فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از جستار کنونی، بررسی راه حل هگل در برخورد با ثنویتِ ذهن و عین دکارتی است. معنای چنین دوگانگی ای این است که ما در امر شناخت با دو قلمرو جداگانه و کاملاً مباین با یکدیگر روبه رو هستیم: قلمرو اندیشه ها، باورها، مفاهیم و ذهنیات و قلمرو بیرونی که حاوی اعیان و اشیاء بیرونی است که قلمرو نخست به آن ها ارجاع می دهند و معطوف می گردند. به اعتقاد هگل، ثنویت دکارتی ناشی از یک اشتباه مقوله ای است و اساساً نقطه ی آغاز سوبژکتیویسم از همان بنیاد غلط است. هگل معتقد است که یک فلسفه ی «اصیل» می تواند بر این دوگانگی غلبه کند؛ او با طرح اندیشه «مطلق» (Absolute) و ایده این همانی در عین تفاوت تلاش کرد از این دوراهی(dichotomy) فلسفی، برون شویی بیابد. او همچنین باور دارد که فلسفه نقش مهمی در نظریه پردازی «راجع به جهان واقعی» دارد. هگل با تبیین نحوه ی شکل گیری آگاهی، به ما نشان می دهد که این تضاد در درون «ساختار آگاهی» است و با اتخاذ رویکرد درست در تبیین مسأله ذهن/عین از منظر پدیدارشناسانه می توان ادیسه ی روح را در دل واقعیت نشان داد.
مناسبت میان اسماء الهی و آسمان ها در طریقت قبّالا و سنّت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
در طریقت عرفانی قبّالای یهودی، بررسی ملکوت آسمان ها، کارکرد فرشتگان گماشته در هر یک از آسمان ها و رابطه میان اسماء الهی موسوم به سفیروت و هر کدام از آسمان ها نقش مهمّی ایفاء می کند. از نظر عارفان قبالا، قلمرو تجلّی وجود، بر چهار بخش اصلی تقسیم می شود: اسماء الهی، عرش، آسمان ها و عالم ماده. عالم نخست یا عالم اّصیلوت، قلمرو ده اسم اصلی خداوند است که سه اسم نخست آن ها، به نحو خاصّ، در مرتبه عرش یا عالم بِریئا ظهور می یابند و هفت اسم دیگر در هفت آسمان برین، ضمن آن که عالم عسیّا یا جهان مادی، مجلای ظهور همه اسماء الهی است. بنابراین، شناخت آسمان ها، در گرو معرفت نظام اسماء و صفات الهی و تقدّم و تأخّر آن ها و مسبوق به شناخت فرشتگان کرام می باشد. این مقاله می کوشد، پس از معرّفی نظام اسماء یا سفیروت که آموزه کلیدی قبالاست، به بررسی مراتب آسمان ها از نظر اهل قبالا و متون کهن آن ها از جمله سفر زوهر و سفر یصیرا بپردازد و درجهت ایضاح و تکمیل مطلب، از روایات موجود در سنّت اسلامی و یافته ها و گفته های عارفان مسلمان نیز بهره گیرد.
مقایسه ی نظریه ی اعتمادگرایی آلستون و پلانتینگا (با تأکید بر باورهای دینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ی روال باورساز تجربه ی دینی ویلیام آلستون و نظریه ی کارکرد صحیح آلوین پلانتینگا جزء نظریه های اعتمادگرایانه اند. مشخصه ی اصلی و وجه تمایز نظریه های اعتمادگرایانه از سایر نظریه های برون گرایانه در این است که این نوع نظریه ها مؤلفه های اصلی نظریه های برون گرایانه و درون گرایانه را با هم جمع نموده اند و ازاین رو، مبرّا از اشکال های وارد بر نظریه های درون گرایانه اند و باورهای صادقِ بیشتری را به دست می دهند. آلستون و پلانتینگا با استفاده از این رویکرد، روش معتبری را برای حصول باورهای دینی صادق پیش نهاده اند. البته این دو نظریه در مقایسه با هم، تفاوت های مهمی دارند که آن ها را از هم متمایز می نماید.
