فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۶۱ تا ۳٬۸۸۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
مینوی خرد متنی به زبان فارسی میانه و شامل پرسش ها و پاسخ هایی است که «دانا» نامی از مینوی خرد می پرسد و وی، به آن ها پاسخ می دهد. گلستان سعدی، کتابی منثورمشتمل بر دیباچه و هشت باب به قلم سعدی است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و هدف از آن مقایسه استعاره مفهومی نیکی در این دو متن است. نیکی با 50 مورد رخداد در مینوی خرد و با 18 مورد رخداد در گلستان از پر بسامدترین فضایل اخلاقی است. پس از استخراج تمامی نام نگاشت های نیکی در دو متن، 18 نام نگاشت مانند شیء، عمل و... برای مفهوم نیکی یافت شد. نام نگاشت های شیء، عمل، حالت و ویژگی با تفاوت بسامد، در هر دو متن مشترک بود. پربسامدترین نام نگاشت ها[نیکی شیء است] با 44% در مینوی خرد و [نیکی عمل است] با 39% در گلستان مشاهده شد. [نیکی شیء است] درغالب موارد در مینوی خرد، دلالت بر یک شیء دائما در حال حرکت دارد. شاید وجود نام نگاشت[نیکی موهبت است] در مینوی خرد، نشان از تفکر تقدیرگرای زروانی رایج در اواخر دوره ساسانی داشته باشد.همچنین شاید بسامد بالای نام نگاشت [نیکی عمل است] در گلستان ، نشان از عملگرایی نگارنده گلستان دارد.
مقایسه تطبیقی ساختار روایت معراج پیامبر (ص) در تفاسیر و معراج نامه های فارسی از معراج نامه ابن عباس تا معراج نامه ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله روایت های داستان زندگی پیامبر اسلام (ص) که در قرآن و دیگر منابع و به نقل از راویان متعدد آورده شده، معراج آن حضرت است که در ادبیات فارسی و عربی و در منابع منظوم و منثور بسیار به آن ارجاع داده شده است. پرسش اصلی این پژوهش بررسی چگونگی روند تغییر عناصر ساختاری روایت معراج از حدیث الإسراء و المعراج ابن عباس تا معراجنامه ایلخانی است. اساس مطالعه حاضر در این مقاله کتاب حدیث الإسراء و المعراج ابن عباس نخستین معراجنامه مکتوب است که احتمالاً حدود قرن دوم هجری کتابت شده است. روایت معراج پس از ابن عباس در کتاب های تفسیری چون کتاب المعراج ابوالقاسم قشیری، تفسیر طبری، تاج التراجم، تفسیر سورآبادی، کشف الاسرار میبدی و روض الجنان رازی آمده است. در این مقاله روند تغییر داستان معراج را در مقایسه با یکدیگر و همچنین شباهت ها و تفاوت های این آثار را بررسی می کنیم تا میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری های هر تفسیر از این روایت مشخص شود. در پایان مطالعه، کتاب معراجنامه ایلخانی، به منزله تنها معراجنامه مستقل به زبان فارسی، به صورت تطبیقی با سایر آثار مقایسه می شود.
نمادپردازی «آتش» در فرهنگ شفاهی مردم روستای سَطوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم آذر و دی ۱۴۰۰ شماره ۴۱
۱۳۷-۱۰۸
حوزه های تخصصی:
از بنیادی ترین عناصری که از دیرباز تاریخ در تکوین سرشت و سرنوشت بشر نقش داشته، آتش است. اهمیت آتش در زندگی اقوام کهن روشن تر از آن است که نیازمند بازگفت باشد. بسیاری از آیین ها، رسوم و جشن های اقوام متعدد دنیا با این عنصر پیوستگی تام دارد. پژوهش پیش رو بر آن است تا در قالب پارادایم توصیفی تحلیلی و با اتکا به داده های مبتنی بر مشاهده، مصاحبه حضوری و تحلیل فرهنگی محتوا، به تبیین و تحلیل کارکردهای فرهنگی و دینی عنصر آتش در فرهنگ شفاهی مردم روستای سَطوه از توابع شهرستان شاهرود بپردازد. در همین راستا نمودها و جلوه های نمادین حضور آتش در واژگان، امثال و کنایات، بومی سرودها و باورهای عامه مردم سطوه شناسایی، بررسی و تحلیل شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد عنصر آتش به مثابه بوده ای اهورایی در زیرساخت باورهای مردم روستای سطوه، در افقی فرهنگی و فراتر از یکی از عناصر چهارگانه هستی، ایفای نقش می کند. درآمیختن باورهای ایران باستان با اندیشه های اسلامی این عنصر را در باور مردم این دیار در جایگاهی سپند نشانده که نماد نور، الوهیت و رمزی از حقیقت و راستی است. در مقابل آن، رمزهای اهریمنی و شیطانی با نمادهایی همچون «سگ سیاه» برجسته شده که نمودگار ظلمت، اهریمن (شیطان) و ناراستی است.
