی در کودکان مبتلا به نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: متغیرهای شناختی همبسته های مهم اختلال نارساخوانی هستند. پژوهش های مختلف نشان می دهند که این متغیرها در کودکان نارساخوان دچار نقص هستند. هم چنین مطالعات عصب شناختی بدکارکردی ارتباط پیشانی-گیجگاهی-پس سری را به عنوان مبنای عصبی این اختلال مطرح کرده اند. نوروفیدبک با تغییر ارتباط کارکردی یا هم نوسانی این مناطق مغزی می تواند در بهبود کارکردهای شناختی این کودکان مؤثر باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر اصلاح هم نوسانی مغزی از طریق نوروفیدبک بر بهبود آگاهی واج شناختی و حافظه فعال در کودکان نارساخوان انجام شد. روش: طرح پژوهش از نوع تک آزمودنی پلکانی با خط پایه چندگانه بود که در آن چهار کودک مبتلا به نارساخوانی 20 جلسه 30 دقیقه ای درمان نوروفیدبک دریافت کردند. یافته ها: بررسی نتایج پژوهش نشان داد که در نمرات آگاهی واج شناختی و حافظه فعال آزمودنی ها بهبودی ایجاد شده است. هم چنین مقادیر هم نوسانی بعد از اتمام درمان به سمت مقادیر نرمال تغییر پیدا کرد. نتیجه گیری: این تغییرات نشان می دهد که نارساخوانی می تواند به عنوان یک اختلال در ارتباط کارکردی مناطق مختلف مغزی مطرح باشد و اصلاح هم نوسانی از طریق نوروفیدبک می تواند به اصلاح این آشفتگی کمک کند.
پیش بینی اختلال شخصیت مرزی بر اساس مولفه های انعطاف پذیری روانشناختی: پذیرش و عمل،ارزش ها و گسلش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر نقش احتمالی سه مؤلفه انعطاف پذیری روان شناختی(پذیرش و عمل، ارزش ها و گسلش شناختی) را در پیش بینی اختلال شخصیت مرزی مورد بررسی قرار داده است. برای این کار 131 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و پرسشنامه های پژوهش را تکمیل نمودند. این پرسشنامه ها شامل پرسشنامه تشخیصی شخصیت- ویراست چهارم، پرسشنامه پذیرش و عمل- ویرایش دوم، زندگی ارزش محور و گسلش شناختی بودند. همبستگی معناداری بین مؤلفه های انعطاف پذیری روان شناختی با اختلال شخصیت مرزی مشاهده شد. بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش می توان گفت که مؤلفه پذیرش و عمل 45٪ از واریانس اختلال شخصیت مرزی را تبیین می کند (01/0>p). بنا براین اجتناب تجربه ای(فقدان پذیرش) مؤلفه مهمی در پیش بینی اختلال شخصیت مرزی است و باید به عنوان یکی از اهداف اصلی درمانی در افراد با اختلال شخصیت مرزی، مورد توجه قرار بگیرد.
نقش بخشودگی بین فردی در تاب آوری و شدت درد بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در پی علاقه افزاینده به روان شناسی مثبت گرا، در سال های اخیر، پژوهش های مربوط به بخشودگی و ارتباط آن با سلامت، رشد سریعی داشته اند. هم راستا با این مطالعات، هدف مطالعه ی حاضر نیز بررسی نقش بخشودگی بین فردی در پیش بینی تاب آوری و شدت درد بیماران مبتلا به درد مزمن بود.
روش کار: در این پژوهش توصیفی-همبستگی 218 بیمار مبتلا به درد مزمن از چند مرکز درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1393 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، سه پرسش نامه ی مقیاس بخشودگی بین فردی (IFI)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویسون (CD-RISC) و سیاهه ی چندوجهی درد مزمن (MPI) بود. داده ها با روش آماری ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه با نرم افزار SPSS نسخه ی 20تحلیل شدند.
یافته ها: بخشودگی بین فردی با تاب آوری در بیماران مبتلا به درد مزمن، رابطه ی مثبت و معنی داری داشته (05/0>P)در حالی که با شدت دردو سن این بیماران ارتباط معنی داری نداشت. هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که مولفه های بخشودگی بین فردی می توانند 42 درصد نمرات تاب آوری را بیماران مبتلا به درد مزمن پیش بینی کنند.
نتیجه گیری: بنا بر نتایج این مطالعه، گسترش فهم مفاهیم سازگاری مثبت هم چون بخشودگی بین فردی و تاب آوری در بیماران مبتلا به درد مزمن، کمک کننده است.
مقایسه تأثیر مشاوره مسیر شغلی سازه گرا بر انطباق پذیری مسیر شغلی دانش آموزان دختر دارای والدین معتاد و غیرمعتاد شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر مشاوره مسیر شغلی سازه گرا بر انطباق پذیری مسیر شغلی دانش آموزان دختر دارای والدین معتاد و غیرمعتاد شهر اصفهان انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. بدین منظور، 60 نفر به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 4 گروه آزمایش (15 نفر دارای والدین معتاد و 15 نفر غیر معتاد) و گواه (15 نفر دارای والدین معتاد و 15 نفر غیر معتاد) گمارده شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه انطباق پذیری مسیر شغلی بود. گروه های آزمایش در 7 جلسه 90 دقیقه ای در جلسات مشاوره مسیر شغلی سازه گرا شرکت کردند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد و پس از پایان جلسات از آن ها پس آزمون اخذ شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مشاوره مسیر شغلی سازه گرا بر انطباق پذیری مسیر شغلی دانش آموزان دختر دارای والدین معتاد و غیرمعتاد شهر اصفهان تأثیر متفاوتی داشت (p</001). درعین حال، نتایج آزمون تعقیبی LSD بیانگر آن بود که مشاوره مسیر شغلی سازه گرا در فرزندان دارای والدین معتاد (گروه آزمایش) و فرزندان دارای والدین غیرمعتاد (گروه آزمایش) در بعد دغدغه، کنجکاوی، و کنترل تأثیر متفاوتی نداشت (P>0/05)، ولی در بعد اعتماد در دو گروه تأثیر متفاوتی داشت (P>0/05). نتیجه گیری: با توجه به تأثیر مشاوره سازه گرایی بر انطباق پذیری هر دو گروه از نوجوانان دارای والدین معتاد و غیرمعتاد، پیشنهاد می شود که آموزش و پرورش و دبیران و مشاوران تحصیلی از این روش برای ایجاد انتخاب های مناسب و تقویت انگیزه در دانش آموزان استفاده کنند.