براساس نظریه ی روال باورساز تجربه ی دینی، فاعل شناسا با استفاده از فرایند درخور اعتماد تجربه ی دینی، می تواند به باورهای دینی صادق دسترسی داشته باشد، امّا براساس نظریه ی کارکرد صحیح فاعل شناسا، با به کارگیری حسّ الوهی می تواند باورهای دینی صادق را به دست آورد. البته تعداد باورهای دینی صادقی که از فرایند باورساز درخور اعتماد به دست می آید بیشتر از تعداد باورهای دینی صادقی است که از کارکرد صحیح حسّ الوهی حاصل می شود، زیرا از طریق روال باورساز، فاعل شناسا مجموعه ای از باورهای دینیِ صادقِ منسجم را کسب می نماید، امّا از طریق به کارگیری حسّ الوهی، فاعل شناسا فقط باور به وجود خدا را می پذیرد. در نظریه ی آلستون، مؤلفه ی مؤدّی به صدق بودن با تبیینی پیشینی، جای نشین مؤلفه ی توجیه شده است و همچنین فاعل شناسا دو شرط درون گرایانه ی باور، یعنی آگاهی و هنجارمندی را رعایت می نماید، ولی در نظریه ی پلانتینگا، مؤلفه ی ضمانت با تبیین پسینی، جای نشین مؤلفه ی توجیه شده و فاعل شناسا فقط ملزم به رعایت شرط هنجارمندی از شروط درون گرایانه است.
اثبات وقوع معجزات از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ریچارد سویین برن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش برانگیزترین مباحث مربوط به معجزه، بحث اثبات وقوع معجزات است. قاضی عبدالجبار با استفاده از روش هایی همچون تواتر و اجماع و همچنین پردازش نظریه ای به نام «حال» در صدد اثبات این است که ما می توانیم نسبت به وقوع معجزات علم بدیهی و اکتسابی یقینی پیدا کنیم و وقایع تاریخی ای مانند معجزات با روش هایی مانند «حال» قابل اثبات هستند. سویین برن نیز در پاسخ به اشکالات هیوم و فلو، چهار ابزار خ اطرات واضح خودمان، شهادت و گواهی دیگران درباره تجارب گذشته اشان،آث ار فیزیکی و فهم کنونی ما از این که چه چیزهایی طبیعتاً غیرممکن و یا غیرمحتمل هستند را برای پی بردن به وقوع معجزات مطرح می کند و نشان می دهد گزاره های تاریخی به مانند گزاره های علمی آزمون پذیر هستند و اصولی برای این امر ارائه می کند که بسیار شبیه مباحث اجماع عبدالجبار می باشد. در مجموع شباهت آرای این دو متفکر ما را به میراث غنی و همچنان ناشناخته کلام اسلامی رهنمون می سازد.
زبان و معرفت در کراتولوسِ افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون درباره ی معرفت بخشیِ زبان در محاوره ی کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر این که تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین می کند) و طبیعت گرایی (یا ذات گرایی، مبنی بر این که هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را درباره ی درستیِ واژگان بررسی و سپس رد می کند. همچنین، او به ریشه شناسیِ شماری از واژگان یونانی رو می آورد و گویی از این کار مرادی جز این ندارد که ثابت کند نباید در پیِ معرفتِ راستین، به پژوهش درباره ی واژگان توسل جست. او در پایان محاوره به این نتیجه می رسد که باید به روشی مستقل از واژگان در جست وجوی معرفت بود. این نتیجه گیریِ سلبی، به ویژه به سبب اختصار آن در مقایسه با حجم محاوره، به تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه افلاطون در پرتو دیگر آثار او دامن زده است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون در کراتولوس هرگونه روش متکی بر زبان را در کسب حقیقت محض ناکارآمد می یابد
بررسی تطبیقی معنای وجود از دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
وجود نخستین اصل شناخت و به طریق اولی، موضوع مابعدالطبیعه است. ابن سینا به تبع ارسطو در وجودشناسی از «موجود» استفاده می کند. وجود برای ابن سینا برخلاف ارسطو، از مقولات و عرض نیست و اطلاقات گوناگون دارد و به پنج معنا بکار می رود: وجود خاص، وجودعام، «فعل وجود دادن»، «فعل بودن» و وجود رابط. توماس آکوئینی از واژه esse)) برای «وجود» بهره می گیرد و در کتاب های مختلف خود معانی برای آن می آورد که می توان آن ها را در هفت مورد جمع نمود: «فعل محض وجود»، «فعلیتِ وجود»، رابط قضایا، وجود به معنای ماهیت، وجود به معنای مقولات، وجود بالعرض و ذاتی و وجود بالقوه و بالفعل. وجود در معانی «فعل بودن» در ابن سینا با معنای «فعلیتِ بودن» در توماس با هم یکی هستند اما با دو بیان متفاوت. «وجود خاص» در ابن سینا نیز با «وجود به معنای ماهیت» و «وجود در مقولات» توماس جای بررسی و مطابقت دارد. بر این اساس، در این نوشتار برآنیم ضمن بررسی تطبیقی معانی وجود از دیدگاه این دو اندیشمند بزرگ، تفاوت ها و تشابه آن ها را بیان کنیم.