پیرامتن عنوان در نظم و نثر فارسی از قرن پنجم تا نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیرامتنیت به مثابه مفهومی بنیادین در مطالعات ساختارگرایانه ادبیات می تواند علاوه بر کشف دلالتمندی متن ادبی، داده هایی را درباب سازمان بندی اندیشگانی نویسنده و شاعر و فضای فرهنگی و اجتماعی زیسته در آن به دست دهد. از میان گونه های مختلف پیرامتنیت، «عنوان» در جایگاه شاخص ترین پیرامتن از نظر گستردگی و تنوع کارکرد، ظرفیت بالایی برای تحلیل و واکاوی دارد. پژوهش حاضر با نگاهی به نگره های ژنت درباب پیرامتن و به روش توصیفی تحلیلی، پیرامتن عنوان را در شناخته شده ترین متون منظوم و منثور سنت ادبی فارسی از قرن پنجم تا نهم هجری بازاندیشی کرده است. پژوهش پیش رو در یک صورت بندی نسبی، عنوان های مورد مطالعه را در پنج گروه ژانرمحور، شخصیت محور ، مؤلف محور، شگردگرا و مستقیم طبقه بندی کرده است. در این دسته بندی، عنوان های شگردگرا دارای دو گونه مسجع و استعاری اند و عنوان های استعاری نیز به دو گروه عنوان های گفتمان گرا و فراگفتمانی صورت بندی می شوند. به طورعام، عنوان های استعاری در مقایسه با عنوان های مسجع شبکه دلالت های معنایی پیچیده تری را ایجاد می کنند و بنابراین، تراکم و انباشت معنایی بیشتری نسبت به عنوان های مسجع دارند. از منظری سبک شناختی، عنوان های دوره نخست ساده و کوتاه اند اما در دوره سپسین سبک شناختی، عنوان ها گسترده و دیریاب می شوند؛ اما، در پرتو توانایی مؤلف، دگرگشت های ژانریک و محتوای متن، عنوان هایی ظهور می یابند که به جای گسترش افقی، گسترش عمودی یافته، دلالت های معنایی متکثری را القا می کنند. میل به جزئی نگری به جای کلیت گرایی، پی گرفتن گونه ای نزاع اسطوره و تاریخ، فردیت نیافتن مؤلف به مثابه هویتی کنش مند و تاریخ زدایی از عنوان بخش دیگری از دستاوردهای برون تراویده از واکاوی عنوان های آثار ادوار مورد مطالعه است.
دراسه معرفیه لمفهوم الفرح فی اللغتین العربیه والفارسیه؛ دراسه تقابلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
127 - 154
حوزه های تخصصی:
یتراوح الفرح بین المشاعر الخفیفه إلى الشدیده، والاستمتاع بموضوع ما إلى الشعور بالسعاده فی الحیاه. وبما أن جزءاً من مفهوم الفرح یصبح منظماً بالبیانات اللغویه إضافه إلى الأدب والفن والعرف وغیرها، لذلک نستخدم "الاستعاره المفاهیمیه" کأداه فعاله لتحلیل اللغه، والتی تعد إحدی مظاهر العقل. تشیر الاستعاره المفاهیمیه إلى إدراک مفهوم مجرد على أساس مفهوم أکثر مادیه والتعبیر عنه. فی هذه الدراسه، سندرس البیانات ونسعى لفهم مجالات المصدر لمفهوم الفرح فی کل من اللغتین الفارسیه والعربیه بناءً على النظریه المعرفیه لکوفکسیس، لنعرف طریقه تفکیر الناطقین بهاتین اللغتین حول الفرح، وأوجه الشبه والاختلاف بینهما. تکمن أهمیه الدراسه المعرفیه لهذه البیانات فی تنظیم نطاقها المبعثر والمتنوع بناءً على التعیینات والأنماط المعرفیه. یُظهر فحص بیانات هذه الدراسه أن الطبیعه المشتقه للغه العربیه وفرت مجموعه متنوعه من الکلمات الاستعاریه لتصور الفرح فی هذه اللغه خاصه فیما یتعلق باستعاره "الفرح نور"؛ کما أنّ المظاهر اللغویه لبعض الاستعارات باللغه الفارسیه کاستعاره "الفرح سائل داخل الوعاء" أظهرت مسافه أکبر عن مستواها العامه وکونها ذات إحداثیات ثقافیه ممیزه وأکثر تعقیداً؛ کذلک فیما یتعلق باستعاره "الفرح فوق" ف "المسافه من الأرض" فی اللغه العربیه یمکن أن تکون أکثر وضوحًا من اللغه الفارسیه.
