نقد و نظریه ادبی
نقد و نظریه ادبی سال ششم بهار و تابستان 1400 شماره 1 (پیاپی 11) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، با مبنا قرار دادن تاریخیتِ متون ادبی به نمایاندن طبقات برتران و فروتران و همچنین گفتمان های جاری زمان و تعارض موجود میان آنها در شبکه قدرتِ قرن هفتم پرداخته شده است. رخ نمودنِ شکاف هایی میان مفاهیم ناظمان و برهم زنندگان نظم، فرایندی است که از پسِ تغییر جریان قدرت برآمده است و پیروِ آن، مدلول های جدیدی برای دال های پیشین در متون شکل گرفته؛ چراکه گفتمان ها با تغییر مرکز قدرت دچار دگرگونی و تعارض شده اند. رویکرد مقاومتی متن در برابر برخی از گفتمان ها و گروه های مقتدر، نشان دهنده وجود قدرت های اصلی و همچنین گفتمان سازی نوینی در جامعه است. درعین حال، در کشمکش های گفتمانی، مطابق با آرمان تاریخگرایی نو، نشان داده شده که چگونه لایه های فرودین یا اقلیت خاموش شده جامعه در متون به صدا درمی آیند و با این چندصدایی از ابژه بودگی به جایگاه سوژ گی برمی نشینند و گاه خود از طریق همان ایدئولوژی که آنان را در طبقه رعیت جای داده، به تأدیب پیشوایان می ایستند. جامعه آماری بر کتاب گلستان سعدی استوار است؛ درعین حال با توجه به رویکرد بینامتنی، به متون همزمان با آن نیز پرداخته شده؛ روش اتخاذشده در جستار نیز بر مبنای نظریه قدرت و مقاومت فوکو است.
پیرامتن عنوان در نظم و نثر فارسی از قرن پنجم تا نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیرامتنیت به مثابه مفهومی بنیادین در مطالعات ساختارگرایانه ادبیات می تواند علاوه بر کشف دلالتمندی متن ادبی، داده هایی را درباب سازمان بندی اندیشگانی نویسنده و شاعر و فضای فرهنگی و اجتماعی زیسته در آن به دست دهد. از میان گونه های مختلف پیرامتنیت، «عنوان» در جایگاه شاخص ترین پیرامتن از نظر گستردگی و تنوع کارکرد، ظرفیت بالایی برای تحلیل و واکاوی دارد. پژوهش حاضر با نگاهی به نگره های ژنت درباب پیرامتن و به روش توصیفی تحلیلی، پیرامتن عنوان را در شناخته شده ترین متون منظوم و منثور سنت ادبی فارسی از قرن پنجم تا نهم هجری بازاندیشی کرده است. پژوهش پیش رو در یک صورت بندی نسبی، عنوان های مورد مطالعه را در پنج گروه ژانرمحور، شخصیت محور ، مؤلف محور، شگردگرا و مستقیم طبقه بندی کرده است. در این دسته بندی، عنوان های شگردگرا دارای دو گونه مسجع و استعاری اند و عنوان های استعاری نیز به دو گروه عنوان های گفتمان گرا و فراگفتمانی صورت بندی می شوند. به طورعام، عنوان های استعاری در مقایسه با عنوان های مسجع شبکه دلالت های معنایی پیچیده تری را ایجاد می کنند و بنابراین، تراکم و انباشت معنایی بیشتری نسبت به عنوان های مسجع دارند. از منظری سبک شناختی، عنوان های دوره نخست ساده و کوتاه اند اما در دوره سپسین سبک شناختی، عنوان ها گسترده و دیریاب می شوند؛ اما، در پرتو توانایی مؤلف، دگرگشت های ژانریک و محتوای متن، عنوان هایی ظهور می یابند که به جای گسترش افقی، گسترش عمودی یافته، دلالت های معنایی متکثری را القا می کنند. میل به جزئی نگری به جای کلیت گرایی، پی گرفتن گونه ای نزاع اسطوره و تاریخ، فردیت نیافتن مؤلف به مثابه هویتی کنش مند و تاریخ زدایی از عنوان بخش دیگری از دستاوردهای برون تراویده از واکاوی عنوان های آثار ادوار مورد مطالعه است.