تعارض دو نگرش در فلسفه تکنولوژی و پژواک آن در فضای فکری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی بنیان های روش شناختی رویارویی دو نحله فکری در باب فلسفه تکنولوژی و پژواک این رویارویی در فضای فکری ایران می پردازد. دو تن از متفکرانی که آرایشان در حوزه عقلانیت نقاد قرار می گیرد عبارت اند از: عبدالکریم سروش و علی پایا . در آن سوی، اندیشمندی که نظریاتش عمدتاً در چهارچوب فلسفه هایدگر قرار می گیرد، رضا داوری اردکانی است. سمت و سوی مقاله حاضر در جهت نقد اندیشه پیروان هایدگر است.
بررسی و نقد تاریخی کتاب ایوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین روش های مطالعات متنی، به عنوان پایة مطالعات دینی، روش نقد تاریخی است. این روش از حدود قرن هیجده در باب کتاب مقدس شکل گرفت. یکی از کتاب هایی که به شدت مورد توجه پروتستانیزم قرار گرفت، کتاب ایوب بود. تلاش برای بازسازی واقعیت های گذشته، فارغ از تأثیر هرگونه دگما یا مبانی عقیدتی یا تفاسیر سنتی، نشان می دهد که این کتب از جمله کتاب ایوب، به معنای واقعی خود تألیفی نیستند، بلکه تحریری می باشند؛ و چندین مؤلف یا محرّر دست اندرکار ویرایش، تدوین و جرح و تعدیل آن در دوره های مختلف زمانی بوده اند. این تحقیق، با نظر به مراحل مختلف نقد تاریخی به نقد منابع، نقد صوری و نقد تحریری کتاب می پردازد و با هدف پرداختن به فرایند پیچیده چگونگی ویرایش و تدوین به این نتیجه می رسد که سنت های پیشین و پراکنده در میان یهود، به عنوان واحدهای کوچکتر به تدریج راه خود را درمیان واحدهای بزرگتر کانن عهد قدیم باز کرده اند. ازاین رو، می توان گفت: تفسیر و فهم ادبیات یهود، به مثابه تفسیر و فهم تاریخ یهود می باشد.