پژوهشی در واژگان خاصّ فرهنگ مصرّحهالأسماء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
131 - 160
حوزه های تخصصی:
مصرّحهالأسماء از فرهنگ های دوزبانه عربی به فارسی در قرن نهم هجری قمری است. این فرهنگ از نظر لغات، معانی و تلفّظ های خاص و کمیاب حائز اهمّیّت است. در این پژوهش بیش از صد نمونه از این نوع واژه ها، همراه با شواهد اندک شمار آن ها از متون دیگر، بر اساس داده های پیکره های زبانیِ قابل دسترس، با توضیحاتی چند، ارائه شده است. این لغات به ترتیب بر اساس شاذ بودن در متون کهن، دارا بودن تلفظ های کمیاب، داشتن معانی نادر، کاربرد ویژه آن ها در فرهنگ حاضر و تبعیت از فرهنگ های پیشین دسته بندی شده اند. یافته های این پژوهش در مصرّحهالأسماء نشان دهنده بسامد و کاربرد لغات خاص، دگرگونی های آوایی آن ها و تحوّلات زبانی در این قرن است. همچنین ضبط برخی از واژگان این فرهنگ می تواند به خوانش و ضبط درست لغات مبهم متون کهن دیگر کمک کند. در این پژوهش، بستر مناسبی برای محقّقان حوزه های لغت شناسی، معناشناسی، فرهنگ نویسی، سبک شناسی و واژه گزینی و ... فراهم آمده است
Compétence Linguistique et Pratique de Classe: l’Exemple de l’Enseignement de la Grammaire dans le Cycle Primaire en Algérie(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۵, No ۲۸, L’hiver Et Le printemps ۲۰۲۱
50 - 64
حوزه های تخصصی:
Composante d’une compétence linguistique, la grammaire, a longtemps été une constante de la classe de langue, mais aujourd’hui, elle négocie sa place dans les nouvelles approches didactiques connues par leur préférence pour le sens au détriment de la structure. Dans cet article, nous avons tenté d’interroger cette place dans la pratique enseignante et dans les directives officielles du Ministère de l’Éducation Nationale. Notre travail se base sur l’analyse de deux documents (le document d’accompagnement des programmes du cycle primaire et le manuel de 5ème année primaire) et sur les récits de vie de futurs enseignants -stagiaires. De cette analyse, émerge un certain nombre de constats : un éclectisme dans les méthodologies adoptées, une évolution d’une démarche qui devient essentiellement inductive, mais en même temps, une fossilisation des pratiques des enseignants qui suivent une démarche identique, et enfin une mise en œuvre parfois « maladroite » des principes méthodologiques revendiqués par la tutelle.
بررسی شعر منتخب نوجوان دهه نود بر اساس تصاویر سه گانه (توصیفی، واقعی-تخیلی، تخیلی-کنشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی ها و عنصر های مهم شعر نوجوان، مسأله ایماژ و تصویرسازی های شعری است. گیرایی و جذابیت تصاویر و موفقیت شاعر در ارائه تصاویر شعری، چیزی است که به میزان کاربرد عوامل تصویرساز در هر سرودهای برمی گردد. هدف این جستار بررسی ایماژهای سه گانه (توصیفی، تخیلی- واقعی و تخیلی- کنشی) در شعر منتخب نوجوان دهه 90 است. بسامد هر کدام از ایماژها در شعر 20 شاعر نوجوان (10 شاعر مرد و 10 شاعر زن) استخراج و تحلیل شده است. آثار مورد بررسی، در قالب مجموعه شعر نوجوان امروز و از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستند. روش تحقیق به صورت تحلیل محتوا و شیوه گردآوری اطلاعات به شکل اسناد کتابخانه ای است. نتایج پژوهش نشان می دهد که ایماژهای توصیفی بیشترین بسامد و کاربرد را در اشعار مورد نظر داشته است. دلیل استفاده زیاد از ایماژهای توصیفی، تمایل شاعران به طبیعت و استفاده از عناصر طبیعی برای تصویرسازی های ملموس و عینی است. ایماژهای تخیلی- کنشی که نقش مهمی در تحرک و پویایی تصاویر شعری دارند، بسامد کمتری داشته اند.