کارناوال گرایی در دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میخاییل باختین در تبارشناسی نثر رمانگرا، که بستر چندصدایی، مقابله با ایده آلیسم و تک سویگی فرهنگ هر جامعه است، به پدیده و مفهوم «کارناوال» می رسد. به زعم او رمان همچون کارناوال های اعصار گذشته، میدان همایندی صداهای فرادست و فرودست، ظهور همه گونه های طردشده از آدمیان و زبان و ایده ها، و تجلی دموکراسی و آزادی از انقیاد سلسله مراتب های برساخته است. او با طرح مسأله کارناوال گرایی ظرفیت ضداقتدار و کنش انتقادی رمان را در ایجاد شبکه ای از مقولات چندصدایی، رئالیسم گروتسک، زبان کوچه وبازار، بیگانه بودگی و تاج گذاری و خلع ید می داند. شهرام رحیمیان در رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، با طرح سوژه نامتعین و کرونوتوپ آستانه ای و پیرنگ تقابلی، جهانی کارناوالی خلق کرده که بسیاری از گفتمان های غالب و هنجارهای برساخته را به چالش می کشد. در این مقاله، ضمن معرفی اجمالی «کارناوال گرایی» باختین، به بازخوانی رمان یادشده از این منظر پرداخته ایم. نتایج به دست آمده از پژوهش به نگاه انتقادی اثر، به غلبه گفتمان تک سویه «تعهد» در تاریخ معاصر ایران، ایجاد خودآگاهی در خواننده نسبت به امکان سوژگی و توانایی اش در فراروی از مرزهای سلطه، و برهم کنش فضای سیاسی جامعه و تفکر انتقادی گواهی می دهند.
محاسبه تضمن های کلامی در غزلی از حافظ با بهره گیری از نظریه استنباطی گرایس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گفتمان شناسی برای کشف و توجیه رابطه صورت و بار منظوری سخن در ارتباط کلامی و تشخیص منظور گوینده، بهره گیری از نظریه استنباطی گرایس به ویژه تضمن و تلمیح مطرح در آراءِ او بسیار اهمیت دارد. در تحلیل متون ادبی نیز که صحنه حضور صور خیال است و غالباً کلمات و جملات، حامل معانی ضمنی و مجازی است، تضمن های کلامی گرایس، قابلیت و کارایی لازم برای توجیه و تفسیر معانی ضمنی را داراست. پژوهش حاضر با استفاده از نظریه استنباطی و اصول همکاری گرایس و نیز مبحث اقتضای ظاهر در معانی سنتی، چگونگی عدول از هنجارهای زبان خودکار و تبدیل آن به زبانی ادبی- عرفانی را در غزلی از حافظ بررسی و معانی تلویحی و تضمن های عرفانی آن را در چارچوبی روشمند، محاسبه و استنباط می کند. بدین منظور ابتدا نظریه گرایس تشریح و با مبحث اقتضای ظاهر تکمیل می شود. سپس با تکیه بر آن و با بهره گیری از روشی توصیفی- تحلیلی، نخستین غزل دیوان حافظ بررسی و پیام های افزون بر کلام او که معنای مقصود اوست استخراج می شود. این تحلیل نشان می دهد که حافظ در این غزل با عدم رعایت اصول همکاری گرایس و عدول از هنجارهای زبان معیار، کلمات و جملات را در معانی دیگر به کار برده و با ایراد کلام برخلاف مقتضای ظاهر، زبانی عرفانی را در قالب غزلی تلفیقی پدید آورده است. تحلیل زبان عرفانی در آثار ادبی از حوزه های جدید ادبیات عرفانی است و دستاورد تحقیق حاضر، توجیه و تبیین علمی و روشمند زبان عرفانی حافظ در غزل مورد نظر، با استفاده از ابزارهای قابل اتکاءِ کاربردشناسی زبان است.
