رئالیسم انتقادی به عنوان شاخه ای از مکتب ادبی رئالیسم تلاش می کند،تجربه ای عینی از واقعیت را با نگاهی به معضلات اجتماعی انسان در عصر جدید به خواننده منتقل کند و با نگرشی اصلاح طلبانه به انتقاد از اوضاع حاکم برجامعه بپردازد.سموئیل شمعون1در نخستین رمان خود عراقیّ فی باریس توانسته است جایگاه ویژه ای درگستره داستان نگاری در ادبیات عربی کسب نماید؛رضا قاسمی2 نیز یکی از برجسته ترین داستان نویسان ادبیات فارسی است که با نگارش رمان همنوایی توانسته جوایز معتبر متعددی را از آن خود کند،هر دو رمان به بازتاب واقعیت های جامعه خود و پدیده مهاجرت پرداخته اند. با توجه به مسأله مهاجرت و تأثیرات نهان و تلخ آن برجوامع مهاجرفرست، این امر ضرورت انجام پژوهش هایی را می طلبدکه لایه های پنهان زندگی مهاجر را نشان دهند؛هدف از این جستار بررسی چالش های آسیب زای پدیده مهاجرت است.در این پژوهش با پرداختن به مؤلفه های ادبیات مهاجرت از منظر رئالیسم انتقادی بر بنیان توصیف و تحلیل در چهارچوب مکتب تطبیقی آمریکایی به بررسی دو رمان پرداخته می شود.دستاوردهای پژوهش نشان می دهد:تردید در بنیان فرهنگ خودی و تناقض فرهنگی در رمان همنوایی نسبت به رمان عراقی فی باریس پررنگ تر است اما در هر دو رمان به شکل از خودبیگانگی نمود می یابد.در هر دو رمان به شکلی انتقادی با مرورگذشته،ضمن انتقاد از شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه خود از نحوه آموزش برخی آموزه های دینی و فرهنگی نیز انتقاد شده است. چالش های مهاجرت در هردو رمان به شکل گم گشتگی، بحران هویت، بی آشیانگی نمودیافته اما نویسنده در رمان عراقیّ فی باریس نگاهی مثبت به آینده دارد ولی در رمان همنوایی نگاه نویسنده ناامیدانه است.