بازتاب معراج مسیح در غزلیات صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمای مسیح در غزلیات صائب، جلوه ویژه ای دارد؛ به گونه ای که می توان با انسجام ابیات او در این زمینه، تصویر نسبتاً جامعی از زندگی این پیامبر آسمانی ارائه کرد و آزاداندیشی دینی صائب و شعر فارسی را به مخاطب نشان داد. از آنجا که بررسی تمام جوانب این موضوع فراتر از گنجایی یک مقاله است؛ کوشیده ایم تا با محوریت معراج مسیح که بیش از دیگر بخش های زندگی آن حضرت، مورد توجّه صائب قرار گرفته است؛ فلسفه توجّه به این موضوع و تأثیر آن بر جنبه های محتوایی شعر او، موضوعی است که در پژوهش های ادبی کم تر مورد توجّه قرار گرفته است. بررسی تحلیلی - توصیفی این موضوع در شعر صائب نشان می دهد که او در طرح موضوع معراج مسیح، به تلفیق مطالب قرآن، انجیل، کتب قصص و سنّت های ادبی پرداخته و در قالب سه زوج عیسی و فلک چهارم، عیسی و خورشید و عیسی و سوزن؛ از تمام جزئیات این واقعه برای بیان اندیشه های اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، دینی، تعلیمی و غنایی خود بهره گرفته است و این تلمیح، دست مایه مضمون سازی و خیال پردازی قرارگرفته و در جذب مخاطبان شعر او تأثیرگذار شده است. نگاه صائب به معراج مسیح به دور از هرگونه تعصبی، تلفیقی آزاداندیشانه از اسلام و مسیحیت را در بر می گیرد و بدون تردید، معرّفی این نگاه می تواند در تقریب مذاهب و توجّه افزون تر اذهان جهانیان به شعر و ادب فارسی تأثیر بسیار داشته باشد.
تطبیق عناصر تکرارشونده نمادینِ اسطوره قهرمان در سوگ سیاوش و تعزیه امام حسین(ع) با رویکرد بیش متنیِ ژنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باورهای دینی با اسطوره شکل می گیر ن د و قهرمانان و امامان معصوم همواره از اسطوره ها و بن مایه های تکرارشوند ه مقدس و هویت بخشِ فرهنگ ایرانی به شمار می آیند که در ناخودآگاه، باور و سنن عامه مردم جای دارند. آن ها با آرمان مشترک، سرنوشت و رسالت مشابه بر شکل گیری متون مختلف ادبی و هنری ازجمله شاهنامه فردوسی و نمایش تعزیه اثرگذار بوده اند. رمزگشایی معنایی از نمادهای اسطوره ای و تکرارشونده و میزان تأثیرپذیری قهرمانان از یکدیگر، در دو متن قبل و بعد از اسلام، درخوانشی بینانشانه ای، با رویکرد بیش متنیت ژنتی، یکی در داستان «سیاوشِ» شاهنامه ( پیش متن) و دیگری تعزیه امام حسین (ع) ، به منزله بیش متن و نیز چگونگی برگرفتگی یا گشتار روایت متنی به روایت نمایشی، هدف تحقیق است. بعد از بیان مبانی نظری، تطبیق نمادهای اسطوره ای مربوط به قهرمانان دو متن و درنتیجه، اشتراکات و افتراقات در جدول هایی ارائه شده است. این پژوهش درپی پاسخ به این پرسش است که وجود چه عناصر و نمادهای مشترک یا منحصربه فردی در تفکر و اعمال قهرمان ایرانی، گاه در شخصیتی زمینی اسطوره ای و گاه مذهبی تاریخی و آس مانی تجلی می یابد که سبب احیا، تکرار و بازتولید هرساله بزرگداشت سوگشان، با نمادهای آئینی مشابه می شود؟ روش پژوهش توصیفی تطبیقی و تحلیل محتوای متن از نوع کیفی و استفاده از اسناد کتابخانه ای است. درنتیجه، در همان گونه گی ها می توان به نمادهای هاله نور، اسب همه چیز فهم، عدد سه مقدس، سپیدی جامه، حضور فرازمینی ها و... و در تراگونه گی ها به نماد ایزد نباتی، گذر از آتش، عنصر پَرسیاوشان، ذوالفقار و زره سحرانگیز و... اشاره کرد.
«همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع» نقد آرا و عملکرد مصحّحان در بازیابی دو بیت منسوب به رودکی سمرقندی در منابع بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رودکی سمرقندی، استاد و پیشگام شاعران پارسی زبانِ ایرانِ بعد از اسلام است. نام و آوازه او در دربار سامانیان و حکمت های پیدا و پنهان در اشعارش به ویژه الفاظ خوب و معانیِ آسان در سروده های او موجب شده است تصویری به غایت ویژه از این شاعر دیرینه در ذهن ایرانیان و پارسی زبانان خارج از ایران به وجود آید. این پژوهش با تکیه بر دو بیت منسوب به رودکی تهیه شده است. یک بیت در ترجمان البلاغه، حدائق السحر و دیگر منابع بلاغی به صورت «همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع/ همی بدادی تا آدمی نماند فقیر» و بیت دیگر در المعجم به صورت «همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع/ همی بدادی تا در ولی نماند فقیر» آمده است. از مصحّحان سروده های رودکی، بهار و نفیسی برآن اند که بیتِ نخستْ روایت یا ضبط اشتباهی از بیت دوم است. به همین دلیل و به پیروی از این دو مصحّح، بیت نخست در هیچ یک از دیوان های شعر رودکی وارد نشده است؛ اما شواهد نشان می دهد، این دو سروده یک بیت نیست؛ بلکه دو بیت مستقل از هم است. نویسندگان در این مقاله می کوشند نخست با توجه به وجود ابیات مشابه در آثار شاعران، استقلال ابیات را به اثبات برسانند؛ سپس با توجه به ویژگی های سبکی سروده های مسلّم رودکی، اصالت بیت نخست را تأیید کنند و سرانجام احتمالاتی را درباره بیت دوم مطرح خواهند کرد.
نقد اسطوره شناختی حکایت شیخ صنعان در منطق الطیر عطار نیشابوری بر مبنای نظریه مناسک گذار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۲
147 - 177
حوزه های تخصصی:
مناسک گذار به آیین هایی نظیر تولد، بلوغ، تشرّف، مرگ و... در جوامع کهن اطلاق می شود که ساختاری اسطوره ای دارند. نظریه پردازان مناسک گذار بر این باورند که ساختار اسطوره ای این مناسک از الگویی واحد پیروی می کند. هدف این پژوهش بررسی میزان مطابقت ساختار اسطوره ای مناسک گذار با سیر و سلوک صوفیانه شیخ صنعان در منطق الطیر عطار با روش تحلیلی توصیفی است. پژوهش حاضر با تأکید بر ماهیت آئینی تصوف، ضمن تأویل روان کاوانه هر یک از مراحل گذار عرفانی شیخ صنعان، نشان می دهد ساختار روایی حکایت با الگوی چهار مرحله ای نظریه مناسک گذار (گسست، بحران، جبران و پیوند دوباره) همخوانی دارد.
نقد بلاغی و زبانی دفتر اول «شرح جامع مثنوی معنوی» کریم زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا به امروز شروح فراوانی بر مثنوی مولانا نوشته شده که «شرحِ جامعِ مثنوی معنوی» نیز یکی از آنهاست. این شرح به علت جامعیّت و بی نیاز کردن نسبی مخاطبان از مراجعه به دیگر شروح نوشته شده بر مثنوی، مورد علاقه مولاناپژوهان است. علی رغم زحمات فراوان استاد کریم زمانی در جمع آوری نوشته های دیگر شارحان و شرح برخی از ابیات، در این شرح کاستی هایی به چشم می خورد. نویسندگان این مقاله با کمال احترام به استاد کریم زمانی، برآنند تا با تکیه بر بافت موقعیتی ابیات و استفاده از نشانه های درون متنیِ مثنوی، به نقد و بررسی دفتر اول «شرحِ جامعِ مثنوی معنوی» بپردازند. بی شک نقد و بررسی تمامی ابیات این دفتر، خارج از ظرفیت این مقاله است؛ از این رو در این پژوهش با دسته بندی دلایلِ نارسایی های موجود در دفتر اول این شرح و آوردن یک یا چند نمونه مرتبط با آن، تلاش خواهد شد تا تصویری مختصر از کاستی های زبانی و بلاغی این شرح ارائه شود. از رهرو نقد و بررسی دفتر اول این شرح دریافتیم که به علت وجود مواردی همچون: بی توجهی به بافت موضوعی، بسنده کردن بر معنای ظاهری و عدم ذکر معنای باطنی و عرفانی ابیات، خوانش نادرست ابیات، بی ربط بودن توضیحات داخل قلاب با منظور اصلی بیت، بی توجهی به تغییر متکلم و مخاطب ابیات، بی توجهی به موقوف المعانی بودن ابیات و...، معنای برخی از ابیات مثنوی مغایر با نیّت اصلی و معنای مد نظر مولاناست و همچنان جای خالی شرح مناسبی از مثنوی معنوی احساس می شود.