آرایه های پیرنگ ساز» در داستان های کودک: با رویکرد نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیرنگ مجموعه ای از توالی حوادث داستان است در چارچوب نظام علّی. درواقع، پیرنگ ماده داستانیِ شکل نیافته ای در ژرف ساخت روایت و مستقل از شیوه روایتگری و گشتارهای زبانیِ روساخت است. از منظر این پژوهش، آرایه ها دو گونه اند: روایی و پیرنگی. «آرایه روایی»، شگردی آوایی یا معنایی، مازاد بر پیرنگ، و برای غنی سازی زیبایی شناختیِ روایت است و اگر از روایت حذف شود، نظام علّیِ پیرنگ و هسته مرکزی داستان مخدوش نمی شود. دوگانِ هر «آرایه روایی» یک «آرایه پیرنگی» است که از پیرنگ قابل حذف نیست. هدف پژوهش پیشِ رو معرفی نشانه شناختیِ آرایه های اخیر است که نه به عنوان شگردهایی صرفاً زیبایی شناختی بلکه به عنوان سازه هایی پیرنگ ساز در داستان های کودک -در تناظر با آرایه های ادبی- قرار دارند. مسئله پژوهش چگونگی بازتاب نشانه شناختیِ آرایه ها در ژرف ساخت داستان ها و منظومه های روایی کودک است. در همین راستا، این پژوهش ابتدا الگوی سه وجهیِ نشانه شناسی پرس مبتنی بر «بازنمون، تفسیر، موضوع» را توصیف، سپس با رویکردی تحلیلی توصیفی تعریف آرایه های ادبی را به تعریف نشانه شناختیِ دوگانِ پیرنگ سازش گسترش می دهد. پژوهش حاضر برای نخستین بار به کارکرد روایت شناختی و غیربلاغیِ علم بدیع توجه می کند. ازآنجاکه دسته بندی های شعرمحورِ سنتیِ آرایه ها، بسندگی لازم را برای تحلیل متون روایی ندارند، بنابراین پژوهش های روایت محور در زمینه آرایه ها از ضرورت های نقد ادبی به شمار می آیند.
بازنمایی نقش های جنسیتی در کتاب های تاریخ دانشگاهی ایران دوره میانه بر مبنای رویکرد تحلیل گفتمان وندایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایدئولوژی ها نظام های باورهای بنیادین یک گروه و اعضایش هستند که با ایده های اجتماعی و سیاسی سروکار دارند و به سلسله مراتب اجتماعی و مناسبات قدرت معنا می دهد و صورت بندی های نابرابر اجتماعی فرهنگی مانند جنسیت را طبیعی کرده و حقیقی می سازند. رویکردهای تحلیل گفتمان، متن را عرصه تجلی ایدئولوژی پنهان در زبان در نظر می گیرند که طبق رویکرد وندایک در راهبرد ایدئولوژیکی فاصله، نویسندگان با تاکید بر نکات مثبت «ما»، ویژگی های مثبت «آن ها» را به حاشیه می رانند. روایت گذشته در متون آموزشی تاریخ نیز مجالی برای بازنمایی این برساخته های ایدئولوژیک است که در شیوه های روایت و گزارش و بیان واقعیت گذشته خود را پنهان می کند. مساله مقاله حاضر آشکارسازی چنین راهبردهایی در بازنمایی نقش های جنسیتی در کتاب های دانشگاهی تاریخ ایران در دوره میانه از سامانیان تا قراخانیان در انتشارات سازمان سمت و ترجمه تاریخ ایران کمبریج است. به منظور آشکار ساختن تفاوت های احتمالی در نگاه نویسندگان ایرانی و خارجی به نقش زنان در تاریخ ایران دوره میانه، چهارکتاب درسی بومی و دو کتاب مرجع غیربومی مرتبط به عنوان پیکره داده ها به صورت کمی، کیفی و تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است. در این تحقیق مشخص شد با توجه به این که نویسندگان کتاب های تاریخ بومی و غیربومی مورد مطالعه قرار گرفته، از جنس مذکر هستند و ایدئولوژی های معاصر، نابرابری جنسیتی در تاریخ را بدیهی و طبیعی تلقی می کند، از مردان به عنوان گروه «ما» و از زنان به عنوان گروه «آن ها» یاد شده است.