آریوس و آریانیسم در سنت مسیحی: زمینه ها، پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور پدیده ای به نام «شوراهای کلیسایی» در تاریخ مسیحیت، تماماً یا عمدتاً به منظور مقابله با بدعت ها و ایجاد وحدتی نسبی در پیکره جوان جامعه مسیحی بوده است؛ به ویژه آنکه در سده های اولیه میلادی، مجموعه متنوعی از اقوام و به تناسب آن، مجموعه ای از گرایش ها و فرقه های دینی و شبه دینی وجود داشته اند. مطالعه و تحلیل زمینه ها و اسباب شکل گیری نخستین شورای کلیسایی در تاریخ مسیحیت موسوم به شورای نیقیه از مهم ترین ابواب و مقاطع تاریخ و الهیات مسیحی به شمار می رود؛ شورایی که هم ناظر به حل منازعات و مناقشات پایه در اعتقادات مسیحی بود و هم خود زمینه تکوین تحولات بعدی در این سنت را رقم زد. به منظور حفظ وحدت دینی و سیاسی امپراتوری روم شرقی در سده چهارم، هرچند اعلام موضع در خصوص آرا و عقاید آریوس (256 - 336م) و اعلام بدعت آمیز بودن عقاید وی، تنها یکی از مقاصد شورای نیقیه به حساب می آمد، در عین حال مهم ترین آنها نیز محسوب می شد، به گونه ای که پس از انتشار «اعتقادنامه آتاناسیوس» و موضع گیری صریح شورا علیه آریوس، جنبش موسوم به «آریانیسم» به مثابه رخداد مهمی در تاریخ مسیحیت آثار و تبعات خود را بر جای گذاشت. در این مقاله، ضمن بررسی عقاید آریوس- به ویژه بر محور چیستی و ماهیت شخص دوم تثلیث - واکنش دیگر جریان های نافذ آن دوره به ویژه دیدگاه رسمی کلیسای ارتدوکس شرق را تحلیل و ضمن آن تحولات پیرامونی و بعدی این جریان را نیز بازگو خواهیم کرد.
تبیین به منزله ی فرایندی وحدت بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رایج ترین نظریه ای که آغازگر بحث تبیین در قرن بیستم است، نظریه ی قانون فراگیر تبیین، شامل دو الگوی قیاسی- قانونی و استقرایی- آماری است. کارل همپل بیان دقیقی از ایده ی تبیین علمی را که توسط هیوم و میل صورتبندی مبهمی داشت، به تصویر می کشد. نقدهای جدی که در نیمه ی دوم قرن بیستم درخصوص این نظریه مطرح شد، راه را برای نظریه های دیگر گشود. الگوی وحدت بخشی تبیین که طرح اولیه ی آن توسط مایکل فریدمن مطرح و توسط فیلیپ کیچر توسعه یافت، از مهم ترین این الگوهاست. بنابر رویکرد کیچر علم، فهم ما نسبت به جهان را به کمک وحدت بخشیدن پدیده های مختلف افزایش می دهد. وحدت بخشی در چارچوب معرفت علمی، با به حداقل رساندن شمار الگوهای استنتاج و به حداکثر ارتقا دادن شمار نتایج تولید شده، به دست می آید. در این جستار با شرح و بازسازی الگوی وحدت بخشی تبیین، نشان خواهیم داد این الگو برخی از مشکلات سنتی مدل قانون فراگیر را حل می کند.
نزاع فرگه و هیلبرت: روش صحیح پرداختن به فراقضیه ها در دستگاه های اصل موضوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا می بود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109).
در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیه های سازگاری و استقلال برای این نظام، راه حلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایه گذار منطق صوری جدید، مخالفت های بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهان های او برای فراقضیه های سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان می دهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیه های فرانظریه ای به کلی متفاوت از دیدگاه پذیرفته شدة امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیه های سازگاری و استقلال و همین طور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیش نهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضی دانان و منطق دانان، به پیروی از هیلبرت، به نکته سنجی های فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریة مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجه ای که از این بررسی می گیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشه ها و علایق خود، برداشت های متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاه های اصل موضوعی داشته اند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشه ای» است هیلبرت صرفاً «سازگاری نحوی» را اثبات می کند. برداشت سخت گیرانة فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنة پژوهش های بعدی را به شدت محدود می ساخت، حال آن که برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحث های فرانظریه ای فراهم می آورد.