خوانش تطبیقی مؤلفه های ادبیات مهاجرت از منظر رئالیسم انتقادی (مطالعه موردی: رمان عراقیّ فی باریس و همنوایی شبانه ارکستر چوب ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم انتقادی به عنوان شاخه ای از مکتب ادبی رئالیسم تلاش می کند،تجربه ای عینی از واقعیت را با نگاهی به معضلات اجتماعی انسان در عصر جدید به خواننده منتقل کند و با نگرشی اصلاح طلبانه به انتقاد از اوضاع حاکم برجامعه بپردازد.سموئیل شمعون1در نخستین رمان خود عراقیّ فی باریس توانسته است جایگاه ویژه ای درگستره داستان نگاری در ادبیات عربی کسب نماید؛رضا قاسمی2 نیز یکی از برجسته ترین داستان نویسان ادبیات فارسی است که با نگارش رمان همنوایی توانسته جوایز معتبر متعددی را از آن خود کند،هر دو رمان به بازتاب واقعیت های جامعه خود و پدیده مهاجرت پرداخته اند. با توجه به مسأله مهاجرت و تأثیرات نهان و تلخ آن برجوامع مهاجرفرست، این امر ضرورت انجام پژوهش هایی را می طلبدکه لایه های پنهان زندگی مهاجر را نشان دهند؛هدف از این جستار بررسی چالش های آسیب زای پدیده مهاجرت است.در این پژوهش با پرداختن به مؤلفه های ادبیات مهاجرت از منظر رئالیسم انتقادی بر بنیان توصیف و تحلیل در چهارچوب مکتب تطبیقی آمریکایی به بررسی دو رمان پرداخته می شود.دستاوردهای پژوهش نشان می دهد:تردید در بنیان فرهنگ خودی و تناقض فرهنگی در رمان همنوایی نسبت به رمان عراقی فی باریس پررنگ تر است اما در هر دو رمان به شکل از خودبیگانگی نمود می یابد.در هر دو رمان به شکلی انتقادی با مرورگذشته،ضمن انتقاد از شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه خود از نحوه آموزش برخی آموزه های دینی و فرهنگی نیز انتقاد شده است. چالش های مهاجرت در هردو رمان به شکل گم گشتگی، بحران هویت، بی آشیانگی نمودیافته اما نویسنده در رمان عراقیّ فی باریس نگاهی مثبت به آینده دارد ولی در رمان همنوایی نگاه نویسنده ناامیدانه است.
در باب معاصرستیزی و معاصرگرایی (جدال گذشته و اکنون ادبی در تذکره الشعراء و مجالس النفایس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تذکره ها محملی برای بازتاب تفکرات و عقاید ادبی بوده اند. تذکره نویسان از رهگذر این آثار نظرات خویش را مطرح می کرده اند و گاه نسبت به عقاید مخالفشان واکنش نشان می داده اند. پس انتظار می رود که دو تذکره نویس هم روزگار هم در باره ادبیات عصر خویش نظرات متفاوت و بعضا متضاد داشته باشند. برخی از ایشان گاه مدافع ادبیات روزگار خود بوده و در تأیید و تثبیت جریان های ادبی عصرشان قلم زده اند و گاه بعضی آن را مورد انتقاد قرار داده و به سختی بر آن تاخته اند. اواخر قرن نهم هجری –مصادف با آخرین سال های حکومت تیموریان- بزنگاهی تاریخی برای جدال میان طرفداری از گذشته و اکنون ادبی بوده است. تذکرهالشعرا و مجالس النفایس دو اثر ادبی هستند که با وجود نگاشته شدن در یک محدوده زمانی و مکانی، دو نگرش متفاوت و متضاد نسبت به ادبیات معاصرشان بر آن ها حاکم است. یکی در دفاع از جریان ها و تفکر ادبی روزگارش نوشته شده و دیگری برابر ادبیات عصرش ایستاده و در مقابل آن گذشته و عظمت آن را برجسته کرده است. در مقاله حاظر نشان داده ایم دو تذکره مزبور، در پاسخ به سؤالِ «اوضاع ادبی روزگار خویش را چگونه می بینید؟» نوشته شده اند و نسبت به یکدیگر بدان پاسخ هایی متفاوت داده اند.