تراداستان و سفرِ تراداستانی: گونه ها و کاربست ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف جستارِ حاضر این است که برپایه چارچوب های نظری پیرامون بینامتنیت، ترامتنیت و به ویژه بیش متنیتِ ژنتی مفاهیم مرتبطِ تراداستان و سفرِ تراداستانی را معرفی و مصادیق آنها را در آثار روایی معرفی و تحلیل نماید. به بیان دیگر، هدف این پژوهشِ روایت شناختی توصیف تراداستان و سفرِ تراداستانی و دسته بندی انواع مختلف آن در ادبیات داستانی است. پرسش های اصلی این مقاله عبارتند از: تراداستان و سفرِ تراداستانی شخصیت ها چیست و انواع و گونه های مختلف آن کدامند؟ تراداستان و سفرِ تراداستانی چگونه در ژانرهای کاربردپذیر، نظیر رمان، داستان کوتاه، اشعار روایی، نمایشنامه و فیلم مصداق پیدا می کند؟ برای پاسخ به این پرسش ها، این جستار با بهره گیری از اصطلاحات مرتبط با ترامتنیت، به خصوص بیش متنیت، و تکیه بر عناصر داستان، به ویژه شخصیت پردازی، به عنوان مهم ترین عنصر تراداستانی، مؤلفه های تراداستان را در انواع مختلف آثار روایی بررسی می کند. در این مقاله، سفرِ تراداستانی به سفرِ برون روایتی، شامل تراداستان برون روایتیِ دوسویه و یک سویه، و سفرِ درون روایتی، شامل سفر درون روایتی در داستان های هم تراز و ناتراز دسته بندی شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که تراداستان، فرارویِ یک داستان از طریق سفرِ برون متنی یا درون متنیِ شخصیت یا شخصیت های اصلی داستان است. به عبارت دیگر، هرگاه شخصیتی با تغییر یا بدون تغییرات ظاهری و رفتاری، وارد روایتی دیگر در همان اثر یا اثری پیشینه یا پسینه شود، کنش داستانی و معنای متن بسط می یابد و بیش متنیت و فرارویِ متنی و روایتی حاصل می گردد. سفرِ شخصیت ها از زیرمتن به رومتن، از رومتن به زیرمتن، در میان داستان های هم تراز و درون متنی در یک اثر فراداستانی و چندپیرنگی و نیز در روایت های درون متنی و ناتراز در داستان های اصلی و فرعی یک اثر روایی همگی مصادیق و نمونه هایی از تراداستان و سفرِ تراداستانی هستند.
درآمدی به نظریه نثر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربرد فراگیر نثر در زبان گفتار و نوشتار باعث نشده است تا صاحب نظران عملاً آن را هم ارز نظم تلقی کنند. براین پایه، هنوز یک تعریف مشخص از نثر در اختیار نداریم. شاید دلیل این کاستی، دشواری تعریف این نوع سخن یا بداهت وجودی آن باشد؛ اما فیلسوفان، بلاغیان، عروضیان، سبک شناسان، منتقدان و زبان شناسان، ضمن بحث های عام تر یا خاص تر، کمابیش به توصیف و گاه تعریف نثر تمایل نشان داده اند. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی کوشیده است پس از واکاوی تعریف های پیشین نثر به تعریف منطقی آن بپردازد این مقاله به دنبال نقد دیدگاه های پیشینیان، سرانجام نتیجه می گیرد که نثر عبارت است از «کلام متّصل»، ولی مشخصه ممیّز بارز نثر در مقابل نظم، این است که در نثر، قوانین آوایی- نحوی زبان بر چیدمان سخن حکم می راند و در نظم، قوانین وزنی- موسیقایی از بیرون روی آن قوانین بار می شود و چیدمان سخن را دگرگون می کند. همچنین نثر موزون، شعر منثور، نثر ادبی و نثر مسجع از جهت عوامل نثریت و نظمیت آنها مورد بحث قرار گرفته اند.
بررسی پیشنهاد «ادبیات کاربردی» پی یر بَیار و ایده«استلزام» شوشانا فلمن از منظر ژک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نخست به طرح برخی انتقادهای مطرح شده حول روش «روانکاوی کاربردی» پرداخته ایم. آنگاه به بهانه طرح پیشنهاد «ادبیات کاربردی» پی یر بَیار و با ارجاع به سمینار هفدهم ژک لکان، آن روی دیگر روانکاوی ، به اشکالات و معضلات پیشنهاد بَیار اشاره کرده ایم و در خلال بحث مروری داشته ایم بر ابعاد ایده «استلزام» نزد شوشانا فلمن که بر فرض رابطه ای همزمان درونی و بیرونی بین ادبیات و روانکاوی استوار بوده است، و ضمن رجوع به ریشه های لکانیِ بحث فلمن روشن کرده ایم که چرا معتقدیم ایده «استلزام» فلمن، پایگاهی به مراتب مستحکم تر از پیشنهاد «ادبیات کاربردی» بَیار دارد. سرانجام در بستری که تعمداً برای تضارب آرا ایجاد شد بار دیگر با بازگشت به برخی جوانب نظریه لکانی، ازجمله شرح اصطلاح extimité و نحوه استفاده ظریف لکان از کلمه انگلیسیwithout، این پرسش را مطرح کرده ایم که آیا می توان گفت روانکاوی بدون ادبیات نیست؟