تبیین و نقد چیستی فضیلت از منظر لیندا زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زاگزبسکی به مثابه فیلسوف اخلاق و معرفت شناس فضیلت محور در صدد است تا دیدگاهش را درباره ی فضیلت تبارشناسی کند. او با تأکید بر نقش انگیزه در فضیلت دیدگاهش را عامل مبنا می داند. در نزد زاگزبسکی، فضیلت دارای ارزش ذاتی است. او با اشاره به تفاوت فضیلت با توانایی طبیعی و مهارتْ آن را در دو قلمرو اخلاق و معرفت شناسیْ کمال و مزیت پایدار نفس می داند و بر دو مؤلفه ی انگیزه و موفقیت مبتنی می کند. مقاله ی پیش رو کوشیده است مؤلفه های مورد نظر زاگزبسکی را ارزیابی کند. از نتایج این تحقیق آن است که فضایل مشتمل بر انگیزه اند؛ اما از نقش هدایت گرانه ی مورد نظر زاگزبسکی برخوردار نیستند؛ البته باید دیگر مؤلفه ی موفقیت را پذیرفت؛ زیرا نمی توان فضیلتمند بود، اما به هدف فضیلت به طور غالب نائل نشد. بر خلاف دیدگاه زاگزبسکی، نمی توان فضیلت را به لحاظ مفهومی جدا از مهارت های هم پیوند با فضیلت دانست؛ زیرا جنبه ی مهارت دست کم در فضیلت عقلی بیشتر از بُعد انگیزشی دارای اهمیت است؛ به طوری که ارسطو تکنیک را از اقسام فضایل عقلانی می داند. به علاوه، فضایل تنها اکتسابی نیستند؛ زیرا در تاریخ مفهوم فضیلت، برخی توانایی های طبیعی فضیلت محسوب شده اند.
پلانتینگا و مسأله تعارض میان علم و دین
حوزه های تخصصی:
متألهان بسیاری در سال های اخیر کوشیده اند مسأله تعارض علم و دین را حل کنند. در این میان، آلوین پلانتینگا، فیلسوف کالوینیستآمریکایی، تعارض علم و طبیعتگرایی را چونان راهی برای حل این مسأله مطرح میکند. کوشش پلانتینگا بیشتر ناظر به بررسی و ارزیابی مصادیق تعارض ادعایی است؛ هر چند در خلال این مباحث و برای برون رفت از چالشهای موجود، بخشی از مبانی جهانشناسی، معرفتشناسی و روش شناسی علم معاصر را نیز به نقد میکشد. پنداشت تعارض علم و دین، به زعم پلانتینگا، برآمده از تفسیر غلط و زیاده خواهانه از علم، و تصاویر مبالغهآمیز از مصادیق تاریخی و نمونههای تعارض است. او مدعی است بواقع رویارویی و تعارضی میان علم و دین وجود ندارد (مانند تعارض مطرح شده میان آموزه های خلقت در سِفر پیدایش و نظریه تکاملی داروین) یا اگر تعارض واقعی باشد، سطحی است (مانند تعارض مطرح شده میان باور مسیحی و نظریه های مشخصی در روانشناسی تکاملی و نقد تاریخی کتاب مقدس)، بلکه ناسازگاری واقعی میان دین و طبیعت گرایی است.
برخی از شاخصه های زندگی معنادار در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از موضوعات مهم در تقاطع مابعدالطبیعه، فلسفة اخلاق، فلسفة زیست شناسی، فلسفة دین و روان شناسی، معنای زندگی است. هرچند این موضوع با این عنوان موضوعی جدید است و پیشینة آن به دوران پس از مدرنیته و تهی شدن زندگی انسان مدرن از معنا بازمی گردد، اما در ادیان توحیدی سابقه ای طولانی دارد و به بحث مهم هدف داری آفرینش جهان و انسان و ارزش مند بودن زندگی انسان و نظام احسنِ حاکم بر آفرینش مرتبط است. واژة «معنادار» در بحث از معنای زندگی کلمه ای «کانونی» و جامع ابعاد بینشی، گرایشی و کنشی است. این ابعاد در هم تنیده هستند و بین شان رابطة متقابل برقرار است. معناداری یا بی معنایی زندگی وابسته به این ابعاد است. هر یک از ابعاد معنای زندگی دارای آثار فراوان مشهود و نامشهود، در درجات و مراتب متفاوت است. برخی از شاخصه های بینشی، گرایشی و کنشی زندگی معنادار به شرح ذیل است: داشتن جهان بینی صحیح، تبیین درست شرور و سختی ها، امید، خودباوری، خوش بینی، تعهد و احساس مسئولیت و آرامش و اطمینان.