گونه شناسی آوازها و ترانه های محلی سنگسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار درپی بررسی گونه های کارکردی شعر و موسیقی محلی سنگسر است که این موسیقی در فهرست میراث فرهنگی ناملموس کشور در سال1390 به ثبت ملی رسیده است. سنگسر یکی از شهرستان های استان سمنان که درواقع محل اسکان خانوار ایل سنگسر در زمان قشلاق است، امروزه به مهدیشهر تغییر نام یافته است. موسیقی محلی بخشی از فولکلور سنگسر است که شامل آوازها و ترانه های محلی و همچنین قطعات اجرایی با ساز نی است که به دلیل استفاده چوپان ها در سنگسر رواج یافته است. به منظور جمع آوری و بررسی آوازها و ترانه ها ضمن کسب اطلاعات درمورد یافتن افراد پیش کسوت جهت حفظ اصالت های موسیقایی اهتمام شده است که بدین منظور به مصاحبه و ضبط نمونه های موسیقایی اقدام شده است. این نوشتار با روشی توصیفی تحلیلی به گونه شناسی آوازها و ترانه های سنگسری از منظر کارکردی پرداخته است. نتایج نشان می دهد آوازها و ترانه های محلی سنگسری شامل گونه های متنوع سرور، اشعار تغزلی، اشعار کار (که مرتبط با کوچ به ییلاق و قشلاق است) و پاس داشت یاد قهرمانان محلی و دلاوری های آنان است. بیشترین بسامد را ترانه های تغزلی و پس از آن ترانه های آیینی به ویژه اشعار عید نوروز به خود اختصاص داده است.
نقد ترجمه منظوم شواربی از غزل اول و سوم حافظ بر پایه الگوی گیدئون توری
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
140 - 157
حوزه های تخصصی:
بسیاری از آثار برجسته ادبیات فارسی به زبان عربی ترجمه شده است؛ از جمله این آثار می توان به ترجمه دیوان حافظ اشاره کرد، که توسط مترجم توانمند مصری، امین الشواربی به عربی بازگردانده شده است. این ترجمه، چهارده غزل از غزل های شیوا خواجه شیرازی را به منظوم ترجمه کرده است و باقی را به نثر برگردانده است. با توجه به دشواری ترجمه منظوم و عدم برقراری تعادل لازم میان متن مبدأ و متن مقصد، ضرورت دارد تا چنین ترجمه هایی با رویکردهای مقصدگرایانه ارزیابی گردد که الگو و تئوری گیدئون توری بر حسب این رویکرد شکل گرفته است. در این تئوری به بررسی ترجمه و تغییرات سازنده و مخرب آن در چندین لایه پردخته می شود. بدین سان پژوهش حاضر، با توجه به دشواری ترجمه منظوم و اهمیت خاص غزلیات حافظ، که از زبان و تعبیر متفاوت برخوردار است، به بررسی ترجمه منظوم "امین الشورابی" از غزل اول (ألا یا أیها الساقی...) و سوم (اگر آن ترک شیرازی...) حافظ، در پرتو دیدگاه مقصدگرایانه گیدئون توری می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد، ترجمه منظوم کاریست بس دشوار که سبب بروز لغزش های فروانی می شود، امین الشواربی در مجموع ستودنی عمل کرده است و لغزش های ترجمه منظوم وی متناسب با تئوری مقصدگرایی گیدئون توری که جواز استفاده از برخی تفاوت ها را به مترجم می دهد، اندک است. اما این ترجمه ها، در برخی موارد از تغییرات مخربی برخوردار است و موجب از بین رفتن زیبایی های متن و وارونه کردن معانی و محتوایی ابیات شده است که نمی توان بسادگی از این خطاها چشم پوشی کرد.
بررسی تطبیقی عناصر داستان در دو رمان «الباحث عن الحقیقه» و «او سلمان شد»
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی در سال های اخیر بخشی مهم از آثار ادبی را به خود اختصاص داده و با استقبال کم نظیر مواجه شده است. یکی از حوزه هایی که در نقد معاصر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته، بررسی تطبیقی داستان ها و رمان های مشابه در ادبیات فارسی و عربی می باشد. از آن جا که میان رمان «الباحث عن الحقیقه» اثر محمد عبدالحلیم عبداللّه و «او سلمان شد» اثر سید ناصر هاشم زاده از نظر محتوایی و ساختاری شباهتی فراوان وجود دارد، در این مقاله سعی شده تا با روش تحلیل متن و مقایسه ای، عناصر ساختاری و محتوایی دو اثر به صورت تطبیقی مورد تحلیل قرار گرفته و عناصر داستانی، مانند شخصیت، پیرنگ، زاویه دید و دیگر موارد در دو رمان واکاوی و مقایسه شود. در یک نگاه کلی می توان گفت برخی از ارکان عنصر پیرنگ هم چون گره افکنی، کشمکش، نقطه اوج و گره گشایی در هر دو اثر در سطحی تقریباً یکسان به کار گرفته شده و شباهتی بسیار در این زمینه وجود دارد؛ در حالی که برخی دیگر از ارکان پیرنگ چون آغاز و آستانه ورود، تعلیق و فرجام در سطحی متفاوت پردازش شده است. در زمینه عنصر شخصیت و شخصیت پردازی نیز باوجود برخی شباهت ها در هر دو رمان، تفاوت هایی نیز وجود دارد که در مقاله به آن ها اشاره شده است.