نشانه- معناشناسی روایتی شطح گونه از کتاب معارف بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش نشانه شناسی پس از طرح نظریات فردینان دوسوسور، از مهمترین کلیدهای تحلیل مباحث زبانی روایات و متون به حساب می آید. تحلیل های نشانه- معناشناسی در حوزه روایات ادبی، هنری و عرفانی و اساطیری نیز می کوشد تا مدلول ها و مفاهیم ذهنی و تجربیات عرفانی روایت گران را مورد بحث و تحلیل قرار دهد. روایت مکاشفه بهاءولد عارف بزرگ سده ششم هجری قمری و پدر و استاد بزرگترین شخصیت عرفانی منظومه های عارفانه، مولانا جلال الدین رومی، حکایت از آن دارد که سالک راه حق پس از قرار گرفتن در مقام جستجوگر خداوند می تواند به جلوه هایی از عالم غیب دست یابد که با بسط وجود و هویت انسانی او همراه است. مسأله بسط وجود به لحاظ نشانه-معناشناسی هم مفهومی است از فروریختن قالب های اولیه وجود سالک و هم صیرورت و شدن او را در جریانی وجودی و متافیزیکی همراه با بودنی در ساحت غیب تعیین می کند. پژوهش حاضر بیانگر این دستاورد است که مکاشفات عارفان، تنها تحولی در ساحت ذهنیت و مفاهیم زبانی نیست بلکه بیانگر تغییر وجود، بسط و سعه منِ عارفانه و شدن دوباره سالک نیز هست.
نقد شیوه خطی در تاریخ نگاری ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه خطی، رویکرد رایج تاریخ نگاری ادبی از گذشته تاکنون بوده است. این شیوه به رغم دارا بودن ارزش آموزشی و تسهیل یادگیری وقایع تاریخ ادبیات، نمی تواند برای پژوهش های دقیق تاریخ نگاری ادبی روشی کارا باشد و درنهایت به عرضه گزارشی ناقص و مبهم درباره وقایع ادبی منجر می شود. این مقاله به بررسی برخی کاستی های این شیوه در مطالعه تاریخ ادبیات فارسی می پردازد و پنج کاستی رایج آن را که در بینش تاریخ نگاری ادبی معاصر ریشه دوانده است به شرح زیر معرفی می کند: 1-ناتوانی در توصیف تغییرات تدریجی آثار و سنت های ادبی؛ 2-ناتوانی در شناسایی روابط چندگانه بین وقایع ادبی؛ 3-پیوسته نشان دادن مقاطع گسست به صورت نمادین؛ 4-همگن سازی دوره های مختلف ادبی بدون توجه به سهم واقعی هریک و 5-تعیین آغاز و انجام وقایع ادبی برخلاف واقعیت های تاریخی.
بازنمایی عنصر شخصیت در رمان چشمهایش و دل کور با کاربست نظریه «خود» در رویکرد جامعه شناختی«کنش متقابل نمادین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی، عنصر شخصیت را پیش برنده نقش ها و کنش ها در روایت داستانی به شمار می آورد. نظریه جامعه شناختی «کنش متقابل نمادین» نیز بر چگونگی بروز و ظهور کنش دقت نظر دارد. با بهره گیری از این رویکرد جامعه شناختی می توان روش نقد را در روایت شناسی گسترش داد و جنبه های تازه ای را در نقد متون روایی معرفی نمود. این مقاله ساختار «خود»، گونه های شخصیت، جهت گیری کنش و فرجام شخصیت های رمان چشمهایش و دل کور را با کاربست نظریه «خود» در رویکرد جامعه شناختی «کنش متقابل نمادین» بازنمایی می کند. «من اجتماعی» به مثابه واقعیت های ساختی و فرهنگی بر یک دسته از «خودِ» شخصیت های رمان چشمهایش سلطه دارد و دسته دیگر برمبنای «من» با اندیشندگی کنشگری می کنند. در رمان چشمهایش شخصیت ها با دو نوع «خود جمعی» منفعل و کنشگر ترسیم می شوند. «خود جمعیِ» کنشگر با یک هم کنشی، روایت داستان را در تقابل با ساختار سیاسی پیش می برد. نتیجه کنش آنان حاشیه رانی از مناسبات سیاسی جهان رمان است. شخصیت ها در رمان دل کور تحت تعیّن «من اجتماعی» هستند و «خود جمعیِ» خشن و منفعت طلبی را در جامعه رمان تشکیل می دهند. فرجام ضدیت «خود»های فردیِ کنشگر با «خود جمعی»، حاشیه رانی از مناسبات اجتماعی است.