رابطه عقل و ایمان از دیدگاه سویین برن
حوزه های تخصصی:
رابطه عقل و ایمان یکی از مسائل مهم فلسفه دین و کلام جدید است که متکلمان و فیلسوفان بسیاری درباره اش نظریه پردازی کرده اند. ریچارد سویینبرن، فیلسوف تحلیلی معاصر، یکی از نظریهپردازانی است که از موضع دلیل گرایانه مدعی است باورهای دینی از دلایل عقلانی برخوردارند. او می کوشد با بهره گیری از روش استقرایی که اساساً روش متداول در علوم تجربی است به توجیه عقلانیِ ایمان بپردازد. او قوت باورهای عقلانی را در گرو قوت شواهد می داند؛ بنابراین، ایمان عقلانی از نظر او ایمانی است که بر قراین و دلایلی ویژه استوار باشد که بالاترین درجه احتمال را دارند.
مفهوم حقیقت در اندیشه ریچارد رورتی
حوزه های تخصصی:
بر پایه خوانش رورتی از سنت فلسفی غرب ،حقیقت به معنای مطابقت میان باورهای درونی و واقعیت های بیرونی موضوع اصلی تاریخ فلسفه بوده است. در این سنت ""حقیقت کشف کردنی بود نه ساختنی""؛ در حالی که به گمان وی ازآن جایی که هیچ راهی برای توصیف واقعیت ها جز به کمک زبانمان وجود ندارد ،حقیقت نمیتواند از عمل به کارگیری زبان از سوی ما برای طرح ادعاهای ماجدا باشد؛ زیرا جملات نمیتوانند در بیرون وجود داشته باشند. بنابراین، ""حقیقت ساختنی است نه کشف کردنی"". فرض ما این است که هر چند رورتی حقیقت وعینیت را به معنای سنتی رد کرده ، همچنان کم و بیش به دام عینیتگرایی و واقع گرایی باقی افتاده و حقیقت بازهم به طور عینی در قالب مفاهیمی دیگردر فلسفه اش پدیدار گشته است.
Has Richard Rorty a moral philosophy?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
I try to show that Richard Rorty, although is not a moral philosopher like Kant, nerveless, has moral philosophy that must be taken seriously. Rorty was not engaged with moral philosophy in the systematic manner common among leading modern and contemporary moral philosophers. This paper has two parts: first part, in brief, is concerned with principles of his philosophy such as anti-essentialism, Darwinism, Freudism, and historicism. Second part which be long and detailed, considers many moral themes in Rorty's thought such as critique of Kantian morality, solidarity, moral progress, cruelty and concept of other, etc. Subsequently, I will try to answer the research question of the article namely, has Rorty a moral philosophy?
The Ethics (Ethos) of History(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
This paper provides a critical analysis of Heidegger’s brief remarks in his “Letter on Humanism” in which he links ethics to ethos and ultimately to our relation to time and history. Central to this analysis is the phrase of Heraclitus, ēthos anthrōpōi daimōn, from which Heidegger claims that human living (ethos) is inseparable from the event of appropriation (Ereignis) which generates our historical destiny. Through further analysis that draws from the work of Jean-Luc Nancy and Giorgio Agamben, it is shown just how Heraclitus’s phrase can be interpreted differently and thus presents us with an idea of human destiny that serves to qualify Heidegger’s claim.
Relativism: Protagoras and Nelson Goodman(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Discussion of the many faces of relativism occupies a highly prominent place in the epistemological literature. Protagoras in ancient Greece and Nelson Goodman in the modern period are two most notable proponent of relativism. In the present article, I discuss and explain relativistic approaches of this two important relativist. I will first briefly define and review some faces of relativism. Then I will discuss and elaborate Protagorean or true-for-me relativism and Goodman’s radical relativism in turn. I will argue that there are crucial difficulties in Protagorean and radical relativism, and that these difficulties, as the realist philosophers insist, make these two faces of relativism be undefensible. No doubt, these two shapes of relativism have paved the way for anti-realism. In the end, it will appear that Goodman’s radical relativism and so the theory of worldmaking, like Protagorean relativism, suffers from a fatal flaw: the flaw of self-refuting.