مقایسه استعاره مفهومی دشمنی در متون فارسی میانه و فارسی دری (مقایسه موردی: مینوی خرد و گلستان سعدی)
منبع:
شفای دل سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷
19 - 34
حوزه های تخصصی:
مینوی خرد متنی اندرزی به زبان فارسی میانه و شامل پاسخ هایی است که شخصیّت خیالی "دانا" از مینوی خرد می پرسد. گلستان سعدی، کتابی منثور مشتمل بر دیباچه و هشت باب به قلم سعدی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه استعاره مفهومی دشمنی در دو متن مینوی خرد و گلستان سعدی می پردازد. دشمنی با 5 مورد رخداد در مینوی خرد و با 4 مورد رخداد در گلستان سعدی یکی از رذایل اخلاقی مشترک در این دو متن است. پس از استخراج همه نام نگاشت های دشمنی در دو متن، 4 نام نگاشت: شیء، عمل، ابزار و وضعیّت برای مفهوم دشمنی یافت شد. نام نگاشت های شیء و عمل با تفاوت بسامد، در هر دو متن مشترک بود. پربسامدترین نام نگاشت ها «دشمنی عمل است» با 40% رخداد در مینوی خرد و با 75% رخداد در گلستان مشاهده شد. «دشمنی شیء است» در مینوی خرد20% رخداد و در گلستان سعدی 25% رخداد مشاهده شد. «دشمنی ابزار است» و «دشمنی وضعیت است» فقط در مینوی خرد مشاهده شد که شاید دلالت بر این امر داشته باشد که نگارنده یا نگارندگان مینوی خرد علاوه بر این که معتقد بودند که دشمنی می تواند یک عمل باشد، اعتقاد به ابزار بودن و وضعیّت بودن دشمنی نیز داشتند که در گلستان سعدی مشاهده نشد. وجود 75% رخداد «دشمنی عمل است» در گلستان سعدی شاید دلالت بر عمل گرا بودن نویسنده این اثر دارد که دشمنی را بیش از هر نام نگاشت دیگری یک عمل می داند.
وجوه تمایز حماسه ملّی از منظومه طبیعی در ادبیّات فارسی
منبع:
شفای دل سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷
53 - 68
حوزه های تخصصی:
غنی ترین ادوار شعر حماسی فارسی، قرون چهارم، پنجم و آغاز قرن ششم هجری است و دلیل این امر را می توان در جوّ سیاسی و اجتماعی حاکم بر زمانه دانست. این دوران پر اهمیّت با شاهنامه های منثور شروع می شود و به آثاری همچون برزونامه و شهریارنامه ختم می شود. یکی از بهترین راه ها برای شناخت هر چه بیشتر آثار حماسی، دقّت و توجّه به شاخصه هایی است که یک اثر را حماسی می کنند، امّا در این میان نمی توان هر حماسه ای را ملّی دانست. محقّقین شاخصه های بسیاری را برای آثار حماسی برشمرده اند که اگر در یک اثر تعدادی از آن شاخصه ها یافت شود، می توان آن اثر را حماسی خواند، امّا اگر همه این شاخصه ها در یک اثر جمع شده باشد، آن اثر را می توان حماسه ای ناب، راستین و بر پایه زیرساخت های اسطوره ای قلمداد کرد. مهم ترین ملاک تشخیص ملّی بودن یک حماسه، ملّی گرایی و داشتن آرمان ها و دغدغه ها و قهرمانانی ملّی و وطنی است. برآیند پژوهش توصیفی تحلیلی ما اثبات می کند تنها اثری که از همه نظر شایسته دریافت عنوان حماسه ملّی است، شاهنامه فردوسی است و دیگر آثار حماسی این دوره را می توان منظومه های طبیعی قلمداد کرد؛ زیرا مبحث ملّی گرایی در همه شئون این آثار حماسی لحاظ نشده است. گفتنی است که برخی از این آثار همچون ذیلی بر شاهنامه هستند که گویی با خواندن آن ها بخشی منفرد از یکی از داستان های شاهنامه ادامه پیدا می کند.